eitaa logo
تاملی در تاریخ اسلام
2.1هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
154 ویدیو
259 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام علی(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام): «وَاعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ..» 📚نهج البلاغه، نامه۳۱ ✅روزی نه چندان دورِ دور، ماهم در تاریخ، ورق خواهیم خورد. @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚مقتل : @AsnadolMasaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
✍پاسخ : واژه «اُمیّ» از ماده اُمّ به معناي مادر يا از امت به معناي جمعيت گرفته شده است. دانشمندان درباره معناي امّي اختلاف دارند. جمعي آن را به معناي درس نخوانده مي‌دانند. يعني امي كسي است كه به همان حالتي كه از مادر متولد شده باقي مانده و مكتب و استادي را نديده است. بعضي آن را به معناي كسي دانسته است كه از ميان امت و توده برخاسته است نه از ميان اشراف، ثروتمندان! اما معناي مناسب براي امي همان معناي اول است كه با موارد استعمال اين كلمه نيز سازگارتر مي‌باشد.(۱) زيرا يكي از نكات روشن زندگي رسول اكرم(ص) اين است كه آن حضرت(ص) به مكتب نرفته و درس نخوانده و نزد هيچ استاد و معلمي، تلمذ و شاگردي نكرده است و با هيچ نوشته و كتابي آشنا نبوده است و احدي از مورخان مسلمان و غيرمسلمان مدعي نشده است كه آن حضرت(ص) در دوران كودكي يا جواني، چه رسد به دوران كهولت و پيري كه دوره رسالت است، نزد كسي خواندن يا نوشتن آموخته است و همچنين احدي ادعا نكرده و موردي را نشان نداده است كه آن حضرت(ص) قبل از دوران رسالت يك سطر خوانده و يا يك كلمه نوشته باشد. مردم عرب و بالاخص عرب حجاز در آن عصر، به طور كلي بي‌سواد بودند و افرادي از آنها كه مي‌توانستند بخوانند و بنويسند انگشت شمار و انگشت‌نما بودند ممكن نيست كه شخصي در آن محيط اين فنّ را بياموزد و در ميان مردم به اين صفت معروف نشود.(۲) قرآن كريم نيز امي بودن پيامبر اكرم(ص) يعني درس نخواندن وي قبل از بعثت را تأييد مي‌كند. خداوند متعال در سوره عنكبوت مي‌فرمايد : 📖《وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ》 ♦️تو هرگز پيش از اين كتابي نمي‌خواندی، و با دست خود چيزی نمي‌نوشتی، مبادا كسانی كه در صدد تكذيب و ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند.(۳) زمانی كه پيامبر اكرم(ص) در مكه مي‌زيست تعداد باسوادان آن سرزمين بسيار اندك و انگشت‌شمار بودند. بر اساس آنچه در تاريخ آمده است، تعداد مرداني كه خواندن و نوشتن را مي‌دانستند فقط هفده نفر و تعداد زناني كه با خواندن و نوشتن آشنا بودند فقط يك نفر بود و اسامي آنها در تاريخ آمده است، و پيامبر اكرم(ص) جزء آن عده نيست. مسلماً در چنين محيطي اگر پيامبر اكرم(ص) خواندن و نوشتن مي‌دانست كاملاً معروف و مشهور مي‌شد و سخن صريح قرآن كريم كه وي را «امي» خوانده است، مورد اعتراض مردم قرار مي گرفت، در حالي كه چنين حادثه ي رخ نداد. اين نيز خود تأييدي بر اين مطلب است كه پيامبر اكرم(ص) با خواندن و نوشتن آشنايي نداشته است. اين مطلبي بود كه نسبت به دوران قبل از بعثت پيامبر اكرم(ص) بيان شد. اما نسبت به دوران بعد از رسالت او (چه دوران سيزده ساله‌اي كه در مكه زندگي كرد و چه دوران ده ساله زندگي كه در مدينه بود) نيز هيچ‌يك از مورخان ننوشته‌اند كه پيامبر اكرم(ص) خواندن و نوشتن را از كسي فراگرفته باشد. بنابراين، پيامبر اکرم(ص) به همان حال امي بودن تا پايان عمر باقي مانده است. اما نكته ي قابل توجه اين است كه درس نخواندن غير از بي‌سواد بودن است رسول گرامي اسلام(ص) احتمالا توانايي بر خواندن و نوشتن از طريق تعليمات الهي داشت، بدون آنكه نزد انساني آن را فرا گرفته باشد. هر چند در هيچ تاريخي ديده نشده است كه او از اين علم و دانشش استفاده كرده باشد، چيزي را از رو بخواند و يا با دست خود نامه اي بنويسد، و شايد پرهيز پيامبر(ص) در تمام عمرش از اين كار باز براي اين بود كه دستاويزي به دست بهانه جويان ندهد.(۴) بنابراين پيامبر اكرم(ص) چه در مدينه و چه در مكه نزد هيچ انساني به فراگيري خواندن و نوشتن نپرداخته است. از مجموع قرائن به دست مي‌آيد كه آن حضرت(ص) در دوران رسالت نيز نه خواند و نه نوشت و اين مطلب مورد اتفاق تمام دانشمندان شيعه و سني مي‌باشد. و از نصوص تاريخي معتبر به دست مي‌آيد كه رسول خدا(ص) در مدينه گروهي به نام دبير داشته است. دبيران پيامبر وحي الهي، سخنان پيامبر اكرم(ص)، عقود و معاملات مردم، عهدها و پيمان نامه‌هاي رسول خدا(ص) با مشركين و اهل كتاب، دفاتر صدقات و ماليات و خمس، و نامه‌هاي فراوان آن حضرت به سران قبايل و كشور هاي هم جوار، را، مي‌نوشتند.(۵) نتيجه اين كه مراد از امي بودن پيامبر(ص) كه در قرآن كريم يا در احاديث آمده است همان درس نخوانده و مكتب نديده است و بين درس نخواندن با بي‌سوادي فرق وجود دارد. 📚منابع : ۱)تفسیر نمونه مكارم شیرازی، ج۶، ص۳۹۵ ۲)پيامبر امي شهید مطهری، صص۹-۱۸ ۳)سوره عنكبوت، آیه ۴۸ ۴)تفسير نمونه مکارم شیرازی، ج۱۶، ص۳۰۵ ۵)المیزان علامه طباطبائی، ج۱، ص۳۳۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوال3️⃣4️⃣:منظور حضرت رسول اکرم(ص) از روایت «مَا أُوذِىَ نَبِىٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ» چه بود؟👇 @TarikhEslam
✍پاسخ: حضرت رسول اکرم(ص) در طی روایتی می فرماید: 📋《مَا أُوذِىَ نَبِىٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ》 ♦️هیچ پیامبری به اندازه ی من اذیت نشد!(۱) این در حالی است که آنچه در قرآن کریم و احادیث و تاریخ انبیاء آمده است، پیامبرانی بودند که به طُرق مختلف مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند؛ چه أذیت جسمی و چه روحی! پیامبرانی همچون حضرت زکریا(ع) و حضرت یحیی(ع) که فجیعانه به شهادت رسیدند و یا مثل موسی(ع) که قومش در مقابل چشمانش بت پرست شدند. و سایر پیامبرانی که در این راه، رنج و عذابهای فراوانی دیده اند. حال جای سوال اینکه؛ منظور حضرت رسول(ص) از فرمایش فوق چیست؟ چه چیز ایشان را آنچنان آزرده خاطر کرده است، که چنین فرمودند؟ ⁉️ذکر چند نکته از روایت: 1⃣با توجه به تصریح لفظ [نبیّ]، این روایت فقط شامل دوران نبوت ایشان می شود! (یعنی فقط طول ۲۳ سال نبوت)! پس شامل قبل از بعثت نیست. 2⃣وقایع و مصائب وارده بر اهل بیت رسول اکرم(ص) از قبیل حمله به خانه حضرت فاطمه(س) و شهادت ایشان، غصب فدک و غصب خلافت توسط اصحاب سقیفه و خانه نشینی امام علی(ع) و.. نیز بعد از رحلت رسول اکرم(ص) بوده است. 3⃣از طرفی هر چند حضرت رسول اکرم(ص) در ابتدای رسالت خود متحمل رنج واذیت جسمی از قبیل ریخته شدن خار بر سر راه حضرت(ع) و خالی کردن شکمبه ی شتر بر سر مبارک و یا ریختن خاکستر از بالای پشت بام، یا اهانت کودکان طائفی به حضرت(ص) و در نهایت شکسته شدن دندان های مبارک در جنگ احد، وتحمل سه سال شعب ابی طالب(ع) بوده است، اما به نظر می رسد اذیتی که حضرت(ص) متذکر آن شده اند اینها نباشد. پس قضیه چیز دیگری است، اما اینکه رسول اکرم(ص) آخرین پیامبر و مقرب‌ترین انبیا و افراد نزد خداوند، حداقل از دیدگاه مسلمانان امری قطعی و مسلم است که جای هیچ شک و تردیدی در آن نیست و این قرب و برتری نیست مگر بواسطه‌ی برتری کمالات و صفات نفسانی که پیامبر اکرم(ص) نسبت به باقی پیامبران داشته‌اند. از جمله‌ی این صفات کمالی عشق و علاقه‌ای بود که پیامبر(ص) بر انسان‌ها، خصوصاً امت خود داشتند و تلاشی که در جهت هدایت آنان ایفاء نموده‌اند. مؤید این کلام، آیات قرآن است آنجا که خداوند می‌فرماید: 📋《وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين‏》 ♦️ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم.(۲) یا آنجا که می‌فرماید : 📋《لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ》 ♦️به يقين، پيامبرى از ميان شما به سويتان آمد كه رنج‌هاى شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدايت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.(۳) حتی در برهه ای می‌بینیم خداوند از سر دلسوزی و رأفت پیامبر اکرم(ص) خود را نصیحت می‌فرماید که؛ برای دیگران این مقدار به خود سخت نگیرد و به قول معروف این مقدار خود را اذیت نکند که گویی نزديك است خود را از غم و همّ ایمان و کفرشان هلاك كنى. از جمله این آیات اینکه خداوند می‌فرماید : 📋《لَعَلَّكَ بٰاخِعٌ نَفْسَكَ أَلاّٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ》 ♦️شاید تو از اینکه مشرکان ایمان نمى آورند، جان خود را تباه سازى.(۴) این میزان از شفقت و مهربانی همه نشان از مقام بلند و سعه‌ی صدر پیامبرِ رحمت(ص) دارد. با توجه به این مساله که پیامبر(ص) از سائر پیامبران دلسوزتر نسبت به امت و مردم بودند تبعاً گمراهی و به بیراهه رفتن آنان نیز برای پیامبر اکرم(ص) نسبت به باقی انبیا سخت‌تر خواهد بود. لذا بر رسول اکرم(ص)، توطئه منافقان، دوری از وطن، سختی و مشکلاتی که به اهل بیت(ع) او می رسید و یا خواهد رسید (طبق اخباری که به پیامبر نازل می‌شد) از قبیل ؛ بی وفائی یاران و تهمت ها، آزار و اذیت‌های آنان و...سختر بود و روح ایشان را بیشتر به درد می‌‌آورد. در نتیجه اگر بیان شود هیچ پیامبر مانند پیامبر اسلام اذیت و آزار نشدند سخنی گزاف نخواهد بود. @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
اما در روایتی دیگر حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: 📋《شَیَّبَتنِی سُورَةُ هُودِِ》 ♦️سوره ی هود مرا پیر کرد.(۵) مفسران منظور از این روایت را آیه زیر می دانند: 📋《فَاسْتَقِمْ كَمٰا أُمِرْتَ وَ مَنْ تٰابَ مَعَكَ》 ♦️پس به همان‌گونه که فرمان یافته‌ای‌، استقامت کن‌، و نیز کسانی که با تو به سوی خدا آمده‌اند(آنان نیز باید استقامت کنند!)(۶) در تفسیر مجمع البیان از ابن‌ عباس روایت شده‌ : هیچ آیه‌ای شدیدتر و مشکل‌تر از این آیه بر رسول اکرم(ص) نازل نشد؛ لذا هنگامی‌که اصحاب از آن حضرت(ص) پرسیدند : چرا به این زودی موهای شما سفید و آثار پیری نمایان شده است‌؟ فرمود : سوره هود مرا پیر کرد. یادآوری می‌شود که آیه یاد شده شامل چند دستور مهم است‌ : یعنی استقامت و پایداری برای خدا و رهبری و مبارزه در مسیر حق و عدالت‌! چنان‌که در برخی روایات نیز وارد شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود : سورة هود مرا پیر کرد، برای خاطر این آیه‌ و اشاره فرمود به آیه ۱۱۲ هود، با آن‌که شبیه این آیه بدون《و من تاب معک‌》در سوره شوری نیز وارد شده است‌، ولی حضرت(ص) فقط نام سوره هود را نام می‌برند، این برای آن است که خدای تعالی استقامت امت را نیز از ایشان خواسته است و حضرت(ص) بیم آن داشت که مأموریت انجام نگیرد و گرنه خود آن حضرت(ص) استقامت داشت‌. همراه کردن دیگران و بالا بردن دید آنها تا حدی که بتوانند در مقابل هجمه و توطئه ی منافقان، دوش به دوش پیامبر(ص) در راستای اهداف والای دین اسلام حرکت کنند، این مهم قدری زحمت اکرم(ص) را دو چندان می کرد.(۷) 📚منابع: ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۳۹، ص۵۶ ۲)سوره انبیاء، آیه ۱۰۷ ۳)سوره توبه، آیه ۱۸۳ ۴)سوره شعراء، آیه ۳ ۵)مجمع البیان‌ طبرسی‌، ج۳، ص۲۲۷ ۶)سوره هود، آیه ۱۱۲ ۷)تفسیر نمونه‌ آیت الله مکارم، ج۹، ص۲۵۹ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍پنج داستان زیبا و شنیدنی از زندگانی :👇 @TarikhEslam
1⃣درخت خرما!👇 ✅سمرة بن جندب یك اصله درخت خرما در باغ یكی از انصار مدینه داشت. خانه مسكونی مرد انصاری كه زن و بچه او، در آنجا به سر می بردند همان دم در باغ بود. سمره گاهی می آمد و از نخله ی خود خبر می گرفت، یا از آن خرما می چید. سمره هر وقت كه می خواست از درخت خود خبر بگیرد، بی اعتنا و سرزده داخل خانه می شد و ضمنا چشم چرانی می كرد. صاحبخانه از او خواهش كرد كه هر وقت می خواهد داخل شود، سرزده وارد نشود، ولی او قبول نمی كرد. ناچار صاحب خانه به حضرت رسول اكرم(ص) شكایت كرد و گفت : این مرد سرزده داخل خانه ی من می شود! شما به او بگویید بدون اطلاع و سرزده وارد نشود، تا خانواده ی من قبلا مطلع باشند و خود را از چشم چرانی او حفظ كنند. رسول اكرم(ص) سمره را خواست و به او فرمود : 📋«إِنَّ فُلاَناً قَدْ شَكَاكَ وَ زَعَمَ أَنَّكَ تَمُرُّ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ فَاسْتَأْذِنْ عَلَيْهِ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْخُلَ» ♦️فلانی از تو شكایت دارد و می گوید : تو بدون اطلاع وارد خانه ی او می شوی، و قهرا خانواده ی او را در حالی می بینی كه او دوست ندارد. بعد از این اجازه بگیر و بدون اطلاع و اجازه داخل نشو. ولی سمره تمكین نكرد. حضرت(ص) فرمود : پس درخت را بفروش! سمره باز حاضر نشد. رسول اكرم(ص) قیمت را بالا برد، باز هم حاضر نشد. بالاتر برد، باز هم حاضر نشد. حضرت(ص) بار آخر فرمود : 📋«خَلِّ عَنْهُ وَ لَكَ مَكَانَهُ عَذْقٌ فِي اَلْجَنَّةِ» ♦️اگر این كار را بكنی و از درختت دست بکشی، در بهشت برای تو درختی خواهد بود. سمره باز هم تسلیم نشد. او از روی لجاجت اصرار می کرد كه نه از درخت خودم صرف نظر می كنم و نه حاضرم هنگام ورود به باغ از صاحب باغ اجازه بگیرم. در این وقت رسول اكرم(ص) فرمود : 📋«إِنَّكَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لاَ ضَرَرَ وَ لاَ ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ» ♦️تو مردی زیان رسان و سختگیری، و در دین اسلام زیان رساندن و تنگ گرفتن وجود ندارد. 📋«ثُمَّ أَمَرَ بِهَا رَسُولُ اَللَّهِ(ص) فَقُلِعَتْ ثُمَّ رُمِيَ بِهَا إِلَيْهِ» ♦️سپس حضرت(ص) دستور داد که درخت از جا کنده شود و به مقابل سمره انداخته شود. این چنین شد و حضرت(ص) به سمره فرمود : 📋«اِنْطَلِقْ فَاغْرِسْهَا حَيْثُ شِئْتَ!» ♦️حالا برو درختت را هر جا كه دلت می خواهد، بكار!(۱) 📚منبع : ۱)الکافی شیخ کلینی، ج۵، ص۲۹۴ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2⃣نجات جوان با رضایت مادر!👇 ✅مرحوم شيخ مفيد، به نقل از امام جعفر صادق(ع) حکايت می کند که؛ روزی به حضرت رسول اکرم(ص) خبر دادند که فلان جوان مسلمان، مدّتي است در سَکَرات مرگ و جان دادن به سر می برد ولی نمی ميرد. وقتی رسول اکرم(ص) بر بالين آن جوان حضور يافت، فرمود : بگو «لا إلهَ إلاّ الله»! ولی مثل اين که زبان جوان قفل شده باشد و نمی توانست حرکت دهد، حضرت(ص) چند بار تکرار نمود و جوان بر گفتن کلمه طيّبه «لا إلهَ إلاّ الله» قادر نبود. زنی در کنار بستر جوان مشغول پرستاری از او بود، حضرت(ص) از آن زن سؤال نمود : آيا اين جوان مادر دارد؟ پاسخ داد : بلی! من مادر او هستم. حضرت(ص) فرمود : آيا از فرزندت ناراحت و ناراضی می باشی؟ گفت : 📋«نَعَمْ! مَا كَلَّمْتُهُ مُنْذُ سِتِّ حِجَجٍ» ♦️آری! مدّت پنج سال که است با او سخن نگفته ام. حضرت(ص) پيشنهاد داد : 📋«اِرْضَيْ عَنْهُ» ♦️از فرزندت راضي شو! عرض کرد : به احترام شما از او راضي شدم و خداوند نيز از او راضی باشد. سپس حضرت(ص) به جوان فرمود : بگو «لا إلهَ إلاّ الله»، در اين موقع آن جوان سريع کلمه طيّبه را بر زبان خود جاری کرد. بعد از آن، حضرت(ص) به او فرمود : دقّت کن! اکنون چه می بينی؟ عرض کرد : مردی سياه چهره با لباس هاي کثيف و بدبو همين الان در کنارم می باشد و سخت گلوی مرا می فشارد. رسول اکرم(ص) اظهار نمود : 📋«قُل! يَا مَنْ يَقْبَلُ اَلْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ اَلْكَثِيرِ اِقْبَلْ مِنِّي اَلْيَسِيرَ وَ اِعْفُ عَنِّي اَلْكَثِيرَ إِنَّكَ أَنْتَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِيمُ» ♦️بگو : ای کسي که عمل ناچيز را پذيرا هستی، و از خطاهای بسيار در می گذری، کمترين عمل مرا بپذير و گناهان بسيارم را به ببخشای؛ همانا که تو آمرزنده و مهربان هستی! وقتی جوان اين دعا را خواند، حضرت(ص) فرمود : اکنون چه می بينی؟! گفت : 📋«أَرَى رَجُلاً  أَبْيَضَ اَللَّوْنِ حَسَنَ اَلْوَجْهِ طَيِّبَ اَلرِّيحِ حَسَنَ اَلثِّيَابِ قَدْ وَلِيَنِي وَ أَرَى اَلْأَسْوَدَ قَدْ تَوَلَّى عَنِّي» ♦️مردی خوش چهره و سفيد روی و خوش بو با بهترين لباس، در کنارم آمد و با ورود او، آن شخص سياه چهره رفت. حضرت(ص) فرمود : بار ديگر آن جملات را بخوان، وقتی تکرار کرد. و در همان لحظه روح، از بدنش خارج شد و به دست پر برکت رسول اکرم(ص) نجات يافت و سعادتمند گرديد.(۱) 📚منبع : ۱)امالی شیخ مفید، ص۲۸۸ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3⃣دو حلقه جمعیت!👇 ✅حضرت رسول اكرم(ص) وارد مسجد مدینه شد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكیل شده بود و هر دسته ای حلقه ای تشكیل داده سرگرم كاری بودند. 📋«مَجْلِسٌ يَتَفَقَّهُونَ وَ مَجْلِسٌ يَدْعُونَ اَللَّهَ وَ يَسْأَلُونَهُ» ♦️یک دسته مشغول یاد دادن و یاد گرفتن بودند و دسته ای دیگر مشغول عبادت و سرگرم ذکر و توسل بودند. حضرت(ص) به هر دو دسته نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد و فرمود : 📋«كِلاَ اَلْمَجْلِسَيْنِ إِلَى خَيْرٍ أَمَّا هَؤُلاَءِ فَيَدْعُونَ اَللَّهَ وَ أَمَّا هَؤُلاَءِ فَيَتَعَلَّمُونَ وَ يُفَقِّهُونَ اَلْجَاهِلَ هَؤُلاَءِ أَفْضَلُ بِالتَّعْلِيمِ أُرْسِلْتُ ثُمَّ قَعَدَ مَعَهُمْ» ♦️هر دو دسته كار نیك می كنند و بر خیر و سعادتند! آنگاه فرمود : اما من برای تعلیم و دانا كردن فرستاده شده ام. پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت و در حلقه ی آنها نشست.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۱، ص۲۰۶ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4⃣دعای حضرت رسول اکرم(ص) پس از مجروح شدن در جنگ احد!👇 ✅نقل است که؛ در جنگ احد دندانهاى پیشین حضرت رسول اکرم(ص) شكست، و صورت مبارکش شكاف برداشت. اصحاب آن بزرگوار، بسيار ناراحت و متاثّر شدند و از آن حضرت(ص) خواستند كه دشمن را نفرين كند. رسول اکرم(ص) به آنها فرمود : 📋«إِنِّي لَمْ أُبْعَثْ لَعَّانًا وَ إِنَّمَا بُعِثْتُ دَاعِیَاً رَحْمَةً» ♦️من ناسزا گو مبعوث نشده‏ ام، بلكه دعوت كننده و مايه رحمت، مبعوث شده‏ ام. راوی می گوید : 📋«لَقَدْ رَأَيْتُ النَّبِيَّ(ص) وَ هُوَ يَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ وَ يَقُولُ : {اَللَّهُمَّ اَهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}» ♦️رسول اکرم(ص) را دیدم در حالی که خون از چهره مبارک پاک می کرد، و می فرمود : خدايا قوم مرا هدايت كن، زيرا آنها جاهل و ناآگاه هستند!(۱) 📚منبع : ۱)تاريخ أصبهان ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۱۱۵ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5⃣شکایت همسایه!👇 ✅شخصی خدمت حضرت رسول اكرم(ص) رسید و از همسایه اش شكایت كرد كه او مرا اذیت می كند و از من سلب آسایش كرده است. رسول اكرم(ص) فرمود : تحمل كن و سر و صدا علیه همسایه ات راه مینداز، بلكه روش خود را تغییر دهد! بعد از مدتی، آن مرد دو مرتبه آمد و شكایت كرد. این دفعه نیز رسول اكرم(ص) فرمود : تحمل كن! برای سومین بار آمد و گفت : ای رسول خدا! این همسایه ی من دست از روش خویش بر نمی دارد و همان طور موجبات ناراحتی من و خانواده ام را فراهم می سازد. این دفعه رسول اكرم(ص) به او فرمود : 📋«إِذَا كَانَ عِنْدَ رَوَاحِ اَلنَّاسِ إِلَى اَلْجُمُعَةِ فَأَخْرِجْ مَتَاعَكَ إِلَى اَلطَّرِيقِ حَتَّى يَرَاهُ مَنْ يَرُوحُ إِلَى اَلْجُمُعَةِ فَإِذَا سَأَلُوكَ فَأَخْبِرْهُمْ» ♦️روز جمعه كه فرا رسید، برو اسباب و اثاث خودت را بیرون بیاور و سر راه مردم كه در حال رفت و آمدند و می بینند بگذار. مردم از تو خواهند پرسید كه چرا اثاثت اینجا ریخته است؟ بگو از دست همسایه ی بد، و شكایت او را به همه ی مردم بکن! شاكی همین كار را كرد. همسایه ی موذی كه خیال می كرد که رسول اکرم(ص) برای همیشه دستور تحمل و بردباری می دهد، نمی دانست آنجا كه پای دفع ظلم و دفاع از حقوق به میان بیاید اسلام حیثیت و احترامی برای متجاوز قائل نیست. پس همسایه آمد و این صحنه را دید و با شرمساری و با التماس و خواهش گفت : 📋«رُدَّ مَتَاعَكَ فَلَكَ اَللَّهُ عَلَيَّ أَنْ لاَ أَعُودَ» ♦️اثاثت را به خانه ات برگردان و بدان که من متعهد می شوم كه دیگر به هیچ نحو موجبات آزار تو را فراهم نسازم.(۱) 📚منبع : ۱)الکافی شیخ کلینی، ج۲، ص۶۶۸ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍ 5️⃣4️⃣ :📚 کتاب «پیامبر أمی» بررسی مسئله أمی بودن حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) بر اساس تاریخ و شواهد قرآنی و مبانی کلامی؛ اثر شهید ✍📚👇 @TarikhEslam
4_552623838429447701.pdf
17.49M
✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚 کتاب «پیامبر أمی» @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4⃣بیست و هفتم رجب سال شصت هجری ملاقات شبانه ولید بن عتبه با در دارالعماره مدینه:👇 @TarikhEslam
✅در این روز مروان بن حکم که در آن روزها، در مدینه به سر می برد، و حاکم معزول مدینه از طرف معاویه بود، با ولید بن عتبه به شور نشست. و پیشنهاد داد که امام حسین(ع) را به دارالاماره فراخوانَد و با اینکه می دانست، امام حسین(ع) اهل بیعت دادن با یزید نیست، پیشنهاد داد، بدون معطلی امام(ع) را از بین ببرد. شیخ مفید می نویسد : 📋《فَأَنْفَذَ اَلْوَلِيدُ إِلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) فِي اَللَّيْلِ فَاسْتَدْعَاهُ فَعَرَفَ اَلْحُسَيْنُ(ع) اَلَّذِي أَرَادَ فَدَعَا جَمَاعَةً مِنْ مَوَالِيهِ وَ أَمَرَهُمْ بِحَمْلِ اَلسِّلاَحِ》 ♦️پس وليد شبانه كسى را به نزد امام حسين(ع) فرستاد و حضور او را خواست. امام حسين(ع) جريان را دانست و گروهى از نزديكان خود را خواست و به آنان دستور داد سلاحهاى خويش را بردارند. امام حسین(ع) به یاران خود فرمود : 📋《إِنَّ اَلْوَلِيدَ قَدِ اِسْتَدْعَانِي فِي هَذَا اَلْوَقْتِ وَ لَسْتُ آمَنُ أَنْ يُكَلِّفَنِي فِيهِ أَمْراً لاَ أُجِيبُهُ إِلَيْهِ وَ هُوَ غَيْرُ مَأْمُونٍ فَكُونُوا مَعِي فَإِذَا دَخَلْتُ إِلَيْهِ فَاجْلِسُوا عَلَى اَلْبَابِ فَإِنْ سَمِعْتُمْ صَوْتِي قَدْ عَلاَ فَادْخُلُوا عَلَيْهِ لِتَمْنَعُوهُ مِنِّي》 ♦️همانا وليد در چنين شبى مرا خواسته، و من آسوده خاطر نيستم مرا مجبور به كارى كنند كه من نتوانم آن را بپذيرم، و از وليد نيز ايمن نمي توان بود، پس شما همراه من باشيد. وقتی من بر او وار شدم، شما پشت درب دارالعماره منتظر بمانید، و اگر صدای مرا شنيديد كه بلند شد داخل شوید تا از من دفاع كنيد. به این ترتیب؛ امام حسین(ع) وارد دارالعماره مدینه شد. در این هنگام ولید خبر مرگ معاویه را به امام حسین(ع) داد و سپس نامه یزید را برای او قرائت کرد، که در آن از ولید خواسته شده بود از حسین بن علی(ع) برایش بیعت بگیرد. امام حسین(ع) به ولید فرمود : 📋《إِنِّي لاَ أَرَاكَ تَقْنَعُ بِبَيْعَتِي لِيَزِيدَ سِرّاً حَتَّى أُبَايِعَهُ جَهْراً فَيَعْرِفَ اَلنَّاسُ ذَلِكَ》 ♦️آیا تو راضی می‌شوی که من در پنهانی با یزید بیعت کنم؛ به گمانم هدف تو این است که بیعت من در حضور مردم باشد. ولید جواب داد : نظر من نیز همین است. حضرت(ع) فرمود : 📋《فَتُصْبِحُ وَ تَرَى رَأْيَكَ فِي ذَلِكَ》 ♦️پس تا فردا به من فرصت بده تا نظر خود را اعلام کنم. اما مروان همچنان بر ولید پافشاری می کرد که بیعت هر چه زودتر انجام شود و حسین(ع) را رها نکند و گفت : 📋《وَ اَللَّهِ لَئِنْ فَارَقَكَ اَلْحُسَيْنُ اَلسَّاعَةَ وَ لَمْ يُبَايِعْ لاَ قَدَرْتَ مِنْهُ عَلَى مِثْلِهَا أَبَداً حَتَّى يَكْثُرَ اَلْقَتْلَى بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ اِحْبِسِ اَلرَّجُلَ فَلاَ يَخْرُجُ مِنْ عِنْدِكَ حَتَّى يُبَايِعَ أَوْ تَضْرِبَ عُنُقَهُ》 ♦️به خدا قسم! اگر حسين(ع) اينك از تو جدا شود و بيعت نكند ديگر هرگز بر او دست نخواهى يافت تا كشتار بسيارى ميانۀ تو و او صورت گیرد! او را نگهدار تا اينكه يا بيعت كند يا گردنش را بزنى! اما ولید به حرفهای مروان اعتنایی نکرد.(۱) ابن شهر آشوب می نویسد : این بار مروان خود ایستاد و خطاب به امام حسین(ع) گفت : 📋《بَايِعْ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ!》 ♦️با امیر المومنین یزید بیعت کن! امام حسین(ع) فرمود : 📋《كَذَبْتَ وَيْلَكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ مَنْ أَمَّرَهُ عَلَيْهِمْ》 ♦️دروغ گفتی! وای بر تو در قبال مومنین! چه کسی یزید را بر آنان امیر کرده است؟ در این هنگام مروان خشمگین شد و شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید و به ولید گفت : 📋《مُرْ سَيَّافَكَ أَنْ يَضْرِبَ عُنُقَهُ قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ مِنَ الدَّارِ وَ دَمُهُ فِي عُنُقِي》 ♦️شمشیر زنانت را حاضر کن و به آنان دستور بده تا گردن حسین بن علی(ع) را قبل از اینکه از دارالعماره خارج شود، بزنند و خون او بر گردن من است! پس در این هنگام؛ 📋《وَ ارْتَفَعَتِ الصَّيْحَةُ فَهَجَمَ تِسْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ قَدِ انْتَضَوْا خَنَاجِرَهُمْ فَخَرَجَ الْحُسَيْنُ مَعَهُمْ》 ♦️صدا و فریادها بالا گرفت و نوزده نفر از یاران امام حسین(ع) که پشت درب دارالعماره به انتظار نشسته بودند آماده حمله شدند و خنجرهای خود را آماده پیکار کردند که امام حسین(ع) در این هنگام با عقب نشینی مروان، به همراه یاران از دارالعماره مدینه خارج شدند.(۲) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۳ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۸۸ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا