گفتم که دیر میشود افسوس زودِ زود
خندید و زود از من و حرفم گذشت و رفت
#الهه_سلطانی
🆔@abadiyesher
شهید معطر(سیّد احمد پلارک)
شد از طفولیّت به نامت مردِ میدان
مفهومِ صبر و استقامت شد تنِ تو
در زندگی بارِ مرارت می کشیدی
در جبهه ثابت گشت عزمِ مُتقنِ تو
پاداشِ اخلاصی چنین ، شایسته ی توست
این که معطّر شد همیشه مدفنِ تو
چون حنظله غسلت نمودند آن ملائک
عطرِ محمّد آمد از بوییدنِ تو
سیّد پلارک...! جان فشانی ها نمودی
رفتی که پا برجا بماند میهنِ تو
پیغامِ عطرت منتشر گشته که شاید
رسوا شود از انتشارت دشمنِ تو
روشنگری ، تبیین ، جهادِ راهِ بینِش...
قطعاً مبَیّن شد پیامِ روشنِ تو
آسیه مرادپور
(خاتون)
راهي به غير آينه بودن نمانده است
دیدن کجاست؟حال شنودن نمانده است
بودن؟ نبودن؟ آه همان پرسش قدیم
بودن نمانده است و نبودن نمانده است
درهای بسته را نفست باز میکند
قفلي براي باز گشودن نمانده است
پرچین باغهای اجابت خراب شد
يعني که حاجتی به ربودن نمانده است
آنجا رسیدهام که مجال کلام نیست
وقتي براي شعر سرودن نمانده است
#مرتضی_امیریاسفندقه
🆔@abadiyesher
این قلبهای یخزده را امتحان نکن
بیمهری و سکوت جهان را بیان نکن
ای عشق سربهراه نگاهت نمیشویم
خود را میان منطق ما خستهجان نکن
بر دوشهای ماست گناهان عاشقی
دل را دوباره وارد این داستان نکن
ما را فراز نیست در این عرصه فرود
احساس را برای غزل نردبان نکن
خوابیدهایم خواب زمستان دراز باد
در روزگار یخزده بیدارمان نکن
اصلا چه کار داری و حرف حساب چیست؟
عزت زیاد، پیله به ما "مهربان" نکن
#پریسا_مصلح
🆔@abadiyesher
سالها جمعيت دل را پریشان خواستم
رنج خود را در پی شادی یاران خواستم
بود در آغوش گل جایم چو شبنم در بهار
پاکدامانی از آن مهر درخشان خواستم
از دعاها بحرِ صدها عقدهها بگشوده شد
هرچه را کردم طلب با چشم گریان خواستم
فيض خاموشی نصیبم شد چو غنچه تنگدل
مهر بر لب روشنی را مِهر تابان خواستم
رنج هجرش بردم و امّید وصلش داشتم
خون دل خوردم بسی تا مهر جانان خواستم
عشق را نازم که ما را بی نیاز از عقل کرد
همچو مجنون از جنون عشق سامان خواستم
هرگز از فیض سخن محروم طبع ما نشد
من که در بحر ادب طبع درافشان خواستم
با همه طبع بلندم همچو مور افتادهام
فقر را بالاتر از ملک سليمان خواستم
در تعلق هر نیازی خواستم از بخت خویش
با دعای نیمه شب از حی سبحان خواستم
در تسلای دل افراد ناکام و ضعیف
همچو لاله خویش را با قلب سوزان خواستم
روز سختی هیچکس غمخوار و یار ما نبود
من نمیدانم چرا این مهر یاران خواستم
بهرهی ما از جهان جز رنج و ناکامی نبود
گرچه چون گل عالمی را شاد و خندان خواستم
از خدا غیر از خدا ما را تمنایی نبود
کز برای این دل پردرد درمان خواستم
ای (وکیلی) هر زمان فیضی طلب کردم ز ابر
یر سرم آتش فرود آمد چو باران خواستم
#ابوالفضل_وکیلی_قمی
🆔@abadiyesher
ای آرزوی اولین گام ِ رسیدن
بر جادههای بیسرانجام ِ رسیدن
كار جهان جز بر مدار آرزو نیست
با این همه دلهای ناكام ِ رسیدن
كی میشود روشن به رویت چشم من، كی؟
وقتِ گل نی بود هنگام ِ رسیدن؟
دل در خیال رفتن و من فكر ماندن
او پختهی راه است و من خام ِ رسیدن
بر خامیام نام ِ تمامی میگذارم
بر رخوت درماندگی نام ِ رسیدن
هرچه دویدم جاده از من پیشتر بود
پیچیده در راه است ابهام ِ رسیدن
از آن كبوترهای بیپروا كه رفتند
یک مشت پر جا مانده بر بام ِ رسیدن
ای كالِ دور از دسترس! ای شعر تازه!
میچینمت اما به هنگام ِ رسیدن.
#قیصر_امینپور
🆔@abadiyesher
یک قاب ز خندههایت ای ماه بده
خیری برسان پاسخ دلخواه بده
یا پا مکش از کلبهی درویشی من
یا اینکه مرا به خانهات راه بده
#انسیه_انارکی
🆔@abadiyesher
صبح است بیا که غصّهها را ببُریم
عمری است فقط گذشته را میشمریم
یک لقمه امید و جرعهای عشق بنوش
وقتی که خدا هست، چرا غم بخوریم؟!
#حسینعلی_زارعی
🆔@abadiyesher
. با قافلهی عمر سفر کن اما
دل را تو گره نزن به کار دنیا
میخواهی اگر به رستگاری برسی
یک لحظه نشو غافلِ از یاد خدا
#محمدحسن_محمدی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
آنقدَر شعر مرا خواندی و گفتی احسنت
فکرت افتاد که شاید تو دلیلش باشی؟
#محسن_صحت
هدایت شده از حــــــــــــــــــــبیب
نامهی آخرت به دستم رسید
بالاخره تونستی پستش کنی!
خیلی پلا میونمون خراب شد
دیگه نمیتونی درستش کنی...
جون به لبم رسید تا رامم بشی
چجوری این آتیشو خاموش کنم
شاید ببخشمت ولی محاله
نامهی آخرو فراموش کنم
نوشتی آسمونمون تموم شد
هرچی که بوده بینمون تموم شد
تو ساده رد شدی ولی جدایی
خیلی برای من گرون تموم شد
تو آسمون عشق من پریدن
یه ذره بال و پر میخواس، نداشتی
بهم نگو تقصیر سرنوشته
عاشق شدن جیگر میخواس، نداشتی!
با این حساب حرفی دیگه نمونده
منم دیگه حرفامو جَم میکنم
یه مشت غزل میمونه، چندتا نامه
اونم یه خاکی تو سرم میکنم...
#حامد_عسکری
خواهی که غریق بحر عشاق شوی؟
مشنو، منگر، مگو، میندیش، مباش !
#افضل_کاشانی
🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼یکی از بهترین صحنههای #اربعین امسال توسط خادم حرم مطهر حضرت سیدالشهدا خلق شد.
🆔@abadiyesher
#مدحِ_مولا
#یا_مرتضی_علی
دلبستهام به نام تو یا مرتضی علی
آشفتهام ز جام تو یا مرتضی علی
پیغمبر از مقام و مرام تو گفته است
جانم به این مقام تو یا مرتضی علی
عُمری به سمتِ خاکِ نجف دادهام سلام
تا بشنوم سلام تو یا مرتضی علی
نهجالبلاغه معدنی از نور و حکمت است
بَهبَه به این کلام تو یا مرتضی علی
جانِ دلاوران و یَلان را گرفته است
شمشیرِ در نیام تو یا مرتضی علی
تفسیرِ مُصحَفی و ولایت برای توست
عالَم همه غلام تو یا مرتضی علی
از هرچه غیرِ یاد تو آزاد گشتهام
اُفتاده دل به دام تو یا مرتضی علی
"یا ضَیْغَمالمُهَمْهَم و یا والیالولی"
شیرانْ تمام، رام تو یا مرتضی علی
اینکه خدا به دست تو دادهست، کوثرش
بوده به احترام تو یا مرتضی علی
ذرّه، اگر نظر کنی از عرش بگذرد
با فیضِ مستدام تو یا مرتضی علی
#میلاد_الماسی
🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 دلتنگ
دلم برای تو ای اربعین چه دلتنگ است
دوباره بین من و تو هزار فرسنگ است
دلم برای همان ازدحامِ پشت ضریح
که دستهای دعا با تو چنگ در چنگ است
دلم برای همان قلبها که بیرنگند
دلم برای همان چایها که پررنگ است
دلم برای همان دستههای سینهزنی
که با صدای قدمهای من هماهنگ است!
دلم برای همان آشتی، همان لبخند
در این زمانه که -دور از تو- هرطرف جنگ است...
#مهدی_جهاندار
#اربعین
🆔@abadiyesher
در شهر من این نیست راه و رسم دلداری
باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری
موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو
تا کی تو باید دست روی دست بگذاری
بیزارم از این پا و آن پا كردنت ای عشق
یا نوشدارو باش یا زخمی بزن كاری
من دختری از نسل چنگیزم كه عاشق شد
بیگانه با آداب و تشریفات درباری
هر كس نگاهت كرد چشمش را درآوردم
شد قصه ی آغامحمدخان قاجاری
آسوده باش، از این قفس بیرون نخواهم رفت
حتی اگر در را برایم باز بگذاری
چون شعر هرگز از سرم بیرون نخواهم كرد
باید برای چادرم حرمت نگه داری
تو میرسی روزی كه دیگر دیر خواهد بود
آن روز مجبوری كه از من چشم برداری
#فاطمه_سلیمان_پور
🆔@abadiyesher
مانندِ باد آمد و پیچید و رفت و رفت
در کوچه عطر خاطره پاشید و رفت و رفت
وقتی که واژه یکسره خمیازه میکشید
آمد به شعر حوصله بخشید و رفت و رفت
انگار بیقرارِ قراری دوباره بود
اینگونه که در آینه خندید و رفت و رفت
پروانه سوزِ شعلهی شمعی شدم که صبح
گم شد میانِ پهنهی خورشید و رفت و رفت
قرآن و کاسه آب و نگاهی پر از "نرو"
لعنت به هر چه فاصله ... نشنید و رفت و رفت
#الهه_سلطانی
🆔@abadiyesher
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از انتخابات...
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از انتخابات...
وای اگر مَرد گدا ، یک شبه سلطان بشود
مثل ایناست که گرگی سگ چوپان بشود
هر کجا هُدهُد دانا برود کنج قفس
جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود
سرزمینی که درآن قحط شود آزادی
گرچه دیوار ندارد خودِ زندان بشود
باغبانی که به نجار دهد باغش را
فصلهایش همه همرنگ زمستان بشود
ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش!
وای از آن لحظه که هنگامهی طوفان بشوَد
#سیدمقتدا_هاشمی
🆔@abadiyesher