eitaa logo
محسن عباسی ولدی
56.1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
348 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
محسن عباسی ولدی
🔸لازمه‌های زندگی یک روحانی ✅ زندگی یک روحانی، لازمه‌هایی دارد که فکر می‌کنم باید توان یک دختر، با
🔸روحانی بودن، معیار درجه دو ❌با توجّه به آنچه گفتیم، به نظر می‌رسد که اصرار شما بر روحانی بودن همسر آینده، حسّاسیت بی‌جایی است. ✅ شما اهدافی را در زندگی دنبال می‌کنید که آنها را در معیارهای درجه یک خود آورده‌اید. هر کسی که توانست آن اهداف را دنبال کند و همراه شما باشد، همسر خوبی برای شما خواهد بود؛ چه روحانی چه غیر روحانی. البتّه روحانی بودن را می‌توان از معیارهای درجه دو شمرد. 🔰در این جا خوب است به این نکته هم اشاره کنیم که برخی به سیّد بودن طرف مقابلشان خیلی علاقه دارند. آنچه در بارۀ روحانی بودن گفتیم، در بارۀ سیّد بودن هم هست. ⚠️ درست است که سادات به جهت انتسابی که به خاندان پیامبر خداصلی الله علیه و آله دارند، از احترام ویژه‌ای برخوردارند؛ امّا سیّد بودن، دلیل بر خوب بودن و کفو بودن نیست. برخی سیّدند؛ امّا به جهت کارهای ناشایستی که انجام می‌دهند، ارج و قربشان در نزد خدا بسیار کمتر از دیگران است. ✳️ سلمان و ابوذر هیچ یک سیّد نبودند؛ امّا از طرف پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شایستۀ دریافت مدال «منّا اهل البیت» شدند. ‼️ بیشترین دغدغۀ شما باید تشخیص کفویت باشد و سیّد بودن و نبودن، دلیل بر کفویت و عدم کفویت نیست. در ازدواج‌های فرزندان اهل بیت علیهم السلام هم گزارش نشده که این بزرگواران، یکی از ملاک‌ها را سیّد بودن قرار داده باشند. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۲۲۳ @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
🍃مهربانم امروز خیلی دلم گرفته بود. یک بار نوشتم «خیلی»؛‌ ولی تو هزار بار بخوان «خیلی» را. امروز خیلی گریه کردم، خیلی بیشتر از خیلی. می‌دیدم که دور و بری‌هایم دل می‌سوزانند برایم. شاید تو دوست داری که گاهی هم آدمی قابل ترحّم شوم و مثل بچّه یتیمی که این و آن دست نوازش روی سرش می‌کشند مرا هم نوازش کنند تا آرام شوم. ولی مگر تو خودت هر چه غیر خودت را که آرامم می‌کرد، نگرفتی از من؟ تو که خوب می‌دانی دورۀ آرام شدن‌هایم با هر چیزی و هر کسی غیر از تو تمام شده آقا! وقتی نوازش می‌شوم و آرام نمی‌شوم، انگار که بیشتر آتش می‌گیرم. امروز خیلی دلم گرفته بود. یک بار نوشتم «خیلی»؛‌ ولی تو هزار بار بخوان «خیلی» را. چه قدر خوب حس می‌کردم که اگر نسیمی صدای تو را به گوشم برساند که می‌گویی می‌خواهی با من دوست بشوی دل گرفته‌ام در یک آن، باز می‌شد. گوشم را خیلی تیز کردم؛ ولی صدایی نیامد. نمی‌خواهی با من دوست بشوی آقا؟! امروز خیلی دلم گرفته بود. یک بار نوشتم «خیلی»؛‌ ولی تو هزار بار بخوان «خیلی» را. پیش از این گفته بودم که گرفتن دل، نشانۀ حیات است ولی نمی‌دانستم که گاهی تحمّل نشانۀ زندگی، این اندازه سخت است. امروز هم گذشت و تو نگفتی که می‌خواهی با من دوست شوی یا نه فردا می‌خواهی چه کار کنی؟ باز هم منتظر بمانم یا نه؟! دوباره باید بار این همه دل‌گرفتگی را تاب بیاورم بی آن که از تو بشنوم می‌خواهی با من دوست شوی یا نه؟ التماست می‌کنم خودت اگر نمی‌آیی یکی از دوستانت را امشب به خوابم بفرست تا به من بگوید که تو می‌خواهی با من دوست شوی. بگو چگونه التماس کنم تا قبول کنی؟! من به دل مهربانت امید بسته‌ام. شبت بخیر مهربانم! @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ۱۱ ✅ هم بخون📖 ✅ هم با صدای نویسنده گوش کن🎧 🍃بچشان به کاممان طعم شیرین بی مثالت🍃 📚 ص۱۲۲ @abbasivaladi 🎥 کلیپ با کیفیت اصلی 👇👇👇👇👇👇👇 https://b2n.ir/f47299
🍃پسر ابوتراب گاهی دل آدم می‌گیرد. شاید بشود یک جور تحمّلش کرد. گاهی دل آدم بی‌قرار می‌شود. شاید بشود یک جور تابَش آورد. گاهی دل آدم تنگ می‌شود. شاید بشود یک جور صبوری کرد. دل‌گرفتگی وقتی به اوج می‌رسد برای تحمّلش باید منتظر معجزه بود. بی قراری وقتی بی‌حساب می شود برای قرار گرفتن، باید چشم به آسمان دوخت. دل‌تنگی وقتی از حد می‌گذرد برای درمانش باید به دنبال دمِ مسیحایی گشت. عزیز دلم! ماه مهربانم! مهربان‌تر از پدر و مهربان‌تر از مادرم! اگر کسی دلش گرفته باشد به اندازۀ همۀ‌ غروب‌های زندگی و هم بی قرار شده باشد به اندازۀ همۀ‌ دریاهای طوفان‌زده و هم دلش تنگ شده باشد به اندازۀ همۀ عاشق‌های فراق زده باید چه خاکی به سر بریزد؟ می‌شود بگویی؟ آخرش هم نتوانستم نازت را اندازه بگیرم! و دلم نفهمیده نسبت میان ناز و مهربانی‌ات را. می‌بینی دارم می‌سوزم؛ ولی به تماشا می‌نشینی. می‌دانم دلت می‌سوزد از سوختن من؛ ولی جلو نمی‌آیی. می‌دانی اگر بدانم سوختن تا کی تداوم دارد شاید تحمّلش برایم آسان‌تر شود؛ ولی نمی‌گویی. باز شدن دل گرفته، آرام شدن دل بی‌قرار و شفای دل تنگم را نمی‌گویم که نمی‌خواهم؛ ولی هر چه تو صلاح بدانی امّا آقا! هنوز هم نمی‌خواهی بگویی که می‌خواهی با من دوست شوی یا نه؟! قول می‌دهم اگر بگویی که می‌خواهی با من دوست شوی خودم بگردم و پیدا کنم خاکی را که باید به سر بریزم. شبت بخیر پسر ابوتراب! @abbasivaladi
حباب‌سازی🛁🛁 🔸در یک ظرف، مقداری مایع ظرفشویی، دستشویی، شامپو و یا پودر صابون بریزید. آرام آرام، آب داغ را در ظرف ریخته، هم بزنید. بهتر است در این محلول، از ترکیب پودر صابون و مایع ظرف‌شویی استفاده کنید. 🔹برای این که بتوانید حبابهای بزرگ و مقاومی را تولید کنید، به ازای هر لیوان آب، کمتر از یک قاشق چایخوری گلیسیرین به آن اضافه کنید. ✅موادّ حبابسازی را به صورت آزمون و خطا، کم و زیاد کنید تا به حباب مقاومتری برسید. هر اندازه محلول ساخته شده، بیشتر بماند، حبابها از مقاومت بیشتری برخوردار میشود. ✳️با یک سیم نسبتاً ضخیم، یک دایرۀ سیمی بسازید و دسته ای را هم برای آن تعبیه کنید. مقداری نخ، دور قسمت دایره ای‌شکل این وسیله بپیچید. 🔻قسمت دایره ای‌شکل را وارد مایع کنید تا لایه ای از محلول را به خود، جذب کند. حالا در وسط این لایه، آرام بدمید. با این کار، حبابهایی روی آسمان به پرواز در میآید. یادتان باشد هر اندازه سیم شما حالت دایره ای‌شکل داشته باشد، حبابهای بهتر و بادوام تری تشکیل میشود. 🔰علاوه بر این روش، میتوانید یک نی در لیوان گذاشته، در آن بدمید. وقتی حبابهایی در لیوان تشکیل شد، نی را بردارید و با دهان به سمت حبابها فوت کنید. حبابها از لیوان جدا شده، به پرواز در میآیند. ‼️وقتی این حبابها به پرواز در می آیند، کودک را تشویق کنید با دستش آنها را بترکاند. 🔅آشنایی با قوانین طبیعت، از فواید این بازی است. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۶۷ - ۶۶ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0215 ale_emran 159.mp3
7.52M
۲۱۵ آیه ۱۵۹ (مهربونی پیامبر) ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 📣 بچّه‌های لالایی خدا! رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب زمانی جا نمونید. @lalaiekhoda
🍃یار بخشنده روزهایی که زیاد به یادت هستم احساس می‌کنم زندگی به رویم لبخند می‌زند. حتّی وقتی که تیغی بر می‌دارد و به رویم می‌کشد نمی‌توانم آن را جدا از لبخندش تفسیر کنم. با یاد تو حتّی تیغ را تیغ نمی‌بینم. تیغ‌ها وقتی به یاد تو می‌رسند دست خودشان نیست می‌شوند پری برای نوازش. خیالاتی نشده‌ام. واقعیت را می‌گویم؛ همانی را که هست. خدا در یاد تو این خاصیت را گذاشته کسانی که زیر بار بلاها قد خم می‌کنند مشکل از خودشان است که یاد تو نیستند. خدا اوّل یاد تو را آفرید بعد باران مشکلات بارید. امروز بیشتر به یادت بودم. هر کاری که می‌خواستم انجام دهم حواسم به اخم و لبخند تو بود. به گمانم چند بار خواستی بگویی که می‌خواهی با من دوست شوی ولی منتظر ماندی تا من روزهای دیگری را هم با یاد تو طی کنم تا بیشتر به وادی محبّت تو نزدیک شوم. حتّی اگر خیالاتی شده‌ام بگذار با این خیالم خوش باشم. فردا در پیش است. نمی‌دانم هستم یا نیستم. اگر بودم، باز هم کمکم که به یادت باشم، بیشتر از امروز. اگر نبودم مرا ببخش به خاطر همۀ غفلت‌هایی که از تو داشتم. شبت بخیر یار بخشنده! @abbasivaladi
🍃غیور مهربانم من این را خوب فهمیده‌ام که تو دوست نداری من با کسی دیگر جز تو دوست باشم. درست می‌گویم؟ دقیق‌ترش این که: تو دوست داری همۀ دوستی‌هایم رنگ و بوی تو را داشته باشد. هر چه قدر رنگ و بوی دوستی تو بیشتر دوستی‌ها برای تو محبوب‌تر. درست می‌گویم؟ اگر اشتباه است بگو! تو محبّت پدر و دختری را که آنها را از محبّت تو دور می‌کند، دوست نداری و بر رفاقت دو غریبه‌ای که دوستی‌شان رنگ و بوی تو را دارد مُهر تأیید می‌زنی. درست می‌گویم؟ من از عشق این طور می‌فهمم: همۀ معشوق‌ها به عشقشان غیرت دارند. اگر عاشق‌ها عشق را خرج جایی غیر از معشوق کنند معشوق، همۀ عشقش را عاشق می‌گیرد و او را واگذار می‌کند به معشوق‌های دیگر. درست می‌گویم؟ و چون تو معشوق مهربانی هستی. بارها و بارها دیده‌ام محبّت کسی را که دوست نداشتم در دلم گذاشتی؛ چون رنگ و بوی دوستی تو را داشت و محبّت کسی را که دوست داشتم از دلم برداشتی؛ چون رنگ و بوی دوستی تو را نداشت. وای که اگر تو مثل معشوق‌های دیگر بودی! که اگر بودی، امروز هیچ امیدی به عاشق شدنم نبود. قربانت بروم که هم غیوری و هم مهربان! غیرت و محبّتت آخرش می‌کشد مرا! شبت بخیر غیور مهربانم! @abbasivaladi
🍃هوای نفس کشیدنم دوستی تو با من پر از دردسر است برای تو. یکی دو تا که نیست دردسرهای من یکی تمام می‌شود و دیگری آغاز می‌شود. من هنوز بزرگ نشده‌ام. دوستی با کوچک‌ها حال و حوصلۀ زیادی می‌طلبد. اگر هنوز دلم خوش است به این که شاید تو به من دوست شوی به خاطر توصیف حلمی است که از تو شنیده‌ام. می‌گویند تو معنای بردباری هستی. دلم دوستی تو را می‌خواهد بیشتر از همیشه. قول می‌دهم که اگر با من دوست شوی زودتر از اینها بزرگ شوم آقا! بزرگ می‌شوم و دردسرهای دوستی تو با من کم می‌شود برایت. این روزها زیاد بهانه می‌گیرم برای تو. بهانه گرفتن کار کوچک‌هاست. تحمّل این بهانه‌ها ریاضتی است برای بزرگ‌ها. می‌دانم گاهی حتی بهانه می‌گیرم برای چیزی که دارم ولی چشم کوچکم توان دیدنش را ندارد. اگر بزرگ شوم، چشمم تیز می‌شود آن وقت این همه چیزی را که به من داده‌ای،‌ خوب می‌بینم. این طور، بهانه گرفتن‌هایم کمتر می‌شود. امروز بازم دلم بهانه گرفته بود. چقدر گریه کردم پای این بهانه. معلوم بود که نمی‌خواهی گرفتار این بهانه بمانم. چشمم را بازی کردی به چیزی که در دستم بود و نمی‌دیدم. از این کارها زیاد بکن آقا! مثل هوای نفس کشیدن به آن محتاجم. شبت بخیر هوای نفس کشیدنم! @abbasivaladi
🍃حضرت منجی من دوست دارم که با تو دوست باشم. ولی چه کنم که هر چه تلاش کردم نشد. حرفش را زدم امّا وقتی پای عملش رسید در جا زدم و حتّی به عقب بر گشتم. دغدغه‌هایم هم‌رنگ دغدغه‌های تو نشد و آرزوهایم از آرزوهای تو فاصله گرفتند. خوب یا بدش را تو بگو من دیگر از این که بتوانم با تو دوست شوم ناامیدم. این بد است؟ دوست تو شدن کار من نیست ولی هیچ گاه ناامید نمی‌شوم از این که تو دوستم شوی. آقا! با من دوست می‌شوی؟! مرا ببخش به خاطر همۀ دردهایی که کشیدم امّا هیچ کدامشان درد تو نبود. چه کنم دوستت نبودم و دردم درد تو نبود ولی به گمانم اگر تو دوستم شوی بی‌فاصله دردهایت به جانم می‌افتد و دردهای نامربوطم از دلم بیرون می‌روند. خلق و خوی تو این است که با هر کسی دوست شوی محبّتت را در دل پنهان نمی‌کنی. وقتی که با من دوست شدی اولین باری که به من بگویی دوستت دارم همۀ دردها و دغدغه‌ها و آرزوهایت یک جا در دلم خانه می‌کنند. آقا! با من دوست می‌شوی؟! من از دردهای نامربوط به تو خسته‌ام از آرزوهایی که رنگ تو را ندارند بیزارم دغدغه‌هایی ربطی به تو ندارند، آزارم می‌دهند. بیا و با من دوست شو و مرا از این رنج بی‌حساب رها کن. شبت بخیر حضرت منجی! @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
‼️یکی از دلایل اصلی گریز مادرها از وظایف مادری، آن است که می‌گویند: مادری کردن، موجب می‌شود که ما، د
✅ مادری کردن، همۀ زیبایی‌ها را در خود جای داده؛ امّا باز هم فراموش نکنیم که هر انسانی برای خود، علاقه‌مندی‌هایی دارد که با رسیدن به آنها، احساس آرامش می‌کند. 🔸 مثلاً ممکن است یک مادر به مطالعه و دیگری به خیّاطی یا کارهای هنری علاقه داشته باشد. ❌با وجود بچّه‌ها، بویژه اگر خردسال یا نوزاد باشند، از صبح تا شب، فرصتی برای این کارها باقی نمی‌مانَد. ⁉️ چه اشکالی دارد که یک پدر، پس از این که از سرِ کار برگشت و اندکی استراحت کرد، به سراغ بچّه‌ها برود و فرصتی را برای مادر ایجاد کند تا او به کارهای مورد علاقۀ خود برسد؟ ⁉️ شاید برخی از پدران بگویند که کار ما هم سخت است و خستگی دارد. مگر ما وقتی کار می‌کنیم، در حال استراحتیم که از ما توقّع دارید خانه که آمدیم، کمک‌کار مادرِ خانه باشیم؟ 🔰در پاسخ به این پدران بزرگوار، باید بگوییم که ما هم قبول داریم کار شما در بیرون از خانه، خستگی دارد؛ امّا شما هم دو نکته را بپذیرید: 1⃣ آن که شما مرد هستید و خداوند به شما توان و قوّتی داده که آن اندازه‌اش در زن نیست. 2⃣ آن که بپذیرید خستگیِ کار خانه، کمتر از خستگی کار بیرون از خانه نیست. ⬅️ ادامه دارد.... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۹۸ @abbasivaladi
🍃زائر رضا باز هم روز مخصوص زیارت رسید؛ زیارت خورشیدی که از مشهد به مشرق و مغرب عالم می‌تابد، خورشیدی که غروب ندارد. خورشیدها در هر منظومه‌ای که باشند، نورشان را از او دارند و در برابرش شمعی رو به باد را می‌مانند. باز هم من ماندم و حسرت تکراری زیارت و تو هستی و زیارتی عاشقانه. وقتی که از کاروان زیارت جا می‌مانم، دلم را خوش می‌کنم به این که تو آن جایی و مگر می‌شود مرا فراموش کنی؟ به خودم می‌گویم چه سفارش کنم چه فراموش، تو از سوی من سلامی می‌دهی به امام رئوف. بگذار بخندند به من کسانی که این دل‌خوشی‌ها را خیال‌هایی می‌دانند که بافتۀ ذهن ساده‌اندیش من‌اند. اصلاً خیال هم که باشد، دلم خوش است به همین خیال‌ها. مگر چه عیبی دارد آدم با این خیال‌ها زندگی کند و با همین خیال‌ها بمیرد. زیارت که رفتی، سلام مرا که رساندی، بگو دلم چه قدر تنگ شده برایش! شبت بخیر زائر رضا! @abbasivaladi
📌پول، و پله‌های سازگاری (اعتماد به وعدۀ سازگاری با وضعیت اقتصادی) ❓من خواهر دامادمان را می‌خواهم. او هم مرا می‌خواهد. وضع آنها از ما بهتر است؛ امّا او می‌گوید: «من همه جوره تحمّل می‌کنم. همین که غیرت داری، بس است». ما با هم ارتباط داریم. حالا می‌خواهم بدانم که آیا او واقعاً می‌تواند تحمّل کند یا اینها همه حرف است؟ 🔸دنبال یقین نباشید ✳️ دنبال رسیدن به این یقین نباشید که او می‌تواند تحمّل کند یا نه؟ مگر این‌که علم غیب داشته باشید. ⁉️ ما در جواب کسانی که به دنبال یقین صد در صد هستند، می‌گوییم: آیا این یقین را نسبت به خودتان دارید یا نه؟ اگر دارید، یا عالم به غیب هستید یا نمی‌دانید یقین چیست. اگر هم ندارید ـــ که ندارید ـــ ، چگونه می‌خواهید در بارۀ دیگران به این یقین برسید؟ ✅ امّا با این‌که نمی‌‌‌توان به یقین رسید، می‌توان با احتمال بالایی که برای یک تصمیم‌گیری قابل اتّکا باشد، پیش رفت. ⚠️ در بارۀ سؤال شما، کار اساسی آن است که مطمئن شوید این انتخاب، بر اساس احساس عاشقانه‌ای که ایشان نسبت به شما دارد، شکل گرفته یا این‌که معیارهای یک همسر خوب را در شما دیده است. 📛اگر انتخاب، تنها بر اساس علاقه و احساس باشد، نمی‌توان به سخن او اتّکا کرد. در فضای احساس و علاقه، دو طرف برای یکدیگر جان می‌دهند؛ امّا وقتی به هم رسیدند و احساس، فروکش کرد _ که معمولاً نیز چنین می‌شود _ دیگر خبری از سینه چاکی گذشته نیست و همه چیز برای دو طرف مهم می‌شود. ⬅️ ادامه دارد... 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۲۲۵ @abbasivaladi
‼️ارسال رایگان سفارشات بالای صد هزار تومن ⛔️فقط تا فردا 👇👇👇 Ketabefetrat.com
🍃مقصد همۀ خیرها آدمی که از همه جا رانده و به یک جا دل بسته است. گدای نشانه‌هایی است که از همان یک جا می‌آید. من از همه جا و از هر کسی بریده‌ام. جز تو کسی نیست که به او دل ببندم و حز درگاه تو جایی نیست که در بکوبم. چند صباحی است که التماست می‌کنم با من دوست شوی. به زمین و آسمان چشم دوخته‌ام که نشانه‌ای بیاید از سوی تو. نشانه‌ای که نشان بدهد تو دوست داری که با من دوست شوی. قبول دارم که با منطق و قاعده‌ها می‌شود فهمید تو دوست داری با من دوست شوی نه فقط با من؛ با هر کسی که چشم امید به تو بسته باشد امّا چه کار باید کرد وقتی که منطق و قاعده، دل را آرام نمی‌کند؟ دل،‌ نشانه می‌خواهد قاعده‌ها عمومی است؛ امّا نشانه‌ها خصوصی. می‌دانم که با همۀ بدی‌ام، نسبت بی‌شرمی به من نمی‌دهی و نمی‌گویی چرا نشانه‌ای خصوصی می‌خواهم. آدم از همه جا رمیده، حال و روزش خراب‌تر از این حرف‌هاست که با قاعده‌های عمومی آرام شود. دلم را با نشانه‌ای آرام کن. من می‌دانم که تو به نشانه‌هایی که می‌فرستی غیرت داری. قول می‌دهم با نشانه‌ها طوری برخورد کنم که به غیرتت برنخورد. ممنون می‌شوم اگر به عنوان نشانه بوسه‌ای را بدهی به دست باد تا به گونه‌ام بنشاند. نگران جانم نباش. حتی اگر با این نشانه بمیرم،‌ شهید مرده‌ام. عاقبت به خیرم کن آقا! شبت بخیر مقصد همۀ خیرها! @abbasivaladi
🍃 روز ۲۵ ذی القعده مصادف با «دحو الارض» است که خشکی‌ها گسترده شده و زمین کعبه از زیر آب‌ها بیرون آمده است، این شب و روز دحوالارض از ایام مهم عبادی در طول سال است. @abbasivaladi
اولوا الالباب_034.mp3
1.47M
🎧 🔸اولوا الالباب اهل خود بزرگ بینی نیستن و بویژه در برابر خدا ذلیلن و هیچ ادعایی ندارن. 🔹اولوا الالباب بندگی شون و عبادتاشون به چشمشون نمیاد و این تعارف نیس و یه واقعیته. 🔸 اولوا الالباب اهل تضرع و التماس به خدا هستن. 🔹 اولوا الالباب بندگی شون رو میکنن ولی بندگی شون رو نمی بینن. 🔸 اولوا الالباب ضعف و نقص خودشون رو می بینن و اونقدر غرق در عظمت الهی هستن که به قصور خودشون توجهی ندارن بلکه خودشون رو مقصر حساب میکنن. @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ۱۲ ✅ هم بخون📖 ✅ هم با صدای نویسنده گوش کن🎧 🍃بچشان به کاممان طعم شیرین بی مثالت🍃 📚 ص۱۳۵ @abbasivaladi 🎥 کلیپ با کیفیت اصلی 👇👇👇👇👇👇👇 https://b2n.ir/f47299
🍃سرمایۀ امیدم گفته‌اید خودمان را محاسبه کنیم. باشد، به روی چشم. یکی یکی حساب می‌کنم گناهانم را ولی به من بگو با اضطرابی که شمارش گناهان برایم به ارمغان می‌آورد، چه باید کرد. هر چه قدر بیشتر گناهانم را حساب می‌کنم فاصله‌ام را از تو بیشتر احساس می‌کنم. نکند معنای این فاصله این باشد که تو با من دوست نمی‌شوی! این است؟ گناهان من در نیامدن تو چه قدر اثر داشته؟ می‌شود بگویی؟ التماس می‌کنم بگو هیچ اثری نداشته. این طور اگر بگویی، راحت‌تر گناهانم را شماره می‌کنم. اگر گناه من، آمدنت را به تأحیر انداخته باشد می‌توانم به این فکر کنم که تو با من دوست می‌شوی؟ آقا! یا وظیفۀ محاسبه را از دوشم بردار یا به من بگو با وجود همۀ این گناهان باز هم به دوست شدن با من فکر می‌کنی. من آن قدر قوی نیستم که اگر امیدم به دوست شدن تو با من کم شود باز هم توان زندگی کردن داشته باشم. اصلاً کاری به قوّت و توان ندارد کسی که بدون امید به دوست شدن تو با خودش نفس می‌کشد زنده نیست. کمکم کن آقا! به دادم برس! نگذار امیدم به دوست شدن تو با من با شعلۀ گناهان بی‌شماری که کرده‌ام آتش بگیرد. شبت بخیر سرمایۀ امیدم! @abbasivaladi
🔸بالا بلندی🔸 🔹تعداد افراد حاضر در این بازی، بهتر است بیش از پنج نفر5⃣ باشد. 🔸 از میان افراد، یک نفر به اصطلاح «گرگ»🐕 می‌شود و به دنبال افراد دیگر می‏گذارد تا دستش ✋به آنها برسد. 🔹فردی که دست گرگ به او خورده، می‏سوزد😩. دیگران هم باید از دست او فرار کرده🏃‍♂، روی جایی که کمی از زمین بالاتر است، بایستند. 🔸وقتی افراد در بالای بلندی قرار می‏ گیرند، گرگ نمی‏تواند به آنها دست بزند. 🔹برای این که افراد نتوانند به مدّت طولانی روی بلندی بایستند🎢، می‏توان قانون شمارش را گذاشت. 🔸هر کسی که بالای بلندی قرار گرفت، باید از یک1⃣ تا ده 🔟بشمارد و وقتی به ده رسید، از بلندی برای یک لحظه هم که شده، پایین بیاید و یا این که بدَوَد 🏃‍♂و روی یک بلندی دیگر بایستد. 🔹این بازی با نام «گرگم به هوا» هم شناخته می‏ شود. 🔸 قاعده و قانون این بازی قابل تغییر هم هست♻️. مثلاً وقتی دست گرگ به کسی می‏خورد، او نیز به همراه گرگ باید به دنبال بچّه‏ های دیگر بدود. 🔹قبل از این که گرگ به یکی از بچّه‏ ها🧒👦 دست بزند، یکی دیگر از بچّه‏ ها می‏تواند کنار او قرار گرفته، دستش🤝 را بگیرد. 🔸 در این صورت، گرگ نمی‏تواند به هیچ کدام از آنان دست بزند؛ امّا نباید مدّت زمانی ⏰که این دو در کنار هم هستند، طولانی شود. 🔹می‏توان شمارش تا یک عدد مشخّص را به عنوان حدّاکثر فرصتی قرار داد که این دو می ‏توانند در کنار هم👬 باشند. 🔸برای فرار بچّه‏ ها هم می‏توان محدوده‏ ای⭕️ را مشخّص کرد. در این صورت، خروج از محدودۀ مشخّص شده، موجب باختن ❌فرد می‏شود. 🔹ورزش🤾‍♂، هیجان😃 و تقویت حسّ همکاری🤝، از فواید این بازی است. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۱۱۶ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0217 ale_emran 162-164.mp3
7.72M
۲۱۷ آیات ۱۶۲ - ۱۶۴ (بت پرستی در جاهلیت) ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 📣 بچّه‌های لالایی خدا! رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب زمانی جا نمونید. @lalaiekhoda
🍃آقای توبه‌پذیرم نمی‌دانم که خوب شده‌ام یا نه ولی به دعای تو برای خوب شدنم امید دارم. دردی که داشتم و شاید هنوز هم داشته باشم برای آتش زدن دنیا و آخرتم کافی است. کسی را نمی‌شناسم که با این درد عاقبتش به خیر شده باشد. وای از عمری که با شرّ تمام می‌شود! کسی که دوست دارد با تو دوست شود و تو هم با او دوست شوی اگر تو را شبیه خودش بخواهد بیماری است که درمانش نفس آسمانی تو را می‌طلبد. این چه دردی است که به جان ما افتاده و ما تو را مثل خودمان می‌خواهیم. تویی را که شبیه ما نیستی دوست نداریم و از دوستی کسی که نمی‌خواهد مثل ما شود خوشمان نمی‌آید. یقین دارم که تو هم دوست نداری با کسی که می‌خواهد تو را مثل خودش کند، دوست شوی. این دوست‌ها تو را برای خوشگذرانی می‌خواهند. تو اگر شبیهشان نباشی و بخواهی با آنها دوست شوی خوشی‌هایشان مخدوش می‌شود. چه قدر بی‌حیایی می‌خواهد چنین خواسته‌ای حتّی اگر به زبان نیاید و در دل بگذرد. من از این همه بی‌حیایی توبه کردم آقا! می‌شود توبه‌ام را قبول کنی و بگویی که آیا با من دوست می‌شوی یا نه؟ توبه اگر ابراز پشیمانی است، پشیمانم آقای من! و اگر جزم کردن عزم برای جبران گذشته است عزمم را جزم کرده‌ام برای شبیه تو شدن مولای من! نگاه لطف تو را کم دارم که بی‌شک از من دریغ نمی‌کنی. شبت بخیر آقای توبه‌پذیرم! @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
رابطۀ فقر و ایمان 1⃣ وقتی فقر از یک در بیاید، ایمان از در دیگر، خارج می‌شود. پس این حرف‌های شما د
❓کسانی که در کنار انبیا قرار داشتند و از اوّلین کسانی بودند که به آنها ایمان می‌آوردند، بیشتر از فقرا بودند یا اغنیا؟ ✅ اصلاً یکی از بهانه‌هایی که اغنیا برای ایمان نیاوردن می‌تراشیدند، همین بود که به انبیا می‌گفتند: در اطراف شما، انسان‌های فقیر وجود دارد. این مسئله، از همان ابتدا هم بود. ⁉️ مگر اصحاب صُفّه، در اوج فقر نبودند و مگر همین اصحاب صُفّه، در زمرۀ بهترین و عاشق‌ترین یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار نداشتند؟ 💢 در بعضی از نقل‌ها داریم که آنها چهارصد نفر بودند که در هر جنگی که رسول عزّت و عظمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آنها را اعزام می‌کردند، با این که در اوج فقر بودند، می‌رفتند و سرپیچی نمی‌کردند. ✳️ مگر در زمانۀ خود ما کم هستند کسانی که در اوج فقرند و در قلّۀ ایمان؟ نه تنها فقرا طبقۀ بی‌ایمانی نبوده‌اند؛ بلکه بسیاری از فقرا، از گروه مقرّبان الهی بوده و هستند. ✨ در میان سخنان نورانی اهل بیت علیهم السلام هم در بارۀ فقر، روایات بسیاری داریم که به ظاهر، همخوانی ندارند. برخی فقر را مذمّت کرده و برخی هم فقر را ستوده‌‌اند و برخی هم نه به صورت مطلق، جانب فقر را گرفته‌اند و نه به صورت مطلق، جانب ثروت را. 🔴 چیزی که در این میان مسلّم است، دین، فقر را برای جامعۀ اسلامی امر مطلوبی نمی‌داند؛ امّا آیا نتیجۀ فقر، همیشه بی‌ایمانی است؟ این، قابل اثبات نیست. فقرزمینۀ از بین رفتن ایمان را فراهم می‌کند، نه این که حتماً ایمان را از بین می‌بَرَد. 📚ایران! جوان بمان! ص ۱۲۴ @abbasivaladi
🍃أَوْ لَعَلَّكَ رَأَیْتَنِی فِی الْغافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آیَسْتَنِی یا شاید در زمرۀ غافلانم دیده‌ای، پس از رحمت خویش ناامیدم فرموده ای 🍃أَوْ لَعَلَّكَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی یا شاید مرا مأنوس به همنشینی اهل بطالت دیده‌ای، پس مرا به همان بیهوده گذاران واگذاشته‌ای 🍃به انبوه معاصی و تلنبار گناهانم که نگاه می‌کنم، امید به رحمتت را در دلم کمرنگ می‌بینم. 🍃نکند مرا در زمرۀ غافلین که دیدی با یأس از رحمت خویش، کیفرم دادی! 🍃همنشینان من کسانی هستند که عمر به بطالت می‌‌گذرانند و روز و شبشان با هم تفاوتی نمی‌کند؛ از بس که روزشان در تاریکی غفلت از تو شب می‌شود. 🍃 حتماً ولع مرا به هم‌نشینی با آنان که دیدی از رفاقت با من، پا پس کشیدی و خلوت مرا با آنان بر هم نزدی. 📚قصّۀ من و خدا "قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند" ۳۵ @lalaiekhoda