eitaa logo
محسن عباسی ولدی
55.5هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
345 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃آقا! داریم آرام آرام میفهمیم که این تمدن چه بلایی بر سرمان ‌آورده. 🍃کاش غایت این تمدن حیوان شدن ما بود! او به کمتر از «بل هُم اضلّ» نمی‌اندیشد 🍃ما هر اندازه خودگرا می‌شویم شیطانی‌تر می‌شویم و هر اندازه شیطانی‌تر از انسانیتمان دورتر. از این جایی که هستیم تا «بل هم اضل» خطی می‌کشیم که نسلمان هم روی آن راه می‌رود. 🍃آقا! اگر بخواهیم از همین امروز بچه‌هایمان را از خودگرایی بیرون بیاوریم راهش چیست؟ بازی؟ باشد! ما روی حرف تو حرف نمی‌زنیم 🍃همان طور که نماز را به جماعت، یادمان داده‌ای تا یادمان نرود دست خدا روی سر جماعت است ما عبادت «بازی» را با جماعت بچه‌ها راه می‌اندازیم خودمان هم می‌شویم امام جماعت این عبادت. 🍃هر چقدر تعداد مأمومینمان را بیشتر کنیم یقین می‌کنیم که ثواب عبادتمان بیشتر است. 🍃در این جماعت، لازم نیست صدای مأمومین به امام نرسد بلکه به عکس، هرچه صدای مأمومین، بیشتر ثواب عبادت، بیشتر. 🍃اصلاً امام این جماعت باید کاری کند که صدای مأمومین به قدری بلند شود که صدای امام را کسی نشنود. این صدا اگر به خنده بلند شود فرشته‌های برای پیوستن به جماعت سر از پا نخواهند شناخت. 🍃ما این جماعت را به راه می‌اندازیم و دلمان خوش است که تو خودت هم در این عبادت شرکت می‌کنی. تو شیفتۀ این عبادت‌های به جماعتی @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۱۱ آیه ۲۵۴ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 🍂دوستان خوب لالایی خدا! هم‌وطنای عزیزِ سیل زده‌مون تو استان سیستان و بلوچستان منتظر کمک‌های ما هستن. @lalaiekhoda
🍃غریب بن غریب غربت به این نیست که کسی دوستت نداشته باشد. خیلی‌ها محبوب نیستند اما چون چیزی هم برای دوست داشتن ندارند نمی‌شود گفت غریب‌اند. غربت به این است که خوب باشی بدی راهی به تو نداشته باشد سرچشمۀ خیرات باشی هر کسی هر خیری به او می‌رسد مدیون تو باشد همه سر سفرۀ فیض تو نشسته باشند ناز اگر کنی خدا عالم را برای خریدن ناز تو به هم بریزد اما به جای ناز، خدا را التماس کنی که آزاردهندگانت را ببخشد ولی باز هم آنها که مدیون توأند آدم‌های دیگر را بیشتر از تو دوست داشته باشند آدم‌های دیگری که حتی تو را دوست ندارند و برخی دشمن تو هم هستند. گاهی حتی آنچه بیشتر از تو دوست دارند آدم هم نیست چیزی در حد و اندازۀ چرک کف دست است. چطور می‌شود آدم پولش را بیشتر از تو دوست داشته باشد؟ یا خانه و کاشانه‌اش را؟ باز هم به شرف کسی که زن و فرزندش را بیشتر از تو دوست دارد. آقا! تو مگر چه عیبی داری که دوستانت کم‌اند عاشقانت کمتر و کشته مرده‌هایت ناچیز! دیگر باید چه کنی که دوستت داشته باشیم؟ چه چیزی باید داشته باشی که عاشقت شویم؟ آنها که امروز محبوب‌اند و برای خودشان کشته مرده‌ها دارند چه چیزی دارند که تو نداری؟ کاش یک بار به من می‌گفتی که انتهای قصۀ غربت تو کجاست؟ شبت بخیر غریب بن غریب! @abbasivaladi
📌آیا محدودیت، مشکل‌ساز نیست؟ ❓من قبل از انقلاب، تمام برنامه‌های مبتذل را می‌دیدم و مانند من هم بسیار بودند. کسانی که این برنامه‌های مبتذل را می‌دیدند، انقلاب اسلامی را به پا کردند؛ امّا الآن ببینید در خیابان‌هایمان چه خبر است. آیا فکر نمی‌کنید که محدودیت‌های بیش از حد، ما را به این جا رسانده است؟ در زمان طاغوت، هر کس هر طور که می‌خواست، زندگی می‌کرد؛ امّا در نهایت، همان‌هایی هم که بداخلاقی می‌کردند، خواستار جمهوری اسلامی شدند و خواستند که اسلام بیاید و آنها پاک شوند. 1⃣ مقایسۀ نادرست دورۀ طاغوت و امروز ✅فکر می‌کنم که باید مقایسۀ میان زمان طاغوت و امروز را خیلی شجاعانه انجام داد. بنده به هیچ وجه معتقد نیستم انحراف در زمان شاه، آسان‌تر و دمِ‌دست‌تر از امروز بوده است. دلیل هم دارم. 🔰ابزارهای لازم برای انحراف در آن زمان با ابزارهای امروز، اصلاً قابل مقایسه نیست. شما در زمان شاه، چند ابزار برای انحراف داشتید؟ 1⃣ تلویزیون. 📺 اوّلاً در آن زمان، خانواده‌هایی که تلویزیون نداشتند کم نبودند. از این که بگذریم، باید دید تلویزیون چند ساعت برنامۀ مبتذل داشت و ابتذال در تلویزیون تا چه اندازه بود؟ چند بار در تلویزیون، صحنه‌های مستهجن آن‌چنانی پخش می‌شد؟ چند بار ابتذال در فیلم‌های تلویزیونی از حدّ پوشش نیمه‌عریان زن و رفتارهای زنندۀ میان یک زن و مرد، بالاتر می‌رفت؟ چند بار اعمال حیوانی در تلویزیون به نمایش گذاشته می‌شد؟ شاید همین جا برخی بگویند: درست است که تلویزیون، حدودی را رعایت می‌کرد؛ امّا در برخی از برنامه‌هایی که از طرف حکومت طرّاحی می‌شد، چیزهایی را که حتّی در تلویزیون نمایش نمی‌دادند، در خیابان‌ها در ملأ عام، نمایش می‌دادند. این را هم می‌دانیم؛ امّا بروید از قدیمی‌ها بپرسید که این مسئله در چند شهر و چند بار اتّفاق می‌افتاد؟ چند نفر از جمعیت حدود سی میلیونی آن زمان، این صحنه‌ها را می‌دیدند؟ امّا در شبکه‌های ماهواره‌ای امروز، چه چیزی از مسائل مستهجن قابل تصوّر است که به نمایش در نیاید؟ 2⃣ نشریات. 🗞یکی دیگر از این ابزارها، نشریات بود. در زمان طاغوت، چند نشریۀ مبتذل وجود داشت؟ در این نشریات، چه می‌نوشتند؟ این نشریات، در چه شمارگانی منتشر می‌شد؟ چند نفر مخاطب این نشریات بودند؟ بدون تردید، تعداد نشریات، میزان فسادی که در آنها بود و تعداد مخاطبانشان، قابل مقایسه با همین چیزها در ماهواره نیست. در آن زمان، چه تعداد از این نشریات به روستاهای ما می‌رسید؟ امروز چه تعداد از روستاهای ما در معرض تهاجم شبکه‌های ماهواره‌ای هستند؟ 3⃣سینما. 🎥پیش از انقلاب، سینما هم بود؛ امّا در کلّ کشور، چند سینما وجود داشت؟ فیلم‌های سینمایی مبتذل تا چه اندازه پرده‌دری می‌کردند؟ اگر کسی آنچه را در ماهواره‌ها پخش می‌شود، با ابتذال سینمای زمان رژیم شاهنشاهی مقایسه کند، متوجّه خواهد شد که تفاوت، از زمین تا آسمان است. 📛امروزه ابزارهای انحراف، هم فراوان شده‌ و هم به راحتی به دست می‌آید و هم جمعیت بسیاری را در بر می‌گیرد. شما با داشتن یک آنتن ماهوارۀ معمولی، می‌توانید به دو هزار شبکه دست پیدا کنید که اکثر قریب به اتّفاقشان، ایمان‌سوز و خانمان‌برانداز است. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان ص۲۴۱ @abbasivaladi
🍃گره گشای زندگی عجیب است هر وقت که احساس می‌کنم کمی تو را شناخته‌ام قصه‌ای را ورق می‌زنی در زندگی تا یقین کنم که هنوز تو را نشناخته‌ام که نشناخته‌ام. گرهی افتاده بود به کارم. گرهش پیچ در پیچ بود. سرپنجۀ خودم که توان باز کردنش را نداشت رو زدم به تو ولی گویی گرهش باز نشد که هیچ، بیشتر هم شد. سرپنجه‌های یأس فشارشان را روی حنجرۀ امیدم زیاد کردند صدای خس خس نفس امید را می‌شنیدم و چشمان نیمه بازش را می‌دیدم. پیش خودم مرور می‌کردم التماس‌هایی را که به تو کردم با خودم می‌گفتم ... بگذار نگویم چه می‌گفتم. در میانۀ این دست و پازدن‌های مرگ‌آلود امید ناگهان چشمی بستم و باز کردم و دیدم گره‌ها را یکی یکی باز کرده‌ای گویی اصلاً گرهی در کار نبوده. کلاف باز شده را هم طوری روی زمین رها کرده بودی که شکل یک لبخند را درست کرده بود. لبخندش معنادار بود. گویی از طرف تو داشت به من می‌گفت: دیدی هنوز نشناختی‌ام؟! باشد، قبول، من هنوز تو را نشناخته‌ام. ولی این گره‌هایی که به دست تو باز می‌شود پیامی دارد برای من که آرامم می‌کند. پیامش این است: ناامید نباش از شنیدن صدای شب بخیر یارت. شبت بخیر گره‌گشای زندگی‌! @abbasivaladi
🍃معنای همه زیبایی ها عشق زمینی باشد یا آسمانی، فرقی نمی‌کند عاشق اگر عاشق باشد معشوقش را زیبا می‌بیند. در دنیایی که ما در آن نفس می‌کشیم وقتی کسی عاشق می‌شود و معشوقش بر و رویی ندارد مردمی که عشق را نمی‌فهمند خرده می‌گیرند به عاشق که چرا عاشق کسی شده‌ای که زیبا نیست. مردم یک سوی قصّه را خوب فهمیده‌اند عشق و زیبایی رفیق دیرین هم هستند امّا آن سوی قصّه را ندیده‌اند که عاشق جز زیبایی از معشوقش چیز دیگری نمی‌بیند. چه ساده‌اندیش‌اند کسانی که می‌خواهند زشتی‌های معشوق را پیش نگاه عاشق به تصویر بکشند تا دل عاشق را از معشوق بکَنند غافل از این که هر آنچه در نگاه آنان زشت است همان زیبایی‌هایی است که دل عاشق را برده. من از عاشق‌هایی که دل به معشوقی داده‌اند که از نگاه مردم جمالی ندارد خوشم می‌‌آید به گمانم اینها صادقانه‌ترین عشق‌ها را دارند و به کسانی که عاشق‌ صورت‌های زیبا شده‌اند، بدبینم چون نمی‌دانم اگر این صورت زیبا برود عشقشان می‌ماند یا نه و اصلاً نمی‌دانم اگر این صورت زیبا نبود عشقی می‌آمد یا نه و حالا می‌شود خوب فهمید چرا عاشقانی که ندیده، دل سپرده‌اند از صادق‌ترین عاشق‌ها هستند. آقا! درست است که بارها و بارها از تو خواسته‌ام برای کمک کردن به عاشق شدنم رخی از خویش نشانم بدهی امّا راستش می‌ترسم که عیار عشقی که پس از دیدنت در دلم پدید می‌آید آن قدرها که باید، بالا نباشد. من دوست دارم ندیده، عاشقت شوم چون به این عشق، بیشتر از عشق‌های دیگر اعتماد دارم. راستش وقتی می‌شنوم کسانی بی آن که تو را ببینند در آتش عشقت دست و پا می‌زنند به حالشان غبطه می‌خورم بیشتر از کسانی که تو را دیدند و پس از آن، از عشق تو جان دادند. تو برای عاشق شدن ما چیزی کم نداری که محتاج دیدنت باشیم دیدن وقتی خوب است که مزد عاشق شدن باشد من دیدنی را که مقدمۀ عاشق شدن است ... چه بگویم؟ بگویم دوست ندارم؟ نمی‌توانم پس بگذار فقط همین را بگویم من دیدنی را دوست دارم که مزد عاشق شدنم باشد اگر می‌شود، عاشقم کن حتّی اگر مزد عاشق شدنم را هم نمی‌دهی من با همین عشق مزد دنیا و آخرتم را می‌گیرم. شبت بخیر معنای همۀ زیبایی‌ها! @abbasivaladi
🌸مادرتر از همه🌸 🌸چرا می‌گویند مرد نمی‌تواند حس مادرانه داشته باشد؟ مادرهای مهربانی که عاشق پیشه‌اند باید بیایند در کلاس اول مدرسۀ مهربانی تو ثبت نام کنند. 🌸نوازش همۀ مادرها با دستان لطیفشان یک سو نوازش‌های تو با دستان مردانه‌ات یک سوی دیگر. لطافت نوازش‌های همۀ مادران بی‌آبرو می‌شود در کنار نوازش‌های تو. 🌸آقا! کلاس مادری بگذار تا همه بفهمند کسانی که بی تعلیم تو مادری کرده‌اند باید برای مادری کردن‌هایشان تا پایان عمر استغفار کنند. خدا کند که خدا توبه‌شان را قبول کند. 🌸بگذار این را بگویم و تمام کنم آقا! تو که از مادران مادرتری برای این است که شاگرد مدرسۀ فاطمه‌ای. شما همه‌تان مادری کردن را از فاطمه آموخته‌اید. @abbasivaladi
3⃣ کارهای هنری و خیریّه ✨اگر وقت اضافه‌ای در طول روز پیش آمد، می‌توان آن را به کارهای خیریّه‌ و هنری گذراند. ✅ الزاماً نباید کاری را کار به حساب آورد که در آن پول باشد؛ بلکه می‌توان با شرکت در کارهای خیریّه، برکت معنوی زندگی را دو چندان کرد. ✳️ بسیارند زنانی که در کنار تربیت فرزند و همسرداری موفّق، در کار رسیدگی به امور فقرا، فعّالیت می‌کنند که هم بازتاب اجتماعی دارد و هم آرامش را برای آنان به ارمغان می‌آورد. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول،ص ١۶۵ @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۱۲ آیه ۲۵۵ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب منبع قصّه این برنامه👇 📚برگرفته از کتاب « الأمالی، صفحه 593» اثر شیخ صدوق. 🍂دوستان خوب لالایی خدا! هم‌وطنای عزیزِ سیل زده‌مون تو استان سیستان و بلوچستان منتظر کمک‌های ما هستن. @lalaiekhoda
🍃روز_مادر روز میلاد مادر تو بود. ما نام این روز را گذاشته‌ایم: روز مادر. در این روز به مادرهایمان هدیه می‌دهیم. هر کسی به وسع خودش چیزی برای مادرش می‌خرد که دوستش داشته باشد. مادر تو مادر ما هم هست. نیست؟ نگو نیست که همۀ دلخوشی ما در دنیا همین است: مادر تو مادر ما هم هست. تو چه می‌خواهی به مادرت بدهی آقا! بگو که ما نیز همان را به رسم هدیه بگیریم و به مادرت بدهیم. خواستم بگویم تو دلت را هدیه می‌کنی به مادرت دیدم از همان اوّل دلت را داده‌ای به مادر. فکر کردم و فکر کردم تا این که به ذهنم رسید نکند اشکت را هدیه می‌کنی به مادرت؟ آری؟ اشکت را؟ می‌شود به من بگویی کدام قطره از قطرات اشکت را هدیه می‌کنی به مادرت؟ شبت بخیر عزیز مادر! @abbasivaladi
5⃣ دست دادن ✔️برخی از ما تنها در مهمانی‏ های رسمی به دیگران، دست می ‏دهیم و یا در خانه، فقط به بزرگ‏ترها دست می‏ دهیم؛ امّا دست دادن به فرزندان، حتّی در کودکی، نشان از محبّت ما به او دارد. 🤝 دست دادن، علاوه بر این که موجب آمرزش گناهان می ‏شود، باعث ایجاد محبّت و از بین رفتن کینه‏ هاست. 💞وقتی به فرزندمان دست می‏ دهیم، دستمان را نکِشیم تا او دستش را بکِشد. این کار، پیام محبّتی را که از راه دست منتقل می‏ کند، جذّاب‏تر و عمیق‏تر می‏ کند. ✳️ اگر دقّت کرده باشید، در میان کارهایی که محبّت رفتاری محسوب می‏ شوند، سه رفتار وجود دارد که با ارتباط جسمی پدر و مادر با فرزندان، محقّق می‏ شود: بوسیدن، نوازش و دست دادن. ✨توصیۀ دین به این گونه ابراز محبّت، نشان از جایگاه ویژۀ ارتباط جسمانی در ابراز محبّت دارد. فلسفۀ این توصیه، می‏ تواند این نکتۀ مهم باشد که میزانی از محبّتی که در درون ما نسبت به طرف مقابلمان است، با لمس کردن، منتقل می‏ شود. ✅ خود ما هم این نکته را حس می‏ کنیم. وقتی که با کسی رو به رو می ‏شویم و او با ما دست می‏ دهد، آن هم محکم و با احساس، بعد هم روبوسی می‏ کند و دست نوازشی هم روی سرِ ما می ‏کِشد، میزان قابل توجّهی از مهر و عاطفه به ما تزریق می‏ شود. ❇️ شاید به همین دلیل هم باشد که به ما توصیه شده اگر از دست کسی عصبانی هستید و مَحرم شماست، با دستتان او را لمس کنید تا آرام شوید. آرامشی که نتیجۀ لمس کردن است، می‏ تواند به جهت انتقال همین پیام عاطفی از طرف شما به او باشد. ⬅️ادامه دارد..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص۱۲۵ @abbasivaladi
‼️👇‼️👇‼️منتشر شد‼️👇‼️👇‼️ «در میانِ روضه هایت زندگی کردن خوش است» 👆 این کتاب می‌خواهد بگوید می‌شود روضه خواند و گریست؛ امّا رسم زیستن را هم یاد گرفت. ❇️ آمیختگی سبک زندگی با روضه،‌ ویژگیِ برجستۀ این کتاب است: "وقتی در متن روضه‌های تو زندگی می‌کنم، حال و هوایم چه قدر فرق می‌کند با وقتی که روضه‌ها را در حاشیۀ زندگی می‌شنوم. تا به حال روضه‌ها را شنیده‌ام و حالا می‌خواهم با آنها زندگی کنم. زندگی با روضه‌ها کار هر کسی نیست. نگاه لطف تو اگر نباشد، زندگی با روضه‌ها مقدور نیست." 👇👇👇👇👇
🔰وقتی بحث هیئت و خانواده مطرح شد،‌ سؤالی جدی ذهن متولیان هیئت‌های انقلابی را به خود مشغول کرد: ❓«نقطۀ تلاقی هیئت و خانواده کجاست؟» مداحان و شاعران دو عنصر اصلی از ارکان هیئت را تشکیل می‌دهند. پاسخ روشن به این سؤال می‌تواند،‌ مسیر شاعران آیینی و ستایشگری مداحان را طوری تغییر دهد که از ظرفیت هیئت برای تأثیرگذاری مثبت بر خانواده و سبک زندگی استفاده‌ کنند. 👆 این کتاب مجموعه‌ای از متن‌های ادبی است که میان موضوعات مختلف و کاربردی در حوزۀ خانواده و تربیت فرزند با روضه‌های کربلایی اتصال برقرار می‌کند. ✅ این کتاب می‌تواند در ایده‌پردازی به شاعران آیینی و ستایشگران اهل بیت علیهم السلام راهگشا باشد و هیئت را بدون این که از مسیر خود خارج کند،‌ به فضایی برای تقویت بنیان خانواده و بالا بردن انگیزۀ مخاطبان در جهت عمل کردن به آموزه‌های تربیتی و اخلاقی خانواده تبدیل کند. @bemaniha
برا تهیه و ارسال کتاب به این شماره پیام بدید👇 📞0910 585 63 11 @Aiene_fetrat این شماره هماهنگی پخش انتشارات آیین فطرته.
🍃معشوق ترین دلبر دنیا دل! دل! دل! دلم کجایی؟! چرا ساکتی؟ جواب نمی‌دهی؟ هوای کربلا زده به سرت؟ خب کمی صبر داشته باش! همین روزها هوای کربلا می‌خورد به سر و صورتت! دل! دل! دل!‌ دلم کجایی؟! بین الحرمین بی‌شکیبت کرده؟ خب کمی تاب بیاور! همین روزها در بین الحرمین شیرین‌ترین تحیر را خواهی چشید؟! تحیرِ اوّل عباس یا اوّل حسین را؟ دل! دل! دل! دلم کجایی؟! کندن از نجف برایت سخت است؟ یاد شب‌های کربلا باش شاید کمی آرام شوی. آه! شب‌های کربلا، بین الحرمین، حرم حسین، حریم سقا خوب اگر نگاه کنی از در و دیوار حرم حسین تا حریم سقا دارد علی می‌بارد علی! علی! علی! آقا! به داد دلم برس! و او را نجات بده از این حیرت دارد کم کم از نجف می‌رود، تاب آوردنش سخت است شوق کربلا کم طاقتش کرده، دوری از کربلا دشوار است الآن باید چه کار کند؟ غصۀ تمام شدن لحظه‌های نجفی را بخورد یا با شوق نزدیک شدن به کربلا نفس بکشد؟ امشب خواستی شب بخیر بگویی به من گره از این کلاف سر در گم هم بگشا. شبت بخیر دلبرترین معشوق دنیا! @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 پرسش‌های گام سوم⬇️ ⁉️احترام به مادر ظالم 🔰ما چهار خواهر و پنج برادر هستیم. پدرم چند سال پیش از دنیا رفت. مادرم با سه تا از برادرانم با هم هستند. آنها هر میراثی که پدرم بر جای گذاشته بود، به نفع خودشان جمع کردند. ❓حالا شما می‌گویید باید به پدر و مادر، احترام گذاشت. وظیفۀ ما در مقابل این مادر چیست؟ @abbasivaladi
🍃شوق انتظار امروز بنا بود از کسی که دوستش دارم هدیه‌ای برسد به دستم. اوّل صبح چشمم را که باز کردم خودش بی آن که از من اجازه بگیرد، به در دوخته شد. گویی جایی جز در را نمی‌دیدم و گوشم جز صدای در، توان شنیدن هیچ صدایی را نداشت. هر بار که صدای در می‌آمد، دست و پا و چشم‌هایم از هم سبقت می‌گرفتند برای رفتن به سوی در. وقتی در باز می‌شد و می‌دیدم پیکی در کار نیست دلم می‌شکست. صدای شکستنش را فقط خودم نه،‌ دیگران هم می‌شنیدند. خبر رسید اگر آفتاب از میانۀ آسمان رد شود دیگر نباید منتظر بنشینی. این خبر که آمد، گویی آفتاب سر لج گذاشت با من. اگر تا آن موقع عروسانه راه می‌رفت حالا شده بود اسب تیزتک. دلم پیش در نشسته بود. خودم در خانه پشت پنجره. آفتاب به میانۀ آسمان رسید و کمی هم رد شد ولی پیکی به در نکوبید و گفتند امروز نه، شاید فردا. و باز هم خورشید سر لج گذاشت با من آرام آرام روی آسمان قدم برمی‌داشت؛ مثل عروسی که پر از ناز است. آقا! بگذار امشب از خودم دفاع کنم. امشبی را راضی باش که بر سر خودم نکوبم. منتظری بگویم: کاش به اندازۀ یک هدیه برایم ارزش داشتی و منتظرت بودم. ولی بگذار این طور بگویم: تو یک بار به من وعده بده کلوخی را نه فردا، نه هفتۀ دیگر، نه یک ماه بگو یک سال دیگر، نه، چند سال اصلاً زمانی تعیین نکن. بگو یک کلوخ را در زمانی که نمی‌گویم، برایت خواهم فرستاد. این وعده را به من بده و ببین که انتظار را طوری معنا می‌کنم که حس امروزم را بشود هر نامی گذاشت جز انتظار. قبول نداری،‌ امتحانم کن. آقا! اگر خواستی امتحانم کنی حرفی ندارم کلوخی را که تو از روی زمین برداشته‌ای برایم بفرستی. کلوخی که دست تو را لمس کرده الماس‌ترین سنگ روی زمین است. امّا اگر دلت خواست یک تار موی خود را بگذار کنار پودی از سجاده‌ات و همراه کن با یک دانه از تسبیحت و وقتی خواستی برایم بفرستی همه را بگذار روی مُهر تربتت و اینها را بپیچ در قطعه‌ای از شال عزایت و بریده‌ای از عمامه‌ات را بندی کن و شال عزا را با آن ببند و بده به غلامی که شب و روز خدمتت را می‌کند برایم بیاورد. یقین بدان که اگر بگویی چشم بر هم زدنی هدیه‌ات به دستم خواهد رسید من از شوق انتظار همین چشم زدن را هم زنده نخواهم ماند. من از انتظار می‌میرم،‌ یقین دارم. قبول نداری امتحانم کن! شبت بخیر معنای انتظار! @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
(قسمت سیزدهم، بخش اول) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸آسیب خلأ آموزش سبک زندگی قرآنی و اهل بیتی در سیستم آموزشی؛ 🔹ضرورت پرداختن به سیرۀ اهل بیت علیهم‌السلام در هیئت‌ها؛ 🔸تفاوت چشمگیر میان نوع نگاه به ازدواج در فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام با جامعۀ امروز 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۶ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
(قسمت سیزدهم، بخش دوم) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸آسیب خلأ آموزش سبک زندگی قرآنی و اهل بیتی در سیستم آموزشی؛ 🔹ضرورت پرداختن به سیرۀ اهل بیت علیهم‌السلام در هیئت‌ها؛ 🔸تفاوت چشمگیر میان نوع نگاه به ازدواج در فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام با جامعۀ امروز 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۶ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
187 درس صد و هشتاد و هفتم من از دنیا چه قدر کوچیک‌ترم؟.pdf
220.9K
صد و هشتاد و هفتم: من از دنیا چقدر کوچیک‌ترم؟ ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️می‌دونید چرا بخش قابل توجّهی از آیات قرآن، درباره دشمنای خداست؟ ⁉️بیشترین آیه در مورد کدوم دشمن خدا نازل شده؟ ⁉️«نگاه کامل داشتن به دنیا» به چه معناست؟ چه ضرورتی داره؟ @abbasivaladi
🍃صاحب زمان همیشه برایم این یک سؤال سخت و پیچیده بوده که چگونه می‌شود علاقه‌ها و سلیقه‌ها را عوض کرد؟ اصلاً مگر اینها عوض شدنی هستند؟ من رنگی را دوست دارم و رنگی را دوست ندارم. به غذایی میل دارم و از غذای دیگری خوشم نمی‌آید. به کاری علاقمندم و از کار دیگری متنفّر. کسی را دوست دارم و از یک نفر دیگر بدم می‌‌آید. چگونه می‌شود این علاقه‌ها را جا به جا کرد؟ یعنی چیزی را که دوست ندارم دوست داشته باشم و از چیزی که دوست دارم، بدم بیاید. پای حرف عاقل‌ها نشسته بودم کشکولی از حرف‌های گوناگون شنیده بودم ولی هیچ کدامشان پاسخ سؤالم نبود. می‌گفتند به آنچه دوست نداری فکر کن خوبی‌هایش را در نظر بیار به احتیاجی که به آن داری بیندیش آرام آرام خواهی دید که محبّتش به سراغت خواهد آمد. فکر کردم، در نظر آوردم و اندیشیدم ولی اتّفاقی نیفتاد. راستش همیشه پیش خودم می‌گفتم مگر این عاقل‌ها معنای دوستی را می‌فهمند که می‌خواهند برای دوست داشتن‌های من نسخه بپیچند؟ نسخه‌های اینها خیلی که به کار بیاید تحمیل یک کار بر من است من وقتی مجبور می‌شوم کاری را خلاف میلم انجام دهم می‌ترسم که بذر تنفّر از آن کار در دلم کاشته شود. من دنبال تغییر یافتن مبدأ میلم بودم می‌خواستم دوستی‌هایم را عوض کنم و نسخۀ آنها به کارم نمی‌آمد. تا این که نشستم پای صحبت عاشقی که وقتی از زندگی‌اش گفت، پاسخ سؤالم را یافتم. او از همان لحظه‌ای که عاشق شده بود میلش عوض شده بود. هر چه را که معشوق دوست داشت، به آن عشق می‌ورزید و چه قدر از دوست‌داشتنی‌های امروزش جزو دوست‌نداشتنی‌های دیروزش بود و از هر چه معشوق دوست نداشت متنفر شده بود و چه قدر از دوست‌نداشتنی‌های امروزش جزو دوست‌داشتنی‌های دیروزش بود و فاصلۀ میان دوست نداشتن‌ها و دوست داشتنش‌هایش همان زمانی بود که دلش را به آن معشوق داده بود. همۀ آنچه را که در کشکول‌های پر از نکتۀ عاقل‌ها نیافتم در قصّۀ زندگی این عاشق یافتم. برای عوض شدن دوست‌داشتن‌ها راهی به جز عاشق شدن نیست. باز هم به خودم برمی‌گردم و نگاه می‌کنم به دوست‌داشتنی‌هایم میان این دوست‌داشتنی‌ها تا دوست‌داشتنی‌های تو فاصله از زمین تا آسمان است. با نسخۀ عاقل‌ها اگر بخواهم پیش بروم عمر نوح را هم اگر داشته باشم باز هم به اوّل راه نمی‌رسم. وقت تنگ است. باید عاشق شوم. کاری برایم کن آقا! حال و روزم خراب است. شبت بخیر صاحب زمان! @abbasivaladi
🔸جمله‌سازی🔸 💟تعداد افراد در این بازی هر چه‌قدر بیشتر باشد، بازی، گرم‏تر می ‏شود. ✅نفر اوّل یک کلمه می‏ گوید. نفر دوم، آن کلمه را به زبان آورده، یک کلمۀ دیگر به آن اضافه می‏ کند. نفر سوم، دو کلمۀ قبلی را می‌گوید و یک کلمه به آن اضافه می‏ کند. ❇️اضافه‏ کردن کلمات، باید معنادار باشد؛ یعنی قابلیت کلمه‏ سازی با کلمات قبلی را داشته باشد. ✳️در این بازی، کسانی که کلمات قبلی را فراموش می‌کنند و یا این که کلمه‏ ای را به کلمات قبلی اضافه کنند که در کنار آنها معنایی نداشته باشد، بازنده ‏اند. ✨بالا رفتن قدرت حافظه، از مزایای این بازی است. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۱۰۷ @abbasivaladi