2⃣خوارج :
خوارج یا همان مبغضان و کینه توزان نسبت به امام علی(ع) بودند که در کربلا برای انتقام از علی(ع) که کینه ای دیرینه از ایشان داشتند، حاضر شده بودند.
نقل است که؛
وقتی تمام یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیدند و حضرت(ع) قبل از اینکه برای جنگ آهنگ دشمن کند، برای آخرین بار برای اتمام حجت خطاب به آنان فرمود :
📋《لِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِی؟
یا وَیْلَکُمْ اَتَقْتُلُونِی عَلى سُنَّه بَدَّلْتُها؟
اَمْ عَلى شَریعَه غَیَّرْتُها؟
اَمْ عَلى جُرْم فَعَلْتُهُ؟
اَمْ عَلى حَقٍّ تَرَکْتُهُ؟》
♦️چرا ریختن خون مرا مباح می دانید؟
واى بر شما! چرا با من مى جنگید؟
آیا سنّتى را تغییر داده ام؟
یا شریعتى را دگرگون ساخته ام؟
یا جرمى مرتکب شده ام؟
و یا حقّى را ترک کرده ام؟!
اما دشمن لجوج و کینه ای با کمال وقاحت خطاب به امام(ع) گفتند :
📋《اِنّا نَقْتُلُکَ (نُحَارِبُکَ) بُغْضاً مِنَّا لاَِبِیکَ》
♦️ما به خاطر کینه اى که از پدرت علی(ع) به دل داریم، با تو مى جنگیم و تو را مى کشیم.(۱۰)
اینان همان خوارج بودند.
فتنه خوارج در زمان امام علی(ع) ریشه کن شد، اما همچنان تا سال ۶۱ و بعدها نیز، افکارشان و دیدگاهشان دوشادوش تاریخ آمد.
خوارج کسانی بودند که در جنگ صفین، وقتی با حیله عمرو عاص، قرآن ها بالای نیزه رفت، دست از پیکار کشیدند و مانع جنگ امام علی(ع) نیز شدند و علی(ع) را مجبور به پذیرش حکمیت کردند.
بعدها، وقتی دیدند که حکیمت بر وفق مرادشان نشد، گفتند که علی(ع) بعد از ماجرای پذیرش حکمیت، مشرک شده و باید توبه کند و به دین برگردد.
و بدین صورت خون علی(ع) را مباح دانستند و جنگ نهروان را در دستور کار خود قرار دادند و نهروانیان با این جنگ، درصدد اثبات این بودند که علی(ع) مشرک شده است و جنگ با او جنگ با کافر است.
خوارج از علی(ع) طلبکار بودند که علی(ع) به دین برنگشت و حتی یاران ما را هم کشت.
تا اینکه یکی از خوارج یعنی عبدالرحمن بن ملجم مرادی امام علی(ع) را به شهادت رساند.
خوارج چنان کینه ای از علی(ع) به دل داشتند که حتی امام علی(ع) در وصیتی به امام حسن مجتبی(ع) خطر آنان را بازگو می نماید و وصیت می کند که جنازه او شبانه و بدون اطلاع دیگران در منطقه به دور از نجف دفن گردد.
در روایتی آمده است؛
📋《أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَمَرَ ابْنَهُ الْحَسَنَ(ع) أَنْ يَحْفِرَ لَهُ أَرْبَعَةَ قُبُورٍ فِي أَرْبَعَةِ مَوَاضِعَ فِي الْمَسْجِدِ وَ فِي الْغَرِيِّ وَ فِي دَارِ جَعْدَةَ بْنِ هُبَيْرَةَ وَ فِي الرَّحَبَةِ وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِهَذَا أَنْ لَا يَعْلَمَ أَحَدٌ مِنْ أَعْدَائِهِ مَوْضِعَ قَبْرِهِ》
♦️امير المؤمنين(ع) فرزند خود امام حسين(ع) را امر كرد كه چهار قبر در چهار موضع از براى حضرت(ع) بسازد، در مسجد كوفه و در رحبه و در نجف و در خانه جعدة بن هبيره، براى آنكه ملاعين خوارج و بنى امیه موضع قبر آن حضرت(ع) را ندانند، مبادا که اراده کنند جسد مطهر ایشان را بیرون آورند.(۱۱)
و اکنون بیست سال از شهادت امام علی(ع) گذشته است و اینجا کربلاست و این حسین(ع) فرزند همان علی(ع) است و لحظه، لحظه انتقام است.
و از طرفی هم این چنین توجیه می کردند که حسین(ع) بر یزید بن معاویه خلیفه وقت شوریده است و خونش دوچندان مباح هست.
و جنگ با حسین(ع) جهاد الهی است که در سایه آن، اجر الهی نیز نهفته است و باید او را قربةً إلى الله بکشیم.
امام سجاد(ع) در این باره می فرماید :
📋《وَ لا يَومَ كَيَومِ الحُسَينِ(ع) اِزدَلَفَ إلَيهِ ثَلاثونَ ألفَ رَجُلٍ يَزعُمونَ أنَّهُم مِن هذِهِ الاُمَّةِ، كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إلَى اللّه بِدَمِهِ》
♦️و هيچ روزى مانند روز حسين(ع) نبود.
سى هزار مرد كه همگى ادّعا مى كردند از اين امّت اند، به سوى او حمله بُردند و همگى، با ريختن خون او، قصد تقرّب به خدا را داشتند.(۱۲)
سر دسته خوارج در کربلا شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی بود که امام(ع) در روز عاشورا شبث را این گونه خطاب کرد :
📋《یا شَبَثَ بْنَ رَبَعی! وَ یا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرٍ، وَ یا قَیْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ! وَ یا یَزیدَ بْنَ الْحارِثِ!
أَلَمْ تَکْتُبُوا الَىَّ : أَنْ قَدْ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنابُ، وَ طَمَّتِ الْجِمامُ وَ إِنَّما تُقْدِمُ عَلى جُنْدٍ لَکَ مُجَنَّدٌ، فَاقْبِلْ؟!
♦️اى شبث بن ربعى! اى حجّار بن ابجر! اى قیس بن اشعث! اى یزید بن حارث!
آیا شما براى من نامه ننوشتید که درختان ما ثمر داده است و باغها سرسبز شده و چاهها پرآب گشته و تو در سرزمینى پا مى گذارى که لشکرى آراسته و انبوه در خدمت تو است، پس به سوى ما بیا!
سکوت سنگینى بر سپاه دشمن سایه انداخته بود و کسى سخن نمى گفت.
سپس آنان در پاسخ گفتند : ما چنین نامه اى ننوشتیم!
امام(ع) فرمود :
📋《سُبْحانَ اللَّهِ! بَلى وَاللَّهِ لَقَدْ فَعَلْتُمْ!》
♦️سبحان اللَّه! آرى به خدا سوگند! شما این نامه را نوشتید.(۱۳)
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
3⃣دنیا طلبان(پست و مال پرستان) :
از دیرباز دنیاگرایی و دل بستن به مال و مقام دنیایی همیشه گریبان گیر انسان بوده است.
حتی اگر یزید امام حسین(ع) را از میان برمی دارد چون او را خطری بزرگ برای حکومتش و جانشینی خود می داند و اگر عبیدالله دستور یزید را مبنی بر قتل امام(ع) اجرا می کند، چون می خواهد لیاقت خود را به یزید نشان دهد و اگر عمربن سعد نامش جزء قتله اصلی امام(ع) هست، چون می خواهد به حکومت ری برسد و اگر شمر بر سینه ی امام(ع) خیمه می زند به سبب اینکه به پول هنگفتی که یزید به او وعده داده است، برسد و اگر خولی سر مبارک امام(ع) را از کربلا به کوفه و سپس به شام می برد، برای اینکه مژدگانی بگیرد و همه نیت ها در چارچوب مال و پست و مقام دنیایی است.
حتی وقتی سنان بن انس سر مبارک امام(ع) را از بدن جدا کرد، راهی خیمه عمر بن سعد شد و با صدای بلند گفت :
📋《اَوقِر رِكَابِي فِضَّةً اَو ذَهَبَاً،
اِنِّي قَتَلتُ السَّيِدَ المُحَجَّبَا》
♦️ركاب مرا از نقره و طلا پر كن!
چون من برترين آقا را كشته ام!(۱۴)
و این شیوع مال اندوزی در بین مسلمانان از دوره عثمان آغاز شد، و همین امر سبب طغیان مردم و قتل عثمان گردید.
مردم کوفه؛ به طمع بخشش یزید به کربلا آمده بودند، چنانچه عبیدالله بن زیاد در بدو ورود به کوفه در مسجد کوفه خطبه خواند و گفت :
ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آنها را چنان که میخواستید، یافتید! و یزید را میشناسید که دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیردستان احسان میکند و بخششهای او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی را تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین(ع) بفرستم.(۱۵)
این نشان می داد که یزید و ابن زیاد نقطه ضعف کوفیان را تشخیص داده بودند و از راه تطمیع، آنها را در مقابل امام حسین(ع) قرار دادند.
نقل است که وقتی امام حسین(ع) راهی کوفه بود، در میانه راه مُجمّع بن عبدالله را دید و از او احوالات کوفه پرسید.
و او جواب داد :
📋《أمّا أشرافُ النّاسِ فَقَد اُعظِمَت رِشوَتُهُم، ومُلِئَت غَرائِرُهُم، يُستَمالُ وُدُّهُم》
♦️اشراف كوفه رشوه فراوان گرفته اند و كيسه هاي آنها پر شده است و دوستی آنها خریده شده است.(۱۶)
از نمونه های جاه طلبی در کربلا پسر سعد بن ابی وقاص بود که به امام حسین(ع) گفت :
می دانم تو بر حقی! اما گندم ری را چه کنم؟!!
این سخن او کنایه از معامله ی او با یزید بود که یزید گفت :
در صورت پیروزی بر حسین(ع) حکومت ری را به تو خواهم داد.(۱۷)
امام(ع) نیز در کربلا دلیل را صریحا بیان فرمود.
هنگامى که سپاه عمر بن سعد خود را براى جنگ با امام(ع) آماده کرد و از هر سو آن حضرت(ع) را در محاصره گرفتند و امام(ع) بهسوى دشمن بیرون آمد و آنها را به سکوت دعوت کرد، اما خاموش نشدند.
سپس خطاب به آنان فرمود :
📋《وَیلَکُم! ما علَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی؟! فقد مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ و طُبِعَ على قُلوبِکُم!》
♦️واى بر شما! شما را چه زیان که به من گوش دهید و گفتار مرا که به راه راست فرا مىخوانم بشنوید؟
زیرا شکمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مُهر [غفلت] خورده است.(۱۸)
فاطمه(س) دختر امام حسین(ع) نقل می کند که، در روز عاشورا؛
من در کربلا دختری خردسال بودم که دیدم، غارتگران داخل در خیمه ها شدند و در پای من دو خلخال از طلا بود که مردی با عجله در حالی که می گریست، مشغول در آوردن آن ها بود.
به او گفتم : ای دشمن خدا! برای چی می گریی؟
جواب داد :
چگونه نگریم، در حالی که دختر رسول اکرم(ص) را غارت می کنم؟!!
گفتم : پس چرا غارت می کنی؟
در جواب گفت :
📋《أَخَافُ أَنْ يَجِيءَ غَيْرِي فَيَأْخُذَهُ》
♦️می ترسم دیگری بیاید و این خلخالها را ببرد!
امام(ع) حتی لباسی را که هنگام وداع برتن کرد، کهنه و مندرس بود و کسی هم بدان رغبت نمی کرد.(۱۹)
📋《فَرَزَهَا لِئَلَّا یُسْلَبَهَا》
♦️حضرت(ع) چند جای این لباس را پاره و سوراخ کرد تا کسی آن را نبرد. ولی همان را هم بردند.(۲۰)
بعد از شهادت امام(ع) دشمن مشغول غارت ایشان شد.
📋《وَ سُلِبَ اَلْحُسَيْنُ(ع) مَا كَانَ عَلَیهِ》
♦️هر آنچه با حسین(ع) بود، از او ربوده شد.(۲۱)
در مقاتل آمده است که؛
📋《فَأَخَذَ قَمِيصَهُ إِسْحَاقُ بْنُ حَيْوَةَ الْحَضْرَمِيُّ وَ أَخَذَ سَرَاوِيلَهُ أَبْجَرُ بْنُ كَعْبٍ وَ أَخَذَ عِمَامَتَهُ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدٍ وَ أَخَذَ سَيْفَهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ》
♦️پيراهنش را اسحاق بن حَيْوَة حَضْرَمى برداشت و رویین پوشش را ابجر بن کعب و عِمامه حضرت(ع) را اَخْنَس بن مَرْثَد و شمشیرش را مردی از قبیله بنی دارم برداشت.(۲۲)
در نقلی آمده است که؛
📋《أَخَذَ خَاتَمَهُ بَجدَلُ بنُ سُلَيمِِ الكَلبِي وَ قَطَعَ اِصبَعَهُ مَعَ الخَاتَمِ》
♦️انگشتر امام(ع) را بجدل بن سلیم کلبی ربود که حتی انگشتان امام(ع) را به همراه انگشتر برید.(۲۳)
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
4⃣بزدلان و ترسوها :
کوفیان بعد از ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه، از همان ابتدا با چهره ترسناک و رعب انگیز وی رو به رو شدند.
حتی کوفیانی که اطراف مسلم جمع شده بودند، از ترس عبیدالله و تهدیدات او، مسلم را تنها گذاشتند.
عبیدالله با کشتن اشخاص بی گناهی مانند مسلم بن عقیل و هانی بن عروه زهر چشمی از کوفیان گرفت.
او دستور داد که ابتدا مسلم را به بالای دارالعماره ببرند و سر از تنش جدا کردند و سرش را به شام نزد یزید فرستادند و جنازه اش را نیز، به دستور ابن زیاد، در محلّه كُناسه ی کوفه که مکانی عمومی و در انظار مردم بود، به دار آويختند.(۲۴)
هم چنین کشتن نماینده دیگر امام حسین(ع) به نام قیس بن مسهر صیداوی این جو خفقان آمیز را در کوفه به وجود آورد.
طبری می نویسد :
هانی بن عروه را، که چهار هزار نفر شمشیرزن تحت امر او بودند، از زندان بیرون آورده و دستبسته برای گردن زدن به طرف بازار میبردند.
او فریاد میزد و بزرگان قبایل را به نام یاد میکرد و وامذحجاه میگفت و آنها را به یاری میطلبید، اما هیچ یک به حمایت او برنخاستند و به ندای او لبیک نگفتند و به یاری او در نیامدند.(۲۵)
عبیدالله در راستای اجرا کردن اهداف شوم و نا مقدس بنیامیه، آنقدر به این کشتارهای وحشیانه مردم ادامه داد که تقدیرنامهای از یزید بن معاویه دریافت کرد.
این بار یزید ضمن تقدیر از عبیدالله برای او نوشت :
شنیدهام که حسین(ع) متوجه عراق گردیده است، باید راهها را سخت به کنترل درآوری و در پیروزی یافتن به او سخنت تلاش کنی و مردم را به بهانههای گوناگون به قتل برسانی!(۲۶)
او نیز با ایجاد این رعب و وحشت در بین مردم توانست به موقع از این حربه استفاده نماید و مردم را پس از ورود امام حسین(ع) به کربلا، جهت جنگ با امام حسین(ع) بسیج کند.
و از طرفی با دستگیری انقلابیونی مانند مختار ثقفی و میثم تمار، رهبری سیاسی را از توده مردم دور ساخته بود.
عبیدالله به بازداشتهای وسیعی دست زد که بر اساس نقل مورخین، وی دوازده هزار نفر را که چهارصد نفر از چهرههای سرشناس کوفه بودند، دستگیر کرد.
نتیجه این کار این شد که افراد ضعیف النفس و بیاراده و یا مزدورانی که از دیگران پیروی میکردند و از خود هیچ ارادهای نداشتند، راهی جز رفتن به کربلا و جنگیدن با امام حسین(ع) نداشته باشند، زیرا نه میتوانستند در کوفه بمانند و نه میتوانستند ارادهای از خود نشان داده پا به فرار بگذارند.
اینان همان کسانی بودند که هنگامی که امام حسین(ع) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل شقوق رسید، فرزدق را دید.
امام حسین(ع) از او پرسید :
📋《اَخبِرنِی عَنِ النَّاسِ خَلفَکَ؟》
♦️مرا خبر ده از وضع مردمی که آنها را پشت سر گذاشتی!
فرزدق به امام(ع) عرض کرد :
📋《قُلُوبُ اَلنَّاسِ مَعَكَ وَ أَسْيَافُهُمْ عَلَيْكَ》
♦️دلهای مردم کوفه با توست و شمشیر هایشان علیه توست!(۲۷)
نقل است که وقتی امام حسین(ع) راهی کوفه بود، در میانه راه مُجمّع بن عبدالله را دید و از او احوالات کوفه پرسید.
و او جواب داد :
📋《أمّا سَائِرُ النَّاس بَعدُ فَإنَّ أفئِدَتَهُم تَهوِي إلَيكَ وَ سُيُوفُهُم غَداً مَشهُورَةٌ عَلَيكَ》
♦️اما توده ی مردم دل هایشان به سوی تو متمایل است ولی شمشیر هایشان فردا علیه تو سر از نیام برخواهد آورد.(۲۸)
برخی از اینان در کربلا شاهد تنهایی و شهادت مظلومانه امام حسین(ع) بودند ولی بزدلانه در گوشه ای اشک می ریختند و برای نصرت الهی امام حسین(ع) دست به دعا برداشته بودند.
@TarikhEslam
ادامه مطالب :👇
5⃣غافلان و جاهلان :👇
پس از آمدن عُبيدالله بن زياد به كوفه و تحویل دارالعماره از نعمان بن بشیر، به دستور یزید، عمر بن سعد را به حكومت ری و دَسْتبى (دشتى پهناور ميان ری و همدان كه بعدها به قزوين ملحق گرديد) منصوب و به سركوبى شورش ديلميان مأمور کرد.
عمر بن سعد طبق دستور با چهار هزار سپاهى در بيرون كوفه اردو زد و آماده حركت به سوی ری شد، اما خبر حركت امام حسين(ع) به سوی كوفه، عبيدالله بن زياد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام(ع) به كربلا بفرستد.
وی ابتدا از اين كار سرباز زد، اما وقتى عبيدالله بن زياد او را تهديد كرد كه يا بايد به مقابله با حسين(ع) برود و يا فرمان حكومت را باز پس دهد.
ابن سعد مأموريت جديد را پذيرفت و با سپاهيان تحت امر خود به سوی كربلا حركت كرد و در روز دوم يا سوم محرم الحرام سال ۶۱ هجری وارد كربلا شد.(۲۹)
به نقلی افرادی بودند در سپاه عمر بن سعد که به قصد فتح ری از کوفه درآمده بودند و شاید در انتهای لشگر اطلاعات کافی نداشتند از اینکه طرف مقابل کیست؟
و چرا با او می جنگیم و به نوعی سیاهی لشگر بودند.
اینان افراد غافل و بیخبری بودند که نه شخصیت اهلبیت(ع) خاصه امام حسین(ع) را درک کرده بودند و نه از کفر خلیفه جدید خبری داشتند و از سوی دیگر با تبلیغات سوء علیه امام حسین(ع) که وی بر ضد خلیفه مسلمانان قیام نموده و از دین خروج کرده، با این انگیزه در کربلا شرکت جستند.
و اگر هم می دانستند که طرف مقابل امام حسین(ع) است، علت جنگ را نمی دانستند و در جهالت بودند و شاید خیلی از اینها به خاطر ترس از جان و مال و زن و فرزند که عبیدالله آنان را تهدید کرده بود، به لشگر ابن سعد پیوسته و جزء لشگریان پسر سعد شده بودند.
در روز عاشورا یکی از فرماندهان لشکر کوفه به نام عمرو بن حجاج زُبیدی که چهار هزار نفر تحت فرمان او بودند، از جهالت برخی از سربازان خود، استفاده کرد و سربازان خود را به جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب می نمود، در حالی که چنین می گفت :
📋《قَاتِلُوُا مَن مَرَقَ عَنِ الدِّینِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ》
♦️بجنگید، بجنگید باکسی که از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان بیرون رفته است.
امام حسین(ع) وقتی گفتار عمروبن حجاج را شنید فرمود :
📋《وَیْحَکَ یا عَمْرُو! أ عَلیَّ تُحَرِّضُ النَّاسَ؟
أََ نَحْنُ مَرَقْنَا مِنْ الدّینِ وَ اَنْتَ تُقِیمُ عَلَیْهِ؟
سَتَعْلَمُونَ اِذا فَارقَتْ اَرْواحُنَا اَجْسَادَنَا مَنْ اَوْلَی بِصَلیِ النَّارِ》
♦️ای بر تو ای عمرو! آیا مردم را به این بهانه و اتهام که ما از دین خدا خارج شده ایم به جنگ و ریختن خون ما تشویق و ترغیب می کنی؟
آیا ما از دین خدا خارج شده ایم و تو در دین خدا پا برجا هستی؟
نه، هرگز چنین نیست؛ روزی که روح از تن ما جدا گردید، خواهید فهمید که چه کسی سزاوار آتش است!(۳۰)
و خود عمر بن سعد در روز عاشورا برای تحریک سربازان خود، به آنان گفت :
📋《یا خَیْلَ اللّهِ! ارْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری》
♦️لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت می دهم!(۳۱)
در حالی آنان قدرت تشخیص را از دست داده بودند که واقعا ما لشگریان خدا هستیم و طرف مقابل دشمن ماست؟!!
📚منابع :
۱)الامامة و السّیاسة دینوری، صص۶۷-۷۰
۲)معرفة الصحابة اصبهانی، ج۱، ص۶۸
۳)الصراط المستقيم عاملی نباطی، ج۱، ص۲۱۸
۴)تاريخ الإسلام ذهبی، ج۳، ص۴۵۱
۵)شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج۹، ص۳۳
۶)مقتل الحسين(ع) خوارزمی، ج۲، ص۱۴
۷)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۲۶۲
۸)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۰
۹)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۶
۱۰)ينابيع المودّة قُندوزی، ج۳، ص۸۰
۱۱)فرحة الغُری عبدالکریم بن طاووس، ص۳۲
۱۲)امالی شیخ صدوق، ص۴۶۲
۱۳)تاريخ طبرى، ج۴، ص۳۲۲
۱۴)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵
۱۵)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ج۱، ص۹۷
۱۶)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵
۱۷)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۹۲
۱۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۸
۱۹)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵
۲۰)اللهوف ابن طاووس، ص۱۲۴
۲۱)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۳
۲۲)اللهوف ابن طاووس،ص۱۲۹
۲۳)اللهوف ابن طاووس،ص۱۳۰
۲۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۷۵
۲۵)تاریخ طبری، ج۵، ص۳۶۷
۲۶)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۲
۲۷)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۷
۲۸)تاريخ طبرى، ج۵، ص۴۵۵
۲۹)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۷۶
۳۰)البدایه والنهایه ابن کثیر، ج۸، ص۱۸۲
۳۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۷
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
6️⃣4⃣پنجم محرم سال ۶۱ هجری، حُصَین بن نُمَیر نیز به دستور عبیدالله بن زیاد با چهار هزار سواره وارد ک
7⃣4⃣روز ششم محرم سال ۶۱ هجری، همچنان برای سپاه دشمن نیروی کمکی می آید!👇
✅پس از شمر و شبث و حصین بن نمیر، یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر، مُضایر بن رهینه مازِنی با سه هزار نفر، حصین بن تمیم طهوی با دو هزار سپاهی، نصر بن حَربه با دو هزار تن، حجّار بن اَبجَر با هزار سوار و پس از او محمد بن اشعث بن قیس کندی با هزار نفر و حارث بن یزید بن رویم نیز با سوارانی روانه کربلا شدند.
ابن زیاد هر روز صبح و ظهر، گروهی از نظامیان کوفی را در دستههای بیست، سی، پنجاه تا صد نفری به کربلا می فرستاد، تا اینکه لشگر دشمن به بیش از بیست هزار نفر رسید!(۱)
امام سجاد(ع) که از شاهدان واقعه عاشورا بود، میفرماید :
📋《وَ لا يَومَ كَيَومِ الحُسَينِ(ع) اِزدَلَفَ إلَيهِ ثَلاثونَ ألفَ رَجُلٍ يَزعُمونَ أنَّهُم مِن هذِهِ الاُمَّةِ، كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إلَى اللّه بِدَمِهِ》
♦️هيچ روزى مانند روز حسين(ع) نبود!
سى هزار مرد كه همگى ادّعا مى كردند از اين امّت اند،به سوى او حمله بُردند و همگى با ريختن خون او، قصد تقرّب به خدا را داشتند.(۲)
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
📚منابع :
۱)الفتوح ابناعثم، ج۵، ص۸۹
۲)امالی شیخ صدوق، ص۴۶۲
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
7⃣4⃣روز ششم محرم سال ۶۱ هجری، همچنان برای سپاه دشمن نیروی کمکی می آید!👇 ✅پس از شمر و شبث و حصین بن
8⃣4⃣روز هفتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، رسیدن حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه به کربلا!👇
✅امام حسین(ع) وقتی به کربلا رسید. نامه ای به حبیب بن مظاهر در کوفه نوشت.
📋《بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ
مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ(ع) إلَی الرَّجُلِ الفَقِیهِ حَبِیبِ بنِ مَظَاهِرِ الأسَدِیّ!
أمَّا بَعدُ فِإنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا وَ أنتَ تَعلَمُ قرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ(ص) فَإِن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً》
♦️به نام خداوند بخشنده و مهربان!
از حسین بن علی(ع) به مرد فقیه حبیب ابن مظاهر اسدی!
ما وارد کربلا شدیم تو هم که نزدیکی ما را به پیغمبر می دانی! پس اگر می خواهی ما را یاری کنی، سریع خودت را به کربلا برسان!(۱)
حبیب بعد از دریافت نامه، به همراه مسلم بن عوسجه، از کوفه به سوی امام حسین(ع) رهسپار شد و روزها از چشم جاسوسان و مأموران ابن زیاد پنهان میشدند و شبها حرکت میکردند، سرانجام روز هفتم محرم، در کربلا، به کاروان امام حسین(ع) پیوستند.(۲)
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
📚منابع :
۱)مکاتیب الائمه میانجی، ج۳، ص۱۴۵
۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۵
@TarikhEslam
♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
✅صلابت و قاطعیت #امام_حسین_علیه_السلام :👇
@TarikhEslam
✅از ویژگی های مهم رهبران آسمانی که موجب توفیقات بیشتر آنان شده است، ایمان قوی، اراده پولادین و قاطعیت و صلابت در راه هدف است.
حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) به عنوان رهبر قیام عاشورا از این صفتها برخوردار بود.
آن حضرت(ع) در پاسخ به برادرش «محمد حنفیه» که راه های مصلحت آمیز برای حضرت(ع) پیشنهاد می داد، انگیزه نیرومند و اراده خلل ناپذیر خود را در مبارزه با زمامدار خودکامه بنی امیه این چنین ابراز می نماید :
📋 «یا أَخِی! وَاللهِ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیا مَلْجَأٌ وَ لا مَأْوَى، لَما بایَعْتُ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ»
♦️اى برادر! به خدا سوگند! اگر در هیچ نقطه اى از دنیا، هیچ پناهگاه و جاى امنى نداشته باشم هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.(۱)
این سخن امام حسین(علیه السلام) یادآور همان کلمات پرصلابت جد بزرگوارش یعنی حضرت رسول اکرم(ص) است.
هنگامی که حضرت ابوطالب(ع) پیشنهاد مشرکین را مبنی بر خودداری آن حضرت(ص) از ابلاغ پیام آسمانی خویش به ایشان بیان کرد، حضرت(ص) چنین فرمود :
📋«یا عَمِّ! وَاللَّهِ لَوْ وَضَعُوا الشَّمْسَ فی یمینی وَالْقَمَرَ فی یساری عَلی انْ اتْرُک هذا الْامْرَ حَتّی یظْهِرَهُ اللَّهُ اوْ اهْلِک فیهِ، ما تَرَکتُهُ»
♦️عمو جان! به خدا سوگند اگر آنان خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند، که از این کار (دعوت به توحید و مبارزه با بت پرستی) دست بردارم، هرگز نخواهم پذیرفت تا اینکه یا خداوند دین مرا پیروز کند یا در این راه جانم را از دست بدهم.(۲)
📚منابع :
۱)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۳۱
۲)السيرة النبوية ابن هشام، ج۱، ص۲۸۴
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
8⃣4⃣روز هفتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، رسیدن حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه به کربلا!👇 ✅امام حسین(ع) وق
9⃣4⃣روز هفتم محرم، حبیب بن مظاهر برای طلب یاری به قبیله خود «بنی اسد» می رود!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅حبیب بن مظاهر با رسیدن به کربلا همین که مشاهده نمود یاوران امام حسین(ع) اندک و دشمنان او بسیارند، به امام حسین(ع) عرض کرد :
📋《یَابنَ رَسُولِ اللَّه(ص)! هَاهُنَا حَیٌّ مِنْ بَنِی أَسَدٍ بِالْقُرْبِ مِنَّا!
أَ تَأْذَنُ لِی فِی الْمَصِیرِ إِلَیْهِمْ فَأَدْعُوَهُمْ إِلَی نُصْرَتِکَ فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یَدْفَعَ بِهِمْ عَنْکَ؟》
♦️در این نزدیکی ما قبیله ای از بنی اسد هستند.
آیا به من اجازه میدهی آنان را برای یاری تو دعوت کنم؟
چه بسا خدا به وسیله ایشان برای تو دفاع نماید؟
امام حسین(ع) فرمود : مانعی ندارد.
حبیب شبانه بهطور ناشناس متوجه آن گروه شد و نزد آنان رفت.
ایشان حبیب را شناختند که از قبیله بنی اسد میباشد.
لذا گفتند : چه منظوری داری؟
حبیب گفت :
📋《إِنِّی قَدْ أَتَیْتُکُمْ بِخَیْرِ مَا أَتَی بِهِ وَافِدٌ إِلَی قَوْمٍ أَتَیْتُکُمْ أَدْعُوکُمْ إِلَی نَصْرِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ فَإِنَّهُ فِی عِصَابَهٍ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ رَجُلٍ لَنْ یَخْذُلُوهُ وَ لَنْ یُسَلِّمُوهُ أَبَداً وَ هَذَا عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ قَدْ أَحَاطَ بِهِ وَ أَنْتُمْ قَوْمِی وَ عَشِیرَتِی وَ قَدْ أَتَیْتُکُمْ بِهَذِهِ النَّصِیحَهِ فَأَطِیعُونِی الْیَوْمَ فِی نُصْرَتِهِ تَنَالُوا بِهَا شَرَفَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ فَإِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَا یُقْتَلُ أَحَدٌ مِنْکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مَعَ ابْنِ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَابِراً مُحْتَسِباً إِلَّا کَانَ رَفِیقاً لِمُحَمَّدِِ(ص) فِی عِلِّیِّینَ》
♦️من نزد شما آمده ام تا شما را برای یاری کردن پسر دختر پیامبرتان دعوت کنم.
زیرا آن حضرت(ع) در میان گروهی از مؤمنین میباشد که هر مردی از آنان بهتر از هزار مرد است.
آن گروه هرگز امام حسین(ع) را رها و به دشمن تسلیم نخواهند کرد.
این عمر بن سعد است که امام حسین(ع) را محاصره نموده است.
شما خویشاوندان من هستید و من این نصیحت را به شما میکنم.
پس بیائید و امروز سخن مرا درباره نصرت حسین(ع) بشنوید تا بدین وسیله به شرافت دنیا و آخرت نائل شوید.
من به خدا قسم میخورم احدی از شما با پسر پیامبر در راه خدا شهید نخواهد شد مگر اینکه در اعلی علیّین بهشت با حضرت محمد(صلّی اللَّه علیه و آله) رفیق خواهد بود.
ناگاه مردی از بنی اسد که او را عبدالله بن بشر میگفتند، به سوی حبیب شتافت و گفت : من اولین شخصی هستم که این دعوت را پذیرفتم.
سپس این رجز را خواند :
📋《قَدْ عَلِمَ الْقَوْمُ إِذَا تَوَاکَلُوا،
وَ أَحْجَمَ الْفُرْسَانُ إِذْ تَنَاقَلُوا،
أنِّی شُجَاعٌ بَطَلٌ مُقَاتِلٌ،
کَأَنَّنِی لَیْثٌ عَرِینٌ بَاسِلٌ》
♦️این خویشاوندان من میدانند که هرگاه عاجز شوند و سواران سست گردند، من شخصی شجاع و دلاور و جنگجوی میباشم، گویا، شیر بیشه ای باشم که شجاع است.
سپس مردانی از آن قبیله سبقت گرفتند و تعداد آنان به نود مرد رسید و متوجه امام حسین(ع) شدند و به همراه حبیب رفتند!
در همین موقع بود که مردی از آن قبیله خارج شد و این جریان را برای ابن سعد شرح داد و در همان حینی که آن گروه بنی اسد میخواستند شبانه به سوی لشکر امام حسین(ع) حرکت نمایند، ناگاه لشکر ابن سعد در کنار فرات سر راه بر آنان گرفتند.
وقتی بنی اسد دریافتند که تاب مقاومت با آن گروه تبهکار را ندارند، لذا شکست خوردند و به سوی قبیله خود مراجعت کردند. حتی؛
📋《إِنَّهُمْ ارْتَحَلُوا فِی جَوْفِ اللَّیْلِ خَوْفاً مِنِ ابْنِ سَعْدٍ أَنْ یُبَیِّتَهُمْ》
♦️آنان شبانه از آن مکان کوچ کردند که مبادا ابن سعد به آنان شبیخون بزند! سپس هنگامی که حبیب بن مظاهر بسوی امام حسین(ع) برگشت و جریان را شرح داد، حضرت(ع) فرمود : «لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ»(۱)
📚منبع :
۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۹۰
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
9⃣4⃣روز هفتم محرم، حبیب بن مظاهر برای طلب یاری به قبیله خود «بنی اسد» می رود!👇 #روز_شمار_عاشورا #وق
0⃣5⃣روز هفتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، دستور عبیدالله بن زیاد مبنی بر ممنوعیت آب در کربلا!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅در روز هفتم محرم، یعنی سه روز قبل از عاشورا، عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد نامه نوشت و گفت :
📋《حُلْ بَینَ حُسَینِ(ع) وَ أَصحَابِه و بینَ المَاءِ فَلایَذُوقُوا مِنهُ قَطرَةً، کَما صُنِع بِالتَّقِىِّ الزَّکىِّ المَظلُوُم》
♦️حسین(ع) و یارانش را از آب فاصله بیانداز!
نباید یك جرعه آب بنوشد، هم چنان كه این كار، نسبت به عثمان بن عفان پرهیزكار انجام شد.(۱)
عمر بن سعد نیز بلا فاصله بعد از دستور، عمرو بن حجاج را با پانصد سوارکار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین(ع) و یارانش به آب شدند.
در روز عاشورا، عبدالله بن حصین ازدی خطاب به امام حسین(ع) فریاد کشید و گفت :
📋《يَا حُسَيْنُ(ع)! أَلَا تَنْظُرُ إِلَى الْمَاءِ كَأَنَّهُ كَبِدُ السَّمَاءِ؟!
وَ اللَّهِ لَا تَذُوقُونَ مِنْهُ قَطْرَةً وَاحِدَةً حَتَّى تَمُوتُوا عَطَشاً!》
♦️ای حسین(ع)! آیا این آب را که در صفا و زلالی بسان رنگ آسمانی است، نمی بینی؟
به خدا سوگند، که قطره ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
امام حسین(ع) فرمود :
📋《اَللَّهُمَّ اُقتُلهُ عَطَشَاً وَ لَاتَغفِر لَهُ أَبَدَاً》
♦️خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.(۲)
👤بلاذری می نویسد :
📋《..قَبْلَ قَتْلِ اَلْحُسَيْنِ(ع) بِثَلاَثٍ، لَمَّا اِشْتَدَّ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) وَ أَصْحَابِهِ اَلْعَطَشُ دَعَا اَلْعَبَّاسُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخَاهُ، فَبَعَثَهُ فِي ثَلاَثِينَ فَارِساً وَ عِشْرِينَ رَاجِلاً، وَ بَعَثَ مَعَهُمْ بِعِشْرِينَ قِرْبَةً!
فَجَاءُوا حَتَّى دَنَوْا مِنَ اَلْمَاءِ لَيْلاً وَ اِسْتَقْدَمَ أَمَامَهُمْ بِاللِّوَاءِ نَافِعُ بْنُ هِلاَلٍ اَلْجَمَلِيُّ!》
♦️سه روز قبل از شهادت امام حسین(ع)، هنگامی که محاصره امام حسین(ع) و یارانش از سوی سپاه عمر بن سعد، شدت گرفت و راه ورود به آب نیز بر امام حسین(ع) و یارانش بسته شد. امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل العباس(ع) را به حضور طلبید و به ایشان فرمودند که شبانه و به پرچمداری نافع بن هلال با سی سوار و بیست پیاده، به سوی فرات رفته آب به خیمهها برسانند.
هنگامی که به شریعه رسیدند، بین عمرو بن حجاج زبیدی که مسئول منع آب بود، با نافع بن هلال مکالمه ای صورت گرفت.
عمرو بن حجاج گفت : کیستی و چه می خواهی؟
نافع گفت :
📋《جِئْنَا نَشْرَبُ مِنْ هَذَا اَلْمَاءِ اَلَّذِي حَلَّأْتُمُونَا عَنْهُ》
♦️آمده ایم از این آب که ما را از آن منع کرده اید، بنوشیم.
عمرو گفت : گوارایت باد، بنوش![ولی برای حسین(ع) مبر!]
نافع گفت :
📋《لاَ! وَ اَللَّهِ لاَ أَشْرَبُ مِنْهُ قَطْرَةً وَ حُسَيْنٌ(ع) عَطْشَانُ وَ مَنْ تَرَى مِنْ أَصْحَابِهِ [وَ أَشَارَ إِلَى أَصْحَابِهِ] فَطَلَعُوا عَلَيْهِ》
♦️نه به خدا سوگند! قطرهای از آن آب نمینوشم، در حالیکه حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنهاند.
عمرو گفت :
📋《لاَ سَبِيلَ إِلَى سَقْيِ هَؤُلاَءِ، إِنَّمَا وُضِعْنَا بِهَذَا اَلْمَكَانِ لِنَمْنَعَهُمُ اَلْمَاءَ》
♦️به هيچ وجه اينها نمىتوانند آب بنوشند، اصلا ما اينجا قرار گرفتهايم تا آب را بر آنها ببنديم.
در این هنگام؛ عمرو بن حجاج و يارانش به سويشان حمله بردند، ولى حضرت عباس(ع) و نافع بن هلال جلويشان را سدّ كردند، و دیگر اصحاب از این فرصت استفاده کردند و مشکهایشان را پر کردند و برگشتند.(۳)
📚منابع :
۱)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۰
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۷
۳)انسابالاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۸۱
@TarikhEslam
✍بررسی تاریخ حیات #حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام در چهار مقوله :👇
1⃣اسم حضرت(ع)
2⃣سنّ حضرت(ع)
3⃣نحوه شهادت حضرت(ع)
4⃣عکس العمل امام حسین(ع) بعد از شهادت حضرت(ع)
@TarikhEslam
1️⃣اسم #حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام :👇
✅در مورد اسم ایشان در مقاتل آمده است :
۱)«علی» یا «علی اصغر» :
از اولین کسانی که با نام «علی» از طفل شهید کربلا یاد نموده اند، میتوان به؛
👤ابناعثم کوفی در کتاب «الفتوح»(۱)
👤ابن ابیالثلج در کتاب «تاریخ اهل البیت»(۲)
👤طبری در «دلائل الامامة»(۳) اشاره کرد و بعدها در آثار دیگری نیز نمود پیدا کرد.
نظیر؛
👤خوارزمی در «مقتل الحسین(ع)»(۴)
👤ابن شهر آشوب در «مناقب آل ابی طالب»(۵)
👤إربلی در «کشف الغمة فی معرفة الائمة»(۶)
👤ابنصباغ مالکی در «الفصول المهمة فی معرفة الائمة(ع)»(۷)
اینان منابعی هستند که هنگام ذکر کیفیت شهادت فرزند خردسال امام حسین(ع) از او با نام《علی》یاد کردهاند.
به طور مثال؛
👤ابن اعثم كوفی می نویسد :
📋《وَ لَهُ ابنُ آخَرُ يُقَالُ لَه عَلَيُّ(ع) في الرِضَاعِ》
♦️امام حسين(ع) پسر ديگری داشت كه نامش علی بود و شيرخوار بود.(۸)
👤ابن صباغ مالکی می نویسد :
📋《وَ أمَّا عَلِيُّ الأَصغَرُ فَجَاءَهُ سَهمُ وَ هُوَ طِفلُ بِكَربَلاءَ فَقَتَلَهُ》
♦️در کربلا تیری به علی اصغر(ع) اصابت کرد و او در حالی که طفل بود، به شهادت رسید.(۹)
👤ابن طاووس در الاقبال، در زیارتنامه امام حسین(ع) درباره علی اصغر(ع) چنین آورده است :
📋《صَلّی الله عَلَیک وَعَلَیهِمْ وَعَلی وَلَدِک عَلی الاصْغَرِ الّذی فُجِعْتَ بِهِ》
♦️درود خدا بر تو و بر شهیدان و بر فرزندت علی اصغر(ع) که داغدار او شدی!(۱۰)
۲)عبدالله :
در برخی مقاتل نیز از طفل امام حسین(ع) به نام عبدالله نام برده شده است.
👤شیخ مفید نقل می کند :
در روز عاشورا وقتی امام حسین(ع) تنها مانده بود و صدای استغاثه امام(ع) طنین انداز شد و کسی جواب حضرت(ع) را نداد، پس به سمت خیمه ها بازگشت.
📋《ثُمَّ جَلَسَ الْحُسَيْنُ(ع) أَمَامَ الْفُسْطَاطِ فَأُتِيَ بِابْنِهِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ هُوَ طِفْلٌ فَأَجْلَسَهُ فِي حَجْرِهِ》
♦️سپس جلوی درِ خیمه نشست و فرزندش عبدالله را که خردسال بود خواست و او را آوردند و در دامان پدر گذاشتند.(۱۱)
👤ابن اثیر نیز همین نقل را با قدری تغییر در «الكامل في التاريخ» می آورد و از فرزند امام حسین(ع) با نام عبدالله یاد می کند.(۱۲)
👤ابوالفرج إصفهانی در «مقاتل الطالبيين» نیز از او به نام عبدالله بن حسین بن علی بن ابی طالب(ع) یاد می کند.(۱۳)
👤محمد بن اسحاق حموی نیز که از اندیشمندان شیعی در قرن دهم است، چنین مینویسد :
عبدالله که در طفولیت در کربلا شهید شد و بعضی از روی غلط او را علیاصغر میگویند.(۱۴)
👤علامه مجلسی آورده است که؛
در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه که منسوب به امام زمان(عج) می باشد، این گونه به شیر خواره امام حسین(ع) سلام داده شده است.
📋《السَّلَامُ عَلَى عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) الطِّفْلِ الرَّضِيعِ》
♦️سلام بر عبدالله بن الحسين(ع)، كودك شير خواره!(۱۵)
۳)«الطفل الرضیع» یا «ولد» یا «صبیّ» :
👤طبری می نویسد :
امام باقر(ع) فرمود :
📋《اُتِیَ الحُسَینُ(ع) بِصَبِیٍّ لَهُ، فَهُوَ فِی حِجرِهِ》
♦️[در کربلا] کودکی نزد امام حسین(ع) آورده شد و او در دامانش بود.(۱۶)
👤یعقوبی می نویسد :
📋《..فَوَقَعَ فِي حَلقِ الصَّبِي، فَذَبَحَهُ》
♦️تیر به گلوي اين كودك نشست و حلقش را دريد.(۱۷)
👤قُندوزی می نویسد :
در روز عاشورا؛ نزدیک خیمه گاه حضرت ام کلثوم(س) طفل شیر خوار را به دست گرفت و نزد امام حسین(ع) آورد، و عرضه داشت :
📋《يَا أَخِي! إِنَّ وَلَدَكَ مَا ذَاقَ المَاءُ مُنذُ ثَلَاثَةِ أَيَّامِِ》
♦️برادرم! این طفل تو، سه روز است که آب نخورده است.(۱۸)
👤ابن طاووس می نویسد :
امام حسین(ع) به حضرت زینب(س) فرمود :
📋《نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ》
♦️خواهرم! فرزند خردسالم را به من بده تا با او وداع کنم.(۱۹)
👤علامه مجلسی می نویسد :
📋《فَنَاوَلُوُه الصَبِیَّ، فَجَعَلَ يُقَبِّلُهُ》
♦️فرزندش را نزد امام(ع) آوردند و امام(ع) شروع کرد به بوسیدن طفلش!(۲۰)
📚منابع :
۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۵
۲)تاریخ اهل بیت(ع) ابن ابیالثلج، ص ۱۰۲
۳)دلائل الامامة طبری شیعی، ص ۱۸۱
۴)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۷
۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹
۶)کشف الغمة اربلی، ج۱، ص۵۸۲
۷)الفصول المهمة ابن صباغ مالکی، ج۲، ص۸۵۱
۸)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۵
۹)الفصول المهمة ابن صباغ مالکی، ج۲، ص۸۵۱
۱۰)الاقبال ابن طاووس، ج۳، ص۷۱
۱۱)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۸
۱۲)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۱۸۱
۱۳)مقاتل الطالبيين اصفهانی، ص۹۴
۱۴)انیس المؤمنین حموی، ص۱۰۴
۱۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۶۶
۱۶)تاريخ الامم والملوک طبری، ج۵، ص۴۴۸
۱۷)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵
۱۸)يَنابيع المودة قُندوزی، ج۳، ص۷۹
۱۹)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۶
۲۰)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
1️⃣اسم #حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام :👇 ✅در مورد اسم ایشان در مقاتل آمده است : ۱)«علی» یا «علی اصغر»
2️⃣سن #حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام :👇
✅در هیچ منبع معتبری، درباره سن حضرت علی اصغر(ع) ذکری به میان نیامده است.
و تاریخ تولد ایشان مشخص نیست؛ درباره سن او هنگام شهادت در کربلا نیز اختلاف وجود دارد اما بیشتر منابع او را به هنگام شهادت، کوچک و شیرخوار دانستهاند، بدون اینکه به سن او اشاره کرده باشند.
اما اینکه برخی سن ایشان را شش ماهه می دانند و چنان بر این عقیده اصرار دارند، و طوری این دیدگاه در یکی دو قرن اخیر، تبلیغ شده است که امروزه در منابر و محافل روضهخوانی، شهرت خاصی پیدا کرده است و حتی طی سالهای اخیر، برخی برای حضرت(ع) جشن ولادت گرفته و تولّد ایشان را با محاسبه برگشت به شش ماه قبل از عاشورای سال ۶۱ قمری، در ده رجب سال ۶۰ می دانند!
این امر تا آنجا پیش رفته است که این تاریخ، در برخی از تقویمهای مذهبی به عنوان سالروز ولادت ایشان ثبت شده است، در حالیکه این گفته مدرک معتبری ندارد!
تنها مأخذ و اولین منبعی که در آن، به شش ماهگی حضرت علی اصغر(ع) اشاره کرده است، گزارشی است که در کتاب محرَّف و منسوب به ابومخنف، آمده است.
گزارش او چنین است :
راوی می گوید : در روز عاشورا؛
📋《..ثُمَّ اَقبَلَ اُمَّ کُلثُومِ وَ قَالَ لَهَا : یَا اُختَاهُ! اُوصِیکِ بِوَلَدِی الصَّغِیرِ خَیرَاً، فَاِنَّهُ طِفْلٌ صَغِيرٌ وَ لَهُ مِنَ الْعُمْرِ سِتَّةُ أَشْهُرٍ》
♦️سپس امام حسین(ع) پیش ام کلثوم(س) آمد و به ایشان فرمود :
خواهرم! به فرزند خردسالم نيكى كن!
او طفل است و از عمر او شش ماه هست که می گذرد.(۱)
که این نظر به تدریج به مآخذ معاصران نیز راه یافت. نظیر؛
۱)اكسير العبادات فاضل دربندى(۲)
۲)ينابيع المودّة قُندوزی(۳)
۳)ناسخ التواريخ ميرزا محمد تقى سپهر(۴)
۴)معالى السبطين مازندرانى حائری(۵)
۵)كبريت احمر بیرجندی(۶)
کسانی که امروزه این گونه مراسمات را با مناسبات جعلی این چنینی برگزار می کنند، ابتدا باید سن حضرت علی اصغر(ع) در روز عاشورا به صورت دقیق که به قول خودشان، شش ماه بوده، ثابت کنند، سپس شش ماه عقب تر از آن را، روز ولادت حضرت(ع) معرفی کنند!
این در حالی است که در مورد سن ایشان این نقل ها آمده است :
1⃣نقل اول :
نخستین گزارش به ترتیب قدمت آنها گزارش محمد بن سعد (متوفی۲۳۰ق) است که از پسری سه ساله برای امام حسین(ع) در کربلا سخن به میان آورده است.(۷)
2⃣نقل دوم :
یعقوبی (متوفی۲۹۲ق) بر این باور است که این طفل در روز عاشورا به دنیا آمده است و می نویسد :
📋《قَد وُلِدَ لَه فِی تِلکَ السَّاعَةِ فَاذَّنَ فِی اُذُنِهِ وَ جَعَلَ یُحَنِّکُهُ》
♦️طفل در آن ساعت به دنیا آمد پس امام(ع) در گوش او اذان گفت و کام او را برداشت.(۸)
3⃣نقل سوم :
بلعمی (متوفی ۳۸۳ق) از مورخان قرن چهارم، ذیل گزارش چگونگی شهادت طفل شیرخوار، او را یک ساله دانسته است.(۹)
4⃣نقل چهارم :
کسائی مروزی (متوفی ۳۹۰ ق) شاعر قرن چهارم از طفلی پنج ماهه، در بیتی این چنین می نویسد :
آن پنج ماهه کودک، باری چه کرد ویحک،
کز پای تا به تارک، مجروح شد مفاجا؟(۱۰)
📚منابع :
۱)مقتل الحسین(ع) ابومخنف، ص۱۲۹
۲)اكسير العبادات فاضل دربندى ج۲، ص۷۶۳
۳)ينابيع المودّة قندوزی ج۳، ص۷۹
۴)ناسخ التواريخ محمدتقى سپهر، ج۲، ص۳۶۳
۵)معالى السبطين مازندرانى، ج۱، ص۴۲۴
۶)كبريت احمر بیرجندی، ص۱۲۵
۷)ترجمة الحسین(ع) و مقتله ابن سعد، ص۱۸۲
۸)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵
۹)تاریخ نامه طبری، ج۴، ص۱۷۰
۱۰)سیری در مرثیه عاشورایی صاحبکاری، ص ۱۶۹
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
2️⃣سن #حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام :👇 ✅در هیچ منبع معتبری، درباره سن حضرت علی اصغر(ع) ذکری به میان نی
3️⃣نحوه شهادت #حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام :👇
✅در این زمینه نیز اختلافاتی هست :
۱)شیخ مفید می نویسد :
عبدالله در جلوی خیمه امام(ع) در حالی که در آغوش پدرش بود، هدف تیر یکی از سپاهیان ابن سعد قرار گرفت و به شهادت رسید.(۱)
۲)ابن طاووس می نویسد :
هنگامی که امام حسین(ع) برای وداع کنار خیمهها آمد، کودکش را از خواهر طلب نمود و او را در آغوش گرفته بود و او را میبوسید که حرمله بن کاهل اسدی با تیری او را به شهادت رساند.(۲)
۳)ابن جوزی می نویسد :
به گزارش ابن جوزی از هشام بن محمد کلبی، امام حسین(ع) در حال سخن گفتن با لشکریان عمر بن سعد بود، یکی از اطفالش را دید که از تشنگی میگرید، او را روی دست گرفت و گفت : ای جماعت! اگر به من رحم نمیکنید پس به این کودک شیرخوار رحم کنید.
در این هنگام؛ مردی از میان سپاه کوفه تیری بر گلویش زد و آن کودک را به شهادت رساند.(۳)
۴)یعقوبی می نویسد :
در این حال، حضرت سوار اسب خویش بود که نوزادی را که در همان ساعت برای او تولد یافته بود بدست وی دادند.
پس در گوش او اذان گفت و کام او را بر میداشت که ناگهان تیری در گلوی کودک نشست و او را سر برید.
امام حسین(ع) تیر را از گلوی کودک کشید و او را به خونش آغشته ساخت.(۴)
۵)ابی مخنف می نویسد :
در حالی که امام حسین (ع) نشسته بود فرزند کوچکش را نزدش آوردند.
نامش عبدالله بن حسین(ع) بود، حضرت(ع) او را در دامن خویش نشاند. در همان حال که در دامنش بود شخصی از بنی اسد به نام حرملة بن کاهل تیری بسویش پرتاب کرده گلویش را برید.(۵)
📚منابع :
۱)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۸
۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۶
۳)تذکره الخواص ابن جوزی، ص۲۵۲
۴)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵
۵)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۶
@TarikhEslam