عشق سلطان و عقل دهقان است
رزق دهقان ز عدل سلطان است
عشق چون آفتاب کنعاني
عقل ده گانه همچو اخوان است
کيست گردن ز حکم عشق کشد؟
عشق انگشتر سليمان است
ظلمات سواد هستي را
مشرب عشق، آب حيوان است
عقل مرغي است در قفس محبوس
عشق سيمرغ قافِ امکان است
آسمان سفره اي است پر نعمت
عشق آن سفره را نمکدان است
#صائب_تبریزی
💐🍃
یا صاحب الزمان(عج)
دستی بگیر امشب اسیر عاصی ات را
یا که بخوان این عاشق وسواسی ات را
دست خودم که نیست اشک شوق دارم
دریاب امشب نوکر احساسی ات را
تو بوی زهرا مادرت را می دهی پس
با جان خریدارم شمیم یاسی ات را
روزی که سیلی می زنی بر جبت و طاغوت
عالم ببیند غیرت عباسی ات را
با شاید این جمعه بیاید خو گرفتم
آقا خدا رحمت کند آقاسی ات را
باید ببوسم خاک پاک جمکران را
تنها تجلی خانه ی پیغمبران را
#علیرضا_خاکساری
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
☘🍃
ای فلک چند ز بیداد تو بینم آزار
من خود آزردهدلم با دل خویشم بگذار
از جفا گر غرضت ریختنِ خونِمن است
پا کشیدم ز جهان، تیغ بکش، دست برآر
#وحشی_بافقی
جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت
برهمان عهد كه بوديم برآنيم هنوز
#ادیب_نیشابوری
یا صاحب الزمان
با گریه و اضطراب اگر خواهیمت
قطعا بدهی جواب اگر خواهیمت
گفتی که ظهور مینمایی ، حتی
اندازه جرعه آب اگر خواهیمت
#عاصی_خراسانی
مشك تو وا مي شود، عطار ميريزد به هم
ياس و شب بو رويِ يك ديوار ميريزد به هم
تا گره وا ميكني مويت پريشان ميشود
سور و ساتِ مردم بيكار ميريزد بههم
رو به صحرا ميروي گاهي براي عاشقي
عشقِ ليلي تويِ شاليزار ميريزد بههم
در خيابان و گذر با رويش چشمان تو
زلزله ميآید و ديدار ميريزد بههم
رو به افزونست باران بهايت دمبهدم
سكه چون بالا رود بازار ميريزد بههم
تا هوايت ميكنم يكسر پريشان ميشوم
رشته هايم پاره و افكار ميريزد بههم
#میترا_توکلی🌸
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمیکند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این «هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درددل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
#فاضل_نظری
🌹🌹🌹
دوش در وقتِ سحر زمزمه با قران بود
مرغِ دل مویه کنان در طلبِ جانان بود
تا فراسوی اذان مرغکِ دل می نالید
بهرِ دیدارِ گلِ نرگسِ مه رویان بود
شده خاموش چنان آتشِ هجران یک جا
سر فرو برده زه خجلت شبِ بیداران بود
شوقِ دیدار بپا کرده دل از خوشحالی
سوره ی حشرتلاوت شده، دلرقصان بود
مردُمِ صبرِ دل از دیدنِ دلبر بارید
همچو ابری که به صحرای عطش گریان بود
انکه نایل شده با رایحه ی دلبر خوبش
در صفِ منتظِران یونِسِ با ایمان بود
#یونسی_یونس
#غزلـــــیات13
آبادی شعر 🇵🇸
دوش در وقتِ سحر زمزمه با قران بود مرغِ دل مویه کنان در طلبِ جانان بود تا فراسوی اذان مرغکِ دل می نا
البته دوجاش ایراد نوشتاری داره.
بیت آخر خویش * خوبش* نوشته شده
مصرع دوم بیت سوم هم رو وزن نیس.
فکر کنم زه *ز * باشه
هدایت شده از افشین13
متشکرم از
اظهار نظر ادیبانه ی شما، دوست گرامی
(آبادی شعر) و موشکافی و دقت نظرتان..
اشتباه تایپی بود...ویرایش کردم
وزن شعر هم 👇👇👇
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان
مجددآ صمیمانه تشکر میکنم🌹🌹