eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.4هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بیدار مانده ام که تو را شعر کنم هزار خیال آمد وتو اما نیامدی
من همان خشت فرو ریخته از زلزله ام که دگر نیست در اندیشه ی برپایی خویش
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نيستند دردِ بی درمانشان را درد درمان می‌کند
گر نمی‌پویم رهِ دیدار، عذرم ظاهر است بس‌که در زنجیرِ غم ماندم، ز پا افتاده‌ام
درس یا شعر؟ مسأله این است درس خوب است شعر شیرین است هر دو داروی دردها هستند درس آمپول و شعر مورفین است موقع دردِ لاعلاج اما درس خسته است شعر غمگین است شعر از زیر بار می‌آید وانگهی بار درس سنگین است در شب امتحان خطوطِ کتاب ناگهان دشتی از مضامین است زیست، تاریخ و احتمال پر از استعاره، کنایه، تضمین است چه غزل‌ها که می‌رود از دست چون بغل‌دستی‌ات خبرچین است حیف استادها نمی‌فهمند شعر یک جور حلِ تمرین است درس را می‌شود مجدد خواند شعر آن شعلهٔ نخستین است درس را می‌شود تقلب کرد شعر اما نهفته در سینه است ذره‌بینی است عینک خرخوان عینک شاعران جهان‌بین است فوق لیسانس برق بیکار است شاعر خوش سلیقه تأمین است شاعران بین خلق محبوبند خونِ شاعر همیشه رنگین است ولی از بچه درس خوانِ کلاس دلِ کل کلاس چرکین است من قضاوت نمی‌کنم تو بگو درس یا شعر؟ مسأله این است!
اگر به لاشه ی اشعار من دمی بدمی تمام قافیه هایم حیات می گیرند
خبر آمدنت را دل من تا که شنفت: دیده ام تا سحر از وعده ی دیدار نخفت 💚
یا قسمت من از تو سفر می‌گردد! یا سهم من از تو، مختصر می‌گردد! احساس مرا کشتی و رفتی...اما مجرم به محل جرم بر می‌گردد...!
رتبه می خواهی چو خورشید از خلایق دور باش سایه از هم راهی مردم به خاک افتاده است.
ای دوست به سوی این فرومانده بیا از کوچه غیر راه گردانده بیا گفتی که مرا مخوان که من مرگ توام بر گفته خویش باش و ناخوانده بیا
شب و روزم گذشت به هزار آرزو نه رسیدم به خویش ، نه رسیدم به او نه سلامم سلام ، نه قیامم قیام نه نمازم نماز، نه وضویم وضو دل اگر نشکند به چه ارزد نماز نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو نه به جانم شرر، نه به حالم نظر نه یکی حسب حال، نه یکی گفتگو نه به خود آمدم، نه ز خود می‌روم نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است همه جا "لاشریک..."،  همه جا " وحده..." نبرد غیر اشک، دل ما را به راه نکند غیر آه، دل ما را رفو نشوی تا حزین هله با می نشین هله سر کن غزل، هله تر کن گلو به سر آمد اجل، نسرودم غزل همه‌اش هوی و های همه‌اش های و هو هله امشب ببر به حبیبم خبر که غمش مال من، که دلم مال او هِله از جانِ جان چه نوشتی؟ بخوان ! هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو ! ببریدم به دوش، به کوی می فروش که شرابم شراب، که سبویم سبو
🌼🌼🌼🌼
آن خم که ما را مست کرد از هیچ ما را هست کرد دست خدا شد منجلی اعجازها آن دست کرد
از شهر دلت اگر سفر کرد امیّد طومار تو را چو مرده باید پیچید برخیز و روانه شو که در خانه خاک آن ذرّه که رقصید به خورشید رسید *   *   *   * در دل ز ریای ما حکایت ها بود     غـافل که خدا به کار ما بینا بود ای کاش بجای ادعاهـای تهــی یک ذره نیــاز مدعـا در مـا بود *   *   *   * جواب چشم سخنگـوی جوجه را چـه کند کبوتـری کـه تهـی لب بـه لانـه برگــردد نگه به چشم یتیمان جبهه ها سخت است زهـی که دست تـو خـالی به خانه برگردد استاد •••✾•🌿🌺🌿•✾•••.
نیست بوے آشنا را تاب غربت بیش ازین از نسیم صبح بوے یار می باید کشید...
عید قربان هم گذشت و می‌روم سوی غدیر✨ می شود حیدر(ع) به امر خالق عالم امیر دیگران را من نمی دانم ولی با لطف یار گشته ام از کودکی بر عشق مولایم اسیر "عاصی" ❤️❤️❤️
پزشکیان=روحانی هر چند خودش به فکر لاپوشانی‌ست در مسلکِ خود دچارِ سرگردانی است در پوششِ دین گریزیِ اصلاحات گویایِ حدیث و قصه‌ی قرآنی‌ست اویی که خودش مصیبتی جانکاه است در فکرِ فریب با مصیبت خوانی‌ست والله که هر بدی‌ست از آمریکاست والله که راه و منشش شیطانی‌ست هر کس که برایِ او پیِ تطهیر است پیداست که در توطئه‌ای، پنهانی‌ست عمری روشِ غرب‌گدایان این است این قصه‌یِ غرب باوری طولانی‌ست همواره نگاهشان فقط عطف به غرب در خواستنِ یاری و پشتیبانی‌ست چون جایِ خدا به کدخدا دل بستند پیداست که سهم‌شان فقط حیرانی‌ست کی چاره مشکلاتِ کشور گردد آن‌کس که شرایطِ خودش بحرانی‌ست؟! چون وارد عرصه گشته بی‌ برنامه هنگام سخن دچارِ بی‌سامانی‌ست گفته‌ست خودش: مدیریت نیست بلد درمانده‌ی خود، فکرِ وطن درمانی‌ست؟! از دولت تزویر بکن یاد و بدان بی‌شک که پزشکیان خودِ روحانی‌ست اصلاً گزشِ دوباره از یک سوراخ شایسته‌یِ مردمِ فهیمِ ما نیست
والله که عاشقی جگر می‌خواهد❤️‍🔥 ماندن به سر عهد هنر می‌خواهد👌 بیخود نزنید لاف عشق و مردی⛔️ این معرکه‌ها مرد خطر می‌خواهد💪 ()
🌼🌼
♡ صبحم به نسیم یادت عطرآگین شد با قاب رُخت اتاق من تزئین شد یک چایی تلخ بود در سینی دل با قند خیال تو ولی شیرین شد @eitaaparvanegi
دلم گرفته ز بی‌دست‌و‌پایی شعرم که دست‌و‌پا زدنم را نمی‌کند، تصویر...!
🌼
‌کاش در نیاید مرز آغوشت به اشغال کسی ای امان از دلشوره‌های این منِ میهن‌پرست
علاج خستگی‌هایم کنارت چای درمانی‌است...