eitaa logo
یاوران‌جبههٔ‌انقلاب(آبادی شعر) 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستانه خورشید مده به شام تارم، گمشو! لبخند مزن به حال زارم، گمشو! ای عقل عزیز! ای نصیحت‌پیشه من حوصلهٔ تو را ندارم گمشو!
فرار مغزها با میل سوی کلّه‌پزی رفتم دوش دیدم دوهزار کلّه گویا و خموش ناگاه یکی کلّه برآورد خروش: «کو کلّه‌پز و کلّه‌خر و کلّه‌فروش؟»
از کتاب «رباعیات زنجیره‌ای» 👆👆 از شهرام شکیبا
عاقبت‌به‌خیر «یک‌چند به کودکی به استاد شدیم یک‌چند به استادی خود شاد شدیم» آخر پس از این علوم و تحصیل هنر بیکار نشسته‌ایم و معتاد شدیم!
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ دوری زِ تو امانِ دلم را بُریده است با گریه رو به کرببلا می‌دهم سلام 😭 ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
. دگر قصد که داری؟ ای جهانی کشتهٔ نازت!
رفتیم که یار محتشم ثبت شویم از سینه‌زنان، پای علم ثبت شویم دیدیم که دانه‌ی بهشتی دادند گفتیم کبوتر حرم ثبت شویم ✒️@sherkadeh
اولیاءالله، راهی سخت را پیموده‌اند عالمانی متقی و اهل عرفان بوده‌اند بهجت و یاران او، با زورق عرفان خود در یم رحمت، هزاران دُرّ به جان افزوده‌اند
سلام اهالی آبادی شعر🌼 حرم خانم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها دعاگوی همگی هستم
يک قطره اشک شرم مرا "يم" حساب کرد کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد آه يکى گرفت ،به پاى همه نوشت ما باهم آمديم که با هم حساب کرد با اين خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد يک دم صدا زديم, دمادم حساب کرد پيش کريم ، دست به جيبم نميبرم خرج من است، کيسه حاتم حساب کرد کارم اگر نداشت پس اينجا چه ميکنم؟! منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد مقصد عبوديت که نباشد، نميشود حتى روى عبادت بلعم حساب کرد معلوم بود آبرويم را نميبرد از اولش گناه مرا کم حساب کرد اول بنا نداشت حسابم کند ولى وقتى که ديد فاطمه دارم، حساب کرد ما را اگر خدا نخرد، ميخرد على بايد به روى شاه دو عالم حساب کرد اين گريه قابليت غفران نداشت که... پس روى گريه هاى محرم حساب کرد فرمود "بالحسين" بگو،گفتم و خريد يعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد چيزى نمانده بود که بيرونمان کنند ممنون حيدريم که درهم حساب کرد
به این امید که تو می‌دهی جواب، حسین سلام‌ داده به تو هرکه خورده آب، حسین به شوق گریه برای مصیبتت دارد چهارفصل گل چشم من گلاب، حسین به آبروی همین چندقطره، محترمم به‌روسیاهی من گریه زد نقاب، حسین به پادشاهی عالم نمی‌کنم میلی چرا که نوکر تو می‌شوم خطاب، حسین بتاب بر من آلوده و بسوزانم چرا که پاک‌کننده‌ است آفتاب، حسین اگر بَدم، اگر آلوده‌ام، تو سروَرمی که من جوانم و تو سیدالشباب، حسین
بمان کنار دلم، عشق جاودانم باش! دلیل شادی و آرامش جهانم باش! کبوتر دل من آب و دانه می‌خواهد غزل بریز برایم، غذای جانم باش! تو نور محضی و من دشت غرق تاریکی بتاب بر دلم و ماه آسمانم باش! همیشه حرف زدم با تو در خیالاتم تو نیز همنفس قلب مهربانم باش! به‌جای سایهٔ این آسمان، به‌روی سرم بپاش گیسوی خود را و سایه‌بانم باش! ببین عزیزِ دلم! بی‌تو سخت غمگینم در این جهانِ پر از غصه همزبانم باش
بی‌خواب، پی ِهم‌نفسی می‌گردد بی‌تاب، پیِ دادرسی می‌گردد انگار که هر شب آسمان، ماه به دست تا صبح به دنبال کسی می‌گردد
این نرگس چشمانت چون فتنه بخواب اولیٰ وز سنبل مشکینت بر چهره نقاب اولیٰ زآن نرگس مست افکن گه تیر نگه بر من مست ار به خطا افتاد تیرش ز صواب اولی چون ساقی شیرین لب می تلخ دهد بستان زآن شاهد لطف آیین مستانه عتاب اولی تحصیل غم عشقت در مدرسه نتوان کرد در کوه و بیابان ها با چشم پر آب اولی تا عذر گنه خواهد آن یار کریم از ما در دفتر ما گر نیست حرفی ز ثواب اولی ای طایر جان منشین چون جغد درین ویران گلزار جِنان ما را زین کهنه خراب اولی یک هفته درین گلشن گر ناله کند بلبل سالی به سر گلبن فریاد غراب اولی جان در ره عشق یار دادیم (الهی) وار گر عاشق دیداری در راه شتاب اولی
سلام. صبح آدینه‌تون به‌خیر🌼🌼🌼
صبح آمده برخیز خدا را بو کن با خنده، غم ِگذشته را جارو کن با مهر، لبِ پنجره‌ها عشق بکار با عشق، به قابِ زندگانی رو کن
در کنارِ خوب‌ها گم‌راه می‌آيد حرم با تمامِ زائرانش راه می‌آید حرم... هیچ‌فرقی‌نیست بینِ زائرانش، چون‌که هم بنده می‌آید حرم، هم شاه می‌آید حرم... لحظه‌ای خالی نمی‌ماند اگر دقت کنیم روزها خورشيد و شب‌ها ماه می‌آيد حرم... رتبه‌ها برعکسِ دنیا می‌دهد اینجا جواب کوه از شوقِ تو مثلِ کاه می‌آید حرم... گرچه در ظاهر بدی قصدِ زيارت کرده‌است در حقيقت عارفِ بالله می‌آيد حرم... هرکه می‌خواهد ببیند قطعه‌ای از عرش‌را راهِ خود را می‌کند کوتاه ؛ می‌آيد حرم... بُعدِ منزل‌نيست وقتی‌که سفر روحانی‌است هر دلی هر جا بگويد آه می‌آيد حرم... خوش‌به‌حال‌ِهرکسی‌که‌ساکنِ شهرِ قم‌است گاه می‌آيد حرم، بی‌گاه می‌آيد حرم...
در آسمان غزل شاعرانه بال زدم به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم در انزوای خودم با تو عالمی دارم به لطف قول و غزل، قید قیل‌وقال زدم کتاب حافظم از دست من کلافه شده‌است چقدر آمدنت را... چقدر فال زدم غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست همان شبی که برایش تو را مثال زدم غزال من، غزلم محو خط و خال شد چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم! به قدر یک مژه برهم‌ زدن، تو را دیدم تمام حرف دلم را در این مجال زدم...
این سینه نیست، مرکزِ اجماعِ دردهاست دیگر قدَم خمیده‌تر از پیرمردهاست... قلبی شکسته، قامتِ خسته؛ تمام من این شهر، بازمانده‌ی بعد از نبردهاست... جان می‌کَند دلم، همه سرگرم می‌شوند! چون رقصِ تاس در وسطِ تخته‌نردهاست... توفان بکن! مرا بشِکن! دل نمی‌کنم دریا تمامِ هستی دریانوردهاست... جای گلایه نیست اگر درد می‌کشم صد قرن آزگار، همین رسمِ مردهاست...
چشمی‌ به‌ رهت‌ دوخته‌ام باز‌ که‌ شاید بازآیی و برهانیم‌ از‌ چشم‌ به‌ راهی...
صد شکر غبار حرمت تاج سر ماست نامت همه شب ذکر قنوت سحر ماست گفتند بسوزید... سَمِعنا و اَطَعنا عمری‌ست که سرمایه‌ی ما، چشم تر ماست از نوکری توست به هر جا که رسیدیم یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست هر جا عَلَمی هست همان‌جا حرم توست پس کرب و بلایت همه‌جا در نظر ماست از دار جهان هیچ نداریم به جز اشک اشکی که خودش روز قیامت سپر ماست ای کشته‌ی بی غسل و کفن، تشنگی تو داغی‌ست که تا روز ابد بر جگر ماست
سلام و عرض ادب یه شعر بلند امام رضایی میخوام که جدید باشه و برای دکلمه‌خوانی مناسب باشه از دوستان هر کی داره لطفا برای بنده بفرسته🙏🌼 @Hazrate_baran_786