eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
صبر از دلها سر آمد، از بعضی نه آه از دل کافر آمد، از بعضی نه از دیدن داغ کودکان غزه از سنگ صدا در آمد، از بعضی نه @abadiyesher
خیال کن که مسلمانی از میان رفته ست خیال کن که نگاهی به راه خیرت نیست حضور قدسی ایران به ، عزیز! نیازمند دلیلی به غیر غیرت نیست
هدایت شده از فاطمه عارف‌نژاد
دیدی هیاهو ختم شد آخر به خاکستر؟ دیدی نشستم در شب محشر به خاکستر؟ تبعید شد یک شادی دیگر به آینده تبدیل شد یک خانهٔ دیگر به خاکستر پروانه‌ها از زنده ماندن شرمگین بودند وقتی بدل شد گیسوی دختر به خاکستر ای گل! نسیم از صبح دنبال تو می‌گردد خیمه به خیمه… آه… خاکستر به خاکستر سجاده‌ام آتش گرفته، تا قیام بعد هنگام سجده می‌گذارم سر به خاکستر تا کی از آوار دلم ققنوس برخیزد زل می‌زنم با چشم‌های تر به خاکستر آغاز یک معماری تازه‌ست ویرانه با من «هوالحی»‌ای بگو… بنگر به خاکستر | 📷: بلال خالد @fatemeh_arefnejad
در نظم نوین، غزّه ویران شده است دیگر نفسش بریده بی‌جان شده است کودک‌کشِ پستِ هار، صهیون پلید نیروی نیابتیّ شیطان شده است @abadiyesher
سکوت کن! نگاه کن! درون خود سقوط کن! سکوت کن! نظر به تارهای عنکبوت کن! سکوت کن! بشر! خوشا به غیرتت! بخور... بنوش... شاد باش! توسلی به قوت لایموت کن! سکوت کن! تو یادگار گندمی، بهشت لایق تو نیست در آتش زمینیان هبوط کن! سکوت کن! به یاد کودکان غزه، چند دسته ‌گل بکار! به سوگشان دوبسته شمع فوت کن! سکوت کن! هنوز یک‌ دو گام تا حضیض درّه مانده است به منجلاب معصیت سقوط کن! سکوت کن نگاه کن... نگاه کن... نگاه کن... نگاه کن... سکوت کن... سکوت کن... سکوت کن... سکوت کن... @abadiyesher
بی‌قرارتر از تو تو داغ دیده‌ای و من به این شکنجه دچارم که تاب درد نداری، که یخ زده است بهارم... چگونه آب بنوشم که کربلا شده غزه تو تشنه‌ای و برایت بگو چگونه نبارم؟ تو تا میانۀ آوار سرد، گرم عزایی به روی بالش نرمم چگونه سر بگذارم!؟ هزار مرتبه لعنت به واژه‌های زبونی که وقت از تو سرودن نیامدند به کارم اگرچه فاصله بین من و تو بست نشسته به هر طرف که بچرخم نشسته‌ای تو کنارم چرا نمی‌پرم از خواب شوم بی‌کسیِ تو؟ از این سیاهی مطلق کجاست راه فرارم؟ چه بر می‌آید از این زن که بی‌قرارتر از توست؟ جز این‌که مرثیه‌های دل تو را بشمارم؟ چه بر می‌آید از این زن به جز دعا و توسل؟ مرا ببخش که چیزی به غیر شعر ندارم... @abadiyesher
🔹هر روز عاشوراست🔹 این روزها حال جهان در وضع هشدار است برخیز و فریادی بزن! این کمترین کار است در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است شمشیر بردار ای برادر جنگ دشوار است تقدیر ما خورده گره با قلعۀ خیبر باید ببندی بر سرت سربند یا حیدر مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست والتین والزیتون که پیروزی از آن ماست نور طلوع فجر صادق از افق پیداست بیت‌ المقدس تا همیشه پرچمش بالاست هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداری‌ است تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاری‌ است خون می‌چکد از شاخۀ زیتون در این ایام حرفی نمانده بین ما و قوم خون‌آشام جز این نصیحت که: بترس از امت اسلام شوخی نکن با خشم اقیانوس ناآرام این موج، شور بادها را با خودش دارد نابودی جلادها را با خودش دارد در چشم ما بار امانت بار سنگینی‌ است کاری که از دستت برآید واجب دینی‌ است شعری که از قدس و غم آن گفت، آیینی‌ است بیت المقدس تا ابد شهری فلسطینی‌ است هستیم ما از کودکی‌ها پای پیمانش بستیم عهدی تازه با خون شهیدانش کل فلسطین بوده عمری در پناه قدس روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس دارد می‌آید «حاج قاسم» با «سپاه قدس» راهی که او رفته‌ست از اول جهت دارد از جانب فرماندهش مأموریت دارد با دست خود حکمی به او داده‌ است فرمانده او که تمام آیه‌های فتح را خوانده تکفیریان را از عراق و سوریه رانده هر کس که با او نیست در این جاده، جا مانده یک روز پایان می‌دهد راه درازش را می‌خواند او در مسجدالاقصی نمازش را @abadiyesher
نوسروده‌ای برای شهید حسام شبات -خبرنگار فلسطینی- که وصیت کرده بود: «صحبت دربارهٔ غزه را متوقف نکنید. اجازه ندهید که جهان رویش را برگرداند. به مبارزه ادامه دهید، به بازگو کردن داستان‌های ما ادامه دهید…» چقدر رد شدی از برف، تا بهار شوی برای غربت انجیر، یار غار شوی چقدر در همهٔ عمر خون دل خوردی که روی شاخهٔ تقدیر خود، انار شوی صدای العطش دشت تا به گوشت خورد به سمت صخره دویدی که آبشار شوی تویی که در دل دریای غم توانستی به رغم هیبت امواج، غرق کار شوی خبر خود تویی و عزم کرده‌ای این‌بار که با مرکب خونت خبرنگار شوی که واژه واژه خودت عین ماجرا باشی که تکه تکه خودت شرح انفجار شوی هزار شعر قرار است از تو بنویسند هزار قرن قرار است ادامه‌دار شوی @abadiyesher
هر روز غم و تب و پریشانی هر روز بلا و مرگ و ویرانی در ماتم غزه منفعل هستیم نفرین خدا بر این مسلمانی... @abadiyesher
♦️ سنگ محک باز هم فتنه رسیده‌ است و به دستش الک است قدس، امروز برای همه سنگ محک است شده هنگام جدا کردن حق از باطل فصل ظاهرشدن باطن ایمان و شک است بنویسید که اشغال فلسطین امروز پیش اهل نظر آیینه‌ی غصب فدک است گرد او شمر و یزیدان چه زیادند ولی او در این کرب‌وبلا تشنه و تنها و تک است هرکه شد بی‌طرف امروز در این عاشورا در ستم با همه‌ی حرمله‌ها مشترک است ای مسلمان، سر آسوده به بالین نگذار آنچه از غزه بلند است ندای کمک است نزد آیات خدا کفر و نفاق است یکی منزل آخرت هر دوی آن‌ها درک است ای که دم می‌زنی از سازشِ با اسرائیل این افاضات تو بر زخم فلسطین نمک است به خدا عاقبت قدس نجاح است و نجات سهم اشغالگران چیست؟ هلاک است و شکست @abadiyesher
دنیا به تو یک آسمان شادی بدهکار است یک آسمان لبخند آزادی بدهکار است دنیا به خاک خستهٔ خاکستری‌ تو کوچه به کوچه، رنگ آبادی بدهکار است دستان آینده به بخت زخمیِ روحت شوق عروسی، رخت دامادی بدهکار است هر کس خریدار سرِ دار است بسم الله عالم به تو نیروی امدادی بدهکار است دنیایمان فردا به کامت می‌شود یا نه؟! شعرم به تو یک فعل اسنادی بدهکار است @abadiyesher
غم خوردم و غم خوردم و غم خوردم و… سیرم از زندگی دلخسته‌ام، از مرگ دلگیرم باری نداده باغ زیتونم به جز اندوه برگی نمانده در نهالستان انجیرم روزی هزاران بار _بی ارفاق_ می‌گریم روزی هزاران بار _بی اغراق_ می‌میرم آن‌سو جوانم ارباً اربا می‌رود از دست این‌سو تلظی می‌کند نوزادِ بی‌شیرم تیغ عطش می‌بُرّد اما کُند و با سختی مشتاق مرگی تیز‌تر با ترکش و تیرم غم‌سرنوشتم سرخ… پیشانی‌نوشتم سرخ… روز ازل با خون رقم خورده‌ است تقدیرم هم‌صحبت پیغمبران بودم تمام عمر کی روح شیطان می‌تواند کرد تسخیرم؟ فردا که اسمم شد «شهید تازهٔ غزه» زل می‌زنی از صفحهٔ گوشی به تصویرم @abadiyesher