eitaa logo
محسن عباسی ولدی
54.6هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
345 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 حضور مجدد استاد عباسی در برنامه پرسمان تربیتی خانواده 👈 موضوع: خانه‌های هیأتی 🗓 از امروز، یکشنبه ۳ آذر 🕰 ساعت ۱۶، رادیو معارف ⬅️ تکرار برنامه: یکشنبه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
دوستان عزیز سلام 🌹 🔻امروز اولین برنامه پرسمان تربیتی خانواده با حضور استاد عباسی بود . 🔰پرسش برنامه این هفته : ❓به نظر شما هیأت چگونه میتواند در استحکام بنیان خانواده مؤثر باشد ؟ ✅نظرات و پاسخ های خودتون رو با این شماره ها با مابه اشتراک بذارید . ◀️ راه های ارتباط با برنامه : 📞۰۲۵۳۲۹۱۰۵۵۱-۲ ✉️۳۰۰۰۰۵۵۳
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ ✅برخی از جوانان می‌گویند: «ما همه‌ چیز را به دست اهل‌بیت علیهم السلام سپرده‌ایم؛ هر چه آنها صلاح بدانند». نه تحقیقی می‌کنند، نه معیاری در نظر می‌گیرند، نه صحبتی می‌کنند.می‌گویند: «اگر صلاح باشد، خودشان منتفی می‌کنند». 📛نه، این گونه نیست. توسّل به اهل بیت علیهم السلام جای وظیفۀ ما را نمی‌گیرد. کسی که در یک مسئله، وظیفه‌ای بر عهده دارد، اگر آن را انجام ندهد و بگوید: «کار را به خدا و اهل ‌بیت علیه السلام واگذار کردم»، یا نمی‌فهمد و یا خود را فریب می‌دهد. ‼️به این می‌ماند که مادر کسی تصادف کرده باشد و در گوشۀ خیابان با دست و پایی شکسته در خون خودش بغلتد و دو قدم آن طرف‌تر هم پسرش دست به دعا ایستاده باشد که: خدایا، مادرم را حفظ کن! ✳️تذکّر این مسئله هم ضروری است که بر اساس معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام، انسان در هر شرایطی می‌تواند با استفادۀ درست از لحظات زندگی، مسیر انسانی خود را طی کند. ❌پس اگر کسی را برای زندگی انتخاب کردید و پس از ازدواج فهمیدید که او مطلوب شما نیست، گمان نکنید که زندگی به آخر رسیده است. ⚠️ زندگی، هیچ وقت به بن بست نمی‌رسد؛ مگر آن‌که خودمان این بن بست را در مقابل خودمان بسازیم. ما باید از هر موقعیتی، در جهت کمال و رشد استفاده کنیم و تنها به بندگی و انجام وظیفۀ خود در مقابل خداوند بیندیشیم. ❇️ چه بسیار انسان‌های خوبی که همسر خوب، نصیبشان نشد و چه بسیار انسان‌هایی که به جهت صبر بر مشکلات زندگی، به بالاترین درجات انسانیت رسیدند. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص ۱۰۹ _ ۱۰۸. ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ @abbasivaladi
🍃خوب ترین یادم هست که می‌خواستم اجازۀ‌ ناز کردن از تو بگیرم ولی شرم اجازه نمی‌داد. به قدری بدی‌هایم در برابر نگاهم صف کشیده بودند که روی درخواست کردن را از من گرفته بودند. از وقتی شرم را کنار گذاشته‌ام و دارم در بارۀ نازکردن‌های دوست داشتنی‌ام با تو حرف می‌زنم احساس می‌کنم بدی‌ها دارد از خاطرم می‌رود. درست است که از تو خواسته بودم چند لحظه بدی‌هایم را از خاطرم پاک کنی تا توان ناز کردن بیابم؛ امّا آقا! من همیشه از فراموش کردن بدی‌هایم هراس دارم. بنده وقتی ناز می‌کند حواسش هست که ارباب، کرم کرده و به او اجازۀ ناز داده. وقتی بدی‌ها فراموش می‌شود توهم بزرگی دامن بنده را می‌گیرد و دیگر نام کارهایش را نمی‌شود ناز گذاشت چنین بنده‌ای طلبکار مولا می‌شود. آقا! ممنونم که توان دادی تا از نازکردن‌های دوست داشتنی‌ام بگویم ولی ممنون‌ترم از این که نمی‌گذاری بدی‌هایم را فراموش کنم. حالا که به بدی‌هایم نگاه می‌کنم می‌بینم می‌شود بی آن که این بدی‌ها را فراموش کنم برای تویی که ارباب خوبی‌ها هستی ناز کنم. یک روز همۀ بدی‌هایم را می‌ریزم در کیسه‌ای. کیسه را در کیسه‌های دیگری می‌کنم و کیسه بر دوش می‌آیم درِ خانه‌ات. وقتی غلامت در خانه را باز کرد سلامش می‌دهم و به او التماس می‌کنم که تو را صدا بزند. اگر از تو اذن ورود گرفت برای من ناز می‌کنم و می‌گویم: «می‌شود به اربابم بگویی از پنجرۀ‌ همان حجره‌ای که در آن نشسته سر بیرون کند و مرا ببیند و خودش اذن ورود بدهد؟» تو سر بیرون می‌کنی، من می‌بینمت نمی‌گویی بیا، می‌گویی: «منتظرت هستم. نمی‌آیی؟» من با سر می‌دوم به سوی حجره‌ات. وقتی رسیدم به در حجره، می‌ایستم. تو می‌پرسی: چرا داخل نمی‌شوی؟ می‌گویم: با این کیسه مگر می‌شود وارد شد؟ تا همین جا هم که آمدم، باید توبه کنم. می‌گویی: این چیست؟ می‌گویم: کیسه‌ای پر از همۀ‌ بدی‌هایم. و با ناز می‌گویم: اگر می‌خواهی مهمانت پا به حجره‌ات بگذارد فکری کن به حال این بدی‌ها و گرنه داخل نشده می‌روم. می‌گویی: کیسه‌ات را بگذار روی زمین. من هم می‌گذارم. می‌گویی درش را باز کن. می‌گویم خجالت می‌کشم. کیسه در کیسه گذاشته‌ام تا بوی تعفّنش را بپوشانم باز کنم، تعفّنش همه جا را می‌گیرد. خودت خم می‌شوی، در کیسه را باز می‌کنی همه جا را بوی عطر و گلاب می‌گیرد. می‌خواهم از هوش بروم، تو نمی‌گذاری. چه کار می‌کنی با من؟ من آمده بودم با ناز، بدی‌هایم را از میان ببرم تو همه را تبدیل به خوبی کردی. شبت بخیر خوب‌ترین! @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
(قسمت اول، بخش اول) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸نقش هیأت در استحکام بنیان خانواده 🔹تبیین معنای ولایت مداری 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۶ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
(قسمت اول، بخش دوم) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸نقش هیأت در استحکام بنیان خانواده 🔹تبیین معنای ولایت مداری 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۶ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
175 درس صد و هفتاد و پنج تا حالا با داستان خضر و موسی زندگی کردید؟.pdf
226.4K
#درس صد و هفتاد و پنجم: تا حالا با داستان خضر و موسی زندگی کردید؟ ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️تا حالا به این دقت کردید که «به چه چیزایی باید فکر کرد»؟ ⁉️اصلی‌ترین درس داستان حضرت خضر و موسی چیه؟ ⁉️چرا خدا حضرت خضر رو معلم یه پیامبر اولوالعزم می‌کنه؟ @abbasivaladi
🍃طبیب نازنینم شب‌های ناز کردن روشن‌ترین شب‌های زندگی من است. این شب‌ها حتّی از روز هم روشن‌ترند. وقتی که بزرگی‌ات را فراموش نمی‌کنم و هیچ بودنم را از یاد نمی‌برم ناز کردن، اگر چه راهی است برای زنده ماندنم امّا پنجره‌ای زیباست برای دیدن بیشتر و دقیق‌تر هیچ بودنم. چه خوب است که ناز کردن این چنینی زندگی را زیباتر از همیشه می‌کند ولی از آن، بوی تعفّن کبر به مشام نمی‌رسد. با این نگاه است که هر چه تو را بزرگ‌تر می‌بینم و خودم را هیچ‌تر حس ناز کردنم بیشتر می‌شود. چه خوب کردی که به من فهماندی ناز کردن، کار آدم‌هایی است که به هیچ بودن خویش پی برده‌اند و حالا می‌فهمم که چرا تو در برابر خدا که می‌ایستی در هوای ناز نفس می‌کشی. تو هم خودت را در برابر خدا هیچ می‌بینی. هر چه قدر طعم ناز کردن را بیشتر می‌چشم به هیچ انگاری خویش میل بیشتری پیدا می‌کنم. آقا! ما وقتی بیمار می‌شویم، نازمان بیشتر می‌شود. راستش را بگویم؟ این چند شب که از نازهایم برایت گفته‌ام و این قدر از شراب آسمانی‌اش مست شده‌ام بدجور دلم هوای مریض شدن کرده. دوست دارم یک بار بیمار شوم و تو بیایی به سر بالینم تا من لذت این بیماری را به دو عالم نفروشم. دوست دارم از دست تو دارو بخورم. من بد دارو هستم. دارو که می‌خواهم بخورم، ادا و اطوارم زیاد است. تو که می‌خواهی دارو بدهی به من ناز می‌کنم و نمی‌خورم. می‌گویی بخور تا زودتر خوب شوی. می‌گویم بدم می‌آید. تو به عزیزم و جانم می‌خوانی مرا. من مست می‌شوم. تو مرا می‌بوسی. من خوب می‌شوم. امّا از کیف خوردن دارو از دست تو نمی‌گذرم. با این که خوب شده‌ام، دارو را از دست تو چنان می‌خورم که گویی دارم شراب طهور بهشتی را سر می‌کشم و می‌مانم که چه کار کنم با این تضاد جدیدی که برایم پیش آمد. من دوست دارم باز هم بیمار شوم تا تو بیایی بر سر بالینم ولی با دارویی که از دست تو خوردم دیگر بیماری به سراغم نخواهد آمد. شبت بخیر طبیب نازم! @abbasivaladi
بچه‌ها اهل سرزمین فطرتند،‌ تو حاکمِ این سرزمینی 🍂آقا! بچه‌هایمان را مثل پیرها بی‌حوصله کرده‌ایم حال جست و خیز را از آنها گرفته‌ایم. حوصلۀ تکان خوردن ندارند مثل پیرها نشستن و برخاستن و دویدن و راه رفتن برایشان سخت شده. 🍂لبخندهایشان مثل ما بزرگ‌ترها نمایشی است خنده‌های از ته دلشان را فقط می‌شود پای طنّازی‌هایی دید که در قاب جادویی، تماشا می‌کنند. 🍂اگر با طنّازهای قاب جادویی و آدمک‌های بازی‌های خیالی روز و شب را سپری کنند حوصله‌شان سر نمی‌رود اما این کودکهایی که ما پیرشان کرده ایم حتی حوصلۀ همسالانشان را هم ندارند. 🍂آن کودک‌هایی که جسمشان پیر می‌شد را یادت هست؟ که گفتم تماشایشان دلمان را به درد می‌آورد؟ اما این کودک‌های پیر شده نمی‌دانم چرا دلمان را به درد نمی‌آورند. ما دوست داریم پیری این کودکان را. راحت نفس می‌کشیم در کنار این پیرها و خدا را شکر می‌کنیم برای این پیری. 🍂تو از تماشای کودک‌های پیر شده دلت به درد می‌آید. از این پیری متنفری نفست در سینه حبس میشود تو به درگاه خدا دعا می‌کنی برای شفای این روح‌های مچاله شده. حالا چطور می‌شود تو امام باشی و ما مأموم؟ 🍂نشانۀ شفای این کودک‌های پیر شده بالا و پایین پریدن است. بالا و پریدن‌های این کودک پیشانی تو را به نشانۀ شکر روی خاک می‌نشاند. چرا ما با جست و خیزهای کودکان فریاد گلایه‌مان به آسمان می‌رود؟ 🍂آقا! ما خودمان هم پیر شده‌ایم زودتر از آن که گمانش را می‌کردیم. ما پیرهایی هستیم که همه را پیر دوست دارند حتی کودک‌های معصوم را. ما ماهر شده‌ایم در پیر کردن کودکان آمده‌ایم پیش تو اعتراف کنیم به جرممان. ما را در کدام محکمه محاکمه خواهی کرد؟ 🍂ما اگر بدیم دلمان خوش است که کودکانمان تو را دارند. کاش می‌شد در همین کودکی پیرِ عشقشان می‌کردی و ما را فدایی این پیران عاشق! @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۹۰ آیات ۲۱۸ - ۲۱۷ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. @lalaiekhoda
🍃یار خوب خوب من این شب‌ها شب‌های التماس من است به تو. چه قدر با این التماس‌ها زحمت تراشیده‌ام برایت. چند نفر مثل من دور و برت باشند ابتدا تا انتهای شبانه‌روزت می‌شود زحمت پشت زحمت. ولی چه کار کنم مانده‌ام برای این حال بدم چه تدبیری بیندیشم. اگر به تو التماس نکنم کسی هست که به التماس‌های من گوش کند؟ و اگر گوش کرد می‌تواند کاری برایم انجام دهد؟ بیان این التماس‌ها در جایی به جز درگاه تو فقط بردن آبروست، همین. حالم بد است آقا! بگو کی خوب می‌شوم اگر بدانم کی خوب می‌شوم زیر بار این انتظار، بهتر دوام می‌آورم. کی خوب می‌شوم آقا؟! من هر شب به امید این که فردا خوب می‌شوم می‌خوابم و به دل خوشی این که روز خوب شدنم فرا رسیده چشم باز می‌کنم و از خواب بیدار می‌شوم. آن امید و این دل‌خوشی اگر نبود هر شب با آرزوی مرگ می‌خوابیدم و اگر صبح بیدار می‌شدم خودم را نفرین شدۀ خدا می‌پنداشتم. کسی که امیدی به خوب شدنش نیست زنده بودن برایش بزرگ‌ترین عذاب خداست. آقا! می‌شود بگویی کی خوب می‌شوم؟ بگذار امیدم به زندگی بیشتر از اینی باشد که هست. حتّی اگر بناست یک روز مانده به مرگم خوب شوم باز هم بگو. خوب شدنم به قدری طرب انگیز است که به امید همان یک روز عمری را غرق شادی زندگی خواهم کرد. من اگر خوب شوم، به دردت می‌خورم یک لحظه اگر کسی به درد تو بخورد می‌تواند یک عمر مستی کند چه رسد به یک روز که هزاران لحظه است. اگر خوب شدنم دردی از تو دوا نمی‌کرد این قدر التماس نمی‌کردم. بد بودن و بد ماندنم عقده‌ای شده برای تو من اگر خوب شوم، لا اقل بار یک عقده از روی دلت برداشته می‌شود. یک روز خوب می‌شوم و به دردت می‌خورم و از خدا می‌خواهم که به آن یک روز برکتی به اندازۀ یک روزگار بدهد. آقا! دلم خوب شدن را می‌خواهد به درد تو خوردن را عقدۀ دل تو نبودن را زودتر بگو کی خوب می‌شوم. شبت بخیر یار خوب خوب من! @abbasivaladi
📌پاک کردن صورت مسئله یا بالا بردن فرهنگ جامعه ❓آیا درست است که دائم بگوییم نباید ماهواره در خانه باشد و از این راه، صورت مسئله را پاک کنیم؟ ما باید فرهنگ جامعه را ارتقا دهیم. کسانی که اصرار به جمع کردن ماهواره دارند، به عقل ما اهانت می‌کنند. پیام کار آنان، این است که شما شعور ندارید و ما باید به جای شما فکر کنیم. ✅قبل از هر چیز، باید این نکته را تذکّر دهیم که مخاطب ما در این کتاب، خانواده‌ها هستند. پس ما بحثی در بارۀ جمع‌آوری ماهواره‌ها به وسیلۀ نیروی انتظامی نداریم. آنچه نیروی انتظامی انجام می‌دهد، اجرای قانونی است که در مجلس شورای اسلامی مبنی بر ممنوعیت ماهواره، تصویب شده است. 🔰امّا در پاسخ به این پرسش، توجّه به چند نکته ضروری است: 1⃣ ارتقای فرهنگ، ایجاد مصونیت از درون بدون بالا بردن فرهنگ خانواده، نمی‌توانیم به هدف اصلی ــ که همان ایجاد مصونیت از درون است ــ ، برسیم. چه اشتباه بزرگی است اگر خیال کنیم تنها با جمع‌آوری بساط ماهواره، می‌توان خانواده‌ را بیمه کرد. مگر تنها ماهواره است که عامل انحراف خانواده‌هاست؟ اگر فرهنگ خانواده را ارتقا ندهیم، با اینترنت، تلفن همراه، سی‌دی‌های فیلم و عکس و ... چه خواهیم کرد؟ ✳️بهتر است به جای کلمۀ فرهنگ ــ که شاید کمی در این جا مبهم باشد ــ از دو کلمۀ رسای دیگر استفاده کنیم. ما باید «معرفت» و «معنویت» خانواده را به قدری بالا ببریم که حتّی فکر نشستن پای برنامه‌های مبتذل به ذهنشان خطور نکند. ✔️ما باید بیشترین همّت خود را خرج کارهای فرهنگی کنیم، مردم کشورمان را آگاه کنیم، راه مقابله با جنگ نرم را بیاموزیم و عملی کنیم. 🔆امروزه، کوتاهی در عرصۀ مبارزۀ نرم، هیچ توجیهی ندارد. نباید از این میدان، غافل شد. باید مبتنی بر فرهنگ دینی و منابع اصیل و مبانی محکم مکتب ناب قرآن و اهل بیت علیهم السلام به مبارزۀ فرهنگی با شبکه‌های ماهواره‌ای بپردازیم. ⬅️ادامه دارد ..... 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان ۲۱۴_۲۱۳ @abbasivaladi
🍃نگاهت شفای دردم آقا! آقا! آقا! باید نشست و فکری کرد به حالِ حال خراب من. حالم خراب‌تر از این حرف‌هاست اگر تو را نمی‌شناختم و خدای تو را امیدم تا به امروز هفتاد کفن پوسانده بود. حال خراب من فقط کسی را مأیوس نمی‌کند که یا عقل ندارد و یا ایمان به خدای رحمان و رحیم تو دارد. گرهی که به حال من افتاده فقط با سر انگشت دست تو باز می‌شود که دست خدا روی زمینی. همۀ آدم‌ها اگر دست به دست هم بدهند توان باز کردن این گره را ندارند. امتحان کرده‌ام که می‌گویم پیش هر کسی جز تو رفتم کلاف حالم سر در گم‌تر شد. این گره‌های تو در تو را که می‌بینی هر کدامشان را آدم‌هایی به حالم انداخته‌اند که فکر می‌کردم کارشان گره‌گشایی است. کار، کار خود توست. تا هر وقت که جان داشته باشم و توان التماست می‌کنم من یقین دارم التماس کردن به تو خودش داروی حال بدی است که نایی برایم نگذاشته. نشانه‌اش هم این است: در این چند روزی که دارم به تو التماس می‌کنم احساس می‌کنم کمی و حتّی بیشتر حالم رو به بهبودی است. این فرق التماس کردن به تو و التماس کردن به دیگران است. به دیگران التماس کردم قدمی برداشتند که کاری برایم کنند انگشت تدبیر پیش آوردند که گرهی از حالم باز کنند گره‌ها کورتر شد، کار دلم پیچیده‌تر. به تو التماس کردم، فقط التماس. تو ایستاده‌ای هنوز به تماشا، فقط تماشا ولی حالم بهتر از پیش است. گره‌ها شل شده کار دلم رو به گشایش است. کی می‌خواهم باور کنم که نگاه تو کار هزار هزار هزار سرپنجۀ تدبیر آدم‌های دیگر را می‌کند؟ اصلاً اگر همۀ آدم‌ها تدبیرشان را روی هم بریزند کار یک نیم نگاه تو را از پیش نمی‌برند. من التماس می‌کنم، تو تماشا کن همین طور که پیش برویم خوب می‌شوم و به دردت می‌خورم. التماس می‌کنم نگاهت را از من نگیر. شبت بخیر نگاهت شفای دردم! @abbasivaladi
🌧باران باران که می‌آید قطره‌ قطره‌اش یاد تو را زنده می‌کند. قطره‌ها از آسمان تا زمین که می‌آیند نام تو را زیر لب زمزمه می‌کنند و می‌‌بارند. من نام تو را از صدای زمین خوردن قطره‌ها می‌شنوم اما این بار، مانند بارهای دیگر سنگین نیست ما اگر زیر بارِ دِین تو نباشیم، می‌میریم. این بارِ دین توست که بهانۀ بودن ما می‌شود. امید ما به زندگی از آن روست، که همیشه زیر بارِ دِین توایم آقا! @abbasivaladi
🍃یار بخشنده یک عالمه «ببخشید» بدهکار توام آقا! همه را می‌دانی برای چه ولی باز هم دوست دارم بگویم و هزار هزار بار التماس کنم مرا ببخشی. نگو که مرا بخشیده‌ای من این ببخش‌ها را دوست دارم حتّی اگر تو مرا بخشیده باشی وقتی که التماس می‌کنم که مرا ببخشی احساس می‌کنم وجدانم سبک‌تر شده. آقا! وقتی دست و پا زدن آدم‌هایی را که دنیا قبلۀ آمالشان است می‌بینم وجودم همه می‌شود شرم. ای کاش هیچ گاه در ذهنت تلاش دنیاطلب‌ها را با منی که توطلب هستم مقایسه نمی‌کردی. بار شرم این مقایسه کمر کوه را می‌شکند من که جای خود دارم. معنای این مقایسه می‌شود این: تو به اندازه‌ای که دنیا برای دنیاطلب‌ها ارزش دارد برای من ارزش نداری. کدام دنیا؟ و کدام تو؟ چرا وصف دنیا را در کلامتان خواندم و چرا از خودتان وصف خودتان را شنیدم؟ حالا تو بگو چه کار کنم با معنای این مقایسه؟ می‌شود یک بار دیگر دنیا را برایم توصیف کنی؟! شاید آنچه در بارۀ دنیا شنیده‌ام اشتباه باشد. بگو دنیا پست‌تر از آب بینی بز نیست، ذره ذره‌اش طلای سرخ است. بگو دنیا لهو و لعب نیست،‌ جز حقیقت و جاودانگی چیز دیگری نیست. برگ درختی در دهان ملخ چیست که دنیا را به آن توصیف کرده‌اند؟ بگو دنیا فرشی است که از ابریشم‌های بهشتی بافته شده. یک بار دیگر خودت را هم برایم توصیف کن. بگو تو یکی مثل مایی، نه بیشتر باشی یا نباشی دنیا بر مدار خویش می‌چرخد. بگو تو هم انسانی، انسان انسان‌نما خدانما کسی دیگر است تو نیستی. بگو راه رسیدن به خدا، راه انسان‌شدن و انسان ماندنمان تو نیستی. بگو لبخندت مثل ما از کیف‌های این دنیایی است و خشمت به خاطر از کوره‌ دررفتن‌های نفسانی چه کسی گفته لبخند تو نشانۀ خشنودی خداست و خشمت نشانۀ غضبناک بودن او؟ بگو هر کسی اگر گفت میان تو و خدا فرقی نیست جز مخلوق بودن تو و خالق بودن خدا حرفش را باور نکنیم. من اگر دنیا را با تو مقایسه کنم دنیایی را که از خودتان شناختم و تویی را که خودتان برایمان گفتید باید چه خاکی به سر بریزم برای این همه سستی، این همه تنبلی؟! آقا! می‌خواستم بی‌پرده‌تر حرف بزنم در بارۀ این مقایسه ولی همین قدر هم آب شدم از شرم تو مرا ببخش اگر بخشیده‌ای باز هم ببخش که برای به دست آوردن انسان خدانمایی چون تو به اندازۀ دنیای پستی که پست‌تر از ... بماند... مرا ببخش، هزار بار مرا ببخش. شبت بخیر یار بخشنده! @abbasivaladi
📌سادگی در مهمانی‌ها ❓یکی از مشکلات ما، تجمّلاتی شدن مهمانی‌های معمولی است. برخی برای توجیه این تجمّلات می‌گویند بر اساس روایات، انسان باید خودش را برای مهمان به زحمت بیندازد؛ امّا واقعیتش را که نگاه کنی، می‌بینی بسیاری از این مهمانی‌ها به قصد فخرفروشی، چشم‌ و هم‌چشمی، کسب آبرو یا... این طور برگزار می‌شود. حالا واقعاً چنین روایاتی وجود دارد؟ ✅برخی از روایات، به صراحت می‌گویند نباید مهمان، موجب به زحمت افتادن میزبان شود. ✅در برخی از روایات هم آمده است میزبان نباید آنچه را که در مقابل مهمان می‌گذارد، کم حساب کند. مهمان هم نباید آنچه را که میزبان در مقابلش می‌گذارد، کم بشمرد. ✅در بعضی از روایات هم آمده که اگر مهمان بدون دعوت آمد، آنچه را در خانه داری برای او بیاور؛ امّا اگر او را دعوت کردی، خودت را برای او به سختی بینداز. 🔆امام صادق (علیه السلام )فرمود: هر گاه برادرت به نزد تو آمد، در نزد او آنچه برایت آسان است، بگذار؛ امّا اگر خودت او را دعوت کردی، خودت را برای او به زحمت بینداز. ♦️با توجّه به روایاتی که پیش از این آمد، مقصود از به زحمت انداختن خویش در این روایت، به این معنا نیست که انسان، خارج از حدّ توان، خود را به درد سر انداخته، با تنگ گرفتن به خانواده و یا قرض کردن، مهمانی خود را بر پا کند. در نقل دیگری از همین روایت آمده که: «قدری که برایت ممکن است، خود را به سختی بینداز». ⚠️این اندازه به سختی انداختن، گاهی به نیّت الهی است و گاهی برای این که پیش دیگران کم نیاوریم. به طور حتم، در دین به ما سفارش نشده برای فخرفروشی و ابراز وجود، میهمانی‌های آن‌چنانی بدهیم. ⬅️ادامه دارد .... 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۳۷_۱۳۵ @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۹۱ آیات ۲۱۹ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. @lalaiekhoda