eitaa logo
محسن عباسی ولدی
54.6هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
344 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ✅ آثار محبت پدر و مادر عزیز❗️ 🌹 بسیاری از تلاش‌هایی که شما برای تغییر فرزندتان انجام می‌دهید، بدون محبّت، به مقصد نمی‌رسد. 🌹 با محبّت، راه را باید کوتاه کرد. اگر رابطۀ عاطفی خود را با فرزندانمان تقویت کنیم، بسیاری از امر و نهی‌هایی که در طول روز به فرزندمان می‌کنیم، به صورت طبیعی، حذف خواهند شد؛ زیرا همین محبّت شدید، کار هزار امر و نهی را انجام می‌دهد. 🌹وقتی شما محبوب فرزندتان شدید، او دوست دارد همان طور باشد که شما هستید و همان طور زندگی کند که شما دوست دارید. ⚠️ در مسیر تربیت فرزند، هیچ گاه فراموش نکنید که بدون محبّت، بسیاری از گزاره‌های تصویری و رفتاری، اثربخش نخواهند بود. 📚من دیگرما، کتاب دوم، ص۴۳ @abbasivaladi
🍃منجی مشرکان دربند من هنوز شبیهِ تو بودن را همه چیز زندگی و هستی‌ام نمی‌دانم. اگر می‌دانستم، بی‌قراری جان به لبم می‌کرد. جان به لب نیستم پس تا بی‌قراریِ شبیه تو بودن راه زیاد است. من هنوز خیال می‌کنم می‌شود بی آن که شبیه تو بود، نفس کشید اگر چنین خیالی نداشتم با همۀ وجودم به شماره افتادن نفس‌هایم را حس می‌کردم پس تا نفس تنگیِ شبیه تو بودن فاصلۀ زیادی دارم. آرزوی شبیه تو بودن هنوز تنها آرزوی من نیست اگر بود، این قدر آرزوهای کوچک و بزرگ در مقابلم نمی‌رقصیدند. تا رقص این آرزوها هست باید قبول کنم طرب شبیه تو بودن در قد و اندازۀ من نیست. ولی گمان می‌کنم بیشتر از پیش می‌دانم شبیه تو بودن، همه چیز زندگی است و کسی که شبیه تو نیست با مرگ فاصله‌ای ندارد و آرزویی جز شبیه تو شدن غوطه خوردن در بازی‌های بچه‌گانه است. اینها همه از نگاه عنایت توست. معلوم است که هنوز امید داری شبیه تو شوم. من می‌خواهم شبیه تو باشم پس باید توحیدم را شبیه تو کنم. خوب بودن، کار هر کسی نیست توفیق اگر نباشد خوب بودن محال می‌شود. تو توفیق را فقط و فقط از خدا طلب می‌کنی دست التماس تو برای کسب توفیق پیش هیچ کسی دراز نمی‌شود جز خدا. تو به ما یاد داده‌ای که اگر خدا توفیق داد شکرش را به جای آوریم و پیشانی به خاک بمالیم. امّا اگر توفیقی نیامد چشم امید به هیچ خانه‌ای ندوزیم به قدری در بزنیم تا خدا در توفیق را باز کند. توفیق را هیچ کسی جز خدا به هیچ بنده‌ای نمی‌دهد. توحیدِ در توفیق، جلوۀ دیگری از توحید توست. کاش باور می‌کردیم این توحید را چون مشرکانه خیال می‌کنیم این خود ماییم که ارادۀ خوب شدن کرده‌ایم و خوبی کرده‌ایم با این نگاه مشرکانه خوبی‌هایی که باید بالمان می‌شد،‌ بارمان شد. دعا کن برایمان تا رها شویم از زنجیرهای محکم شرکی که به دست و پایمان بسته شده. شبت بخیر منجی مشرکان در بند! @abbasivaladi
🔴 گفت و گوی خواستگاری ◀️ ▶️ 📝 تا الآن نکات مختلفی را درباره گفت و گوی خواستگاری گفته ایم. 🔹 برای این‌که تا اندازه‌ای شما را در چینش سؤال‌های خواستگاری کمک کرده باشیم، قصد داریم در چند بخش، سؤالات خواستگاری را به عنوان نمونه بیاوریم. 🔻امّا قبل از آن، بهتر است نکاتی را متذکّر شویم: 1⃣ چینش این سؤال ها از اوّل تا آخر، به این معنا نیست که شما هم از اوّلین سؤال، شروع کنید و به آخرین قسمت خاتمه دهید. اصلاً بهتر است سؤالات به صورت پراکنده پرسیده شود تا از حالت کلیشه‌ای بیرون بیاید. 2⃣ وظیفۀ اصلی این بخش، خط‌دهی به شما در جهت تنظیم سؤالات مفید برای جلسۀ خواستگاری است. این‌ سؤالات، فقط نمونه است و شما می‌توانید سؤالات دیگری را به این مجموعه اضافه کنید. 3⃣ ممکن است برخی از این پرسش‌ها برای شما مهم نباشد و برخی دیگر، اهمّیت ویژه‌ای برای شما داشته باشد و در اینجا نیامده باشد. قبل از جلسۀ خواستگاری، با جهتی که این پرسش‌ها به شما می‌دهد، سؤالاتی را که بر اساس معیارهای شما مهم است، بنویسید و در جلسۀ خواستگاری مطرح کنید. 4⃣ فراموش نکنید که بسیاری از جوانان به جهت این‌که تجربۀ زندگی مشترک نداشته‌اند، از پاسخ برخی از این پرسش‌ها تصویر مبهمی در ذهن دارند. از همین رو بهتر است که این دسته از پرسش‌ها با تفکر و دقت و حتّی مشورت بیشتری، در جلسات بعدی پاسخ داده شود. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۷۶. ⬅️ بخش اول نمونه پرسش های خواستگاری را در پست زیر بخوانید. 👇👇👇👇👇👇👇👇 @abbasivaladi
🔴 گفت و گوی خواستگاری ◀️ ▶️ 🔵 بخش اول: آینده زندگی 1⃣ به نظر شما، مهم‌ترین عامل موفّقیت در زندگی چیست؟ 2⃣ چه صفاتی را برای همسر آیندۀ خود لازم می‌بینید؟ 3⃣ در زندگی به کجا می‌خواهید برسید؟ 4⃣ چه توقّعات مهمّی از همسر آیندۀ خود دارید؟ 5⃣ بزرگ‌ترین آرزوی زندگی‌تان چیست؟ 6⃣ نظر شما در بارۀ مراسم عقد و عروسی چیست؟ 7⃣ نظر شما در بارۀ مهریه چیست؟ 8⃣ زندگی در شهرهای دیگر را چگونه می‌بینید؟ 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۷۸. ⬅️ ادامه دارد... @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صفحه ۱۵-۱۶ آیات ۹۴-۱۰۵ روزهای زوج، ساعت ۹ شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۲ : نتیجه توهین به پیامبر روزهای زوج، ساعت ۹ شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۱ : دلیل سختی های زندگی روزهای زوج، ساعت ۹ شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
🍃شیرینی زندگی تو بگو چه چیزی بیشتر از این خوش‌حالت می‌کند که کسی را شبیه خودت ببینی؟ تا من بگویم چه قدر در محبّتت صداقت دارم وقتی که خوش‌حالی ات دغدغۀ اوّل و آخرم نیست؟ تو بگو چه چیزی بیشتر از این تو را از غربت بیرون می‌آورد که کسانی که شبیه تواند زیاد شوند. تا من بگویم چه قدر در ادعای یاری تو صداقت دارم وقتی که از غربت بیرون آودنت بی‌قرارم نمی‌کند؟ تو بگو چه چیزی بیشتر از این ظهورت را نزدیک می‌کند که سربازانی بیابی شبیه خودت؟ تا من بگویم چه قدر در دعای تعجیل فرجت صداقت دارم وقتی که برای سربازی تو مهیّا نمی‌شوم؟ قصّۀ شباهت من به تو زخم عمیق دلم شده. این زخم التیام نمی‌یابد جز روزی که شبیه تو شوم. کاش می‌گفتی تا آن روز چه قدر فاصله دارم. هر روزی که به شب می‌رسد و شبیه تو نمی‌شوم چه خوب می‌فهمم که بی برکت‌ترین لحظه‌های عمرم را پشت سر گذاشته‌ام. اصلاً برکت یعنی شبیه تو شدن کسی که شبیه تو می‌شود لحظه‌های زندگی ‌اش به اندازۀ سال‌ها برکت می‌یابد و کسی که شبیه تو نیست قرنی اگر زندگی کند به اندازۀ لحظه‌ای عمرش برکت ندارد. تراکم روزهای بی‌برکت زندگی را به کامم تلخ کرده. تلخی این زندگی، تاب آوردنی نیست حالا که دارم با این تلخی زندگی می‌کنم می‌فهمم که جان‌سخت و دل‌سنگ شده‌ام. شبیه تو شدن محتاج دلی نرم است دل‌های سنگ، میلی به شبیه تو شدن ندارند. هر چه قدر دلم سنگ‌تر شود فاصله‌ام تا شبیه تو شدن بیشتر می‌شود. آقا! فکری به حال سنگ شدن دلم کن! بی‌تابیِ شبیه تو نبودن را نگیر از من خودت به فریاد برس و نگذار عادت کنم به این بی‌شباهتی. این عادت فرصت زندگی را از من می‌گیرد من هنوز طعم زندگی را نچشیده‌ام. می‌گویند زندگی، شیرین است. کاری کن برایم تا شیرینی زندگی را بچشم. شبت بخیر شیرینی زندگی! @abbasivaladi
‌خلاصۀ درس پنجاه تا پنجاه و نهم.pdf
138.6K
درس پنجاه تا پنجاه و نهم ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️می دونید یکی از راه‌های اصلی تربیت دینی و توحیدی بچّه‌ها چیه؟ ⁉️ما چه اشتباهی کردیم که عبادت برا بچّه‌هامون سنگین تموم میشه؟ ⁉️عاقبت جامعه‌ای که اهل شکر نیست، چیه؟ ⁉️ذکر زبونی باید چطوری باشه تا برامون فایده داشته باشه؟ ⁉️چطوری می‌شه به درک حضور در محضر خدا رسید؟ @abbasivaladi
🍃حضرت ارباب کسانی که به تو شبیه‌ترند، به تو نزدیک‌ترند. شبیه‌ترین‌ها به تو می‌شوند فرماندهان لشکرت. آنها که کمی شباهتشان کمتر است می‌شوند سربازانت. به گمانم کسی که شباهتش از همه به تو بیشتر است بشود خادم درگاهت. من به خودم امید ندارم ولی به تو امیدم زیاد است. آقای من! مهربان من! امام من! محبوب من! می‌شود در میان فرماندهانت جایی را برای من خالی نگه داری؟ من دوست دارم از شبیه‌ترین‌ها شوم. کمی صبر کن شاید شدم یکی از فرماندهان لشکرت. در میان سربازانت هم جایی برای من نگهدار. تا اگر از شبیه‌ترین‌ها نشدم لااقل میان سربازانت جایی برایم پیدا شود. هر چه هست آقای من! باید در میان لشکر تو جایی برای خویش پیدا کنم. کسی که در لشکر تو حضور نداشته باشد معلوم نیست در میان لشکر تو و لشکر دشمنت جایی باشد که نه سرباز تو به حساب بیاید و نه سرباز دشمنت. اگر در میان لشکرت جایی نماند برایم چه خاکی به سر بریزم؟ باید شبیه تو شد و من دوست دارم به قدری شبیه تو شوم که مرا در خلوت خویش راه دهی و بشوم خادم درگهت. آقا! من دوست دارم خادمت شوم. تو که هیچ گاه ناامیدم نمی‌کنی و نمی‌گویی من راهی ندارم به خلوت و درگهت پس بگو اندازۀ شباهتم به تو چه قدر باید باشد که مرا در خلوت خویش راه دهی؟! اصلاً به من بگو الآن چه کسی خادم توست؟ می‌شود نشانم بدهی؟ قول شرف می‌دهم که اگر نشانم دادی او را به کسی نشان ندهم. می‌خواهم از او بپرسم راه خادم شدن را چگونه طی کرده؟ نه، از او چیزی نمی‌پرسم. فقط نگاهش می‌کنم. تماشای کسانی که شبیه تو هستند کافی است برای پیدا کردن راه. شبت بخیر حضرت ارباب! @abbasivaladi
تو می‌گم🗣، به اون بگو! ✅در این بازی بهتر است هر گروه، حدّاقل پنج نفر 5⃣باشند. 🔰یک نفر، «اوستا» می‌شود و جمله ‏ای را آرام در گوش👂 اوّلین نفر هر گروه می‏گوید. اوّلین نفر گروه، آن جمله را در گوش نفر دوم2⃣ می‏گوید، به گونه‏ ای که نفر سوم3⃣ نشنود. نفر دوم هم این جمله را در گوش نفر سوم می‏گوید. ✔️هر کدام از افراد، قبل از گفتن جمله به نفر بعدی می‏گوید: «به تو می‌گم، به اون بگو». هر گروهی که این جمله را زودتر به آخرین نفر برساند و آخرین نفر هم درست ✅ادا کند، برنده بوده، یک امتیاز می‏گیرد. ⚠️ اگر آخرین نفر یک گروه، جمله را اشتباه بیان کند، آخرین نفر گروه دیگر، جمله را می‏گوید که در صورت بیان صحیح، آن گروه، برنده می‌شود 😃و یک امتیاز می‏گیرد، و گر نه هیچ کدام از دو گروه، برنده نمی‏شوند. ✳️در ابتدای این بازی، امتیازی 💯را مشخّص می‏کنند تا هر کسی که زودتر به آن امتیاز رسید، بازی تمام شود. 🔆سرعت عمل و همچنین سرعت انتقال، در کنار تقویت حافظه، از نتایج این بازی است. جمله، با توجّه به سنّ بازیکنان، بلند و کوتاه می‏شود. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۱۲۸ @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صفحه ۱۷-۱۸ آیات ۱۰۶- ۱۱۹ روزهای زوج، ساعت ۹ شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۳ : چشم گفتن به خدا روزهای زوج، ساعت ۹ شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۴ : بهانه تراشی کافران روزهای زوج، ساعت ۹ شب 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
🍃بهانه بودن آیا شباهت را می‌شود خرید؟ از کجا؟ به چه قیمتی؟ نشانی‌اش را بده هر چه قدر قیمتش باشد،‌ حرفی ندارم. من مشتری شباهت تو هستم. قیمتش هر چه دارم اگر باشد هر چه دارم را می‌دهم اما از مال دنیا چیزی ندارم که در شأن شباهتت باشد همۀ دنیا هم اگر مال من بود قیمت ذرّه‌ای شباهت به تو نبود حالا که همۀ دنیا هم برای من نیست و آنچه از دنیا دارم بال ملخی هم به حساب نمی‌آید در پیشگاه عرشی تو. آبرویی دارم و جانی. آبرویم زیاد نیست جانم نیز ارزشی ندارد ولی چه کار کنم جز اینها چیز دیگری ندارم. من محتاج شباهتم هر طور که هست باید آن را پیدا کنم. خدای تو اهل معامله‌ است جان می‌گیرد و بهشت می‌دهد. تو هم که مَثَل خدا روی زمینی به من بگو برای شباهتت چه تقدیم کنم؟ آقای من! قیمتی بگذار روی شباهتت که در حد و اندازۀ توان من باشد. شباهتت را نقد می‌خواهم نکند قیمتی بگذاری تا برای به دست آوردنش مجبور باشم صبر کنم. کاسۀ صبر من لبریز است. دیگر بس است بی‌شباهت تو زندگی کردن. یار مهربانم! من خودم را این گونه شناخته‌ام تو که بهتر از من مرا می‌شناسی اگر اشتباه است، مرا از این توهم برهان. من فکر می‌کنم اگر تو را یک لحظه ببینم همۀ وجودم می‌شود اشتیاقِ شبیه شدن به تو و احساس می‌کنم در همان دمِ دیدن دنیایی شباهت پیدا می‌کنم به تو. به جایی رسیده‌ام که گمان می‌کنم درمان شبیه نبودن من به تو دیدن توست. اگر این فقط یک بهانه است گاهی بهانه را می‌شود با بر آورده کردنش از آدم گرفت. خودت را یک لحظه نشانم بده یا شبیهت می‌شوم که چه قدر خوب یا شبیهت نمی‌شوم که دیگر بهانه از دستم می‌افتد. فعلاً دلم بهانۀ دیدنت را گرفته خودی نشان بده آقا! شبت بخیر بهانۀ بودن! @abbasivaladi
🍃سرمایه خدا روی زمین می‌خواهم بهشت مشتاقم شود و خدا خودش مرا دعوت کند به بهشت. آنها که التماس می‌کنند و وارد بهشت می‌شوند نه این که بنده‌های خوبی نیستند ولی من دوست دارم از بهترین‌ها باشم. آرزو دارم که با ندای «فادخلی فی عبادی» در حلقۀ بندگان خدا وارد شوم و با دستور «و ادخلی جنّتی» داخل بهشت شوم. گواراتر از بهشت این چنینی، بهشتی نیست. «و ادخلی جنّتی» را که می‌شنوم یاد «بفرمایید»های خودمان می‌افتم. خدا به بندگان مقرّبش می‌گوید: «بفرمایید به بهشت من» خدا به چه کسانی می‌گوید: «بفرمایید به بهشت من»؟ به هر کسی نگوید به یقین به کسانی که شبیه تو هستند می‌گوید. درست می‌گویم؟ من برای «بفرمایید»ِ خدا می‌میرم پس باید شبیه تو شوم بهشت هر طور که باشد، خوب است ولی من دلم نمی‌آید وارد بهشتی شوم که پیش از آن خدا «بفرمایید»ش را نگفته باشد. زمین و زمان را به هم می‌دوزم هر چه در توان دارم به کار می‌گیرم با همۀ وجود التماست می‌کنم که تا شبیه تو نشدم، از دنیا نروم. باید مو به مو توحید تو را تا زنده‌ام یاد بگیرم و همۀ زندگی‌ام را روی پایۀ توحید تو بنا کنم. با «فقط خدا»های تو که زندگی کنم، شبیه تو می‌شوم آن وقت وارد بهشت رضوان شدن آرزوی طول و درازی نخواهد بود. تو خودت را فقط خرج خدا می‌کنی. وقتی هستی‌ات را خرج خدا می‌کنی هیچ گاه خیال نمی‌کنی که کم شده‌ای. در نگاه توحیدی تو هر کسی که فقط خرج خدا شود،‌ زیاد می‌شود. اصلاً تنها راه زیاد شدن، فقط خرج خدا شدن است. من کمم، خیلی کمم، دارم تمام می‌شوم. تمام شدن،‌ عقوبت کسی است که خودش را خرج غیر خدا کرده. تو هیچ گاه نترسیدی و تردید نکردی که خودت را فقط خرج خدا کنی من همیشه در فقط خرج خدا شدن شک داشتم تو خودت را بدهکار کسی جز خدا نمی‌دانی برای همین هم هست که خرج کسی جز خدا نمی‌شوی من خودم را بدهکار همه می‌دانم جز خدا پس خودم را خرج همه می‌کنم جز خدا. خوش به حالت! وقتی به خودت نگاه می‌کنی، می‌بینی لحظه‌های عمرت خرج خدا آبرویت خرج خدا پولت خرج خدا اشک و لبخندت خرج خدا جانت خرج خدا و هر چه داری خرج خدا. خدا هم خودش را در این دنیا خرج تو کرده و در آن دنیا همۀ خوبی‌ها را خرج تو می‌کند چه لذّتی می‌بری وقتی که خدا می‌گوید: بفرما به بهشت من. در مناجات‌هایت با خدا مرا هم جزئی از خرج‌هایت حساب کن و بگو: «خدایا! غلام سیاهی دارم که آن را هم خرج تو می کنم». بگذار با دستان تو خرج خدا شوم. شبت بخیر سرمایۀ خدا روی زمین! @abbasivaladi
🍃بزرگ ترین آرزوی هستی قصّۀ شباهت ما به تو به اندازۀ همۀ روزگار امتداد دارد. مگر می‌شود به این زودی به انتهای این قصّه رسید؟ نه ما، که همۀ عالم باید شبیه تو شوند. از فرشته‌ها هم اگر بپرسیم بزرگ‌ترین آرزویشان چیست جز شبیه تو شدن، آرزوی دیگری بر زبانشان جاری نمی‌شود. قد و اندازۀ روح هر کس را آرزوهای او تعیین می‌کند. هر کسی قلۀ آرزوهایش چیزی غیر از شبیه تو شدن بود باید بداند حقیر حقیر است. البتّه آرزو آن نیست که بر زبان می‌آید آرزو آن است که آدم را به تکاپو می‌اندازد. می‌شود آرزوهای زبانی به اندازۀ یک کوه، بزرگ باشند امّا روح آدم به اندازۀ دانۀ غباری معلّق در هوا کوچک باشد. آرزوها وقتی فراتر از زبان نروند هر چه قدر بزرگ‌تر می‌شوند مشتری‌های بیشتری پیدا می‌کنند امّا وقتی بنا می‌شود تکانی به زندگی بدهند معلوم می‌شود مشتری‌های حقیقی چه کسانی هستند. بزرگ‌تر از شبیه تو شدن آرزویی نیست. این آرزو وقتی موضوع یک شعر باشد شنونده‌های اهل حالی دارد وقتی عنوان یک کتاب می‌شود خواننده‌های زیادی پیدا می‌کند اگر کسی در باره‌اش سخنرانی کند پامنبری‌هایش بسیار می‌شود امّا اگر بنا شود شبیه تو شدن افسار زندگی را به دست بگیرد آدم‌ها یکی یکی این آرزو را می‌بوسند و کنار می‌گذارند. این آرزو از آن مقدّس‌هایی است که برای دیدن و حسرت خوردن خوب است اما برای با آن زندگی کردن نه. درست مثل خود تو ما تو را مقدّس می‌دانیم به نامت احترام می‌گذاریم به دعایت اهتمام می‌ورزیم به شکوه جشن میلادت حسّاسیم امّا راستش نمی‌دانیم اگر بیایی به خودت احترام می‌گذاریم یا نه و فرمانت را گردن می‌نهیم یا نه. وقتی که نیستی، یقیناً صدایت می‌زنیم و دوست داریم جوابمان بدهی امّا نمی‌دانیم اگر بیایی و صدایمان بزنی میلی برای پاسخ دادن به تو داشته باشیم یا نه. باید بزرگ شویم به اندازۀ آرزوی شبیه تو شدن این همه کوچک ماندن دیگر بس است. تو کمک می‌کنی تا بزرگ شویم. در این تردیدی نیست. شبت بخیر بزرگ‌ترین آرزوی هستی! @abbasivaladi
دلم هواى بقیع دارد و غم صادق عزا گرفته دل من ز ماتم صادق دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم زنم به سینه که آمد محرم صادق 🏴 شهادت رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق علیه السلام را به محضر امام زمان(عج) و پیروان راستین آن حضرت تسلیت عرض می کنیم 🏴 @abbasivaladi
🍃صبر برای خدا🍃 ❎البتّه تحمّل زندگی فقط برای بچّه‌ها، کشش محدودی دارد. اگر می‌خواهید ظرفیت قابل توجّهی در شما ایجاد شود، به وظیفه‌ای که خداوند در مقابل فرزندان بر دوشتان نهاده، توجّه کرده،برای خدا تحمّل کنید. ✅در این صورت، صبر شما چند برابر خواهد شد؛ زیرا با تحمّل بددهنی‌های همسرتان، احساس رشد می‌کنید. شما به شدّت، نیازمند تغییر دادن نوع نگاهتان به زندگی هستید. در این صورت است که زندگی با وجود تمام ناملایمات، به کامتان شیرین خواهد شد. 📌‼️به داستانی که در ادامه می‌آید، خوب دقّت کنید. تمام آنچه در این نکته باید به شما منتقل شود، در این داستان هست. مرحوم سیّد هاشم حدّاد(ره)از عرفای بزرگ معاصر و از شاگردان مرحوم آیة الله سیّد علی قاضی(ره)است. ایشان به واسطۀ تنگی معیشت، به مدّت دوازده سال در خانۀ مادرزن خویش زندگی می‌کرد. مادرزن ایشان به دلیل فقر او، رفتار بسیار بد و آزار دهنده‌ای با وی داشت. آقا سیّد هاشم می‌فرمود: چندین بار خدمت آقای قاضی عرض کردم که اذیّت‌های قولی و روحی اُمّ الزوجه به من، به حدّ نهایت رسیده است واز شما می‌خواهم اجازه دهید زنم را طلاق دهم. مرحوم قاضی فرمودند: از این جریانات گذشته، تو زنت را دوست داری؟ عرض کردم: آری. فرمودند: آیا زنت هم تو را دوست دارد؟ عرض کردم: آری. فرمودند: ابداً راه طلاق نداری. برو صبر پیشه کن. تربیت تو به دست مادرزنت می‌باشد. من هم از دستورات مرحوم آقای قاضی، ابداً تخطّی و تجاوز نمی‌کردم و آنچه این مادرزن بر مصائب ما می‌افزود، تحمّل می‌نمودم تا این که یک شب تابستانی، خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم. داخل اتاق بودم که مادرزنم تا فهمید من آمده‌ام، شروع کرد به ناسزا گفتن و فحش دادن و همین طور با این کلمات، مرا مخاطب قرار دادن. من هم یک‌سره رفتم پشت بام تا در آن جا بیفتم؛ ولی این زن، صدای خود را بلند کرد، به طوری که نه تنها من، بلکه همسایگان هم می‌شنیدند و به من، سبّ و شتم و ناسزا گفت. گفت و گفت و همین طور می‌گفت تا حوصله‌ام تمام شد؛ ولی بدون این که به او پرخاش کنم و یا یک کلمه جواب بدهم، از خانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم، بدون هدفی و مقصودی. همین طور داشتم می‌رفتم، در این حال، ناگهان دیدم من دو تا شدم. یکی، سیّد هاشمی است که مادرزن به او تعدّی می‌کرده و سبّ و شتم می‌گفته، و یکی من هستم که بسیار عالی و مجرّد و محیط می‌باشم و ابداً فحش‌های او به من نرسیده و اصلاً به این سیّد هاشم، فحش نمی‌داده و مرا سبّ و شتم نمی‌نمود. در این حال، برایم منکشف شد که این حالِ بسیار خوب و سرور آفرین و شادی‌زا، فقط در اثر تحمّل آن ناسزاها و فحش‌هایی است که وی به من داده است و اطاعت از فرمان استاد مرحوم قاضی برای من، فتحِ باب نموده است و اگر من اطاعت نکرده، تحمّل اذیت‌های مادرزن نمی‌نمودم، تا ابد همان سیّد هاشمِ محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم. الحمد لله که الآن این سیّد هاشم هستم که در مکانی رفیع و مقامی بس ارجمند و گرامی هستم. فوراً از آن جا به خانه باز گشتم و به دست و پای مادرزنم افتادم و می‌بوسیدم و می‌گفتم: «مبادا تو خیال کنی من الآن از آن گفتارت ناراحتم. از این پس، هر چه می‌خواهی به من بگو که آنها برای من فایده دارد». 💟شما هم اگر نوع نگاهتان را به اخلاق همسرتان عوض کنید، دیگر تا این اندازه، افسرده‌خاطر نمی‌‌شوید. اگر بدانید و احساس کنید که تحمّل زندگی برای خدا، شما را به مقصد آفرینش نزدیک می‌کند، به جای غم، نشاط، مهمان وجودتان خواهد شد. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص۹۵-۹۳ @abbasivaladi