eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کاش شهیدان خدا زنده نبودند عباس نمی‌دید که زینب تک و تنهاست
در باور من شبیه پاییز نباش دلگیرتر از بارش یکریز نباش سخت است که بی قرار باشم یک عمر اینگونه برای من غم انگیز نباش
در کوفه ای که لب به لب از بغض حیدر است قرآن شنیدن از سر بر نیزه خوشتر است
موی سر ڪردم سفید اما خیالت در سر است آتشی پنهان ته این توده‌ی خاڪستر است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بهترین بهانه ی این زندگی سلام صبحت قشنگ، لحظه ی بیداریت به خیر . . . 🌴🥀🌴
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین شب‌های ماتم تو مرا می‌کشد حسین   تا آن‌ دمی که منتقم تو نیامده‌ است سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین   از لحظه ورودیه تا آخرین وداع هر شب محرّم تو مرا می‌کشد حسین   هنگام پر کشیدن یاران یکی‌ یکی اشک دمادم تو مرا می‌کشد حسین   داغ علی اصغر و عباس و اکبرت غم‌های اعظم تو مرا می‌کشد حسین   از قتلگاه تو چه بگویم؟ حکایت انگشت و خاتم تو مرا می‌کشد حسین   بر نیزه در مقابل چشمان خواهری گیسوی درهم تو مرا می‌کشد حسین ━━━━💠🌸💠━━━━ 🏴
نباید شعله این ماجرا یک لحظه بنشیند عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر می خواست ••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾•• ••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••
براي روضه اگر كم گذاشتم امسال تو كم نبين كه برای كريم بد باشد اگر بناست به من مزدِ يك دهه بدهی طواف حضرت شش گوشه ميشود باشد؟
فرصت عشق مهیا بشود...مطلوب است دل که عاشق نشود معتقدم معیوب است
🍃غزلی زیبا از هوشنگ ابتهاج درین سرای بی کسی، کسی به در نمی‌زند به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی‌زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی‌کُند کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی‌زند نشسته‌ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم یک صلای آشنا به رهگذر نمی‌زند دل خراب من دگر خراب‌تر نمی‌شود که خنجر غمت از این خراب‌تر نمی‌زند چه چشم پاسخ است از این دریچه‌های بسته‌ات؟ برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی‌زند نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی‌زند 🍃ایستگاه پارسی
سلام علیکم روزی كه در جام شفق مل كرد خورشيد  بر خشك چوب نيزه‌ها گل كرد خورشيد شيد و شفق را چون صدف در آب ديدم  خورشيد را بر نيزه گویی خواب ديدم خورشيد را بر نيزه؟ آری اين‌چنين است  خورشيد را بر نيزه ديدن سهمگين است بر صخره از سيب زنخ بر می‌توان ديد  خورشيد را بر نيزه كمتر می‌توان ديد در جام من می پيش تر كن ساقی امشب  با من مدارا بيشتر كن ساقی امشب بر آبخورد آخر مقدَّم تشنگانند  می ده حريفانم صبوری می‌توانند اين تازه رويان كهنه رندان زمين‌اند  با ناشكيبايان صبوری را قرين‌اند من صحبت شب تا سحوری کی توانم  من زخم دارم من صبوری كی توانم تسكين ظلمت شهر كوران را مبارک ساقی سلامت اين صبوران را مبارک من زخم‌های كهنه دارم بی شكيبم  من گرچه اينجا آشيان دارم، غريبم من با صبوری كينه ديرينه دارم  من زخم داغ آدم اندر سينه دارم من زخم‌دار تيغ قابيلم برادر  ميراث‌خوار رنج هابيلم برادر يوسف مرا فرزند مادر بود در چاه  يحیی! مرا يحیی برادر بود در چاه از نيل با موسی بيابانگرد بودم  بر دار با عيسی شریک درد بودم من با محمد از يتيمی عهد كردم  با عاشقی ميثاق خون در مهد كردم بر ثور شب با عنكبوتان می‌تنيدم  در چاه كوفه وای حيدر می‌شنيدم بر ريگ صحرا با اباذر پويه كردم  عمار وَش چون ابر و دريا مويه كردم من تلخی صبر خدا در جام دارم  صفرای رنج مجتبی در كام دارم من زخم خوردم صبر كردم دير كردم  من با حسين از كربلا شبگير كردم آن روز در جام شفق مل كرد خورشيد  بر خشک چوب نيزه‌ها گل كرد خورشيد فريادهای خسته ، سر بر اوج میزد  وادی به وادی خون پاكان موج میزد بی درد مردم ما خدا، بی درد مردم  نامرد مردم ما خدا ، نامرد مردم از پا حسين افتاد و ما بر پای بوديم  زينب اسيری رفت و ما بر جای بوديم از دست ما بر ريگ صحرا نطع كردند  دست علمدار خدا را قطع كردند نوباوگان مصطفی را سر بريدند  مرغان بستان خدا را سر بريدند در برگريز باغ زهرا ، برگ كرديم  زنجير خائيديم و صبر مرگ كرديم چون بيو‌گان ننگ سلامت ماند برما  تاوان اين خون تا قيامت ماند برما روزی كه در جام شفق مل كرد خورشيد  بر خشک چوب نيزه‌ها گل كرد خورشيد استادعلی معلم دامغانی
در کوفه ای که لب به لب از بغض حیدر است قرآن شنیدن از سر بر نیزه خوشتر است