چون خانهی ویران شده بر رهگذرِ سیل
در طالعِ ما رفته که آباد نگردیم...
#نظام_دستغیب
پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری
مگر آهم از این پهلو به آن پهلو بگرداند
#شفایی_اصفهانی
گقتی این حس را ببر از یاد و تنها دوست باش
خسته ام از عشق ، اما از رفاقت بیشتر
#سیدمهدی_ابوالقاسمی
آتش به آب و یار به اغیار و گل به خار
کردند صلح و بخت به ما آشتی نکرد
#طالب_آملی
💚🍃
من پیر شدم ،دیر رسیدی،خبری نیست
مانند من آسیــمه سر و دربـدری نیست
بسیار برای تـو نـوشتم غم خود را
بسیار مرا نامه ،ولی نامه بری نیست
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
حالا کـه مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا بـرده و از مـن اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بـمانـنـد
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
بگذار تبر بـر کمر شاخه بکوبد
وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست
تلخ است مرا بودن و تلـخ است مرا عمر
در شهر به جز مرگ متـاع دگری نیست
#ناصر_حامدی
شکنجه میدهد مرا پیام های او به او
چه شرح پر شراره ای کلام های مو به مو
#سید_مرتضی_س_طباطبایی
چون وا نمی کنی گِرِهی، خود گِرِه مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
#صائب_تبریزی
.
کلبه ای متروکه را غوغای طوفان است و بس
جای بلبل های خوش آواز زندان است و بس
یا لب پیمانه خواهد مرد ،یا ویرانه ها
عاقبت محصول دل دادن فقدان است و بس
بس خطاکار است نام پر شکوه "آدمی"
خوش به حال آن که در دنیا انسان است و بس
صحبت دل را فقط از دیده ها باید شنید ..
عشق در پیراهن جادوی کنعان است و بس
سوی یک مقصد به نام هیچ راه افتاده ام
آدم دیوانه را تنها بیابان است و بس
من در این میخانه ها صد باغ جنت دیده ام
قبله ام پیچ و خم مویی پریشان است و بس
شک ندارم شاعر این بیت ها دیوانه است
شاعری کردن فقط تکرار عصیان است و بس
#حسین_وصال_پور
دوباره صبحِ مخمل پوش آمد
بساطِ روشنی بر دوش آمد
تمام خانه ها را گرم کرده
بیا بنشین سماور جوش آمد
#صفيه_قومنجانی