eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ﻋﺸﻘﻢ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﻢ ﯾﮏ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺗﺎﺯﻩ ﺧﻮﺩﻡ " ﺍﺧﺘﺮﺍ" ﮐﻨﻢ ! ﺁﺭﯼ، ﻫﻤﯿﻦ ! ﺩﺭﺳﺖ ﺷﻨﯿﺪﯾﺪ ! ﺍﺧﺘﺮﺍ ! ﻋﯿﻦ ﺍﺵ ﭘﺮﯾـﺪ ﺗﺎ ﻏﻠـــﻂ ﻧﺎﺑﺠــﺎ ﮐﻨﻢ ! ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ، ﻏﺰﻝ ﺗﺮﮐﯿﺪ ﺍﺯ ﮔﻼﯾﻪ ﻫﺎﻡ ﻭﻗﺘــﯽ ﮐــﻪ ﻗﺎﻟﺒــﻢ ﺗﺮﮐﯿﺪﻩ ﭼﺮﺍ ﮐﻨﻢ...! ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺳﯿــﺮ ﻭﺯﻥ ﻭ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﻗﺎﻓﯿﻪ؟ ﺍﺻﻼ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺻﻒِ ﺭﺩﯾﻒ ، ﺍﻗﺘﺪﺍ ﮐﻨﻢ؟ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﻢ ! ﺍﺯ ﺗﯿﺮ ﻭ ﺑﻬﻤﻦ ﻭ ﻏﻢ ِ ﺧﺮﺩﺍﺩ، ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺩﺭ ﺟﻤـﻊ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﺯ ﭼﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻘﺎ ﮐﻨﻢ؟ ! ﺑﺎﻧﻮ ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﻭﺳﻂ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪ ! ﺑﺎﯾــﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗـــﻮ " ﺩﻓﺎ" ﮐﻨﻢ ! ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺷﺪ ﺗـﻮ ﺍﺯ ﺷﺮﻑ ﻣﻦ " ﺩﻓﺎ" ﮐﻨﯽ؟ ! ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﻢ؟ ﺑﺎﻧﻮ، ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻡ! ﺍﻣــﺎ ﭼﮕـــﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺗــﻮ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺟﺪﺍ ﮐﻨﻢ؟! ﺑﺎﻧــﻮﯼ ( ﺑﻬﻤﻨﯽ)، ﻗﻠﻤﻢ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ! ﺑﺒﯿﻦ! ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻭ ﻣﻨﺘﻘﺪﺍﻧﺶ " ﭼﮑﺎ" ﮐﻨﻢ؟! ﻓﺮﺩﺍ ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻟﻢ ﭘﺨﺶ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ! ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻤـــﺎﻡ ﻗﺎﻓﯿـــﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺳﻮﺍ ﮐﻨﻢ! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺧﻠﻮﺗﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ! ﺷﺎﻋـــﺮ ﺷﺪﻡ ﮐـــﻪ ﻗﺎﻓﯿــــﻪ ﺭﺍ ﺟﺎ ﺑﺠﺎ ﮐﻨﻢ! ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﻭ ﻗﺎﻟﺐ ﻭ ﺳﺒﮏ ﻭ ﺭﺩﯾﻒ ﻭ ﻭﺯﻥ! ﺗﺎ ﺁﺧﺮﯾــﻦ ﺩﻗﯿــﻘﻪ ﯼ ﺷﻌــــﺮﻡ ﺷﻨﺎ ﮐﻨﻢ! ﺑﺎﻧﻮﯼ ﺻﺒﺢِ ﺑﻬﻤﻦِ ﺷﺼﺖ ﻭ ﻓﻼﻥ، ﭼﺮﺍ! ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺍﺳﻢ ﺍﺕ ﺣﯿﺎ ﮐﻨﻢ؟! ﺑﯿﺨـﻮﺩ ﺑـﻪ ﻧﻘـﺪ ﺑﻨـﺪﻩ ﻧﭙــﺮﺩﺍﺯ ﻣﻨﺘﻘﺪ! ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﺪﺍ ﮐﻨﻢ!
گِردش همه جمع‌اند ولی جان‌به‌لبی نیست تحویل نگیرند مرا هم عجبی نیست چشمان من ابرند و دلم مرتع رنج است ابرند و شبی نیست نبارند، شبی نیست انداخت مرا دور و کسی نیست بگوید این جامْ عتیقه‌ست شکستی، حلبی نیست بی‌علت و یک‌باره دلم خون نشد از دوست نومید شد از وصل، همین کم سببی نیست این شورشی از سلطه‌ی او خسته شد اما یک ذره به دنبال جدایی‌طلبی نیست سَم خوردم و رفتم به درش با گله و اشک گفتند که رفته‌ست سفر، چند شبی نیست!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو مرا جان و جهانی :) علیرضا قربانی | مست عشق
به خاطر آوردنت را دوست دارم چه زیبا مرا از هم می پاشی...😔
هر جا تو هستی حال من هر چند بهتر اما هوای شهر با اسفند بهتر یاغی شدم تا شاعر شعر تو باشم از کوهها دل میکنم دربند بهتر با دوستانم درد دل کردم که شبها.... میمیرم از دلتنگی اش...گفتند: بهتر شبهای بی تو...سی آذر تلخ تلخ و شبها کنار تو بدون قند بهتر جان خودت جان کلام من تو هستی اصلا کجا از جان تو سوگند بهتر؟ اعدام خواهم شد اگر با گفتن از تو در ازدحام "چار راه زند" بهتر مردن همیشه چند قطره اشک دارد مردن همیشه با کمی لبخند بهتر...
همیشه بیشتر از قبل دوستت دارم همیشه بیشتر از پیش عاشقت هستم به من بگو که نباشم تو باز هم هستی به من بگو که بمیرم موافقت هستم منم که پشت زمانها نشسته منتظرت تمام ساعتها را شکسته منتظرت منم در آخر ساعاتِ خسته منتظرت من انتهای تمام دقایقت هستم هزار مرتبه گفتم که دوستت دارم هزار مرتبه گفتم من از تو ناچارم ولی نه اینکه بگویم تو را سزاوارم ولی نه اینکه بگویم که لایقت هستم برقص و شعر بخوان من صدات خواهم شد صدای سبزترین لحظه هات خواهم شد مرا به شعله بکش من فدات خواهم شد!  مرا بکش به خدا من مشوّقت هستم! عقاب خسته پرِ قله ی مه آلودم همیشه عاشق آهوی چشمتان بودم نگاهدار تمام مراتعت بودم نگاهبان تمام مناطقت هستم چه افتخار بزرگی که شاعرت باشم تو بانوی غزلم من معاصرت باشم به این دلیل بمان تا به خاطرت «باشم» اگر چه عاشقِ بی هیچ منطقت هستم چه افتخاری اگر اوج خواندنت باشم و خانه ای که سزاوارِ ماندنت باشم اگر نه شاعرِ فردای روشنت باشم همیشه عاشقِ غمگینِ سابقت هستم همیشه بیشتر از پیش بی تو دلتنگم همیشه بیشتر از پیش بی تو می میرم همیشه بیشتر از قبل دوستت دارم همیشه بیشتر از پیش...
پــلنگ ســنگی دروازه‌ هــای بســــته شــهرم مگـو آزاد خواهی شــد که مــن زنــدانی دهرم تفاوت‌ های ما بیش از شباهت هاست باور کن تــو تلــخی شــراب کهــنه ای مـن تلخی زهرم مرا ای ماهـــی عاشق رها کن فکر کن من هم یــکی از ســنگ هــای کــوچک افــتاده در نظرم کــسی را کــه برنــجاند تو را هرگز نمی بخشم تــو با مــن آشتی کردی ولی من با خودم قهرم تــو آهــوی رهــای دشـت های ســبزی اما من پلــنگ ســنگی دروازه‌هــای بــســته شــــهرم
قاب عکسی کهنه‌ام در گنجه...پیدا کن مرا بر غبار صورتم دستی بکش‌؛ ها کن مرا از تماشا کردن باران که لذت می‌بری... روبرویم ساعتی بنشین، تماشا کن مرا دستهایت زیر چانه خیره شو در چشم من بغض اگر کردی نترس و باز حاشا کن مرا حاصل تفریقت از آغوش من گرچه غم است از حواس جمع آن آغوش منها کن مرا به همان تنهایی‌ام بسپار.... بعد از سالها یک صدا می‌آید از گنجه....که پیدا کن مرا
بسمه تعالی جذّابیت خنده ی تو مثل اینستاست! بیماری من در غم هجران تو حاد است بر زخم دلم عشق تو مانند پماد است چشمان تو بی رحم ترین قاتل تاریخ هر چشمِ تو در نوع خودش ابن زیاد است! در نوع خودم گرچه شدم رستم دستان عشق تو مرا قاتل جان ، همچو شغاد است از بدو تولد ز خدا خواستمت من مِهرم به تو از روز ازل هدیه ی گاد (God) است با سرعت فُرجی (4G) شده ام عاشق رویت اقرار کنم: سرعت جذب تو زیاد است جذّابیت خنده ی تو مثل اینستاست! نه مثل سروش است،نه ایتاست ،نه شاد است از بس که ز هجر تو شب و روز خمارم گویند مگر عاشق تو اهل مواد است؟! صد شکر به رویم تو گشودی دری از عشق این در به دری حاصل آن باب مراد است ۱۴۰۳/۱/۲۴ آبادی شعر @abadiyesher
دریغا که برخی ادب‌پیشگان ادب را بها مختصر می‌دهند فسوسا که سوداگران سخن... سخن را به هر پیله‌ور می‌دهند سوی جمعه بازارِ سودا گری..‌. پیِ سود خود نعره سر می‌دهند پیِ نفع بیگانه ، چون بردگان به آزاده‌مَردم ، ضرر می‌دهند به دکّان شعر و ادب ، بی ادب بهای خس و خار ، زر می‌دهند ز تبلیغ کذب و ز تشویق هزل گهر هدیه ، بر بَدگهر می‌دهند هرآن کس که کمتر بود رای او به او رأی خود بیشتر می‌دهند تنزل ، به اهل هنر داده لیک ترقی به هر بی‌هنر می‌دهند به نام هنر ، بر زیانِ بشر... بصد شور و شر تن به شر می‌دهند بسی پند های پدر گونه را... به تأیید هر بی پدر می‌دهند ز مضمونِ شیرین‌تر از انگبین همانا که خرما به خر می‌دهند به پالانِ خرمرده‌ی پیزُری... بسی پیزر از خشک و تر می‌دهند اگر حق شناسند ، این باطلان... چرا حرف حق را هدر می‌دهند چنان‌است این مَسلک ضدّ حق که حق علی ، بر عمَر می‌دهند به پندار (ساقی) که این جاهلان به نادانی خود ، نظر می‌دهند . سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
سرسلسلهٔ اهل کرم خامنه‌ای است کوبندهٔ اصحاب ستم خامنه‌ای است یک‌غرّش او برای داعش کافی است معنای مدافع حرم خامنه‌ای است!
بیماری من در غم هجران تو حاد است بر زخم دلم عشق تو مانند پماد است چشمان تو بی رحم ترین قاتل تاریخ هر چشمِ تو در نوع خودش ابن زیاد است در نوع خودم گرچه شدم رستم دستان عشق تو مرا قاتل جان ، همچو شغاد است از بدو تولد ز خدا خواستمت من مِهرم به تو از روز ازل هدیه ی گاد (God)است با سرعت فُرجی (4G)شده ام عاشق رویت اقرار کنم: سرعت جذب تو زیاد است جذّابیت خنده ی تو مثل اینستاست نه مثل سروش است،نه ایتاست ،نه شاد است از بس که ز هجر تو شب و روز خمارم گویند مگر عاشق تو اهل مواد است؟! صد شکر به رویم تو گشودی دری از عشق این در به دری حاصل آن باب مراد است
قاب عکسی کهنه‌ام در گنجه، پیدا کن مرا بر غبار صورتم دستی بکش‌؛ ها کن مرا از تماشا کردن باران که لذت می‌بری... روبرویم ساعتی بنشین، تماشا کن مرا دستهایت زیر چانه خیره شو در چشم من بغض اگر کردی نترس و باز حاشا کن مرا حاصل تفریقت از آغوش من گرچه غم است از حواس جمع آن آغوش منها کن مرا به همان تنهایی‌ام بسپار.... بعد از سالها یک صدا می‌آید از گنجه....که پیدا کن مرا
یک ثانیه خورشیدم و یک ثانیه ابرم ‏تلفیق غم و شادی و دلتنگی و صبرم
ای عشق، ای عزیز ترین میهمان عمـر! دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی ...
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو ببين! باقی است روی لحظه‌هايم جای پای تو اگر مومن اگر کافر، به دنبال تو می‌گردم چرا دست از سر من برنمی‌دارد هوای تو؟ دليل خلقت آدم! نخواهی رفت از يادم خدا هم در دل من پر نخواهد كرد جای تو صدايم از تو خواهد بود اگر برگردی ای موعود! پر از داغ شقايق‌هاست آوازم برای تو تو را من با تمام انتظارم جستجو كردم كدامين جاده امشب می‌گذارد سر به پای تو؟ نشان خانه‌ات را از تمام شهر پرسيدم مگر آن سوتر است از اين تمدن روستای تو؟
گر نامه و قاصد نفرستیم عجب نیست این را ز فراموشیِ او یاد گرفتیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خنده، دو پلکِ بسته را وا کرده با بوسه، به روی گونه مأوا کرده خورشید، سبد سبد گلِ فروردین در پنجره ی نگاه مان جا کرده! @nabzeghalam
جواد: کانال‌های ما: ❣شعرهای ناب ♥️ @sherhaye_nab ❣ آبادی شعر ♥️ @abadiyesher ❣ سرزمین شعرها ♥️ @sarzaminesher 🌼🌸☘🌼🌸☘
دستور خط فارسی،،.pdf
666.4K
دستور خط فارسی (ویراست جدید) فرهنگستان زبان و ادب فارسی @sarzaminesher
از رمضان خوب استفاده نکردیم جام به ما داد، صرف باده نکردیم سفرهٔ خود را گشوده بود خداوند بسته به ما بود، ما اراده نکردیم یک‌شبه می‌شد هزارماه جلو رفت طرح شب قدر را پیاده نکردیم آن طرف شهر بود منطقهٔ نور پل زده بودند، رو به جاده نکردیم راه میانبر گذاشت سمت سماوات حیف که ما فکر راه ساده نکردیم
چه سخت می‌گذرد عالمِ نداشتنت بگو چه‌کار کنم با غم نداشتنت؟! بزرگ می‌شود این زخم و هیچ‌چیزی نیست به غیر داشتنت، مرهم نداشتنت بهشت اجرت پایین‌ترینِ داشتنت جهنم است سزای کم نداشتنت مرا به خواب نبین و نخواه گریه کنم به سوگ ماه، سحرها؛ دم نداشتنت جوانی‌ام به فدایت بگو کجایی تو که پیر می‌کُنَدم ماتم نداشتنت گریز راه به جایی نمی‌برد، ای‌کاش ز جنگ با تن من واهمه نداشت تنت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رباعی خاموش شدم، سکوتم از غم می‌گفت در من کسی از آنچه نگفتم می‌گفت راز دل خود به اشک اگر می‌گفتم این طفل زبان‌بسته به عالم می‌گفت
🌼