eitaa logo
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
1.8هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
23.8هزار ویدیو
118 فایل
#شهادت_سردار_سپهبد_قاسم_سلیمانی 😢😢😢😢😢 آهنگ: (یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) سر لشڪرِ ایرانی سردارِ سلیمانی هم عاشق قرآن و هم ڪشته قرآنی رفتی و وقارم رفت بر عشق عیارم رفت هم یار ولایت هم سردار دیارم رفت ای یار خداحافظ سردار خداحافظ😢😢😢😢
مشاهده در ایتا
دانلود
‌💠امام عليه السلام فرمودند: هر كس مرا در اين دورى كه دارم - زيارت كند روز سه جا به دادش @yazeynb مى رسم و او را از شدت آن سه مورد آسوده مى كنم : 🔸1-هنگامى كه هاى اعمال به دست راست يا چپ تحويل داده مى شود @yazeynb 🔸2-هنگام عبور از 🔸3-هنگام اعمال 📚عیون اخبار الرضا ج2 ، ص 255 - خصال ص 168
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍🗞 تقویم شیعه/ 10 رجب 🌺 ولادت امام محمدجواد علیه السّلام بزرگوار آن حضرت علیه السّلام، و مادر آن حضرت جناب یا درّه است که حضرت رضا علیه السّلام نام ایشان را «خیزران» نهادند.🥀 💐نام آن حضرت ، و کنیه ایشان و مشهورترین القاب آن حضرت است. ‍ 🔅حضرت جواد علیه السلام در سن هفت سالگی به امامت رسیدند و۱۷ سال امامت کردند.🌱👑 🔅حضرت رضا علیه السّلام آن حضرت را با یاد می کردند، و می فرمودند: «ابوجعفر به من نامه نوشته است»، و نامه هائی که از آن حضرت می رسید در نهایت جلالت و زیبائی بود، و هنگامی که امام علیه السّلام می خواستند برای امام علیه السّلام بنویسند آن حضرت را به بزرگی و مورد خطاب قرار می دادند. ❇️ 🌱 روزی در ایام کودکی آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش علیه السّلام آوردند. 🔅آن حضرت فرمودند: «این مولودی است که برای مبارک تر از او بدنیا نیامده است. 🔰 چرا که چهل سال و چند ماه از سن مبارک امام رضا علیه السّلام گذشته بود و آن حضرت هنوز اولادی نداشتند، و بعضی از در امر نگران بودند. ↶ هنگامی که خداوند علیه السّلام را به مولایمان حضرت علیه السّلام داد، نگرانی و و تردید مردم برطرف شد. 🔰 آن حضرت شش فرزند داشت: { ابوالحسن حضرت هادی علیه السّلام، ابوطالب جناب زید، ابوجعفر جناب موسی بن مبرقع، حکیمه خاتون، خدیجه خاتون، امّ کلثوم } ۞ ۞ ۞ 🥀ولادت حضرت علی اصغر علیه السّلام با سعادت حض
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃 که برای آب می نوشت هر روز می دیدم گوشه ای نشسته و می نویسد . با خودم می گفتم که کسی را ندارد ، برای چه کسی می نویسد؟ آن هم هر روز ! یک روز گفتم : نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل برد. را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از شد و آرام گفت : من برای آب می نویسم، را ندارم که …