eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
خواب در چشم و نفس بر دل محزون بار است از که دورم که به‌خود ساختنم دشوار است؟
همه کس نصیبِ خود را،بَرَد از زکاتِ حُسنَت به منِ فقیر و مسکین ، غمِ بی حساب دادی
خواستم نظم تورا وزن دهم با غزلی فرصت خواندن گیسوی تورا باد گرفت
مجبور می شویم که دیوانه ات شویم عشقت گرفته از دل ما اختیار را
من بار دیگر از غزلت جان گرفته ام از بیت بیت شعر تو ایمان گرفته ام بعد از شروع هر شب بارانی ات هنوز پاییز را بخاطرت آسان گرفته ام‌ آبان چشمهای تو‌را میتوان سرود وقتی برای لمس تو باران گرفته ام از خش خش صدای همین برگهای زرد حالی عجیب، سخت و پریشان گرفته ام پاییز را گره زده ام با نگاه تو این فصل را همیشه گروگان گرفته ام از روزگار بی کسی ام دل بریدی و .. بعد از تو‌باز شام غریبان گرفته ام درد آشنای خوب قدیمی ندیده ای ؟ من سالها از عشق تو سامان گرفته ام با حسرتی که حال و هوایش نگفتنی ست در آخرین نگاه تو‌پایان گرفته ام 💤ℒℴνℯ⤵️ ┅✶❤✶┅
[ نگاهم مےڪنے قلبم، درون سینه مےلرزد! نگاهم ڪن، نگاهِ ٺو بہ دَرد سینه مےاَرزد...]
چنڪَ بر پیراهن یوسف بزن دیوانه وار ای زلیخا عشق اگر رسوا نسازد عشق نیست..             
ای زلیخا بار دیگر کل درها را ببند من پشیمانم که رویت را زمین انداختم ...!
نازنینم بی تو یارای سفر نیست مرا گذر از هرکه کنم ازتو گذرنیست مرا باش تا هر نفسی مرحم جانم باشی جز تمنای وصال تو هنر نیست مرا بی‌دلان منع کنند عشق تورا از دل من باز غیر نگهت شوق دگر نیست مرا
گوش کن حرف دلم را عسلم، شیرینم : "مثل یک کاسه ی زهرم چه کنم؟ من اینم " و هنوزم که هنوز است پر از دردم من و فقط از خودم از دست خودم غمگینم حرف های دل من قوطی کبریتند و آتشم می زند از بس که خودم بنزینم شعرها پر شده از " عشق و عزیز " الکی آخر هر غزل " ای عشق بیا بالینم" ... خود من هم دو سه بار از لب و گیسو گفتم چه بدم آمده از شعر بد و ننگینم حالت زشت و کریه و بدی آدم دارد فقط از عاشقی و ... آه! عجب بدبینم وارث رودکی و سعدی و خیامم من عاشق شعر فروغ و غزل پروینم همه ی همت من شاعری اما افسوس همه ی قافیه ها را الکی می چینم چون اگر حرف دلم را بزنم متهمم چند باری به خودم گفته شده بی دینم شاعر آرام بماند چه کسی حرف زند؟ شاعرم نقد و نظر رسم من و آئینم و چرا شعرِ " سه تا نقطه " سرودن جرمست؟ ولی از عشق خدا لاف زنم تأمینم غزلی خواندم و حافظ چقدر زیبا گفت " گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم " بهروز_علیزاده
به هر دل بستنم عمری پشیمانی بدهکارم نباید دل به هر کس بست اما دوستت دارم
تو پنهان کن خودت را درمیان نقطه‌ها اما بدان من دوستت دارم، سه‌تا‌نقطه، به این معنا ...
نبايد بستن اندر چيز و کس دل که دل برداشتن کاريست مشکل 🙂🙃
"دوصتت دارم عضیضم" با "ص" صابون و"ضاد" در میان عاشقانت یک نفر هم بی سواد ...
مشکل دیوانه تنها یک بغل آرامش است از همین رو پیرهن بر عکس بر تن می کند
مثل خرمشهر آزادم کن از چنگ جنون این بغل را داغ تر از شرجی اهواز کن فرهاد حامد
تو را هر قدر عطر یاس و ابریشم بغل کرده مرا صد ها برابر حسرت و ماتم بغل کرده زمستان می رسد گلدان خالی حسرتش این است چرا شاخه گلِ مهمانِ خود را کم بغل کرده
👏 می روی و گريه می آيد مرا ساعتی بنشين که باران بگذرد
تـا حـریـم گـرم ِ آغـوش ِ تـو تـن‌پـوش ِ مـن اسـت بیخـودی دلـواپـس ِ سـوز ِ زمستـان نیستـم
هرچه کردم نشوم از تو جدا، بدتر شد از دل مـا نرود مهر و وفــا، بدتر شد مثـلا خواســتم این بــار موقـر باشــم و به جای "تو"، بگویم که "شما"... بدتر شد! آسـمان وقـت قـرار من و تــو ابری بود تـازه با رفتـن تـو وضـع هـوا بدتر شــد این متانت به دل سنگ تو تاثیر نکرد بلکه برعکس، فقط رابطـه ها بدتر شـد چاره دارو و دوا نیست، که حال بد من بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت آمدم پاک کنم عشـق تـو را بدتـر شـد...
آمــدم ساحل و دریا بکشـــم اما داد. چشم تو بکر ترین سوژه نقاشی بود
آرام و روان و نرم و سنجیده رَوَد ما ناله کنان و یار نشنیده رود! یک عمر گذشت و عاقبت فهمیدیم از دل نرود هر آنکه از دیده رود!
گفته بودی که چرا محو تماشای منی آن چنان مات که حتی مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
📝مهدی جان ▫️تـــا دلـــم غـــافـــل از آقـــا مـــيــشــود ▫️پــاي مــن ســوي گــنـه وا مـــيــشــود ▫️تـــا مــرا نــفـــســـم بـــه ذلــت مــيـکـشـد ▫️مـــهــدي زهـــراخــجــالــت مـيــکــشــد ▫️کـــار مـــن تـــنــهــا دل آزردن شـــده ▫️کــار مـولـا خــون دل خـــوردن شــده ▫️روز و شــب مـيـگـويـم بــه خــود بــا واهــمــه ▫️مـــن چــه کــردم بـــا عـــزيـــز فــاطـــمــه ┈┈•✾🌿✾•┈┈
یاصاحبالزمان(عج) قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت حتی به قدر ِ نیم نگاهی ببینمت تکلیفِ بیقراری این دل چه میشود اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود در راهِ جمکران،سرِ راهی ببینمت یا که مُحَرَمی شود و بین کوچه‌ای در حالِ کار ِ نصبِ سیاهی ببینمت آقا خدا نیاوَرَد آن روز را که من سرگرم میشوم به گناهی ببینمت دارم یقین که روز ِ وصالِ تو میرسد ذکر ِ لبم شده که الهی ببینمت 😭😭😭