...🔗5️⃣ از 5️⃣👇
چهارم)درباره تقابلی که بین وضع جمهوری اسلامی و شباهت و تفاوتش با فرانسه و قصه حجاب مورد تأکید قرار دادهاند هم فقط به یک نکته اشاره میکنم و میگذرم و آن اینکه ایشان گویا منطق دین و قرآن را در تمسک به مبانی خصم و مخالف به کلی فراموش کرده است. اگر با مبنای ایشان بخواهیم سخن حضرت ابراهیم را با نمرودیان که از او درباره شکننده بتها پرسوجو کردند و گفت آنان را بزرگشان شکسته است! باید العیاذ بالله مورد طعن و سرزنش قرار دهیم که چرا سخن دروغ گفته است یا چیزی گفته است که صحیح نیست! طبیعی است که مسلمان فرانسوی باید به حکومت لیبرال فرانسه بگوید من بر اساس آزادیهایی که مدعی آن هستی باید حق برخورداری از حجاب را داشته باشم. از منظری دیگر پرسش بنیادین در قبال دولت فرانسه و بسیاری دولتهای غربی این است که آیا آزادی بدننمایی خود یک ایدئولوژی نیست و این بدننمایی فاقد وجه معنایی است؟ این پرسشی است که نویسنده محترم هم شایسته است درباره آن تأمل کنند که مگر فقط حجاب دارای معناست و مگر بیحجابی و بدننمایی به معنای فقدان معناست؟ ممکن است در پاسخ بگویند به همین خاطر من مدعی هستیم نباید دستورات دین را معناگرایانه و نمادین پی گرفت و حال آنکه باید در مقابل پاسخ داد: مسئله اینجا معنامندی و بیمعنایی نیست بلکه انتخاب میان این معنا یا معنایی دیگر یا به تعبیر ایشان انتخاب میان این نماد یا آن نماد است.
✅خلاصه اینکه نه نماد مساوی معناست و نه معنا در گرو تخاطب است نه در فعل عبادی انسان فارغ از تخاطب حضور مییابد نه حوزه خصوصی میتواند خالی از بعد اجتماعی و پدیدههای معنامند و معناگر اجتماعی باشد نه اینکه همواره معنای نماد بریده از وضع و ظرفیت فرهنگی، اجتماعی و بستر تاریخی و حتی وضع تکوینی نماد است. بهعلاوه در خود دین اغراض و معانی کنشهای دیندار متعدد و متفاوت است و حتی گاه دچار چرخش و گردش هم میشود.
🔚
[Forwarded from رضا سامان]
بسم الله الرحمن الرحیم
⭕️خطاهای محاسباتی در مدیریت فضای مجازی و سکوها
✍️رضا سامان
1- گاه مدیریت سکوها را صرفا در سیاستگذاری و مدیریت از بیرون می جوییم، اما سکوها بیشتر از درون خود و نحوه وجود و شیوه ساختشان تبعیت می کنند. پس در ساخت و ارکان وجودی آن باید بیشتر نگریست.
2- گاه سامان یافتن سکوها را صرفا در مقررهگذاری میجوییم اما سامان سکوها بیشتر در تربیت سکوداران یافت می شود. تربیت یعنی رفتار پدرانه، پشیبانی فکری-معنوی، ارتباط مستمر و دنبال گیری.
3- گاه مصلحان وضع موجود را در پشت میزها می جوییم؛ اما مصلحان بیشتر وسط میدان یافت می شوند. و چه بهتر آنکه مسئول هم مرد میدان باشد.
4- گاه قدرت را صرفا دست حاکمیتها می دانیم؛ اما قدرت بیشتر نزد مردم است و سکو چیزی است که بیشتر به قدرت مردم تکیه دارد تا حاکمیتها؛ بنابرین أ- باید از سکوها برای حاکمیت مردمی و انقلابی سود جست. ب- نباید سکوها را با وابستگی کامل به حاکمیت تضعیف کرد و ج- نباید قدرت سکوها را نادیده گرفت.
5- گاه حرکت میکنیم بعد فکر میکنیم چگونه حرکت کنیم. شاید ایجاد سکوهای مطلوب را در اصلاح سکوهای معیوب بجوییم، اما سکوها بعد از ساخته شدن، تمایل زیادی جهت اصلاح ندارند. گو اینکه آرد را تبدیل به رشته کنیم و بعد متوجه شویم که نان نیاز داریم و سختی تفکر در شیوه تبدیل رشته به نان را به جان بخریم. به عبارتی قبل از تبدیل فکر نرم به ساختار سخت، باید فکر را ساخت؛ چون ساختار بعد از پیدایش نسبت به فکر انعطاف چندانی ندارد.
6- گاه ایجاد سکوی طراز انقلاب اسلامی را در راحتی و راه ترجمه و رونوشت از سکوهای خارجی می-جوییم اما سکوی طراز در تالیف، تفکر، نوآوری و استنطاق تراث نسبت به مسائل طراحی و مدیریت سکوها به دست می آید.
7- گاه تعیین مقیاس ملی یا جهانی بودن سکو را منوط به تصمیم خود می دانیم؛ اما مقیاس سکو را وزن و قدر و قوت ایدهی سکو و اقامه حکیمانه ایده تعیین می کند؛ در این صورت سکوی شهری هم میتواند جهانی شود، چه برسد به سکوی ملی(قوت ایده امام خمینی(ره) است که حزب او و سپس ملت او و سپس منطقه و جهان را متاثر می کند.)؛ بنابرین غایت سکوی بینالمللی نباید بهانهی بهانه تراشی علیه سکوی ملی و عجله در این امر گردد.
8- گاه مسیر تولد و رشد فرهنگ در فضای مجازی را از آخر به اول میجوییم و با سرکوب فضاهای اولیه مومنانه، از همان اول فضای عمومی را مطالبه میکنیم. گو آنکه نبی مکرم (صل الله علیه و آله) در اول کار، باید مکه و شرق و غرب عالم را فتح میکردند. و حال آنکه فضا و فرهنگ حاکم ابتدا در امام و سپس در حزب او و سپس از طریق فراگیری فرهنگ حزب امام در میان مردم، فراگیر میشود.
به عبارت دیگر گاه راه همهگیری فرهنگ و پیام انقلاب اسلامی را در عمومیسازی فضا می¬دانیم، و حال آنکه فضاست که قدرت عمومی¬سازی را دارد نه بالعکس. یعنی چگونگی زیست مردم را بیشتر فضا و روح حاکم میسازد تا آنکه مردم فضا را بسازند و ساخت فضا و فرهنگ حاکم، در اصل توسط امام و حزب اوست. کما اینکه در غرب هم فضای زیست سکو را امام سکو و پذیرندگان آغازین و حزب و ملاء او ساخته است سپس عموم مردم را تحت تاثیر قرار داده است. بنابراین حواله فرهنگ به فضای موجود عموم و سرکوب جمع های اولیه فرهنگ سازان امام ایمان، حواله فرهنگ به فرهنگسازان کفر است و نه به مردم و فرهنگسازان ایمان.
بنابرین نیاز است قواعد و سنن دخیل در تولد، رشد و نمو و مرگ و میر فرهنگ ها را در ایجاد شبکه و سکو لحاظ کنیم. یکی از اسباب خطا در این مسئله، مقایسه خردسالی سکوهای ملی با جوانی سکوهای آمریکایی است. شاید تیک تاک مثال نقض برای این مسئله به نظر برسد؛ اما حقیقت آن است که تیک تاک فرهنگ جدیدی متولد نکرده است و امتداد فرهنگ سکوهای آمریکایی محسوب میشود.
9- گاه در مورد حجاب و طلاق و دیگر آسیبهای اجتماعی و کمرنگ شدن ارزشها، صرفا دنبال فشار محیطهای فیزیکی همچون خانواده و مدرسه و جمعهای دوستانه هستیم، اما تاثیر محیطهای مجازی و فشار سکوهای تبرج محور و ارزش زدا در آحاد مردم کمتر از فضاهای حقیقی نیست.
10- گاه اقبال و جذب مردم را در ارائه سکوهایی با فضای زرد و سخیف میجوییم؛ اما جذب مردم در پاسخ صحیح به نیازهایشان یافت می شود. بیچاره سکودار حریص که آخرت و دنیا را یکجا میبازد.
11- گاه تخاطب عمومی را تخاطب عوامانه قلمداد میکنیم و محتواهای غیرمتقن و سطحی به مردم میدهیم؛ حال آنکه مردم تشنه متقنترین اطلاعات هستند. خصوصا مردم ایران که در تلاطم آشنایی با جهان و در فشار مبارزه با طاغوت به شدت مستعد و تشنه شنیدن، دیدن و فهمیدن اطلاعات متقن هستند.
12- گاه خوراک محتوایی مردم را نمی دهیم و پس از مصرف محتوای خارجی و معیوب و ایجاد ذائقه، مصرف رسانه ای آنها را ارزیابی می کنیم. ما سلام فرمانده نمی سازیم و از اینکه نوجوان یک لاابالی خارج نشین را دنبال کند، ناله میکنیم. ما غذای لازم را نمی دهیم و با استقبال او از غذای معیوب، میگوییم جوانان و نوجوانان ما از دست رفتهاند و نتیجه میگیریم تخاطب خود را از واقعیت مردم و جوانان به تصویر غلطِ خودساخته خود بچرخانیم یعنی گردش تخاطب از مومن انقلابی به غیرمومن معاند. و چه خوش گفت آوینی که «ای بلبل عاشق جز برای شقایقها مخوان».
13- گاه تولید محتواهای ارزشی و مفید را از اینفلوئنسر و بازیگر می طلبیم اما تولید محتوای مفید و لازم شأن علماء و متخصصین است؛ و نهایتا متعلمین آنها زمینهساز نشر محتوا و علم او میتوانند باشند. بازی نباید بازی باشد و الا بازیگری جز بازیگری و نفاق نیست و نفاق بیش از آنکه معین حق باشد، دشمن حق است.
14- گاه مشارکت حزب الله در تولید محتوا و سامان دهی فضای مجازی را در روشهای بروکراسی یا منطق بازار می جوییم؛ اما آنچه اساسی است، مشارکت مدنی اجتماعی از جنس شیدایی امت حزب الله در به خط شدن در مسیر ولایت است و منطق مالی و نظم سازمانی نیز باید به صورت حکیمانه حول آن ایجاد شود.
15- گاه ولایت را بازیگر داخل سکو می دانیم و حال آنکه سکو باید بازیگر در ذیل ولایت باشد.
16- گاه استدلالها در سیاستگذاری فضای مجازی صرفا اقتصادی است؛ و حال آنکه شان اساسی و محوری فناوری و به ویژه فناوری اطلاعات، علم و فرهنگ است. و سیاستگذار باید استدلالهای علمی و فرهنگیاش از استدلالهای اقتصادیاش کمتر نباشد. و اساسا قدرت بیشتر از اقتصاد و سیاست، حول علم و فرهنگ ایجاد میشود.
17- گاه نسبت دولت و فناوری اطلاعات را در دولت الکترونیک و ارائه خدمات الکترونیکی به مردم خلاصه می کنیم؛ و حال آنکه ظرفیت سکوها برای دولتها، بیش از ارائه خدمات الکترونیکی و افاده به مردم، جلب مشارکت مردم و استفاده از مردم است در نظارت، اجرا و تصمیم. اولی گرچه ضروری است اما اکتفاء به آن موجب تضعیف مردم و کشور است و دومی همواره موجب قوت و رشد است.
18- گاه ریشه بیاعتمادی مردم را در درون مردم میگردیم؛ اما بیاعتمادی مردم به جهت بیاعتمادی ما به مردم است.
19- گاه برای مدیریت فضای مجازی، فیلترینگ یا عدم فیلترینگ را ارزش مطلق میدانیم، و حال آنکه مدیریت در حکمت و داشتن برنامه متقن و زمانشناسی در استفاده از چنین ابزارهایی یافت میشود.
20- گاه امنیت را در افزایش کنترل میجوییم؛ اما امنیت در افزایش ضریب عقلانیت به دست میآید و ضریب عقلانیت در سایه تبیین و آزادی بیان در الگویی نظیر کرسیهای آزاداندیشی به دست میآید.
21- گاه در حوزه فضای مجازی، پژوهش می کنیم تا پژوهش کرده باشیم؛ و همزمان سکوداران در میدان عمل با صدها سؤال پیچیده از علوم دینی و انسانی و فنی مواجهند و جوابی نمییابند.
جمله پایانی اینکه مواظب باشیم در دوران انقلاب اسلامی که فناوری اطلاعات باید مثل هر فناوری دیگر، ابزار توسعه وجودی انسان و انسانیت باشد، ابزار توسعه نفس اماره و نفسانیت واقع نشود.
⚓️🚢🇮🇷 دریانوردی، تمدن و ایران
1️⃣ از 2️⃣
📣دریانوردی و حضور فعال در عرصه تجارت و تعاملات دریایی و حتی فعالیتهای نظامی دریانوردانه، در تمدن نوین غربی هم یک ضلع پررنگ است؛ آنچنان که سهمی عمیق و فراوان در تاریخ استعمار این تمدن دارد. اکنون نیز عرصه دریایی جهانی همچنان متأثر از تلاش امریکای روبهافول برای حفظ اقتدار خویش در عرصه دریاهاست و قدرتهای رقیب نیز گردنفرازی دریایی و اقیانوسی را جدی گرفتهاند. اما اینها همگی در عرصهای است که حملونقل ۹۰ درصد کل تجارت جهانی در آن رخ میدهد.
🟩ایران اسلامی چندی است آهسته و پیوسته با درک راهبردی از اهمیت تجارت دریایی و سهم برجسته آن در اقتدار اقتصادی و امنیتی کشورها، حضور خویش را در آبهای بینالمللی افزایش داده است.
حضور ایرانیان در آنسوی آبهای فراسرزمینی و بردن آثار فرهنگی و تمدنی ایران و اسلام به کشورهای شرق آسیا با مباشرت ملوانان و تجار اهل جنوب ایران ازجمله اهالی شیراز، جزیی از تاریخ قطعی پیشرفت تمدن اسلامی است که آثار آن در کشورهای شرق و جنوب شرق آسیا اکنون هم قابل اشاره است. بدینترتیب درعمل شاهد بازگشت ایران به عرصه ویژهای از حضور تمدنی هستیم که هم در پیشینه تاریخ تمدن ایرانی-اسلامی دارای عقبه است و هم در دنیای مدرن و پسامدرن امری جدی و شناختهشده است.
✅سفر دوردنیای ناوگروه ۸۶ ارتش جمهوری اسلامی ایران را باید با چنین زمینهای فهم نمود.
🟦نکته ویژه و برجستهای که در گزارشهای فرمانده نیروی دریایی ارتش -که خودِ فرماندهی او، جلوهای از همگرایی امت اسلامی در ایران ماست- از سفر دوردنیای ناوگروه ۸۶ ارتش در این ایام شنیده شد، تعاملات فعال فرهنگی در این سفر بود؛
🟧این ناوگروه درواقع سفیر فرهنگی ما بود؛ سفارتی که نه در کنشهای تصنعی، بلکه در خود رفتارهای عادی سربازان و افسران وطنمان جلوهگری نموده بود؛
🔸راهنماهای شیلیایی ویژه هدایت کشتی در سواحل این کشور که ۲۴ ساعت با ناوگروه همراه میشوند، از نوع رفتار مؤدبانه و متدینانه و تؤام با احترام سربازان و افسران و مواجهه کریمانه ایشان در پذیرش شیوهنامههای جاری این کشور در مواجهه با عبور کشتیها، تعجب میکنند و بهخلاف انتظارات برساختی رسانهای بوقهای استکبار، ایرانیان را نه قومی متخاصم و با رفتاری مهاجم، که قومی اهل تعامل و رفق و لینت و از همه مهمتر سرشار از ادب مییابند. برای فهم این امر باید به خاطر آورد که دریانوردی طولانیمدت و بریدن از آشنایان و اقوام و تحمل سختیهای یک سفر چندین ماهه و گاه بیش از یکسال، نوع دریانوردان در جهان را به رفتارهای لاابالیگرایانه میکشاند که در اوقات استراحت در کشتیها و در حین بارگیری در بنادر و سواحل مختلف، خود را در قامت حضورشان در فراموشخانههایی چون میخانه و مراکز لهو و لعب و فساد آشکار میسازد. به لحاظ رویهها نیز رفتارهای خشن و بدون ظرافت و تحمل، کمترین سطح بازتاب این فشارهاست اما دریانوردی ایرانی آنچنان که در آینه چشمان شیلیاییها در سفر این ناوگروه منعکس میشود بهکلی به خلاف این فضاهاست. با اینکه گزارش فرمانده ارتش جزییات زیادی از این انعکاس را حکایت نمیکرد اما روح کلی آن تعجب نسبت به ادب و متانت و آرامش و ظرافت و دینداری تمامی نیروهای حاضر در این ناوگروه بود.
🔹در برزیل برنامهریزی دقیق ناوگروه برای پهلوگیری در بنادر این کشور دقیقاً در سالروز امضای معاهده آغاز تعاملات سیاسی و تجاری ایران-برزیل تعجبها را برمیانگیزد،و اقامه نماز جماعت در عرصه کشتی جلوهای ویژه از دینداری پیش چشم برزیلیها میآفریند.
@abbas_heidaripour
2️⃣ از 2️⃣
🔸در کیپتاون افریقای جنوبی که همین جلوه دیانت و تقید به اقامه نماز به صورت جماعت در عرشه کشتی قبل از هر کار دیگر، اقلیت شیعیان این شهر را به خود جذب میکند و ارتباط فعال بین ایرانیان مسافر و شیعیان مستقر را برقرار میکند و ایرانیان را به مسجد شیعیان میکشاند، اما این همه ماجرا نیست بلکه؛
🔹در روی دیگر سکه، مهارت ایرانیان در عبور از موجهای کوهوار(Mountain Waves) طوفانهای مهیب حین عبور ناوگروه از اقیانوس برای متخصصان افریقای جنوبی به خاطر دشواری فراوانش تا سرحد باورناپذیری جلو میرود، اما شواهد انکارناپذیر، چارهای جز سرفرودآوردن و احترام به این مهارت برایشان باقی نمیگذارد؛ - اذعان و بلکه تعجب و تحسین متخصصان افریقای جنوبی و حتی برزیلیها نسبت به برنامهریزی دقیق و مهارت فوقالعاده ایرانیان برای دریانوردی در شرائط و مسیرهای دشوار، بیش از اینکه یک امر فنی باشد، یک پدیده فرهنگی است؛ درک این معنا که ایرانیان در دریانوردی نوین بسیار ماهر و دقیقاند و مطاوعه احساسمند نسبت بدان یک معنای فرهنگی است و نتایجی جدی در حوزه ارتباط بینافرهنگی و نفوذ فرهنگی دارد.
🔸اینکه فلان کشور منطقه خواهان پهلوگیری ناوگروه در مسیر بازگشت یا بهمان کشور منطقه خواهان حضور در مراسم استقبال بازگشت یا کشور ثالث بهوضوح و درصمیمت تمام خطاب به فرماندهان نیروی دریایی ما بدون ایفای نقش برجسته یا فراوان در این مأموریت بهصرف قدری همدلی خود را شریک در این مأموریت میداند؛
همگی و همگی نشان از نفوذیافتن بُعد فرهنگی رویکردهای تمدنی ایران در عرصه دریانوردی نوین دارد؛ و اینجا همانجایی است که مزیت نسبی ایران در کنشهای تمدنیاش در آن نهفته است؛ روح فرهنگ ایرانی کنش تمدنی ایرانی را متمایز و در جهان مادی و دنیازده به اصطلاح متمدن، درخششی آشکار خواهد بخشید.
این مزیت نسبی را مغتنم بدانیم و شاکرش باشیم.
@abbas_heidaripour
🔰یک تقریظ؛ یک تنبیه
در تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب خواندنی خاتون و قوماندان که روایت زندگی مشترک فرمانده شهید فاطمیون است، میخوانیم:
📌«حوادث مربوط به مهاجران افغان را که در این کتاب آمده است از هیچ منبع دیگری که به این اندازه بتوان به آن اطمینان داشت دریافت نکردهام. برخی از آنها جداً تاثرانگیز است»،
❓پرسشی که در ذهن شکل میگیرد این است که رهبر انقلاب به کدام حوادث جداً تأثرانگیز اشاره نمودهاند؟ قطعاً رد این حوادث را باید در همان منبع مطمئن جستوجو کرد، به نظرم برجستهترین این حوادث این است: «سال ۷۱ تا ۷۶ در افغانستان جنگ بود...این سالها، سختترین سالهای عمر ما مهاجرین بود. دولت ایران تصمیم به بازگرداندن مهاجرین گرفته بود. اصطلاحِ افغانیبگیر مال همین سالهاست. سالهایی که افغانها را به وطن جنگزده و پر از بلا و مصیبت میفرستادند.
کامیونهایی میآمدند و همۀ دار و ندار خانواده را با هر که در خانه بود بار میکردند و مستقیم به مرز میبردند. کاری نداشتند که پدر این خانواده سر کار است یا مادر این خانواده رفته نانوایی یا بچهشان مدرسه است. هر کس بود و نبود را میفرستادند مرز. بارها پیش میآمد که بچه از مدرسه برمیگشت و میدید خانهشان خالی است و کسی نیست؛ یا مردی از کارگری برمیگشت و با خانۀ خالی و بههمریخته مواجه میشد و همان دم سکته میکرد؛ یا مادری خسته و خاکی از سرِ زمینهای سبزی میرسید و میدید اثری از زندگی و بچگکهایش نیست!
شرایط برای افرادی که مدارک داشتند کمی بهتر بود؛ اما همانها هم در تشویش، شب را صبح میکردند. مردها از ترس اینکه دستگیر نشوند سر کار نمیرفتند....ولی بعضی مدارک نداشتند؛ حالا یا بیتفاوت بودند یا پول نداشتند که برای تمدید بدهند.
آن سالها طوری بود که مردها جرأت نداشتند بیرون باشند. زنها میرفتند بیرون و نانی میخریدند و برمیگشتند که مبادا به تور افغانیبگیرها بیفتند. هرآن، امکان داشت گزارش بدهند و بیایند درِ خانه و بدون بُروبَرگرد اثاث رنگورورفتهات را بار ماشین کنند و بفرستند مرز.»
این توصیفات واقعاً جانسوز و تأثرانگیز و منزجرکننده است و بدترینش جایی است که میخوانیم:«بارها پیش میآمد که بچه از مدرسه برمیگشت و میدید خانهشان خالی است و کسی نیست؛ یا مردی از کارگری برمیگشت و با خانۀ خالی و بههمریخته مواجه میشد و همان دم سکته میکرد؛ یا مادری خسته و خاکی از سرِ زمینهای سبزی میرسید و میدید اثری از زندگی و بچگکهایش نیست!»
😔حال باید پرسید این کنشهای نفرتانگیز که ناشی از سیاستهای نفرتانگیزتر است(سیاستهایی که یا خودشان مشکل داشتهاند یا ندیدن پیوستهای فرهنگی ضروریشان چنین چهره کریهی از آنها ساخته است) از چه آبشخور و فهمی منشعب شده است؟ چه کسانی سیاستگذار و دستاندرکار پدیدآمدن این صحنهها و حوادث بودهاند؟ اکنون آیا شهامت لازم را برای واکاوی آن زمان و تصمیمات مرتبط با این حوادث داریم؟
__
۱) این سیاستهای غلط سیاستهایی بود که نه عمق راهبردی میفهمید نه پیوستگی تمدنی نه حوزه مشترک فرهنگی؛ فهمهایی که در سالهای بعد به تدریج به حوزه تعاملات و سیاستهای کشور وارد شد و عملاً تصویر دیگری از تعاملات میان ایرانیان و مهاجران سایر کشورها خلق کرد.
۲) بگذریم از اینکه فاصله دهشتناک این حوادث تأثرانگیز با معیارهای اخلاق سیاسی بلکه اخلاق انسانی نیز هشدار و تلنگری جدی است که بپرسیم مگر میشود از ایرانیان مسلمان چنین اموری سر بزند؟
۳) این حوادث را باید با اخلاق و کنشهای حاج قاسم عزیز مقایسه کرد و متوجه شد که چگونه اشراب روح معنویت و عرفان، میتواند حتی در تیزترین نقاط درگیری و مبارزه، ظریفترین و انسانیترین کنشهای اخلاقی و بلکه معنوی را رقم بزند.
۴) اگر کسانی خواهان سنجش پیشرفت یا پسرفت اخلاقی و انسانی جمهوری اسلامی هستند باید حوادث آن سالها را با آنچه مدافعان حرم در ایران و فراتر از ایران خلق کردند، مقایسه کند.
۵) اگر ایرانیانی از برخی رفتارها و ساختارهای ناپخته و ناصواب ضربه دیدهاند و به همین خاطر با همه چیز این نظام و ساختارش مشکل حس میکنند، جا دارد سؤالی را از خود بپرسند، تفاوت ایشان با مهاجران افغانی در چیست؛ مهاجرانی که حوادثی اینچنین تأثیرانگیز را از سر گذراندهاند، اما قهرمانانی چون «ابوحامد» را در تعامل با ایرانیان به جهان بشریت عرضه کردهاند؟ ابوحامد و همسرش با چه نگاهی میتوانند بین اصل و فرع این نظام، بین این حوادث تأثرانگیز و سوگیری کلی این نظام تفکیک کنند و ایثارگر و جانفشان دست در دست آن و دل در گرو آن، به پیش روند؟
۶) یک پرسش پایانی: آیا سیاستهای کنونی تعامل با مهاجران(افغان یا غیرافغان) با همه بلوغی که یافته است، به سرحد مطلوبیت رسیده است یا همچنان دچار برخی افتوخیزهای ناصواب در این زمینه هستیم؟
@abbas_heidaripour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️
📽روایتی ناب و زیبا از مهمانهایی که بر حضرت #امام_صادق علیهالسلام وارد شدند و پذیرایی خاص #حضرت_صادق علیهالسلام
#سخنرانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بررسی استدلال دکتر غنی نژاد در مورد رابطه حق حیات، تکلیف زیستن و مالکیت!
شرح استدلال:
خدا به انسان حیات داده است
حق حیات حق بنیادین بشر است و کسی حق ندارد آن را سلب کند (به جز جایی که حق حیات دیگری را بخواهد سلب کند)
انسان مکلف است این حیات را حفظ کند
برای حفظ حیات باید تامین معاش کند
لازمه تامین معاش حق مالکیت است
دکتر غنی نژاد ادعا می کنند که این گزاره ها مبنای دینی دارد و با اسلام سازگار است!
اما اسلام در این رابطه چه می گوید؟
در مقابلِ لاک نظر شهید مطهری بر این است که اگر چه حق حیات یک حق طبیعی اساسی است اما حق بنیادین بشر حق تکامل است. مطلبی که هیچ کدام از فلاسفه غرب به آن اشاره نکرده اند و انسان را در سطح یک حیوانِ دارای حیات معرفی کرده اند. همان تفاوتی که علامه جوادی آملی به آن اشاره کرده و میگوید انسان حیوان ناطق نیست بلکه حیّ متاله است! یعنی ذی حیاتی است که برای خدایی شدن آفریده شده است. خلقت او جهت دار است و این جهت همان است که فرمود: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه! (انشقاق-6)
فلذا اینگونه نیست که تنها تکلیف انسان حفظ حیات مادی اش باشد!
بلکه اتفاقا تکلیف انسان حفظ و رشد حیات معنوی است تا آنجا که در اعلی درجه این رشد معنوی، فدا کردن جان (شهادت) اوج کمال است.
وجه ممیزه حقوق در اسلام و غرب همین نکته است که حق بنیادین (و طبیعتا تکلیف بنیادین) انسان کدام است؟
هر کدام از این دو مبنا را بپذیریم امتداد آثارش تا جزئی ترین رفتارها و پدیده های فردی و اجتماعی خود را نشان می دهد.
حقوق طبیعی از دیدگاه جان لاک و مرتضی مطهری
♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷
💠 @h_abasifar
⚜ دختر و خدا!
• مشرکان "فرشتگانِ آسمان" را "دخترانِ خدا" می خواندند! اما "دخترانِ زمین" را "بنده خدا" هم نمی دیدند!
دخترکان یا در دخترکُشی می مردند یا در ضعف و زبونی نگه داشته می شدند که حتی از گرفتن حقوق اولیه شان عاجز بودند (وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ)!
• در فرهنگ مردسالار و پسرپرور، در واقع این خدا بود که زمین خورده بود؛ که "مدبّرات امر"ش، دختر خوانده می شدند!
مظلومیت "دختر" و "خدا" با هم پیوند داشت!
"دختر" برای "خدای دختران"؛ خدای "مردسالاران" هم "هوی" بود: "مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ "!
اشتباه نکن این خدای زمینی، مونث را دختر خود نمی خواست، #برده_جنسی خود می خواست!
خدا هم این تقسیم ناعادلانه شان را به رخ شان کشید: تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَىٰ!
اگر خدا محترم می شد، دختر هم؛ دختر عزیز می شد خدا هم!
• خدا باید کاری می کرد!
با جاهلیت چه بحث فلسفی کند؟!
چگونه بفهماند خودش "لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ" است و فرشتگان هم "مجرد از ماده" اند و دختر و پسر ندارند؟!
برای "متعمّقون"، چیزهایی گفت؛ حالا باید ذهن ها درباره دختر هم عوض می شد!
خدا، "دختر پروری" کرد!
قبل تر شروع کرده بود و حالا گزارش کار به جاهلیت می داد!
• وقتی همه منتظر "پسرِ مسیحایی" بودند، نذر مادری (لَكَ مَا فِي بَطْنِي) را "برای خود"، "قبولِ حَسَن" کرد!
اما او را "دختر" خواست!
در سورپرایز تولد، وقتی مادر از دختر بودن کودکش تعجب کرد، گفت: "لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ"! پسر مثل دختر نیست! (نفرمود: دختر مثل پسر نیست!)
• خداوند "دخترِ برای خود" را #آزاد (مُحرّر) می خواست نه "زاد و کالا"!
پس بجای "يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ" او را "أَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا" داد!
فرقها دارند "نشو" با "نبات"... فاصله ها دارند "حلیه"(زیورهای عارضی) با "حُسن"(زیبایی ذاتی)...!
"دخترِ برای خدا"، هم سنخ و هم سخن فرشتگان شد؛ فرشتگان، دختر نشدند اما دختران، فرشته شدند!
از میوه های بهشت خورد!
تو بگو اینبار "آدم"، بهشت بر زمین آورد!
• "دخترِ برای خدا" حالا دیگر در "نزاع لفظی"(خصام) ، "بی زبان و عاجز" (غیر مبین) نبود!
نباتش به آنجا رسید که "بیانی" رساتر از "زبان" هم میوه داد!
در مخاصمه یهود لجوج علیه او و زیر سیل تهمت ها، "صبیّ در مهدش" بر پاکی او شهادت داد!
مخاصمه اینقدر "بیّن" و معجزه بود که گروهی از آنسو افتاده، مولودش را "پسر خدا" خواندند! و اینبار خدا پسردار شد!!!
• و خداوند این "دخترپروری" را بارها در تاریخ تکرار کرد! مریم(س)، فاطمه(س)، زینب(س)، معصومه(س) و...!
...هرجا که مظلوم می شد یا به دختران ظلم می شد!
اصلا هروقت احتجاجِ مهم و خصامِ سرنوشت سازی داشت، از قبل "برای خود"، "دختری" را "أَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا" می داد! بجای نشو در جلوه و زینت، رشد در حُسن و زیبایی کند!
برای موقف سقیفه، موقف عاشورا، موقف عفریت مستکبر، موقف آخر الزمان...
خدا با دختر از مظلومیت ها درآمد و درآورد!
#روز_دختر
📝 محسن قنبریان ۱۴۰۲/۲/۳۰
☑️ @m_ghanbarian
درنگ
⚜ دختر و خدا! • مشرکان "فرشتگانِ آسمان" را "دخترانِ خدا" می خواندند! اما "دخترانِ زمین" را "بنده خد
با اینکه از روز دختر چندی است که گذشته است ولی حیفم آمد این متن زیبا و سحرانگیز، حکیمانه و البته قرآن بنیاد استاد ارجمند محسن قنبریان را به اشتراک نگذارم.
گوارایتان...
🔸 نشست نقد کتاب چیستی نحوه وجود فرهنگ
🔰 گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار میکند:
🎙 با حضور:
#سید_حسین_فخر_زارع
#مسعود_اسماعیلی
#مهدی_جمشیدی
#علی_ذوعلم
⏰ یکشنبه 7 خردادماه 1402، ساعت 13:30
📡 ارتباط از طریق:
🌐 skyroom.online/ch/iict/farhang
🔍 مشروح خبر👇
🌐 iict.ac.ir/vfarhang
#نشست
🆔 @iictchannel
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 استشهاد شهید مطهری به شعر:
لَوْ جِئْتَهُ لَرَایْتَ النّاسَ فى رَجُلٍ/ وَ الدَّهْرَ فى ساعَهٍ وَ الْارْضَ فى دارٍ
در توصیف امام خمینی ره.
🔷امام ره، تجسم خواست روح عالی همه انسانها است.
🔷او عصاره زمانه ای است که نمی خواهد در منجلاب تمدن مادی غرق شود.