eitaa logo
بصیرت
745 دنبال‌کننده
730 عکس
470 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ دشمن شناسی در زیارت عاشورا : ✍ م.نوروزی * در زیارت معرفی و میشوند. از جمله اینها میتوان به آل زیاد ، آل مروان ، بنی امیه ، معاویه ، یزید ، شمر ، عمر سعد ، عبیدالله بن زیاد ، اشاره کرد. شناخت این دشمنان میتواند در افزایی ما بسیار مؤثر باشد ، تا از طرفی اوج آنها و از طرفی اوج سیدالشهدا علیه السلام را بهتر درک کنیم.* *در این سلسله مباحث در سعی می کنیم بصورت خلاصه شما را با این شخصیتهای پلید و خبیث بیشتر آشنا کنیم تا مایه شود و بصیرت ما افزایش یابد.* ذکر این نکته مهم است که بدانیم ، دشمنان اهلبیت ( ع) اکثرا حرام زاده و از خاندان بوده که گناهکار ، شرور ، بیرحم و خونریز بودند . ( شناخت آل زیاد )👇👇 ◼ ازبیرحم ترین افراد زیادبن ابیه است. کسی که به نقلی از تاریخ بوده و پدرش معلوم نبود. بهمین خاطر او را زیادبن ابیه صدا میزدند، یعنی زیاد فرزند پدرش ، اما پدرش معلوم نبود!!! ◼ در تاریخ نقل شده که ابوسفیان شراب خورد و مست شده بود ، زن فاسدی بنام سمیه بود که ابوسفیان در حالت مستی با او زنا کرد .نتیجه این فعل حرام پسری بود که او را نامیدند ، اما چون در پدرش شک داشتند که آیا ابو سفیان بوده یا کسی دیگر ، او را زیاد بن ابیه نامیدند!! زیاد در دوران حاکم و شد. ماموریت مهم زیاد در کوفه و سراسر عراق سرکوبی  بود. ‌ابن اعثم کوفی می‌گوید: او پیوسته در پی شیعیان بود و هر کجا آن‌ها را می‌یافت، می‌کشت. ‌او دست و پای مردم را قطع و چشمانشان را کور می‌کرد. ‌ از جمله‌ی این «مسلم بن زیمر» و «عبدالله بن نجی» و «حجر بن عدی کندی» بودند که به دستور زیاد بر در خانه‌هایشان به دار آویخته شدند. ‌  ◼ زیاد از دشمنان سر سخت شیعه بود و در دشمنی با شیعیان هیچ دریغ نداشت. در تاریخ نقل است زیاد با زن فاسد و بدکاره ای بنام مرجانه زنا کرد و نتیجه این فعل حرام ، پسری بود بنام بن زیاد!! ابن زیاد از اینکه نام مادرش را می آوردند بشدت عصبانی میشد!! چون مرجانه از زنان بسیار و روزگار خود بود. در زیارت عاشورا عبیدالله بن زیاد را با نام ابن مرجانه نیز لعنت می کنیم. ◼عبیدالله بن زیاد فردی بسیار بیرحم و خونریز بود. او دشمنی عجیبی با اهلبیت ( ع) داشت . خاندان آل زیاد بسیار زیاد است و از جمله جنایتهای عبیدالله بن زیاد میتوان شهادت رساندن حضرت مسلم بن عقیل ، هانی ابن عروه ، میثم تمار ، و بسیاری از خواص شیعه را نام برد. اللهم العن آل زیاد ، اللهم العن عبیدالله بن زیاد و ابن مرجانه . 🔷کانال با https://eitaa.com/joinchat/3657039929Cbe896bd592
◼ *مباحث معرفتی پیرامون کربلا شناسی و عاشورا* : استاد طاهرزاده / قسمت ۱ بسم الله الرحمن الرحيم  ﴿ اَلسَّلامُ عَلَي الْحُسَين وَ عَلي عَليّ بْنِ الْحسَينِ وَ عَلي اَوْلادِ الْحُسْينِ ﴾  ﴿ وَ اَعْظَمَ اللَّه اُجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَيْنِ(ع) ﴾  ﴿ وَجَعَلَنا واِيّاكُمْ مِنَ الطّالبين بِثارِه مَعَ الاِمامِ الْمَهْديّ مِن آل مُحمّدٍ(ع) ﴾  از خداوند مي خواهيم ما را به فرازي از وحكمت برساند تا هم معني آن نهضت و حكمت بزرگ را بفهميم، و هم هاي خود را به اوج برسانيم و در راه اتّحاد بيشتر با مقام والاي اباعبدالله(ع) به دست يابيم.  قصد داريم به لطف خدا در چند جلسه اي كه در پيش داريم نگاهي به نهضت اباعبدالله(ع) از زاويه شرايط و آن زمان بيندازيم؛ مي خواهيم به شرايطي بنگريم كه بسيار پيچيده است و احتياج به تأمل زيادي دارد.  اصلاً از خود بپرسيم: امويِ از كجا ريشه گرفته است؟! و چه مي خواهد بگويد؟! و چرا بسياري از صحابه و تابعين مانده اند كه چگونه با آن مبارزه كنند؟! اگر چه حرف همة آنها اين بود كه: «فرهنگ معاويه پسنديدني نيست»، امّا حرف ديگرشان هم اين بود كه: «چاره اي هم جز پذيرفتن آن نيست». اين چه فرهنگي بوده كه اين چنين را ومنكوب خود كرده و طوري خود را نمايانده كه گويا مقابله با آن غيرممكن است وتنها (ع) بود كه آن زمان در خود توان مقابله با آن فرهنگ پيچيده را ديد و موفق هم شد. گفتني است كه امام(ع) همة جوانب را مي شناسند؛ به همين جهت تحليل امام غير از تحليل سياست مداران آن زمان است و براي شناخت آن فضا، بايد كرد تا بيشتر به عمق نهضت حضرت (ع) در پي برد.  قبل از اسلام؛ جنگِ فرهنگ اموي در مكّه با بني هاشم بود و اين دو به عنوان دو رقيب در صحنه هاي و اقتصادي رو در روي هم بودند. ولي با ظهور اسلام و نهضت اسلامي آن مقابله و رقابت به ظاهر بي رنگ شد، امّا همين فرهنگ جاهليت اموي، وقتي به شام مي آيد و با فرهنگ جديدي به نام فرهنگ رُمي، تركيب پيدا مي كند، ديگر آن فرهنگ جاهليت ابوسفياني بي رنگ شده نيست، بلكه تبديل به فرهنگ «امويِ روميِ» معاويه اي مي شود. شام محل تفكّر روميان است و روم فرهنگ خاصّي دارد، فرهنگي كه حتّي وقتي پس از چهار قرن مسيحيت را پذيرفت، بيش از آنكه رنگ را به خود بگيرد، رنگ خود را به مسيحيت زد. و در نهايت هم همين فرهنگ رومي حتّي بعد از 9 قرن حضور مسيحيت در آن اروپا، مسيحيت را حذف كرد و فرهنگ رنسانس را با برگشت به تأسيس نمود. اصلاً اومانيسم، كه محور فرهنگ امروز اروپا است يعني «آداب رومي»، يعني آدميّتِ رُمي. آدميّتي كه به جاي ، محور عالم است. /ادامه دارد....  🔷کانال با https://eitaa.com/joinchat/3657039929Cbe896bd592
◼ مباحث معرفتی کربلا شناسی و عاشورا : استاد طاهرزاده / قسمت ۲ اوّلين برخورد اساسي با اسلام، برخورد است كه توسط امويانِ مجهّز به فرهنگ غربي شروع شد. فرزند فرهنگي است كه كينة عرب را با فرهنگ نيهيليستيِ اومانيستي رومي تركيب كرده و به مقابله مبنايي با تمام اسلام آمده است و اگر مي بينيد ضربه هاي مبنايي به اسلام خورده و مي خورد، از همين فرهنگ است و هنوز هم اين مقابله با همان هويّت خاص خود ادامه دارد.  اجازه دهيد متني را كه يادداشت كرده ام، بيان كنم و آن را مختصراً شرح دهم تا بهتر بتوان بحث را جمع بندي كرد، عرضم اين است كه:  انحراف از اينجا شروع شد كه امويانِ مجهز به فرهنگ غربيِ روُمي، به جنگ اسلام آمدند، هم كه فرهنگ رُم بر آن غلبه داشت، به جنگ اسلام آمد؛ معاويه فرزند فرهنگي است كه جاهليت عرب را با فرهنگ روُمي تركيب كرده و خود را در رويارويي با اساس اسلام قرار داده است.  در زمان حضرت علي(ع) مردم متوجّه عمق اي كه معاويه ايجاد كرده بود، نشدند و به همين جهت فكر مي كردند حساسيت حضرت، يك حساسيت افراطي است، و در زمان امام حسن(ع) هم مردم نتوانستند عمق فاجعه را بفهمند و لذا امام را تنها گذاشتند. و همين فرهنگ «امويِ روُمي» است كه امام حسين(ع) را شهيد مي كند.  اين چه فرهنگي است كه ظاهراً مي تواند علي(ع) و دو فرزندش را شكست دهد؟ فرهنگ ابوسفياني تا وقتي دست در دست فرهنگ رُومي ندارد شكست مي خورد، حتّي قلدريِ بني اميّه و يورش آنها به اسلام در زمان عثمان نتيجه نداد و كار به قتل عثمان كشيده وكلّ مملكت اسلامي متوجّه انحراف عثمان شد و با آن مقابله كرد و زمانه، زشتي حاكميّت اموي در زمان عثمان را شناخت. ولي همين امويان وقتي كه از طريق معاويه كه تركيب جاهليّت اموي و فرهنگ روُمي است به صحنه مي آيند، تعدادي از همان صحابه اي كه با عثمان مقابله مي كنند با معاويه از درسازش در مي آيند (كه البته نحوة سازش آنها هم ان شاء الله مورد بحث قرار مي گيرد).  پس عنايت داشته باشيد كه وقتي معاويه در شام آمد نه تنها با فكر غربي روُمي مقابله نكرد بلكه نسبت به آن حساس هم نبود، او همان روش قيصرها را پيشه كرد. «ابن منصور سرجون»، معاويه فردي است ولي با فرهنگ غربي و اين نمونه اي است از اين كه چگونه فرهنگ معاويه با فرهنگ رُمي تركيب مي شود.  ٫قصة ، قصة فرهنگ مقابله اسلام است با دشمن اصلي خودش در همة تاريخ، و اين دشمني، همان دشمني فرهنگ غربِ حسّ زده با اسلام است و امام معصوم است كه مي فهمد چگونه با آن فرهنگ مقابله كند. امروز هم در مقابله با يورش فرهنگي غرب هيچ راهي جز استفاده از حكمت و روش حسيني(ع) نداريم، و هر راه ديگري كه براي مقابله با دشمن انتخاب كنيم، نشناختن غرب و نشناختن حسين(ع) و است و غافل شدن از دشمني كه مانع اصلي به ثمر رسيدن تمدّن است. عمده آن است كه اولاً: دشمن را و توانايي هاي آن را درست بشناسيم. ثانياً: توان مقابله با آن را با آن همه چهره هاي متفاوتش، فقط و فقط در حكمت حسيني جستجو نماييم.  در نهضت مشروطه هم چنانچه ملاحظه بفرماييد، غرب گرايان مجلس را در دست گرفتند و شيخ فضل الله نوري (ره) را به شهادت رساندند و رضاخان را آوردند تا با كلّ دين مقابله كنند، اين است كه مي بينيد رضاخان با همه رياكاري هايي كه داشت و خود را عزادار امام حسين(ع) جا مي زند، آخرالامر با عزاداري امام حسين(ع) مقابله مي كند، چون خوب فهميده بود چگونه از طريق توانايي هاي حكمت حسيني با او مقابله مي شود.  مي خواهيم عرض كنيم توجّه به امام حسين(ع) يعني نفي خطرناك ترين حوزة فرهنگي امروز كه آن پوچ انگاري غرب است. اگر حقيقت نيهيليسم يا پوچ انگاري به خوبي روشن شود، آن وقت عظمت و توانايي حكمت حسيني در رويارويي با چنين فرهنگي به خوبي روشن مي گردد. در آن حالت است كه هم عمق خطر فهميده مي شود و هم امكان دفع آن درست ارزيابي مي شود. عرض ما در اين اين است كه تمام حيات شما - به عنوان ملت اسلام- به امام (ع) است و تمام دشمني شما در مقابله با امام حسين(ع) پيدا مي شود. انقلاب اسلامي با پيروز شد و ماه محرّم بود كه كار را يك سره كرد. «سوليوان» سفير در ايران (سال 57) مي گويد: «در ملاقاتي كه قبل از محرم آن سال با شاه داشتم، او گفت: اگر از امسال سالم بگذريم پيروز مي شويم»؛ چون شاه خودش را از ضربه پذير مي ديد.   🔷کانال با https://eitaa.com/joinchat/3657039929Cbe896bd592
◼ مباحث معرفتی و : استاد طاهرزاده / قسمت ۳ نهضت و حكمت امام (ع) يك انتخاب واقعي مافوق رسم زمانه است؛ چراكه علم، مبناي انتخابِ عالِم است يعني عالِم هر آنچه را انتخاب مي كند، انتخاب مي كند و اين چنين انتخابي، انتخابي است آزادانه، چون بر محور علم و آگاهي انجام گرفته است. و بر عكس؛ ترس، مبناي حركت انسانِ جامعه زده و مرعوب است. و چنين انساني انتخاب آزاد ندارد. انتخابي كه بر اساس كشش هاي غريزه و يا ترس باشد، آزادانه نيست. معاويه مي داند كه عدّه اي تحت تأثير جوّ جامعه، انتخاب و زندگي مي كنند و در حقيقت انتخاب ندارند و لذا معاويه نقشه و حيلة خود را از همين جا شروع مي كند و همان افراد را طعمه سياست هاي خود قرار مي دهد، و چنين انسان هايي كم نيستند. معاويه حكومت زورمدارانه اي را برپا مي كند كه انسانِ داراي اقتدارِ روحي، آن شرايط را نمي تواند تحمّل كند، ولي انسان هاي بي محتوا، به راحتي طعمة پوچي زمانه اي مي شوند كه ترس بر آن حكومت مي كند و آلت دست قرار مي گيرند.  در زمان سه خليفة اول، افراد جامعه، به جهت مشغوليت هاي بي ثمر و غفلت از ديني و پشت كردن به اهل البيت پيامبر(ص)، به نهايت پوچي رسيدند، حدود سي سال مردم مشغول همه چيز شدند به جز مشغول معارف ديني؛ و لذا بعداً به راحتي آلت دست جوّ ترس قرار گرفتند.  در شرايط ، وقتي انسان بي محتوا شد ديگر نمي كند تا هر طور كه خودش خواست زندگي كند. انسان بي محتوا فقط به زيستن فكر مي كند و نه به چگونه زيستن، و به صِرف ماندن مي انديشد، ماندن را زندگي مي پندارد. و صِرف ضرورتِ زيستن، او را در برابر واقعيت، تسليم و خاضع مي كند و چنين حالت رواني را كه جامعه را فرا گرفته مي شناسد و نه تنها درصدد درمان آن نيست بلكه تلاش مي كند پاية خود را بر چنين روان بنا كند. او آرزويي بهتر از اين ندارد كه مردم در همين شرايط فكري بمانند.  معاويه؛ كسي نبود كه همه او را بپذيرند ولي كاري كرده بود كه اين نپذيرفتن، براي او مشكلي به وجود نياورد و همه او شوند، به اين معني كه باور كنند در برابر او نمي توان كاري كرد. و لذا بسياري از صحابه و تابعان به امام حسين(ع) مي گفتند: كاري نمي توان كرد. و حسين(ع) آمد كه كاري بكند و شعار «كاري نمي توان كرد» را كه امنيّت فرهنگ معاويه در آن نهفته است، بشكند. و حالا همين فرهنگ بعد از مرگ معاويه هم ادامه داشت.  وقتي تفكّر و علم و دين، مدار و محور زندگي انسان و جامعه نباشد، چنين انسان و جامعه اي خيلي زود با به خضوع مي آيد و حتي براي فرار از حيطه وحشت، به تملّق مي افتد و و محبّت به شخص ستمگر را پيشه مي كند. و خودكامگان در اين شرايط بدون هيچ مقاومتي، ابتكار عمل را در دست دارند و به قيمت ترسي كه ايجاد كرده اند در امنيت زندگي مي كنند. و (ع) در چنين شرايطي زندگي خود را بر اساس و علم و ايمان، انتخاب مي كند و جوّ زمانه، او را از خود باز نمي ستاند و به وضع موجود صحّه نمي گذارد.  رمز به كار نشستن حيله هاي از آنجاست كه مسلمانان پس از جنگ و كشورگشايي هاي طولاني در زمان دوم، از كمالات معنوي خالي شدند و معاويه به كمك چنين افراد عمل زده اي با فرهنگ علوي روبه رو شد، مردمي كه بيش از ده سال فقط جنگيده اند، آن هم چه جنگي! كه خليفة دوم دستور داده است «حَيَّ عَلي خَيْرِ الْعَمَل» را از اذان حذف كرده اند تا نماز بهترين عمل قلمداد نشود و جنگ و كشورگشايي مقصد اصلي مردم بماند.  در زمان خليفة دوم عمل زدگي حاكم شد و همين عمل زدگي زمينه اي گشت كه زمانة معاويه را رونق داد و توانست در چنان بستري نقشه هاي خود را عملي كند. يك ملّت كه نه فكر دارد، نه دين و نه علم، در مقابل ترس، هم به راحتي خضوع مي كند و هم چاپلوس و تملّق گوي كسي مي شود كه از او مي ترسد. در واقع آن جنگ ها فتوحات اسلامي نبود، بلكه فتوحاتي بود براي معاويه، تا قلب مردم مسلمان را با رعب خود تسخير كند و از فداكاري براي اسلامِ معنوي باز دارد.  🔷کانال با https://eitaa.com/joinchat/3657039929Cbe896bd592
◼ مباحث معرفتی و : استاد طاهرزاده / قسمت ۴ در زمان همه چيز برمبناي تنظيم شده است. معاويه بر اساس ترس بيعت مي گيرد، ترس، حافظ نظم زمانه شده است و ترسوهاي ميدان داران چنين نظامي هستند، حتي معاويه خوب مي داند كه در زمان خلافت علي(ع) مي تواند با ترسي كه در حوزة حكومت آن حضرت ايجاد مي كند مردم را از بين ببرد و عملاً از طريق غارت هاي بُسْربن ارطات ها، در حوزه حكومت حضرت اختلال ايجاد مي كند. از عدم ، عامل و سكون همه افراد شده است. مردمي كه اكنون دهها سال است به تن آسايي و پرخوري خو كرده اند، ترس جدا شدن از آن ، آنها را به هر كاري مي كشاند و به هر تسليمي تن درمي دهند. اكثر صحابه در اثر فتوحات و جنگ هاي طولانيِ زمان خليفة دوم داراي مال و كنيز و باغ هاي بسياري شده بودند و معاويه مي داند كه اينها هستند و لذا با حسين(ع) كنار نمي آيند و حتّي آن چنان مشغول زندگي اند كه نمي توانند به راه ديگري فكر كنند. و آگاه نيستند راه گريزي از اين نوع زندگي هست يا نه؟ در چنين شرايطي آنچه مطرح نيست فكر كردن و نسبت به روند جامعه آگاهي داشتن است. زندگي شدن و زندگي را به عنوان يك گرفتاري پذيرفتن و خود را در چنگال آن افكندن، خودآگاهي را از افراد مي گيرد و ديگر نمي توانند خود را در ماوراء روزمرّگي ها تحليل كنند، و اين جا ديگر و وعظ هم كارساز نيست.  امام حسين(ع) براي هميشه عاملي شد كه معني را در هر عصري به انسان ها آموزش دهد تا متوجّه شوند از راه دين، و به روش حسين(ع) مي توان در هر زماني خودآگاهانه زندگي كرد و همواره اتّصال عهد خود را با حقيقت و با نبوّت محفوظ داشت و متوجّه بود سايه سياه تبليغات اموي نبايد ما را از عهد نبوي غافل كند و به پوسيدگي در زندگي بكشاند. امويان، مردم را از آن عالَم باطني كه پيامبراكرم(ص) پيام آور آن بود غافل مي كردند و حسين(ع) تجديد كننده آن عهد و آن باطن بود و اين جبهه هنوز گشوده است.  هر انساني تا آگاهي به زمان خود نداشته باشد و راه رهايي از طلسم زمانه را نشناسد نمي تواند درست زندگي كند. و عظمت نهضت امام حسين(ع) در اين است كه خودآگاهي لازم را براي شناخت و تحليل همان عهدي كه در آن زندگي مي كنيم به ما مي دهد. مَشْي و روش دشمنان ما، مَشْي و روش ترس و رعب و پوچ كردن زندگي و گرم كردن بازار سازش و چاپلوسي بوده است، و تنها راه مقابله با آن، راه اباعبدالله(ع) است، تا بتوانيم حيله هاي دشمنِ اموي روُمي را با خودآگاهي به شرايط تاريخي خود، درست تحليل كنيم و طعمة نقشه هاي او قرار نگيريم، چراكه او واقعاً پيچيده تر از آن است كه بتوان با عقل خود و بدون نور (ع) از آن حيله ها گذشت.  (ع) با روش خود، ما را به آن چنان خودآگاهي مي رساند كه هيچ وقت تلاش و تحركِ مطابق با آن روش، به شكست منتهي نمي شود. و دشمن امروز بشريّت، همان دشمن (ع) است در كربلا. و حسين(ع) به عنوان معصومي آمده تا ريزه كاري هاي فرهنگ دشمن را با تمام ابعادش به ما نشان دهد و نيز راه مقابله همه جانبه با آن را به ما بنماياند. و بقية ائمه(ع) نيز حافظ رسالت بوده اند؛ كربلايي كه مي تواند ماوراء ترسي كه دشمن ايجاد مي كند، به انسان قدرت انتخاب صحيح بدهد.  🔷کانال با https://eitaa.com/joinchat/3657039929Cbe896bd592
🔴 عاشورا یعنی مبارزه با کاخ نشینها : ◼ معاویه اولین کسی است که اسلامی را با عجین کرد . معاويه با ساختن ، ارزشي جامعه را تغيير داد، يعني از آن به بعد ديگر«بزرگي» به داشتن ساختمان هاي باشكوه است، نه به ايمان ژرف و عميق. و امام حسين(ع) بنا دارد اين نظام ارزشي را تغيير دهد تا انسان در نظام معاويه اسير زمين و سنگ و گچ بُري نگردد و از آسمان و ملكوت و خدا باز بماند، و در پوچيِ زندگي دست و پا زند، و در آن حال نه مي تواند زندگي پيشنهادي معاويه را بپذيرد، و از عهد (ص) كه خاطره اش هنوز در ذهن ها به جا مانده است، كاملاً فاصله بگيرد، و نه مي تواند در چنان شرايطي كه نظام ارزشي در جامعه به وجود آورده، به عهد ديني برگردد.  امام حسین ( ع) در موقعيتي نسل موجود را درك كردند كه معاويه شرايطي ساخته بود تا آن نسل نه جرأت و همّت زيرپا گذاشتن نظام دروغين معاويه را داشته باشد و نه همّت برگشتن همه جانبه به عهد دين محمّدي را؛ نه بر اساس اطلاعاتي كه از گذشته داشتند مي توانستند دل از عهد ديني بركنند و نه مي توانستند به خودي خود به آن عهد بازگردند و لذا لازم بود به آن نسل در آن شرايط كمك شود تا همّت برگشت به عهد محمّدي برايشان ممكن گردد وگرنه در چنگال ارزش هاي اموي-روُمي متوقّف و پوچ مي شدند، حسين(ع) راه برگشت را به آن ها نشان داد و آنان را به آن عهد دعوت كرد.  حتّي اگر مسئله به شهادت ختم شود باز تنها راه نجات، همان راه حسيني يعني بازگشت به عهد ديني است، و جرأت شهيد شدن در اين راه خدمت بزرگي است به ملّتي كه مي خواهد انتخاب بزرگ داشته باشد، چراكه اسير معاويه اي شدن، نه چارة درد است و نه امكان تحمّل آن در ذات و انسان موجود مي باشد. اين جاست كه اگر احياء خود را مي خواهي بايد خيلي از چيزها را فدا كني. اين حيله و القاي معاويه بود كه هم مي توان بود و هم بر عهد معاويه اي پابرجا؛ اين خود از ريشه اي ترين ابعاد روحاني انسان است و حسين (ع) نشان داد كه عهد ديني با عهد معاويه اي سازگار نمي باشد و جمع بين اين دو ممكن نيست. انسان در عهد معاويه اي از خانه امن بقاء در بندگي بيرون خواهد ماند، وگرنه حسين(ع) هم بدون معارضه با به عهد ديني خود مشغول مي گشت.  🔷کانال با https://eitaa.com/joinchat/3657039929Cbe896bd592 _
◼ معنویت حسینی ماندگار است. ✍ استاد طاهرزاده: يزيد مي خواست معنويت و عبوديت نماند، ولي خودش نماند. ما نيز با هر فرهنگي كه معنويت ستيزي مي كند، برخورد حسيني داريم و اين برخورد تا قيام قيامت پاي برجاست و ماندن در چنين جبهه اي با چنين رويارويي، زندگي هميشگي ماست، چراكه زندگي يعني اقتدا كردن به حسين (ع) .  ما در اين دنيا كاري جز نداريم، بودنِ ما يعني و عبوديت. غرب، را بر سر كار آورد و او همان كاري را كرد كه معاويه انجام داد. اوّلين كار رضاخان تعطيل كردن جلسات اباعبدالله(ع) است. غرب مي داند كه اين جلسات يك و حضوري دربردارد كه اين عشق و حضور، پوچي را مي شناسد و در نتيجه به آن فرهنگ دل نمي بندد. غرب در خوار مي شود و اين است كه هر اندازه به حسين(ع) نزديك شويم از حيله هاي اي مدرن آزاد مي شويم، حال چه فلان روزنامة تازه از راه رسيده امروز در تهران تبليغ بكند، و چه در ايران و چه معاويه در شام، در همه در يك جبهه هستند. و همه مي خواهند ما را از عهد (ص) و عالَم ديني خارج كنند و به سرگشتگي و بي عالَمي خودشان گرفتار سازند. اگر امروز كار ما نيز به پوچي كامل، در جهاني كه همه چيز به رسيده، نرسيده است. مديون (ع) و و وعظ و حكمت هستيم و اين ها راز ما و راز نابودي است.  🔷کانال با https://eitaa.com/joinchat/3657039929Cbe896bd592 ۹۹ ____
⚠ ای ؛ چه که در تو نهفته است....... ⛔ در ماجرای جنگ ، اشعری ساده لوح در مقابل زیرک قرار گرفت. اول ابوموسی اشعری را انجام داد ، اما نوبت عمروعاص که رسید ، کرد و را مسلمین قرار داد و امام ( ع ) را کرد. ⛔ ابوموسی کرد و شروع به و ناسزا گفتن به عمروعاص نمود ، اما تمام شده بود و مردم رفته بودند. دیگه کار تموم شده بود و تازه فهمیده بود چه خبره!!!! ⛔ حالا این دولت به رو که آدم می بینه ، ( برگردید نکشید برگردید ، به خودتون عمل کنید ، به برگردید و.....) ⛔ میگم ای ؛ چقدر تکرار تو تلخ است......🤔🤔😔 ➖➖➖➖➖➖ @Zhoor_nazdik