eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
میان آب و آتش داردم دیوانه‌وش طفلی که در یک لحظه صد ره می‌شوم مقبول و مردودش
کافه چی یک بستنی با طعم کاکائو بیاور ظهر تابستان فقط با بستنی سر میشود کرد🍧🍦
میخرامد غزلی تازه در اندیشه ی ما شاید آهوی تو رد میشود از بیشه ی ما! دانه ی سرخ اناریم و نگه داشته اند دلِ چون سنگِ تو را در دل چون شیشه ی ما اگر از کشته ی خود نام و نشان میپرسی عاشقی شیوه ی ما بود و جنون پیشه ی ما! سرنوشت تو هم ای عشق فراموشی بود حک نمیکرد اگر نام تو را تیشه ی ما! ما دو سَرویم در آغوش هم افتاده به خاک چشم بگشا که گره خورده به هم ریشه ی ما! 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای کشف حجاب از سر خود کردهٔ نامرد ای کاش بدانی به چه جانها زده ای درد
دلخوش به بازگشت كدامین مسافری؟ بر روی ریـل ها خبری از قطـار نیست
• غمگین تر از گالیله ام بانو! اخبارِ مرتد بودنم پیچید... • من مُعتقد هَستم که این دُنیا دورِ تو می‌گردد! نَه این خورشید
این کوزه چومن،عاشق زاری بوده است در بندِ سر زلف نگاری بوده‌ست این دسته ،که بر گردن او می‌بینی دستی‌ست که برگردنِ یاری بوده‌ست
با آن صدای ناز برایم غزل بخوان تا وقت مرگ حوصله دارم برای تو
آشفته مانده ام و چه آسوده رفته ای ... من در خیال تو؛ تو به دنبــال کار خویش
‌وقت ظاهر شدنت بود هلاکم کردی تازه فهمیدم از این عکس مرا کم کردی
هر چه بجز خیال تو قصد حريمِ دل كند در نگشايمش به رو، از درِ دل، برانمش ...
کاش ذکری یادمان میداد در باب وصال در مفاتیح الجنانش شیخ عباس قمی