eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
43 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
ربــنا آتنــا ” نگاهش را " آن دو تا گرگ دل سیاهش را “و قنا “من عذاب شبهایی که نبینیم روی ماهش را و از آن عطر در گریبانش و از آن موی نیمه عریانش و از اینکه خدای نا کرده گم کند توی شهر راهش را و از آن فلفل سیاهی که روی لب های آتشین دارد
ما آنچه کـرده ایم، فـدای تـو سر بـه سر ای سنگدل چه مانده کـه با ما نکرده ای
: گفٺ تا امـروز دیدۍ من دلے را بشکنم؟! بغض کردم، خود خورۍ کردم، نگفتم بار ها!.‌.‌.‌ ||•🌻🌿|_____________________
از من مخواه ثانیه‌ای بی‌تو سر کنم ماهی بدون آب چه‌سان زندگی کند؟
مرا به غیر تو با این و آن چه کاری هست؟ اگر هنوز نفس می‌کشم به خاطر توست
: براۍ من کہ پرم از فـراق قصہ نگـو... اگر کتاݕ تو باشے؛ کتابخانہ منم!! ||•🌻🌿|_____________________
گفتی مرا ز یاد ببر‌،بی‌خیال باش من سنگ نیستم،تو ولی خوش خیال باش
قايقي در طلب مـوج به دريا پيوست بايد از مرگ نترسـيد ، اگر بايد عشق...
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ شدیم سرو و به ما بی‌ثمر لقب دادند سرت بلند! بیا این‌هم از سرافرازی ━━━━💠🌸💠━━━━
بيا پيمان ببنديم از جهان هم جدا باشيم از اين پس هرکه نام عشق را آورد ،نامرد است!
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ز بعد مرگ کسی خط به قبر ما نکشید ز بهـر آن که نبـودیم در حسـاب کـسی ━━━━💠🌸💠━━━━ 🌷
از لطف او دچار ولای علی شدم! با یک نگاه کرد مسلمان مرا حسین... :)
زندگی جورچینی از غم بود حل آن سالیان اسیرم کرد.. کودکی تلخ و نوجوانی تلخ و جوانی نکرده پیرم کرد...
گفتند "جواد" است! سر راه نشستیم در جمع گدایان خبری بهتر از این نیست ...
غم کشت مرا و کس به‌دادم نرسید بالله که در این شهر مسلمانی نیست..
مثل ره گم کرده‌ها اهل «ولنتاین» نیستیم/روزِ عشقِ شیعه‌ها «پیوند زهرا و علی‌» ست
گل همیشه بهار علی، قرار علی تمام بود و نبود علی، نگار علی یگانه محرم راز علی، نماز علی نیاز و ناز علی، روز و روزگار علی گلی جوان‌تر و خوشبو‌تر از نسیم بهشت دلی به سرخی و یکرنگی انار علی علی به کوچه شد امّا دلش کنار شماست شما به خانه‌ای امّا دلت کنار علی
نسیمی از نَفَست سوی من فرست که باز گرفــتـــه آیـنــــه‌ام را غـبـــار دور از تــو
ما جمعه را به شوق تو تعطیل کرده ایم ای روز بازگشت تو آغاز عیدها ...
درونِ قایقِ تنهایی اتاق خودم نشسته ام لبِ دریا به اتفاق خودم کسی مقصرِ این شعرهای سردم نیست که کور بوده از آغاز هم اجاقِ خودم دو جلد دفتر شعر و خیال دستانت کنار سفره ی احساس شد صداق خودم نفس نمیکشم انگار گیر افتادم میانِ غربتِ سنگینِ باتلاق خودم نگفته ام که چرا سالهاست یادِ توام؟ شکسته ام همه شب با غمت جناق خودم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌ ‌ ‌ کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد همه‌ی ارض و سما داشت مُهیا می شد حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر راهیِ ساحل آرامش دریا می شد تا کمی تربت اعلای نجف بردارد پر جبریل به زیرِ قدمش وا می شد چشم "خورشید" به رخساره ی "مهتاب" افتاد کهکشان بُهت زده غرق‌تماشا می شد گذرِ نور اگر آینه کاری شده بود نیمه شب "کوچه ی پیوند" چه زیبا می شد و خدا زیر لب آهسته به خود می گوید: چه کسی غیر علی هم دم زهرا می شد؟! زیر آن چادر خود فاطمه تا می خندید یل خیبر شکن آنقَدر دلش وا می شد رمز سرزندگی ام یا "علی" و یا "زهراست" وسط این دودمه نبض من احیا می شد در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا" سندِ نوکری ماست..،که امضا می شد ‌ ‌ ‌ ‌
ندارد به روی سرش تور و تاجی گل است و ندارد به تاج احتیاجی دو شاخه مناجات و یک جلد ایمان عجب عشق پاکی عجب ازدواجی
هنوزم بنظرم قشنگ ترین بیت برای این ازدواج متعلق است به سیدحمیدرضا برقعیه اونجا که سرود: می رسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است می فروشد زرهی را که رفیق جنگ است چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد وان یکاد از نفس فاطمه برتن دارد