eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
43 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
وادی عشق بسی دور و دراز است ولی طی شود جادهٔ صدساله به آهی گاهی
هدایت شده از بهار نارنج
ساکتی اما نگاهت می‌زند از عشق دم رنگِ رخسار از زبان یک وقت‌ها گویاتر است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐔𝐒:👇C᭄ https://eitaa.com/Bahar_narenj00 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نه آهی خیزد از دل تا که سوزد مرغ جانم را نه برقی تا از او گیرم سراغ آشیانم را درین خشکیده باغ آری من آن بی بال و پر مرغم که از هر نوک خاری می‌توان یابی نشانم را نهانی هر شب از شوق تو چون خورشید می‌سوزم نه چون شمعم که آرم بر زبان راز نهانم را چو جان گر در برم آید گهی در دیده گه بر دل چو اشک آرزو بنشانم آن آرام جانم را به محشر هم روم چون سایه دنبالش به امّیدی که بینم بر سر خود سایه‌ی سرو روانم را دل سنگ از شرار ناله‌ی من آب می‌گردد کجا دارند مرغان چمن تاب فغانم را به باد نیستی دادم غبار آرزوها را که بگذارم دمی آرام جان ناتوانم را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با نگاهت، لایق درک حضورم می‌کنی در میان زائرانت، غرق نورم می‌کنی نیستم من لایق الطاف شاهانه ولی با تنعّمهای خود، مست غرورم می‌کنی
تو نیستی انگار در دنیا کسی نیست دنیای من بودی نمی‌دانستم اما
خواستم در وصف عشق تو بگویم یک غزل مطلع و حسن ختام و بیت بیتش اشک شد. ()
در قم خوبان هرآنچه را می‌گیرند از خواهر حضرت رضا می‌گیرند مردان دین را، زنان حجاب خود را از حضرت معصومه فرا می‌گیرند
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران
🌼🌼🌼🌼
سلام صبحتون به‌خیر🌼
‍ای شور غزل خوانی من صبح بخیر موسیقی بارانی من، صبح بخير جانم شده مشتاق نگاهت دم صبح ای دلبر ایرانی من، صبح بخیر
در گوشه‌ای ز صحن تو قلبم نشسته است دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است چون دشت‌های تشنه درین آستان قدس در انتظار ابر عنایت نشسته است چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب! ما را قبول کن که دل ما شکسته است فوج کبوتران تو آموخت عشق را پرواز نور در حرمت دسته دسته است دریاب روح خسته‌ی ما را که مثل اشک دیگر امید ما، ز دو عالم گسسته است می‌آید از تراکم عالم به این دیار قلبی که از تزاحم اندوه خسته است.
بر لب بام خطر ، باشد مکان اعتبار خواب امنیت نباشد در جهان اعتبار چون گل رعنا بهارش با خزان آمیخته است دل نبندی غنچه سان بر گلسِتان اعتبار نیک چون وابینی از یک سنگ و آهن جسته‌اند تابش برق و چراغ دودمان اعتبار از ورق گردانی بال هما غافل مشو ای که می‌لرزی به چتر زرنشان اعتبار پرده‌ی اِدبار باشد اطلس اقبال او تخته کن، گر بینشی داری، دکان اعتبار از غرور کهنه ها چندان مکدّر نیستیم کشت ما را ناز این نوکیسگان اعتبار این گمان دارند کز رحمت چو بگشایند چشم می‌شود سوراخ‌ ها در آسمان اعتبار هیچ آبی غیر آب سرد تیغ این فرقه را برنمی انگیزد از خوابِ گران اعتبار یک زمان در گوشه‌ی ویرانه کردن خواب امن خوشتر است از گنج‌ های بیکران اعتبار تا زمان بی سرانجامی مکانی باشدت سعی در تعمیر دل‌ها کن زمان اعتبار شمع دولت را بهْ از دست دعا فانوس نیست دست درویشان بگیر ای کامران اعتبار دامن شب‌ها بوَد خطّ امان از حادثات مگذر از شب زنده‌داری در زمان اعتبار عالم بی اعتباری عالم بی آفتی است زود بیرون آی (صائب) از جهان اعتبار
توبه کردم که دگر شعر نگویم ز فراق این دل توبه شکن با غم عشقت چه کند؟
جان پناه خستگی‌هایم شدی؛ صدآفرین حسرت امروز و فردایم شدی؛ صدآفرین رنگ چشمت جلوه‌ای از رنگ چشمان خدا خالق تصویر دریایم شدی؛ صدآفرین در خودم گم می‌شوم وقتی نگاهم میکنی مقصد پنهان و پیدایم شدی؛ صدآفرین با تمام سازهای زندگی رقصیده‌ام آخرین آهنگ اجرایم شدی؛ صدآفرین دل بریدم از تمام دلخوشی‌های جهان آفرین؛ تنها تمنایم شدی؛ صدآفرین
در کنارت اگر نمیگیری لااقل لطف کن کناره مگیر
هرکجا پهلو بگیری، شور لنگرگاه دارد آبیِ آرام چشمانت به دریا راه دارد گریه‌هایت عطر باران‌خوردهٔ زیتون عکّا خنده‌هایت طعمی از انجیر رام‌الله دارد تکیه‌گاه آرزوهای بلند ابرهایی کوه پیش شانه‌هایت قامتی کوتاه دارد از هزار و یک شب رنجت چه می‌دانم جز اینکه داستان هر شبش یک سال اشک و آه دارد تیرباران است و گنجشکان شهرت سینه‌سرخ‌اند باد و بوران است و گل عزم شهادت‌گاه دارد پیله کرده غم به لبخند تو اما نیست باکی کرم ابریشم کی از پروانگی اکراه دارد؟ لشکر ظلمت چه خواهد کرد با زیبایی نور؟ سنگر شب‌های تو فرمانده‌ای چون ماه دارد قرص خواهد شد دل دریاچه‌ها وقتی که صیاد نقشه‌‌هایی نو برای گلهٔ تمساح دارد جاده‌ را با عشق طی کن، از سراشیبی نپرهیز شا‌هراه سرنوشتت مقصدی دلخواه دارد
شب شعر ملی «بهشت هشتم» نشست ادبی شعرخوانی رضوی همزمان باشروع به‌کار دبیرخانه چهارمین‌دوره جایزه‌ادبی مادرانه سخنران؛ دکتر محمدرضا سنگری اجرا؛ احمد علوی شعرخوانی؛ عباس شاهزیدی(خروش) محسن ناصحی مریم کرباسی محمد خادم سید علی نقیب سایه رحیمیان مجتبی خرسندی زمان؛ پنج‌شنبه ۲۷ اردیبهشت ماه از ساعت ۱۶ محل برگزاری؛ اصفهان، جنب فرودگاه شهید بهشتی آستان مقدس امامزاده جعفر علیه‌السلام کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
صبح آمده و ترانه‌خوان شد بلبل با غنچهٔ تازه همزبان شد بلبل تا غنچهٔ گل شکُفت در اول صبح انگار که صد سال جوان شد بلبل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اگرچه مکه رفتی، حاجی اصلی منم بانو تو دور سنگ می‌گردی و من دور تو می‌گردم
سلام دوستان عزیزانی که برای خرید کتاب‌های ادبی از نمایشگاه نیاز به تبادل نظر دارند، فقط در ساعت اداری در خدمت‌شون هستم. 09031534683 ارادتمند
این چنین زیر و زبر عالم نمی‌ماند مدام می‌نشاند چرخ هر کس را به‌ جای خویشتن