eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دی بود و درد بود؛ زمستان ادامه داشت آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت از چشم آسمان کبود آیه می‌چکید فصل نزول سورهٔ باران ادامه داشت انسان پر از دریغ، پر از غم، پر از قصور! عصر هزارسالهٔ خسران ادامه داشت شب ناگهان رسید و سر صبح را برید صبحی که روز بعد، کماکان ادامه داشت بر رحل نی تلاوت خون بود و تا ابد بغض غریب قاری قرآن ادامه داشت عمری شهید بود و شهیدانه پر کشید اما هنوز در دل میدان ادامه داشت جغرافیای عشق به نامش قیام کرد تشییع او به وسعت ایران ادامه داشت می‌رفت و گریه‌های سپاهی سیاه‌پوش در امتداد خیس خیابان ادامه داشت هر قدر از قضا سر راهش به سنگ خورد با پیچ و تاب، رود خروشان ادامه داشت ذکر بهار بود و لب غنچه‌های سرخ شور جوانه در دل گلدان ادامه داشت دی بود و درد بود و زمستان... ولی هنوز در دشت، لاله لاله بهاران ادامه داشت
که گفته است این آه کوبنده نیست که گفته است این خون فروزنده نیست نیفتاده سرو و نیفتاده کوه که گفته است سید رضی زنده نیست نمانده است در شهر ما کوچه‌ای که از روشناییش تابنده نیست سر دار می‌گفت سردار ما که سرباز هرگز سرافکنده نیست شرف را که سنگین‌ترین گوهر است سلحشور هرگز فروشنده نیست در آیین ما مرد را رفتنی به غیر از شهادت برازنده نیست رسیده است هنگامه‌ی انتقام بساط ستمکار پاینده نیست
آیینه و صبح و دولت نور رسید الطاف سحر دوباره بر ما تابید شب رفت به استراحت و خواب شود روز آمد و شد نوبت کار خورشید
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
☆ حالِ دل من با تو بهار است بهار بردی به نگاهی ز دلم صبر و قرار گویند «که در عالمِ بالاست بهشت» این بی‌خبران ز کنجِ آغوشِ تو... یار!
ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من ای حسرت روزهای شیرین در من بی مهری انسان معاصر در توست تنهایی انسان نخستین در من
ای چشم و چراغ اهل بینش مقصود وجود آفرینش صاحبدل لاینام قلبی مهمان ابیت عند ربی در وصف تو لا نبیّ بعدی خود وصف تو و زبان سعدی؟
چه خوشبختم از اینکه با خیالت زندگی کردم کنار ِ آرزوهای محالت زندگی کردم هوای شعرهایم نم نم  بی وقفه ی  باران جنوبی بودم اما با شمالت زندگی کردم به دور جنگل لیمویی موهای انبوهت کنار عطر شالیزار شالت زندگی کردم ملالی نیست جز آهی که میگیرد سراغت را خدا را شکر، عمری با ملالت زندگی کردم پر از تاریک روشن های تو هر قرص ماهی را به خود کردم حرام و با هلالت زندگی کردم لسان الغیب با شاخه نباتش خوب می فهمد چه عاشق پیشه با هر بیت فالت زندگی کردم برایم هر دقیقه بی تو بودن مثل سالی بود شبی صد سال با تحویل سالت زندگی کردم دو چشمم خیره بر در بود شاید باز برگردی چه درصدها که من با احتمالت زندگی کردم چه شب ها جای خالی تو در آغوش، خوابم برد میان خواب ها با شور و حالت زندگی کردم پس از این مرگ اگر آمد، خوش آمد هیچ حرفی نیست که من خوشبخت ، عمری با خیالت زندگی کردم
در وادی عشق، کارِ ما بود سکوت رزق دلِ غم کشیده‌ها بود سکوت روی لبِ چشم‌، حرفِ دل بود اما بر چهرهٔ پژمرده روا بود سکوت
مِهر تــو گرفت صبر و آرام مرا پُر كرد ز خونابِ جگر جام مرا مادر كه به مِهر تو بزرگم كرده برداشته با تُربت تــــو كام مرا ‌
ميان اين همه فرياد بى كسى تنها سكوت واژه غمگين روزهاى من است سكوت ، عطر خيابان خيس ، تنهايى بگو به فكر منى ، اين هوا هواى من است
اما تو بگو دوستی ما به چه قیمت؟ امروز به این قیمت، فردا به چه قیمت؟ ای خیره به دلتنگی محبوس در این تُنگ این حسرت دریاست تماشا به چه قیمت؟ یک عمر جدایی به هوای نفسی وصل گیرم که جوان گشت زلیخا، به چه قیمت؟ از مضحکه ی دشمن تا سرزنش دوست تاوان تو را می دهم اما به چه قیمت؟ مقصود اگر از دیدن دنیا فقط این بود دیدیم، ولی دیدن دنیا به چه قیمت؟
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ گفتم که عشق چیست؟ تهی کرد جام و گفت: بر هر کسی به شیوه‌ای این داستان گذشت ━━━━💠🌸💠━━━━