#منبر_متنی
🔵با اینکه پیامبران و امامان معصومند، پس چرا استغفار و گریه میکنند؟
🌷 حجت الاسلام #قرائتی:
✳️ اگر سالن بزرگی را با نور کمی روشن کردیم جز اجناس و اشیای بزرگ را نخواهیم دید.
🔅ولی اگر همین سالن را با نور زیاد روشن کنیم حتی یک پوست تخمه و ذره کاغذ دیده خواهد شد.
🔆نور افراد عادی کم است، لذا تنها گناهان بزرگ خود را میبینند ولی پیامبران و امامان معصوم که از نور ایمان بسیار بالایی برخوردارند حتی اگر یک لحظه از عمرشان را به اعلی درجه ممکن بهره نگیرند، دست به دعا و گریه بر میدارند.
♻️مثال دیگر: دراز کردن پا برای کسی که درد پا دارد، نه حرام است نه مکروه.
♦️ولی میبینیم که گرفتاران به درد پا به هنگام دراز کردن پا از اطرافیان خود عذر خواهی میکنند، زیرا برای آنان احترام قائلند که حتی از کار مباح خود شرمنده هستند.
♻️مثال دیگر: گاهی افرادی که در تلویزیون مشغول نقل اخبارند سرفه میکنند و فورا از تمام بینندگان عذر خواهی میکنند، با اینکه سرفه کردن گناه ندارد ولی چون خودشان را در محضر مردم میبینند، عذر خواهی میکنند.
💐 اولیای خدا نسبت به ذات مقدس او چنان معرفت و شناختی دارند که اگر عبادات جن و انس را نیز داشته باشند، خودشان را مقصر میدانند
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
📘گزیده سخنان حجت الاسلام قرائتی
#تلنگر
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
🥚مافین تخم مرغ
🧅مواد لازم:
-فلفل دلمه ای قرمز خردشده ۱پیمانه
-پیاز قرمز خردشده ۱پیمانه
-اسفناج کوچک(بِی بی اسفناج)۲پیمانه
-نخودفرنگی پخته۱پیمانه
-قارچ۱پیمانه(اندازه گیری قبل از خرد کردن)
-سیر خردشده۲حبه
-نمک و فلفل به اندازه ی لازم
-تخم مرغ۷عدد
🍳طرز تهیه:🧁
فر را با دمای۱۸۰درجه سانتیگراد گرم کنید.
قالب ۱۲تایی کاپ کیک یا مافین را چرب کنید.
ماهیتابه را روی حرارت متوسط قرار داده،کمی روغن ریخته پیاز را کمی تفت داده و اسفناج و فلفل دلمه ای را اضافه کنید،حدود۵دقیقه تفت دهید.
قارچ را اضافه و حدود۲دقیقه تفت دهید.در آخر نخودفرنگی را اضافه و کمی تفت دهید،در۳۰ثانیه ی آخر سیر ،نمک و فلفل را اضافه کنید.سپس از روی حرارت برداشته تا کمی خنک شود.
تخم مرغها را کمی بزنید و سبزیجات خنک شده را اضافه کنید و در قالب چرب شده ریخته و در فر گرم شده به مدت۱۵تا۲۰دقیقه یا تا زمانی که تخم مرغ بپزد،بپزید.
#خوشمزهها
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
آیا می دانید که ما هنوز نمی دانیم جهان ما دقیقا چه شکلی دارد؟ همه ی ستاره ها، سیارات و کهکشان هایی که حالا توانایی تماشای آن ها را داریم تنها ۴ درصد از جهان هستند در حالی ۹۶ درصد باقیمانده از ماده و انرژی تاریک تشکیل شده که ستاره شناسان قادر به دیدن، شناسایی یا حتی درک آن نیستند. متداول ترین توضیحی که درباره ی این مسأله ارائه شده بر اساس دانش ما است مبنی بر اینکه این مواد از ذرات خاصی تشکیل شده اند که با ماده ی معمول بر هم کنشی ندارند و به همین دلیل است که نامرئی هستند. با این حال، سیاره ی ما رازهای پنهان زیادی دارد که ما همواره به دنبال کشف آن ها هستیم.
#آیا_میدانید
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
✅ هزینه یک لبخنـد،
خیلی کمتر از "هزینه برق" است؛ ولی خیلی بیشتر از آن روشنی میبخشد 🙂
صبحتون بخیر 🌞
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
AirBrush:Easy Photo Editor
با استفاده از این اپلیکیشن بدون نیاز به دانش خاصی میتونی سلفی هات و روتوش کنی و نقص هاش رو برطرف کنی ؛ چاق و لاغر کردن صورت، رفع مشکلات پوستی ، سفید کردن دندان ها و...
کلی فیلتر های کاربردی داره که از جمله امکاناتش به حساب میاد
مناسب برای android و is
#فناوری
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_سیام
(عرفان " دوستان شهید")
هادی یک انسان بسیار عادی بود.مثل بقیه تنها تفاوت او عمل دقیق به دستورات دین بود.برای همین در مسیر خودسازی و عرفان قرار گرفت.
اما مسیر عرفانی زندگی او در نجف به چند بخش تقسیم میشود.مانند آنچه که بزرگان فلسفه و عرفان گفته اند، مسیر من الخلق الی الخلق و...به خوبی طی نمود.
هادی زمانی که در نجف در محضر بزرگان تحصیل میکرد، نیمی از روز را مشغول تحصیل و بقیه را مشغول کار بود.
در ابتدا برای انجام کار حقوق می گرفت، اما بعدها کارش را فقط برای رضای خدا انجام میداد. شهریه نمیگرفت برای کاری که انجام میداد مزد نمیگرفت.حتی اگر کسی میخواست به او مزد بدهد ناراحت میشد.
منزل بسیاری از طلبهها و برخی مساجد نجف را لوله کشی کرد اما مزد نگرفت!
توکل و اعتماد عجیبی به خدا داشت.یکبار به هادی گفتم:تو که شهریه نمیگیری برای کار هم پول نمیگیری پس هزینه های خودت را چطور تامین میکنی؟
هادی گفت:باید برای خدا کار کرد، خدا خودش هوای ما را دارد.گفتم : این درست، اما...
یادم هست آن روز منزل یکی از دوستانش بودیم.هادی بعد از صحبت من،مبلغ بسیار زیادی را از جیب خودش بیرون آورد و به دوستش داد و گفت:هر طور صلاح میدونی مصرف کن!
به نوعی غیر مستقیم به من فهماند که مشکل مالی ندارد.
****
خانهای وسیع و قدیمی در نجف به هادی سپرده شده بود تا از آن نگهداری کند.او در یکی از اتاق های کوچک و محقر آن سکونت داشت.
بیشتر وقتش را در خانه به عبادت و مطالعه اختصاص داده بود.او از صاحب خانه اجازه گرفته بود تا زائران تهی دستی که پولی ندارند را به آن خانه بیاورد و در آنجا به آنها اسکان دهد.
برای زائران غذا درست میکرد.در بیشتر کارها کمکحالشان بود.اگر زائری هم نبود، به تهی دستان اطراف خانه سکونت می داد و در هیچ حالی کمک دادن دریغ نمی کرد.
آن خانه حدود صد سال قدمت داشت و بسیار وسیع بود، شاید هرکسی جرئت نمیکرد در آن زندگی کند.
بعد از شهادت هادی آن را به طلبهی دیگری سپردند،اما آن طلبه نتوانست با ظلمت و وحشت آن خانه کنار بیاید! اربعین که نزدیک میشد هادی اتاقها را به زائران و مهمانان میداد و خودش یک گوشه میخوابید.
گاهی پتوی خودش را هم به آنان میبخشید.او عادت کرده بود که بدون بالش نرم و لوازم گرمایشی بخوابد.
یک بار مریض شده بود خودش در سرما در راهروی خانه خوابید اما اتاق را که گرم بود در اختیار زائران راهپیمایی اربعین قرار داد. او در این مدت با پیرمرد نابینایی آشنا شده بود و کمک های زیادی به او کرده بود.
حتی آن پیرمرد نابینا را برای زیارت به کربلا هم برده بود.هادی زمانی که مشغول کارهای عرفانی و ذکر و خلوت شده بود،کمتر با دیگران حرف میزد.
این هم از توصیه بزرگان است که انسان در ابتدای راه سکوت را بر هرکاری مقدم بدارد.
هادی میدانست بسیاری از معاشرتها تاثیر منفی در رشد معنوی انسان دارد،لذا ارتباط خود را با بیشتر دوستان در حد یک سلام و علیک پایین آورده بود.
این اواخر بسیار کتوم شده بود.یعنی خیلی از مسائل معنوی را پنهان میکرد.از طرفی تا آنجا که امکان داشت در راه خدا زحمت میکشید.
هر زائری که به نجف میآمد، به خانهی خودش میبرد و از آنها پذیرایی میکرد.هیچ وقت دوست نداشت که دیگران فکر کنند که آدم خوبی است.این سال آخر روزهداری و دیگر مراقبت های معنوی را بیشتر کرده بود.
تا اینکه ماجرای مبارزه با داعش پیش آمد،هادی آنجا بود که از خلوت معنوی خود بیرون آمد.
او به قول خودش مرد میدان جهاد بود شجاعتش را هم قبلا اثبات کرد.حالا هم میدان مبارزه ایجاد شده بود.
ادامـــه دارد...
نوشتار:زهرا باقری 💛
با ما همراه باشید 😊
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
یه بار تو اول دبستان بغل دستیم بهم گفت:
مسخره...
منم گفتم: اسم بابات اصغره...
آقا این دیگه تا آخر سال گیر داده بود که تو اسم بابای منو از کجا میدونی😂😂🤣🤣🤣
#خنده_حلال
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
حجـم فداکاری خلبان ارتش اعجاب برانگیز است‼️😢
چه فاجعه ایی که با جهاد و ایثار او رفع شد😔🇮🇷
تیتـر خــبریاش ڪنید
سریالـــش ڪنید
داستــانش را بنـویسید
در دنیای مرد عنڪبوتی🧛🏻♂ و بتــمن و قهرمان سازیهای پوشالی ...
یڪ تڪه از این دنــیا سالهاست،،آنقدر قهرمان سازی می ڪند ڪه ڪسی نمی تواند قهرمان هایش را بشمارد❤️✌️🏼
#ایران_قوی
#دلاور_مردان_ارتش
#شهید
#قهرمان_واقعی
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
زنــدگۍزیــباسٺ
وڨٺــۍ
بہگذݜٺــہنگاهمۍڪنیم
وݪۍ
زیبـــاٺــرمیـــشہ
وڨٺـــۍ
بہروزهاۍپیݜرونگاهڪنیم🌸💖
#انرژی_مثبت
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
راوی نزدیکان شهید
🌷 این سخنان رو از خیلی ها شنیدم ... اینکه هادی ویژگی های خاصی داشت.
همیشه دائم الوضو بود
مداحی می کرد و اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت رو می گفت. 👌
اهل ذکر بود گاهی به شوخی می گفت : من دو هزار تا یاحسین حفظ هستم
🌷 یا می گفت : امروز هزار بار ذکر یاحسین (سلام الله علیه) گفتم.
عاشق امام حسین (علیه السلام) و گریه برای ایشان بود. 🙏
واقعا برای ارباب با سوز اشک می ریخت ... اخلاص هادی زبانزد همه بود
اگه کسی از او تعریف می کرد خیلی بدش میومد ...
🌷 وقتی کسی از زحماتش تشکر می ورد میگفت : خرمشهر رو خدا آزاد کرد.
یعنی ما کاری نکرده ایم همه کاره خداست و همه کار ها برای خداست.
حال و هوای و خواسته هاش مثل جوانان هم سن و سالش نبود
دغدغه مند تر و جهادی تر از دیگر جوانان بود.
انرژی اش رو وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود
در آخر راهی جز طلبگی در نجف پاسخگوی غوغای درونش نشد. 🙏
#شهید
#از_جنس_ملکوت
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
مداحی_آنلاین_سختی_های_راه_قله_ها_حجت_الاسلام_عالی.mp3
2.93M
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
💚سختی های راه قله ها 💚
👌 سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
#از_جنس_ملکوت
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
از رسومات سنتی شب سال نو رسم کلمبیایی هست که سهعدد سیبزمینی زیرتخت میذارن یکی پوست کنده یکی نیمه پوست کنده و یکی پوست نکنده نیمه شب دستشون رو میکنن زیرتخت و یکی رو میکشن بیرون اگه پوست کنده باشه یعنی مشکل مالی اگر سالم باشه یعنی فراوانی و اگه نیمه پوستکنده باشه جایی در این بین.
#آیا_میدانید
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
سلام
صبحت قشنگ
و لحظه هایت ناب
امروز آرزو دارم:
فاصله نباشد میان تو و تمام
احساس های خوبت
تو باشی وشادی باشد
و یک دنیا سلامتی و
و امضای خدا پای تمام آرزوهات
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ورشکسته واقعی کیست؟!
کوتاه اما شنیدنی 👌👌
#تلنگر
•┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈•
@toranjnameh99
4_5960668652633073180.mp3
922K
🎧 ♪
●━━━━━━─────── ㅤ
⇆ㅤ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ↻
📻🌿 ؛
یاد بگیریم قبل از اینکه بگیم آ خدا
اینو بهم بده؛ اول بخاطر نعمتهاش
ازش تشکر کنیم!
دُرُستش هم همینه جانم😇🧚🏻♂
#استاد_پناهیان
#خدا
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
صبحت بخیر رفیــق!
از هر ثانیه، هر دقیقه و هر ساعت امروزت به بهترین شکل استفاده کن
تا امروزت رو به بهترین روز زندگیت تبدیل کنی❤️
#انگیزشی
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
#منبر_متنی
🔴نتیجه دوستی ظاهری با اهل بیت علیه السلام، بدون عمل
✳️مرحوم عبدالکریم حامد می فرمود:
«شخصی در مجالس سیدالشهدا (علیه السلام) خدمت می کرد و زیر لب این شعر را می خواند:« حسین دارم چه غم دارم؟!»
🌼شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل گفت : سید الشهدا علیه السلام به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم ها و غم های قیامت نجات خواهد داد.
💠پس از مدتی شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین (علیه السلام ) به حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد.
💥شیخ رجبعلی می گفت: با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد!
🌸ناگهان دیدم که امام حسین(علیه السلام) به فرشته ای امر می کند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود:
شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم!
♻️از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد.
📕کرامات اولیا و مردان خدا
#تلنگــــر
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ویژه #استوری
📝 شده پناه من حسینیه...💚
#شب_جمعه ✨
#شب_زیارتی_امام_حسینع
•┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈•
@toranjnameh99
یکی از قشنگترین خاطره های کودکی، وقتیه که وسط کلاس درس، ناظم میومد، میگفت: فلانی! بابات اومده دنبالت، کتاباتو جمع کن و برو.
.
.
.
.
.
.
.
انگار تو حبس ابد، عفو بهت خورده😂😂😅😅
#خنده_حلال
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
💚🌸'
درد ِ ما جز بہ ظهوࢪ تو مداوا نشود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_سی_یکم
(دست سوخته "سید روحالله میر صانع")
از بالا ترین ویژگی های آقا هادی که باعث شد در این سن کم،ره صد ساله را یک شبه طی کند طهارت درونی او بود.
بر خلاف بسیاری از انسانها که ظاهر و باطن یکسانی ندارند، هادی بسیار پاک و صاف و بدون هر گونه ناپاکی بود. حرفش را میزد و اگر اشکالی در کار خودش میدید، سعی در برطرف نمودن آن داشت.
یادم هست اواخر سال۱۳۹۰ آمد و در حوزهی کاشفالغطا نجف مشغول تحصیل شد.
بعد از مدتی کار پیدا کرد و دیگر از شهریه استفاده نکرد.
آن اولیل به هادی گفتم: نمیخوای زن بگیری؟
میخندید و میگفت: نه، فعلا باید به درس و بحث برسم.
سال بعد وقتی دربارهی زن و زندگی با او صحبت میکردم، احساس کردم بدش نمیآید که زن بگیرد.
چند نفر از طلبههای هم مباحثه با هادی متاهل شده بودند و ظاهرا در هادی تاثیر گذاشته بودند.
یک بار سر شوخی را باز کرد و بعد هم گفت: اگر یه وقت مورد خوبی برای من پیدا کردی ، من حرفی برای ازدواج ندارم.
از این صحبت چند روزی گذشت.
یک بار به دیدنم آمد و گفت: میخواهم برای پیاده روی اربعین به بصره بروم و مسیر طولانی بصره تا کربلا را با پای پیاده طی کنم.
با توجه به اینکه کارت اقامت او هنوز هماهنگ نشده بود با این کار مخالفت کردم اما هادی تصمیم خودش را گرفته بود.
آن روز متوجه شدم که پشت دست هادی به صورت خاصی زخمی شده، فکر میکنم حالت سوختگی داشت.دست او را دیدم اما چیزی نگفتم.
ها ی به بصره رفت و ده روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت: سید امروز رسیدم به نجف ، منزل هستی بیام؟
گفتم: با کمال میل ، بفرمایید.
هادی به منزل ما آمد و کمی استراحت کرد .
بعد از اینکه حالش کمی جا آمد ، با هم شروع به صحبت کردیم.
هادی از سفر به بصره و پیاده روی تا نجف تعریف میکرد، اما نگاه من به زخم دست هادی بود که بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود!
صحبت های هادی را قطع کردم و گفتم: این زخم پشت دست برای چیه؟
خیلی وقته که میبینم.سوخته؟
نمیخواست جواب بده و موضوع را عوض میکرد.اما من همچنان اصرار میکردم.
بالاخره توانستم از زیر زبان او حرف بکشم!
مدتی قبل در یکی از شبها خیلی اذیت شده بود.میگفت که شیطان با شهوت به سراغ من آمده بود.من هم چاره ای که به ذهنم رسید این بود که دستم را بسوزانم!
من مات و مبهوت به هادی نگاه میکردم.درد دنیایی باعث شد که هادی از آتش شهوت دور شود.
آتش دنیا را به جان خرید تا گرفتار آتش جهنم نشود.
ادامــــه دارد...
نوشتار: زهرا باقری 💛
با ما همراه باشید 😊
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دیروز بیاموز
براے امروز زندگے ڪن
و بہ فردا امیدوار باش🤍
سلام صبح بخیر 🌷
•┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈•
@toranjnameh99
گرمترين نقطه زمین یعنی «شهداد » با 100درجه سانتيگراد در قلب کویر لوت گرم تر از صحرای آفريقا و نوادا است.
همچنین سوراخ نبودن لايه ازن در فضای بالای کویر لوت خود موجب شگفتیست!
4000 سال قبل در اینجا تمدنی باستانی و شکوفا برقرار بود که با گرم شدن ناگهانی هوا ساکنان آن خانه های خود را ترک کردند و دیگر هیچگاه برنگشتند!
#آیا_میدانید
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99