eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
40 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
آبادی شعر 🇵🇸
@abadiyesher
وقتی دلم برای شما تنگ می‌شود آهسته رنگ اشک که پررنگ می‌شود وقتی دلم گرفته از این روزگار سخت وقتی حنای غیر تو بی‌رنگ می‌شود آهسته پا به سمت ضریح تو می‌رود انگار بین خواسته‌ها جنگ می‌شود پیش شما می‌آیم و من غرق ظلمتم آری کجا روم دل اگر تنگ می‌شود من آن سیاه‌روی سراپا گناه که گر تو نبخشی‌اش سبب ننگ می‌شود گفتم هزاربار که ای دختر رسول من را ببخش و باز دلم سنگ می‌شود پیش ضریح تو همه عالم سراب بود رنگ بهشت پیش تو بی‌رنگ می‌شود @abadiyesher
صبح است و صدای صحبتت می‌آید دارد دلِ من به دعوتت می‌آید این خندهٔ پُررنگ که امروز زدی خیلی به لباس و صورتت می‌آید. @abadiyesher
‌ 🔻رسانه دشمن: معما به پایان رسید: اسماعیل قاآنی فرمانده سپاه قدس صبح امروز در فرودگاه مهرآباد ایران در حالی که منتظر تابوت عباس نیل‌فروشان فرماندهی که همراه با نصرالله در بیروت کشته (شهید) شد، عالی‌ترین مقام این سازمان در لبنان بود، در انظار عمومی حاضر شد.
خورشید بتاب و از رخ یار بگو از چشم و لب بگو امروز که از پنجره‌اش تابیدی با او سخن از عشق من این‌بار بگو @abadiyesher
خاطرم گشته زمین‌گیر تو را می‌خواهد ذهنِ من هم شده تسخیر تو را می‌خواهد بپذیر این بدن و روحِ مرا پیشِ خودت که دلم یک بغلِ سیر تو را می‌خواهد... @abadiyesher
رَج به رَج میبافم خیالت را میشود بیایی این دوست داشتن را دورِ گردنت بیاندازم؟ ‌‌‎‌‌‌‎‎@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشییع پیکر مطهر سرلشکر مجاهد و پرافتخار سپاه اسلام شهید عباس نیلفروشان در بین الحرمین💔 @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم‌اکنون میدان امام حسین تهران؛ آغاز ­مراسم بدرقه سردار شهید نیلفروشان با تلاوت آیات قرآن کریم 🔹طنین‌انداز شدن شعار الله‌اکبر و مرگ بر اسرائیل در ­مراسم بدرقه سردار شهید نیلفروشان @abadiyesher
انصاف نباشد که در این شهر دَرَندَشت ضرب المثل سوزنِ در کاه، تو باشی @abadiyesher
من که جز هم‌نفسی با تو ندارم هوسی با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی زنده‌ام بی تو و شرمنده‌ام از خود، هرچند که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی ناامیدم مکن از صبر و بگو می‌آید عادل ظلم‌ستیزی، ملک دادرسی به کجا پَر بکشد در هوس آزادی آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد می‌توانی مگر ای عشق به دادم نرسی! @abadiyesher
روز محشر به خدا خواهم گفت آنکه از من تو گرفتی همه ی جانم بود... @abadiyesher
این شعر را برای پنجره خواندم باران گرفت! ‌‌‎‌‌‌‎‎‎@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آبادی شعر 🇵🇸
خواستم تا چای با طعم لبانت دم کنم با نگاهت، قهوه کردی چای شیرین مرا (حضرت باران) @abadiyesher
قند پهلو چای خوردن را مجسم می‌کنم چای در فنجان و من پهلو به پهلوی نگار @abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸
@abadiyesher
تو روشنیِ قلب منی،‌ خودم را هدر نداده‌ام. 💚 @abadiyesher
شما که سواد داری، لیسانس داری روزنامه خونی با بزرگون میشینی، حرف میزنی همه چی میدونی شُما که کله‌ت پُره، واسه هر چی که میگن جواب داری، در نمیمونی بگو از چیه که من دلم گرفته...؟ راه میرم دلم گرفته، می‌شینم دلم گرفته گریه می کنم، می‌خندم، پا میشم، دلم گرفته ! @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 به وقتِ بارش سجّیل بر قلیل فروشان چه ورشکسته و حیران سپاهِ فیل‌فروشان... @abadiyesher
دل تنگم و دلتنگ نبودى که بدانى چه کشیدم عاشق نشدى ، لنگ نبودى که بدانى چه کشیدم کو قطره اشکى که به پاى تو بریزم که بمانى ؟ بى اسلحه در نبودى که بدانى چه کشیدم تو آن بت مغرور پیمبر شکنى، داغ ندیدى دل بسته به یک سنگ نبودى که بدانى چه کشیدم تو تابلوى حاصل دستان هنرمند خدایى نقاشى بى رنگ نبودى که بدانى چه کشیدم گشتم همه جا را پى چشمان پر از شوق تو اما  فرسنگ به فرسنگ نبودى که بدانى چه کشیدم @abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸
🚩 به وقتِ بارش سجّیل بر قلیل فروشان چه ورشکسته و حیران سپاهِ فیل‌فروشان... #شهید_عباس_نیلفروشان @
خورشید منور از رخ ماهت بود آلاله‌ی سرخ رنگ دلخواهت بود آخر تو به جمع شهدا پیوستی چل سال بهشت چشم در راهت بود @abadiyesher
امروز اگر رود خروشان هستیم امروز اگر غرش توفان هستیم موسی‌صفتی زده به دریا، دل را مدیون دل هستیم @abadiyesher
به دیدارم نمی‌آیی چرا؟ دلتنگ دیدارم...   همین بود اینکه میگفتی وفادارم وفادارم؟!! تو آن لیلا که لیلا هم بیابانگرد عشقت شد   من آن مجنون که مجنون نیز حیران مانده در کارم برای هر طبیبی قصه‌ام را شرح دادم گفت:   چه میخواهی؟ که من خود عاشقم، من خود گرفتارم از آن گیسو که در دست رقیبان رایگان می‌گشت   اگر یک تار مو هم می‌فروشی من خریدارم ! زمانی سایه‌ام بر خاک و حالا سایبانم خاک !   مرا در آسمان می‌جویی و من زیر آوارم... @abadiyesher
بهترین ساعت مستانه شدن نزدیک است پیله کن، لحظه‌ی پروانه شدن نزدیک است شعری از عاشقِ دلداده به دلبر بنویس بی تو این شهره به افسانه شدن نزدیک است با تو آبادِ دلم، بی تو ولی متروکهَ است شک ندارم که به ویرانه شدن نزدیک است صیدِ چشمانِ توام، یکسره صیادی کن مطمئن باش که رِندانه شدن نزدیک است مستِ مهتابِ نگاهت شده‌ام، میدانی؟! فصلِ شبگردی و دیوانه شدن نزدیک است @abadiyesher
هنوز منتظر کاسه آب پشت سرم سری به کوچه بزن من هنوز پشت درم نه دلخوشم که بمانم‌، نه پای رفتن هست چقدر غربت این کوچه را به جان‌ بخرم؟ دلم  رضایت کندن نمی‌دهد، چه کنم؟ که مرده‌شورِ دل بیقرار را ببرم نه آب و آینه، قرآن، نه گرمیِ آغوش برای این منِ تنها کباب شد جگرم به کوه بار غمم را دهند، می‌شکند چگونه سر کنم این غم، منی که یک نفرم؟ میان کوچه سپردم به خاک، قلبم را چنان روم که نبینی به چشم خود اثرم بدون تو به ته خط زندگی خوردم نمانده وقت زیادی که بشنوی خبرم @abadiyesher