تاثیر حضور در انتخابات در زندگی شخصی
درباره #انتخابات ۱۰
🖋به قلم حجت الاسلام علی مهدیان👇
🔺اینکه تصمیم میگیرم، از خانه بزنم بیرون تا مدرسه یا مسجد محله مان تا یک رای بیندازم در صندوق رای، آیا این در زندگی شخصی و خانوادگی ام اثر دارد؟ بله. صرف حضور در انتخابات فارغ از هر نتیجه ای، در زندگی شخصی و خانوادگی ما موثر است. چگونه؟
🔺قبل از آنکه دلایل متعدد از آیات و روایات و استدلالهای عقلی را ذکر کنم، به تجربه شرکت کنندگان در راه پیمایی ها، انتخابات ها، برنامه های جمعی آرمانجویانه و معنوی مراجعه میکنم. از افراد بپرسیم اصل حضور و همراهیتان چه حالی بهتان میداد؟ میگویند احساس نشاط، احساس امید، احساس قوت و قدرت، حس خوش با هم بودن، با هم خواستن، احساس بهجت معنوی. اما چرا اینگونه است؟ آیا این دلیل خاصی دارد؟
🔺آیه ای از قرآن بین اتصال افراد به یک قدرت برتر معنوی و جدایی آنها و ضرر شخصیشان چنین میفرماید:
إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا
همراهی با آن حرکت جمعی آرمانجویانه، احساس همراهی با یک قدرت برتر معنوی را به خود شخص میدهد، جدایی افراد هم باعث میشود خود شخص ضرر کند. فانما ینکث علی نفسه. دودش به چشم خودش میرود. ولی آنکه پای کار بماند، خودش اجر عظیم میبرد. هنوز اینجا بحث آثار اجتماعی نیست. سود و ضرر فردی در همان اصل حضور و همراهی محل بحث است.
🔺حضرت امام در کتاب سر الصلوه نکاتی میفرماید که استدلالهایی برای اتصال به هر حرکت جمعی الهی و آرمانجویانه است. او میگوید:
«اگر انسان به وظایف و اسرار جماعت قیام کند، رغم انف شیطان را به طوری می کند که در هیچ عبادتی نمی کند؛ و در اجتماع مؤمنین و قلوب مجتمعۀ آنها، که دست غیبی الهی با آن است، فوایدی است روحی و معنوی که در کمتر عملی اتفاق آن افتد، با آنکه مصالح عمومی و اجتماعی در آن نیز ملحوظ است.»
🔺 حضور در انتخابات باعث میشود دشمنی و تبری از طاغوتها و ظالمان در وجود ما شدت پیدا کند. مبارزه با طاغوت باعث رشد روحی و معنوی افراد میشود.
فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
پس هرکه در زندگی از طاغوت، دوری کند و خدا را باور داشته باشد، به چنان تکیهگاه مطمئنی پناه میبَرد که هیچ تزلزلی در آن راه ندارد. خدا شنوای داناست.
لذا در روایات هست که جهاد و آرزوی جهاد شعبه ای از نفاق را در درون انسانها از بین میبرد. اینها اثر فعل اجتماعی در رشد معنوی و روحی آدمها است که خود را در زندگی شخصیشان نشان میدهد.
🔺امام علی در خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه می فرماید: «الزموا السواد الأعظم فإن ید الله علی الجماعة وإیّاکم والفرقة فإنّ الشاذ من الناس للشیطان کما أنّ الشاذ من الغنم للذئب»
جدایی از جمع و پیوستن به جداشدگان ، راه شیطان را هموار میکند. انسان را در کار شخصی اش ضعیف و ضربه پذیر میکند. روحیه شکست از شیطان در او شدید میشود.
🔺این نکته مهمی است که بین حضور اجتماعی در جامعه دینی و آرمانجو و تغییر حال و هوای فردی و زندگی شخصی ما رابطه بسیار وثیقی وجود دارد. اوج این نکته را در کار شهدا میبینیم که یک حضور اجتماعی و یک مدد عقلانی به جبهه حق میدهند اما خودشان رشد معنوی میکنند و تا ساحت نظر کردن به وجه الله پیش میروند.
@ali_mahdiyan
بسم الله الرحمن الرحیم
یا اباصالح ادرکنا
مراسم بزرگداشت و سالگرد طلبهی مجاهد عرصهی تبیین «مصطفای مکتب امام»
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید مصطفی مدرس مصلی
🔸 جلسه بزرگداشت
با موضوع: گام دوم انقلاب و ضرورت وجود جبههسازها
سخنران:
حجت الاسلام و المسلمین علی محمدی
همراه با ذکر مناقب اهل بیت علیهم السلام
🗓پنجشنبه ۲۶ بهمن
ساعت ۱۵
مکان: خیابان شهید اخلاقی بعد از کوچه یک، پلاک ۱۲، موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی (فتوت)
🔸مراسم سالگرد
سخنران:
حجت الاسلام و المسلمین احمد رهدار
به همراه رونمایی از ویژهنامهی «مصطفای مکتب امام» با حضور خانواده محترم مدرسی
🗓جمعه ۲۷ بهمن
بعد از نماز مغرب و عشاء
مکان: بلوار بوعلی سینا، نرسیده به میدان شهید آیت الله دستغیب، جنب بیمارستان علی بن ابی طالب علیهالسلام، مسجد تولیت
@heyatabasalehqom
هدایت شده از روایت غزه | صالح غزهای
کمک رسانی به مردم غزه
عزیزانی که تمایل به کمک رسانی جهت تامین خوراک مردم غزه را دارند بحمدالله راهی باز شده تا کمکها بواسطه یکی از مردم غزه که ساکن ایران هستند به طریقی بصورت نقدی جهت تامین غذای مردم مظلوم غزه ارسال گردد.
کمکهای نقدی خود را میتوانید به شماره کارتهای زیر واریز کنید:
ش کارت ملت
6104338676264019ش شبا ملت
IR300120010000005446873086بنام مهدی صالح (با لمس شماره کارت و شماره شبا در حافظه کپی میشود ) نام کاربری جهت اعلام واریزی: @SalehGazaAdmin کانال اطلاع رسانی کمکها (موکب صالح غزهای): https://eitaa.com/salehgazakomk کانال روایت غزه| صالح غزه ای : https://eitaa.com/SalehGaza لازم به ذکر است با توجه به عدم امکان ارسال کالا به غزه ، کمکها بصورت نقدی ارسال گردیده سپس در خاک غزه نسبت به تهیه و توزیع غذا بصورت موکب اقدام میگردد. لطفا با انتشار این پیام یاریگر مردم مظلوم غزه باشید. حتی کمکهای اندک شما نیز اهمیت دارد. #موکب_غزه مأجور اِن شاءَ الله
صحنه بیزبان و مدعیان تغییر
«اراده تغییر» در صورتِ «فقدان روایت» بیبنیاد، بیخاصیت و تباه میشود
🖊به قلم: حمید ابدی
بخش 1⃣ از 3⃣
دهههای شصت و هشتاد، دهههای ظهور جوشش انقلابی و دهههای هفتاد و نود، دهههای برملاشدنِ اعوجاجها و نارساییها در این جوششها بود. تحوّلات سیاسی سهمگینی که دو دولت توسعهگرای سازندگی و اعتدال در دهههای هفتاد و نود شمسی بر ما تحمیل کردند و گرد و خاکی که در این معرکههای سیاسی به پا شد، اجازه نمیدهد نوار تحوّلات آرام و خاموشی را که در زیر پوست نیروهای حزباللهی جریان داشت، به درستی بنگریم؛ تحوّلاتی که در تکوین آرایش فکری سیاسی نیروهای حزباللهی و انقلابی بسیار تعیینکننده است و ما اگر در صدد گشایش راهی به آینده جمهوری اسلامی هستیم، باید میلیمتری و با ذرّهبین اتفاقات این دو دهه را ـ نه فقط در رخدادهای سیاسی، بلکه در میانِ خُردهحوادثی که در لایههای پاییندستی نیروهای انقلابی در جریان بود ـ دنبال کنیم.
خاطرات دهه نود را که مرور میکنم، تکاندهندهترین حادثه آن را انتخابات مجلسین(شورا و خبرگان) در اسفند سال 1394 مییابم. در این انتخابات، لیست اصولگرایان تهران در انتخابات مجلس، نتیجه را سی ـ هیچ به لیست اصلاحطلبان واگذار کرده بود(سرلیست اصولگرایان، دکتر حداد عادل نفر سی و یکم انتخابات شده بود) و از آن بدتر، لیست علمای انقلابی با سرلیستی آقای جنّتی در برابر لیستی که آقای هاشمیرفسنجانی در راس آن قرار داشت، پانزده ـ یک شکست خورد و تنها آقای جنّتی بود که به عنوان نفر شانزدهم تهران توانست به مجلس راه یابد. این همه در حالی رخ داده بود که مقدمات امضای قرارداد برجام در همان سال انجام شده بود و رهبری پیش از انتخابات ـ برخلاف رفتار متعارف ایشان ـ صراحتاً تذکّر داده بودند که به «لیست انگلیسی» (منظور لیست پیروز انتخابات که مورد تایید رسانههای انگلیسی بود) رای ندهید. بعد از انتخابات هم رهبری از این سخن خود کوتاه نیامدند و در اوّلین دیدار با مجلس خبرگان، صراحتاً فرمودند که رای نیاوردن و نبودن آیتالله یزدی و آیتالله مصباح یزدی(که کاندیدای خبرگان تهران بودند)، برای مجلس خبرگان «خسارت» است.
شکست سنگین انتخابات 1394، بیش از پیامدهای سیاسی، به تکانههای معرفتی جدّی منجر شد؛ تکانههایی که با ظهور دولت اعتدال تا حدّی پیشلرزههایش احساس شده بود. مباحثی همچون «غربشناسی انتقادی»، «علم دینی»، «مطالعات تمدنی» و ... که در دهه هشتاد در محافل فکری و فرهنگی نیروهای انقلابی رونق داشت، با فروکاهشی در اعتبار اجتماعی رو به رو شد و دیگر کمتر مورد اعتنا و استقبال قرار گرفت. گفتاری که به مرور در حال شکلگیری بود، بر «واقعگرایی»، دوری از حرفهای انتزاعی و رو به شدن با «واقعیتِ جمهوری اسلامی» تاکید داشت. وجهِ ایجابیِ این گفتار، راه خود را در فضای سیاستگذاری و حکمرانی و حل مسئلههای اداره جمهوری اسلامی یافته بود و وجهِ سلبیِ آن، تحت تاثیر ادبیات علوم اجتماعی انتقادی، عمدتاً به نقد مظاهر نئولیبرالیسم در جمهوری اسلامی اختصاص یافت. وجه انتقادیِ عمومیتری و مخرّبتری هم بود که افشای اسناد فساد و تبعیض و ... را دنبال میکرد و گمان میبرد که اینگونه، حزبالله را به جایِ سرخوش بودن با آرمانهای آسمانی، با واقعیتهای جمهوری اسلامی رو به رو میکند.
صحنه بیزبان و مدعیان تغییر
«اراده تغییر» در صورتِ «فقدان روایت» بیبنیاد، بیخاصیت و تباه میشود
🖊به قلم: حمید ابدی
بخش 2⃣ از 3⃣
برخلاف این روند، رهبر بزرگوار انقلاب، از همان ابتدای دهه نود، «آرمانگرایی توام با واقعبینی» را با خوانشِ متفاوتی مطرح کردند. برخلاف تصوّر متعارف از عبارت «آرمانگرایی توام با واقعبینی»، هیچگاه رهبری، واقعبینی را به معنایِ ملاحظه موانع و چالشهای واقعی جمهوری اسلامی مطرح نکردند. بالعکس، هر جا سخن از واقعگرایی را پیش کشیدند، به «واقعیتهای مثبتِ تحقّقیافته» نظر داشتند و فهرستی از ظرفیتهای واقعی جمهوری اسلامی را برشمردند. رهبری که بروز انگارهی غلط از واقعگرایی و برآورد غلط از واقعیت جمهوری اسلامی را به ویژه پس از تحریم در کارگزاران جمهوری اسلامی استشمام کرده بودند، ابتدا در دیدار با کارگزاران(1392) و سپس در دیدار با خبرگان(1392) و دانشجویان(1394) سعی کردند، با این تلقّی بجنگند. در جایی به صراحت به دانشجویان گفتند: «مدام به ما میگویند واقعبین باشید؛ مرادشان از «واقعبین باشید» این است که موانع را ببینید؛ من میگویم واقعبین باشید، یعنی واقعیّات مثبت را ببینید؛ ... پیشرفت جمهوری اسلامی را ببینید، اینها واقعیّات است». این تاکیدها، در سالهای اخیر که مسئله «تحوّل» در کشور رونق گرفته، به این صورتبندی مطرح شده که با تکیه بر نقاط قوّت میتوان با نقاط ضعف رو به رو شد.
ملاحظه مهم و دقیق رهبری در دهه نود که کمتر به عمق آن توجّه شده، فرمی از سیاستورزی را پیش روی ما قرار میدهد و اگر درست به آن نظر کنیم، راه عبور از انسداد حرکتهای اصلاحی و تحوّلخواهانه را نشان میدهد. در سالهای اخیر، دوگانه غلطی به عنوان یک قرارداد نانوشته در نیروهای انقلابی شکل گرفته، که بر مفروض غلطی استوار است. در این دوگانه، طیفی از نیروهای انقلاب که بر «روایت پیشرفت» جمهوری اسلامی اصرار دارند، به عنوان نیروهای مدافع وضع موجود و نیروهایی که چالشها و خلاها و ضعفها و فقدانها را برجستهتر مطرح میکنند، به عنوان «نیروهای تغییر و تحوّل» صورتبندی میشوند. رهبری در دیدار با مردم تبریز(1401)، با طرح دو خطّ «پیشرفت ـ ارتجاع» چنین تلقّی را غلط دانستند. در نگاه رهبری، دو رویکرد در مواجهه با خلاها و چالشها و نقاط ضعف جمهوری اسلامی در کشور وجود دارد: رویکردی که تاکید بر روایت چالشها دارد و غافل از امکانها و دستاوردها است و به طور طبیعی به انسداد میرسد، و رویکرد دیگری که با نظر به راه طی شده و پیشرفت تحقّقیافته، به سرمایهها و امکانها و داراییهای خود برای تغییر التفات دارد.
این صورتبندی غلط، تالیهای فاسدی در هر دو سوی این دوگانه در پی داشته است. از یک سو، برخی نیروهایی که بر روایت پیشرفت تاکید دارند، به ایجاد «امید روانشناختی» اکتفا میکنند و این روایت را در راستایِ فهمِ «منطق تغییر» و «رویکرد مواجهه با چالشها» به کار نمیگیرند. از سوی دیگر، نیروهای مدّعی تغییر، بدون روایتی از روند، امکانها و داراییها و ظرفیتها، سودا و اراده تغییر را در سر میپرورانند. مورد دوّم، مسئله اصلی این نوشته است. یکی از دلایلی که اراده تغییر و تحوّل و اصلاح در کشور بیخاصیت و تباه میشود، درک غیرتاریخی و بلکه ضدّتاریخی از تغییر است که صرفاً به «گسست» از وضعیت کنونی نظر میکند و از «پیوستگی» با امکانات و ظرفیتهایی که در روند تاریخی گذشته پرورانده شده، غافل است. ما با نوعی کنش سیاسی و اراده تغییر رو به رو هستیم که اصرار دارد بنیادی «پیوسته» در گذشته تاریخی انقلاب نداشته باشد و از همین رو، بیبنیاد است. شاید بتوان این وضعیت نیروهای طالب تغییر را با مسامحه، نوعی نیهیلسم سیاسی دانست که با دنبال کردن کنش سیاسی کور، در نهایت با ناامیدی، به انسداد و انزوا میرسد.
صحنه بیزبان و مدعیان تغییر
«اراده تغییر» در صورتِ «فقدان روایت» بیبنیاد، بیخاصیت و تباه میشود
🖊به قلم: حمید ابدی
بخش 3⃣ از 3⃣
ما چه روایتی از روند مجالس در جمهوری اسلامی داریم که تغییر و تحوّل موردنظرمان را با نظر به این روایت و در پیوستگیِ با امکانهای آن تمنّا کنیم؟ این روزها با هدفِ دستیابی به روایتی از وضعیت مجلس در سه دهه اخیر، سی سال بیانات رهبری در گفتگو با مجالس چهارم تا یازدهم را با دقّت مطالعه کردم. از محتوا و سبک و سیاق و لحن بیانات میشود فهمید که اتّفاقی که در مجلس یازدهم رخ داد، قابل مقایسه با مجالس قبلی نیست. از منظر رهبری ـ که از نظر حقیر، از محدود شخصیتهایی است که گزارشی از «روند» مجالس جمهوری اسلامی دارد ـ مجلس یازدهم اوّلین مجلس در تاریخ انقلاب بوده که امکان فکر کردن به مسائل کشور را یافته است. ما شناسایی و پرداختن به مسئلهها را امری عادی میانگاریم، امّا واقعیت این است که این اتّفاق از استثنائات تاریخ مجالس ما بوده است. به تاریخ مجالس که بنگریم، مجلس همواره به عنوان کانون رقابت با دولت مستقر شناخته میشده و مجالس، همواره ترمز دولتها بودند. آیا این وضعیت و این روایت در دستگاه محاسباتیِ نیروی طالب تغییر و تحوّل، وزنی دارد؟
این روزها که سخن از چالشهای مجلس شورای اسلامی در میان است، عبارتهای پرطنطنهای ـ مانند «بحران مشارکت سیاسی»، «بحران نمایندگی سیاسی» و ... ـ را گوشه و کنار زیاد میشنویم. کلمه «بحران» که این سالها سهلانگارانه به عنوان مضافِ هر مضافٌالیهی به کار گرفته میشود، علیالقاعده میبایست با نظر به یک روایت تاریخی مطرح شود؛ احتمالاً چیزی باید در یک نظمی بوده باشد و الان آن چیز در نظم کنونی نباشد و از نبودن آن بحرانی خلق شده باشد. نمایندگی سیاسی در تجربه تاریخی مجالسِ یازدهگانه، کِی و در چه مقطع تاریخی و به چه معنایی بوده و طی چه روندی ما فاقد آن شدیم که امروز در بحران نمایندگی قرار گرفته باشیم؟ وقتی روایتی از این روند تاریخی نداریم، چگونه از «بحران» سخن میگوییم و نیروی تغییر را به چه سمتی سوق خواهیم داد؟ این بیروایتی و پرادّعایی حاصلی جز کنش کور و انسداد در پی خواهد داشت؟
سیاست در جمهوری اسلامی «راوی» ندارد و چون روایتی از روند سیاست در جمهوری اسلامی نیست، کنشهای سیاسی معطوف به تغییر، دوام و قوام ندارند. صحنه بیزبان و بیراوی است و مدعیان تغییر، فراوان! نیروهای انقلابی، بعد از سالهای دفاع مقدّس، از دهه هفتاد تا کنون همواره ساختار رسمی جمهوری اسلامی ـ اعم از مجلس، دولت و قوّه قضائیه و ... ـ را «دیگری» خود دانستهاند و همواره فاصله و مرز خود را با آن حفظ کردهاند. این غیریتانگاری با ساختار رسمی جمهوری اسلامی باعث شده، دنبال کردن روند معادلات و موازنههایی که در درون ساختار رسمی کشور در جریان است، چندان مورد اعتنایشان نباشد. ما میتوانیم نسبت به روند تاریخی تحوّلاتی که در ساختار رسمی جمهوری اسلامی رخ داده است، بیاعتنا و بیتفاوت باشیم و آرزوهای خود را فریاد بزنیم، امّا بدانیم که صخرههای واقعیت جمهوری اسلامی ما را سر جایمان خواهد نشاند، بلکه سر عقل بیاییم.
یادداشتی سهگانه در استقبال و ارزیابی یادداشت سهگانه اخیر دکتر حمید ابدی
به قلم: عباس حیدری پور
1️⃣ از 3️⃣
8 اسفندماه جاری یادداشتی سهقطعهای از برادر فاضل دکتر حمید ابدی منتشر شد که روز بعدش به دست حقیر رسید؛ و آن را در همین کانال بارگزاری کردم.
استقبال از یادداشت مذکور نه بدان دلیل است که تیتر و سیاق و مطالب را همگی پسندیدهام؛ البته سخن از عدم پسند و قبول هم نیست بلکه بیش از اینها میخواهم ضمن برجستهسازی نقاط تأکید خود یادداشت، به امری اشاره کنم که همان باعث این استقبال و بارگزاری در کانال شد.
یادداشت، در بستر یک گفتوگوی انتقادی و البته دوستانه و دلسوزانه بین ایشان و اعزه دیگری شکل گرفته است که ضرورتی به طرح آن نیست.
سخن اصلی این یادداشت در تیتر آن است که میگوید اگر «روایتِ روند» نشود، «ارادۀ تغییر» هم اثر نخواهد داشت. به تعبیر دیگر تاریخمندی و تبارفهمی را شرط مانایی و تأثیر دانسته است و این امر را به بحث ارادههای سیاسی کنونی ناظر به تغییر مجلس و نمایندگی گره زده و اصلاً همان ارادهها را هدف گرفته و به تذکر با آنان سخن گفته است.
اما مسئله بسیار مهم دیگر که برقش چشمان منِ خواننده را ربود، اشاره آن به «واقعبینی» و به ویژه استفاده از تعبیر «مواجهه با واقعیت جمهوری اسلامی» و نیز «حل مسئلههای اداره جمهوری اسلامی» است؛ البته تلاش کلی نویسنده در این زمینه، راهیابی درست بین آرمانگرایی و واقعگرایی است. او به دو دسته نیرو اشاره میکند که برخی در کار روایت پیشرفت جمهوری اسلامی بدون پیجویی فهمِ منطقِ تغییر قرار گرفتهاند و برخی دیگر در سودای تغییرِ بدون روایت و پیگرفت داراییها و امکاناتاند و کل سخن این سهگانه، انذاری جدی درباره ابتر بودن کار دسته دوم است.
پرسش اصلی این است که چرا نویسنده بر دسته اول متمرکز نشده است و انذار خود را ناظر به چگونگی ورود و خروج گروه دوم در حوزه سیاسی تنظیم کرده است. شاید یک پاسخ ابتدایی این باشد که چون در دسته دوم خطری بالفعلتر حس کرده است یا طلیعه حرکتی نوینی را با این تلقیهایشان در ایشان دیده است که امتداد آن میتواند برای ایشان و دیگران خطراتی جدی بیافریند. اما پاسخ نویسنده هرچه باشد، به نظر نگارندۀ این سطور، از قضا هردو گروه اول و دوم دستکم به تقریر دکتر ابدی در یک چیز مشترکاند؛ فاصلهمندی از امر واقع.
درباره اینکه چگونه دسته اول از امر واقع فاصله دارد باید به اعتراف ایشان استشهاد کنیم که نوشتهاند: «برخی نیروهایی که بر روایت پیشرفت تأکید دارند، به ایجاد «امید روانشناختی» اکتفا میکنند و این روایت را در راستایِ فهمِ «منطق تغییر» و «رویکرد مواجهه با چالشها» به کار نمیگیرند». پرسش آن است که چرا این دسته به یک امید روانشناختی اکتفا کردهاند و همین را مکفی دانستهاند؟ آیا اساساً چیز دیگری را دیدهاند که میان آن امر دیگر و این امید، فقط همین امید را برگزیدهاند تا اطلاق واژه «اکتفا» درست باشد؟
به نظر میرسد اساساً «اکتفا»یی در میان نیست و حیث ارادی میان انتخاب دو چیز وجود ندارد. ایشان چون تصویری از امر اداره یا به تعبیری امر واقع ندارند، و از آن طرف البته فهمی شبهبدیهی و آشکار از اصل پیشرفت دارند چراکه در یک تصویر ایستا بین دو لحظه از روندهای تاریخی، تقدم و بهبود را در وضعیت پسین انقلاب تأیید میکنند، به همین روایت اکتفا کردهاند؛ روایتی که جز یک امید روانشناختی -به تعبیر دکتر ابدی-، بهره دیگری ندارد. بدینترتیب باید واکاوی خویش را به ناحیه روایت و نوع روایت و کیفیت آن سوق داد که چگونه این تلقی از روایت، دستآوردی اندک و نارسا به بار میآورد؟ صریحتر آنکه روایت ایشان متکی بر فهم ایشان است -گرچه نباید فراموش کرد خود روایتها هم فهمسازند-ولی مشکل اصلی پیش از آنکه به روایت به مفهوم دقیق کلمه بازگردد، به فهم از امر واقع برمیگردد.
درباره دسته دوم هم به خوبی نویسنده توضیح داده است که چون روایتشان روایتی بریده از تاریخ و تبار مسئله است، نمیتواند امتدادی برای حلّ حال باشد. اینجا هم امر واقع به خوبی درک نشده است؛ یعنی واقعی لحاظ شده است که تاریخ ندارد و حال آنکه واقع جاری در جامعه، واقعی تاریخمند است.
نباید فراموش کرد که تاریخ هم صرفاً امتداد تاکنون نیست و امتداد آینده را هم شامل میشود و بدینترتیب میان واقع و آرمان پیوند برقرار میشود. گرچه باز باید به خاطر داشت که تاریخ را هم یکگونه و یکسان نمیتوان و نباید تلقی کرد بلکه از انواع تاریخ میشود سخن گفت.
پس در هر صورت ما با مشکل مواجهه و فهم درست امر واقع روبهروییم. ازاینمنظر دوگانه آرمان-واقع با یک فروکاست در مفهوم آرمان و واقع قابل طرح است.
⏬
یادداشتی سهگانه در استقبال و ارزیابی یادداشت سهگانه اخیر دکتر حمید ابدی
به قلم: عباس حیدری پور
2️⃣ از 3️⃣
شاید توضیح آنکه هر دو دسته مورد بحث از نظر نگارنده یادداشت سهگانه، واقعیتنافهماند نیازی به این فراز و فرود هم نداشت، چراکه او در انتهای یادداشت سوم مینویسد که نیروهای انقلاب از بعدِ دفاع مقدس، قوای سهگانه و ساختار رسمی جمهوری اسلامی را «دیگری» خود دانستهاند و اگر دو دسته مذکور را ایشان جزو نیروهای انقلاب بداند، به راحتی میتوان گفت که هر دو دسته مورد بحث به بلندای «صخره واقعیت جمهوری اسلامی» دست نیازیده و با آن بیگانهاند و فقط احاله امواج سهمگین حوادث زمان و کوبیدهشدن به این صخره، قدری این غربت و نافهمی را از میان برمیدارد.
در نگاهی دیگر و برای بسط این زاویه دید، باید به مسئله تفصیل در توصیف واقع اشاره نمود. گاه ما توصیفی از وضعیت داریم اما این توصیف بسیار تُنک و کممایه است، بافت و گوشتی ندارد، توضیح نمیدهد که نسبتش با وضع فرهنگ و جامعه و گروههای مختلف دخیل و مرتبط چگونه است، در اینجا حتی روانشناسی اجتماعی و وضع روانشناختی کنشگران هم اهمیت جدی مییابد. در چنین وضعیتی «پیچیدگی»ها دیده نمیشود و همه چیز ضمن چند جمله پایان مییابد. حال آنکه موقف جدی «اداره» نیازمند فهم و روایت پیچیدگی است. تعبیر سهگانه دکتر ابدی درباره ضرورت تعقیب امور بهشکل «میلیمتری و با ذرّهبین» با این تلقی سازگار است. وقتی ما با پیچیدگی و روایتش بیگانه باشیم، گریزی از برچسپزنی نداریم و همین است که باعث حیرت ناظران بیرونی میشود که دعوای بین اصغر و اکبر با همه اشتراکاتی که دارند به کجا بازمیگردد. کلیدواژه «دیگری» از منظری دیگر همین نافهمی امر واقع را روایت میکند آنجا که به بیگانگی میان ما و دیگری اشاره دارد. اما شاید نیت نویسنده یادداشت از کاربست «دیگری» اصل تقابل و اکتساب هویت از این تقابل باشد؛ در این صورت هم باید این تقابل و نزاع را یک تقابل دونکیشوتوار دانست که حتی از خود تقابل واقعی هم بیگانه است.
اگر بخواهم با این نگاه، خود سهگانه دکتر ابدی را قضاوت کنم باید بگویم روایت او از مجالس قبل از مجلس یازدهم که همه آنها را ذیل یک عنوان «تقابل با دولت مستقر» و در نتیجه «عدم ورود مجالس قبل به حیطه اداره» ارزیابی کرده است با مدعای روایت ذرهبینی و میلیمتری، فاصله زیادی دارد. جالبتر آنکه در انتهای قطعه سوم یادداشت نوشتهاند: «نیروهای انقلابی، بعد از سالهای دفاع مقدّس، از دهه هفتاد تا کنون همواره ساختار رسمی جمهوری اسلامی ـ اعم از مجلس، دولت و قوّه قضائیه و ... ـ را «دیگری» خود دانستهاند...امّا بدانیم که صخرههای واقعیت جمهوری اسلامی ما را سر جایمان خواهد نشاند، بلکه سر عقل بیاییم.» و بدینترتیب گویی از یک واقعیت یکپارچه در ناحیه اداره رسمی جمهوری اسلامی سخن گفتهاند و حال آنکه این صخره ناشناخته دستکم در درون و در حاشیه خود اینچنین سرراست و همگن نیست و همواره بین اضلاعی از آن تقابل و اصطکاک وجود داشته است؛ چنانکه در درون نهاد تقنینش ضلع سومی برای تشخیص مصلحت اضافه میشود تا دامنه نزاع و تقابل را حداقلی کند یا حتی در قانون اساسیاش حل اختلافات بین قوای سهگانهاش به دست رهبر سپرده شده است، و در میدان واقع هم این محور بسیاری از تقابلها را حلوفصل کرده است و خیلی پیچیدگیهای دیگر که برخی از آنها ناظر به اصل اختلاف درون مجموعه رسمی اداره کشور است.
⏬
یادداشتی سهگانه در استقبال و ارزیابی یادداشت سهگانه اخیر دکتر حمید ابدی
به قلم: عباس حیدری پور
3️⃣ از 3️⃣
تذکار اخیر از یکسو همراه و مؤید صاحب یادداشت مورد بحث است و از دیگرسو یادداشتش را به نقد میکشد؛ اگر زاویه ورود را ضرورت فهم پیچیدگی امر واقع بدانیم و بگوییم یادداشت هم درصدد چنین دعوتی است، همراه و مؤیدش خواهد بود اما اگر زاویه ورود را روایت یادداشت از روند مناسبات نیروهای انقلاب با ساختار رسمی کشور بدانیم، چندان بدان لبخند نخواهد زد. نکته تکمیلی درباره این روایت یکسره صاف و یکدست آنجاست که بپرسیم مگر نیروهای انقلابی در جایی بیرون ساختارهای رسمی کاملاً جا گرفتهاند؟ به عبارتی آیا ساختار رسمی با نیروهای غیرانقلابی همواره اداره میشود؟ و مگر این نیروهای انقلابی نبودند که ساختار رسمی را به دست گرفتند چنان که زنگنه مؤسس جهاد سازندگی به وزیر نفت محافظهکاری بدل میشود که حاضر به دور زدن تحریمها هم نیست؟ بله، این قابل قبول است که همه ساختار رسمی در اختیار نیروهای انقلابی نبوده است ولی نیروهای انقلابی هم بیمناسبت ایجابی با ساختار رسمی نبودهاند بلکه با آن مناسبت جدی داشتهاند، گاه این نیروهای انقلاب بودهاند که تغییر یافتهاند و گاه این ساختار رسمی بوده است که تغییر یافته است و حال باید پرسید از منظر دال مرکزی یادداشت از نظر نویسنده این بخش از روایت امر واقع در ارزیابی کنشهای سیاسی اخیر ناظر به تغییر چه مناسبتی دارد؟
درهرصورت مقصود این نگارنده نه نزاع و مناقشه با نویسنده فکور یادداشت سهگانه بلکه استقبال از یادداشت، البته در دالی غیر از دال مرکزی آن است؛ دالی که دعوتش شناخت امر واقع و ضرورت لحاظ پیچیدگی آن باشد. نکته این خواهد بود که در صورت جدی گرفتن همین مطلب بسیاری از لوازم به دست خواهد آمد که قضاوت درباره روایت و ناروایت را هم با پیچیدگی بیشتری مواجه خواهد کرد.
⏹
جناب آقای الکساندر دوگین عزیز
احتراما
از دعوت محبت آمیز شما برای شرکت در دومین همایش بینالمللی نهضت جهان چند قطبی صمیمانه متشکرم و ازاین که به دلیل برخی ناهماهنگی ها نتوانستم در همایش حضور به هم برسانم عذرخواهی میکنم و بدین وسیله مقاله کوتاهی را که در آن همایش در ذیل محور «غرب پس از هژمونی. آیا می توان تمدن اروپا را نجات داد؟» قصد ارائه داشتم با عنوان «#هویت و آینده تمدن #غرب» تقدیم میکنم.
حمید پارسانیا
۸/اسفند/۱۴۰۲
@parsania_net
@HekmateFarhang
33.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️◼️إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ◼️◾️
یادبود چهلمین روز درگذشت اندیشمند فرهیخته مرحوم دکتر محمد خادمی (ره)
📹جهت مشاهده با کیفیت بهتر با ما در آپارات همراه باشید.
🌐https://maaref.org
🆔@Maaref_org
تلگرام اینستاگرام آپارات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونید چه میخونن؟
میگن
اصبري یا غزه العزه القصف بیهون
راح ناخد بتار الشهدا البطل بملیون
الک علينا هالعهد احنا ما بنخون
انتي يا أرض السلام يا بلد الزیتون
ای غزه که نماد عزت هستی صبر کن
این بمباران تموم میشود
فردا انتقام این شهدا را خواهیم گرفت
یک میلیون در ازی هر قهرمانی.
با تو عهد میبندیم ما به عهدمون وفا میکنیم
ای سرزمین صلح، ای سرزمین زیتون
اگر میخواید بدونید غزهایها کی هستن، این ویدئو شروع خوبیه، این کودکان وسط جنگ دارن رجز میخونن و بیصبرانه منتظر گذشت روزها هستن تا بزرگ بشن و حرف در میدان داشته باشن.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
@SalehGaza
رژیم صهیونسیتی با جنایات هولناک میخواهد هرگونه سودای مقاومت را درهم بشکند
🔷 قائممقام پژوهشکده باقرالعلوم (ع) سازمان تبلیغات اسلامی گفت: مقاومت در گوشت و خون نسل حاضر و آینده غزه و فلسطین تزریق شده است و اصلا این زمانه، زمانه عقب نشستن ایشان نیست.
isna.ir/xdQPcG
@isnailam24
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"تلک قضیه"
ترجمه خودمونیش "داستان از این قراره"
عنوان شعری از شاعر مصری به نام مصطفی ابراهیم است که یک مصری دیگر به نام امیر عید اخیرا آن را اجرا کرده
تدوین جالبی روی آن اجرا شده و کار رو زیباتر کرده، قضیه و داستان این روزهای فلسطین را با تناقض های جهان بشری به تصویر کشیده
@Thirdintifada
تلك قضية!
ينقذ في سلاحف بحرية
يقتل حيوانات بشرية
تلك قضية وتلك قضية
كيف تكون ملاكا أبيض؟
يبقى ضميرك نص ضمير
تنصف حركات الحرية
وتنسف حركات التحرير
وتوزع عطفك وحنانك
ع المقتول حسب الجنسية
وتلك قضية وتلك قضية
كيف تكون إنساناً راقي؟
ومطابق للإشتراطات
كل كلامك لابس واقي
وبتحضن كل الشجرات
بتقول ع البواب الحارس
وجنبك جيش بيهد مدارس
واما بتقفش نفسك لابس
دم.. تقول الكل ضحية
وتلك قضية وتلك قضية
كيف أصدق هذا العالم
لما بيحكي عن الإنسان؟
شايف أم بتبكي ضناها
علشان مات في الغارة جعان
ويساوي المقتول بالقاتل
بشرف ونزاهة وحيادية
وتلك قضية وتلك قضية
كيف أنامَ قريرَ العينِ؟
وأضع سدادة أذنين
والعيلة المدفونة ف بيتها
ممنوع حد يخش يغيتها
وكأن الارض اللي فوقيهم
مش تبع الكورة الأرضية
وتلك قضية وتلك قضية
كيف تعيش في سجنٍ واسع؟
زنازينه من نار ورماد
وتقوم من تحت الأنقاض
تتشعلق ف رقاب القاتل
تجمع اشلائك وتقاتل
وتوري الدنيا الكدابة
كيف يسير قانون الغابة
من اين طريق الحرية
ومن أين تؤتى الدبابة
مش فارقة العالم يتكلم
موت حر وما تعيشٌ مسلّم
تلهم جيل ورا جيل يتعلم
كيف يعيش ويموت لقضية
بننادي على عالم مين
علشان يستنكر ويدين
دن كما شئت فأي إدانة
لما يجري جوا السلخانة
مش هتخف بارود الدانة
ولا قادرة ترجع له صباح
تلك قضية
وهذا كفاح
شعر: مصطفی ابراهیم
آواز: امیر عید
گروه موسیقی: کایروکی
۳۰ نوامبر ۲۰۲۳
@Thirdintifada
درباره «قوم» در قرآن
1️⃣ از 2️⃣
🖋به قلم: عباس حیدری پور
۱- این کلمه با کلماتی چون قام، یقوم، قم، قیام، قیامه، قوام، قیّم، تقوم، تقویم، مقام، مقیم، مستقیم و استقم در قرآن همریشه است و شاید حدود ۶۶۰ کلمه را در قرآن بتوان با چنین ریشهای پیدا کرد. به علاوه خود کلمه قوم در قرآن به تنهایی ۳۸۴(بیش از نیمی از ۶۶۰ مورد) بار ذکر شده است. کلماتی پربسامد که تمرکز و تأمل درباره آنها را بیش از پیش ضروری میسازد. اما این تمام مسئله نیست.
۲-در بعث و ابلاغ رسالت انبیاء، عمدتاً روایت قرآنی بر محوریت نسبت مستقیم یک نبی/رسول با قومش دیده میشود: قوم یونس، قوم نوح، قوم هود، قوم صالح، قوم موسی، قوم لوط، قوم ابراهیم و...به عبارت دیگر هدف مستقیم نوعاً یک قوم است که با نبی پیوند دارد؛ اما کدام پیوند؟
۳- بین قوم و نبی/رسول نوعاً پیوند اخوت یعنی یک پیوند نژادی و خونی در کار است. وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَه(۲۱ احقاف)، وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ(۱۳ ق)، إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُون(۱۰۶ شعرا) که همین تعبیر برای هود در ۱۲۴، برای صالح در ۱۴۲، برای لوط در ۱۶۱ همین سوره آمده است، نیز: وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً(۶۵ اعراف)، وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً(۷۳ اعراف)، وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْبا(۸۵ اعراف)، وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْبا(۳۶ عنکبوت)؛ دلیل اینکه این پیوند غیرخونی نیست آن است که حسب سیاق آیات، قوم این انبیاء هنوز ایمان نیاورده است و بنابراین اخوت معنوی و دینی نظیر آنچه که در آیه شریفه ۱۱ توبه بیان فرموده(فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُون) یا آیه شریفه 5 احزاب بیان نموده(ادْعُوهُمْ لاَبَائهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُواْ ءَابَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فىِ الدِّينِ وَ مَوَالِيكُمْ) در کار نیست.
✅۴- اما آیا همانگونه که بین نبی/رسول و قومش پیوند خونی و نژادی برقرار است، بین همه اعضای قوم هم همین پیوند برقرار است؟ پاسخ منفی است. در این میان، آیه ۱۳۳ انعام بسیار کلیدی برای فهم این امر است. میفرماید: «وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ ما يَشاءُ كَما أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرين» شاهد آنجاست که در مقام تخاطب میفرماید: «اگر بخواهد شما را خواهد برد(از دنیا؛ یا با عذاب یا عاملی دیگر) و دیگران را جایگزین شما خواهد کرد؛ همانگونه که شما را از نسل قومی دیگر پدید آورد.»؛ اینکه خداوند خطاب به حاضرانی، میگوید که شما را از ذریه یک قوم دیگر ایجاد کرده نشان میدهد که ایشان را قومی دیگر در قبال منشأشان میداند، ولی وحدت منشأ باعث نشده است که این دو مجموعه را یک قوم بداند؛ به عبارتی در این آیه ضمن برقراری ارتباط نسلی بین دو قوم، بر دوئیت و تغایر صحه نهاده شده است. بدینترتیب روشن میگردد از منظر قرآن صرف وحدت نژاد سبب صحت اطلاق کلمه قوم نخواهد بود. به دیگر عبارت پیوند غیرنژادی مصحح اطلاق قوم بر قوم است گرچه وجود پیوندهای نژادی و قومی هم انکار نمیشود و حتی در بسیاری موارد برای اتصال نبی به مخاطبان، این مخاطبان، اخوان او هستند یعنی کسانی که با ایشان نوعی پیوند خونی دارد و به همین واسطه تعبیر قوم برای ایشان به کار برده شده است.
۵- بدینترتیب هر قومی علاوه بر برخی پیوندهای خونی و نژادی و ارتباطات بیننسلی، به خاطر کثرت مراودات با یکدیگر به یک مرتبه قوام و ایستادگی و برآوردن حوائج از طریق تکیه بر یکدیگر و تعامل و تعاطی رسیدهاند که هم متمایز از دیگر مجموعهها تشخیص داده میشوند و هم یک مجموعه سریع الزوال نبودهاند. دقت در ریشه «ق و م» به خوبی این مدعا را ثابت میکند زیرا ازجمله معانیای که برای این ریشه ذکر شده، "قائمه الخوان و السریر(چهارپایه میز یا تخت)" است که باعث نگهداری آن شده است. بر همین اساس قوم به معنای الجماعه به گروهی گفته میشود که کنار هم بودن ایشان باعث اتحاد این گروه و قیامشان به کارهای مهم ازجمله در برآوردن نیازها و دفع دشمنان و درنتیجه تشخصشان میگردد. پس چون ایشان با هم ایستادهاند لایق تعبیر قوم شدهاند. مشابه این معنا در کاربست قرآنی؛ ذلک من انباء القری نقّصه علیک منها قائمٌ و حصیدٌ(۱۰۰ هود) دیده میشود که شهرها و آبادیهایی را که برقرارند و به حیات خود ادامه میدهند با تعبیر قائم -که دلالت بر ایستادن و سرپابودن دارد- بیان کرده و درمقابل آبادیهای ازبینرفته را با تعبیر حصید -که نتیجه دروشدن یعنی افتادن است- توصیف کرده است.
@abbas_heidaripour