eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
2هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
103 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تو روشنیِ قلب منی،‌ خودم را هدر نداده‌ام. # نیما_یوشیج @abadiyesher
تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی @abadiyesher
با قرار اول از ايميل خارج مي‌شويم! چون قطاري ناگهان از ريل خارج مي‌شويم! بين ما يك اتفاق تازه جاري مي‌شود! كار ما در روز هم «شب زنده‌داري» مي‌شود! من ندانستم كه اصلاً اهل آن برنامه‌ام! نقش منفي در تمام آن نمايشنامه‌ام! «من تو را ...» اين «را» به جز يك راي مفعولي نبود! هر دو دانستيم اين يك عشق معمولي نبود! فكر كن اصلاً از اول صحنه سازي كرده‌ام! نقش عاشق را برايت خوب بازي كرده‌ام! «شعر» من را از درون مانند يك ابليس كرد! «شعر» يعني اعترافاتي كه يك قديس كرد!  من فقط يك شاعر خوبم- نه چيزي بيشتر – ظاهراً يك مرد محجوبم – نه چيزي بيشتر- شاعر خوبي كه اصلاً آدم خوبي نبود! مرد پنهان درونم، مرد محجوبي نبود! تازگي پيش تو هم محبوب، ديگر نيستم! خوب مي‌دانم: برايت «خوب» ديگر نيستم! ظاهراً «دنياي بي من» را مجسم كرده‌اي! با يكي از دوستانت مشورت هم كرده‌اي! بعد از اين با شاملو و آيدا حافظ بخوان! از همين امروز تصنيف «خداحافظ» بخوان! قلب روحم تازگي گيج است، سردرگم شده است! در درون قلب من انگار چيزي گم شده است! يك صداي گنگ، دارد از درون مي‌خواندم! مثل چشماني بدون چهره، مي‌ترساندم! من تمام عمر در شب زنده داري بوده‌ام! در ميان دردهاي بيشماري بوده‌ام! باز اما تكه‌اي از اعتمادم مانده است! حرف‌هايي كه نگفتي نيز، يادم مانده است! گرچه در اين رابطه بدجور خودخواهم! نرو!! من دقيقاً از درون قلبم آگاهم! نرو! اين دل كج فهم، بعد از تو، برايم دل نشد! روز بعد از وصل هم از جستجو غافل نشد! بي تو از من آدمي افسرده مي‌ماند به جا چون لباسي نو كه از يك مرده مياند به جا! روزي اندامم -از اين كه هست- بهتر مي‌شود وزن آدم در زمان مرگ، كمتر مي‌شود ! @abadiyesher
ای علت شیدایی من، صبح‌به‌خیر ای روح مسیحایی من، صبح‌به‌خیر خورشید به اشتیاق تو سرزده است محبوب تماشایی من، صبح به‌خیر () @abadiyesher
بی‌لشکریم، حوصلهٔ شرح قصه نیست (فاضل نظری) ارگ بمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست غرق غمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست تا زنده‌ایم بار امانت به دوش‌ِمان! کوهی خمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست سهراب شاهنامهٔ تقدیر و قسمتیم یا رستمیم؟ حوصلهٔ شرح قصه نیست تلخیم و کنج کافهٔ غم خاک می‌خوریم کهنه‌دمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست با پیلهٔ خیال تو پرواز می‌کنیم ابریشمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست عجّل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان بی‌همدمیم، حوصلهٔ شرح قصه نیست @abadiyesher
سلام اهالی محترم آبادی حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها دعاگوی شما هستم 🌼🌼
من آن درسم که روز امتحانش را نمیدانی همان آهنگ زیبا که زبانش را نمیدانی! مرا حل کرده‌ای پاسخ بدست آورده‌ای اما از این ارقام طولانی یکانش را نمیدانی! نمازی بود در شهری میانِ راهِ دلبستن وضو داری ولی وقت اذانش را نمیدانی! مرا چون عیدفطری دوست‌داری مشکلت اینجاست به این عیدی که دل بستی زمانش را نمیدانی به خاطر داشتی من را شبیه شعری از حافظ که ترکیب درست واژگانش را نمیدانی @abadiyesher
پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت روزی به آشیانه من هم سری بزن... 💚 ‌ @abadiyesher
ما با دو قطره اشک به یک‌عمر روشنیم کم‌مصرف است مردمِ بی‌کس چراغشان @abadiyesher
جواب نامه‌ام از بس ز جانان دیر می‌آید جوان گر می‌رود قاصد ز کویش پیر می‌آید @abadiyesher
اگر بدانی وقتی نیستی چقدر بیهوده ام تلخم خراب و هیچم! اگر بدانی فقط.. هیچ‌وقت نمی‌روی زیبای من؛ حتی به خواب..! @abadiyesher