وصیت ستارگان 🌷💫
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربا
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚
دلتنگ نباش!🥺
🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️
(قسمت هفتاد و سوم)
ادامه...
روحالله در حالی که.....
هویج ها را از سر و #صورتش پاک میکرد،🥕🥕 گفت:" چیزی نیست! خودم همه رو برات جمع میکنم. "
_ دستت درد نکنه، شما فقط کار نکن، من ممنونت میشم. ☺️
تا روحالله #لباسهایش را عوض کند زینب بیشترِ خانه را تمیز کرد، اما تکههای هویج آنقدر زیاد بود که او هم به کمکش آمد.
در حین تمیز کردن، روحالله ادا در میآورد که چه جوری #آبمیوه_گیری پرت شد.🤪😄
میگفت و میخندید. زینب از یک طرف هویج ها را جمع میکرد و از طرفی به #اداها و کارهای او میخندید.
خانه که تمیز شد روحالله گفت:" اشکال نداره، فردا میآم دنبالت بریم برای #خونهمون چند تا گلدون بخریم، از همون جا برات آب هویجم میخرم. "😊
فردای آن روز رفتند #باغ_گل. چون بالکن نداشتند، قرار شد فقط دو تا گلدان بخرند. اما وقتی چشمشان به آن همه #گلدانهای #شمعدانی، #یاس، #حسن_یوسف و ...افتاد هشت تا گلدان خریدند. روحالله عاشق گلدانهای سفالی بود. 💐🪴🪴
به زینب میگفت:" این گلدونا منو یاد خونهٔ مادربزرگم میندازه. "
یک دستهٔ بزرگ #گل_رز_سفید هم برای زینب خرید. با هر زحمتی بود، گلدانها را به خانه آوردند.
زینب گلهای رز را در آب گذاشت و به روحالله گفت:" حالا این همه گلدونی که خریدیم رو کجا بزاریم؟ "🤔
روحالله گفت:" روی #میز_ناهار_خوری بچینیم. ما که همیشه سفره می ندازیم، حداقل اینجوری از میز استفاده کنیم."
زینب قبل از آمدن #روحالله، تمام کارهایش را میکرد. روحالله میآمد با هم غذا میخوردند و حرف میزدند. 🍲🥘
روزهایی که زینب درس و امتحان داشت، به اتاق میرفت و #درس میخواند.📖 روحالله هم که به تازگی چشمهایش #آستیگمات شده بود، عینکش را میزد و مشغول خواندن جزوهها و کتابهای #نظامیاش میشد. 👓📑
یکی از تفریحات شان این بود که با هم بروند بازار بزرگ. کمی که میگشتند و خرید میکردند، موقع #نماز میرفتند مسجد بازار و نماز میخواندند،🕌 ناهارشان را در یکی از رستورانهای آنجا میخوردند و به خانه برمیگشتند. گاهی هم به #حرم_شاه_عبدالعظیم_حسنی_(ع) میرفتند.
سه ماهی از زندگی مشترکشان میگذشت که پدر روحالله پیشنهاد داد با هم به #مشهد بروند. برنامهٔ یک سفر چهار روزه را چیدند و با قطار راه افتادند.🚊 وقتی رسیدند، ساعت حدود هشت صبح بود. هنوز از #قطار پیاده نشده بودند که گوشی زینب زنگ خورد.📱 #روحالله داشت به پدرش کمک میکرد تا ساک ها را از قطار پایین بیاورند. وقتی صحبت #زینب تمام شد، پرسید:" کی بود؟"
🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼
زینب با ناراحتی گفت:" یکی...
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
ادامه دارد...🇮🇷
🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰
💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫
https://eitaa.com/V_setaregan
✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆
May 11
#شهید_سلیمانی✨🇮🇷
خطاب به خانواده شهداء🌷🌷🌷
عزیرانم:🔰
قدر خودتان را بدانید،شهیدتان را در خودتان جلوه گر کنید،به طوری که هر کس شما را می بیند، پدر شهید یا فرزند شهیدرا، بعینه خود شهید را احساس کند، با همان معنویت،صلابت و خصوصیت.🇮🇷
🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰
💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫
https://eitaa.com/V_setaregan
✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆
🕊 💫بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْن(ع)
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🇮🇷 🌸✨💚💚✨
🇮🇷یادشان_باصلوات🇮🇷
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
✨ #کانال_وصیت_ستارگان ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم 💚💚
خوشابـهحالاوندلیکهدرککرد
بزرگترینگمشدهیزندگیش،امامزمانشه!
#اللھمعجللولیڪالفࢪج 🤲
#امام_زمان_عجل_الله ❤️
#کانال_وصيت_ستارگان 🇮🇷
18.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلام_ولایت ❤️✨
نماهنگ «در آرزوی شهادت» که به سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره شهدا است
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🕊🕊🕊🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰
وصیت ستارگان 🌷💫
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربا
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚
دلتنگ نباش!🥺
🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️
(قسمت هفتاد و چهارم)
ادامه...
زینب با ناراحتی گفت:" یکی...😔
از دوستام بود. گفت با چند تا از #بچههای_دانشگاه اومدن مشهد، میخوان جمع شن دور هم. گفت تو هم اومدی بیا پیش مون. اما من گفتم با #پدر_شوهرم اینا اومدم، نمیتونم بیام."🥺
_ خب چرا گفتی نمیری؟ میبرمت.😊
_ نه، #زشته! حالا با بابات اینا اومدیم، من برم پیش دوستام؟!
_ چه زشتی ای داره آخه؟! امروز برو پیش شون، فردا با هم از صبح میریم #حرم.💚💚
زینب کمی مکث کرد و گفت:" راست میگی؟ برم #بد_نیست؟ آخه جایی هم که گرفتن، خیلی به ما دوره."
روحالله دستهٔ ساک را کشید 🧳و گفت:" اشکال نداره. یه جوری میریم با هم. حالا بیا فعلاً بریم #هتل."🏢
وسایل شان را که گذاشتند روحالله به پدرش گفت زینب را میبرد پیش دوستانش و برمیگردد تا با هم بروند حرم. سوار #مترو شدند. تا رسیدند ظهر شده بود.🚈
روحالله دو تا #ساندويچ خرید. 🌭🌭
ناهارشان را که خوردند، او را گذاشت پیش دوستانش و گفت:" هر وقت کارت تموم شد، #زنگ_بزن بیام دنبالت.".
زینب تشکر کرد و از هم خداحافظی کردند.
زینب مدتی که پیش دوستانش بود بهش خیلی #خوش_گذشت.😊
بیشتر از اینکه از جمع دوستانش لذت ببرد، از کاری که روحالله انجام داده بود #خوشحال بود.
اینقدر بهش خوش گذشت که ساعت از دستش در رفت. یک لحظه به خود آمد دید #ساعت نزدیک هشت شب است.⌚️ روحالله حتی یک بار هم به او زنگ نزده بود که اعتراضی کند.❤️
زینب سریع #تماس گرفت. با خودش گفت:" حتماً از دستم شاکیه!📱
اما #صدای_مهربان_روحالله از پشت تلفن، باعث آرامشش شد.😊
_ ببخشید حواسم به ساعت نبود.
_ اشکال نداره، حالا بهت خوش گذشت؟
_ آره خیلی. اما پیش #بابات_اینا زشت شد این همه مدت نبودم.
_ نه بابا، اونا رفتن حرم. منم با علی رفتم. بیام دنبالت الآن؟ کارت تموم شد؟☺️🌸
_ میگم تو الآن از اون ور شهر بیایی اینجا دنبالم، خیلی طول میکشه، سختت میشه. میخوای من خودم #آژانس بگیرم بیام؟🚖
_ نه، سختم نیست. الآن میآم دنبالت.
روحالله یک ساعت بعد پیش زینب بود. در راه برگشت به هتل، زینب گفت:" وای، روم نمیشه تو #چشم بابات نگاه کنم! الآن میگه با ما اومده مسافرت، بعد رفته پیش دوستاش."😔
روحالله خندید و گفت:" نه، بابا این جوری نیست. #بنده_خدا کاری نداره."
همان طور هم شد. پدر شوهرش او را به چشم #دخترش میدید، نه فقط عروس.😍
به هتل که رسیدند، کمی #استراحت کردند و با هم رفتند حرم. خیلی شلوغ بود. به طرف #گنبد_امام_رضا_(ع) ایستادند و سلام دادند.🤚
میان آن همه جمعیت، جای دنجی را پیدا کردند و نشستند. روحالله #قرآن برداشته بود و زینب ﷼کتاب_دعا.📓
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
در یکی از مراسمهای رسول بود...
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
ادامه دارد...🇮🇷
🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰
💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫
https://eitaa.com/V_setaregan
✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه 💚💚
سخنان شهید حاج قاسم سلیمانی درباره انگشتر کریستال حرم امام رضا علیه السلام
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰
💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫
https://eitaa.com/V_setaregan
✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وقایع_آخرالزمان
⭕️پرچم ایران بزودی ان شاء الله به دست امام زمان علیه السلام میرسد.
🇮🇷🏳🇮🇷🏳🇮🇷🏳🇮🇷🏳🇮🇷🏳
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 💚
#لبیک_یا_خامنه_ای❤️
#حضرت_عشق💚
#کانال_وصيت_ستارگان 🇮🇷
12166166441274.mp3
1.83M
💙°•°•°•°💙
گریهنکنباهممیریمکربلا
گریهنکنگریهنکنعزیزم..🥺
#جمعه ❤️
#زیارت_ارباب
#کانال_وصيت_ستارگان 🇮🇷
May 11
اگر مردم این انتظاری را که به خاطر مال دنیا و دنیا میکشند، کمی از آن را برای امام زمان(عج) میکشیدند
ایشان تا حالا ظهور کرده بودند
امام منتظر ندارد
#شهید_محمود_رادمهر
اگر یک نفررا به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
#کانال_وصیت_ستارگان