﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_یونس(ع)
#قسمت_چهارم🦋
🦋نقش دانشمند حكيم در نجات قوم از بلاى حتمى🦋
🔰يونس عليهالسلام به قوم خود گفته بود كه عذاب الهى در روز چهارشنبه نيمه ماه شوال بعد از طلوع خورشيد نازل مىشود، ولى قوم، او را دروغگو خواندند و او را از خود راندند و او نيز همراه عابد (تنوخا) از شهر بيرون رفت، ولى روبيل كه عالمى حكيم از خاندان نبوت بود در ميان قوم باقى ماند. هنگامى كه ماه شوال فرا رسيد، روبيل بالاى كوه رفت و با صداى بلند به مردم اطلاع داد و فرياد زد:
🌿اى مردم! موعد عذاب نزديك شد، من نسبت به شما مهربان و دلسوز هستم، اكنون تا فرصت داريد استغفار و توبه كنيد تا خداوند عذابش را از سر شما برطرف كند.
🔰مردم تحت تأثير سخنان روبيل قرار گرفته و نزد او رفتند و گفتند: ما مىدانيم كه تو فردى حكيم و دلسوز هستى، به نظر تو اكنون ما چه كار كنيم تا مشمول عذاب نگرديم؟
🌿 روبيل گفت: كودكان را همراه مادرانشان، به بيابان آوريد و آنها را از همديگر جدا سازيد، و همچنين حيوانات را بياوريد و بچه هايشان را از آنها جدا كنيد، و هنگامى كه طوفان زرد را از جانب مشرق ديديد، همه شما از كوچك و بزرگ، صدا به گريه و زارى بلند كنيد و با التماس و تضرع، توبه نماييد و از خدا بخواهيد تا شما را مشمول رحمتش قرار دهد...
🔰همه قوم سخن روبيل را پذيرفتند هنگام بروز نشانههاى عذاب، همه آنها صدا به گريه و زارى و تضرع بلند كردند و از درگاه خدا طلب عفو نمودند. ناگاه ديدند هنگام طلوع خورشيد، طوفان زرد و تاريك و بسيار تندى وزيدن گرفت، ناله و شيون و استغاثه انسانها حيوانات و كودكانشان از كوچك و بزرگ برخاست و انسانها حقيقتاً توبه كردند.
🌿روبيل نيز شيون آنها را مىشنيد و دعا مىكرد كه خداوند عذاب را از آنها دور سازد. خداوند توبه آنها را پذيرفت و به اسرافيل فرمان داد كه طوفان عذاب آنها را به كوههاى اطراف وارد سازد. وقتى مردم ديدند عذاب از سر آنها برطرف گرديد به شكر و حمد خدا پرداختند، روز پنجشنبه يونس و عباد، جريان رفع عذاب را دريافتند، يونس به سوى دريا رفت و از نينوا دور شد و سرانجام سوار بر كشتى شده در آن جا ماهى بزرگ او را بلعيد (كه در داستان قبل ذكر شد) و تنوخا (عابد) به شهر بازگشت و نزد روبيل آمد و گفت: من فكر مىكردم به خاطر زهد بر تو برترى دارم، اكنون دريافتم كه علم همراه تقوا، بهتر از زهد و عبادت بدون علم است. از آن پس عابد و عالم رفيق شدند و بين قوم خود ماندند و آنها را ارشاد نمودند.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_یونس(ع)
#قسمت_پنجم🦋
🦋نجات يونس و بازگشت او به سوى قوم خود🦋
🌻 آرى، حضرت يونس عليهالسلام وقتى كه در شكم ماهى بزرگ قرار گرفت در همان جا دل به خدا بست و توبه كرد، خداوند به ماهى فرمان داد، تا يونس را به ساحل دريا ببرد و او را به بيرون دريا بيفكند.
🌿يونس همچون جوجه نوزاد و ضعيف و بى بال و پر، از شكم ماهى بيرون افكنده شد، به طورى كه توان حركت نداشت.
🌻لطف الهى به سراغ او آمد، خداوند در همان ساحل دريا، كدوبُنى رويانيد يونس در سايه آن گياه آرميد و همواره ذكر خدا ميگفت و كم كم رشد كرد و سلامتى خود را بازيافت.
🌿در اين هنگام خداوند كرمى فرستاد و ريشه آن درخت كدو را خورد و آن درخت خشك شد.
🌻خشك شدن آن درخت براى يونس، بسيار سخت و رنج آور بود و او را محزون نمود. خداوند به او وحى كرد: چرا محزون هستى؟ او عرض كرد: اين درخت براى من سايه تشكيل مىداد، كرمى را بر آن مسلط كردى، ريشهاش را خورد و خشك گرديد.
🌿خداوند فرمود: تو از خشك شدن يك ريشه درختى كه، نه تو آن را كاشتى و نه به آن آب دادى غمگين شدى، ولى از نزول عذاب بر صد هزار نفر يا بيشتر محزون نشدى، اكنون بدان كه اهل نينوا ايمان آوردهاند و راه تقوى به پيش گرفتند و عذاب از آنها رفع گرديد، به سوى آنها برو.
🌻و به نقل ديگر: پس از خشك شدن درخت، يونس اظهار ناراحتى و رنج كرد، خداوند به او وحى كرد: اى يونس! دل تو در مورد عذاب صدهزار نفر و بيشتر، نسوخت ولى براى رنج يك ساعت، طاقت خود را از دست دادى.
يونس متوجه خطاى خود شد و عرض كرد:
🌿يا رَبّ عفوَكَ عَفوَكَ؛ پروردگارا، عفو تو را طالبم، و در خواست بخشش مىكنم.
🌻يونس به سوى نينوا حركت كرد، وقتى كه نزديك نينوا رسيد، خجالت كشيد كه وارد نينوا شود، چوپانى را ديد نزد او رفت و به او فرمود:
برو نزد مردم نينوا و به آنها خبر بده كه يونس به سوى شما مىآيد.
🌿چوپان به يونس گفت: آيا دروغ مىگويى؟ آيا حيا نمىكنى؟ يونس در دريا غرق شد و از بين رفت.
🌻به درخواست يونس، گوسفندى با زبان گويا گواهى داد كه او يونس است، چوپان يقين پيدا كرد، با شتاب به نينوا رفت و ورود يونس را به مردم خبر داد. مردم كه هرگز چنين خبرى را باور نمىكردند، چوپان را دستگير كرده و تصميم گرفتند تا او را بزنند، او گفت: من براى صدق خبرى كه آوردم، برهان دارم، گفتند: برهان تو چيست؟ جواب داد: برهان من اين است كه اين گوسفند گواهى مىدهد. همان گوسفند با زبان گويا گواهى داد. مردم به راستى آن خبر اطمينان يافتند، به استقبال حضرت يونس عليهالسلام آمدند و آن حضرت را با احترام وارد نينوا نمودند و به او ايمان آوردند و در راه ايمان به خوبى استوار ماندند و سالها تحت رهبرى و راهنمايىهاى حضرت يونس عليهالسلام به زندگى خود ادامه دادند.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_یونس(ع)
#قسمت_ششم🦋
🦋ملاقات يونس با قارون در اعماق زمين🦋
🌿از اميرمؤمنان على عليهالسلام نقل شده: هنگامى كه حضرت يونس عليهالسلام در شكم ماهى بزرگ، قرار گرفت، ماهى در درون دريا حركت مىكرد به درياى قُلزُم رفت و سپس از آن جا به درياى مصر رفت، سپس از آن جا به درياى طبرستان (درياى خزر) رفت، سپس وارد دجله بصره شد، و بعد يونس را به اعماق زمين برد.
🔰قارون كه در عصر موسى عليهالسلام مشمول غضب خدا شده بود (و خداوند به زمين فرمان داده بود تا او را در كام خود فرو برد) فرشتهاى از سوى خدا مأمور شده بود كه او را هر روز به اندازه طول قامت يك انسان، در زمين فرو برد. يونس عليهالسلام در شكم ماهى، ذكر خدا مىگفت و استغفار مىكرد. قارون در اعماق زمين، صداى زمزمه يونس عليهالسلام را شنيد، به فرشته مسلط بر خود گفت: اندكى به من مهلت بده، من در اين جا صداى انسانى را مىشنوم!
خداوند به آن فرشته وحى كرد به قارون مهلت بده. او به قارون مهلت داد، قارون به صاحب صدا (يونس) نزديك شد و گفت: تو كيستى؟
🌿يونس: انَا المُذنِبُ الخاطِىءُ يُونُسُ بنِ مَتَّى؛ من گنهكار خطاكار يونس پسر متى هستم.
قارون احوال خويشان خود را از او پرسيد، نخست گفت: از موسى چه خبر؟
يونس: موسى عليهالسلام مدتى است كه از دنيا رفته است.
قارون: از هارون برادر موسى عليهالسلام چه خبر؟
يونس: او نيز از دنيا رفت.
قارون: از كلثُم (خواهر موسى) كه نامزد من بود چه خبر؟
يونس: او نيز مرد.
🔰قارون، گريه كرد و اظهار تاسف نمود (و دلش براى خويشانش سوخت و براى آنها گريست)
فَشَكَرَ اللهُ لَهُ ذالِك؛ همين دلسوزى او (كه يك مرحلهاى از صله رحم است) موجب شد كه خداوند نسبت به او لطف نمود و به آن فرشته مأمور بر او خطاب كرد كه عذاب دنيا را از قارون بردار (يعنى همانجا توقف كند و ديگرى روزى به اندازه يك قامت انسان در زمين فرو نرود كه عذاب سختى براى او بود)
🌿و در حديث امام باقر عليهالسلام آمده: هنگامى كه آن ماهى به درياى مسجور رسيد، قارون كه در آن جا عذاب مىشد زمزمهاى شنيد، از فرشته موكلش پرسيد: اين زمزمه چيست؟ فرشته گفت: زمزمه يونس عليهالسلام است...
🔰آن فرشته به التماس قارون، او را نزد يونس آورد، قارون احوال خويشانش را از يونس عليهالسلام پرسيد، وقتى دريافت آنها از دنيا رفتهاند، گريه شديدى كرد، خداوند به آن فرشته فرمود: اِرفَع عَنهُ العَذابُ بَقيةَ الدُّنيا لِرَقَّتِهِ عَلى قَرابَتهِ [كه ترجمهاش ذكر شد .
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_یونس(ع)
#قسمت_هفتم🦋
🦋چند درس آموزنده و بزرگ از داستان يونس عليهالسلام🦋
🔰در زندگى و داستان كوچك حضرت يونس عليهالسلام كه در قرآن آمده، درسهاى بزرگ است كه در اين جا به پارهاى از آنها اشاره مىشود:
🌱1 - بايد در امور به خصوص نفرين براى نابودى افراد، شتابزدگى نكرد، و تا احتمال هدايت وجود دارد، با كمال صبر و مقاومت و وقار، براى هدايت مردم تلاش نمود.
🌿پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بر همين اساس رفتار مىكرد، در يكى از موارد، سرسختى و لجاجت مشركان به جايى رسيد كه نزديك بود پيامبر اسلام آنها را نفرين كند. خداوند به او خطاب نموده و فرمود:
🌱3 - خداوند در بيان نجات يونس عليهالسلام مىفرمايد:
🌿فَنَادَى فِى الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فاستَجَبنا لَهُ وَ نَجَّيناهُ مِنَ الغَمِّ و كَذلكَ نُنجِى المُؤمِنينَ؛
🌿يونس در آن ظلمتهاى متراكم (داخل شكم ماهى) فرياد زد: خداوندا! جز تو معبودى نيست، تو منزّه هستى، و من از ستمكارانم - ما دعاى او را به اجابت رسانديم و او را از آن اندوه نجات داديم و همين گونه مؤمنان را نجات مىدهيم.
🔰از جمله: وَ كَذلكَ نُنجِى المُؤمِنينَ؛ و همين گونه مؤمنان را نجات مىدهيم. فهميده مىشود كه اين يك قانون سرنوشتساز براى همه مؤمنان است و اختصاصى به يونس عليهالسلام ندارد، هر مؤمنى بايد داراى اين ويژگىها باشد يعنى:
🌱1 - به حقيقت توحيد و معبود يكتا توجه كند.
🌱2 - ذات پاك خدا را از هر گونه عيب و نقص منزه بداند.
🌱3 - به گناه خود اعتراف و اقرار كند.
🌿چرا كه مجازاتهاى الهى بر دو گونه است:
🌱1 - مجازات استيصال
🌱 2 - مجازات تنبيهى، در مجازات تنبيهى قبل از ورود مجازات، اثر مجازات به بنده مىرسد، و اگر بنده خود را پاك سازد، نجات پيدا مىكند.
🌱4 - پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و امامان عليهم السلام در مناجات و راز و نياز خود به خدا عرض مىكردند:
اَلّلهُمَّ لا تَكِلنِى الى نَفسِى طَرفَةَ عَين اَبَداً؛
🌿خدايا مرا به اندازه يك چشم به هم زدن، هرگز به خودم وانگذار.
📌 ادامه داستان در پیام بعدی👇
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_یونس(ع)
#قسمت_هشتم🦋
📌ادامه داستان………
🌿ام سلمه عليهاالسلام شبى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را در اين حال ديد كه اين دعا را مىكرد، علت را پرسيد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ايمن نيستم. خداوند يك لحظه يونس عليهالسلام را به خودش واگذارد، آن همه دچار بلا شد.
🔰ابن ابى يعفور مىگويد: امام صادق عليهالسلام را ديدم دستهايش را به طرف آسمان بلند كرده و قطرات اشكش از روى محاسنش جارى بود و مىگفت:
🌱رَبِّ لا تَكِلنِى الى نَفسِى طَرفَةَ عَين اَبَداً لا اَقَلَّ مِن ذلكَ و لا اَكثَرَ؛
پروردگار! مرا به اندازه يك چشم به هم زدن، و نه كمتر و نه زيادتر از اين به خودم وانگذار.
🌿سپس رو به من كرد و فرمود: خداوند يونس عليهالسلام را به اندازه كمتر از يك چشم به هم زدن به خودش واگذاشت و چنان گناه (ترك اولى) و مكافاتى به سراغش آمد.
🌿عرض كردم: آيا حالش به حالت كفران رسيد؟ فرمود: نه، ولى اگر كسى در اين گونه حالت باشد و (بىتوبه) بميرد، هلاك مىشود.
🔰آرى، راه، بسيار باريك است، بايد از درگاه خدا همواره استمداد نمود، وگرنه يك لحظه هوسرانى، يك عمر پشيمانى را به دنبال خواهد آورد.
🌱5 - عرفا گويند: (چنان كه در اشعار مثنوى آمده:) گرچه قرار گرفتن يونس عليهالسلام در شكم ماهى يك نوع مكافات بود، ولى همان معراج او بود كه عجايب دريا را ديد، و ساخته و تربيت شد و پاك و با صفا بازگشت. اگر معراج پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در آسمانها بود، معراج يونس در درياها بود. براى خدا بالا و پايين فرقى ندارد.
🌿بنابراين بايد همچون يونس عليهالسلام در سختىها و شدتها با گفتن لا اءله اءلا الله سُبحانَكَ اءِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّالِمينَ خود را به معراج ببريم، و در ملكوت اعلى سير كنيم تا نجات يابيم.
به قول يكى از عرفا؛ يونس عليهالسلام در چهار تاريكى امتحان شد:
🌱1 - تاريكى ذلت
🌱 2 - تاريكى بيم و عقوبت
🌱 3 - تاريكى دريا و تلاطم
🌱 4 - تاريكى شكم ماهى.
🌿پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: لا تُفَضِّلُونى عَلى يُونُسَ بنِ مَتَّى؛
🔰مرا (در اين جهت كه يونس ترك اولى كرد و در شكم ماهى قرار گرفت) بر او ترجيح ندهيد.
گفت پيغمبر كه معراج مرا نيست بر معراج يونس اجتبا
آن من بالا و آن او نشيب زآنكه قرب حق برون است از حسيب
قرب نى بالا، نه پستى رفتن است قرب حق از حبس هستى رستن است
نيست را چون بالايست و زير نيست را نه رود و نه زود و نه دير
كارگاه صنع حق در نيستى است غَرّه هستى چه دانى نيست چيست
🌿كوتاه سخن آن كه: چنان كه مولانا در اين اشعار گويد: پله هاى معراج به محو شدن و خود را هيچ دانستن در برابر عظمت خدا است، كسى كه در حقيقت خدا را شناخت و با تمام وجود ا
قرار به تقصير و ناچيزى خود كرد، در مسير معراج قرار گرفته است. يونس عليهالسلام چنين كرد، و به معراج رسيد و سرانجام بر قله معراج راه يافت.
🌿پايان داستانهاى حضرت يونس عليهالسلام🌿
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#اشموئیل_طالوت_جالوت
#قسمت_یکم🦋
🦋بروز اشموئيل و طالوت و جالوت، پس از موسى عليهالسلام🦋
🌿چنان كه قبلا گفته شد، پس از رحلت موى عليهالسلام بنىاسرائيل به فرماندهى يوشع بن نون وصى موسى عليهالسلام به جنگ با زورمندان شام و فلسطين پرداختند، تا ارض فلسطين و شهرهاى آن را فتح كنند و اين جنگ همچنان ادامه داشت.
✨بنى اسرائيل پس از موسى عليهالسلام داراى پيامبرى بودند كه در آيه 246 و 247 و 248 سوره بقره از اين پيامبر به عنوان نبى (پيامبر) ياد شده، ولى نام او ذكر نشده است، كه اكثر مفسران به استناد روايات معتقدند كه اين پيامبر به نام اشموئيل بود.
🌿اشموئيل كه از نژاد بنى اسرائيل بود. زمام رهبرى بنى اسرائيل را در دست گرفت و به بازسازى آنها براى خودسازى و جهاد با دشمنان پرداخت.
🌻اشموئيل احساس كرد كه لشگر بنى اسرائيل نياز به يك فرمانده شجاع، نترس، كاردان و دلاور دارد. خود بنى اسرائيل نيز كه از ناحيه گزند دشمنان به ستوه آمده بودند، نياز به چنين فرماندهى را احساس نمودند. نزد اشموئيل آمده و از او درخواست كردند كه فرماندهى شجاع و كارآمد انتخاب كند تا تحت فرماندهى او با دشمن بجنگند، اشموئيل كه سستى و بىهمتى آنها را تجربه كرده بود به آنها فرمود:
🌿بيم آن دارم كه شما از پيروى چنين فرماندهى سرپيچى كنيد، و از نبرد با دشمن، شانه خالى نماييد. ولى آنها قول دادند كه با انتخاب چنان فرمانده يا اطاعت قوى از او با دشمن جنگ خواهند كرد.
🌻اشموئيل از درگاه خداوند درخواست چنين فرماندهى با كفايت نمود. خداوند به او وحى كرد كه چنين فرماندهى را نزد تو مىفرستيم، فرماندهى و پرچم سپاه را به دست او بسپار.
🌻اين فرمانده لايق همان طالوت بوده كه مردى بلندقامت، تنومند، داراى اعصابى محكم و ارادهاى قوى به علاوه دانشمندى زيرك و با تدبير بود. او در اين هنگام شهرتى نداشت. با پدرش در ساحل رودخانهاى مىزيست و چهارپايان پدرش را به چرا مىبرد و كشاورزى مىكرد.
🌱روزى بعضى از چهارپايان در بيابان گم شدند. طالوت همراه يكى از دوستانش در اطراف رودخانه به جستجوى آنها پرداخت، در اين جستجو تا نزديك شهر صوف رسيدند - اشموئيل در شهر صوف سكونت داشت - دوست طالوت به طالوت گفت: ما در نزديك شهر صوف هستيم، اشموئيل پيامبر در اين شهر است، بيا نزد او برويم، تا او در پرتو وحى ما را به پيدا كردن چهارپايان گمشده راهنمايى كند.
🌻طالوت پيشنهاد دوستش را پذيرفت و با هم به شهر صوف نزد اشموئيل آمدند همين كه چشمان طالوت و اشموئيل به همديگر افتاد، ما بين دلهايشان آشنايى برقرار شد. اشموئيل در همان لحظه طالوت را شناخت، دريافت كه اين شخص همان است كه خداوند او را به عنوان فرمانده لايق نزدش فرستاده است.
🌿طالوت سرگذشت گم شدن چهارپايانش را براى اشموئيل شرح داد. اشموئيل گفت: چهارپايانت هم اكنون، در راه دهكده به طرف باغستان پدرت در حركتند، نگران آنها نباش، ولى من تو را براى كار بزرگترى كه مربوط به نجات بنى اسرائيل از گزند دشمن است دعوت مىكنم.
🌻طالوت در آغاز از اين پيشنهاد تعجب كرده ولى سپس دعوت اشموئيل را پذيرفت، حضرت اشموئيل عليهالسلام طالوت را به بنىاسرائيل معرفى كرد، فرمود:
🌱خداوند اين شخص را براى فرماندهى شما برگزيد، از او پيروى كنيد، و خود را براى جهاد با دشمن آماده سازيد.
🌿بنى اسرائيل بهانهتراشى كردند، زيرا اوصاف يك فرمانده لايق را در ظاهر طالوت نمىديدند، زيرا او را نمىشناختند، ولى اشموئيل به آنها اطمينان داد كه طالوت از نظر علمى و معنوى و جسمى، رادمردى قوى و با تدبير است و بر شما برترى دارد.
✨بنى اسرائيل مطالبه دليل و نشانه كردند اشموئيل به آنها گفت:
🌿نشانه انتخاب طالوت آن است كه صندوق عهد يادگار مهم موسى عليهالسلام را كه مايه دلگرمى و اطمينان شما است و اكنون در دست دشمن است به سوى شما باز مىگردند.
طولى نگذشت كه صندوق عهد به گونه معجزهآسايى به دست بنى اسرائيل افتاد.
🌻در تاريخ آمده است: هنگامى كه صندوق عهد در جنگها به دست بتپرستان فلسطين افتاد، آن را به بتكده خود بردند تا آن صندوق در آن جا بود، آنها گرفتار ناراحتىهاى گوناگونى شدند، بعضى گفتند: اين ناراحتىها هم به خاطر آن صندوق عهد است. از اين رو تصميم گرفتند آن را از شهر خود خارج سازند، و چون كسى حاضر نبود اين كار را بكند، آن صندوق را به دو گاو بستند، و آن دو گاو را به سوى بيابان حركت دادند. آن گاوها آن صندوق را كشيدند و از شهر خارج كرده و در بيابان به ميان بنى اسرائيل آوردند، البته فرشتگان و امدادهاى غيبى در پشت پرده، اين حركت را راهنمايى مىكردند.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_اشموئیل_طالوت_جالوت
#قسمت_دوم🦋
پيروزى بنى اسرائيل به فرماندهى طالوت
🌻طالوت از سوى اشموئيل و بنى اسرائيل به عنوان فرمانده كل قواى بنى اسرائيل منصوف شد، طالوت سپاهيان را بازسازى و منظم كرد و به سوى جبهه روانه ساخت، در مسير راه براى آن كه آنها را آزمايش كند، با اين كه تشنه بودند و آب نداشتند، به آنها گفت:
✨ در سر راه به نهر آبى مىرسيد، خداوند شما را به وسيله آن آب آزمايش مىكند، آنها كه به هنگام تشنگى از آب بنوشند از من نيستند، و آنها كه جز يك پيمانه با دست خود، بيشتر از آن نخورند از من هستند.
همه لشگر - جز اندكى - از آن آب نوشيدند.
🌿طالوت دريافت كه افراد محكم و با ايمان امتحان داده كه مىتوان با آنها جنگيد همان گروه اندكند كه از آب ننوشيدند يا به اندازه يك كف دست نوشيدند.
🌱طالوت با همان گروه اندك از نهر آب گذشتند، عدهاى از آنها با مقايسه كمى افراد خود با انبوه فراوان دشمن، گفتند: ما توانايى مقابله با دشمن به فرماندهى جالوت را نداريم. ولى آنها كه به لقاء الله و روز رستاخيز اعتقاد داشتند، با اراده قاطع گفتند:
كَم مِن فِئَةٍ قليلَةٍ غَلَبَت فَِةٌ كثيرةً بِاِذنِ اللهِ و اللهُ مَعَ الصابرين.
چه بسيار گروههاى كوچكى كه به فرمان خدا بر گروههاى عظيمى پيروز شدند، و خداوند با صابران (و استقامت كنندگان) است.
🌿لشكر اندك بنى اسرائيل به حركت خود به سوى جبهه ادامه دادند، در حالى كه طالوت در پيشاپيش آنها حركت مىكرد تا به جايى رسيدند كه لشگر نيرومند جالوت نمايان و ظاهر شد. طالوتيان در برابر آن قدرت عظيم قدرت كشيدند و دست به دعا برداشته و گفتند:
رَبَّنا أفرِغْ عَلَينا صَبرو ثَبِّت اَقدامَنا عَلَى القَومِ الكافِرينَ؛
🌻پروردگارا! پيمانه مقاومت و تحمل و صبر را بر ما بريز، و گامهاى ما را ثابت بدار، و ما را بر جمعيت كافران پيروز گردان.
اين گروه اندك با ارادهاى محكم و روحيهاى عالى به فرماندهى طالوت فرمانده لايق و با ايمان به قلب لشگر دشمن زدند.
✨در آن وقت حضرت داوود به عنوان جوان ناشناس در ميان لشگر بنى اسرائيل بود. به وسيله فلاخنى كه در دست داشت، در پيشاپيش لشگر، جالوت فرمانده دشمن را هدف قرار داد و يكى دو سنگ به سوى او افكند، آن يك سنگ يا دو سنگ به او اصابت كرد به طورى كه جالوت جيغ و فرياد كشيد و بر زمين افتاد و در خون خود غوطه ور شد و به هلاكت رسيد. با كشته شدن جالوت، سپاه او فروپاشيدند و فرار را بر قرار ترجيح دادند.
🌿به اين ترتيب طالوت با لشكر اندك بنىاسرائيل بر دشمنان پيروز شدند. حضرت داوود عليهالسلام از آن وقت داراى موقعيت عظيم در نزد اشموئيل و بنى اسرائيل گرديد و سرانجام داراى مقام نبوت و حكومت گرديد.
...................................
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ادریس (ع)
#قسمت_اول
🔷 ویژگیهای حضرت ادریس علیه السلام :
يكى از پيامبران كه نامش در قرآن دو بار آمده(72) و در آيه 56 سوره مريم به عنوان پيامبر صديق ياد شده، حضرت ادريس است كه در اين جا نظر شما را به پارهاى از ويژگىهاى او جلب مىكنيم:
ادريس كه نام اصيلش اخنوخ است در نزديك كوفه در مكان فعلى مسجد سهله مىزيست. او خياط بود و مدت سيصد سال عمر نمود و با پنج واسطه به آدم عليهالسلام مىرسد. سى صحيفه از كتابهاى آسمانى بر او نازل گرديد. تا قبل از ايشان مردم براى پوشش بدن خود از پوست حيوانات استفاده مىكردند، او نخستين كسى بود كه خياطى كرد و طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت و از آن پس مردم به تدريج از لباسهاى دوخته شده استفاده مىكردند. او بلندقامت و تنومند و نخستين انسانى بود كه با قلم خط نوشت و بر علم نجوم و حساب و هيئت احاطه داشت و آنها را تدريس مىكرد. كتابهاى
آسمانى را به مردم مىآموخت و آنها را از اندرزهاى خود بهرهمند مىساخت، از اين رو نام او را ادريس (كه از واژه درس گرفته شده) نهادند.
خداوند بعد از وفاتش، مقام ارجمندى در بهشت به او عنايت فرمود و او را از مواهب بهشتى بهرهمند ساخت.
ادريس عليهالسلام بسيار درباره عظمت خلقت مىانديشيد و با خود مىگفت: اين آسمانها، زمين، خلايق عظيم، خورشيد، ماه، ستارگان، ابر، باران و ساير پديدهها داراى پروردگارى است كه آنها را تدبير نموده و سامان مىبخشد، بنابراين او را آن گونه كه سزاوار پرستش است، پرستش كن.(73)
..........................................
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ادریس(ع)
#قسمت_دوم
🔷 فرازهايى از اندرزهاى ادريس عليهالسلام
اى انسان! گويى مرگ به سراغت آمده، نالهات بلند شده، عرق پيشانيت سرازير گشته، لبهايت جمع شده، زبانت از حركت ايستاده، آب دهانت خشك گشته، سياهى چشمت به سفيدى دگرگون شده، دهانت كف كرده، همه بدنت به لرزه در آمده و با سختىها و تلخىهاى مرگ دست به گريبان شدهاى. سپس روحت از كالبدت خارج شده و در برابر اهل خانهات جسد بدبويى شدهاى و مايه عبرت ديگران گذشتهاى. بنابراين هم اكنون به خودت پند بده و درباره مرگ و حقيقت آن عبرت بگير، كه خواه ناخواه به سراغت مىآيد و هر عمرى گرچه طولانى باشد به زودى به دست فنا سپرده مىشود.
اى انسان! بدان كه مرگ با آن همه دشوارى، نسبت به امور بعد از آن كه حوادث هولناك و پروحشت قيامت مىباشد آسانتر است، متوجه باش كه ايستادن در دادگاه عدل الهى براى حسابرسى و جزاى اعمال آن قدر سخت و طاقتفرسا است كه نيرومندترين نيرومندان نيز از شنيدن احوال آن ناتوانند.(74)
..............................................
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ادریس (ع)
#قسمت_سوم
🔷 هدايت شدن هزار نفر با راهنمايىهاى ادريس عليهالسلام
ادريس همچنان با بيانات شيوا و اندرزهاى دلپذير و هشدارهاى كوبنده، قوم خود را به سوى خدا دعوت ميكرد. در اين مسير با طايفهاى از قوم خود ملاقات نمود كه همه بت پرست بودند و در انواع انحرافها و گمراهىها گرفتار بودند. ادريس به اندرز و نصيحت آنها پرداخت و آنها را از انجام گناه سرزنش نموده و از عواقب گناه هشدار داد و به سوى خدا دعوت كرد. آنها يكى پس از ديگرى تحت تأثير قرار گرفته و به او پيوستند. نخست تعداد هدايتشدگان به هفت نفر و سپس به هفتاد نفر رسيد. به همين ترتيب يكى پس از ديگرى هدايت شدند تا به هفتصد نفر و سپس به هزار نفر رسيدند.
ادريس از ميان آنها صد نفر از برترينها را برگزيد، و از ميان صد نفر، هفتاد نفر، و از ميان هفتاد نفر ده نفر، و از ميان ده نفر، هفت نفر را انتخاب نمود. ادريس با اين هفت نفر ممتاز، دست به دعا برداشتند و به راز و نياز با خدا پرداختند، خداوند به ادريس وحى كرد، و او و همراهانش را به عبادت دعوت نمود، آنها همچنان با ادريس به عبادت الهى پرداختند تا زمانى كه خداوند روح ادريس عليهالسلام را به ملأ اعلى برد.(76)
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📚🕙📚
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ادریس (ع)
#قسمت_چهارم
🔷 مبارزه ادريس با طاغوت عصرش
ادريس عليهالسلام تنها به عبادت و اندرز مردم اكتفا نمىكرد، بلكه به جامعه توجه داشت كه اگر ظلمى به كسى شود، از مظلوم دفاع كند و در برابر ظالم، ايستادگى نمايد. به عنوان نمونه به داستان زير توجه نماييد:
در عصر او پادشاه ستمگرى حكومت مىكرد، ادريس و پيروانش از اطاعت شاه سر باز زدند و مخالفت خود را با طاغوت، آشكار ساختند، از اين رو آنها را از اطراف دستگاه آن شاه جبار، به عنوان رافَضى (يعنى ترك كننده اطاعت شاه) خواندند.
روزى شاه با نگهبانان خود در بيابان، به سير و سياحت و شكار مشغول بود كه به زمين مزروعى بسيار خرم و شادابى رسيد، پرسيد: اين زمين به چه كسى تعلق دارد؟
اطرافيان گفتند: به يكى از پيروان ادريس.
شاه صاحب آن ملك را خواست و به او گفت: اين ملك را به من بفروش. او گفت: من عيالمند هستم و به محصول اين زمين محتاجتر از تو مىباشم و به هيچ عنوان از آن دست نمىكشم.
شاه بسيار خشمگين شد، و با حال خشم به قصرش آمد، چون همسرش او را خشمگين يافت، علت را پرسيد و او جريان را بازگو كرد و با همسرش در اين مورد به مشورت پرداخت، و به اين نتيجه رسيدند كه رهنمودهاى ادريس، مردم را بر ضد شاه، پرجرأت و قوى دل كرده است.
همسر شاه كه يك زن ستمگر و بىرحم بود گفت: من تدبيرى مىكنم كه هم تو صاحب آن زمين شوى و هم مردم با تبليغات وارونه، رام و خام شوند.
شاه گفت: آن تدبير چيست؟
زن كه حزبى به نام ازارقه (چشم كبودها) از افراد خونخوار و بىدين تشكيل داده بود، به شاه گفت: من جمعى از حزب ازارقه را مىفرستم تا صاحب آن زمين را به اينجا بياورند و همه آنها شهادت بدهند كه او آيين تو را ترك كرده، در نتيجه كشتن او جايز مىشود، تو نيز او را مىكشى و آن سرزمين خرم را تصرف مىكنى.
شاه از اين نيرنگ استقبال كرد و آن را اجرا نمود و پس از كشتن آن شيعه ادريس، زمينهاى مزروعى او را تصرف و غصب نمود.
حضرت ادريس از جريان آگاه شد و شخصاً نزد شاه رفت و با صراحت به او اعتراض كرده، آيين او را باطل دانست و او را به سوى حق دعوت نمود، و سرانجام به او گفت: اگر توبه نكنى و از روش خود برنگردى، به زودى عذاب الهى تو را فراخواهد گرفت، و من پيام خود را از طرف خداوند به تو رساندم.
همسر شاه، به او گفت: هيچ ناراحت مباش، من نقشه قتل ادريس را طرح كردهام، و با كشتن او رسالتش نيز باطل مىشود.
آن نقشه اين بود كه چهل نفر را مخفيانه مأمور كشتن ادريس كرد، ولى ادريس توسط مأموران مخفى خود، از جريان آگاه شد و از محل و مكان هميشگى خود به جاى ديگر رفت، و آن چهل نفر در طرح خود شكست خوردند و مدتها گذشت تا اين كه عذاب قحطى، كشور شاه را فرا گرفت كار به جايى رسيد كه زن شاه، شبها به گدايى مىپرداخت تا اين كه شبى سگها به او حمله كردند و او را پاره پاره نموده و دريدند. بلاى قحطى نيز بيست سال طول كشيد و سرانجام، آنها كه باقى مانده بودند به ادريس و خداى ادريس ايمان آوردند و كم كم بلاها رفع گرديد. و ادريس پيروز شد.(77)
پایان
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
مباحث #قصه_های_قرآنی
✨ قارون ✨
نام قارون 4 بار در سه سوره از قرآن آمده است. در بخشی از آیات سوره قصص سخن از درگیری بنی اسرائیل با این مرد ثروتمند و سرکش به میان آمده، قارونی که مظهر ثروت آمیخته با کبر و غرور و طغیان بود.حضرت موسی علیه السلام در طول زندگی خود با سه قدرت طاغوتی تجاوزگر مبارزه کرد: فرعون که مظهر قدرت حکومت بود و قارون که مظهر ثروت بود و سامری که مظهر صنعت و فریب و اغفال بود. (گر چه مهمترین مبارزه موسی علیه السلام با قدرت حکومت است ولی دو مبارزه اخیر نیز برای خود واجد اهمیت و محتوی درسهای آموزنده و بزرگ است)
🔔 قارون از نظر اطلاعات و آگاهی، معلومات قابل توجهی از تورات داشت، نخست در صف مؤمنان بود ولی ضعف ایمان و غرور و ثروت و کمی ظرفیت، او را به آغوش کفر کشانید.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺