eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
به مویی بسته صبرم، نغمه‌ی تار است پنداری دلم از هیچ می رنجد، دل یار است پنداری به تحریک نسیمی خاطرم آشفته می‌گردد به خود رایی سر زلفین دلدار است پنداری نه پندم می‌دهد سودی، نه کارم راست بهبودی دلی دارم که هر امسال او پار است پنداری ننوشم تا قدح بر من دری از غیب نگشاید کلید روزنم در دست خمار است پنداری به نوعی طعن مردم را هدف گشتم که دامانم ز سنگ کودکان، دامان کهسار است پنداری. فلک را دیده‌ها بر هم نمی‌آید شب از کینم چنان هشیار می‌خوابد که بیدار است پنداری..
یک ضربه بزن... درگیر مجازی ام عمو درگیرم هر روز اسیر و تحتِ یک تاثیرم هر بار به شیوه ای دهد تغییرم در زیر فشارِ آن درآمد پیرم یاری نکنی اگر مرا می میرم آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 ناگاه غم وغصه ی من رفت به باد چون داد به من راه تجارت را یاد داده ست به بنده وعده یِ پول زیاد فردای خوش و خرم و گوگولی و شاد جانا برسان به بنده قدری امداد؟ آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 گفته ست که فردایِ خوشی می آرد گلهایِ امید در دلم می کارد پول است که بر رویِ سرم می بارد خوشبخت شده هرکه همستر دارد حالا که تنِ همسترم می خارد آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 کار است در این زمانه بسیار غلط چون چاره فقط همسترینگ است فقط سرمایه ی خود درست بگذار وسط همراه شو ای دوست برو تا تهِ خط غافل مشو از دغدغه ی یارِ خودت آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 دل دور کن از غم زمانِ ماضی همراه شو ای دوست که گردی راضی بشتاب که دست بر هدف می یازی آینده خویش را چنین می سازی پول است فقط تویِ همستِر بازی آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 کی گفته که شیوه ی همستر گول است؟ گرگ است همستر و طرف شنگول است؟ این شیوه ی کسب ثروتی معمول است هنگامه ی کسب بی نهایت !! پول است هرکس که به آن دل ندهد خنگول است آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 تا چند چنین فسرده و شُل باشی اینگونه عجول و کم تحمل باشی اینگونه به کسب و کار بنجل باشی در راهِ نجاتِ خویش اُسکُل باشی وقت است برای دیگران پل باشی آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 تا چند چنین فسرده خاطر باشی؟ باغصه میان خلق ظاهر باشی در بندِ کلام سستِ شاعِر باشی وقت است به کسب پول حاضر باشی دیوانه ی بازیِ همستر باشی آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست
خلق را تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر این تقلید باد @sheikh_ali_moghaddam
من از مردن نمیترسم همه ترسم ازین باشد که بعد من کسی نتوان دراین حد عاشقت باشد
هدایت شده از اشعار "عاصی"
😂😐 وای بر ماها چه شد هان نور فرزندآوری جشن و شادی و نشاط و سور فرزندآوری دختران این زمان را نیست گویا شور و حال از پفک قطعا نیاید زور فرزندآوری پیرزن های قدیمی را ببین در جانشان هست تا امروز حتی شور فرزندآوری تا شوند تحریک داماد و عروس باید روند تا به کابل جملگی با تور فرزندآوری فستفود ازبس که خوردند کیستها گشته زیاد چشمه هایش گشته زار و کور فرزندآوری یک حدیثی بود خواندم این جهاد اکبر است جایزه دارد به جنّت حور فرزندآوری شیعه باید یا علی گوید شود نسلش زیاد مثل ماهی یا که مثل مور فرزندآوری پنج دختر شش پسر باشد برادر سهم تو تا شود جنست عزیزم جور فرزندآوری کمتر از این گر بیاری بچه حسرت می خوری وقت مردن در کفن در گور ، فرزندآوری می رساند حضرت رزّاق رزق طفل را از قم و تهران و یا لاهور فرزندآوری هرکه گفتش بچه ء کم خوب باشد بر سرش با تبر بنواز و با ساتور فرزندآوری "عاصی" 👶👶👶🍼🍼🍼
رفتی و عطر تو مانده‌است در این خانه هنوز در خیالات تو ماندم من دیوانه هنوز ریختی بذر محبت به دل من یک شب می‌رسد روزی این قلب از آن دانه هنوز بعد از آرامش آغوش تو آن خانۀ مهر نشده قسمت گنجشک دلم لانه هنوز چشم‌های تو دو پیمانۀ سکرآور بود مانده‌ام مست از آن ساغر و میخانه هنوز بازگرد ای گل زیبا که بگردم دورت دور از من نشده خصلت پروانه هنوز گاه با شوق تو ای ماه نشاط‌انگیزم می‌زنم در دل شب خندۀ مستانه هنوز نیست در باغ دلم جز گل یادت ای دوست رفتی و عطر تو مانده‌است در این خانه هنوز
هدایت شده از 
بس‌که جفا ز خار و گل دید دل رمیده‌ام همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده‌ام شمع طرب ز بخت ما آتش خانه‌سوز شد گشت بلای جان من عشق به‌جان خریده‌ام حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود تا تو ز من بریده‌ای من ز جهان بریده‌ام تا به کنار بودی‌ام بود به‌جا قرار دل رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده‌ام تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده‌ام چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون ای گل تازه یاد کن از دل داغ‌دیده‌ام یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده‌ام
هدایت شده از اشعار "عاصی"
در بین این جماعت رأی همه جلیلی✨ دارم برای این رأی از هر کجا دلیلی یک مرد انقلابی هم مومن و ولایی در راه علم و عزّت حقاً که بی بدیلی "عاصی" 🍃❤️🍃🇮🇷 رأی امت حزب الله 🌹
درون چشم من خورشید پیداست قطار عاشقی غرق تمناست زمین با هر نفس از عشق سر داد که دنیا با سرود عشق زیباست @baresh_haye_ghalamman
دیدی هیاهو ختم شد آخر به خاکستر؟ دیدی نشستم در شب محشر به خاکستر؟ تبعید شد یک شادی دیگر به آینده تبدیل شد یک خانهٔ دیگر به خاکستر پروانه‌ها از زنده ماندن شرمگین بودند وقتی بدل شد گیسوی دختر به خاکستر ای گل! نسیم از صبح دنبال تو می‌گردد خیمه به خیمه… آه… خاکستر به خاکستر سجاده‌ام آتش گرفته، تا قیام بعد هنگام سجده می‌گذارم سر به خاکستر تا کی از آوار دلم ققنوس برخیزد زل می‌زنم با چشم‌های تر به خاکستر آغاز یک معماری تازه‌ست ویرانه با من «هوالحی»‌ای بگو… بنگر به خاکستر
🔹بسم الله الرحمن الرحیم گه گه خیال در سرم آید که این منم ملک عجم گرفته به تیغ سخن‌وری 🔹شبهای سعدی راس ساعت۹:۳۰دقیقه دوشنبه ها،شب 🌹یک حکایت گلستان و یک غزل...🌹 🔹لایو صوتی در روبیکا🔹 https://rubika.ir/joing/FIDEFIHA0BISXZQAPSPHHUKUMPBLFXDK
‏شیرینِ قصه را به کلاغان نمی‌دهند یک چای تلخ با تو عزیزم غنیمت است
مرا از خود رها كردی و بالِ پرزدن دادی اگر این است آزادی مرا بی‌بال‌ و پر گردان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
«آدم زمین نیست که بتواند بار این همه تلخی‌ها را بر دوش بکشد.»
بس که خود را در تو می‌بینم تو را در خویشتن خَلق حیران‌اند و می‌نامند ما را خودپرست...
ياد تو نمی‌بود چه می‌کرد دل ما؟! ﷼کاشانی 💚
خیال روی توام غم‌گسار و روی تو نه به هر سوئی که کنم راه، راه سوی تو نه خیال تو همه شب ره به کوی من دارد اگرچه بخت مرا رهنما به کوی تو نه دریغ کاش تو را خوی چون خیال بُدی که خرمم ز خیال تو و ز خوی تو نه دل من آرزوی وصل می‌کند چه کنم که آرزوی من این است و آرزوی تو نه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مـراقـبـــه چـیـسـت؟ 👈| فـرمـایـش علـامـه طبـاطبـایـی ره 👤بـه نقـل از علـامـه طـهـرانـی ره |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در خیالم نیست جز این بارگاهِ باشکوه جذبه‌ی صحن و سرایش، خانه‌ زادم کرده است
چای می نوشم که با حسرت فراموشت کنم چای می نوشم،ولی از اشک فنجان پر شده است...
شب سردی است، دلم دیده‌ی تر می‌خواهد دل ِ آشفته‌ی من از تو خبر می‌خواهد قهوه و شعر و خیال ِ تو و این باد خنک باز لبخند بزن، قهوه شکر می خواهد امشب آبستنم از تو غزلی شور انگیز باخبر باش که این طفل پدر می‌خواهد غارتم کرده‌ای و خنده‌کنان می‌گویی صید دل از کف یک سنگ هنر می‌خواهد ترس در جام دلم ریخت، در این راه اگر…؟ یادم آمد سفر عشق جگر می‌خواهد
نگو! نگو که سوار تو مرده است، ای پريشانی يالهايت، سرآغاز آشوب آسمان و زمين! آرام بگير در اين دشتهای بی سمضربه اسبان. بگذار خون خشک شده بر گردنت را بشويم. کاش باز نگشته بودی! تا اميد بازگشت سوارت، ادامه زندگی را بهانه باشد. نگو! نگو که سوار تو مرده است.  
اکنون مرا بهار دل انگیز دیگری آورده است وعده ی پاییز دیگری ویرانه‌های خانه‌ی من ایستاده‌اند چشم انتظار حمله‌ی چنگیز دیگری تا مرگ، یک پیاله فقط راه مانده است کی می‌رسد پیاله ی لبریز دیگری؟ آتش بزن مرا که به جز شاخه‌های خشک باقی نمانده از تن من چیز دیگری تهران و تلخ کامی من مانده است،کاش تبریز دیگری و شکر ریز دیگری... "
یک سینه پر از قصه ی هجر است ولیکن از تنگدلی طاقت گفتار ندارم ...
با منِ خـسـته مـهـربـان‌تر باش من همانم‌ که دوستَت دارد!