eitaa logo
محسن عباسی ولدی
58.8هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃جواب همۀ سؤال‌ها هر چه قدر دلم بیشتر برایت تنگ می‌شود سؤال‌هایم بیشتر می‌شود. خاصیت دل‌تنگی است دیگر خودت که می‌دانی. آدم که دلش تنگ می‌شود دائم به فکر روزهای وصال است امّا مگر می‌شود به روزهای وصال فکر کرد ولی با سؤال‌ها دست و پنجه نرم نکرد؟ یک عالمه سؤال احاطه می‌کند آدمِ دل‌تنگ را. هر کدام را که پاسخ می‌گیرد سر و کلّۀ یک سؤال دیگر پیدا می‌شود. مگر ته می‌کِشد خزانۀ سؤال‌های آدمِ دل‌تنگ؟ پس تحمّل کن سؤال‌های یک آدمِ دل‌تنگ را. آقا! تا دیروز در خیالم مرگ را انتهای دل‌تنگی می‌دیدم و آن را تنها داروی درد دل‌تنگی می‌دانستم امّا امروز که با خودم خلوت کرده بودم و داشتم به مرگ و دل‌تنگی فکر می‌کردم این سؤال برایم پیش آمد: مگر مرده‌ها دلشان تنگ نمی‌شود برای کسی؟ آدم که می‌میرد مگر دلش هم می‌میرد؟ مرگ را برای تن نوشته‌اند مرگ دل که مثل مرگ تن نیست. دل وقتی می‌میرد که برای تو تنگ نشود. پس کسی که دلش برای تو تنگ می‌شود حتّی اگر تنش بمیرد دلش نمی‌میرد. تا دل هست و تو در کنارش نیستی، دل‌تنگی هست. حالا وقتی که می‌میرم و از این دنیا می‌روم تو هنوز در همین دنیایی. درست می‌گویم؟ آن وقت من باید چه کار کنم در آن دنیا با این همه درد دل‌تنگی؟ در برزح اگر مرا به بهشت هم ببرند باز هم دلم برای تو تنگ می‌شود. اصلاً مگر می‌شود بهشت، بدون تو برایم بهشت شود؟ سؤالم پاسخی هم دارد؟ از چه کسی باید بپرسم؟ فرض کن دل‌تنگی این دنیا را دوام آوردم دل‌تنگی آن دنیا هم دوام‌آوردنی است؟ باشد جواب نده این سؤال را هم می‌گذارم در کنار انبوه سؤال‌های بی‌جوابم. شبت بخیر جواب همۀ سؤال‌ها! @abbasivaladi
🔰میزان اعتماد به کتب تربیتی موجود در بازار کتاب ⛔️با وجود این همه کتاب‌های تربیتی غربی که در بازار موجود بوده و بیشتر آنها غربی است، تا چه اندازه می‌توان به آنها اعتماد کرد؟ #تا_ساحل_آرامش #کتاب_اول #کتاب_صوتی #فانوس_دانایی #شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک ♦️ پرسش‌های گام هفتم، میزان اعتماد به کتب تربیتی موجود در بازار کتاب @abbasivaladi 👇👇👇👇👇
محسن عباسی ولدی
#مهارتهای_انتخاب_همسر 🔴 تحقیق در خواستگاری ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 1️⃣ شیوۀ پرسش: 🖊گفتیم که اگر بخواهیم
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 2⃣ میدان تحقیق ❌برخی برای تحقیق، به یکی دو همسایه سر می‌زنند و پاسخ آنها را ملاک تصمیم‌گیری قرار می‌دهند. ✅در حالی که تحقیق را باید به گونه‌ای انجام داد که اطمینان حاصل شود افرادی که ما از آنها تحقیق کرده‌ایم، قصد و غرضی نداشته‌اند. ▪️ممکن است یکی از همین همسایه‌ها، با خانوادۀ طرف مقابل اختلافی داشته و بین آنها کدورتی به وجود آمده باشد و او به قصدانتقام‌گیری، می‌گوید: «نمی‌دانید اینها چه آدم‌های بی‌فرهنگی هستند. شکر خدا که برای تحقیق آمدید. اگر با این خانواده وصلت کنید، هر روز باید گریۀ فرزندتان را تماشا کنید. اینها که در زندگیِ خصوصیِ همسایه‌ها دخالت می‌کنند، مگر می‌شود در زندگیِ داماد و عروسشان دخالت نکنند؟». ▫️همچنین، ممکن است آن همسایه، به دلیل نسبت خویشاوندی، عیوب او را بپوشاند و یا خوبی‌هایی را به او نسبت دهد که در او نیست. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۹۵. ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ ⬅️ ادامه دارد... @abbasivaladi
🍃شبت بخیر رؤیای هر شبم! باز هم غرق قصّۀ دل‌تنگی‌هایی شده‌ام که بی‌اختیار مرا به میدان قیاس با تو می‌کشاند. دست خودم نیست چه کار کنم؟ امروز قصّۀ آن پیرزن و پسرش به یادم آمد: چند وقتی بود که پسرش رفته بود سفر و خبری هم از او نبود هر کسی که او را می‌دید از شدّت دل‌تنگی پیرزن برای پسرش دلش تنگ می‌شد حتّی اگر نه او و نه پسرش را نمی‌شناخت. دور و بری‌ها حسابی نگران بودند برایش. می‌گفتند همین روزهاست که پیرزن از شدت دل‌تنگی دق کند و بمیرد. اصلاً بیشتر از خبر آمدن پسر گویی منتظر خبر مرگ پیرزن بودند به قدری که نابسامان بود اوضاع دلش. خودش هم بیشتر از مردم منتظر مرگش نشسته بود حتّی گاهی که خیلی دل‌تنگی فشار می‌آورد به او خودش رو به قبله دراز می‌کشید و أشهدش را می‌گفت و منتظر فرشتۀ مرگ می‌ماند. آن روز حسابی حالش خوب بود طوری که همه از حال خوبش در شگفت مانده بودند و هر کسی که پیرزن را می‌دید حالش خوب می‌شد. پسر نیامده بود؛ امّا چرا حال پیرزن خوب شده بود؟ خبری هم که از پسر نیامده بود؛‌ امّا چرا حال پیرزن خوب شده بود؟ کسی وعده‌ای به پیرزن نداده بود، امّا چرا حال پیرزن خوب شده بود؟ دور و بری‌های پیرزن با هم زمرمه می‌کردند. از میان حرف‌هایشان فهمیدم چرا حال پیرزن خوب شده. دور و بری‌هایی که او را خوب می‌شناختند همین که حال خوب پیرزن را می‌دیدند به یکدیگر می‌گفتند: باز هم دیشب خواب پسرش را دیده و آرام به هم می‌گفتند: این خواب، خوراک یکی دو روز پیرزن، بیشتر نیست. آنها دعایشان این بود: حالا که نه پسر می‌آید و نه خبرش کاش پیرزن هر شب خواب پسرش را ببیند. آقا! دلم تنگ شده برایت. می‌خواهی برایت رو به قبله دراز بکشم و فرشتۀ مرگ را بخوانم به سویم؟ آن وقت تو هم به خوابم می‌آیی؟ من تا به امروز تجربه نکرده‌ام اثر خواب دیدن در رفع دل‌تنگی را. برای امتحانم که شده یک بار بیا به خوابم. شبت بخیر رؤیای هر شبم! @abbasivaladi
اگر از هر ذرۀ وجودم هزاران عابد آفریده شود و هر کدام به اندازۀ همۀ عبادت‌کنندگان از جنّ و انس و فرشته گرفته تا انبیاء و اولیاء عبادت کنند و خدا به هر لحظه از عبادتشان برکت یک روزگار عبادت را بدهد و ذکر مدام لحظه لحظه‌شان شکر باشد به ولایت تو یا علی و اگر بشود یک لحظه از عمرم را بر تمام قطره‌های باران و ریگ‌های بیابان و برگ های درختان تقسیم کرد و حاصلش را حساب نمود و من بخواهم شکر نفس کشیدن با ولایت تو را در همین اندازه از زمان بکنم تمام آن عبادت‌ها کفاف شکرِ حاصل این تقسیم را نمی‌دهد. پس خودت بگو به شکرانۀ ولایت تو چه باید کرد؟ #عید_غدیر #ولایت #محسن_عباسی_ولدی @abbasivaladi
162 درس صد و شصت و دوم شیطون تا چه اندازه در برابر خدا سرکشی کرد؟.pdf
236.6K
صد و شصت و دوم: شیطون تا چه اندازه در برابر خدا سرکشی کرد؟ ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️می دونید حسادت چه بیماری خطرناکیه؟ ⁉️ریشه‌های کفر چیه؟ ⁉️میوه‌های «مقایسه» رو می‌شناسید؟ ⁉️کدوم ویژگی خداوند، زشتی عصیان شیطون رو بیشتر می‌کنه؟ @abbasivaladi
🍃دریا دل می‌گویند چرا این قدر از دل‌تنگی حرف می‌زنی؟ چرا فقط احساس را فریاد می‌زنی؟ حرف‌های احساسی را نگهدار برای خودت. این احساس‌ها مگر نان و آب می‌شود برای خلایق؟ کمی هم از معرفت حرف بزن. آقا! کاش زبانش را تو یادم می‌دادی تا طوری می‌گفتم که این جماعت بفهمند. بفهمند که وقتی خلایق دلشان برای هر کسی تنگ می‌شود جز تو، یعنی از تو غریب‌تر در این عالم نیست. شِبه‌معرفت‌هایی که دل را برای تو تنگ نکند چرک‌های روی ذهن نشسته است و نامش هر چه باشد معرفت نیست. این شِبه‌معرفت‌ها به درد سرگرم کردن اهل مجلسی اگر بخورد دلی را نمی‌شود با آن گرم کرد. ما دلمان را خوش کرده‌ایم به همین شِبه‌معرفت‌ها که این بلا سرمان آمده: تو نیستی و ما راحت داریم زندگی می‌کنیم. نه بی‌قرار توایم، نه نگران آمدنت. به زبان می‌گوییم فرزندانمان فدای تو اما دلمان برای فرزندانمان تنگ می‌شود، برای تو نه. می‌گوییم هر چه مال داریم فدای یک تار مویت امّا وقتی بناست پولی به دستمان برسد بیشتر از آمدن تو منتظر آمدن پول می‌نشینیم. پولمان گم شود، دست و پایمان را گم می‌کنیم حال آن که تو را گم کرده‌ایم و آب در دلمان تکان نمی‌خورد. دل‌تنگی نشانۀ محبّت ما به توست. می‌شود دل برای تو تنگ نباشد و ادّعای محبّت داشت؟ من با جماعتی که دلشان برای تو تنگ نمی‌شود و از معرفتت دم می‌زنند و سخن گفتن از دل‌تنگی را حرف احساسی می‌خوانند مشکل دارم. مشکلم را با این جماعت حل کن. تو دعا کن دل این جماعت برای تو تنگ شود تا بفهمند سخن گفتن از دل‌تنگی برای تو بالا بردن قد و بالای معرفت است. شبت بخیر دریا دلم! @abbasivaladi
🍂بچه‌ها چقدر مظلومند! ماچقدرظالمیم!🍂 آقا! 🍂«خود» خدا را از زندگی ما برداشت. خودش را گذاشت به جای او. ما را مشرک کرد و دغدغه مندِ رزق و روزی هرچه خدای تو گفت که روزی شما و فرزندانتان را من می‌دهم باور نکردیم. 🍂پشت پردۀ باور نکردن ما چیست؟ خدا دروغگوست؟ ناتوان است؟ نیازمند است؟ یا چیز دیگری است؟ 🍂تو بگو بلند هم بگو که بچه‌های ما زندانی شرک ما هستند. شاید به غیرتمان بربخورد و بیدار شویم. 🍂بچه‌ها چقدر مظلومند! ما چقدر ظالمیم! دیگر از «خود»م بدم می‌آید با این «خود»پرستی‌ها چه بلاها که بر سر بچه‌ها نیاوردهایم! 🍂در کودکی پیرشان کردیم گویی در چند بهار زندگی خویش ده‌ها خزان دیده‌اند این معصوم‌ها. اصلاً حوصله ندارند از بس که ظلم دیده‌اند از ما. 🍂ما اگر تازیانه بر تنشان نزدیم روحشان را با تازیانه‌های خودخواهی خویش سیاه کردیم. با چشم کور هم می‌شود جای سیاهی‌ها را دید 🍂راه برون شد از نجاستِ این شرک غرق شدن در دریای ولایت توست. ما را اسیر محبت خویش کن تا برَهیم از بند این «خود»های خدا شده. @abbasivaladi