آن لشکر پوشالیِ بی عرضهی مست
شد خوار، به دستِ غزهی سنگ به دست
از لشکر ما که جای خود، لپ گنده ؛
از لشکر زنبور کنون خورده شکست
#زائر
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
۱۴۰۳/۲/۲۳
کمی باران، کمی عشق و کمی صحبت کنار او
چه تصویری، چه تفسیری، کجایی جانِ جانانم؟
#سیده_زهرا_ابطحی
اردیبهشت
ای کاش ماهها همه اردیبهشت بود
ای کاش راهها همه راه بهشت بود
باغ از شکوفه خرّم و صحرا ز سبزه سبز
گویی که از بهشت خدا رونوشت بود
دیوار خانهها همه نسرین و نسترن
گل جای خاک و آجر و سیمان و خشت بود
چوپان کنار چشمه و سرگرم نی زدن
دهقان میان مزرعه مشغول کشت بود
بارانِ پرلطافت، میشست و میزدود
هر جا که خار، یا خس و خاشاک زشت بود
ای کاش هیچکس دل کس را نمیشکست
دنیا به کام مردم نیکوسرشت بود
«هر جا که هست، پرتو روی حبیب هست»
گیرم که دیر و مسجد و گیرم کنشت بود
اردیبهشتیام من و در خود شکفتهام
ای کاش ماهها همه اردیبهشت بود...
#غلامعلی_حدّاد_عادل
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
زیباییات من را به یادِ آن زمان انداخت
روزی که چشمت چاییام را از دهان انداخت
تخمِ سکوت افتاده در بازار مسگرها
چشمان تو یک شهر را از آب و نان انداخت
دزدانه آمد هر سحر از بامتان بالا
خورشید را آن چشمها٬ از نردبان انداخت
ابرو کشیدی آهوانِ خسته رم کردند
بهرام در غاری خزید، آرش کمان انداخت
من از قلم افتادهای بودم که چشمانت
نام مرا در کوی و برزن بر زبان انداخت
هر جنگجویی که شبی مهمان چشمت شد
از ترس جانش صبح زین بر مادیان انداخت
مردان هنوز از رنجهای ایل میگویند
روزی که چشمت لرزه بر اندام خان انداخت
#عبدالحسین_انصاری
اجاق خاطره خاموش میشود، برگرد!
کلام عاطفه مخدوش میشود، برگرد!
نگاه روشن تو قبلهگاه زیبایی است
فضای آینه مغشوش میشود، برگرد!
کبوتری که پیامآور رهاییهاست
شکار فاجعهٔ قوش میشود، برگرد!
دلی بهحال دل باغبان نخواهد سوخت
بهار، بیتو فراموش میشود، برگرد!
دلم برای غزلهای ناب تو تنگ است
تمام پیکر من گوش میشود، برگرد!
#مرتضی_امیری_اسفندقه
تو در کنار خودت نیستی نمی دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد...!
#عليرضا_عرب_عامری
یکشنبه است، بوی غزل میدهد تنت
بوی گلاب،بوی عسل میدهد تنت
در انحنای عصر غریبانهای چنین
انگار باز طعم بغل میدهد تنت
آهسته تر قدم بزن از روی شعرهام
روی زمین بکر، گسل میدهد تنت
ـ حیّ علی ببوسمت عالیجناب شعر!
ـ حیّ بخیر خیر عمل میدهد تنت
عاشقترین دقایق یکشنبهء منی
وقتی مجال بحث و جدل میدهد تنت
من هم به رقص آمدهام بس که آنقدر
مفعولُ فاعلاتُ فعل میدهد تنت
صبح دوشنبه شاعر این چند بیت مست
طعم غزل، عسل و بغل میدهد تنش...
#ابوذر_دارابی
من بی تو در غریب ترین شهر عالمم
بی من، تو در کجای جهانی که نیستی؟!
#غلامرضا_طریقی
به میزبانی
هیئت حضرت رسول اکرم
هیئت حضرت زینب کبری
مهاجرین افغانستانی دستجرد
با اجرای؛
سید محمدجواد شرافت
باحضور:
حجتالاسلام جواد محمدزمانی
سید مهدی موسوی
مرتضی حیدری آلکثیر
محسن کاویانی
سید علی نقیب
مجتبی خرسندی
حمزه محمودی
زمان؛
دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
بعد از نماز مغرب و عشاء
مکان؛
دستجرد،میدانک، امامزاده ذکریا
کانال #فراخوان_شعر در ایتا؛
@Farakhanesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار خستهدلانت زیارتی ناب است
زیارتی که تمنای چشم بیخواب است
به لحظههای مناجات شبروان سوگند
دخیل گنبد زردت، نگاه مهتاب است
#یا_امام_رضا
#مشهدی_زاده
با دیدن تو تار شده چشمانم
هر ثانیه بیمار شده چشمانم
از بس که برات شعله روشن کرده
دهقان فداکار شده چشمانم
#رضا_نیکوکار