eitaa logo
308 دنبال‌کننده
50 عکس
20 ویدیو
1 فایل
کانالی برای بیان تأملات عباس حیدری‌پور در موضوعات فرهنگی و اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
یادداشتی سه‌گانه در استقبال و ارزیابی یادداشت سه‌گانه اخیر دکتر حمید ابدی به قلم: عباس حیدری پور 2️⃣ از 3️⃣ شاید توضیح آنکه هر دو دسته مورد بحث از نظر نگارنده یادداشت سه‌گانه، واقعیت‌نافهم‌اند نیازی به این فراز و فرود هم نداشت، چراکه او در انتهای یادداشت سوم می‌نویسد که نیروهای انقلاب از بعدِ دفاع مقدس، قوای سه‌گانه و ساختار رسمی جمهوری اسلامی را «دیگری» خود دانسته‌اند و اگر دو دسته مذکور را ایشان جزو نیروهای انقلاب بداند، به راحتی می‌توان گفت که هر دو دسته مورد بحث به بلندای «صخره واقعیت جمهوری اسلامی» دست نیازیده و با آن بیگانه‌اند و فقط احاله امواج سهمگین حوادث زمان و کوبیده‌شدن به این صخره، قدری این غربت و نافهمی را از میان برمی‌دارد. در نگاهی دیگر و برای بسط این زاویه دید، باید به مسئله تفصیل در توصیف واقع اشاره نمود. گاه ما توصیفی از وضعیت داریم اما این توصیف بسیار تُنک و کم‌مایه است، بافت و گوشتی ندارد، توضیح نمی‌دهد که نسبتش با وضع فرهنگ و جامعه و گروه‌های مختلف دخیل و مرتبط چگونه است، در اینجا حتی روان‌شناسی اجتماعی و وضع روان‌شناختی کنشگران هم اهمیت جدی می‌یابد. در چنین وضعیتی «پیچیدگی»‍‌ها دیده نمی‌شود و همه چیز ضمن چند جمله پایان می‌یابد. حال آنکه موقف جدی «اداره» نیازمند فهم و روایت پیچیدگی است. تعبیر سه‌گانه دکتر ابدی درباره ضرورت تعقیب امور به‌شکل «میلی‌متری و با ذرّه‌بین» با این تلقی سازگار است. وقتی ما با پیچیدگی و روایتش بیگانه باشیم، گریزی از برچسپ‌زنی نداریم و همین است که باعث حیرت ناظران بیرونی می‌‌شود که دعوای بین اصغر و اکبر با همه اشتراکاتی که دارند به کجا بازمی‌گردد. کلیدواژه «دیگری» از منظری دیگر همین نافهمی امر واقع را روایت می‌کند آنجا که به بیگانگی میان ما و دیگری اشاره دارد. اما شاید نیت نویسنده یادداشت از کاربست «دیگری» اصل تقابل و اکتساب هویت از این تقابل باشد؛ در این صورت هم باید این تقابل و نزاع را یک تقابل دون‌کیشوت‌وار دانست که حتی از خود تقابل واقعی هم بیگانه است. اگر بخواهم با این نگاه، خود سه‌گانه دکتر ابدی را قضاوت کنم باید بگویم روایت او از مجالس قبل از مجلس یازدهم که همه آن‌ها را ذیل یک عنوان «تقابل با دولت مستقر» و در نتیجه «عدم ورود مجالس قبل به حیطه اداره» ارزیابی کرده است با مدعای روایت ذره‌بینی و میلی‌متری، فاصله زیادی دارد. جالب‌تر آنکه در انتهای قطعه سوم یادداشت نوشته‌اند: «نیروهای انقلابی، بعد از سال‌های دفاع مقدّس، از دهه هفتاد تا کنون همواره ساختار رسمی جمهوری اسلامی ـ اعم از مجلس، دولت و قوّه قضائیه و ... ـ را «دیگری» خود دانسته‌اند...امّا بدانیم که صخره‌های واقعیت جمهوری اسلامی ما را سر جایمان خواهد نشاند، بلکه سر عقل بیاییم.» و بدین‌ترتیب گویی از یک واقعیت یک‌پارچه در ناحیه اداره رسمی جمهوری اسلامی سخن گفته‌اند و حال آنکه این صخره ناشناخته دست‌کم در درون و در حاشیه خود این‌چنین سرراست و همگن نیست و همواره بین اضلاعی از آن تقابل و اصطکاک وجود داشته است؛ چنان‌که در درون نهاد تقنینش ضلع سومی برای تشخیص مصلحت اضافه می‌شود تا دامنه نزاع و تقابل را حداقلی کند یا حتی در قانون اساسی‌اش حل اختلافات بین قوای سه‌گانه‌اش به دست رهبر سپرده شده است، و در میدان واقع هم این محور بسیاری از تقابل‌ها را حل‌وفصل کرده است و خیلی پیچیدگی‌های دیگر که برخی از آن‌ها ناظر به اصل اختلاف درون مجموعه رسمی اداره کشور است. ⏬
یادداشتی سه‌گانه در استقبال و ارزیابی یادداشت سه‌گانه اخیر دکتر حمید ابدی به قلم: عباس حیدری پور 3️⃣ از 3️⃣ تذکار اخیر از یک‌سو همراه و مؤید صاحب یادداشت مورد بحث است و از دیگرسو یادداشتش را به نقد می‌کشد؛ اگر زاویه ورود را ضرورت فهم پیچیدگی امر واقع بدانیم و بگوییم یادداشت هم درصدد چنین دعوتی است، همراه و مؤیدش خواهد بود اما اگر زاویه ورود را روایت یادداشت از روند مناسبات نیروهای انقلاب با ساختار رسمی کشور بدانیم، چندان بدان لبخند نخواهد زد. نکته تکمیلی درباره این روایت یک‌سره صاف و یک‌دست آن‌جاست که بپرسیم مگر نیروهای انقلابی در جایی بیرون ساختارهای رسمی کاملاً جا گرفته‌اند؟ به عبارتی آیا ساختار رسمی با نیروهای غیرانقلابی همواره اداره می‌شود؟ و مگر این نیروهای انقلابی نبودند که ساختار رسمی را به دست گرفتند چنان که زنگنه مؤسس جهاد سازندگی به وزیر نفت محافظه‌کاری بدل می‌شود که حاضر به دور زدن تحریم‌ها هم نیست؟ بله، این قابل قبول است که همه ساختار رسمی در اختیار نیروهای انقلابی نبوده است ولی نیروهای انقلابی هم بی‌مناسبت ایجابی با ساختار رسمی نبوده‌اند بلکه با آن مناسبت جدی داشته‌اند، گاه این نیروهای انقلاب بوده‌اند که تغییر یافته‌اند و گاه این ساختار رسمی بوده است که تغییر یافته است و حال باید پرسید از منظر دال مرکزی یادداشت از نظر نویسنده این بخش از روایت امر واقع در ارزیابی کنش‌های سیاسی اخیر ناظر به تغییر چه مناسبتی دارد؟ درهرصورت مقصود این نگارنده نه نزاع و مناقشه با نویسنده فکور یادداشت سه‌گانه بلکه استقبال از یادداشت، البته در دالی غیر از دال مرکزی آن است؛ دالی که دعوتش شناخت امر واقع و ضرورت لحاظ پیچیدگی آن باشد. نکته این خواهد بود که در صورت جدی گرفتن همین مطلب بسیاری از لوازم به دست خواهد آمد که قضاوت درباره روایت و ناروایت را هم با پیچیدگی بیشتری مواجه خواهد کرد. ⏹
جناب آقای الکساندر دوگین عزیز احتراما از دعوت محبت آمیز شما برای شرکت در دومین همایش بین‌المللی نهضت جهان چند قطبی صمیمانه متشکرم و ازاین که به دلیل برخی ناهماهنگی ها نتوانستم در همایش حضور به هم برسانم عذرخواهی می‌کنم و بدین وسیله مقاله کوتاهی را که در آن همایش در ذیل محور «غرب پس از هژمونی. آیا می توان تمدن اروپا را نجات داد؟» قصد ارائه داشتم با عنوان « و آینده تمدن » تقدیم می‌کنم. حمید پارسانیا ۸/اسفند/۱۴۰۲ @parsania_net @HekmateFarhang
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️◼️إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ◼️◾️ یادبود چهلمین روز درگذشت اندیشمند فرهیخته مرحوم دکتر محمد خادمی (ره) 📹جهت مشاهده با کیفیت بهتر با ما در آپارات همراه باشید. 🌐https://maaref.org 🆔@Maaref_org تلگرام اینستاگرام آپارات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونید چه میخونن؟ میگن اصبري یا غزه العزه القصف بیهون راح ناخد بتار الشهدا البطل بملیون الک علينا هالعهد احنا ما بنخون انتي يا أرض السلام يا بلد الزیتون ای غزه که نماد عزت هستی صبر کن این بمباران تموم میشود فردا انتقام این شهدا را خواهیم گرفت یک میلیون در ازی هر قهرمانی. با تو عهد می‌بندیم ما به عهدمون وفا می‌کنیم ای سرزمین صلح، ای سرزمین زیتون اگر میخواید بدونید غزه‌ای‌ها کی هستن، این ویدئو شروع خوبیه، این کودکان وسط جنگ دارن رجز میخونن و بی‌صبرانه منتظر گذشت روزها هستن تا بزرگ بشن و حرف در میدان داشته باشن. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج @SalehGaza
رژیم صهیونسیتی با جنایات هولناک می‌خواهد هرگونه سودای مقاومت را درهم بشکند 🔷 قائم‌مقام پژوهشکده باقرالعلوم (ع) سازمان تبلیغات اسلامی گفت: مقاومت در گوشت و خون نسل حاضر و آینده غزه و فلسطین تزریق شده است و اصلا این زمانه، زمانه عقب نشستن ایشان نیست. isna.ir/xdQPcG @isnailam24
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"تلک قضیه" ترجمه خودمونیش "داستان از این قراره" عنوان شعری از شاعر مصری به نام مصطفی ابراهیم است که یک مصری دیگر به نام امیر عید اخیرا آن را اجرا کرده تدوین جالبی روی آن اجرا شده و کار رو زیباتر کرده، قضیه و داستان این روزهای فلسطین را با تناقض های جهان بشری به تصویر کشیده @Thirdintifada
تلك قضية! ينقذ في سلاحف بحرية يقتل حيوانات بشرية تلك قضية وتلك قضية كيف تكون ملاكا أبيض؟ يبقى ضميرك نص ضمير تنصف حركات الحرية وتنسف حركات التحرير وتوزع عطفك وحنانك ع المقتول حسب الجنسية وتلك قضية وتلك قضية كيف تكون إنساناً راقي؟ ومطابق للإشتراطات كل كلامك لابس واقي وبتحضن كل الشجرات بتقول ع البواب الحارس وجنبك جيش بيهد مدارس واما بتقفش نفسك لابس دم.. تقول الكل ضحية وتلك قضية وتلك قضية كيف أصدق هذا العالم لما بيحكي عن الإنسان؟ شايف أم بتبكي ضناها علشان مات في الغارة جعان ويساوي المقتول بالقاتل بشرف ونزاهة وحيادية  وتلك قضية وتلك قضية كيف أنامَ قريرَ العينِ؟ وأضع سدادة أذنين والعيلة المدفونة ف بيتها ممنوع حد يخش يغيتها وكأن الارض اللي فوقيهم مش تبع الكورة الأرضية وتلك قضية وتلك قضية كيف تعيش في سجنٍ واسع؟ زنازينه من نار ورماد وتقوم من تحت الأنقاض تتشعلق ف رقاب القاتل تجمع اشلائك وتقاتل وتوري الدنيا الكدابة كيف يسير قانون الغابة من اين طريق الحرية ومن أين تؤتى الدبابة مش فارقة العالم يتكلم موت حر وما تعيشٌ مسلّم تلهم جيل ورا جيل يتعلم كيف يعيش ويموت لقضية بننادي على عالم مين علشان يستنكر ويدين دن كما شئت فأي إدانة لما يجري جوا السلخانة مش هتخف بارود الدانة ولا قادرة ترجع له صباح تلك قضية وهذا كفاح شعر: مصطفی ابراهیم آواز: امیر عید گروه موسیقی: کایروکی ۳۰ نوامبر ۲۰۲۳ @Thirdintifada
درباره «قوم» در قرآن 1️⃣ از 2️⃣ 🖋به قلم: عباس حیدری پور ۱- این کلمه با کلماتی چون قام، یقوم، قم، قیام، قیامه، قوام، قیّم، تقوم، تقویم، مقام، مقیم، مستقیم و استقم در قرآن هم‌ریشه است و شاید حدود ۶۶۰ کلمه را در قرآن بتوان با چنین ریشه‌ای پیدا کرد. به علاوه خود کلمه قوم در قرآن به تنهایی ۳۸۴(بیش از نیمی از ۶۶۰ مورد) بار ذکر شده است. کلماتی پربسامد که تمرکز و تأمل درباره آن‌ها را بیش از پیش ضروری می‌سازد. اما این تمام مسئله نیست. ۲-در بعث و ابلاغ رسالت انبیاء، عمدتاً روایت قرآنی بر محوریت نسبت مستقیم یک نبی/رسول با قومش دیده می‌شود: قوم یونس، قوم نوح، قوم هود، قوم صالح، قوم موسی، قوم لوط، قوم ابراهیم و...به عبارت دیگر هدف مستقیم نوعاً یک قوم است که با نبی پیوند دارد؛ اما کدام پیوند؟ ۳- بین قوم و نبی/رسول نوعاً پیوند اخوت یعنی یک پیوند نژادی و خونی در کار است. وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَه‏(۲۱ احقاف)، وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ(۱۳ ق)، إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُون(۱۰۶ شعرا) که همین تعبیر برای هود در ۱۲۴، برای صالح در ۱۴۲، برای لوط در ۱۶۱ همین سوره آمده است، نیز: وَ إِلى‏ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً(۶۵ اعراف)، وَ إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً(۷۳ اعراف)، ‏وَ إِلى‏ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْبا(۸۵ اعراف)، وَ إِلى‏ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْبا(۳۶ عنکبوت)؛ دلیل اینکه این پیوند غیرخونی نیست آن است که حسب سیاق آیات، قوم این انبیاء هنوز ایمان نیاورده است و بنابراین اخوت معنوی و دینی نظیر آنچه که در آیه شریفه ۱۱ توبه بیان فرموده(فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُون‏) یا آیه شریفه 5 احزاب بیان نموده(ادْعُوهُمْ لاَبَائهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُواْ ءَابَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فىِ الدِّينِ وَ مَوَالِيكُمْ) در کار نیست. ✅۴- اما آیا همان‌گونه که بین نبی/رسول و قومش پیوند خونی و نژادی برقرار است، بین همه اعضای قوم هم همین پیوند برقرار است؟ پاسخ منفی است. در این میان، آیه ۱۳۳ انعام بسیار کلیدی برای فهم این امر است. می‌فرماید: «وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ ما يَشاءُ كَما أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرين‏» شاهد آنجاست که در مقام تخاطب می‌فرماید: «اگر بخواهد شما را خواهد برد(از دنیا؛ یا با عذاب یا عاملی دیگر) و دیگران را جایگزین شما خواهد کرد؛ همان‌گونه که شما را از نسل قومی دیگر پدید آورد.»؛ اینکه خداوند خطاب به حاضرانی، می‌گوید که شما را از ذریه یک قوم دیگر ایجاد کرده نشان می‌دهد که ایشان را قومی دیگر در قبال منشأشان می‌داند، ولی وحدت منشأ باعث نشده است که این دو مجموعه را یک قوم بداند؛ به عبارتی در این آیه ضمن برقراری ارتباط نسلی بین دو قوم، بر دوئیت و تغایر صحه نهاده شده است. بدین‌ترتیب روشن می‌گردد از منظر قرآن صرف وحدت نژاد سبب صحت اطلاق کلمه قوم نخواهد بود. به دیگر عبارت پیوند غیرنژادی مصحح اطلاق قوم بر قوم است گرچه وجود پیوندهای نژادی و قومی هم انکار نمی‌شود و حتی در بسیاری موارد برای اتصال نبی به مخاطبان، این مخاطبان، اخوان او هستند یعنی کسانی که با ایشان نوعی پیوند خونی دارد و به همین واسطه تعبیر قوم برای ایشان به کار برده شده است. ۵- بدین‌ترتیب هر قومی علاوه بر برخی پیوندهای خونی و نژادی و ارتباطات بین‌نسلی، به خاطر کثرت مراودات با یکدیگر به یک مرتبه قوام و ایستادگی و برآوردن حوائج از طریق تکیه بر یکدیگر و تعامل و تعاطی رسیده‌اند که هم متمایز از دیگر مجموعه‌ها‌ تشخیص داده می‌شوند و هم یک مجموعه سریع الزوال نبوده‌اند. دقت در ریشه «ق و م» به خوبی این مدعا را ثابت می‌کند زیرا ازجمله معانی‌ای که برای این ریشه ذکر شده، "قائمه الخوان و السریر(چهارپایه میز یا تخت)" است که باعث نگه‌‌داری آن شده است. بر همین اساس قوم به معنای الجماعه به گروهی گفته می‌شود که کنار هم بودن ایشان باعث اتحاد این گروه و قیامشان به کارهای مهم ازجمله در برآوردن نیازها و دفع دشمنان و درنتیجه تشخص‌شان می‌گردد. پس چون ایشان با هم ایستاده‌اند لایق تعبیر قوم شده‌‌اند. مشابه این معنا در کاربست قرآنی؛ ذلک من انباء القری نقّصه علیک منها قائمٌ و حصیدٌ(۱۰۰ هود) دیده می‌شود که شهرها و آبادی‌هایی را که برقرارند و به حیات خود ادامه می‌دهند با تعبیر قائم -که دلالت بر ایستادن و سرپابودن دارد- بیان کرده و درمقابل آبادی‌های ازبین‌رفته را با تعبیر حصید -که نتیجه دروشدن یعنی افتادن است- توصیف کرده است. @abbas_heidaripour
درباره قوم در قرآن 2️⃣ از 2️⃣/ 🖇بخش اول: 🖋به قلم: عباس حیدری پور ۱- اشاره شد در موارد بسیاری بین انبیاء و مخاطبان دعوت و تبلیغ‌شان رابطه خونی و نژادی وجود داشته و شواهد متعددی ذکر شد. حال باید از شواهد نقطه مقابل جویا شد و پرسید که آیا در قرآن به مواردی اشاره شده است که رسول به سوی کسانی فرستاده شده باشد که این‌چنین پیوندی با ایشان نداشته؟ پاسخ مثبت است. ازجمله درباره حضرت موسی ع باید دانست که این‌طور نیست که او فقط به سمت قوم خویش مبعوث شده باشد؛ با اینکه بنی‌اسرائیل به‌عنوان قوم او بخشی از مخاطبان بوده‌اند ولی فرعون و قوم فرعون هم همزمان مخاطب دعوت ایشان بوده است. ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ*إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ* فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا (عَابِدُونَ(آیات ۴۵-۴۷ مؤمنون)؛ در این آیات به قرینه پاسخ فرعون و ملاء او که ایمان آوردن به موسی و هارون علیهما السلام را به‌واسطه اینکه قوم ایشان زیردست و مطیع تام فرعونیان بوده‌اند، نپذیرفته‌اند، معلوم می‌گردد که هدف رسالت موسی و برادرش علیهما السلام، همین دعوت به ایمان بوده است. آیات دیگری هم می‌توان گزارش نمود. ۲- اما همچنان که گفته شد، در موارد بسیاری ارتباط خونی و نژادی هم بین رسول و قومش برقرار است. ابتدا باید در این تأمل نمود که چرا نوعاً بین رسولان و مخاطبان این پیوند وجود داشته است؟ به نظر می‌رسد دست‌کم برای شروع دعوت باید یک نقطه مشترک وجود داشته باشد که هم‌زبانی و هم‌فهمی، همین نقطه مشترک است؛ به عبارتی خود اهل قوم بودن امکان سخن گفتن و تبیین نبی با لسان قوم را فراهم می‌سازد؛ وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِۦ لِيُبَيِّنَ لَهُمْۖ (۴ ابراهیم). اما باید توجه داشت که این هم‌سخنی همچنان‌که اشاره شد فقط یک زبان‌دانی نیست بلکه فهم بستر اجتماعی است که زبان در آن بستر معنا یافته و بالیده است. به عبارتی "فرهنگ و جامعه"فهمی شرط ضروری و لازم بر عهده گرفتن بار رسالت است و رسالت نیز صرفاً تلاوت آیات نیست بلکه تبیین آیات است. درباره نمونه موسی ع هم چون قوم آن حضرت با فرعونیان به لحاظ مکانی-زمانی در یک بستر بوده و تعامل داشته‌اند و به‌واقع یک جامعه ولو یک جامعه طبقاتی را ایجاد کرده‌اند باز این شرط احراز شده است و امکان تخاطب موسی و هارون علیهما السلام به اتکای فهمی که حاصل زیست در جامعه بوده، وجود داشته است. ۳- علاوه بر نکته اصلی فوق ظرائف دیگری هم در میان است. ازجمله در همه موارد هنگام سخن گفتن رسول با قومش، از تعبیر یا قومِ استفاه کرده‌اند و هرگز تعبیر یا قومی دیده نمی‌شود. پرسش آن است که چرا این تخاطب با تخفیف لفظی همراه بوده است؟ چندین احتمال قابل طرح است: احتمال اول) ایجاد علقه اولیه و عبور از این علقه به سمت القاء رابطه ایمانی؛ به عبارتی با تخفیف لفظی و تبدیل یاء به کسره، درواقع نبی درصدد این است که از علقه نژادی سریع عبور کند و محیط علقه ایمانی بر محور حق تعالی و دستورات و معارف الهی را پیش بکشد. مثلا در يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ(۵۹ اعراف) این وجه برجسته است. احتمال دوم) تخفیف لفظی بیانگر نهایت لینت و سخن از موضع دلسوزانه است. اینکه نبی درصدد هیچ‌گونه استعلای شخصی نیست و آغاز سخن او از وضعی پایین شروع می‌شود تا شائبه هرگونه استکبار و جاه‌طلبی و منفعت‌خواهی نفی شده باشد. موضعی که با نصح و خیرخواهی بی‌شائبه پیوند جدی دارد مانند قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتي‏ هُنَّ أَطْهَرُ لَكُم‏(۷۸ هود) یا وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقي‏ أَنْ يُصيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعيد(۸۹ هود) 🖇ادامه در بخش دوم⏬ @abbas_heidaripour
درباره قوم در قرآن 2️⃣ از 2️⃣/ 🖇بخش دوم⏫: 🖋به قلم: عباس حیدری پور احتمال سوم) در تعبیر قومی، یاء نسبت قوتی ویژه می‌دهد و برجسته می‌گردد اما در قومِ با اینکه نسبت با قوم برقرار است ولی گوینده مندک در خود قوم است. بدین‌ترتیب رسول خود را در لباس قوم کاملاً آشکار می‌سازد که نهایت پیوند اولیه به ذهن شنونده متبادر شود. شاید بسیاری از آیات را بتوان شاهد مثال این احتمال درج نمود. مانند وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمين‏(۲۰ مائده) احتمال چهارم) اینکه رسول در مقام بیان نهایت ضعف خود است؛ ضعفی که جانب اتصالش به قوم هیچ آورده‌ای برای او ندارد مگر اینکه منطق و سنت الهی مددکار شود؛ درواقع وهن و سستی کسره به جای یاء به خوبی بیانگر افتقار و سستی موقف شخص رسول و به تعبیری کاره و مؤثر نبودن اوست؛ مانند وَ يا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُني‏ مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَكَّرُون‏(۳۰ هود) یا وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى‏ قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمين‏(۵۲ هود). حال باید افزود در بسیاری از آیات حاوی تعبیر "یا قومِ" همه یا عمده این احتمالات یا ترکیبی از آن‌ها می‌توانند برداشت شوند. طبعاً نباید ادعای حصر به چهار احتمال فوق را هم داشت. ۴- نکته جالب اینکه با وجود تخاطب رسول با قومش با تعبیر قومِ و عدم استفاده از قومی، درعین‌حال تعبیر قومی در تخاطب رسول با حضرت حق یا دیگران دیده می‌شود؛ مثلا وقتی موسی ع، هارون را در میان بنی اسرائیل جانشین خود قرار می‌دهد، با تعبیر قومی از ایشان یاد می‌کند و حتی از تعبیر قومنا هم علی‌رغم صحت اطلاقش استفاده نمی‌کنید، یا وقتی انبیاء به توصیف انکار و اعراض قوم خویش می‌‌پردازند از تعبیر قومی استفاده می‌کنند تا همچنان به تعهد و اتصال خویش به قومشان تأکید آشکاری کرده باشند و اینکه تا وقتی خدای متعال بین ایشان و قومشان فاصله نیانداخته است(حتی در قیامت) خود را غیردامن‌کش و تافته‌جدابافته از قومشان معرفی نکرده باشند تا ادب بندگی را به سرحد کمال در گفتگو با پروردگار دربارۀ دیگرانی که به ایشان متصل بوده و مسؤلیت آن‌ها به عهده‌‌شان قرار گرفته، رعایت کرده باشند. ۵-تعبیر قومنا در موارد معدودتری استفاده شده است. مانند سخنان اصحاب کهف درباره قومشان. دو مورد آن نیز گفتگوی جنیان بعد از شنیدن آیات الهی و دعوت سایر جنیان به آیین اسلام است. این گروه چون رسالت مستقیمی از سوی حق تعالی نداشته‌اند و البته گروه و جمعی بوده‌اند، در تخاطب با سایر از تعبیر "یا قومنا" بهره برده‌اند. درعین‌حال در قصه شعیب ع که جمعی نیز به او ایمان می‌آورند و سایر اهل قوم این گروه و شعیب ع را می‌خواهند به اجبار به آئین پیشین بازگردانند ولی شعیب ع با این گروه یا از زبان این گروه پاسخ می‌دهد و در انتها چنین دعا می‌کنند: رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ(۸۹ اعراف)، ۶- در جایی نیز علی‌رغم اشاره به رابطه قومیت توسط خدای متعال، هنگام گزارش کلام رسول و همراهان در خطاب به بت‌پرستان در آغاز تخاطب به‌وضوح خطاباتی مانند قوم یا قومنا حذف شده است و البته خدای متعال این سیاق و چنین تخاطبی را پسندیده است؛ مراد آیه ۳ سوره ممتحنه است: قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِیٓ إِبْرَٰهِيمَ وَ ٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ إِذْ قَالُوا۟ لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُا۟ مِنكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَ بَدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ ٱلْعَدَٰوَةُ وَ ٱلْبَغْضَآءُ أَبَدًا حَتَّیٰ تُؤْمِنُوا۟ بِٱللَّهِ وَحْدَهُۥٓ... زیرا سیاق کلام ذکر برائت و دشمنی و تقابل آشکار است که طبعاً با ذکر کلمه قوم و یا قومنا که دال بر وجود پیوند است، منافات خواهد داشت. @abbas_heidaripour
من هم مسؤلم؟ در سخنرانی نوروزی امسال رهبر انقلاب، محورهای مختلفی مطرح گردید. یکی از این محورها پس از بحث بسیار مهم «امید»، بحث وحدت ملی بود. عین بیانات ایشان را جا دارد دوباره بخوانیم: «در باب منافع ملّی، مسئله‌ی اتّحاد دل‌های مردم است؛ اتّحاد عزم‌ها و اراده‌های مردم است. ما در این زمینه متأسّفانه مشکلاتی داریم، عقب‌افتادگی‌هایی داریم؛ ارتباط و همدلی اجتماعی خیلی مهم است؛ در این زمینه دچار غفلت شدیم؛ خودمان به دست خودمان در وحدت ملّی‌مان اختلال ایجاد می‌کنیم. همه‌ی ‌ما در این غفلت شریکیم؛ همه‌‌ی ما وظیفه داریم که وحدت ملّی را، اتّحاد مردم را، اتّحاد مردم و مسئولین را حفظ کنیم؛ روزبه‌روز آن را تقویت کنیم؛ این سیاست قطعی نظام جمهوری اسلامی از روز اوّل بوده است. امام بزرگوار از روز اوّل روی یکی از چیزهایی که همیشه تکیه می‌کرد، مسئله‌ی «اتّحاد» بود. بعضی‌ها با یکدیگر سر مسائل جناحی، مسائل سیاسی اختلاف پیدا می‌کردند، امام (رضوان الله علیه) به این‌ها نهیب می‌زد و می‌گفت: «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید».اختلاف فکری، اختلاف سلیقه‌، اختلاف سیاسی در یک کشور یک امر طبیعی است، امّا نفرت‌پراکنی غیر از این‌ها است. خب یک نظری شما دارید، یک نظری دیگری دارد، این‌ها با همدیگر یکسان نیست، اشکالی هم ندارد، امّا این نباید موجب نفرت‌پراکنی بشود، نباید افراد را از یکدیگر متنفّر بکند، دشمنِ یکدیگر بکند، اجازه بدهد که هر کدام علیه یکدیگر، علیه آن دیگری، به هر وسیله‌ای که ممکن است، موجب اهانت و آزار و مانند این‌ها بشوند؛ احیاناً با افترا و دروغ و مانند این چیزها هم همراه بشود که خب این خیلی مشکل است. به نظر من رقابت‌های داخلی به جای خودش محفوظ ــ البتّه در داخل کشور در زمینه‌ی مسائل گوناگون سیاسی و غیره، رقابت‌هایی وجود دارد، این به جای خود محفوظ ــ امّا همه باید با هم باشند، همراه باشند. در یک خانواده ممکن است دو برادر با هم دو سلیقه‌ی مختلف داشته باشند امّا برادری‌شان از بین نمی‌رود؛ کار به دشنام و دروغ و اهانت و مانند این‌ها نباید بکشد؛ این را همه باید مراقبت کنند. این هم مسئله‌ی اساسی و مهمّی است، تأکید می‌کنم و توصیه می‌کنم به جوان‌های عزیزمان که سعی کنند در داخل جامعه نفرت‌پراکنی انجام نگیرد. خب اختلاف سلیقه‌ای وجود دارد، اشکالی هم ندارد امّا همه با هم برادروار در کنار هم، روی مسائل کلّی جامعه و در مقابله و مواجهه‌ی با مخالفین کشور، مخالفین جمهوری اسلامی، مخالفین ملّت ایران، یکسان بِایستند و حرکت کنند.» حال جای یک پرسش است: وقتی دو مجموعه یا دو فرد که معتقد به شعارهای انقلاب و یا دست‌کم صحت انقلاب 57 و ضرورت تعقیب آرمان‌های آن هستند و به تعبیری انقلابی محسوب می‌شوند، بر سر امری اختلاف و گفتگوی جدی فکری پیدا کنند، مسؤلیت تحمل این وظیفه که رهبری ترسیم فرموده است بر عهده کدام یک از این دو است؟ نفس این پرسش عجیب می‌نماید زیرا حسب فرض هر دو معتقد به انقلاب‌اند؛ اما واقعیت این است که گاه دیده شده کسانی، دیگرانی را با قدری فاصله از حاق انقلاب دیده یا نفهمیدن ضرورت اکنون انقلاب متهم کرده‌اند، در این صورت آیا پرسش مطرح‌شده جایی دارد یا همچنان بی‌معنی می‌نماید؟ اینکه ایشان به صراحت جوانان را مخاطب قرار می‌دهند و می‌خواهند ایشان نفرت‌پراکنی نکنند به چه معناست؟ معلوم است که از نظر ایشان ممکن است برخی انقلابیون و بالاخص جوانان انقلابی در حین تعقیب دغدغه‌ها و تشخیص‌ها و فهم‌های خویش -که لابد به انقلاب نزدیک‌تر و صائب‌تر می‌دانند- تا جایی پیش روند که دیگریِ فهم و دغدغه خویش را مورد چنان هجومی قرار دهند که نتیجه، ایجاد نوعی نفرت و فاصله اجتماعی باشد. حال دوباره پرسش را تکرار می‌کنم که آیا چنین اشخاصی نباید خود را مخاطب رهبری بدانند؟ رهبری فرض ذهنی مطرح نکرده است که ما این همه راحت شانه از زیر بار مسؤلیت این خطاب خالی می‌کنیم و گمان می‌کنیم دعوای میان ما و دیگران مشمول این تذکر نیست زیرا ما در جایی می‌جنگیم و منازعه می‌کنیم که مهم‌تر از آن وجود ندارد...مثلاً اگر تشخیص ما این باشد که دعوای ما با دیگری بر سر «امید» است آیا باز هم فکر می‌کنیم مخاطب این سخنان رهبری هستیم یا مصداقاً چون طرف مقابل را ضربه‌زننده به امید می‌دانیم، دیگر این موضع را از عموم بیان و نهیب رهبری جدا می‌سازیم؟ قصد تشریح ندارم و یک کلمه پاسخ می‌دهم؛ هر کسی که خود را انقلابی‌تر می‌داند باید شانه‌اش را برای تحمل بار این خطاب رهبر انقلاب آماده‌تر و پهن‌تر کند. و این یعنی تغییر در عادات رفتاری و گفتاری فردی و بررسی نسبت سکوت، اخم، اعراض، اقبال، تعریض، شوخی، نسبت‌دادن‌ها، انکارکردن‌ها و.... کار آسانی نیست.... شوخی هم نیست... بی‌ربط به اکنون من و شما هم نیست.... و البته آینده انقلاب در گرو آن است... @abbas_heidaripour
💥 کتاب «مکتب‌شناسی فقهی» به‌زودی روانه بازار کتاب خواهد شد. ◽️ تألیف: حسین ایزدی ◽️ حجم: ۸۰۰ صفحه ◽️ ناشر: کتاب فردا 🔍 جستاری در مکاتب قم و نجف با نگاهی به رویکردهای نو در اجتهاد 📜 عناوین و موضوعات: ◽️فصل اول: درآمدی بر ضرورت، مفهوم و ابعاد مکتب‌شناسی فقهی ◽️فصل دوم: درآمدی بر مکتب فقهی نجف ◽️فصل سوم: درآمدی بر مکتب فقهی قم ▫️فصل چهارم: بررسی تطبیقی مکاتب فقهی ◽️فصل پنجم: درآمدی بر رویکردهای نو در اجتهاد ◀️ با گفتارهایی از حضرات آیات و حجج اسلام، اساتید معظم: _ شیخ مصطفی اشرفی شاهرودی _ سید علی‌اکبر حائری _ ابوالقاسم علیدوست _ جواد فاضل لنکرانی _ سید محمدمهدی میرباقری _ احمد مبلغی _ محمد عندلیب همدانی _ محمد محمدی قائینی _ عبدالحسین خسروپناه _ عبدالحميد واسطی _ محمدحسن ربانی بیرجندی _ محمدحسین ملک‌زاده _ احمد رهدار و... 🆔 @fardabook_ir
🖋به قلم: حجت‌الاسلام والمسلمین علی مهدیان رفح و قم ❤️آنکه بعد از موسی ع موفق شد وارد سرزمین مقدس شود، یوشع بود. یوشع پسر نون پسر افرایم پسر یوسف. یوشع یعنی نجات دهنده. جانشین موسی ع. محل اتصال مصر و سرزمین‌های مقدس. "رفح" نیز نام نواده دیگری از افرایم است پسر یوسف. یوسف زیبا، یوسف تأویل کننده رویاها، یوسف صبور در چاه و زندان، یوسف دانا و مدیر. رفح کیست؟ ❤️نماینده یونیسف گفته رفح شهر کودکان است. رفح متصل کننده مصر به سرزمین‌های مقدس است. سرزمین موعود. رفح آخرین محل قطع امید به همه است، قطع امید به همه ساختارهای حقوقی دنیای غربی، قطع امید به همه حاکمان عربی، قطع امید به همه مدعیهای امروز دنیا. رفح یعنی اضطرار. ❤️اینقدر محاسبات راهبردی جنگ را پایین و بالا نکنید. من با این کلمه "اضطرار" کار دارم. اتصال زمین است به همه آسمان، آسمان زیبا، آسمان تأویل کننده رویاها. اضطرار بشارت دهنده است برای آنها که قواعد غیب را قبول دارند، یومنون بالغیبند. رفح یعنی صبر که رأس ایمان است و حالا دارد ثمر می‌دهد. پای خدا در میان است، ان الله مع الصابرین بنا است دیده شود. بنشین و تماشا کن. ❤️روز "بای ذنب قتلت" مبارک، روز اول چله موسوی مبارک، روز دختر مبارک، دختر را ما میشناسیم، فداها ابوها است. دختر مراقب موسی است تا عمق اندرونی فرعون تا همه ساختارهای حقیقی و حقوقی فرعون را به باد دهد، دختر همان است که مادرش نامش را به آزادی گره زد و گفت "نذرت لک ما فی بطنی محررا"، شد مریم و از وجود مطهرش، منجی ظهور کرد تا همه تمدن متحجرین یهودی را به باد دهد، دختر همان که محور کسا شد و شد فداها ابوها، تا همه جاهلیت شاعرانه ولنگارهای عرب را به باد دهد، دختر یعنی معصومه قم که پیرمردهایی که عمری عاشقی کرده اند عالمانه، حول او جمع شدند و "قم" یعنی قیام، یعنی راه نجات. و "این انقلاب حالا حالا ها کار دارد" با تمدن کثیف غربی‌ها. ❤️بین رفح و قم رمز و رازی است دخترانه. روز دختر مبارک، روز اضطرار، روز زیبایی و لطافت، روز دخترهای دل‌نگران، روز دخترهای زیر سقفهای فرو ریخته، روز دختران "کنج خرابه"، روز دختران با حجم بغضهای فرو خورده و آرام کننده خانواده، روز دختران با چشمهای خیس و دلهای نازک، روز خدا است، روز رفح، روز اتصال دل بابای عالم به آسمان، روز قم ، قیام مردم عالم، روز دختر مبارک برای رفح، و رفح اسم رمز فتح سرزمین‌های موعود ، سرزمین‌های اشغالی به دست اقوام به ظاهر قوی "ان فیها قوما جبارین" ، روز بر ملا شدن خباثت "انا ههنا قاعدون" ❤️چقدر زیبا شده ای، رفح!، مثل چشمهای زیبای دخترهای‌ بی‌گناه(معصومه‌ها) ، مثل لحظات استجابت دعا... @ali_mahdiyan
افزودن تعطیلات هفتگی رسمی و بدعت خطرناک مقابله با قانون اساسی 🖋به قلم: عباس حیدری پور این روزها بحث افزودن یک روز دیگر تعطیل به تقویم گرم شده است و برخی مدافع افزودن شنبه و برخی مدافع پنجشنبه هستد. مسئله این است که آیا افزودن یک روز دیگر به لحاظ قانون اساسی جمهوری اسلامی می‌تواند توسط مجلس یا دولت و ازطریق عادی قانون‌گذاری دنبال شود یا خیر؟ اصل ۱۷ قانون اساسی که می‌گوید:«مبدأ تاریخ رسمی کشور، هجرت پیامبر اسلام‏ (صلی الله علیه واله و سلم‏) است و تاریخ هجری شمسی و هجری قمری هر دو معتبر است اما مبنای کار ادارات دولتی هجری شمسی است‏. تعطیل رسمی هفتگی روز جمعه است‏.» به‌وضوح بیان‌گر آن است که تعطیل رسمی هفتگی منحصر در روز جمعه است و روز دیگری چه شنبه و چه پنجشنبه امکان افزودن به تعطیلات را ندارد. البته کسانی مدعی شده‌اند ذکر روز جمعه در این اصل ازباب ذکر تنها روز مجاز نیست و دلالتی بر حصر ندارد و حال آن‌که اگر این استدلال را بپذیریم باید با همین ملاک و مناط بگوییم می‌توانیم به تاریخ کشور یک تاریخ دیگر مثلاً تاریخ میلادی را هم اضافه کنیم زیرا اصل ۱۷ درصدد بیان انحصاری نبوده است! بطلان چنین استدلالی بدین‌خاطر است که کل این اصل در مقام تأسیس و ذکر انحصاری است؛ نه بیان آن تمثیلی است و نه غیرحصری است بلکه بیانی تأسیسی، حصری و مبدأگذارانه دارد. بدین‌ترتیب اگر کسانی چه در دولت و چه در مجلس بخواهند از طریق روندهای قانون‌گذاری عادی یک روز دیگر را به تعطیلات رسمی هفتگی کشور اضافه کنند حتماً از حدود اختیارات خود خارج شده‌اند و مثلاً در مجلس به محض طرح چنین طرح یا لایحه‌ای باید اخطار مخالفت با قانون اساسی مطرح شود و لایحه یا طرحی که درصدد چنین امری است از سوی هیئت رئیسه از دستور کار خارج گردد. ازاین‌رو هرگونه بحث درباره معایب و مزایای تعطیلی یکی از دو روز شنبه و پنجشنه درواقع یک دعوای غیرلازم و بدون توجه به فراهم بودن مقدمات حقوقی است. با این تفاصیل پرسش این خواهد بود که اگر کسانی درصدد استفاده از مزایای تعطیل کردن یک روز دیگر هستند، آیا کسب آن مزایا باید از طریق مقاومت درقبال قانون اساسی صورت گیرد؟ چه دلیلی دارد که مثلاً برای افزودن تعطیلات کارکنان دولت بخواهیم سینه‌به‌سینه قانون اساسی قرار گرفته و بدعتی ناشایست برای چنین مسئله درجه چندمی ایجاد کنیم؛ راه افزایش تعطیلات کارکنان اجازه به دولت برای تعطیلی‌های ادورای و غیرهماهنگ کارکنان برای اجتناب از اوج‌گیری فشار ناشی از سفر یا محروم‌شدن برخی کارکنان از امکان سفر و استراحت است مانند اینکه سی درصد کارکنان وزارتخانه الف در بازه خاصی تعطیل شوند و بقیه در بازه‌های دیگر و به همین ترتیب درباره سایر وزارتخانه‌ها و دیگر دوایر دولتی؛ اما اگر همه هماهنگ تعطیل شوند میزان مصرف بنزین و تراکم جاده‌ای دست‌کم در جاده‌های مرکزی چندان افزایش خواهد یافت که هزینه‌های اصلی و جانبی آن معقول نیست اما با تقسیم و ادواری کردن این تعطیلات، هم کارکنان و خانواده‌‌های ایشان با برنامه‌ریزی قبلی می‌توانند از امکانات رفاهی سایر دستگاه‌ها در اقصی نقاط استفاده کنند و هم گردشگری به شکلی بدون هزینه درعمل رونق چندبرابری خواهد گرفت و زیرساخت‌ها هم دچار تحمل فشار نخواهند شد. اما درباره هدف بهبود تعاملات تجاری هم، گماردن شعب ۲۴ ساعته کاری در شعب ارزی بانک‌ها و نیز گمرکات(کمااینکه هم‌اکنون هم گمرکات ۲۴ ساعته مشغول خدمات‌دهی هستند) و نیز برخی دستگاه‌های مربوط به امر تجارت، هرگونه مشکل احتمالی تجار را حل خواهد کرد. درواقع پیگیری تعطیلی شنبه یا پنجشنبه از مسیری پیش می‌رود که نه تنها در آن عقلانیت و آرامش چندانی دیده نمی‌شود بلکه معلوم نیست اهداف آن به راحتی به دست بیاید و ازهمه مهم‌تر این مسیر در مقابل تصریح قانون اساسی بر منع افزودن هرگونه تعطیلات هفتگی غیراز جمعه استوار است. @abbas_heidaripour
⛔️ منطق مذموم اصحاب‌السبت اصحاب سبت حسب ادبیات و مفاهیم قرآنی، ساحل‌نشینانی بودند که علی‌رغم دستور تعطیلی شنبه از سوی خداوند متعال و نهی از اقدام به ماهیگیری، با توجه به این‌که ازقضا در همان روزِ موردِ نهی، حجم ماهی‌های کنار ساحل بیش از روزهای دیگر می‌شد برای این‌که هم به زعم خویش جانب نهی الهی را رعایت کرده باشند و هم منافع مادی را از دست ندهند، حوضچه‌‌هایی کنار ساحل ساختند و ماهی‌ها که واردش می‌شدند، درها بسته می‌شد و روز بعدش، این ماهی‌ها را از آب بیرون می‌کشیدند؛ خداوند به ایشان امر کرده بود که در آن روز ماهی نگیرند و گویی ایشان در آن روز مورد نهی هیچ ماهی‌ای نگرفته بودند بلکه ماهی در روز دیگر گرفته شده بود الا این‌که به طریقی و درعمل دستور خداوند را دور زده بودند؛ مخالفت صریح نبود ولی همان آثار مطلوب را به دست آورده بودند. مسئله این است که قرآن این منطق و مواجهه یعنی دور زدن و فرار از مرّ قانون با لفاظی و راه‌دررو پیدا کردن را مذموم دانسته است و نه تنها ایشان را مذمت نموده بلکه دچار عذاب ساخت و فعل زشت ایشان را در قرآن که کتاب هدایت است درمقابل چشمان ما نهاده است. ⚠️خلاصه‌آن‌که از نظرگاه قرآنی، تحصیل منافع امری که نباید خودش را مستقیم انجام داد، با اقدام آشکار به همان امر تفاوتی ندارد. 🛎اگر مناط و ملاک ما قرآن است باید این نکته را در تمام حوزه‌های حیات خویش جدی بگیریم. *** قانون اساسی صراحتاً تعطیلی هفتگی را منحصر در روز جمعه دانسته است و حال نمایندگان مجلس محترم مصوبه‌ای را گذرانده‌اند که درعمل یک روز به تعطیلات هفتگی به صورت مداوم اضافه می‌کند. رئیس جلسه هم در هنگام ایراد اخطار قانون اساسی مبتنی بر ماده ۱۷ فرموده است که «در هیچ جای لایحه دولت و کمیسیون تعطیل رسمی اضافه نشده است...تعطیل رسمی ما روز جمعه است و این روز تعطیل فقط برای کسانی است که ساعت کاری موظف دارند و بقیه اقتصاد کشور به جاست.»؛ این پاسخ بیش از آن‌که بتواند یک پاسخ حقوقی باشد یک دورزدن حقوقی محسوب می‌شود. در مصوبه امروز مجلس عملاً روز شنبه کارکنان دولت تعطیل شده است، به علاوه در متن تصریح شده است که به همان میزان کاهش ساعت کاری، ساعت کاری کارگران و دیگر اقشار مرتبط هم کم شود و طبیعی است که بخش خصوصی و اقتصاد عمومی هم برای هماهنگی با بخش دولتی و کاهش هزینه‌های ناشی از ناهماهنگی، این کاهش ساعات کاری را روی همان شنبه اعمال خواهد کرد. نتیجه واضح است: درعمل روز شنبه به تعطیلات رسمی هفتگی کشور افزوده شده است. نکته این است که مگر در روز جمعه که حسب تصریح ماده ۱۷ قانون اساسی کشور است، آیا غیر از تعطیلی کارکنان دولت(جز بخش‌هایی که خدمات گریزناپذیر عمومی را باید عرضه کنند مانند قسمتی از بخش درمان یا حوادث یا..) حادثه دیگری در کشور رخ می‌دهد؟ و مگر با همین مطلب بخش اعظم دیگران با دولت و تعطیلات دولتی هماهنگ نمی‌شوند؟! اصلاً فرق بین تعطیلات رسمی و غیررسمی چیست؟ غیر از این است که در تعطیلات رسمی به‌صورت پیش‌بینی شده و متناوب به صورت صریح و نه ناشی از حوادث ناگهانی و نیز به صورت ملی، کارکنان دولت تعطیل می‌گردند و این میزان تعطیلی از ساعات کار موظفی ایشان در عمل کسر می‌گردد؟ حال با این مصوبه مگر غیر از این حادثه روی داده است و مگر آثارش جز آثار تعطیل رسمی چیز دیگری است؟ جالب‌تر آن‌که در متن مباحثات مجلس درباره این موضوع، بحث بر سر منافع اقتصادی و تجاری باز بودن پنجشنبه و هماهنگی با اقتصاد جهانی بود و حال آن‌که متن لایحه دولت به صرف بحث کاهش ساعات کار کارکنان دولت و نیز کارگران مرتبط با قانون کار پرداخته است؛ یعنی خود مجلسیان محترم برداشتی جز تعطیل شدن یک روز دیگر در کشور از لایحه ندارند و لذا ادعای این‌که لایحه کاری با تعطیل شدن ندارد، آدرس غلط دادن است. چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه لایحه تصریح کرده باشد و چه نکرده باشد این لایحه یک روز دیگر تعطیل به تعطیلات هفتگی رسمی کشور افزوده است. حال این مائیم و این‌که برای دورزدن قانون اساسی منطق مذموم اصحاب‌السبت را به کار بندیم یا بر نهی و حصر غیرقابل انکار قانون اساسی در تعطیلات هفتگی به روز جمعه، محکم و بی‌شائبه‌ بایستیم. انتخاب با ماست. @abbas_heidaripour