هر وقت که در بحر زیان میافتیم
یا در تب سخت امتحان میافتیم
وقتی که نه راه پس نه پیشی مانده
مولای جهان! به یادتان میافتیم
#مجتبی_باقی
#جمعه_ظهور
@abadiyesher
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سردِ زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم نمِ باران...دلم گرفت
با خنده گفتمش: به سلامت...سفر بخیر...
وقتی که رفت، از تو چه پنهان...دلم گرفت
بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت
امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت
مانند عصر جمعهی تهران دلم گرفت
#مجید_ترکابادی💚
@abadiyesher
میشود از ترانه و احساس پر کنی شعرهای نابت را
یا که از یک نگاه معنادار پر کنی آخر کتابت را
میشود بی خیال دنیا شد غزل عاشقانه را بارید
یا که از عکسهای معشوقت پر کنی حجم تلخ قابت را
می شود یک دقیقه تندی کرد و پس از آن دوباره آدم شد
یا که از ظلمهای گوناگون پر کنی نامه سیاهت را
می شود لشکری پر از غم بود یا پر از بغضهای هر دم بود
یا برای زمان تنهایی از رخش پر کنی نگاهت را
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
اندوه جمعهای دیگر...
جمعهای این هفته هم با حسرت دیدار رفت
عمرمان با جمعههایِ خسته از تکرار رفت
باز هم امروزمان پژمرده شد دیروز شد
بازهم امسالمان در حسرتش شد پار رفت
آه از روزی که با کوهی مصیبت میرسد
آه از روی که با حالی مصیب بار رفت
کولهبار خالی اعمال مان بر روی دوش
فرصت یک عمرمان در گفتن اذکار رفت
در فراقش سوختیم و سوختیم و سوختیم
روزهای عمر ما این سان در استمرار رفت
شادمان هستند در ظلمت همه ضحاک ها
بس که در هر سو سرِ منصورها بر دار رفت
بر دل هر عاشقِ آزاده آتش میزند
آنچه بر ما در فراقِ حضرت دلدار رفت
#امام_زمان
#غروب_جمعه
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@abadiyesher
با گفتن این درد زبان می سوزد
تنها نه زبان که استخوان میسوزد
پل چشم به راه و دشتها تشنه لبند
در کوره ی تب نصف جهان میسوزد
#محسن_درویش
@abadiyesher
مـا تـشـنهی یک جـرعـــه نگاهیم هنوز
تـــــو یـوســفی و مــا تـهِ چاهیم هنوز
هر جمعه غروب چشممان بارانی است
شرمـنده فـقط چشـــم به راهیم هنوز
#محمدحسن_محمدی
@abadiyesher
تو کہ هستی کہ دلم دربدر کوی تو شد
روی زیبای تو نادیدہ بہ هر سوی تو شد
شدہای بیخبر از حال پريشان دلم
روی بنما کہ دلم در خم ابروی تو شد
همہ شب دست من و دامن تو ای مہ من
همچو خورشيد شبی قصهی جادوی تو شد
لحظہای پردہ گشا از رخ همچون مہ خود
تا ببینے کہ دلم عاشق آن روی تو شد
دوش تا وقت سحر با تو شدم همدم دل
چشم دلبستہ بہ تاب سر گیسوی تو شد
روز و شب بادہ خورم از غم رویت صنما
شهد این جام شرابم لب کندوی تو شد
کام دل سخت بہ جان آمدہ از دوری تو
زانکہ بی تابتر از سلسلهی موی تو شد...
#آنجلا_راد
@abadiyesher
گفت بعد از من به دنبال کسی دیگر بگرد
کاش بعد از رفتنِ او پای گشتن داشتم!
#علیصفری
@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهربانیهایتان باشد شبیه نارون
هیچکس از بارگاه نورتان، گریان نرفت
ساعت دلدادگی آمد گدا مسرور شد
از کنار سفرهی لطف تو، بیاحسان نرفت
#یا_غریب_الغربا
#یا_امام_رضا
#معصومه_مشهدیزاده
@abadiyesher
ترتیل صفحه ۵۴ قرآن کریم.mp3
5.35M
#قرآنیات
📢 #تلاوت روزانه #یک_صفحه_قرآن
🔹️#ترتیل صفحه پنجاه و چهار قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة
🎙با صدای #حبیب (مدیر کانال)
✏️ توصیه مهم حضرت #امام_خامنه_ای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید
@KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
صدای استکان و قند و چایی
هوای ِدلخوشِ گلخند و چایی
تمامِ تلخیِ صبحِ مرا بُرد
همین شیرینیِ لبخند و چایی!
#صفيه_قومنجانی
@abadiyesher
گفتم به کودکی که چه رنجور و لاغری!
ای گُل! تو غنچهای، تو لطیفی، تو دختری!
فرزندِ مَرز و بومی و پَروردهی وطن
امّیدِ سرزمینی و فردای کشوری
امروز اگر به رحمتِ مادر دلت خوش است
فردا برای کودکِ خود مِهرِ مادری!
جای تو مدرسهاست! نه در کوچههای شهر!
از کِی بدونِ کوله و خودکار و دفتری؟
لَختی سکوت کرد و لبِ خویش را گشود
کودک به طعنه گفت : عمو فال میخری؟...
#علیرضا_نورعلیپور
@abadiyesher
گفتم به دلم تجربه کافی است، نرو
آن جا که زده علامت ایست، نرو
فهمانده به من غیبت آقا این را
جایی که کسی منتظرت نیست، نرو
محمد درّودی
@abadiyesher
ما حلقه زدیم روزها گرد حسین
روی لبمان تمام شب ورد حسین
در مکتب احساس به عباس خوشیم
در مکتب دین شدیم شاگرد حسین
#ناهید_خلفیان
@abadiyesher
دل من پیشکش ناز نگاهت ملکه!
می شود شاه دلت باشم و یارت بشوم؟
#حمیدرضا_گلشن
@abadiyesher
بیحوصلهام...چنان که غم میریزد
یک لحظه اگر تکان تکانم بدهند
#عباس_تافته
@abadiyesher
با قرار اول از ايميل خارج ميشويم!
چون قطاري ناگهان از ريل خارج ميشويم!
بين ما يك اتفاق تازه جاري ميشود!
كار ما در روز هم «شب زندهداري» ميشود!
من ندانستم كه اصلاً اهل آن برنامهام!
نقش منفي در تمام آن نمايشنامهام!
«من تو را ...» اين «را» به جز يك راي مفعولي نبود!
هر دو دانستيم اين يك عشق معمولي نبود!
فكر كن اصلاً از اول صحنه سازي كردهام!
نقش عاشق را برايت خوب بازي كردهام!
«شعر» من را از درون مانند يك ابليس كرد!
«شعر» يعني اعترافاتي كه يك قديس كرد!
من فقط يك شاعر خوبم- نه چيزي بيشتر –
ظاهراً يك مرد محجوبم – نه چيزي بيشتر-
شاعر خوبي كه اصلاً آدم خوبي نبود!
مرد پنهان درونم، مرد محجوبي نبود!
تازگي پيش تو هم محبوب، ديگر نيستم!
خوب ميدانم: برايت «خوب» ديگر نيستم!
ظاهراً «دنياي بي من» را مجسم كردهاي!
با يكي از دوستانت مشورت هم كردهاي!
بعد از اين با شاملو و آيدا حافظ بخوان!
از همين امروز تصنيف «خداحافظ» بخوان!
قلب روحم تازگي گيج است، سردرگم شده است!
در درون قلب من انگار چيزي گم شده است!
يك صداي گنگ، دارد از درون ميخواندم!
مثل چشماني بدون چهره، ميترساندم!
من تمام عمر در شب زنده داري بودهام!
در ميان دردهاي بيشماري بودهام!
باز اما تكهاي از اعتمادم مانده است!
حرفهايي كه نگفتي نيز، يادم مانده است!
گرچه در اين رابطه بدجور خودخواهم! نرو!!
من دقيقاً از درون قلبم آگاهم! نرو!
اين دل كج فهم، بعد از تو، برايم دل نشد!
روز بعد از وصل هم از جستجو غافل نشد!
بي تو از من آدمي افسرده ميماند به جا
چون لباسي نو كه از يك مرده مياند به جا!
روزي اندامم -از اين كه هست- بهتر ميشود
وزن آدم در زمان مرگ، كمتر ميشود !
#اصغر_عظیمیمهر
@abadiyesher
ای علت شیدایی من، صبحبهخیر
ای روح مسیحایی من، صبحبهخیر
خورشید به اشتیاق تو سرزده است
محبوب تماشایی من، صبح بهخیر
#مریم_احمدی(#حضرت_باران)
@abadiyesher
بیلشکریم، حوصلهٔ شرح قصه نیست
(فاضل نظری)
ارگ بمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست
غرق غمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست
تا زندهایم بار امانت به دوشِمان!
کوهی خمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست
سهراب شاهنامهٔ تقدیر و قسمتیم
یا رستمیم؟ حوصلهٔ شرح قصه نیست
تلخیم و کنج کافهٔ غم خاک میخوریم
کهنهدمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست
با پیلهٔ خیال تو پرواز میکنیم
ابریشمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست
عجّل علی ظهورک یا صاحبالزمان
بیهمدمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست
#مارال_افشون
@abadiyesher