eitaa logo
آه ...
67 دنبال‌کننده
696 عکس
79 ویدیو
1 فایل
کانال آه ... روزانه نویسی... #آھ اسمےست‌ازاسماءالله باورندارین‌؟سرچ‌کنین کپی ممنوع💯 . . . . . . . . . از شهدا می‌نویسیم... @Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت که شکیب دل من دامن فریاد گرفت آن که آیینه ی صبح و قدح لاله شکست خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت آه از شوخی چشم تو ، که خونریز فلک دید این شیوه ی مردم کشی و یاد گرفت منم و شمع دل سوخته ، یا رب مددی که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت شعرم از ناله ی عشاق غم انگیزتر است داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت سایه !ما کشته ی عشقیم ، که این شیرین کار مصلحت را ، مدد از تیشه ی فرهاد گرفت
🥀 ای بادِ بهاری برسان عطرِ خوش ِ عشق بنویس به تقویم دل ِ ما : دلتان خوش
🥀 سالها پیش توی یه خونه‌ی سراسر غم گرفته و تاریک ته یه کوچه بن بست زندگی میکردیم. خونه رو بابام از یه بنگاهی خریده بود و فروشنده رو ندیده بود، قیمت انقد خوب بود که توی خریدش تردید نکرده بود. ولی خونه از همون روزهای اول پر‌ دردسر بود، دردسرهایی که هیچ جوره با عقل جور در نمیومد. مثلاً لوله آب سوراخ شده بود، تعمیرش که کردیم یک هفته بعد دیدیم لوله کاملا پوسیده. یا شبها زنگ در خونه ممتد به صدا در میومد و گیر میکرد، برای همین مجبور بودیم شبها زنگ خونه رو قطع کنیم. چند باری شلنگ گاز باز شده بود و نزدیک بود به کشتنمون بده ولی خب این جاهای خوب ماجرا بود. بعد از یکسال اوضاع عجیب تر شد، انگار کسی توی خونه اسم‌هامون رو نجوا میکرد. اون موقع۵-۶سالم بود، همیشه از طبقه سوم خونه می‌ترسیدم و فراری بودم، چند باری از گوشه چشم دیده بودم یه هیبت مشکی پوش نگاهم می‌کنه. چاره ای نبود، باید اونجا میموندیم چون هنوز قسطهاش سنگین پابرجا بودن. سال دوم علائم بیماری توی مادرم پیدا شد، سرطان بود. از وقتی بیمار شده بود دیگه می‌رفت طبقه سوم نماز می‌خوند، انگار عمدی در کار بود. چندباری که بهش گفته بودم اینجا یه چیزایی میبینم محکم بغلم کرده بود و می‌گفت نگران نباش من اینجام هر چه بیماریش بدتر میشد فضای خونه هم سنگین تر میشد. سالها بعد از آب و گل که در اومدم رفتم محلمون و به خونه سر زدم، اعلامیه یه دختر به دیوار چسبیده بود، فهمیدم دختر صاحب خونه بوده و توی۹سالگی به خاطر سرطان خون مرده، دقیقا توی همین خونه. از همسایه ها که پرس و جو کردم فهمیدم این اتفاق برای نفرات قبلی و بعدی ما هم افتاده بود. موثق نبود ولی میگفتن اونی که خونه رو ساخته توی طبقه سوم خودش رو داره زده و جسدش تا مدتها اونجا بوده و از روی بوی گندش پیداش کردن. بعد اون هم هر خانواده ای که ساکن شده یک قربانی داده. یه بار دل رو زدم به دریا و زنگ زدم خونه سابقمون و گفتم بذار ببینم چی میشه. تلفن رو که برداشت همون اول گفتم: ممکنه دیوونه یا مزاحم تلفنی به نظر برسم ولی به حرفام گوش بدید. شروع کردم یه سری مشخصات از زیر و بم خونه رو گفتن که بفهمه مزاحم نیستم. بعد ماجرای خودمون رو گفتم، از خرابی ها تا نجواها که ناگهان گفت: نجواهای طبقه سوم رو میگی؟ مشخص شد که اونها یه زوج زاهدانی بودن که تازه امدن تهران و دقیقا تجربه ما رو داشتن و دنبال راه فرارن، ولی چیز جالبی که گفت این بود که «نجواها صدای یه نفر نبودن و صداهای مختلف بودن»که من متوجه این قضیه نشده بودم. می‌گفت توی سیستان جادو زیاده و بعد یه مدت فهمیده بود این خونه قضیه داره خلاصه اینکه توی این چندسال تجربه فهمیدم بعضی خونه ها و مکان‌ها نحسی های شدیدی دارن و عجیب هم این نحسی ها قدرتمند هستند. هر ارزونی‌ای بی حکمت نیست. هر وقت خواستید خونه بخرید حتما از همسایه های اونجا یه تحقیق بکنید که اون خونه داستان نداشته باشه، ما چوب تحقیق نکردنمون رو خوردیم. ✍🏻کاستوموتو https://eitaa.com/joinchat/2966290671C258f59a85c
هیچ غرض خاصی نداشتم از گذاشتن این پست فقط خواستم یخده بترسین
🥀 به اندازه ای که مأموریت مان بزرگتر است ، باید خلوت های بهتری هم داشته باشیم
🥀 هربار دوره می‌کنم این سالنامه را جز حسرت ظهور تو در سررسید نیست
🥀 «لا تَبذِلَنَّ وُدَّكَ إذا لَم تَجِد مَوضِعا» -محبتت را اگر جايگاهى برايش نيافتى، نثار مكن..🌱
1 (1).mp3
4.62M
🥀 یا الهی ... 👤 حاج‌محمود کریمی ویژه ماه مبارک
🥀 ان شاللہ امســـــال بعداز شب هاےقدࢪ شاهد ظہور و حڪومت امام زمانموݩ باشیم 🌱
🥀 برای همه‌ی ما همه‌ی روزها فراموش می‌شوند به جز همان یک‌روز که چیزی از آن به هیچکس نگفته‌ایم.💔
🥀 فکر می‌کنم بهتر است این را بدانی: چند وقتی میشود اسم کوچک تو راز بزرگ من است...
آه ...
🥀 فکر می‌کنم بهتر است این را بدانی: چند وقتی میشود اسم کوچک تو راز بزرگ من است... #نمیذارن_که
🥀 یادم افتاد به اون متن در مورد شهید جهاد "سلام بر او که اسم کوچش بزرگترین آرزوی من است..."
درِ آسمونا وا شد نسیمی می وزد از عرش...
🥀 میانِ ماهِ من تا ماهِ گردون تفاوت از زمین تا آسمان است!
آه ...
🥀 میانِ ماهِ من تا ماهِ گردون تفاوت از زمین تا آسمان است!
🥀 اگر روزی از من در مورد شما بپرسند کوتاه می‌گویم ؛ پناهگاهِ منِ خسته این حرم باشد پناه میبرم زِ شرِّماخَلَق اینجا..✨ آسترکی
🥀 عقل پرسید که دشوار تر از مردن چیست؟! عشق فرمود: فراق از همه دشوارتر است
🥀 گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر گفتم آری، خود نمی‌دانی که زیبایی چقدر! ‌ در میان دوستداران تا غریبم دید گفت: دوره‌گرد آشنا! دور و بر مایی چقدر! ‌ ای دل عاشق که پای انتظارش سوختی هیچکس در انتظارت نیست، تنهایی چقدر ‌ عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت دل نمی‌بندی ولی محبوب دلهایی چقدر ‌ آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر... ‌سجاد_سامانی
🥀 و قبل أن ترحل أخبرنی أین یباع النسیان و کیف أن أعود لنفسی؟ پیش از آن‌که بروی آگاهم کن فراموشی کجا فروخته می‌شود و چگونه به خویش برگردم...؟
🥀 چرا وقتی پدره به پسرش گفت: "احمق!" من شکستم؟؟؟😔 ...
محبوب من؛ اگر مى‌توانستم جاى گل، صدايت را در گلدانى مى‌كاشتم.
"لا تهمل من تحب فربما يظن أنك لاتريده فيرحل!" به آنكه دوستش داری بی توجه نباش، چه بسا كه گمان كند او را نمی‌خواهی و برود..
ما دوست نداریم شمارو از دست بدیم، ولی شما اصرار دارید یه کارایی بکنید که دیگه نتونیم روتون حساب کنیم.
🥀 هیچکس نمی تواند درد خواسته نشدن را درک کند جز اویی که دیگر خواستنی نیست...
🥀 يمكن أن تكون السعادة وجود شخص يعرف كيف يجعلك تشعر بالرضا حتى من مسافة بعيدة. «خوشبختی می‌تونه داشتنِ آدمی باشه که بلده حتی از راهِ دورم حالتو خوب کنه!»
🥀 أریدك!!! وأعرفَ أنّي أریدُ المُحال... می‌خواهمت و می‌دانم که خواهانِ ناممکن‌ام!😔 نزار_قبانی
آه ...
ما دوست نداریم شمارو از دست بدیم، ولی شما اصرار دارید یه کارایی بکنید که دیگه نتونیم روتون حساب کنیم
🥀 ‏كيف يكونُ الإنسان مليئاً بالأحلام وفجأة يصبح قلبه مقبرة! أين ذهبَ كُل شيء.؟! چطور ممکن است آدم پُر از "آرزو و رؤیا" باشد و ناگهان دلش "قبرستان" شود! همه چیز کجا رفت؟! ..