eitaa logo
همسفران دیار طغرالجرد
588 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
52 فایل
مذهبی ،اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی. شما میتوانید نظرات انتقادات ، پیشنهادات و مطالب مفید خود را ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
همسفران دیار طغرالجرد
.🌹🌷 #قسمت شصت و هفتم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی نامه جانباز شهید سردار حاج حسن
  .🌹🌷 شصت و هشتم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) نامه جانباز شهید سردار حاج حسن رشیدی: [ قسمت پنجم ] فوری با چند نفر از دوستان رفتیم سر راه مهاجمان، روی پشت بام ساختمان های ورودی، مستقر شدیم. مقداری سنگ و چوب و مقداری بنزین و صابون برای ساخت کوکتل مولوتوف آماده کردیم. را که جلو می آمدند با سنگ و چوب می‌زدیم. تعدادی از ناحیه سر زخمی شدند. این جماعت از طرف پاسگاه پشتیبانی می شدند. خود را آماده کردیم تا به محض این‌که ماشین پاسگاه وارد کوچه شد، از بالا روی خودرو بنزین بریزیم و آتشش بزنیم.   صبح تا ظهر به وسیله ی سنگ و چوب و منجنیق، آن‌ها را آن سوی رودخانه نگه داشتیم و از ورودشان به روستا جلوگیری کردیم.   که دیدند به زور نمی توانند وارد روستا شوند کدخدا و رئیس حزب رستاخیز آن زمان را نزد ما فرستادند تا این‌که با وساطت این ها مانع ورودشان نشویم.   پیش من آمد و گفت: «این ها یک شعاری مي دهند و می‌روند شما کاری به کارشان نداشته باشید». من گفتم: «ما با همان شعارشان مخالفیم». رئیس حزب رستاخیز وقتی دید من چنین جوابی به کدخدا دادم، چیزی نگفت و رفتند و موضوع را به اطلاع دوستانشان رساندند. آن‌ها هم وقتی که دیدند کاری از پیش نمی برند به شهرسازی برگشتند. و بیانیه های حضرت امام هر روز داغتر و طرفداران امام بیشتر می‌شدند و معادن زغال‌سنگ هم تقریبا تعطیل شده بود. از روستای ما جز یکی دو نفر، هیچ کس سر کار نمی‌رفت و حالا با جلوداری حاج آقا حقانی روزها هم به روستاهای اطراف ازجمله شعبجره و جِوَر و رشک ها می رفتیم و ایشان سخنرانی می‌کردند. فرمان امام، سربازها از سرباز خانه ها خارج شدند. از روستاهای اطراف محل ما هم دو نفر سرباز فرار کرده بودند و پاسگاه محل، آن‌ها را دستگیر کرد و می‌خواست به سربازخانه ها برگرداند. موضوع را به حاج آقا حقانی اطلاع دادند و ایشان اعلام کردند عصر جمع شوید تا با شعار برای آزادی سربازها، به طرف پاسگاه برویم. راه افتادیم. شعار می‌دادیم و می رفتیم. وقتی که نزدیک پاسگاه رسیدیم افراد شروع کردند به شعار: «توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد». ناگهان از طرف پاسگاه شروع به تیراندازی کردند. همه زمین‌گیر شدند. در همان حین یکی از برادرها با صدای بلند گفت: « اگر تیرها هوایی باشد اصلا خطر ندارد». خلاصه پاسگاه وقتی دید که ما دست بردار نیستیم، سرباز دستگیر شده را آزاد کرد و ما به خانه هامان بازگشتیم. زرند و کرمان جهت شرکت در تظاهرات : های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی حاج مجید انصاری که در آن منطقه حضور داشت گفت: «بیایید تعدادی اتوبوس از معدن به طرف شهر زرند و از آنجا به طرف کرمان راه بیندازیم». صبح که می خواستیم اعلام کنیم تا کارمندان از دفاتر و... ادامه دارد.. منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷 https://eitaa.com/Yareanehamra