eitaa logo
محسن عباسی ولدی
54.3هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
346 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃گل خوشبوی نرگس نقاشی انتظارها دارد بلایی سرم می‌آورد که باید سال‌ها پیش بر سرم می‌آمد. من باید شب و روزم در فکر انتظار تو طی می‌شد. شب و روزهایی که بی‌انتظار تو گذشت بر باد رفت و دیگر به دست نمی‌آید. وقتی نقاشی‌های انتظار تو را می‌کشم آرام آرام بی آن که بخواهم همه چیز مرا یاد نبودنت می‌اندازد و دیگر راه فراری برای غفلت از تو نمی‌ماند. از پنجره داشتم حیاط خانه را تماشا می‌کردم جایی که برای یاکریم‌ها درست کرده بودم تا حفاظشان باشد از باران و آفتاب. جوجه‌هایش چند روزی است که سر از تخم در آورده‌اند. مادرشان پیششان نبود. هوا کمی سرد شده بود. از تنی که می‌لرزید و از نوکی که هی باز و بسته می‌شد چه خوب می‌شد فهمید انتظار جوجه‌ها را. آنها بدون مادرانشان می‌میرند این را با همۀ‌ وجودشان می‌فهمند و همین درک است که آنها را این طور منتظر نگه داشته است. من بدون تو ترسی از مرگ ندارم باورم این است که در زنده ماندن محتاج تو نیستم پس من منتظر نیستم از همین حالا جوجه‌های یاکریم حیاط خانه‌مان آینه دقم شدند و نشانه‌ای برای منتظر نبودنم ولی من می‌خواهم منتظر باشم پس باید شبیه تو شوم. آقا! از زبان پاک تو گفتم و از خدایی بودنش. می‌خواهم همین جا کمی بیشتر مکث کنم. زبان تو هیچ گاه به گوشت برادر مرده‌ات نخورده. زبان ما عادت کرده به طعم گوشت برادرهای مرده‌مان. عجیب ذائقه‌مان عوض شده آقا! می‌نشینیم پای جنازۀ برادرمان چنگ می‌زنیم به گوشت تنش با ولع زیر داندان می‌گیریم و می‌خوریم و لذّت می‌بریم. ما خو گرفته‌ایم به غیبت کردن از دیگران و دهانمان بو گرفته است، بوی جنازه. این دهان با هیچ مُشک و عنبری معطّر نمی‌شود و در عجبم که چرا دنبال راز بی‌نفوذ بودن کلاممان می‌گردیم! مگر کلامی که از دهان بوگرفته بیرون بیاید می‌تواند روی دل‌ها اثر بگذارد آن هم چه بویی، بوی جنازه. ما تا دهانمان را از تکه گوشت‌های برادرهای مرده‌مان پاک نکنیم زبانمان مثل تو، زبان خدا نمی‌شود و تا زبانمان زبان خدا نشود، شبیه تو نمی‌شویم. کاش خودت به کاممان تلخ می‌کردی گوشت برادرهای مرده‌مان را. به دادمان برس که با این مرده‌خواری‌ها زندگی‌هایمان بوی تعفّن گرفته. شبت بخیر گل خوشبوی نرگس! @abbasivaladi
0014 مفهوم حکمت و موعظه حسنه.mp3
7.05M
۱۴: «مفهوم حکمت و موعظه حسنه» 🔻قسمت چهاردهم، جزء چهاردهم: 🍃ادعُ إلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هیَ أحسَنُ إنَّ رَبَّکَ هُوَ أعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ وَ هُوَ أعلَمُ بِالمُهتَدینَ (سوره نحل، آیه ۱۲۵، ص ۲۸۱) 🎙استاد @abbasivaladi
🔰تذکّر مادر به پسری که با او رودربایستی دارد ❓پسری 26 ساله دارم که سال‌هاست اهل سیگار و قلیان است. از طرفی هم روحیّۀ‌ عاطفی و حسّاسی دارد و من با او خیلی رودربایستی دارم. چگونه باید این مشکل را با او مطرح کنم تا متوجّه اشتباه خود بشود و دست از این کار بردارد؟ ♦️ پرسش‌های گام ششم، تذکّر مادر به پسری که با او رودربایستی دارد @abbasivaladi 👇👇👇👇👇
🔴 گفت و گوی خواستگاری 2⃣ تنظیم زمان گفت و گو، به اندازۀ فهم معیارها و روحیّه‌های یکدیگر برخی از این طرف بام و برخی از آن طرف بام می‌افتند! ❌ برخی دوستی‌ بین دختر و پسر را برای پیدا کردن همسر مناسب، نه تنها جایز، بلکه لازم می‌‌دانند. اینها به فرزندشان اجازه می‌دهند قبل از ازدواج، با کسی که به نظرش می‌رسد مورد خوبی برای ازدواج است، ارتباط برقرار کند. ❗️برخی هم فرزندشان را حتّی از گفت و گوی خواستگاری هم محروم می‌کنند. ♨️ نه به آن شوریِ شور، نه به این بی‌نمکی! ✅ دختر و پسر حق دارند با هم صحبت کنند و چیزهایی را که برایشان مهم است، از هم بپرسند. 📛 محروم کردن آنان از این حق، خود، یکی از عوامل هل دادن جوان‌ها به سوی ارتباط‌های نادرست است. ⚠️جوان که می‌بیند فرصت شناختن طرف مقابل و شناساندن خودش به او را ندارد، تصمیم می‌گیرد خارج از چارچوب خواستگاری رسمی، در کوچه و خیابان و پارک و کافی شاپ و رستوان و ساندویچی و ... طرف مقابلش را بشناسد. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۷۵ ⬅️ ادامه دارد... @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0053 baghareh 139-141.mp3
9.03M
53 آیات 139 - 141 روزهای زوج، ساعت ۹شب منبع قصّه این برنامه👇 📚کتاب «بحار الأنوار، ج43، ص 314»؛ اثر علّامه مجلسی رحمة الله علیه با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
🍃صادق ترین بنده خدا یک روز همۀ نقّاشی‌های انتظارم را در میان آه‌های حسرتم قاب می‌کنم و نصبشان می‌کنم روی سینۀ آسمان. من می‌دانم این نقّاشی‌ها می‌توانند بار یک دنیا حرف را به دوش بکشند. امشب دوست دارم عاشقی را بکشم که کنار باغچۀ حیاط خانه‌اش نشسته و چشم به در دوخته نمی‌دانم در را چه طور بکشم تا هم بفهمند این در مدّت‌هاست باز نشده عاشق با خودش عهد کرده این در را به روی کسی جز معشوق سفر کرده‌اش باز نکند. و نمی‌دانم چطور باد را بکشم که وقتی تند می‌وزد و در را به صدا در می‌آورد چگونه دل عاشق را طوفانی می‌کند. اگر بتوانم در را طوری بکشم که معلوم شود مدّت‌هاست باز نشده همه می‌فهمند که عاشق با خودش عهد کرده تا معشوق نیاید دلش را با بیرون رفتن خوش نکند. طرز نگاه عاشق را وقتی که چشم به در دوخته چگونه باید کشید تا کسی که نگاهش می‌کند خوب بفهمد این چشم‌ها مدّت‌هاست که به جایی جز این در دوخته نشده. من نقّاشی‌ام را در یک روز برفی می‌کشم و عاشق را زیر بارش برف نشان می‌دهم روی تنش، روی سرش، روی صورتش دانه‌های برف نشسته و سفیدش کرده امّا او هنوز چشم به در دوخته و داخل نرفته. آقا! من منتظرت نیستم چون چشمم به همه جا خیره است،‌ جز مسیر آمدن تو گوشم را تیز کرده‌ام برای همه چیز، جز صدای پای تو. ولی می‌خواهم منتظرت باشم پس باید شبیه تو شوم می‌خواهم زبانم مثل زبان تو، زبان خدا شود پس باید از هر چه آلودگی است، پاک شود. روی زبان تو حتّی گرد دروغ هم ننشسته من وقتی می‌خواهم بگویم تو تا به حال دروغ نگفته‌ای خجالت می‌کشم. دروغ کجا و زبان تو؟! می‌شود بگویی کسی که از تعفّن‌های دروغش فرشتگان خدا به خدا گلایه می‌کنند تا ابتدای وادی انتظار تو چه قدر فاصله دارد؟ ما از شما آموخته‌ایم کسی که دروغ می‌گوید ایمان ندارد. بدون سرمایۀ ایمان چگونه می‌شود منتظر تو شد؟ و شنیده‌ایم دروغ، دروغ است؛ کوچک و بزرگ ندارد پس وای به حال کسی که دهانش خزانۀ انواع دروغ‌هاست و با وجود این خزانۀ گندآلود باز هم مدّعی انتظار توست! به گمانم بزرگ‌ترین دروغی که چنین دروغ‌گویی می‌گوید همین ادّعای انتظار توست. ما با این ادّعاهای دروغ، راه آمدنت را سد کرده‌ایم ولی خودت هم خوب می‌دانی که وقتی به حال و روز خرابمان فکر می‌کنیم چه قدر مضطرب و مشوّش می‌شویم مثل همین حالا که وحشت در خونمان دویده و به همۀ وجودمان سرایت کرده. می‌خواهم زبانم را از همۀ دروغ‌ها پاک کنم من مقام انتظار تو را به هیچ منفعتی نمی‌فروشم شبت بخیر صادق‌ترین بندۀ خدا! @abbasivaladi
0015 ویژگی همنشینان الهی.mp3
7.5M
۱۵: «ویژگی همنشینان الهی» 🔻قسمت پانزدهم، جزء پانزدهم: 🍃و اصبِر نَفسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَداةِ وَ العَشیِ یُریدونَ وَجهَهُ وَ لا تَعدُ عَیناکَ عَنهُم تُریدُ زینَةَ الحَیاةِ الدُّنیا وَ لا تُطِع مَن أغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أمرُهُ فُرُطاً (سوره کهف، آیه ۲۸، ص ۲۹۷) 🎙استاد @abbasivaladi
نشسته ام بنویسم گدا گدا، آقا چقدر محترم است این گدایِ با آقا نشسته ام بنویسم حسن، کریم، کَرَم مدینه، سفره آقا، برُو بيا، آقا نشسته ام بنویسم به جای العفوم الهی یا حسنُ و یا کریمُ یا آقا تو مهربانی ات از دستگیری اَت پیداست بگیر دست مرا هم تو را خدا، آقا! دخیل هایِ نَبَسته شده زیاد شدند چرا ضریح نداری؟! چرا؟ چرا؟ آقا! تويي كريمِ حرم زاده من گدا زاده مرا خدا به تو داده تو را به من داده @abbasivaladi
🍃🌹🌹🌹 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاه و سوم: چه قدر به ابدیت فکر می‌کنیم؟ 🍃🌹🌹🌹 ❇️ تو درس قبل گفتیم خدا اصحاب کهف رو از خواب بیدار کرد. اونا وقتی بیدار شدن کسی رو فرستادن دنبال غذا؛ امّا به اون دو تا توصیه کردن. توصیه اولشون این بود که غذای حلال تهیه کنن. ✳️ توصیه دومشون چی بود؟ این که طوری با مردم برخورد کن که اونا متوجّه نشن ما همونایی هستیم که از شهر فرار کردیم.چرا؟ «إِنَّهُم إِن يَظهَرُوا عَلَيكُم يَرجُمُوكُم أَوْ يُعيدُوكُم فى مِلَّتِهِم» 🔹اگه دستگیرتون کنن، یکی از این دو تا کار رو باهاتون می‌کنن: یا سنگسارتون می‌کنن یا این که شما رو بر می‌گردونن به دین خودشون. 🔹اصحاب کهف، وقتی از سنگسار شدن حرف می‌زنن، ابراز نگرانی نمی‌کنن؛ امّا وقتی از بر گشتن به شرک حرف می‌زنن،‌ نگرانن. می‌گن اگه بر گردید به آیین شرک‌آلود اونا، دیگه هیچ وقت رستگار نمی‌شید: «وَ لَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَداً». ✔️ اونا از این که ابدیتشون رو از دست بدن، نگرانن. چیزی که دغدغۀ اصحاب کهفه‌، فقط خود رستگاری نیست؛ رستگاری و عدم رستگاری ابدیه. ♦️به کلمۀ ابدیت فکر کنید. ابدیت از اون مفهومایی که اگه خوب در باره‌ش کار بشه، خیلی از مشکلای تربیتی و اخلاقی ما رو حل می‌کنه. بارها و بارها تو قرآن از ابدیت در قیامت حرف زده. تو بحث معاد، شاید موضوعی مهم‌تر از بحث ابدیت نباشه. ❌ من معتقدم سربازای پیاده و سوارۀ شیطون می‌دونن چه قدر تفکّر روی بحث ابدیت می‌تونه نقشه‌های اونا رو از بین ببره. برا همینم همۀ تلاششون رو می‌کنن تا ما رو از فکر کردن به ابدیت غافل کنن. یکی از اصلی‌ترین دامایی که شیطون سر راه آدما پهن می‌کنه، اینه که بلایی سرشون بیاره که زندگی رو بی‌معنا ببینن. ⛔️ یکی از دلایل باری به هر جهت زندگی کردنا، اینه که زندگی بی‌معنی و پوچ شده. بی‌معنی بودن زندگی یعنی این که من مقصدی برا انتهای این زندگی نمی‌بینم که بتونه یه مفهومی به زندگی ببخشه. آدمی که به ابدیت فکر نمی‌کنه، آدمیه که در اصل معتقده این زندگی یه موقعی تموم می‌شه و دیگه بَعدی وجود نداره. وقتی بعدی وجود نداشت، دلیلی برا برنامه‌ریزی هم وجود نخواهد داشت. ▫️حتماً این جمله رو زیاد شنیدید: «بعدش چی». ▫️یکی از جاهایی که این جمله زیاد استفاده می‌شه، وقتیه که شما می‌خواید به یکی انگیزه بدید یه کاری رو انجام بده. شروع می‌کنید به توضیح آثار و نتایجی که اون کار می‌تونه برای اون فرد داشته باشه. ▫️حرفاتون که تموم می‌شه، طرف لب و لوچه‌ش رو هم می‌کشه و می‌گه: «بعدش چی». ▫️این جمله یعنی من انگیزه‌ای برا انجام کاری که تو می‌گی ندارم، چون یا بعدی نداره و یا اگه داره برا من معلوم نیست و اگه معلومه، برام مهم نیست. ✅ قبول ابدیت و ایمان به اون، یعنی همیشه سؤال "بعدش چی" ، جواب داره. پس همیشه انگیزه برا عمل هست. 🔻بی معنی بودن زندگی، بدون ابدیت چیزی نیست که آدما ساخته باشن، این پوچی رو خود خدا هم تأیید می‌کنه: 🍃وَمَا هذِهِ الحَیاةُ الدُّنیَا إِلّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ. 🍂اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‌دانستند. ✨(سورۀ عنکبوت (29)، آیۀ‌ 64). 🔺به لحن این آیه دقّت کنید! نمی‌گه این زندگی دنیایی، بازیچه و سرگرمیه. می‌گه چیزی نیست جز بازیچه و سرگرمی. 🔹یکی یه انگشتری رو نشون شما می‌ده و می‌گه این انگشتر، بدله. شما می‌تونید با آبکاری بزکش کنید؛ ولی این آبکاری واقعیت بدل بودن این انگشتر رو عوض نمی‌کنه. کار شیطون، آبکاری دنیاست؛ طوری که شما این جنس بدل رو اصلی ببینی. ✔️ همۀ نکته هم تو این جاست که فهم لعو و لعب بودن دنیا در گرو فهم ابدیت و ایمان به اونه. شیطونی که نمی‌خواد من و شما به ابدیت فکر کنیم،‌ باید دنیا رو برامون قشنگ جلوه بده. ❌ اگه می‌بینید بحثایی که ما در بارۀ‌ قیامت می‌کنیم و وقتایی که فکرمون رو مشغول اون می‌کنیم، فایده‌ای که باید نداره، برا اینه که ما رو وصف ابدیتِ قیامت کار نکردیم. قیامت بدون وصف ابدیت، نمی‌تونه اثر تربیتی خودش رو داشته باشه. صد و پنجاه و سوم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖ 🌹 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاه و سوم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
153 درس صدو پنجاه و سوم چه قدر به ابدیت فکر می‌کنیم؟.pdf
212.6K
درس صدو پنجاه و سوم: چه قدر به ابدیت فکر می‌کنیم؟ @abbasivaladi
🍃آبروی عالم من دیده‌ام بیماری را که از شدّت درد آرزوی مرگ دارد. دنیا برایش هیچ کششی ندارد گویی که او را انداخته‌اند در یک قفس و لحظه به لحظه شکنجه‌اش می‌دهند. در بستر بیماری چشم به پنجره دوخته و از آن جا نگاهش را به آسمان خیره کرده منتظر است، منتظر مرگ. مرگ برای او یک اتّفاق ناگوار نیست شیرین‌تر اتّفاقی است که بناست بیفتد او بی‌تاب مرگ است و لحظه‌ها را برای آمدنش می‌شمارد. دوست دارم نقّاشی این بیمار را بکشم و انتظارش را لباس تصویر بپوشانم ولی آرام آرام دارم می‌فهمم که چه سخت است انتظار تو را به تصویر کشیدن. آقا! دنیا برای من بدون تو شکنجه‌گاه نیست تفرّجگاهی است که در آن خوب خوش می‌گذرد به من برای همین هم نه تنها منتظرت نیستم گاهی می‌ترسم از آمدنت. اگر بیایی و این تفرّجگاه را به میدان رزم بدل کنی من رزمنده‌ای می‌شوم در رکاب تو یا ... ؟ نمی‌دانم، واقعاً نمی‌دانم ولی می‌دانم تا بزرگ‌ترین زجر زندگی من، نبودنت نباشد من هیچ گاه منتظرت نخواهم شد. من می‌خواهم منتظرت شوم پس باید شبیه تو شوم. می‌خواهم زبانم را شبیه زبان تو کنم که وقتی حرف می‌زنم هر کدام از واژه‌هایم قطره‌های بارانی باشد که وقتی می‌بارند دل‌های تشنه را سیراب کند. تو با زبانت آبرونداشته‌ها را آبرومند می‌کنی و آبروهای ریخته را جمع می‌کنی و با واژه‌های آسمانی‌ات برای آبروی آبرومندان، قلعه‌ای می‌سازی که هیچ حسودی طمع نفود به آن قلعه را نداشته باشد. من زبان‌هایی را می‌شناسم که کارشان این است: آبروی آبرومندان را بریزند گویی لذّت می‌برند از بی‌آبرو شدن مردم! آبروهای ریخته را بیشتر پخش کنند روی زمین طوری که دیگر کسی توان جمع کردنش را نداشته باشد مثل این که دلشان خوش است به این تفریح! و سدّی بشوند در برابر آبرو نداشته‌ها تا هیچ آبرویی به سویشان روان نشود. گویی کسی اگر آبرودار شود، از آبروی آنها کم می‌شود. در جمع اینها که می‌نشینی آبروی مردم مثل نقل و نبات است در دهانشان می‌گذارند و می‌مکند و آخرش را زیر دندان‌هایشان می‌جوند. گاهی هم آبی می‌خورند روی آبروی مردم. آقا! می‌ترسم از این جماعت باشم هر گاه دیدی دارم قدمی به سوی آنها بر می‌دارم حتّی شده با شکستن پایم نگذار رنگی از این جماعت را بگیرم. کسی که نگهبان آبروی مردم نیست دروغ می‌گوید اگر بگوید منتظر توست. شبت بخیر آبروی عالم! @abbasivaladi
0016 درخواست های موسی از خدا.mp3
5.66M
۱۶: «درخواست‌های موسی از خدا» 🔻قسمت شانزدهم، جزء شانزدهم: 🍃اذهَب إلی فِرعَونَ إنَّهُ طَغی * قالَ رَبِّ اشرَح لی صَدری * وَ یَسِّر لی أَمری * وَ احلُل عُقدَةً مِن لِسانی * یَفقَهوا قَولی * وَ اجعَل لی وَزیراً مِن أَهلی * هارونَ أخی * اشدُد بِهِ أزری * وَ أشرِکهُ فی أمری * کَی نُسَبِّحَکَ کَثیراً * وَ نَذکُرَکَ کَثیراً * إنَّکَ کُنتَ بِنا بَصیراً * قالَ قَد اُوتیتَ سُؤلَکَ یا موسی (سوره طه، آیات ۲۴-۳۶، ص ۳۱۳) 🎙استاد @abbasivaladi
152 درس صد و پنجاه و دوم لقمۀ حروم چه بلایی سر آدم می‌آره؟.pdf
243.3K
‼️اصلاحیه‼️ #درس درس صد و پنجاه و دوم: لقمۀ حروم چه بلایی سر آدم می‌آره؟ @abbasivaladi
🔰 دوره مطالعات تربیتی؛ آثار حجت‌الاسلام عباسی‌ولدی 🔸 اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام: evnd.co/v0AFY ______________ @abbasivaladi
تانک‌بازی 🔹یک کاغذ📄 را از وسط تا میزنید تا به دو قسمت مساوی، تقسیم شود. هر کدام از دو طرف، منطقۀ یکی از افراد میشود. 🔸به قید قرعه، یکی از دو نفر، یکی از ادوات جنگی مثل تانک، کشتی 🚢و ... را در زمین خود میکِشد. علاوه بر ادوات جنگی، شکل آدم 👬را هم میتوان کشید. 🔰نفر دوم با نگاهی دقیق به مکان نقّاشی کشیده شده، با خودکار🖊، دایرۀ کوچکی را در منطقۀ خود کشیده، پُررنگ میکند. مکان کشیدن دایرۀ کوچک🔴، باید به گونه ای باشد که وقتی کاغذ را از همان خطّ وسط تا کردیم، رنگ دایره روی شکل کشیده شده بیفتد که در این صورت، طرف مقابل، می‌بازد و شخص پیروز، باید شکلی را در منطقۀ خود بکشد و حریفش با دایره ای آن را مورد اصابت قرار دهد؛ امّا اگر دایره روی شکل نیفتد، حریف باید یک شکل دیگر بکشد تا دوباره نشانه‌گیری🎯 انجام شود. ⚠️این بازی تا وقتی که منطقۀ یکی از دو طرف، جایی برای کشیدن نقّاشی✍ نداشته باشد، ادامه مییابد. ✅شکل دیگر این بازی، آن است که از همان ابتدا دو طرف به تعدادی توافقی در منطقۀ خودشان شکل های مختلف می‌کشند و بازی را شروع میکنند. کسی که ادوات و نفراتش زودتر مورد اصابت قرار میگیرد، بازنده😕است. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ٨٦ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0054 baghareh 142-144.mp3
9.15M
54 آیات ۱۴۲ - ۱۴۴ روزهای زوج، ساعت ۹شب منبع قصّه این برنامه👇 📚کتاب «من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 274»؛ اثر شیخ صدوق رحمة الله علیه با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
🍃یار خوش رو باید هوار کشید و همه را صدا زد باید حواس‌ها را جمع کرد، حواس همۀ مردم را باید به مردم گفت: دعاهایتان را عوض کنید اگر عوض هم نمی‌کنید دعایی را به دعاهایتان اضافه کنید. عمری است که دعا می‌کنید خدا ذخیره‌اش را بفرستد ولی باید این دعا را هم بکنید حتّی سفت‌تر از دعای تعجیل در فرج که خدایا! ما را منتظر کن. مگر می‌شود منتظِر‌ها نیایند و منتظَر بیاید؟ یک دعای دیگر هم باید کرد با سوز دل با اشک چشم در دل سحر دعا کنیم که خدایا! ما را از توهّم انتظار برَهان! مگر می‌شود توهّم انتظار داشت و منتظر شد؟ با سوز بیشتری باید دعا کرد که خدایا! ما را در توهّم انتظار نمیران. باید منتظر تو شد و مُرد. هر مرگی جز این، عاقبت به شرّی است. می‌خواهم منتظر تو شوم پس باید شبیه تو شوم. در اخلاق خوشَت ریز شده بودم به خوش زبانی‌ات رسیدم و محو شراب‌های شنیدنی‌ات شدم باز هم می‌خواهم ریزتز شوم. تو خوش اخلاقی، یعنی این که خوش‌رو هستی. آدم تو را که می‌بیند غم دنیا از دلش بیرون می‌رود. ابروان گشوده‌ات و لبخند روی لب نشسته‌ات کارشان باز کردن همۀ دل‌های گرفته است. وقتی که با آدم‌ها رو به رو می‌شوی چنان خوش‌رویی که باید به خودمان بفهمانیم که خوش‌رویی تو ریشه در خلق خوش تو دارد و گرنه غرور برمان می‌دارد که ما مایۀ خوش‌حالی تو بوده‌ایم. کاری به دوستان ویژه‌ات ندارم ولی می‌دانم خوش‌رویی تو با امثال من برای آن است که آدم شویم نه این که چون آدمیم، تو از دیدنمان خوشحال می‌شوی. غصّه‌های تو از من، نیازی به گفتن ندارد. تو وقتی به من می‌رسی، غصّه‌هایت را هم پنهان می‌کنی به قدری به رویم می‌خندی و به قدری با روی خوش نگاهم می‌کنی که شاید خدا کند و آدم شوم. من می‌دانم وقتی که بیایی خوش‌رویی تو حتّی دشمنانت را هم نرم می‌کند. می‌ترسم از روزی که دشمنانت، به دوستانت بدل شوند و من هنوز در خم کوچۀ خوش‌رویی مانده باشم. کاش یک بار رویت را نشانم می‌دادی تا خوش‌رویی‌ات را با چشمانم ببینم اگر خوش‌خیالی است، خودت نجاتم بده از آن ولی خیال می‌کنم اگر یک بار روی خوشت را ببینم جز برای کسانی که تو بگویی نمی‌توانم رو ترش کنم. شبت بخیر یار خوش‌رو! @abbasivaladi
0017 خطر تفکر مادی در عبادت.mp3
4.41M
۱۷: «خطر تفکر مادی در عبادت» 🔻قسمت هفدهم، جزء هفدهم: 🍃لَن یَنالَ اللَّهَ لُحومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِن یَنالُهُ التَّقوی مِنکُم کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُم لِتُکَبِّروا اللَّهَ عَلی ما هَداکُم وَ بَشِّرِ المُحسِنینَ (سوره حج، آیه ۳۷، ص ۳۳۶) 🎙استاد @abbasivaladi
📡 پیامدهای ماهواره در خانواده ⁉️چه شد که پای ماهواره به خانه‌هایمان باز شد؟ فصل2️⃣: لذت گرایی و دور ماندن از فضاهای معنوی ⬅️چه کنیم که این طعم را به کام دیگران بچشانیم؟ 1️⃣ چشیدن، راه چشاندن 🔸کسی که خود، طعم شیرین محبّت خدای عزیز 🌺 را نچشیده، نمی‌تواند این مزه را به دیگران بچشاند؛ یعنی باید چشید تا چشاند. 🔹یکی از دستورهای اهل بیت علیهم السلام برای دعوت مردم به سوی معنویت، دوری جستن از حرام 📛 و تن دادن به رضای الهی🌼 است. وقتی ما به سوی گناه نمی‌رویم و هر کاری را که رضای خدا در آن است، انجام دهیم، بوی خدا🌸 می‌گیریم و مردم با دیدن ما و معاشرت با ما به فکر برگشتن به اصلشان می‌افتند. 💟 امام صدق و راستی، صادق علیه السلام🌸 به مُفضّل فرمود: ای مُفضّل! به شیعیان ما بگو که مردم را با چشم‌پوشی👀 از حرام‌های الهی و دوری جستن از گناهان🔥 و تبعیت از رضای خداوند، به سوی ما دعوت کنند. همانا آن گاه که شیعیان ما این‌چنین شدند، مردم، به سرعت به سوی ما می‌آیند. ⬅️ پدر و مادری که دوست ندارید فرزندتان👧👦، مشتری شبکه‌های ماهواره‌ای📡 باشد! کسانی که از اعتیاد همسرتان به فیلم‌ها و سریال‌های مستهجن📺 گلایه دارید! شمایی که دوست دارید بستگان و آشنایان‌تان را از سفرۀ آلودۀ ماهواره دور کنید! بیایید تصمیم بگیریم در همۀ زندگی به آنچه خدا گفته، عمل کنیم، تا دیگران با دیدن ما و نشست و برخاست با ما، طعم شیرین با خدا🌸 بودن را بچشند. ✅ «تو وقتی بوی خدا می‌گیری، مشام فطرت دیگران را از بوی متفّعن♨️ دنیا خارج می‌کنی. تو وقتی رنگ خدا 🌈می‌گیری، نگاه فطرت دیگران را نجات می‌دهی از هر چه زشتی است. تو وقتی نمای خدا می‌شوی روی زمین، مردم، یاد سرزمین مادری‌شان می‌کنند؛ همان سرزمینی که در و دیوارش، خدا 🕋 را فریاد می‌زند. تو اگر خدایی شوی، امتداد پیدا خواهی کرد. خدایی شدن در تو نخواهد ایستاد.» 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان، ص 147- 149 @abbasivaladi