هدایت شده از سرزمین شعرها 🍎
جواد:
کانالهای ما:
❣شعرهای ناب
♥️ @sherhaye_nab
❣ آبادی شعر
♥️ @abadiyesher
❣ سرزمین شعرها
♥️ @sarzaminesher
🌼🌸☘🌼🌸☘
بخشی از مقدمهٔ محمدرضا سنگری بر کتاب «خورشید در عبای تو پیچیده است» از مرتضی حیدری آل کثیر:
شعر آذرخش ناگهان احساس و عاطفه و طوفان و سیلان رستاخیز درون نیست، اصلا هیچ شعری ناگهان نیست، مثل تراکم قطرهها که در تدرّج خویش باران میزایند و پیوند ذرهها که حجم انبوه نور میآفرینند، شعر پشت روح و ذهن و ضمیر به تدریج شکل میگیرد و البته در یک ناگهان به نفس گریهای یا لبخندی متولد میشود.
پشت همهٔ سرودههای بزرگ، روح تکوینیافتهٔ شاعر، سوسو میزند. روحی که در گذار از حادثههای درون و بیرون به باروری رسیده و میوهٔ آن در هیئت شعر بر شاخهٔ وجود شاعر نشسته است.
اکنون پرسش آن است که چه "چیزها" در پیوند مبارک خود در آسمان وجود شاعر، خورشید شعرها و زایش ستارههای سروده را سبب میشوند. چه عناصر رازآمیز و غریبی در ازدواج خجسته و شورانگیز خویش، کودکی، به نام شعر را میهمان هستی وجود شاعر میکنند.
همانگونه که گفته شد باید نخست باور کرد، شعر گدازههای ناگهان آتشفشان جان نیست. هرچند هیچ آتشفشانی نیز ناگهان فوران نمیکند و تکوین دل آتشین کوهها در طول سالها و قرنها و هزارهها شکل میگیرد. به قول محمدعلی شمسالدین شاعر عرب: "شعر ظاهرا ناگهان متولد میشود، اما در واقع در نهانگاههای خودآگاهی و ناخودآگاهی و بیشتر در ناخودآگاهی یعنی سمت مبهم ادراک و اتاق محرمانهٔ درون آدمی ساخته شده و ناگهان بروز میکند."
عناصر بههمپیوستهای که شعر میسازند یا شاعر و شعر را میسازند، این چند عنصر میتوانند باشند:
۱ _ ذوق سرشار:
همه نمیتوانند شاعر باشند. اگر شعر آموختنی بود، جهان این همه معطل آمدن فردوسیها و حافظها و مولاناها نمیشد. اصلا شاعران این همه تکاپو نمیکردند تا طلوع آفتاب سعدی و گوته و نظامی و الیوت و تاگور را انتظار بکشند. این ذات شاعرانه یا به قول حافظ آنِ شاعرانه، بخشش خداوند است. هرچند برخی ممکن است این بخشش را خوب نیابند و به باروری و صیقلدهندگی آن نپردازند.
۲ _ انس با ملکوت واژهها:
شعر معماری واژههاست و کسی میتواند شاعر موفق باشد که طول، عرض، حجم، رنگ، مزه، وزن، و هفت توی واژهها را کاویده باشد. شاعر باید با واژهها زندگی کند... نه خود واژهها باشد. آنقدر محرم واژهها شود که واژهها در عریانترین هیئت برایش آغوش بگشایند و او در همنفسی مداوم واژهها، خلقت تازهای از واژه را رقم بزند.
واژهها همیشه آرام و رام نیستند. شاعر در ممارست شاعرانهٔ خویش و زیستن مدام با واژهها، با آنها به تفاهم میرسد. توسن سرکش کلمات را رام میکند و با آنان راهوار و هموار به سمت مقصد آفرینشهای نو سلوک میکند.
شاعران بزرگترین واژهها را میشناسانند و واژهها با شاعران زندگی میکنند و زندهتر میشوند.
۳ _ شناوری و ساحلناپذیری در تامّل و مطالعه:
شاعر باید بخواند و بخواند و بخواند، گذشته را، امروز را، خود را، هستی را، و همه چیز را. آنقدر در هندسهٔ وجود شناور شود تا ضلع پنجم مستطیل را کشف کند! آنقدر بگردد تا شیوهٔ برونشد از مدار دایره را بیابد و چنان حیرتزده در ملکوت پدیدهها سفر کند که همهٔ واژههای سربهمهر ملکوت مقابل نگاهش قفل بگشایند و خود را افشا کنند.
شاعر اگر در حصار امروز بماند زودتر تمام میشود، اگر در حصار گذشته بماند هرگز به امروز و فردا نمیرسد. برای شاعر گذشته مقصد نیست گذرگاه است. در گذشته نمیماند اما از گذشته ناگزیر است.
شاعر گذشتهٔ فرهنگی خود را میشناسد، برای او هیچ چیز دورریختنی نیست. او قدرت بازیافت حتی زبالههای دیروز را دارد. اگر شاعر فردا داشته باشد مدیون گذشته و حال است. او تنها و تنها در مضمون شعرها و اندیشهها شنا نمیکند که شیوه، ساخت، رندیها، ظرافتها و زیرکی کلام را نیز میکاود، چرا که در نگاه او فرم همان اندازه مهم است که محتوا و مگر در ساختن یک ساختمان نقشه کافی است؟! هرگز، درونکاریها و ظرافتکاریها همان اندازه مهماند که پایهریزیها، سختکاریها و ساختوسازهای بیرونی.
۴ _ الهام و نفس رحمانی:
شاعری گفته است: انما نحن معشر الشعراء یتجلّی سرّ النبوه فینا؛ جز این نیست که راز نبوت در شعر ما شعرا تجلی میکند. حق با اخوان ثالث است که شاعران از نوعی شعور نبوت برخوردارند.
عالم عشق ندانند هوسبازی چند
راز عالم نسپارند به غمّازی چند
مگر حسان بن ثابت پس از ستایش علی علیهالسلام در غدیر و سرودن قصیدهٔ خویش از پیامبر نشنید که در این سرودن روحالقدس یاریات کرد؟ باری روحالقدس، از نفس و نفس مسیحا میسازد که:
فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد.
چیست در گردش جادویی چشمت که هنوز
قلم فرشچیان دور خودش میچرخد
#رضا_درویش_نژاد
وحشی اگر رحم نیست در دلِ او، گو مباش
شُکر که جانِ تو را طاقتِ آزار هست!!
#وحشی_بافقی
ساعت دو شب است که با چشمِ بیرمق
چیزی نشستهام بنویسم بر این ورق
چیزی که سالهاست تو آن را نگفتهای
جز با زبان شاخه گُل و جلدِ زرورق
هر وقت حرف می زدی و سرخ میشدی...
هر وقت مینشستی به پیشانیاَت عرق...
من با زبانِ شاعریام حرف میزنم
با این ردیف و قافیههای اَجَق وَجَق
این بار از زبان غزل کاش بشنوی
دیگر دلم به این همه غم نیست مستحق
من رفتنی شده؛ تو زبان باز کردهای
آن هم فقط همین که: برو در پناه حق!
#نجمه_زارع
هدایت شده از 📝زهرا علیپور
مژده مژده
#ماه_شعر_گوهرشاد
ویژه بانوان
زمان:آخرین پنج شنبه هر ماه
مکان:حرم مطهر رضوی ،صحن آزادی ، رواق حضرت نجمه خاتون
با شعرخوانی بانوان شاعر آیینی کشور
با اجرای #زهرا_علیپور
آیدی @zahraalipour1403
جهت هماهنگی و ارسال شعر
https://eitaa.com/zahraalipoor19
گلبرگِ حریرِ باغبان صبح بهخیر
آهنگ سفیر کاروان صبح بهخیر
سرمستِ پیالهی طلایی سحر
خورشید بلند آسمان صبح بهخیر
#حسین_جعفری
چه سودی دارد این شاعر شـدن بـی تـو برای من
فـدای خنـدهی تـو بیت بیت شعرهای من
#متین_شریفی
خستهام از این همه عشق دروغین و غلط
دردِ شیرین مرا، فرهاد می فهمد فقط..!
#پروانهحسینی
آنکه از قافلهی عشق جدا میگردد
مبتلا، بر غم و اندوه و بلا میگردد
میدهد عزت و قدر و شرف خود از کف
چون جدا، از کرم و لطف خدا میگردد
عشق، اکسیر وجود است و گدازندهی قلب
که مِس سینه از آن نیز، طلا میگردد
عشق هرچند ملال آور و جانکاه بوَد
عاشقان را، مدد و راهنما میگردد
آنکه جز عشق خدا در دل خود جای نداد
"قبلهی حاجت و محراب دعا میگردد" ۱
میبَرد راه به سرچشمهی خورشید ز عشق
در دل ظلمت و مصباحِ هُدا میگردد
میدهد درس حقیقت به همه عالمیان
چونکه عاری ز رَه خبط و خطا میگردد
مرتضی، محو خدا بود ز عشقی ازلی
بین چهسان بر همگان قبله نما میگردد؟
گشت منشق سر او در دل محراب نماز
که شهید از ستم قوم دغا میگردد
بارگاهش به نجف بوسهگه اهل ولاست
نام او نیز. به هر درد، دوا میگردد
نظری کن به حسین بن علی و دریاب!
که به شوق کرمش شاه، گدا میگردد
در ره عشق فدا کرد خود و اهلِ عیال
اینچنین است که شاه شهدا میگردد
بود چون عاشق وارستهی درگاه خدا
عاقبت در ره این عشق، فدا میگردد
(ساقی) کرببلا مظهر عشق است و وفا
زین سبب، اسوهی ارباب وفا میگردد .
#سید_محمدرضا_شمس(ساقی)
۱ـ صائب"
بر درگهی سلام که ذلت ندیده است
آن را خدا چو عرش عزیز آفریده است
بر حضرتی سلام که از حُسنِ تربیت
در روزگار از عظمت یک پدیده است
بر نخلهای سلام که در لالهزار علم
از شاخه شاخهاش گل عرفان دمیده است
بر هاجری سلام که در کعبهی عفاف
اوصاف او ز قبلۀ هفتم رسیده است
بر مریمی سلام که موسای اهل بیت
او را به نور عشق و دعا پروریده است
بر دختری سلام که چون جدهاش بتول
او را خدا ز رجس و پلیدی بریده است
معصومهای که پاس حریمش دهد فلک
معصوم نیست لیک به عصمت رسیده است
بر ماه آسمان امامت ستاره است
بر نور دیدگان علی نور دیده است
در اهل بیت فاطمهی دیگر است او
او را خدا ز خیل زنان برگزیده است
خورشید تابناک خراسان عشق را
این ماه قم به چرخ وجاهت سپیده است
بر خواهری سلام که گردون مثال او
جز زینبش به عاطفه دیگر ندیده است
زینب قدش ز داغ برادر شکسته شد
او هم قدش ز هجر برادر خمیده است
بر هجرتش سلام که هجر برادرش
او را ز شهر وحی به ایران کشیده است
آمد برای دیدن روی رضا ولی
او را ندید و بر لب او جان رسیده است
ای در حجاب نور خود از دیدهها نهان!
کو دیدهای که روی تو بیپرده دیده است؟
دامان سبز هر ملکی باغ گل شده است
از چشم زائرت چو گل اشک چیده است
امشب به شوق بوسه به درگاه عزتت
مرغ دلم به سوی حریمت پریده است
خوانم تو را به زمزمهی "إشفعی لنا"
لطفی که بر ولای تو ما را عقیده است
بر درگهت نهاده (مؤید) سر نیاز
جایی ز درگه تو که بهتر ندیده است.
#سید_رضا_مؤید
از صبح نخست، عشق جفت غم بود
غم هم که فقط سهم بنیآدم بود
بیدغدغه از عشق تو دل میکندم
دل کندن و جان کندن اگر باهم بود
#مبین_اردستانی
-کتاب لحظههای بیملاحظه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دختر آسمان هفتم🌸
چشم انتظار شماییم در جمع خانوادگی فانوس
._._._._._._._._._._._._._._
🔸سخنران:
حجت الاسلام محمد داستانپــور
🔹اجرا:
حمیـد مـرادی
🔸با نوای:
سیدرضا نریمانــی
امیــر برومنـد
._._._._._._._._._._._._._._
⏰زمان: جمعه ۲۸ اردیبهشت ماه/ از نماز مغرب و عشا
📌مکان: میدان امام علی(ع)
#دختر_آسمان_هفتم
#جمع_خانوادگی
#جشن_روز_دختر۱۴۰۳
#گروه_فرهنگی_فانوس
@fanousgroup_ir
آدما چقد زود خودشون رو نشون میدن؟!!!☺️☺️
نمیدونم چه اصراری داریم اینقد به سرعت شخصیت خودمون رو فاش کنیم😊
بسم الله الرحمن الرحیم
آشنا
گفتند؛ «بِالدُّعا، یُستَدفِعُ البَلا»
پس نیست جز دعا، در کولهبار ما
دنیای بیوفا، از ما تو را گرفت
از ما تو را گرفت، دنیای بیوفا
در شهر پر فریب، از عشق بینصیب
ماندیم ما غریب، ای یار آشنا
گریان و روسیاه، با باری از گناه
هی آه پشت آه...، اما پر از ریا
آخر در این گذر، جان میرسد بهسر
بییاد تو اگر، باشد قدر، قضا
ما دلشکستهایم، از بند رستهایم
بیمار و خستهایم، آه ای شفا بیا
ای کعبهی امید، در هالهای سپید
آمد به ما نوید، از جانب خدا؛
یکروز میرسد، یکروز میرسی
خورشید بیغروب، از پشت ابرها
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان
#ماه_آخر
هدایت شده از نبض قلم
چِک چِک چِک چِک، دوباره در زد باران
با بوسه بــروی شیشه، سر زد باران
یک لحظه ی کوتاه، لبـــم شیرین شد
تا خـــنده زدم دوبـــاره پــر زد باران!
#صفیه_قومنجانی
🆔 @nabzeghalam
ابوالقاسم فردوسی توسی
(۳۲۹ – ۴۱۶ هجری قمری برابر با ۳۱۹–۴۰۳ هجری خورشیدی)
شاعر حماسهسرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران است. فردوسی را بزرگترین چکامهسرای پارسیگو دانستهاند. که از آوازهٔ جهانی برخوردار است. وی را حکیم سخن و حکیم توس نیز گویند.
دانی که ایران نشست من است
جهان سر به سر زیر دست من است
هنر نزد ایرانیان است و بــس
ندادند شـیر ژیان را بکس
همه یکدلانند یـزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شود
کنام پلنگان و شیران شـود
چـو ایـران نباشد تن من مـباد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریـم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهیم
چنین گفت موبد که مرد بنام
بـه از زنـده دشمـن بر او شادکام
اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکــوتر از مـرگ در کـــارزار
#فردوسی
۲۵ اردیبهشت روز گرامیداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی 🌼🌼🌼
مشتاق صمیمانهی دیدارِ شمایم
اما تو بفرما به چه تدبیر بیایم
هم سلسلهٔ مویِ تو بسته است به دستم
هم رشتهٔ گیسویِ تو پیچیده به پایم
آمیخته با آتش و بغض است گلویم
من گریهٔ شمعم که گرفته است صدایم
گردِ من دلسوخته پروانه زیاد است
از این همه تنها تو دلت سوخت برایم
بگذار بگریم که بگریم که بگریم
ابری است که ابری است که ابری است هوایم
#هادی_محمدحسنی
هدایت شده از اشعار "عاصی"
#طنز 😂😂😂
خواب دیدیم من شبی هستم میان شاعران
شاعری برجسته استاد ادب ، شعر و زبان
یک طرف مردان شاعر از ازل تا روز حشر
آن طرف جمع زیادی اهل شعر از بانوان
تاج زرینی یکی آورد زیباتر ز نجم
بر سرم بگذاشت آن را ماه رویی ناگهان
گفت عاصی پادشاه شعر در ایران تویی
نه غلط گفتم تو هستی پادشاه اندر جهان
حافظ و سعدی منم صائب که نه بهتر از او
شهریار شعر عاصی شاعری خوب و جوان
برترم از مولوی بهتر منم از رودکی
از نظامی من سرم هم محتشم هم دیگران
نام خیام و باباطاهر بُود هر چند نیک
شعرشان در پیش اشعارم بُود برگ خزان
حضرت فردوسی طوسی بُود شاگرد من
من به او آموختم افسانه صد پهلوان
وحشی از اشعار من بودش که وحشی شد دگر
شعر من را خواند پروین ناله زد آه و فغان
شهریار آن تُرک عاشق حاصل عمر من است
همچو عطار و سنایی در پِی من بی گمان
از حسادت از تکبّر گشته ام لبریز من
چون ندارم من طرفداری شدش اشکم روان
بارالهی این تکبر را مگیر از جان من
تا بمانم در خیالم بنده در جمع یلان
با لگد بانو چنان زد بر سرم من هم که خواب
گفت برخیز عاصی دیوانه شد وقت اذان
"عاصی"
🤣🤣🤣
❤️ ۲۵ اردیبهشت بزرگداشت روز زبان فارسی و فردوسی حکیم گرامی باد
میسوزم اما آتش عشق تو خاموشی ندارد
میمیرم اما داغ چشمانت فراموشی ندارد!
#محمدسعید_میرزایی
حالا که میروی همراه جادهها!
برگرد و پس بده تنهایی مرا…
بی خاطرات تو؛ بی آرزوی تو
دل را کجا برم؟ شب گریه را کجا؟!
#محمدمهدی_سیار
گاهی تن خستهام جلا میخواهد
بیچاره دلم حال و هوا میخواهد
آقا نظری کن به پریشانی من
دلبستهی تو کرب و بلا میخواهد
#محمد_درّودی
تو نبین ساکت و آرام نشستم کنجی
حرف ناگفته زیاد است ولی محرم نیست
#سید_تقی_سیدی