✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_موسی_عليه_السلام
✨#قسمت_بیست_و_دوم
👈شهادت همسر حزقيل و آسيه دو بانوى قهرمان و مقاوم
🌴قابل توجه اين كه: دستگاه طاغوتى فرعون به قدرى جبار و بى رحم بود، كه براى پايدار ماندن خود به صغير و كبير و زن و مرد رحم نمى كردند در اين راستا نظر شما را به دو ماجراى زير جلب مى كنيم:
1⃣ فرعون در كاخش براى دخترانش آرايشگر مخصوصى داشت كه همسر حزقيل ( مؤمن آل فرعون) بودكه ايمان خود را مخفى مى داشت. روزى او در قصر فرعون مشغول آرايش كردن سر و صورت دختر فرعون بود ناگهان شانه از دستش افتاد و طبق عادت خود گفت: بسم الله (به نام خدا)،
🔹دختر فرعون گفت: آيا منظورت از خدا، در اين كلمه پدرم فرعون بود؟
🔸آرايشگر: نه، بلكه منظورم پروردگار خودم، پرودگار تو و پروردگار پدرت بود.
🔹دختر فرعون: اين مطلب را به پدر خبر خواهم داد.
🔸آرايشگر: برو خبر بده، باكى نيست. او نزد پدر رفت و ماجرا را گزارش داد.
🌴فرعون آرايشگر و فرزندش را طلبيد و به او گفت: پروردگار تو كيست؟
🌴آرايشگر: پروردگار من و تو خداست!
🌴فرعون دستور داد تنورى را كه از مس ساخته بودند پر از آتش كردند تا او و فرزندانش را در آن تنور بسوزانند. آرايشگر به فرعون گفت: من يك تقاضا دارم و آن اين كه استخوانهاى من و فرزندانم را در يك جا جمع كرده و دفن كنيد.
🌴فرعون گفت: چون بر گردن ما حق دارى، اين كار را انجام مى دهم!
🌴فرعون براى اين كه زن اعتراف به خدا بودنش كند، فرمان داد نخست فرزندان آرايشگر را يكى يكى در درون تنور انداختند، ولى او همچنان مقاومت كرد و فرعون را خدا نخواند، سپس نوبت به كودك شيرخوارش، كه آخرين فرزندش بود رسيد، جلادان او را از آغوش مادر كشيدند تا به درون تنور بيفكنند (مادر بسيار مضطرب شد) كودك به زبان آمد و گفت: اِصبِرى يا اُمَّاه! اءِنَّكِ عَلَى الحَقِّ؛
✨مادرم صبر كن كه تو بر حق هستى✨
🌴آنگاه او و كودكش را در ميان تنور انداخته، سوزاندند.
🌴رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از نقل اين حادثه جگرسوز فرمود: در شب معراج در آسمان بوى بسيار خوشى به مشامم رسيد، از جبرئيل پرسيدم: اين بوى خوش از چيست؟
🌴جبرئيل گفت: اين بوى خوش (از خاكستر) آرايشگر دختران فرعون است كه به شهادت رسيد.(بحار، ج 13،ص 163)
2⃣ آسيه همسر فرعون از بانوان محترم بنى اسرائيل بود و به طور مخفى خداى حقيقى را مى پرستيد. فرعون نزد او آمد و ماجراى شهادت آرايشگر و فرزندانش را به او خبر داد.
🔸آسيه: واى بر تو اى فرعون! چه چيز باعث شده كه اين گونه بر خداوند متعال جرأت يابى و گستاخى كنى؟
🔹 فرعون: گويا تو نيز مانند آن آرايشگر ديوانه شده اى؟!
🔸آسيه: ديوانه نشده ام، بلكه ايمان دارم به خداوند متعال، پروردگار خودم و پروردگار تو و پروردگار جهانيان.
🔹فرعون مادر آسيه را طلبيد و به او گفت: دخترت ديوانه شده، سوگند ياد كرده ام اگر به خداى موسى كافر نگردد او را با آتش بسوزانم.
🌴مادر آسيه در خلوت با آسيه صحبت كرد: كه خود را به كشتن نده و با شوهرت توافق كن... ولى آسيه، سخن بيهوده مادر را گوش نكرد و گفت: هرگز به خداوند متعال، كافر نخواهم شد.
🌴فرعون فرمان داد دستها و پاهاى آسيه را به چهارميخى كه در زمين نصب كرده بودند بستند.(از اين رو در قرآن، فرعون به عنوان ذوالاوتاد (صاحب ميخها) ياد شده است. (فجر/ 89)و او را در برابر تابش سوزان خورشيد نهادند، و سنگ بسيار بزرگى را روى سينه اش گذاشتند. او نيمه نيمه نفس مى كشيد و در زير شكنجه بسيار سختى قرار داشت.
🌴موسى عليه السلام از كنار او عبور كرد، او با حركات انگشتانش از موسى عليه السلام استمداد نمود، موسى عليه السلام براى او دعا كرد و به بركت دعاى موسى عليه السلام او ديگر احساس درد نكرد و به خدا متوجه شد و عرض كرد: خدايا! خانه اى در بهشت براى من فراهم ساز.
🌴خداوند همان دم روح او را به بهشت برد، او از غذاها و نوشيدنى هاى بهشت مى خورد و مى نوشيد، خداوند به او وحى كرد: سرت را بلند كن، او سرش را بلند كرد و خانه خود را در بهشت كه از مرواريد ساخته شده بود، مشاهده كرد و از خوشحالى خنديد. فرعون به حاضران گفت: ديوانگى اين زن را ببينيد در زير فشار چنين شكنجه سختى مى خندد!!
🌴به اين ترتيب اين بانوى مقاوم و مهربان، كه حق بسيارى بر موسى عليه السلام داشت و او را در موارد گوناگونى از گزند دشمن نجات داده بود، به شهادت رسيد. (بحار، ج 13،ص 164؛ مجمع البيان، ج 10،ص 319)
ادامه دارد....
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ابراهیم(ع)
#قسمت_بیست_و_دوم
هجرت ابراهيم، و دفاع او از حقش در مورد توقيف اموالش
در مدتى كه ابراهيم در سرزمين بابل بود، جمعى، از جمله حضرت لوط عليهالسلام و ساره به او ايمان آوردند، او با ساره ازدواج كرد، از طرف پدر ساره، زمينهاى مزروعى و گوسفندهاى بسيار، به ساره رسيده بود، ابراهيم عليهالسلام مدتى در ضمن دعوت مردم به توحيد، به كشاورزى و دامدارى پرداخت، تا اين كه تصميم گرفت از سرزمين بابل به سوى فلسطين هجرت كند و دعوت خود را به آن سرزمين بكشاند، اموال خود از جمله گوسفندهاى خود را برداشت و همراه چند نفر با همسرش ساره، حركت كردند.
ولى از طرف حاكم وقت (بقاياى دستگاه نمرودى) اموال ابراهيم عليهالسلام را توقيف كردند.
ماجرا به دادگاه كشيده شد، ابراهيم عليهالسلام در دادگان، خطاب به قاضى چنين گفت:
من (و همسرم) سالها زحمت كشيدهايم و اين اموال را به دست آوردهايم اگر مىخواهيد، اموال مرا مصادره كنيد، بنابراين سالهاى عمرم را كه صرف تحصيل اين اموال شده، برگردانيد.
قاضى در برابر استدلال منطقى ابراهيم، عقب نشينى كرد و گفت: حق با ابراهيم است.
ابراهيم عليهالسلام آزاد شد و همراه اموال خود به هجرت ادامه داد و با توكل به خدا و استمداد از درگاه حق، حركت كرد، تا تحول تازهاى در منطقه جديدى به وجود آورد، سخنش اين بود كه:
اءنّى ذاهِب الى رَبّى سَيَهدِينَ؛
من (هرجا بروم) به سوى پروردگارم مىروم، او راهنماى من است، و با هدايت او ترسى ندارم.
•┈┈••✾••┈┈•
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh