گام دوم انقلاب؛ حکمرانی فرهنگی یا حکمرانی فرهنگ:
✍️ عباس حیدری پور
1️⃣ از 2️⃣
در قیاس با آن تلقی که درباره تفاوت مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی مطرح شد و اولی را به ارتقاء و بهبود و بازآرایی خود عرصه فرهنگ به عنوان یکی از عرصههای اجتماعی دانستهاند و دومی را بازطراحی سایر عرصههای اجتماعی با رویکرد و نگرش فرهنگبنیان معرفی کردهاند، میتوان این دو تلقی را هم درباره حکمرانی نیز به میان آورد.
حکمرانی فرهنگ یعنی حکمرانی در عرصه فرهنگ و حکمرانی فرهنگی یعنی آن حکمرانی که در عموم عرصههای اجتماعی که با نگاه و رویکرد و اهداف فرهنگبنیان شکل میگیرد.
وقتی بر حکمرانی فرهنگ تأکید میشود درواقع یا به عدم تمرکز حکمرانی در حوزه فرهنگ نگاه انتقادی داریم یا حکمرانی در آن عرصه را نامنسجم یا نادرست میدانیم، اما وقتی از حکمرانی فرهنگی سخن گفته میشود دیگر مسئله بهبود حکمرانی در یکی از عرصهها(فرهنگ) مطرح نیست بلکه طرح یک راهبرد و رویکرد خاص برای ارتقاء کل پدیده حکمرانی در همه عرصهها با تکیه بر فرهنگ مطرح است.
پرسش آن است که با نظرداشت حکم انتصاب اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در دورهای که از سال 1400 تاکنون شکل گرفته است، از نگاه رهبر انقلاب، کدام در اولویت است یا دستکم در دوره جدید حرکت انقلاب اسلامی کدام باید در نقطه تمرکز و اهتمام قرار بگیرد، بهویژه که ایشان در سطر اول حکم خویش از شروع دومین چهلواره انقلاب اسلامی(گام دوم انقلاب) سخن آغاز کردهاند؛ گویی این گام دوم و چهله دوم اقتضائات و ظرفیتها و نیازهایی دارد که باید در حرکت جدید به نوعی جایگشت و جایگزینی رخ دهد.
در اینکه ما در حکمرانی فرهنگ نقص داریم تردیدی نیست ولی در اینکه خود انقلاب اسلامی یک پدیده بهجد فرهنگی است و درنتیجه اصلاح و سامان آن در همه وجوه وابسته به ورودهای فرهنگبنیان است نیز تردیدی نیست. اما نظر رهبر انقلاب برای این گام دوم چیست؟
شاید خطاب این حکم به شورای عالی انقلاب فرهنگی که بهحسب تاریخ و تبار عمدتاً به عرصه فرهنگ و آنچه بدان مرتبط است مانند آموزش عالی و علم و حتی فرهنگ عمومی پرداخته، شاهدی بر هدفگرفتن بهبود حکمرانی فرهنگ باشد، اما متن چیزهای دیگری هم میگوید: «ورود در دومین چهلوارهی انقلاب اسلامی...نگاهی نو، آسیبشناسانه و روزآمدساز، به مجموعهای از زیرساختهای تمدنی را ضروری میسازد. در رأس این مجموعه، مقولۀ فرهنگ است. فرهنگ، جهتدهندۀ همۀ اقدامهای اساسی و زیربنائی جوامع بشری و شتابدهنده یا کُندکنندۀ آن است.»؛ در این بیان از فرهنگ بهمثابه زیرساخت تمدنی یاد شده است. البته این میزان کافی نیست. زیرا اثرگذاری بخش فرهنگ بر سایر عرصهها امری مسلم است و بهبود عرصه فرهنگ برای بهبود آن عرصههای دیگر هم میتواند همان وزن حکمرانی فرهنگ را داشته باشد نه بیشتر.
اما بند دوم حکم از این هم جلوتر میرود: «این رویکرد در مقطع کنونی، عمدتاً ناظر به ارتقاء نگاه و احساس مسئولیت متصدیان فرهنگی و نخبگان و فعالان عرصههای گوناگون کشور به مقولهی فرهنگ و پدیدآمدن این باور عمیق است که فرهنگسازی در هریک از اجزاء تمدّنی جامعه، برترین وسیلهی پیشرفت و موفقیت آن و بینیازکننده از ابزارهای الزامآور و تحکّمی است.»؛ در اینجا چون از فرهنگسازی در هریک از اجزای تمدنی جامعه بهمثابه یک وسیله برتر و راهوار و رفعکننده نیاز به ساختهای سختتری چون الزامات قانونی و عرفی و مانند آن سخن گفته شده است؛ میتوان گفت: آنچه مطلوب نهایی رهبری در این سیاق بوده، عبارت است از بهبود حکمرانی فرهنگبنیان زیرا معنای تعلیل ایشان این است که با فرهنگسازی در عرصههای غیرفرهنگی مزایایی وجود دارد که با سایر ورودها و گونههای حکمرانی به دست نمیآید. به علاوه بنابر آنچه در بند اول آوردهاند که وقتی در چهله دوم هستیم، باید در حال پیگرفت تمدن اسلامی باشیم و برای آن باید به زیرساختها توجه کنیم و بدینمنظور باید نقش محوری فرهنگ را در تسریع و کندکردن حرکت تمدنی سایر عرصهها را جدی بگیریم، خود حکایت از این دارد که پرداختن به فرهنگ را نه از باب اینکه عرصهای از عرصههای اجتماعی است بلکه از این باب که زیرساختهای تمدنی را راهبری میکند، نیاز داریم.
...ادامه⏬
@abbas_heidaripour
گام دوم انقلاب؛ حکمرانی فرهنگی یا حکمرانی فرهنگ:
✍️ عباس حیدری پور
2️⃣ از 2️⃣
اما در بند سوم حکم و گویی در عرض مطلب بند دوم، به حکمرانی فرهنگ بازگشت داده شده است زیرا مستقیم از خود فرهنگ و نیز مصونسازی فرهنگ عمومی در قبال هجوم فرهنگی و رسانهای دشمنان سخن رفته است: «شاکله و آرایش عمومی فرهنگ در همۀ بخشهای گستردۀ آن، نیازمند نظم و محتوای انقلابی است. این یگانه وسیلۀ مصونسازی فرهنگ عمومی کشور در برابر هجوم فرهنگی و رسانهای برنامهریزی شدۀ بیگانگان بدخواه است.»
در بخش چهارم نیز با یادآوری مأموریت تاریخی و فلسفۀ وجودی این شورا در ساماندهی فرهنگ و دانش و هدایت دستگاههای مرتبط با این دو دسته در قامت یک قرارگاه فرهنگی، درواقع همان سیاق بند سوم یعنی حکمرانی فرهنگ ادامه یافته است. گرچه از عنوان «قرارگاه فرهنگی» استفاده شده، اما این عنوان در سیاقی است که عرصه فرهنگ و نیز دانش در عرض سایر عرصهها طرح و بحث شده است و لذا باید گفت در این فقره از خود عنوان قرارگاه فرهنگی چیزی بیش از حکمرانی فرهنگ قابل استفاده نیست.
در مجموع میتوان گفت:
۱) مطلوب رهبر انقلاب شکلگیری یک حکمرانی فرهنگی به عنوان سطحی بالا و کارآمد و مؤثر و با کمترین هزینه و بیشترین فایده در امر حکمرانی است. همان حکمرانی که برای اداره تمام عرصههای غیرفرهنگی نیز از فرهنگسازی در آن عرصه به عنوان جزیی از اجزای متکثر تمدنی بهره برده میشود و در گام دوم باید دستکم مقدمات آن را فراهم ساخت.
۲) رسیدن به این مطلوب مقدماتی نیاز دارد و از همه مقدمات مهمتر، جدی گرفتن خود فرهنگ و توانایی آن در ساختدادن است؛ و این یعنی ارتقاء فرهنگباوری که البته امری در ناحیه حکمرانی فرهنگ و معطوف به حکمرانی فرهنگی است.
۳) حکمرانی فرهنگ هم علیرغم کوچکتر بودن سعه و دایره با نارساییهای جدی مواجه است و امثال شورای عالی انقلاب فرهنگی باید آن را بسیار مهم بدانند و خود را در سطح یک قرارگاه فرهنگی برای اعمال این حکمرانی باور کنند و لوازمش را تعقیب کنند و ظاهرترین نارساییهای اکنون را که هجوم فرهنگی و رسانهای دشمنان به حیطه فرهنگ عمومی و نگاه و تلقی عموم و آحاد جامعه است را بهجد دنبال نمایند.
✅ازاینرو میتوان گفت در چهله دوم شورای عالی انقلاب فرهنگی دو مأموریت دارد:
اول- برکشیدن شورا در قامت یک قرارگاه فرهنگی برای مقابله با هجوم فرهنگی و رسانهای دشمنان به عرصه فرهنگ و تلقی عمومی جامعه ما.(بهطور خلاصه مقابله با هجوم فرهنگی-رسانهای دشمن)
دوم- تمرکز بر محوریت فرهنگ و برکشیدن این اهمیت در ذهن و ضمیر و فهم مسؤلان و نخبگان و مردم و البته معطوف به بحث فرهنگسازی ناظر به پیشبرد سایر عرصههای تمدنی.(بهطور خلاصه تمهید حکمرانی فرهنگی)
▪️
@abbas_heidaripour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
May 11
✍️❓نمیدانم این متن به قلم کیست، اما نکته معرفتی بسیار دقیقی دارد:
❌ آن چوبی که سنوار در لحظه آخر پرت کرد، مبتنی بر نظام صدق و جهد است. یوسف وقتی در اتاق زلیخا گیر افتاد، صادقانه نمیخواست مرتکب گناه شود اما این صدق کافی نیست و باید جهد (تلاش پیوسته خالصانه) هم انجام میداد. یوسف به سمت در بسته حرکت کرد؛ دری که میداند قفل است اما تا دم در رفتن تمام تلاشی بود که یوسف میتوانست انجام دهد. یحیی سنوار که یک عمر صادقانه با اسرائیل مبارزه کرده هم در لحظات آخر وقتی پاهایش از کار افتاده و یک دست او تقریبا قطع شده است، تمام جهدی که میتواند بکند انداختن چوب به سمت پهپاد اسرائیلی است. این وعده خداست که در نتیجه صدق و جهد پیروزی حاصل میشود. پیروزیها را به پیروزی ظاهر اگر تقلیل بدهیم، یوسف هم بعد از ماجرای اتاق به زندان افتاد، یحیی هم کشته شد اما پیروزی اصلی، بزودی از راه میرسد همانطور که برای یوسف از راه رسید.
یحیی آمده که بماند
🔻تاریخ، نقطه نیست و در یک حادثه متوقف نمی ماند، روند است. فراز و فرود و انحطاط دارد، اما در تلاطم حوادث، رها نیست.
🔹یحیی سنوار فرمانده دلاور حماس، تا کنون به روایت صهیونیست ها چند بار کشته شده. او دیروز در حالی که نه بیرون غزه بود و نه در تونل های زیر زمینی، رودرو با نظامیان صهیونیست تا مرز شهادت جنگید.
🔻چرا باید مادری فلسطینی، نام یحیی -پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل- را روی فرزندش بگذارد؟ مگر یحیای پیامبر تمام نشد؛ آیا سر او را نبریدند و به آن زن فاجره و فاحشه هدیه نبردند؟!
🔹حضرت یحیی (ع) پیامبر و پیامبر زاده است. همسر حضرت زکریا (ع) نازا بود و حضرت در سن کهنسالی، امیدی به صاحب فرزند شدن نداشت: «وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ. و زكريا را (به ياد آور) در آن هنگام كه پروردگارش را خواند: پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندي به من عطا كن)».
🔻دعای زکریا اجابت شد و بشارت ولادت فرزند از جانب خداوند آمد، با نامی برگزیده در ملکوت: "اَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ. خداوند تو را به يحيى بشارت مىدهد؛ كه كلمه خدا (مسيح) را تصديق مىكند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهاى سركش بركنار، و پيامبرى از صالحان است».
🔹چنان باورنکردنی بود که حضرت زکریا را به شگفتی انداخت: «قالَ رَبِّ اَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَ امْرَاَتِی عاقِرٌ قالَ کَذلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ. گفت: پروردگارا! چگونه ممكن است پسرى براى من باشد، در حالى كه پيرى به سراغ من آمده، و همسرم نازا است؟! فرمود: خداوند این چنین، هر كارى را بخواهد انجام مىدهد.».
🔻نام یحیی، از ملکوت آمده، با این تقدیر محتوم که راهبر باشد؛ ولو آن که سر او بریده شود. از امام سجاد (ع) روایت شده: «ما در سفر کربلا همراه امام حسین (ع) بیرون آمدیم، امام در هر منزلی که نزول میفرمود، و یا از آن کوچ میکرد، از یحیی (ع) و شهامت او یاد میکرد و میفرمود:
🔹«إنَّ مِن هَوانِ الدنيا على اللّه تعالى أنَّ رَأسَ يحيى بنِ زكريّا اُهدِيَ إلى بَغِيٍّ مِن بَغايا بني إسرائيلَ. از پستی و بیارزشی دنیا نزد خداوند همین بس که سر یحیی بن زکریا را به عنوان هدیه به سوی فرد ستمگر و بیعفتی از ستمگران و بیعفتهای بنیاسرائیل هدیه بردند».
🔻یحیی یعنی زنده کننده و زندگی بخش. چرا باید مادری فلسطینی نام یحیی را روی فرزند خود بگذارد؟ و فرزند چرا باید شیفته علی بن ابیطالب (ع) و حسین بن علی (ع) شود؟
🔹مگر نه اینکه امویان و بنی عباس، تمام قساوت و فریب و تحریف را به کار بستند تا از امامان جانشین پیامبر (ص)، نه جسم و جانی باقی بماند و نه نام و نشانی؟!
🔻زمام تاریخ پر تلاطم بشر، دست کیست که پس از ۱۴ قرن، فرماندهانی در تراز یحیی سنوار در فلسطین -آنجا که آوردگاه مصاف جبهه حق با جبهه شیطان است- پدیدار می شود و او با صدای رسا، مقتدای خود را امیر مومنان و امام حسین (علیهما السلام) معرفی می کند؟
🔹مگر در جهان اسلام نگفته بودند (نعوذ بالله) حسین بن علی خارجی (خروج کننده) بود و یزید، خلیفه مسلمین، که حسین را کُشت؟! حقیقت منکوب شده از کجا به یحیی سنوار رسید، هر چه گواراتر در جان وی نشست، و از او، فرماندهی نستوه ساخت؟!
🔻روزنامه وال استریت ژورنال، از پیامها و نامههای یحیی سنوار در غزه به رهبران حماس برای خبر داده و نوشته است: "در کل پیغامها ایستادگی و ایمان موج میزند. در بخشی از نامه یحیی سنوار آمده است: «باید در مسیری که شروع کردهایم پیش برویم .. یا بگذار کربلای جدیدی رخ دهد».
🔹سنوار نه یک بار بلکه بارها با ادبیات مختلف، دم از کربلا زده و گفته بود: "سازش و مذاکره در کار نیست، یا پیروز می شویم یا کربلا رخ می دهد؛ والسلام".
🔻باید پا را از افق محدود مادیت فراتر گذاشت و تامل کرد: مُراد خداوند از معجزه ولادت و شهادت یحیی چه بوده است؟ چرا یحیی را در کهنسالی زکریا به او هدیه کرد اما در همان حال، شهادتی آن چنان مظلومانه و متاثر کننده را برای حضرت یحیی مقدر فرمود؟
🔹چرا امام حسین (ع) بارها از یحیای پیامبر یاد کرد؟ چگونه نام یحیی را بر فرزند فلسطینی گذاشتند و او با سر و جان، پیرو پاکباخته و نستوه حضرت سید الشهدا (ع شد؟!
🔻یحیی مردنی نیست، آمده تا بماند و در جهنم سوزان مادی، نجات دهنده باشد. یحیی، بشارت عیسی را با خود داشت و مسیح، بشارت پیامبر آخر الزمان را. سرنوشت دنیا بر این قرار گرفته که مسیح (ع) در رکاب منجی قائم (عج) بیاید؛ با سپاهی از شهیدان. نه، شهید نمی میرد، زندگی می سازد.
💢 روزنامه کیهان
@IMANI_mohammad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مادری کردن در کودکی؛ کودک آواره اهل غزه که خواهر مجروحش را بغل کرده و به بیمارستان میبرد😭
🔴نشر حداکثری
#رصدخانه👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2900099371Ce9f18e7e34
⚡️به بهانه انتشار ترجمه ای فاخر از «شروط النهضه» مالک بن النبی [مشهور به ابن خلدون معاصر]
💥 شروط النهضه؛ پر ارجاع ترین و تاثیرگذارترین کتاب جهان اسلام
✍ به قلم: سید علی بطحائی
📚 بالاخره بعد از گذشت ۷۶ سال از انتشار کتاب سترگ «شروط النهضه» به زبان فرانسوی و ۶۴ سال از انتشار آن به زبان عربی، مخاطبان فارسی زبان برای نخستین بار در آبانماه ۱۴۰۳ کتاب مشهور مالک بن النبی الجزایری را با ترجمه انتقادی دکتر محمد سلطانیه استادیار دانشگاه علوم اسلامی رضوی را روی پیشخوان کتابفروشی ها خواهند دید.
📚 مالک بن النبی (متوفی ۱۳۹۳ق؛ ۱۳۵۲خورشیدی) که به گفته بسیاری پس از ابن خلدون (م۸۰۸ ق) منقح ترین اندیشه های تمدنی و ساختارمندترین متدولوژی مواجه با غرب را دارد و توجه به نسخه های او به عنوان یک روشنفکر اصیل و دغدغه مند، بخشی از خلاء عقب ماندگی جهان اسلام از غرب را جبران خواهد کرد. به همین مناسبت در یادداشت پیش رو به نکاتی در مورد این اثر و توجه به آرای مالک بن النبی و ضرورت به روز رسانی اندیشه های او خواهیم پرداخت.
1⃣ یکم: مالک بن النبی روشنفکر الجزایری، دقیقا در بهترین زمان تاریخ اروپا این کتاب را نوشته است. از منظر «تاریخ نگاران اندیشه اروپا» مثل آیزیا برلین ایتالیایی الاصل، دوران بین جنگ جهانی اول و دوم، بهترین زمان شکوفایی تاریخ اندیشه در اروپاست که عقلانیت و عبور از پوزتیویسم (الوضعیه) در اروپا نضج و افراط گری ها کاهش یافته است. شروط النهضه دقیقا در چنین دوران و در پاریس نوشته شده است. ارجاعات بی نظیر مالک بن النبی به آثار نیچه آلمانی، دورکیم فرانسوی و نقدهای جانانه به امانوئل کانت پوزتیویست و زخم هایی که وطنش از استعمار فرانسه (بعنوان نخستین نقطه تلاقی جهان اسلام با غرب) خورده قوام تفکر او را در این اثر نمایانده است.
2⃣ دوم: شروط النهضه کتاب راهنمای بسیاری از نواندیشان جهان اسلام بوده و به عبارتی سایتیشن بالایی در جهان عرب دارد. در تک عبارتی از جودت سعید (مشهور به گاندی جهان اسلام) آمده که چهل مرتبه این کتاب را خوانده که هفت مرتبه آن مطالعه سطر به سطر آن بوده و تصریح می کند که با خواندن آن «تولد فکری تازه ای» یافتم!!!
3⃣ سوم: رنسانس فکری، خیزش تمدنی و استقلال فکری جهان اسلام در مواجه با غرب و بازسازی تفکر دینی، شاکله این اثر است. مالک بن النبی، بصورت محسوس در صدد ارائه نسخه ای عملیاتی برای پیشرفت است که عقب ماندگی جهان اسلام از غرب را جبران کند. از سوی دیگر، این کتاب پیوستی بین المللی دارد و تجویزهایش برای دنیای ادیان و انسانیت نیز راهگشاست. مالک با بررسی دقیق تاریخ اسلام و با رویکرد تحلیل فلسفه تاریخی، انحطاط تمدن اسلام را به دلیل تکیه بیش از حد بر قدرت نظامی و غفلت مسلمانان از قدرت تمدنی خود می داند.
4⃣ چهارم: تعریف جامع و مانع مالک بن النبی از تمدن، شرایط مهم برای پیشرفت یک تمدن (انسان، نهادهای سازمانی و محیط)، مسئولیت های فردی و اجتماعی، نقش دین و ضرورت همگرایی اجتماعی بایسته های پیشرفت و حرکت تمدن اسلامی نسخه پیشنهادی او هستند که مو به مو آنها را شرح داده است. وی در اختلاف منش سیدجمال الدین اسدآبادی و شاگردش شیخ محمد عبده، منش عبده را که اصلاح فرهنگی، آموزش و تعلیم و اصلاح الازهر را پسندیده و بر همین اساس به سه عنصر انسان، خاک و زمان به عنوان عناصر ثلاثه خیزش انسان به سمت متمدن شدن پرداخته است.
🔚 النهایه: مدیریت کانال علمی- تخصصی مسلمنا، ضمن تبریک به متولیان پژوهشگاه مطالعات تقریبی بخاطر انتشار ترجمه ای دقیق، روان، فاخر و انتقادی از این اثر، پیشنهاد نگارش رساله های دکتری و سطح چهار حوزه، پایان نامه های ارشد و سطح سه حوزه و مقالات دانشجویی درباره نسخه متمایز مالک بن النبی و به روز رسانی آن در احیای مفاهیم تمدنی، اخلاقی و دینی را مورد تاکید قرار می دهد.
📚 عنوان کتاب: بازخوانی انتقادی شروط خیزش تمدنی جهان اسلام، مالک بن نبی، محمد سلطانیه، مجمع جهانی تقریب مذاهب، ۱۹۹ صفحه، پاییز ۱۴۰۳، ۱۵۰ هزارتومان.
🏷 #اسلام_روشنفکری #شروط_النهضه #مالک_النبی #پیشنهاد_پژوهش
💠 مسْلِمْنا (کانال علمیتخصصی مسائل جهان اسلام) در تلگرام، ایتا و واتس اپ:
ʲᵒᶦⁿ↷
➣ @Muslimnair ؛ @muslimnair
ʲᵒᶦⁿ↷
➣https://chat.whatsapp.com/H7nizlXGUrP2CtEK6UrE2J
✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 لحظات کمتر دیده شده از حضور شهید زاهدی، شهید صفی الدین، شهید سید حسن نصرالله و شهید_سلیمانی در کنار یکدیگر
مجاهد بزرگ، علامه فقید، حجت الاسلام سید هاشم صفی الدین، به فوز شهادت نائل آمد و به رفقای شهید خویش پیوست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دکتر حیدری از شهادت خود خبر داشت...
🔻صوتی از دکتر علی حیدری، که به چند روز پیش از شهادت او مربوط میشود، در این فایل صوتی، شهید حیدری بیان میکند که احتمالاً خود نیز به شهادت خواهد رسید و در ادامه وصیت خود را اعلام میکند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الله اکبر الله اکبر خدای من شگفت زده شدم از این ایمان بچه های حزب الله لبنان
روایتی عجیب از جانبازان حزب الله در ماجرای انفجار پیجرها
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─
✅کانال #میثم_تمار 👇
@meysame_tammarr
💠برائتیهای محبوب استکبار
بخش۱
الحدیث: بر منبر نشسته بود. میخواست دهان مبارکش را به مدح و ثنای برادرش علی(ع) متبرک کند؛ اما از کدام فضیلت بیاغازد، که برادرش ابوالفضائل است؟! دمی سکوت کرد. هان. پیدا شد آن فضیلتی که شایسته است فضایل علی(ع) را با آن بیاغازیم؛ لب بازکرد که: «یاعلی! إِنَّ اللَّهَ وَهَبَكَ حُبَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ» ایعلی! خداوند دوستی تنگدستان و مستضعفان را به تو ارزانی داشته. «فَرَضِيتَ بِهِمْ إِخْوَاناً وَ رَضُوا بِكَ إِمَاماً.» پس بدین محبت، تو به امامت تنگدستان و مستضعفان راضی شدی، و ایشان به امامت و رهبری تو رضایت دادند.
🔹پیمان امامت، پیمان مستضعفین
بالاترین فضیلت و بلندترین مرتبه از مراتب توحید و ولایت را امامت گفتهاند؛ مرتبهای که ابراهیم بدان نائل نشد، مگر با آزمونی عظیم «و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات، فاتمهمن قال انّی جاعلک للناس اماما». این امامت بالاترین مرتبه و جامع مراتب پیشین بود. در روایت است که خداوند ابراهیم(ع) را اول به مقام عبودیت، سپس به مقام نبوت، سپس به مقام رسالت و بعد از آن به مقام خُلَّت رساند. «فلمّا جعل له الاشیاء قال انی جاعلک للناس اماماً.» وقتی همه این مراتب در او جمع شد امام مردم شد.
اگر حدیث پیشگفته را ملاک قرار دهیم، با پنج مرتبه مواجهیم؛ مقام عبدالله(عبودیت حق)، مقام نبیالله(نبوت حق)، مقام رسولالله(رسالت حق)، مقام خلیلالله(خلّت حق) و امام النّاس. مضافالیه در چهار مرتبه پیشین خدا است، و در مرتبه آخر، مردم. مقامات عبودیت و نبوت و رسالت و خُلَّت به خدا اشاره دارند و مقام امامت به مردم. بنده، بنده خدا است، نبی نبی خدا است، رسول رسول خدا است و خلیل خلیل خدا. اما امام، امام ناس است. جوهره امامت اساسا در نسبت با مردم تعریف شده و امامت در اصل ایستادن در نسبتی با مردم است. رسول خدا(ص) در بیان فضائل مولی علی(ع) از فضیلتی آغاز فرموده است که اشرف فضائل و مقامات است؛ اما این مقام را به باطنش یاد فرموده و نه صرفا به ظاهرش. امامت «مقامی» است و نظیر هر مقام دیگری بر عهد و پیمانی استوار است. مثلاً عهد و پیمان عبودیت، عهد بندگیِ خدا است و نفی شرک و عبودیت غیر خدا: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ». هر مقامی به پیمان و عهدی استوار است. پیمانی که پایه و اساس مقام امامت است چیست؟
از بیان حضرت ختمی مرتبت(ص) چنین بر میآید که پیمان و پایه و اساس امامت «حب مساکین و مستضعفین» است. واژه مسکین به معنای فقیر و مستمند است، اما سوال این است که مستضعف کیست؟ برای فهم معنای این لفظ به خود قرآن رجوع میکنیم. در قرآن واژه مستضعف به انحاء گوناگونی بهکار رفته؛ اما موضعی که بیش از هرجا معنای این لفظ را معلوم میکند، آیه 33 سوره سبا است: 《و مستضعفان به مستکبران میگویند: «وسوسههای فریبکارانه شما در شب و روز (مایه گمراهی ما شد)، هنگامی که به ما دستور میدادید که به خداوند کافر شویم و همتایانی برای او قرار دهیم!» و آنان هنگامی که عذاب (الهی) را میبینند پشیمانی خود را پنهان میکنند (تا بیشتر رسوا نشوند)! و ما غلوزنجیرها در گردن کافران مینهیم؛ آیا جز آنچه عمل میکردند به آنها جزا داده میشود؟!》 پس وقتی سخن از مستضعف به میان میآید، به دلالتی تضمّنی سخن از یک صفبندی در کار است؛ صفبندی مستضعف-مستکبر؛ صف کسانی که ضعیف شمرده شدهاند، ضعیف داشته شدهاند و صف کسانی که خود را بزرگ میبینند و بزرگ میدارند به دنبال برتری بر دیگراناند. این ضعیف داشتهشدن البته دارای شدّت و ضعف است؛ و البته ظاهرترین نمونه آن، کسانیاند که تحت ظلم واقع شدهاند؛ در آیه ۷۵ سوره نساء در توصیف مستضعفین وارد است: 《مستضعفین همان مردان و زنان و فرزندانیاند که از ظلم ظالمان به ستوه آمده، از خدا میخواهند که ایشان را از آن شهر ستمپیشه خارج فرماید.》 حسب این آیه شریفه، صفبندی مستضعف-مستکبر همان صفبندی تاریخیِ عدل و ظلم است. پیمان امامت بر این صفبندی استوار است. امام امام است زیرا حبّ مستضعفین در دل دارد؛ امام است چرا که پیش از امامت در پیوند برادری با مستضعفین است؛ امام است چرا که رضایت مستضعفین در امامت او است؛ «فَرَضِيتَ بِهِمْ إِخْوَاناً وَ رَضُوا بِكَ إِمَاماً».
✍️ حمیدرضا میررکنیبنادکی
.
💠برائتیهای محبوب استکبار
بخش۲
🔹پیمان امامت در عرف متحجران
آیا میشود چنین معنایی را تختهبند تاریخ و اختلافات تاریخی کرد؟! آنچه مورخین و تاریخزدگان از امامت و ولایت برای ما نقل میکنند، خالی از این معانی است. آنان ماجرای امامت را به اختلافی تاریخی بر سر وصایت رسولالله(ص) تقلیل میدهند. اول اثبات میکنند که رسول خدا(ص) مانند هر رسول دیگری برای امت خود یک وصیّ قرار داده بود. سپس اثبات میکنند که این وصی دیگران نبودند، بلکه علی بن ابیطالب(ع) بود و تمام! در نوشتههای آنان هیچ توضیحی دربارهٔ جوهرهٔ امامت نمییابیم؛ میگویند که «الحق مع علی» اما نمیگویند که این «حق» چیست؟ میگویند علی امام است، اما نمیگویند که امام چیست؟ اطاعت آنان اطاعت از نامهایی تاریخی است و انزجار آنان هم انزجار از نامهایی تاریخی. هرجا که دعوای زندهای میان حق و باطل هست، این جماعت نیستند و اگر باشند هم بهنام نامهای مقدس تاریخ در جبهه اباطیلِ زنده سربازی و کارگری میکنند. از تبری میگویند، اما تبری را در سطور منجمد تاریخ حبس میکنند و از تولی میگویند، اما تولی را منحصر در وقایع تاریخی گذشته فهم میکنند. انگار دعوای حق و باطل جایی در میانههای قرن سوم با آغاز دوران غیبت پایانیافته است. دیگر مستضعفی نیست که حُبّش مایهٔ پیمان امامت باشد؛ دیگر ظلمی نیست تا ندای «وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ» در گوششان کارگر افتد. سوال اینجا است که وقتی ظلمی نیست تا جهادی باشد و وقتی مستضعفی نیست تا پیمان امامت جاری باشد، تبری و تولّی چه معنا دارد؟ البته که برای متحجرین که دورترین افراد نسبت به حقیقت امامت و ولایت بایدشان خواند، تبری و تولی معنا دارد؛ مثلاً در جشنهای کذا در ایام نهم ربیع.
امامت باقی است، زنده و جاری است؛ چه پیمان امامت زنده است. وقتی اساس امامت حبّ مستضعفین و برادری با ایشان است، پس تولی به ولایت و امامت هم پاسداشت همین نسبت و دفاع از ایشان و به بیان قرآن جهاد در راه مستضعفین است: «وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ». چنانکه گفته شد، آنچه در این صفبندی در برابر مستضعفین قرار دارد، جبهه و صف مستکبرین است. پس تبرّی -که روی دیگر پاسداشت پیمان امامت است- در اصل تبرّی از صف اسکتبار است. حسب این معنا، تبری صرفاً تبری از کسانی نیست که در تاریخ نامشان به عنوان دشمنان ائمه هدی(ع) آمده باشد؛ بلکه تبرّی، تبری از هر آن کسی است که به پیمان امامت و رضای ناس و مستضعفین جفا کند.
در زیارت شریفه عاشورا که نماد و نمود واضحی از تبرّی و تولّی است چنین میخوانیم؛ «اللهم العن اول ظالـم ظلم حقّ محمد و آلمحمد(ع) و آخرَ تابعٍ لهم». حق محمد و آلمحمد(ع) پاسداشت پیمان ایشان است؛ که همان مبارزه با ظلم و اهلظلم و جهاد در راه مستضعفین باشد. قید «و آخر تابعٍ» زائر را توجه میدهد به اینکه متوقف در چند مصداقی که مورخین نقل کردهاند نشود، بلکه پیجوی تبرایی واقعی از هر ظالم و جائری در عصر خود نیز باشد. وقتی پیمان امامت متکی بر صفبندی مستضعف و مستکبر و صفبندی عدل و ظلم است، حقیقت تبری، تبری از ظلم و صف ظلمه و حقیقت تولی تولی به عدل و اهل عدل است؛ روی این مبنا تبری از جبهه حال حاضرِ ظلم، مصداق تبری است و تولی به جبهه حی و حاضر حق مصداق تولی است. اما اهلتحجر از درک این معنا عاجزند و هرگاه سخن از تبری از سران جبهه باطل و تولی به حق به میان میآید، ندای «لایقاس بنا اهلالبیت» سر میدهند و متهم میکنند اهلولایت را که چرا غیرمعصوم را با معصوم قیاس میکنید؟ انگار تا بهحال لفظ «اسوه» را در قرآن نشنیدند و نمیدانند که قرآن کتاب قصه نیست و هرچه در قرآن و سیره معصومین وارد است، از آن رو است تا سنجه بدست آوریم و وقایع حال حاضر را با آن سنجه "قیاس" کنیم و بسنجیم و به حکم و داوریای عادلانه درباره آن برسیم. در صفبندیها و اظهارات متحجرین حول عملیات بزرگ طوفانالاقصی این فهم معوج بهخوبی بهچشم آمد. وقتی که دیوارنگاره میدان ولیعصر(ع) تهران خلائق را دعوت میکرد تا از اسرائیل به عنوان شمر زمان تبری جویند؛ جماعتی در صفحات خود نوشته بودند که «متاسفانه مردم ضعف در سواد دینی دارند و نمیدانند که نباید اهلبیت را با کسی قیاس کرد!» مواضع این طایفه در بحبوحه این طوفان فلسطینی بسیار درسآموز بود؛ هم در سکوتشان میتوان نکات قابل توجهی یافت و هم در اظهاراتشان.
✍️ حمیدرضا میررکنیبنادکی
.
💠برائتیهای محبوب استکبار
بخش۳
در همان روز اول عملیات؛ شایان مصلح (شاعر/فوتبالیست) که در مجامع مورد علاقه برائتیها نوعاً حاضر است -و با فیلمی که از عدم مشروعیت ولایت فقیه مطابق با نظر اجتهادیاش گفته بود- در حساب توییتری خود خلاصه و موجز و البته پرمعنا نوشت: «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین». کنایه از ظالم بودن مردم فلسطین و ظالم بودنِ رژیم صهیونیستی. اولی به جرم سنّی بودن و دومی به جرم غصب و جنایات جنگی و امثال این. از آنجایی که فهم او از ولایت فهمی فرقهای و تاریخی است، اول چیزی که در مواجهه با مردم فلسطین به چشم او میآید، سنی بودن آنهاست (البته بگذریم از اینکه ظلم در سنت فقهی شیعه معنای مشخصی دارد و مراجع عظام کسی را به صرف سنّی بودن ظالم نمیشمرند. به هرحال آقای مصلح در این زمینه با سایر مراجع اختلاف فتوا دارند!). حال آنکه اگر امامت و ولایت در معنای حقیقیاش نزد آنان جایی میداشت، اول چیزی که به چشم او -به عنوان پاسدار پیمان امامت- میآمد، میباید استضعاف و مظلومیت این مردم میبود.
یکی دیگر از اظهار نظراتی که بسیار قابل تامل بود، واکنشی است که شیخ علی الانصاری از روحانیون مقیم نجف از خود نشان داد. او نگارنده کتابی است در طعن و ردّ سه خلیفه اول، موسوم به «الحقایق المطاعن» در ۵ جلد. این کتاب در نجف اشرف به چاپ رسیده است. اول نکتهای که حائز اهمیت است، آنکه او با گذشت حدود یک هفته از شروع عملیات طوفانالاقصی -که فینفسه یک پیروزی بزرگ برای جبهه اسلام است- و نیز آغاز بمباران غزه، هیچ واکنشی اعم از حمایت یا تسلیت از خود نشان نداد. در عین حال در همین ایام در قالب یک استوری واکنشی حزنآلود نسبت به واقعه تروریستی در مسجد صاحبالزمان افغانستان نشان داد. دلیل این واکنش واضح است. در متن واکنش او چنین میخوانیم: «و تستمر الدماء فی افغانستان لمجرد الانتماء لسید الاولین و الآخرین امیرالمومنین(ع)». از آنجا که قربانیان این واقعه شیعه هستند او بر خود لازم دیده است تا واکنش نشان دهد؛ و چون کودکان بینوای غزه سنّی بودند او چنین تکلیفی نسبت به ایشان احساس نکردهاست. پیداست که حادثهٔ افغانستان با حدود ۴۰ شهید و مجروح بسیار دردناک است و همدردی و تسلیت با ملت افغانستان لازم است؛ اما همینقدر هم پیدا است که عظمت و بزرگی این درد با بمبارانی چند روزه که هزاران شهید از مردم غیرنظامی بر جای گذاشته است برابری نمیکند. اما به هر حال مردم فلسطین سنّی هستند و درد آنان چندان به چشم شیخ نمیآید!
دو روز بعد شیخ علی الانصاری نسبت به قضیه فلسطین واکنش بسیار جالب توجهی نشان داد؛ او در یک ویدئو به زبان عربی چنین اظهار داشت: «بله؛ میدانیم در فلسطین مسجدالاقصی قرار دارد و بر ماست که از مسجدالاقصی و مردمش دفاع کنیم اما قبرستان بقیع و دفاع از آن واجبتر است؛ چرا که مسجدالاقصی یک مسجد است، اما در بقیع قبر چهار امام معصوم قرار دارد و...» انگار که شیخ سنجهای در جیب دارد که میزان تقدّس اراضی را با دقّت میسنجد و البته این هم پیداست که تقدس یک زمین از آبرو و ناموس و جان مسلمین -خصوصا اگر سنّی باشند- بالاتر است. روی این حساب اولویت مردم غزه و مسئله فلسطین نیست، اولویت بقیع است. این است فهم مقدّسمآبان! پیمان امامت را زیر پا بگذاریم و اجازه دهیم زن و مرد و کودک مسلمان در خاک و خون بغلتند، چون در بقیع چهار امام دفن هستند و میزان تقدس بقیع از زمین قدس بیشتر است. این سخن خلاف آیات بینات قرآن است.
✍️ حمیدرضا میررکنیبنادکی
.
💠برائتیهای محبوب استکبار
بخش۴
مراجعه به تفسیر ذیل آیه ۷۵ سوره نساء بسیار در این خصوص آموزنده است. معمولاً تصور میشود که دلیل حملهٔ لشکریان اسلام به مکه و فتح مکّه نجات خانه خدا بوده است. حال آنکه ماجرا ظلمی بود که ظلمه نسبت به مرد و زن و کودکان مسلمان روا داشته بودند. در پیمان صلح حدیبیه ضرورت امنیت و عدم تعدی و تجاوز به مسلمین مورد عهد واقع شده بود؛ اما چیزی نگذشت که کفار این عهد را زیر پا گذاشتند و علیه مسلمین و مستضعفین ستم و ظلم پیشه کردند؛ در این ایام بود که این آیهٔ شریفه نازل شد: «شما را چه شده است که در راه خدا و مستضعفین قتال نمیکنید؟ مستضعفین از مردان و زنان و فرزندان که ندای تظلمخواهی سر داده از خداوند میخواهند که پروردگارا ما را از این شهر ستمپیشه خارج فرما». پس «خدای تعالی دعای ایشان اجابت کرد و رسول(علیه السلام) مکه بگشاد و عتاب بن اُسَید را بر او امیر کرد و او یار ایشان شد تا آنان که مظلوم بودند و ذلیل و ضعیف، قاهر و غالب و قوی گشتند بر ظالمان». زمین مکه مقدس بود و خانه کعبه مقدّسّ، اما رسولالله(ص) نه برای تقدس آن زمین که برای رفع ظلم و فساد جهاد فرمود و همین جهاد بود که قرآن از آن به «قتال فی سبیلالله» یاد کرد. برای آنکه جهادی "جهاد فی سبیلالله" باشد لازم نیست حتما زمین و حرم و قبر مقدسی در کار باشد؛ آن مستضعفینی که در آیه شریفه به اسم جلاله «الله» عطف شده است کافی است که جهاد، جهادی فی سبیل الله و واجب باشد. خود این مستضعف نیز چیزی مقدس است و شایستهٔ جنگیدن. هر چند پیشاپیش در فهرست مقدسات اهل تقدس نیامده باشد.
🔹خاتمه الکلام
اختلاف اسلام با تحجر، صرفاً اختلافی در اولویتها نیست؛ بلکه اختلاف در فهم روح اسلام و جوهرهٔ امامت و ولایت است. چنین نیست که ما با آنان در ولایت مشترک و در توافق باشیم و در چند تشخیص سیاسی دچار تفاوت باشیم؛ نخیر. او چون اساساً از خود مقولهٔ ولایت درک غلط و تحریفشدهای دارد، در تشخیص اولویتها هم صم و بکم و عمی است. اولویتهای متفاوت ما حاصل درک متفاوت ما نه از سیاست، بلکه از خود ولایت است. ولایت و امامت برای ما مقامی است که بر حبّ مستضعفان استوار است و برای آنان -چنانکه قبلا ذکر شد- امامت یک دعوای تاریخی و کلامی است. اهل ولایت در معنای اصیل آن در کنار مستضعفین عالم میایستند و در راهشان جهاد میکنند، اهل ولایت در معنای تحریفشده آن با خنجر فرقهگرایی از پشت به جبهه مستضعفین عالم ضربه وارد میآورد و یا در بهترین حالت نظیر مستکبرین، مستضعفین را نادیده میگیرند. اولی در مقام تولّی به حقیقت امامت است و دومی در مقام تبرّی از حقیقت امامت و همدستی با دشمنان آن حقیقت.
در دورانی که دوباره شاهد ترویج اندیشهٔ تحجری بر منبر هیئات و مساجد -حتی در میان حزباللهیها- هستیم، واجب است دائماً متذکر باشیم که انقلاب اسلامی ایران احیاگر و بیدارگر مستضعفان است؛ و دقیقاً از همین رو است که احیاگر حقیقت ولایت است. صفبندی این روزها در میان متحجرینی که بسیار هم در برگزاری آیینها و جشنهای دینی کوشا و سهیماند نشان داد که مناط احیاگری انقلاب اسلامی نسبت به حقیقت اسلام، تنها و تنها ایستادگی و مقاومت در کنار مستضعفین و قتال علیه مستکبرین است. کوشش در پاسداشت مراسمات دینی و شعایر اسلامی، هرچند شرط لازم است و ظهور قوت دین است، اما ابداً نشان احیاء حقیقت اسلام نیست. حقیقت اسلام در احیاء امامت است و حقیقت امامت احیاء و اقامه مستضعفان. فقط از این راه است که میتوان امید داشت با حقیقت تبری و حقیقت تولی، راه پرفراز و نشیب امت محمد(ص) به سمت قله کمال خود که شوکت و حکومت مستضعفان است طی بشود؛ «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»
✍️ حمیدرضا میررکنیبنادکی
.
بسمه تعالی
💠ده نکتهی قابلمطالعه از انقلاب دوم در گام دوم انقلاب
بخش اول
🔻مقدمهی یکم.
ما به یک حرکت عمومی برای #پیشرفت کشور نیاز داریم. این حرکت عمومی باید منضبط و معقول باشد و سرعت پیدا کند و حرکتش محسوس باشد. محور این حرکت، جوان متعهد یا به تعبیری دیگر جوان مؤمن انقلابی است.
جوان متعهد به تعبیر رهبر انقلاب باید یک شناخت از صحنه داشته باشد، جهتگیری مشخص داشته باشد و یک نقطهی روشن و امیدبخش را نشانه بگیرد. این حرکت البته راهکارهای عملی نیاز دارد و باید عدهای به هدایت، تمرکز، پیگیری، فعّالیّت پیدرپی و لحظهبهلحظه همت بگمارند تا بتوانند این کاروان عظیم جامعه و مهمتر از همه جوانهای جامعه را به پیش ببرد. ایشان این کار را کارویژهی جریانهای #حلقههای_میانی میدانند.
(ر.ک: بیانات معظمله در یکم خرداد ماه سال نود و هشت.)
🔻مقدمهی دوم.
این روزها یادآور خاطرات آبان ۱۳۵۸ است؛ ماجرای اقدام دانشجویان که در ابتدا به قصد تحصّنی در اعتراض به آمریکا در قالب تصرف نمادین سفارت این کشور در تهران و بستنشینی موقت طراحی شده بود و اندکی بعد هدف متفاوتی را که مقابله با اقدام مداخلهجویانه و براندازانهی ایالات متحده در ایران تازه انقلاب کرده بود، دنبال کرد. تسخیر ایستگاه منطقهای ایالات متحده در خیابان روزولت تهران که اندکی نگذشت که به «تسخیر لانهی جاسوسی» آمریکا مشهور شد و پس از بیان امام، به #انقلاب_دوم لقب گرفت. حرکتی که از یک بستر دانشجویی طراحی، برنامهریزی و اقدام شد و پس از آن با پشتیبانی امام و نظام همراه شد و عامل رویدادهای مهمی در معادلات منطقه و جهان گشت. مروری بر جزئیات این ماجرا که فیصله یافتن آن ۴۴۴ روز به طول انجامید و توافق الجزایر، حملهی آمریکا به ایران و شکست آن در طبس و رویکار نیامدن مجدد کارتر در آمریکا برخی از پیامدهای آن بود، حاوی نکاتی جذاب و مفید برای دوران #گام_دوم_انقلاب است. چگونگی تحقق این حادثه حاوی جزئیاتی از تعامل مردم با مردم، مردم با حکومت و نخبگان با هر دوی اینهاست. مطالعهی این مسائل برای ساخت اجتماعی متناسب با گام دوم و شکلدهی به جریانهای حلقههای میانی درسآموز است.
🔸اشاراتی کوتاه.
ویژگیهای مشترک زیادی میان آنچه دانشجویان انجام دادند و آنچه از یک #حلقهی_میانی انتظار میرود وجود دارد که در ادامهی این یادداشت به برخی از آنها به اختصار اشاره میشود. بدیهی است مقصود نگارنده تأیید یا رد هر فراز به طور کلی نیست، بلکه درصدد توجهدهی به این مسائل است.
۱. اقدام دانشجویان پس از انجام یک تلاش فکری بود:
دانشجویان دفتر تحکیم وحدت که شورای مرکزی انجمنهای اسلامی به شمار میرفتند، جهت معرفی نمایندهی خود برای ارتباط با امام، تصمیم گرفتند از پنج صاحبنظر ویژگیهای «#خطّ_امام» را بشنوند و نزدیکترین گزینه به دیدگاههای خودشان را انتخاب کنند؛ ابوالحسن بنیصدر، حسن حبیبی، سید علی خامنهای، محمد مجتهد شبستری و سید محمد موسوی خوئینیها. نظرات سید علی خامنهای و سید محمد موسوی خوئینیها برای ایشان پسندیدهتر بود.
۲- هماهنگی میان دانشجویان و استفاده از ظرفیتهای مختلف ویژه بود:
دانشجویان در طراحی خود، با استفاده از شبکهی تشکیلاتی، هر چند که طرح را در خارج از بستر رسمی دفتر تحکیم وحدت دنبال کردند، ولی به میزان قابل توجهی، به ظرفیتهای متنوع موجود توجه و آنها را با توجه به تواناییهایشان، سازماندهی کردند. حضور چهارصد تا چهارصدوپنجاه دانشجو که حدود صدنفرشان از دختران دانشجو بودند، نصاب قابلقبول و شایستهی مطالعهای است.
۳- این اقدام به صورت غیررسمی ولی معتبر در ارتباط با نهاد رهبری و امامت بود:
به دلیل حضور حجتالاسلاموالمسلمین سید علی خامنهای در سفر حج، دانشجویان به جهت حفظ انتساب خود به انقلاب و روحانیت و ارتباط با دفتر امام، سید محمد موسوی خوئینیها را در جریان طرح و برنامهی خود قرار دادند.
@AatasheDel
💠ده نکتهی قابلمطالعه از انقلاب دوم در گام دوم انقلاب
بخش دوم
۴- این حرکت در ارتباطی غیررسمی ولی معتبر با نهادهای حاکمیتی نظیر سپاه بود:
برای رفع نگرانیهای امنیتی طرح و نیز دورزدن ممانعت نیروهای رسمی نظیر شهربانی یا کمیته، این طرح با مسئول وقت اطلاعات سپاه، یعنی آقای محسن رضائی در میان گذاشته شد.
۵- طراحان این اقدام خود را در معرض راهبری حضرت امام قرار داده بودند:
یکی از مسائل مورد توجه دانشجویان، استعلام نظر امام دربارهی اقدام آنها بود. در جلسهی اولیهی طرح که پیشنهاد آن توسط ابراهیم اصغرزاده مطرح شد و با موافقت حبیبالله بیطرف و محسن میردامادی روبهرو شد، از جمله دلایل مخالفت محمود احمدینژاد و سید محمدعلی سیدینژاد با آن، این بود که معلوم نیست که امام با این کار فراقانونی موافق باشند.
در هنگام هماهنگی دانشجویان با حجتالاسلام موسویخوئینیها نیز در میانگذاشتن این امر با امام مطرح شد که به پیشنهاد ایشان این امر به پس از حضور در سفارت موکول شد؛ یا امام موافقت میکنند که میمانند و یا مخالفت میکنند که با توبیخ دانشجویان خارج میشوند. امری که با حضور ایشان در ظهر روز تسخیر و تماس با دفتر امام انجام گرفت و امام در میانهی نماز ظهر و عصر خود و در پاسخ به استعلام فرمودند که جای خوبی را گرفتهاید و محکم نگه دارید.
۶- پشتیبانی غیررسمی از اقدام دانشجویان توسط حاکمیت انجام میشد:
در هماهنگی دانشجویان با اطلاعات سپاه، وظیفه نگهبانی و حراست از سفارت در خیابانهای اطراف و نیز پشتیبانی از دانشجویان نیز به عهدهی سپاه قرار گرفت. غذای روزانهی دانشجویان (به خلاف گروگانها که غذایشان توسط آشپز سفارت با پرداخت پول از اموال آمریکاییها طبخ میشد) از آشپزخانهی سپاه تأمین میشد. همچنین در بازهی طولانی این ماجرا، دو مرتبه دورهی آموزش نظامی از سوی سپاه برای دانشجویان برگزار شد.
۷- دانشجویان متناسب با نیازشان به تشکیلاتسازی پرداختند:
در طراحی اولیهی دانشجویان برای تحصن، نقشهایی برای دانشجویان هر دانشگاه تعریف شده بود. پس از توسعهی مأموریت و وسعت پیدا کردن آن، این تشکیلات توسعه یافت و حتی از دانشجویان دانشگاههای دیگر استانها، فراخوان نیرو وجود داشت.
۸- کنشگران اصلی اقدام با نگاهی چندبُعدی به مسائل مینگریستند:
دانشجویان چه در مرحلهی اول طرح و چه پس از تغییر ماهیت آن، تنها به یک حرکت اعتراضی معمولی بسنده نکردند. ابعاد سیاسی، امنیتی و رسانهای اقدام خود را سنجیده و برای آن طراحی کرده بودند. افزون بر آن نسبت خود با نظام رسمی کشور و امام امت را مشخص کرده بودند.
۹- این حرکت در کلیت و جزئیات خود اقدامی جهادی و با نتایجی روشن بود:
ویژگی مهم این اقدام مهم دانشجویی، که خود میتواند دستمایهی مطالعات روشی و تولیدات رسانهای جذابی شود، تلاش فوقالعاده و حیرتانگیز آنها برای بازیابی اسناد رشتهشده و ترجمهی آنها است. امری که منجر به تولید چندین مجلد کتاب شد و در حوادث بعدی انقلاب تأثیرگذار بود.
این اقدام و سایر مجاهدتهای انجام گرفته، هدایت الهی را در پی داشت و سنّت الهی «ولینصرنّ الله من ینصره»، به طور ویژهای در شکست عملیات پنجهی عقاب در صحرای طبس خود را نشان داد. آری! شنها مأمور خدا بودند.
۱۰- این اقدام توسط بخش رسمی کشور، به رسمیت شناخته شده بود:
از ویژگیهای مهم این اقدام، هر چند که زمان آن کوتاه بود، تبدیلنشدن آن به یک جزئی از نظام اداری کشور و هضم در آن بود. نظام، این تشکیلات موسوم به دانشجویان خط امام را تا حدودی به رسمیت شناخت. امام با آنها در پیامهای رسمی خود مخاطبه میکرد و حتی کار به نقطه ای رسید که در بررسی استوارنامههای نمایندگان نخستین دورهی مجلس شورای اسلامی، استعلامی از این تشکیلات نیز صورت میگرفت و از قضا در ردّ استوارنامهها و کشف جاسوسها تأثیرگذار بود.
***
🔰 پینوشت: کلیهی مستندات تاریخی این یادداشت برگرفته از کتاب ارزشمند «#ایستگاه_خیابان_روزولت» است که رهبر معظم انقلاب در تقریظ تازه منتشرشدهی خود، آن را گزارشی متقن و پرفایده خواندند.
@AatasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌍سخنرانی طوفانی نماینده بلژیکی علیه سفیر اسرائیل که برای سخنرانی در صحن علنی مجلس بلژیک حضور یافته بود.
نماینده بلژیکی با منطقی بسیار عالی و روشنگرانه و سخنانی حماسی سفیر رژیم جنایتکار صهیونسیتی را در برابر نمایندگان و مردم جهان به محاکمه کشاند و رژیم صهیونسیتی را رسوا کرد.
درود به شرفت ای مرد، ای آزاده، که این چنین وبا تمام توان و احساسات در صحن علنی مجلس فریاد زدی. تو با وجدانتر از مسلمانان خاموش و حکام سر سپرده عرب هستی، که به تنهایی سینه سپر کردی و نماینده جرثومه پلید و نژادپرست و استعمارگر خبیث اسرائیل را رسوا کردی!
بلندای صدایت در طرفداری از به خون غلطیدن غزه و لبنان سیلیی جانانه است بصورت خون آشامان صهیونی و حامیان گرگ صفت غربیش.
زیباترین جملات دفاعیت از مظلومان تاریخ برای همیشه جاودان خواهد ماند.
حتماََ ببینید.
این فیلم ارزش بارها دیدن را دارد و قطعا شایسته انتشار دادن هم می باشد.
101.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وثائقي خاص |
🟡 الوثائقي القصير «نصرٌ من الله»
☑️ جوانب من لقاءات تُنشر للمرة الأولى للمجاهد الذي لا يعرف الكلل، السيد حسن نصر الله، مع الإمام الخامنئي.
➕ مشاهد من لقاء القادة الجهاديّين في حزب الله مع الإمام الخامنئي، وتقديم الشهيد السيد حسن نصرالله لهم.
➕ مقتطفات من كلام الإمام الخامنئي حول حزب الله وانتصاراته التي حقّقها بفضل الثقة بالله عزّ وجل.
#نصر_من_الله
KHAMENEI.IR | X (Official) | X (Site) | Youtube
➕ t.me/Khamenei_arabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چهار دقیقه مهم از صحبتهای حجت الاسلام فلاح شیروانی از اساتید حوزه علمیه در تلویزیون:
🔻اگر میگوییم که مردمسالاری داریم، باید فرصت رشد مردم را فراهم کنیم
🔻کسانی که میگویند مردم نباید چیزی از جنگ بشوند، اشتباه میکنند
🔻میگویند به مردم نگوییم تا آب در دلشان تکان نخورد؛ نمیگویم مردم بترسند و دلهره داشته باشند اما باید بدانند که در معرض جنگ هستیم
🔻اجازه بدهیم مردم نسبت به جنگ خودشان را مسئول بدانند
🔻اگر قرار بود در دفاع 8 ساله بگوییم مردم بگذارید ما سلحشورانه جنگ را تمام میکنیم که حماسه دفاع مقدس رخ نمیداد
هدایت شده از بر پا
با دشمنان مدارا؟
🔺آقای پزشکیان در جمع وزرای سابق خارجه گفت باور دارم باید با دوستان مروت و با دشمنان مدارا داشته باشیم. همین کلمه شد تیتر روزنامه سازندگی، "با دشمنان مدارا"
🔺بنده خدا ، آقای حافظ وقتی گفت با دشمنان مدارا، وضعیت دشمن را توضیح داد ، او گفت:
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
این جبهه ندیدن حق و حقیقت است، متوجه عدم تغییر این جبهه هستیم؟
متوجه سواء علیهم اانذرتهم ام لم تنذرهم لایومنون.
خوب فرض کنیم این را نمیدانستیم برای اتمام حجت با مردم یا دشمن یا هر چی پا پیش گذاشتیم و با قول لین که هیچ با فعل لین با او عمل کردیم؟ بعد از تجربه کردنشان چطور نمیخواهیم بفهمیم؟
متوجهیم که چراغ مرده و شمع آفتاب جمع شدنی نیستند؟
🔺سبک مدارا کردن حافظ هم باور کنید اینطور که خیال میکنید نیست. حافظ بنده خدا میگوید:
وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت
چشم امید به دشمن داشتن را حماقت میداند حافظ بیچاره. چطور نفهمیدید؟ اگر امید دارید که دشمن دشمنی نکند و چنین مدارا میکنید، خودتان را فریب میدهید. او میگوید
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
چطور ندیدیم اینها را؟ این مسیر مدارا با دشمن نیست بلکه کمک به دشمنی دشمن است. مدارا باید جلوی او را بگیرد و الا مدارا نیست سپردن کار به او است.
🔺حافظ دو اراده مقابل هم را میبیند و با تقویت اراده الهی در جبهه حق، اراده باطل را نابود میکند، و دشمن را زمین میزند.
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
قد خمیده ما سهلت نماید اما
بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد
آری مدارای حافظ با دشمنان اینگونه است که اراده تو را بر فراگیر کردن طرح توحیدی ات خراب نمیکند. هویت توحیدی ات را نمیگیرد، بلکه همین هویت تو باعث جنگ و تقابل با او نیز میشود.
لذا است که میگوید:
ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت
حواله سر دشمن به سنگ خاره کنم
🔺مدارای حافظ با دشمنان را هر طور تفسیر میکنید کنار این ابیات قرار دهید که گفت:
شاه منصور واقف است که ما
روی همت به هر کجا که نهیم
دشمنان را ز خون کفن سازیم
دوستان را قبای فتح دهیم
این سبک مدارای حافظ است با دشمن، که در عمق جانش چنین دشمن شکار است.
دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد
دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد
@ali_mahdiyan
💠 تفاوت دو دستگاه فکری و محاسباتی:
عقلانیت انقلابی | عقلانیت ترسو و محافظه کار
🔰 سوره #احزاب یک ماجرای جالبی را نقل میکند که برای امروز ما درسی بس بزرگ است.
در این ماجرا، با یک صحنه اما دو تحلیل مواجه هستیم، چون اساسا در تحلیل حوادث، افراد دارای دو دستگاه فکری هستند:
🔺ای اهل ایمان، به یاد آورید #نعمتی را که خدا به شما عطا کرد: وقتی که لشکر بسیاری از #کفار، بر شما حملهور شدند، پس ما #بادی_تند و #سپاهی_نامرئی از فرشتگان که به چشم نمیدیدید فرستادیم، و خدا خود به اعمال شما بینا بود.
[يًّـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اذكُروا نِعمَةَ اللهِ عَلَيكُم: اِذ جاِّءَتكُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَيهِم ريحًا وَ جُنودًا لَم تَرَوهاۚ وَ كانَ اللهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرًا (9)]
🔺به یاد آرید وقتی که در #جنگ_احزاب، لشکر کفار از بالا و پایین بر شما حملهور شدند و مدینه را با ده هزار نفر محاصره کردند و شما تنها هزار نفر بودید. اینجا بود که چشم ها از شدت #وحشت، #حیران شد و جان ها به لب رسید و شما #گمان_های_بدی به خدا میبردید و سوظن ها به خدا آغاز شد.
[اِذ جاِّءوكُم مِن فَوقِكُم وَ مِن اَسفَلَ مِنكُم وَ اِذ زاغَتِ الاَبصارُ وَ بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ وَ تَظُنّونَ بِاللهِ الظُّنونَا(10)]
🔺اینجا بود که مؤمنان #امتحان شدند و تکانی سخت خوردند و ضعیفان در ایمان، سخت متزلزل گردیدند.
[هُنالِكَ ابتُلِيَ المُؤمِنونَ وَ زُلزِلوا زِلزالًا شَديدًا (11)]
1️⃣ #دستگاه_فکری_منافقین:
▫️آنجا بود که #منافقان و آنان که در دل هایشان #مرض بود، با یکدیگر میگفتند: آن #وعده_نصرت و فتحی که خدا و رسول به ما داده بودند، #دروغ و فریبی بیش نبود.
[وَ اِذ يَقولُ المُنّْفِقونَ وَ الَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ: ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهِّۥ اِلّا غُرورًا(12)]
▫️آنجا بود که طایفهای از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما دیگر #توان_ایستادگی ندارید و اینجا دیگر جای ماندن نیست چون همه کشته خواهید شد لذا از دور پیامبر متفرق شده و به مدینه باز گردید.
[وَ اِذ قالَت طاِّئِفَةٌ مِنهُم: يًّـاَهلَ يَثرِبَ لامُقامَ لَكُم فَارجِعوا]
▫️گروه دیگری از آنها برای بازگشت به مدینه از پیامبر اجازه خواستند و گفتند: چون خانههای ما دیوار و حفاظی ندارد، پس اجازه بده تا بازگردیم. این درحالی بود که آنها #دروغ میگفتند و خانههایشان بیحفاظ نبود، بلکه مقصود آنها جز #فرار_از_جنگ نبود.
خلاصه به بهانه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی به دنبال فرار بودند، اما اسم این ترسشان را «#عقلانیت» گذاشته بودند.
[وَ يَستَأذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقولونَ: اِنَّ بُيوتَنا عَورَةٌ وَ ماهِيَ بِعَورَةٍ ؗ اِن يُريدونَ اِلّا فِرارًا(13)]
2️⃣ #دستگاه_فکری_مومنین:
▫️امّا مؤمنان وقتى لشكر دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده بودند و چقدر راست و #صادقانه گفتند!» و اين موضوع، علاوه بر اینکه آنها را دچار ترس نکرد بلکه بر #ايمان و #تسليم آنان نیز افزود.
[وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا: هّْذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهۥ وَ ما زادَهُم اِلّاِّ ايمانًا وَ تَسليمًا(22)]
▫️در ميان مؤمنان، مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده اند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند و در راه او، شربت #شهادت نوشيدند، و بعضى ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند.
[مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ ؗ فَمِنهُم مَن قَضيّْ نَحبَهۥ وَ مِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبديلًا (23)]
💢 آیات و روایات اجتماعی | #عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
درنگ
💠 تفاوت دو دستگاه فکری و محاسباتی: عقلانیت انقلابی | عقلانیت ترسو و محافظه کار 🔰 سوره #احزاب یک ماج
👆📌بازارسالی از کانال ایتایی آیات و روایات اجتماعی
.