eitaa logo
تاملی در تاریخ اسلام
2.1هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
141 ویدیو
241 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام علی(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام): «وَاعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ..» 📚نهج البلاغه، نامه۳۱ ✅روزی نه چندان دورِ دور، ماهم در تاریخ، ورق خواهیم خورد. @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚مقتل : @AsnadolMasaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
5⃣4⃣روز پنجم محرم سال ۶۱ هجری، هر لحظه به سپاه دشمن نیروی کمکی ملحق می شود و شبث‌ بن‌ ربعی‌ نیز با هزار نفر به‌ کربلا رسید!👇 @TarikhEslam
✅دینوری می نویسد : بعد از سخنان عبیدالله بن زیاد در مسجد کوفه و تحریک کوفیان برای جنگ با امام حسین(ع)، نیروهای کمی برای عمر بن سعد در کربلا اعزام شد. عبیدالله از شبث بن ربعی نیز درخواست کرد که به سپاه عمر بن سعد ملحق گردد. او که ابتدا برای حضور در واقعه عاشورا و جنگ با امام حسین(ع) تمایلی نداشت و هنگامی ابن زیاد از او خواست به سپاه عمر بن سعد بپیوندد، تظاهر به بیماری کرد تا در مقابل امام(ع) قرار نگیرد. اما وقتی ابن زیاد به او گفت : 📋《أتَتَمارَضُ؟! إِن کُنتَ فِی طَاعَتِنَا فَاخرُج إلَی قِتَالِ عَدُوِّنَا!》 ♦️آیا تظاهر به بیماری می کنی؟ اگر مطیع مایی به جنگ دشمن ما برو! سپس؛ 📋《فَخَرَجَ إلَی عُمَرَ بنِ سَعدٍ فِی ألفِ فَارِسٍ بَعدَ أن أکرَمَهُ ابنُ زِیادٍ وَ أعطَاهُ وَ حَبَّاهُ》 ♦️پس شبث با هزار سوار کار جنگی بعد از اینکه عبیدالله آنان را از اکرام و عطایا بی نصیب نگذاشت، به سمت کربلا حرکت کرد.(۱) شبث‌ روز پنجم‌ محرم‌ وارد کربلا شد و تحت‌ فرمان‌ عمر بن‌ سعد قرار گرفت‌. از طرفی همچنان بر سپاه دشمن فوج فوج نیرو اضافه می شد و از طرفی عبیدالله مانع پیوستن برخی کوفیان به سپاه امام حسین(ع) شد. عبیدالله بن زیاد به زحر بن قیس که رئیس پاسبانان کوفه بود، دستور داد تا خروجی های شهر کوفه را ببندد تا کسی از اهالی کوفه به امام حسین(ع) ملحق نشود.(۲) به‌ نوشته‌ منابع‌ ابن‌زیاد در فاصله‌ روزهای‌ سوم‌ تا دهم‌ محرم‌ افراد دیگری‌ را به‌ همراه‌ جنگجویان‌ به‌ کربلا فرستاد. 📚منابع : ۱)اخبار الطّوال دينوری، ج۱، ص۲۵۴ ۲)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۲۰۵ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوال7⃣5⃣1⃣ : عوامل و انگیزه های قاتلین چه بود و چند دسته از قاتلین حضرت(ع) در کربلا حضور به عمل رساندند؟👇 ✍پاسخ کوتاه : 1⃣مُنتقمین خون عثمان! 2⃣خوارج! 3⃣دنیا طلبان(پست و مال پرستان)! 4⃣بزدلان و ترسوها! 5⃣غافلان و جاهلان! @TarikhEslam
✍پاسخ : قَتَله امام حسین(ع) را می توان به پنج دسته تقسیم نمود : 1⃣مُنتقمین خون عثمان!👇 کسانی در کربلا در مقابل امام حسین(ع) صف آرایی کردند، که خواهان خونبهای عثمان بودند و خون بهای او ریختن خون حسین(ع) بود. آنان قائل بودند که علی(ع) عثمان را کشته است، پس باید انتقامش را از پسر علی(ع) بستانیم. اما حال جریان این بود که؛ عثمان در سال ۳۵ هجری به دلیل بی کفایتی و ضعف مدیریتی در امور مملکت داری، خانه اش توسط مسلمین مدینه محاصره شد و به او سه روز مهلت دادند تا اوضاع را سامان بخشد. سه روز به پایان رسید و خبری نشد و آب را بر خانه او ممنوع کردند. عثمان در این هنگام از فرط تشنگی دست به دامان امام علی(ع) شد و امام ناچار آبی را به وسیله حسنین(ع) به اندرون خانه عثمان فرستاد. در این هنگام؛ مردم فرصت طلب، فوج فوج به درون خانه عثمان ریختند و با اهل خانه نزاع کردند و عثمان را کشتند.(۱) بعد از مرگ عثمان، جنازه او در منطقه ای دور افتاده، به نام (حشّ کوکب) که به قبرستان یهودیان معروف بود، انداخته شد. در منابع آمده است که؛ 📋《مَكَثَ عُثْمَانُ فِي حَشِّ كَوْكَبٍ مَطْرُوحًا ثَلاثًا، لا يُصَلَّي عَلَيْهِ》 ♦️جنازه عثمان به مدت سه روز، بدون اینکه کسی بر وی نماز بخواند، در حش کوکب انداخته و رها گردید.(۲) ودر نقلی دیگر آمده است؛ 📋《فَعُثْمَانُ ثَمَّ ثَلَاثَةَ أَيَّامِ مَنْبُوذاً فِي الْمَزَابِلِ》 ♦️پس عثمان به مدت سه روز، جنازه اش در مزبله ها انداخته شده بود.(۳) و امام علی(ع) با توجه به اقبال عمومی و اتمام حجت، ناچار خلافت را پذیرفت‌ و خلیفه شد. اما در مقابل؛ معاویه از این فرصت بهره جست و علی(ع) را خلیفه ی آشوب طلب و فتنه گر نامید و او را قاتل عثمان و سایر صحابه و هتّاک به عایشه معرفی کرد. پیراهنِ خونین عثمان توسط همسرش نائله به نزد معاویه در شام فرستاده شد، و او از این موضوع، بیش ترین بهره برداری سیاسی را به عمل آورد. 📋《وَ نَصَبَ مُعَاوِیةُ القَمِیصَ عَلَى مِنبَرِ دِمَشقَ》 ♦️معاویه آن پیراهن را بر روی منبر مسجد دمشق قرار داد.(۴) و با سخنانی، احساسات همگان را برانگیخت و در نتیجه، مردم هم با معاویه یک صدا شدند که علی(ع) باید خون عثمان را گردن بگیرد. معاویه در عموم، علی(ع) را قاتل عثمان معرفی کرد و این ادعا پیروانی پیدا کرد و عثمان همچون قدیسی مظلوم خون پیروان خود را به جوشش و غلیان در می آورد. و مردم هم با معاویه یک صدا شده بودند که علی(ع) باید خون عثمان را گردن بگیرد. امام علی(ع) در خطبه ای فرمود : 📋《اِنَّهُم لَیَطلُبُونَ دَمَاً، هُم سَفَکُوهُ》 ♦️آنها خونی را طلب می کنند که خود آن را بر زمین ریخته اند.(۵) که این امر؛ سبب پیدایش دو تفکّر دین علی(ع) و دین عثمان شد. تا جایی که در کربلا؛ هنگامی که نافع بن هلال در کربلا از یاران امام حسین(ع) پا به میدان نهاد، در حالی که رجز می خواند، می گفت : 《اَنَا عَلَی دِینِ عَلِیِّ(ع)!》 و در مقابل او شخصی از سپاه ابن زیاد به نام مزاحم بن حدیث رجز می خواند و می گفت : 《اَنَا عَلَی دِینِ عُثمَانَ!》(۶) بنی امیه که خود را داغدار عثمان معرفی کرده بودند، حالا با حضور امام حسین(ع) در کربلا موقعیت خوبی را برای انتقام می دانستند. و آنان در ذهن مردم این گونه فضاسازی کرده بودند که علی قاتل عثمان است و باید از حسین(ع) انتقام عثمان را بگیریم. تا جایی که؛ یزید در نامه ی خود به ولید می نویسد : 📋《اِنَّ اللهَ تَعالی مُنتَقِمُ لِلمَظلُومِ عُثمانَ بنَ عَفَّانِ مِن آلِ اَبی تُرابِ بِآلِ سُفیانِ》 ♦️خداوند انتقام عثمان مظلوم را به وسیله آل سفیان، از آل ابی تراب خواهد ستاند.(۷) در روز هفتم محرم، یعنی سه روز قبل از عاشورا، عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد می نویسد : 📋《حُلْ بَینَ حُسَینِ(ع) وَ أَصحَابِه و بینَ المَاءِ فَلایَذُوقُوا مِنهُ قَطرَةً، کَما صُنِع بِالتَّقِىِّ الزَّکىِّ المَظلُوُم》 ♦️حسین(ع) و یارانش را از آب فاصله بیانداز! نباید یك جرعه آب بنوشد، هم چنان كه این كار، نسبت به عثمان بن عفان پرهیزكار انجام شد.(۸) و نقل است که وقتی اسرای کربلا بعد از شام وارد مدینه شدند و بنی هاشم شیون و ناله سر دادند و به عزاداری پرداختند. والی مدینه عمرو بن سعید با دیدن آن صحنه خندید و شعری را در دشمنی با اهل بیت(ع) خواند و بعد از آن گفت : 📋《هَذِهِ وَاعِيَةٌ بِوَاعِيَةِ عُثمَانَ بنِ عَفَّانِ》 ♦️این شیون ها در مقابل شیونهایی که برای عثمان بن عفان بود.(۹) در حالی که اینها همه بهانه بود و به گواه تاریخ، این علی(ع) بود که با خلیفه کشی مخالف بود و سعی بر شکست و منصرف کردن محاصره کنندگان خانه عثمان بود و عمل ممنوعیت آب را عملی غیر انسانی قلمداد می کرد. این علی(ع) بود که به عثمان آب رساند و در جنگ جمل با قاتلین عثمان از قبیل طلحه و زبیر و مروان جنگید، ولی این تفکر بنی امیه او را قاتل عثمان معرفی کرد. @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
2⃣خوارج : خوارج یا همان مبغضان و کینه توزان نسبت به امام علی(ع) بودند که در کربلا برای انتقام از علی(ع) که کینه ای دیرینه از ایشان داشتند، حاضر شده بودند. نقل است که؛ وقتی تمام یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیدند و حضرت(ع) قبل از اینکه برای جنگ آهنگ دشمن کند، برای آخرین بار برای اتمام حجت خطاب به آنان فرمود : 📋《لِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِی؟ یا وَیْلَکُمْ اَتَقْتُلُونِی عَلى سُنَّه بَدَّلْتُها؟ اَمْ عَلى شَریعَه غَیَّرْتُها؟ اَمْ عَلى جُرْم فَعَلْتُهُ؟ اَمْ عَلى حَقٍّ تَرَکْتُهُ؟》 ♦️چرا ریختن خون مرا مباح می دانید؟ واى بر شما! چرا با من مى جنگید؟ آیا سنّتى را تغییر داده ام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته ام؟ یا جرمى مرتکب شده ام؟ و یا حقّى را ترک کرده ام؟! اما دشمن لجوج و کینه ای با کمال وقاحت خطاب به امام(ع) گفتند :  📋《اِنّا نَقْتُلُکَ (نُحَارِبُکَ) بُغْضاً مِنَّا لاَِبِیکَ》 ♦️ما به خاطر کینه اى که از پدرت علی(ع) به دل داریم، با تو مى جنگیم و تو را مى کشیم.(۱۰) اینان همان خوارج بودند. فتنه خوارج در زمان امام علی(ع) ریشه کن شد، اما همچنان تا سال ۶۱ و بعدها نیز، افکارشان و دیدگاهشان دوشادوش تاریخ آمد. خوارج کسانی بودند که در جنگ صفین، وقتی با حیله عمرو عاص، قرآن ها بالای نیزه رفت، دست از پیکار کشیدند و مانع جنگ امام علی(ع) نیز شدند و علی(ع) را مجبور به پذیرش حکمیت کردند. بعدها، وقتی دیدند که حکیمت بر وفق مرادشان نشد، گفتند که علی(ع) بعد از ماجرای پذیرش حکمیت، مشرک شده و باید توبه کند و به دین برگردد. و بدین صورت خون علی(ع) را مباح دانستند و جنگ نهروان را در دستور کار خود قرار دادند و نهروانیان با این جنگ، درصدد اثبات این بودند که علی(ع) مشرک شده است و جنگ با او جنگ با کافر است. خوارج از علی(ع) طلبکار بودند که علی(ع) به دین برنگشت و حتی یاران ما را هم کشت. تا اینکه یکی از خوارج یعنی عبدالرحمن بن ملجم مرادی امام علی(ع) را به شهادت رساند. خوارج چنان کینه ای از علی(ع) به دل داشتند که حتی امام علی(ع) در وصیتی به امام حسن مجتبی(ع) خطر آنان را بازگو می نماید و وصیت می کند که جنازه او شبانه و بدون اطلاع دیگران در منطقه به دور از نجف دفن گردد. در روایتی آمده است؛ 📋《أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَمَرَ ابْنَهُ الْحَسَنَ(ع) أَنْ يَحْفِرَ لَهُ أَرْبَعَةَ قُبُورٍ فِي أَرْبَعَةِ مَوَاضِعَ فِي الْمَسْجِدِ وَ فِي الْغَرِيِّ وَ فِي دَارِ جَعْدَةَ بْنِ هُبَيْرَةَ وَ فِي الرَّحَبَةِ وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِهَذَا أَنْ لَا يَعْلَمَ أَحَدٌ مِنْ أَعْدَائِهِ مَوْضِعَ قَبْرِه‏ِ》 ♦️امير المؤمنين(ع) فرزند خود امام حسين(ع) را امر كرد كه چهار قبر در چهار موضع از براى حضرت(ع) بسازد، در مسجد كوفه و در رحبه و در نجف و در خانه جعدة بن هبيره، براى آنكه ملاعين خوارج و بنى امیه موضع قبر آن حضرت(ع) را ندانند، مبادا که اراده کنند جسد مطهر ایشان را بیرون آورند.(۱۱) و اکنون بیست سال از شهادت امام علی(ع) گذشته است و اینجا کربلاست و این حسین(ع) فرزند همان علی(ع) است و لحظه، لحظه انتقام است. و از طرفی هم این چنین توجیه می کردند که حسین(ع) بر یزید بن معاویه خلیفه وقت شوریده است و خونش دوچندان مباح هست. و جنگ با حسین(ع) جهاد الهی است که در سایه آن، اجر الهی نیز نهفته است و باید او را قربةً إلى الله بکشیم. امام سجاد(ع) در این باره می فرماید : 📋《وَ لا يَومَ كَيَومِ الحُسَينِ(ع) اِزدَلَفَ إلَيهِ ثَلاثونَ ألفَ رَجُلٍ يَزعُمونَ أنَّهُم مِن هذِهِ الاُمَّةِ، كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إلَى اللّه بِدَمِهِ》 ♦️و هيچ روزى مانند روز حسين(ع) نبود. سى هزار مرد كه همگى ادّعا مى كردند از اين امّت اند، به سوى او حمله بُردند و همگى، با ريختن خون او، قصد تقرّب به خدا را داشتند.(۱۲) سر دسته خوارج در کربلا شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی بود که امام(ع) در روز عاشورا شبث را این گونه خطاب کرد : 📋《یا شَبَثَ بْنَ رَبَعی! وَ یا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرٍ، وَ یا قَیْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ! وَ یا یَزیدَ بْنَ الْحارِثِ! أَلَمْ تَکْتُبُوا الَىَّ : أَنْ قَدْ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنابُ، وَ طَمَّتِ الْجِمامُ وَ إِنَّما تُقْدِمُ عَلى‏ جُنْدٍ لَکَ مُجَنَّدٌ، فَاقْبِلْ؟! ♦️اى شبث بن ربعى! اى حجّار بن ابجر! اى قیس بن اشعث! اى یزید بن حارث! آیا شما براى من نامه ننوشتید که درختان ما ثمر داده است و باغها سرسبز شده و چاه‏ها پرآب گشته و تو در سرزمینى پا مى‏ گذارى که لشکرى آراسته و انبوه در خدمت تو است، پس به سوى ما بیا! سکوت سنگینى بر سپاه دشمن سایه انداخته بود و کسى سخن نمى‏ گفت. سپس آنان در پاسخ گفتند : ما چنین نامه‏ اى ننوشتیم! امام(ع) فرمود : 📋《سُبْحانَ اللَّهِ! بَلى‏ وَاللَّهِ لَقَدْ فَعَلْتُمْ‏!》 ♦️سبحان اللَّه! آرى به خدا سوگند! شما این نامه را نوشتید.(۱۳) @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
3⃣دنیا طلبان(پست و مال پرستان) : از دیرباز دنیاگرایی و دل بستن به مال و مقام دنیایی همیشه گریبان گیر انسان بوده است. حتی اگر یزید امام حسین(ع) را از میان برمی دارد چون او را خطری بزرگ برای حکومتش و جانشینی خود می داند و اگر عبیدالله دستور یزید را مبنی بر قتل امام(ع) اجرا می کند، چون می خواهد لیاقت خود را به یزید نشان دهد و اگر عمربن سعد نامش جزء قتله اصلی امام(ع) هست، چون می خواهد به حکومت ری برسد و اگر شمر بر سینه ی امام(ع) خیمه می زند به سبب اینکه به پول هنگفتی که یزید به او وعده داده است، برسد و اگر خولی سر مبارک امام(ع) را از کربلا به کوفه و سپس به شام می برد، برای اینکه مژدگانی بگیرد و همه نیت ها در چارچوب مال و پست و مقام دنیایی است. حتی وقتی سنان بن انس سر مبارک امام(ع) را از بدن جدا کرد، راهی خیمه عمر بن سعد شد و با صدای بلند گفت : 📋《اَوقِر رِكَابِي فِضَّةً اَو ذَهَبَاً، اِنِّي قَتَلتُ السَّيِدَ المُحَجَّبَا》 ♦️ركاب مرا از نقره و طلا پر كن! چون من برترين آقا را كشته ام!(۱۴) و این شیوع مال اندوزی در بین مسلمانان از دوره عثمان آغاز شد، و همین امر سبب طغیان مردم و قتل عثمان گردید. مردم کوفه؛ به طمع بخشش یزید به کربلا آمده بودند، چنانچه عبیدالله بن زیاد در بدو ورود به کوفه در مسجد کوفه خطبه خواند و گفت : ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آنها را چنان که می‌خواستید، یافتید! و یزید را می‌شناسید که دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیردستان احسان می‌کند و بخشش‌های او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی را تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین(ع) بفرستم.(۱۵) این نشان می داد که یزید و ابن زیاد نقطه ضعف کوفیان را تشخیص داده بودند و از راه تطمیع، آنها را در مقابل امام حسین(ع) قرار دادند. نقل است که وقتی امام حسین(ع) راهی کوفه بود، در میانه راه مُجمّع بن عبدالله را دید و از او احوالات کوفه پرسید. و او جواب داد : 📋《أمّا أشرافُ النّاسِ فَقَد اُعظِمَت رِشوَتُهُم، ومُلِئَت غَرائِرُهُم، يُستَمالُ وُدُّهُم》  ♦️اشراف كوفه رشوه فراوان گرفته اند و كيسه هاي آنها پر شده است و دوستی آنها خریده شده است.(۱۶) از نمونه های جاه طلبی در کربلا پسر سعد بن ابی وقاص بود که به امام حسین(ع) گفت : می دانم تو بر حقی! اما گندم ری را چه کنم؟!! این سخن او کنایه از معامله ی او با یزید بود که یزید گفت : در صورت پیروزی بر حسین(ع) حکومت ری را به تو خواهم داد.(۱۷) امام(ع) نیز در کربلا دلیل را صریحا بیان فرمود. هنگامى که سپاه عمر بن سعد خود را براى جنگ با امام(ع) آماده کرد و از هر سو آن حضرت(ع) را در محاصره گرفتند و امام(ع) به‌سوى دشمن بیرون آمد و آنها را به سکوت دعوت کرد، اما خاموش نشدند. سپس خطاب به آنان فرمود : 📋《وَیلَکُم! ما علَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی؟! فقد مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ و طُبِعَ على قُلوبِکُم!》 ♦️واى بر شما! شما را چه زیان که به من گوش دهید و گفتار مرا که به راه راست فرا مى‌خوانم بشنوید؟ زیرا شکم‌هایتان از حرام پر شده و بر دل‌هایتان مُهر [غفلت] خورده است.(۱۸) فاطمه(س) دختر امام حسین(ع) نقل می کند که، در روز عاشورا؛ من در کربلا دختری خردسال بودم که دیدم، غارتگران داخل در خیمه ها شدند و در پای من دو خلخال از طلا بود که مردی با عجله در حالی که می گریست، مشغول در آوردن آن ها بود. به او گفتم : ای دشمن خدا! برای چی می گریی؟ جواب داد : چگونه نگریم، در حالی که دختر رسول اکرم(ص) را غارت می کنم؟!! گفتم : پس چرا غارت می کنی؟ در جواب گفت : 📋《أَخَافُ أَنْ يَجِي‏ءَ غَيْرِي فَيَأْخُذَهُ》 ♦️می ترسم دیگری بیاید و این خلخالها را ببرد! امام(ع) حتی لباسی را که هنگام وداع برتن کرد، کهنه و مندرس بود و کسی هم بدان رغبت نمی کرد.(۱۹) 📋《فَرَزَهَا لِئَلَّا یُسْلَبَهَا》 ♦️حضرت(ع) چند جای این لباس را پاره و سوراخ کرد تا کسی آن را نبرد. ولی همان را هم بردند.(۲۰) بعد از شهادت امام(ع) دشمن مشغول غارت ایشان شد. 📋《وَ سُلِبَ اَلْحُسَيْنُ(ع) مَا كَانَ عَلَیهِ》 ♦️هر آنچه با حسین(ع) بود، از او ربوده شد.(۲۱) در مقاتل آمده است که؛ 📋《فَأَخَذَ قَمِيصَهُ إِسْحَاقُ بْنُ حَيْوَةَ الْحَضْرَمِيُّ وَ أَخَذَ سَرَاوِيلَهُ أَبْجَرُ بْنُ كَعْبٍ وَ أَخَذَ عِمَامَتَهُ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدٍ وَ أَخَذَ سَيْفَهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ》 ♦️پيراهنش را اسحاق بن حَيْوَة حَضْرَمى برداشت و رویین پوشش را ابجر بن کعب و عِمامه حضرت(ع) را اَخْنَس بن مَرْثَد و شمشیرش را مردی از قبیله بنی دارم برداشت.(۲۲) در نقلی آمده است که؛ 📋《أَخَذَ خَاتَمَهُ بَجدَلُ بنُ سُلَيمِِ الكَلبِي وَ قَطَعَ اِصبَعَهُ مَعَ الخَاتَمِ》 ♦️انگشتر امام(ع) را بجدل بن سلیم کلبی ربود که حتی انگشتان امام(ع) را به همراه انگشتر برید.(۲۳) @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
4⃣بزدلان و ترسوها : کوفیان بعد از ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه، از همان ابتدا با چهره ترسناک و رعب انگیز وی رو به رو شدند. حتی کوفیانی که اطراف مسلم جمع شده بودند، از ترس عبیدالله و تهدیدات او، مسلم را تنها گذاشتند. عبیدالله با کشتن اشخاص بی گناهی مانند مسلم بن عقیل و هانی بن عروه زهر چشمی از کوفیان گرفت. او دستور داد که ابتدا مسلم را به بالای دارالعماره ببرند و سر از تنش جدا کردند و سرش را به شام نزد یزید فرستادند و جنازه اش را نیز، به دستور ابن زیاد، در محلّه كُناسه ی کوفه که مکانی عمومی و در انظار مردم بود، به دار آويختند.(۲۴) هم چنین کشتن نماینده دیگر امام حسین(ع) به نام قیس بن مسهر صیداوی این جو خفقان آمیز را در کوفه به وجود آورد. طبری می‌ نویسد : هانی بن عروه را، که چهار هزار نفر شمشیرزن تحت امر او بودند، از زندان بیرون آورده و دست‌بسته برای گردن زدن به طرف بازار می‌بردند. او فریاد می‌زد و بزرگان قبایل را به نام یاد می‌کرد و وامذحجاه می‌گفت و آن‌ها را به یاری می‌طلبید، اما هیچ یک به حمایت او برنخاستند و به ندای او لبیک نگفتند و به یاری او در نیامدند.(۲۵) عبیدالله در راستای اجرا کردن اهداف شوم و نا مقدس بنی‌امیه، آن‌قدر به این کشتارهای وحشیانه مردم ادامه داد که تقدیرنامه‌ای از یزید بن معاویه دریافت کرد. این بار یزید ضمن تقدیر از عبیدالله برای او نوشت : شنیده‌ام که حسین(ع) متوجه عراق گردیده است، باید راه‌ها را سخت به کنترل درآوری و در پیروزی یافتن به او سخنت تلاش کنی و مردم را به بهانه‌های گوناگون به قتل برسانی!(۲۶) او نیز با ایجاد این رعب و وحشت در بین مردم توانست به موقع از این حربه استفاده نماید و مردم را  پس از ورود امام حسین(ع) به کربلا، جهت جنگ با امام حسین(ع) بسیج کند. و از طرفی با دستگیری انقلابیونی مانند مختار ثقفی و میثم تمار، رهبری سیاسی را از توده مردم دور ساخته بود. عبیدالله به بازداشت‌های وسیعی دست زد که بر اساس نقل مورخین، وی دوازده هزار نفر را که چهارصد نفر از چهره‌های سرشناس کوفه بودند، دستگیر کرد. نتیجه این کار این شد که افراد ضعیف النفس و بی‌اراده و یا مزدورانی که از دیگران پیروی می‌کردند و از خود هیچ اراده‌ای نداشتند، راهی جز رفتن به کربلا و جنگیدن با امام حسین(ع) نداشته باشند، زیرا نه می‌توانستند در کوفه بمانند و نه می‌توانستند اراده‌ای از خود نشان داده پا به فرار بگذارند. اینان همان کسانی بودند که هنگامی که امام حسین(ع) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل شقوق رسید، فرزدق را دید. امام حسین(ع) از او پرسید : 📋《اَخبِرنِی عَنِ النَّاسِ خَلفَکَ؟》 ♦️مرا خبر ده از وضع مردمی که آنها را پشت سر گذاشتی! فرزدق به امام(ع) عرض کرد : 📋《قُلُوبُ اَلنَّاسِ مَعَكَ وَ أَسْيَافُهُمْ عَلَيْكَ》 ♦️دلهای مردم کوفه با توست و شمشیر هایشان علیه توست!(۲۷) نقل است که وقتی امام حسین(ع) راهی کوفه بود، در میانه راه مُجمّع بن عبدالله را دید و از او احوالات کوفه پرسید. و او جواب داد : 📋《أمّا سَائِرُ النَّاس بَعدُ فَإنَّ أفئِدَتَهُم تَهوِي إلَيكَ وَ سُيُوفُهُم غَداً مَشهُورَةٌ عَلَيكَ》 ♦️اما توده ی مردم دل هایشان به سوی تو متمایل است ولی شمشیر هایشان فردا علیه تو سر از نیام برخواهد آورد.(۲۸) برخی از اینان در کربلا شاهد تنهایی و شهادت مظلومانه امام حسین(ع) بودند ولی بزدلانه در گوشه ای اشک می ریختند و برای نصرت الهی امام حسین(ع) دست به دعا برداشته بودند. @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
5⃣غافلان و جاهلان :👇 پس از آمدن عُبيدالله بن زياد به كوفه و تحویل دارالعماره از نعمان بن بشیر، به دستور یزید، عمر بن سعد را به حكومت ری و دَسْتبى (دشتى پهناور ميان ری و همدان كه بعدها به قزوين ملحق گرديد) منصوب و به سركوبى شورش ديلميان مأمور کرد. عمر بن سعد طبق دستور با چهار هزار سپاهى در بيرون كوفه اردو زد و آماده حركت به سوی ری شد، اما خبر حركت امام حسين(ع) به سوی كوفه، عبيدالله بن زياد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام(ع) به كربلا بفرستد. وی ابتدا از اين كار سرباز زد، اما وقتى عبيدالله بن زياد او را تهديد كرد كه يا بايد به مقابله با حسين(ع) برود و يا فرمان حكومت را باز پس دهد. ابن سعد مأموريت جديد را پذيرفت و با سپاهيان تحت امر خود به سوی كربلا حركت كرد و در روز دوم يا سوم محرم الحرام سال ۶۱ هجری وارد كربلا شد.(۲۹) به نقلی افرادی بودند در سپاه عمر بن سعد که به قصد فتح ری از کوفه درآمده بودند و شاید در انتهای لشگر اطلاعات کافی نداشتند از اینکه طرف مقابل کیست؟ و چرا با او می جنگیم و به نوعی سیاهی لشگر بودند. اینان افراد غافل و بی‌خبری بودند که نه شخصیت اهل‌بیت(ع) خاصه امام حسین(ع) را درک کرده بودند و نه از کفر خلیفه جدید خبری داشتند و از سوی دیگر با تبلیغات سوء علیه امام حسین(ع)  که وی بر ضد خلیفه مسلمانان قیام نموده و از دین خروج کرده، با این انگیزه در کربلا شرکت جستند. و اگر هم می دانستند که طرف مقابل امام حسین(ع) است، علت جنگ را نمی دانستند و در جهالت بودند و شاید خیلی از اینها به خاطر ترس از جان و مال و زن و فرزند که عبیدالله آنان را تهدید کرده بود، به لشگر ابن سعد پیوسته و جزء لشگریان پسر سعد شده بودند. در روز عاشورا یکی از فرماندهان لشکر کوفه به نام عمرو بن حجاج زُبیدی که چهار هزار نفر تحت فرمان او بودند، از جهالت برخی از سربازان خود، استفاده کرد و سربازان خود را به جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب می نمود، در حالی که چنین می گفت : 📋《قَاتِلُوُا مَن مَرَقَ عَنِ الدِّینِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ》 ♦️بجنگید، بجنگید باکسی که از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان بیرون رفته است. امام حسین(ع) وقتی گفتار عمروبن حجاج را شنید فرمود : 📋《وَیْحَکَ یا عَمْرُو! أ عَلیَّ تُحَرِّضُ النَّاسَ؟ أََ نَحْنُ مَرَقْنَا مِنْ الدّینِ وَ اَنْتَ تُقِیمُ عَلَیْهِ؟ سَتَعْلَمُونَ اِذا فَارقَتْ اَرْواحُنَا اَجْسَادَنَا مَنْ اَوْلَی بِصَلیِ النَّارِ》 ♦️ای بر تو ای عمرو! آیا مردم را به این بهانه و اتهام که ما از دین خدا خارج شده ایم به جنگ و ریختن خون ما تشویق و ترغیب می کنی؟ آیا ما از دین خدا خارج شده ایم و تو در دین خدا پا برجا هستی؟ نه، هرگز چنین نیست؛ روزی که روح از تن ما جدا گردید، خواهید فهمید که چه کسی سزاوار آتش است!(۳۰) و خود عمر بن سعد در روز عاشورا برای تحریک سربازان خود، به آنان گفت : 📋《یا خَیْلَ اللّهِ! ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری》 ♦️لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می دهم!(۳۱) در حالی آنان قدرت تشخیص را از دست داده بودند که واقعا ما لشگریان خدا هستیم و طرف مقابل دشمن ماست؟!! 📚منابع : ۱)الامامة و السّیاسة دینوری، صص۶۷-۷۰ ۲)معرفة الصحابة اصبهانی، ج۱، ص۶۸  ۳)الصراط المستقيم عاملی نباطی، ج۱، ص۲۱۸ ۴)تاريخ الإسلام ذهبی، ج۳، ص۴۵۱ ۵)شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج۹، ص۳۳ ۶)مقتل الحسين(ع) خوارزمی، ج۲، ص۱۴ ۷)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۲۶۲ ۸)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۰ ۹)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۶ ۱۰)ينابيع المودّة قُندوزی، ج۳، ص۸۰ ۱۱)فرحة الغُری عبدالکریم بن طاووس، ص۳۲ ۱۲)امالی شیخ صدوق، ص۴۶۲ ۱۳)تاريخ طبرى، ج۴، ص۳۲۲ ۱۴)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵ ۱۵)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ج۱، ص۹۷ ۱۶)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵ ۱۷)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۹۲ ۱۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۸ ۱۹)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵ ۲۰)اللهوف ابن طاووس، ص۱۲۴ ۲۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۳ ۲۲)اللهوف ابن طاووس،ص۱۲۹ ۲۳)اللهوف ابن طاووس،ص۱۳۰ ۲۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۷۵ ۲۵)تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۷ ۲۶)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۲ ۲۷)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۷ ۲۸)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵ ۲۹)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۷۶ ۳۰)البدایه والنهایه ابن کثیر، ج۸، ص۱۸۲ ۳۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6️⃣4⃣پنجم محرم سال ۶۱ هجری، حُصَین بن نُمَیر نیز به دستور عبیدالله بن زیاد با چهار هزار سواره وارد کربلا شد!👇 ✅به نقل دینوری، حصین بن نمیر در کوفه بعد از آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه و تحویل گرفتن دارالعماره کوفه از نعمان بن بشیر، به عنوان رئیس شُرطة های کوفه انتخاب شد و ماموریت یافت تا مسلم بن عقیل را پیدا کند. عبیدالله به او گفت : 📋《يَا حُصَينَ بنَ نُمَيرِِ! ثَكَلَتكَ أُمُّكَ إِن ضَاعَ بَابَ سِكَّةَ مِن سَكَكَ الكُوفَةِ فَإِذَا أَصبَحَت فَاَستَقِرِ الدَورَ، دَارَاً دَارَاً حَتَّى تَقَعُ عَلَيهِ》 ♦️ای حصین بن نمیر! مادرت به عزایت بنشیند، اگر کوچه‌ای از کوچه‌های شهر را نادیده بگیری و از ابتدای صبح باید تمام خانه‌ها را جستجو کنی تا مسلم را دستگیر کنی.(۱) یکی از جنایاتی که حصین بن نمیر در کوفه مرتکب شد، دستگیری نماینده امام حسین(ع) یعنی «قیس بن مسهر صیداوی» در «قادسیه» بود که به منظور رساندن پیام امام حسین(ع) به مردم کوفه آمده بود.(۲) 📚منابع : ۱)اخبار الطوال دینوری، ج۱، ص۲۴۰ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۶۶ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7⃣4⃣روز ششم محرم سال ۶۱ هجری، همچنان برای سپاه دشمن نیروی کمکی می آید!👇 ✅پس از شمر و شبث و حصین بن نمیر، یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر، مُضایر بن رهینه مازِنی با سه هزار نفر، حصین بن تمیم طهوی با دو هزار سپاهی، نصر بن حَربه با دو هزار تن، حجّار بن اَبجَر با هزار سوار و پس از او محمد بن اشعث بن قیس کندی با هزار نفر و حارث بن یزید بن رویم نیز با سوارانی روانه کربلا شدند. ابن زیاد هر روز صبح و ظهر، گروهی از نظامیان کوفی را در دسته‌های بیست، سی، پنجاه تا صد نفری به کربلا می فرستاد، تا اینکه لشگر دشمن به بیش از بیست هزار نفر رسید!(۱) امام سجاد(ع) که از شاهدان واقعه عاشورا بود، میفرماید : 📋《وَ لا يَومَ كَيَومِ الحُسَينِ(ع) اِزدَلَفَ إلَيهِ ثَلاثونَ ألفَ رَجُلٍ يَزعُمونَ أنَّهُم مِن هذِهِ الاُمَّةِ، كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إلَى اللّه بِدَمِهِ》 ♦️هيچ روزى مانند روز حسين(ع) نبود! سى هزار مرد كه همگى ادّعا مى كردند از اين امّت اند،به سوى او حمله بُردند و همگى با ريختن خون او، قصد تقرّب به خدا را داشتند.(۲) 📚منابع : ۱)الفتوح ابن‌اعثم، ج۵، ص۸۹ ۲)امالی شیخ صدوق، ص۴۶۲ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8⃣4⃣روز هفتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، رسیدن حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه به کربلا!👇 ✅امام حسین(ع) وقتی به کربلا رسید. نامه ای به حبیب بن مظاهر در کوفه نوشت. 📋《بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ(ع) إلَی الرَّجُلِ الفَقِیهِ حَبِیبِ بنِ مَظَاهِرِ الأسَدِیّ! أمَّا بَعدُ فِإنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا وَ أنتَ تَعلَمُ قرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ(ص) فَإِن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً》 ♦️به نام خداوند بخشنده و مهربان! از حسین بن علی(ع) به مرد فقیه حبیب ابن مظاهر اسدی! ما وارد کربلا شدیم تو هم که نزدیکی ما را به پیغمبر می دانی! پس اگر می خواهی ما را یاری کنی، سریع خودت را به کربلا برسان!(۱) حبیب بعد از دریافت نامه، به همراه مسلم بن عوسجه، از کوفه به سوی امام حسین(ع) رهسپار شد و روزها از چشم جاسوسان و مأموران ابن زیاد پنهان می‌شدند و شبها حرکت می‌کردند، سرانجام روز هفتم محرم، در کربلا، به کاروان امام حسین(ع) پیوستند.(۲) 📚منابع : ۱)مکاتیب الائمه میانجی، ج۳، ص۱۴۵ ۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۵ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9⃣4⃣روز هفتم محرم، حبیب بن مظاهر برای طلب یاری به قبیله خود «بنی اسد» می رود!👇 @TarikhEslam
✅حبیب بن مظاهر با رسیدن به کربلا همین که مشاهده نمود یاوران امام حسین(ع) اندک و دشمنان او بسیارند، به امام حسین(ع) عرض کرد : 📋《یَابنَ رَسُولِ اللَّه(ص)! هَاهُنَا حَیٌّ مِنْ بَنِی أَسَدٍ بِالْقُرْبِ مِنَّا! أَ تَأْذَنُ لِی فِی الْمَصِیرِ إِلَیْهِمْ فَأَدْعُوَهُمْ إِلَی نُصْرَتِکَ فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یَدْفَعَ بِهِمْ عَنْکَ؟》 ♦️در این نزدیکی ما قبیله ‏ای از بنی اسد هستند. آیا به من اجازه می‌دهی آنان را برای یاری تو دعوت کنم؟ چه بسا خدا به وسیله ایشان برای تو دفاع نماید؟ امام حسین(ع) فرمود : مانعی ندارد. حبیب شبانه بهطور ناشناس متوجه آن گروه شد و نزد آنان رفت. ایشان حبیب را شناختند که از قبیله بنی اسد می‌باشد. لذا گفتند : چه منظوری داری؟ حبیب گفت : 📋《إِنِّی قَدْ أَتَیْتُکُمْ بِخَیْرِ مَا أَتَی بِهِ وَافِدٌ إِلَی قَوْمٍ أَتَیْتُکُمْ أَدْعُوکُمْ إِلَی نَصْرِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ فَإِنَّهُ فِی عِصَابَهٍ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ رَجُلٍ لَنْ یَخْذُلُوهُ وَ لَنْ یُسَلِّمُوهُ أَبَداً وَ هَذَا عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ قَدْ أَحَاطَ بِهِ وَ أَنْتُمْ قَوْمِی وَ عَشِیرَتِی وَ قَدْ أَتَیْتُکُمْ بِهَذِهِ النَّصِیحَهِ فَأَطِیعُونِی الْیَوْمَ فِی نُصْرَتِهِ تَنَالُوا بِهَا شَرَفَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ فَإِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَا یُقْتَلُ أَحَدٌ مِنْکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مَعَ ابْنِ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَابِراً مُحْتَسِباً إِلَّا کَانَ رَفِیقاً لِمُحَمَّدِِ(ص) فِی عِلِّیِّینَ》 ♦️من نزد شما آمده ‏ام تا شما را برای یاری کردن پسر دختر پیامبرتان دعوت کنم. زیرا آن حضرت(ع) در میان گروهی از مؤمنین می‌باشد که هر مردی از آنان بهتر از هزار مرد است. آن گروه هرگز امام حسین(ع) را رها و به دشمن تسلیم نخواهند کرد. این عمر بن سعد است که امام حسین(ع) را محاصره نموده است. شما خویشاوندان من هستید و من این نصیحت را به شما می‌کنم. پس بیائید و امروز سخن مرا درباره نصرت حسین(ع) بشنوید تا بدین وسیله به شرافت دنیا و آخرت نائل‏ شوید. من به خدا قسم می‌خورم احدی از شما با پسر پیامبر در راه خدا شهید نخواهد شد مگر اینکه در اعلی علیّین بهشت با حضرت محمد(صلّی اللَّه علیه و آله) رفیق خواهد بود. ناگاه مردی از بنی اسد که او را عبدالله بن بشر می‌گفتند، به سوی حبیب شتافت و گفت : من اولین شخصی هستم که این دعوت را پذیرفتم. سپس این رجز را خواند : 📋《قَدْ عَلِمَ الْقَوْمُ إِذَا تَوَاکَلُوا، وَ أَحْجَمَ الْفُرْسَانُ إِذْ تَنَاقَلُوا، أنِّی شُجَاعٌ بَطَلٌ مُقَاتِلٌ، کَأَنَّنِی لَیْثٌ عَرِینٌ بَاسِلٌ‏》 ♦️این خویشاوندان من می‌دانند که هرگاه عاجز شوند و سواران سست گردند، من شخصی شجاع و دلاور و جنگجوی می‌باشم، گویا، شیر بیشه‏ ای باشم که شجاع است. سپس مردانی از آن قبیله سبقت گرفتند و تعداد آنان به نود مرد رسید و متوجه امام حسین(ع) شدند و به همراه حبیب رفتند! در همین موقع بود که مردی از آن قبیله خارج شد و این جریان را برای ابن سعد شرح داد و در همان حینی که آن گروه بنی اسد می‌خواستند شبانه به سوی لشکر امام حسین(ع) حرکت نمایند، ناگاه لشکر ابن سعد در کنار فرات سر راه بر آنان گرفتند. وقتی بنی اسد دریافتند که تاب مقاومت با آن گروه تبه‏کار را ندارند، لذا شکست خوردند و به سوی قبیله خود مراجعت کردند. حتی؛ 📋《إِنَّهُمْ ارْتَحَلُوا فِی جَوْفِ اللَّیْلِ خَوْفاً مِنِ ابْنِ سَعْدٍ أَنْ یُبَیِّتَهُمْ》 ♦️آنان شبانه از آن مکان کوچ کردند که مبادا ابن سعد به آنان شبیخون بزند! سپس هنگامی که حبیب بن مظاهر بسوی امام حسین(ع) برگشت و جریان را شرح داد، حضرت(ع) فرمود : «لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ»(۱) 📚منبع : ۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۹۰ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
0⃣5⃣روز هفتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، دستور عبیدالله بن زیاد مبنی بر ممنوعیت آب در کربلا!👇 @TarikhEslam
✅در روز هفتم محرم، یعنی سه روز قبل از عاشورا، عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد نامه نوشت و گفت : 📋《حُلْ بَینَ حُسَینِ(ع) وَ أَصحَابِه و بینَ المَاءِ فَلایَذُوقُوا مِنهُ قَطرَةً، کَما صُنِع بِالتَّقِىِّ الزَّکىِّ المَظلُوُم》 ♦️حسین(ع) و یارانش را از آب فاصله بیانداز! نباید یك جرعه آب بنوشد، هم چنان كه این كار، نسبت به عثمان بن عفان پرهیزكار انجام شد.(۱) عمر بن سعد نیز بلا فاصله بعد از دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوارکار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین(ع) و یارانش به آب شدند. در روز عاشورا، عبدالله بن حصین ازدی خطاب به امام حسین(ع) فریاد کشید و گفت : 📋《يَا حُسَيْنُ(ع)! أَلَا تَنْظُرُ إِلَى الْمَاءِ كَأَنَّهُ كَبِدُ السَّمَاءِ؟! وَ اللَّهِ لَا تَذُوقُونَ مِنْهُ قَطْرَةً وَاحِدَةً حَتَّى تَمُوتُوا عَطَشاً!》 ♦️ای حسین(ع)! آیا این آب را که در صفا و زلالی بسان رنگ آسمانی است، نمی بینی؟ به خدا سوگند، که قطره ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی! امام حسین(ع) فرمود : 📋《اَللَّهُمَّ اُقتُلهُ عَطَشَاً وَ لَاتَغفِر لَهُ أَبَدَاً》 ♦️خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.(۲) 👤بلاذری می نویسد : 📋《..قَبْلَ قَتْلِ اَلْحُسَيْنِ(ع) بِثَلاَثٍ، لَمَّا اِشْتَدَّ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ أَصْحَابِهِ اَلْعَطَشُ دَعَا اَلْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخَاهُ، فَبَعَثَهُ فِي ثَلاَثِينَ فَارِساً وَ عِشْرِينَ رَاجِلاً، وَ بَعَثَ مَعَهُمْ بِعِشْرِينَ قِرْبَةً! فَجَاءُوا حَتَّى دَنَوْا مِنَ اَلْمَاءِ لَيْلاً وَ اِسْتَقْدَمَ أَمَامَهُمْ بِاللِّوَاءِ نَافِعُ بْنُ هِلاَلٍ اَلْجَمَلِيُّ!》 ♦️سه روز قبل از شهادت امام حسین(ع)، هنگامی که محاصره امام حسین(ع) و یارانش از سوی سپاه عمر بن سعد، شدت گرفت و راه ورود به آب نیز بر امام حسین(ع) و یارانش بسته شد. امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل العباس(ع) را به حضور طلبید و به ایشان فرمودند که شبانه و به پرچمداری نافع بن هلال با سی سوار و بیست پیاده، به سوی فرات رفته آب به خیمه‌ها برسانند. هنگامی که به شریعه رسیدند، بین عمرو بن حجاج زبیدی که مسئول منع آب بود، با نافع بن هلال مکالمه ای صورت گرفت. عمرو بن حجاج گفت : کیستی و چه می خواهی؟ نافع گفت : 📋《جِئْنَا نَشْرَبُ مِنْ هَذَا اَلْمَاءِ اَلَّذِي حَلَّأْتُمُونَا عَنْهُ》 ♦️آمده ایم از این آب که ما را از آن منع کرده اید، بنوشیم. عمرو گفت : گوارایت باد، بنوش![ولی برای حسین(ع) مبر!] نافع گفت : 📋《لاَ! وَ اَللَّهِ لاَ أَشْرَبُ مِنْهُ قَطْرَةً وَ حُسَيْنٌ(ع) عَطْشَانُ وَ مَنْ تَرَى مِنْ أَصْحَابِهِ [وَ أَشَارَ إِلَى أَصْحَابِهِ] فَطَلَعُوا عَلَيْهِ》 ♦️نه به خدا سوگند! قطره‌ای از آن آب نمی‌نوشم، در حالی‌که حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنه‌اند. عمرو گفت : 📋《لاَ سَبِيلَ إِلَى سَقْيِ هَؤُلاَءِ، إِنَّمَا وُضِعْنَا بِهَذَا اَلْمَكَانِ لِنَمْنَعَهُمُ اَلْمَاءَ》 ♦️به هيچ وجه اينها نمى‌توانند آب بنوشند، اصلا ما اينجا قرار گرفته‌ايم تا آب را بر آنها ببنديم. در این هنگام؛ عمرو بن حجاج و يارانش به سويشان حمله بردند، ولى حضرت عباس(ع) و نافع بن هلال جلويشان را سدّ كردند، و دیگر اصحاب از این فرصت استفاده کردند و مشکهایشان را پر کردند و برگشتند.(۳) 📚منابع : ۱)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۰ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۷ ۳)انساب‌الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۱ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍بررسی تاریخ حیات در چهار مقوله :👇 1⃣اسم حضرت(ع) 2⃣سنّ حضرت(ع) 3⃣نحوه شهادت حضرت(ع) 4⃣عکس العمل امام حسین(ع) بعد از شهادت حضرت(ع) @TarikhEslam
1️⃣اسم :👇 ✅در مورد اسم ایشان در مقاتل آمده است : ۱)«علی» یا «علی اصغر» : از اولین کسانی که با نام «علی» از طفل شهید کربلا یاد نموده‌ اند، می‌توان به؛ 👤ابن‌اعثم کوفی در کتاب «الفتوح»(۱) 👤ابن ابی‌الثلج در کتاب «تاریخ اهل البیت»(۲) 👤طبری در «دلائل الامامة»(۳) اشاره کرد و بعدها در آثار دیگری نیز نمود پیدا کرد. نظیر؛ 👤خوارزمی در «مقتل‌ الحسین(ع)»(۴) 👤ابن شهر آشوب در «مناقب آل ابی طالب»(۵) 👤إربلی در «کشف الغمة فی معرفة الائمة»(۶) 👤ابن‌صباغ مالکی در «الفصول المهمة فی معرفة الائمة(ع)»(۷)  اینان منابعی هستند که هنگام ذکر کیفیت شهادت فرزند خردسال امام حسین(ع) از او با نام《علی》یاد کرده‌اند.  به طور مثال؛ 👤ابن اعثم كوفی می نویسد : 📋《وَ لَهُ ابنُ آخَرُ يُقَالُ لَه عَلَيُّ(ع) في الرِضَاعِ》 ♦️امام حسين(ع) پسر ديگری داشت كه نامش علی بود و شيرخوار بود.(۸) 👤ابن‌ صباغ مالکی می نویسد : 📋《وَ أمَّا عَلِيُّ الأَصغَرُ فَجَاءَهُ سَهمُ وَ هُوَ طِفلُ بِكَربَلاءَ فَقَتَلَهُ》 ♦️در کربلا تیری به علی اصغر(ع) اصابت کرد و او در حالی که طفل بود، به شهادت رسید.(۹) 👤ابن طاووس در الاقبال، در زیارت‌نامه امام حسین(ع) درباره علی اصغر(ع) چنین آورده است : 📋《صَلّی الله عَلَیک وَعَلَیهِمْ وَعَلی وَلَدِک عَلی الاصْغَرِ الّذی‌ فُجِعْتَ بِهِ》 ♦️درود خدا بر تو و بر شهیدان و بر فرزندت علی اصغر(ع) که داغدار او شدی!(۱۰) ۲)عبدالله : در برخی مقاتل نیز از طفل امام حسین(ع) به نام عبدالله نام برده شده است. 👤شیخ مفید نقل می کند : در روز عاشورا وقتی امام حسین(ع) تنها مانده بود و صدای استغاثه امام(ع) طنین انداز شد و کسی جواب حضرت(ع) را نداد، پس به سمت خیمه ها بازگشت. 📋《ثُمَّ جَلَسَ الْحُسَيْنُ(ع) أَمَامَ الْفُسْطَاطِ فَأُتِيَ بِابْنِهِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ هُوَ طِفْلٌ فَأَجْلَسَهُ‏ فِي‏ حَجْرِهِ‏》 ♦️سپس جلوی درِ خیمه نشست و فرزندش عبدالله را که خردسال بود خواست و او را آوردند و در دامان پدر گذاشتند.(۱۱) 👤ابن اثیر نیز همین نقل را با قدری تغییر در «الكامل في التاريخ» می آورد و از فرزند امام حسین(ع) با نام عبدالله یاد می کند.(۱۲) 👤ابوالفرج إصفهانی در «مقاتل الطالبيين» نیز از او به نام عبدالله بن حسین بن علی بن ابی طالب(ع) یاد می کند.(۱۳) 👤محمد‌ بن اسحاق حموی نیز که از اندیشمندان شیعی در قرن دهم است، چنین می‌نویسد : عبدالله که در طفولیت در کربلا شهید شد و بعضی از روی غلط او را علی‌اصغر می‌گویند.(۱۴) 👤علامه مجلسی آورده است که؛ در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه که منسوب به امام زمان(عج) می باشد، این گونه به شیر خواره امام حسین(ع) سلام داده شده است. 📋《السَّلَامُ عَلَى عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) الطِّفْلِ الرَّضِيعِ》 ♦️سلام بر عبدالله بن الحسين(ع)، كودك شير خواره!(۱۵) ۳)«الطفل الرضیع» یا «ولد» یا «صبیّ» : 👤طبری می نویسد : امام باقر(ع) فرمود : 📋《اُتِیَ الحُسَینُ(ع) بِصَبِیٍّ لَهُ، فَهُوَ فِی حِجرِهِ》 ♦️[در کربلا] کودکی نزد امام حسین(ع) آورده شد و او در دامانش بود.(۱۶) 👤یعقوبی می نویسد : 📋《..فَوَقَعَ فِي حَلقِ الصَّبِي، فَذَبَحَهُ》 ♦️تیر به گلوي اين كودك نشست و حلقش را دريد.(۱۷) 👤قُندوزی می نویسد : در روز عاشورا؛ نزدیک خیمه گاه حضرت ام کلثوم(س) طفل شیر خوار را به دست گرفت و نزد امام حسین(ع) آورد، و عرضه داشت : 📋《يَا أَخِي! إِنَّ وَلَدَكَ مَا ذَاقَ المَاءُ مُنذُ ثَلَاثَةِ أَيَّامِِ》 ♦️برادرم! این طفل تو، سه روز است که آب نخورده است.(۱۸) 👤ابن طاووس می نویسد : امام حسین(ع) به حضرت زینب(س) فرمود : 📋《نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ》 ♦️خواهرم! فرزند خردسالم را به من بده تا با او وداع کنم.(۱۹) 👤علامه مجلسی می نویسد : 📋《فَنَاوَلُوُه الصَبِیَّ، فَجَعَلَ يُقَبِّلُهُ》 ♦️فرزندش را نزد امام(ع) آوردند و امام(ع) شروع کرد به بوسیدن طفلش!(۲۰) 📚منابع : ۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۵ ۲)تاریخ اهل بیت(ع) ابن ابی‌الثلج، ص ۱۰۲ ۳)دلائل الامامة طبری شیعی، ص ۱۸۱ ۴)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۷ ۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹ ۶)کشف الغمة اربلی، ج۱، ص۵۸۲ ۷)الفصول المهمة ابن صباغ مالکی، ج۲، ص۸۵۱ ۸)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۵ ۹)الفصول المهمة ابن صباغ مالکی، ج۲، ص۸۵۱ ۱۰)الاقبال ابن طاووس، ج۳، ص۷۱ ۱۱)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۸ ۱۲)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۱۸۱ ۱۳)مقاتل الطالبيين اصفهانی، ص۹۴ ۱۴)انیس المؤمنین حموی، ص۱۰۴ ۱۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۶۶ ۱۶)تاريخ الامم والملوک طبری، ج۵، ص۴۴۸ ۱۷)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵ ۱۸)يَنابيع المودة قُندوزی، ج۳، ص۷۹ ۱۹)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۶ ۲۰)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا