n073 تا ساحل،پرسشهای گام سوم،راه تقویت ایمان شوهر.mp3
4.43M
🎧 پرسشهای گام سوم⬇️
⁉️راه تقویت ایمان شوهر
🔰دوست دارم شوهرم ایمانی قوی داشته باشد و به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله معتقد باشد. شوهرم نماز میخواند؛ امّا نمازش با حضور قلب نیست. ما یک سال و دو ماه است که عقد کردهایم. پس از عقد فهمیدم که او دروغ گفتن را خوب بلد است؛ در حالی که من تصوّر دروغ گفتن را هم نمیتوانم بکنم. من چیزی را از او پنهان نکردهام و تمام کارهایم را به او گفته و میگویم. همین هم باعث شده که دروغ گفتن او کم شود.
✅ شوهرم اهل نماز و پول حلال به دست آوردن است. او خوشاخلاق و مهربان هم هست؛
❓امّا به من بگویید چه کنم که دروغ نگوید و معنویتش تقویت شود؟
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_دوم
#کتاب_صوتی
#قایق_مهربانی
#بایدهای_زندگی_مشترک1
@abbasivaladi
❌رسوا شدن پس از ازدواج❌
❌برخی هم میگویند: «ما اگر به تحقیقکننده راست بگوییم و ازدواج اینها هم سر بگیرد، همین فرد، حرفهای ما را کف دست داماد یا عروس و یا خانوادۀ آنها میگذارد و آن وقت است که باید یک دشمن جدید را در زندگی خودمان تجربه کنیم. پس چیزی نمیگوییم و خیالمان را راحت میکنیم».
1⃣ چند جمله با کسانی که افشای راز میکنند
✅یک نفر در بارۀ خواستگار دخترش، برای تحقیق به سراغ همسایۀ پسر رفته و از او سؤال میکند. این شخص با سؤال خود، به این همسایه ابراز نیاز میکند.
✳️ او به معنای حقیقی کلمه، سائل است. همسایه هم احساس مسئولیت کرده و آنچه را میداند، بدون هیچ مزد و منّتی، در اختیار او قرار میدهد.
❇️ همسایه وقتی این حرفها را میزند، این شخص را امین حساب کرده و حرفها را به رسم امانت در اختیار این شخص قرار میدهد.
🔰پس چند اتّفاق در این جا افتاده:
1⃣درخواست این شخص از همسایه، 2⃣ احساس مسئولیت همسایه و 3⃣اعتماد همسایه به این شخص و به امانت گذاشتن این حرفها.
4⃣اتّفاق چهارم را رقم میزند که همان خیانت به همسایه است و در پی آن، 5⃣اتّفاق پنجم هم میان همسایهها رخ میدهد که حدّ اقلش به هم ریختن رابطههاست و شاید برخی خطرات دیگر هم داشته باشد.
📛زشتی این کار، در این جا متوقّف نمیشود. این کار عاملی میشود برای اینکه دیگران هم به این نتیجه برسند که در هنگام تحقیق، اطّلاعات درستی در اختیار تحقیقکنندگان قرار ندهند.
⚠️ این هم یعنی سدّ راه خیر شدن؛ یعنی عاملی برای پایهگذاری زندگیهای سست؛ یعنی بنیان گذاشتن یک سنّت بد که همانا راست نگفتن و خیرخواهی نکردن در موارد مشورت است؛ یعنی عاملی برای فراموش شدن یک سنّت خوب که خیرخواهی در مسئلۀ ازدواج است.
⬅️ ادامه دارد ....
📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص ۱۴۵
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
#ازدواج
@abbasivaladi
🌙روح نماز
مگر میشود در ماه مهمانی خدا بود
ولی به مهمانی افطار تو فکر نکرد؟
خیال مهمانی تو لحظهای رهایم نمیکند.
پیش از افطار در خانهات باز است. نه؟
اگر دعوتم کنی، قبل از باز شدن در خانهات
میآیم و مینشینم پشت در.
در که باز شد، دوست دارم اوّلین نفر باشم که پا به صحن خانهات میگذارم.
قبل از اذان مغرب چه کار میکنی؟ نمیدانم
امّا وقتی که مرا دعوت کردی ، اذان مغرب که شد
میشود خودت اذان بگویی آقا؟!
اذانت را نمیخواهد سرعت ببخشی.
ضعف روزه را صدای اذان تو از میان میبرد.
اگر نگران تشنگی و گرسنگی ما هستی
خیالت راحت که با شنیدن صدای تو، هم سیر میشویم و هم سیراب.
بعد از اذانت بایست به نماز مهربان من!
ما با صدای تو افطار میکنیم
و با نمازت جرعه جرعه شراب بهشتی مینوشیم.
نمازت را طول بده.
کسی که نماز تو را میشنود، از دنیا سیر میشود.
یک بار شنیدن نماز تو
یک عمر غذای جسم و جان میشود برایمان.
کاش حسرت به دلم نماند
و این خیالها روزی لباس تحقّق بپوشد!
شبت بخیر روح نماز!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
195 درس صد و نود و پنجم کی میدونه کی، کجا و چه جوری از دنیا میره؟.pdf
219.2K
#درس صد و نود و پنجم:
کی میدونه کی، کجا و چه جوری از دنیا میره؟
✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا میکنید:
⁉️تصویری که علّامۀ مجلسی از بعد از مرگمون نشون داده رو دیدید؟
⁉️چه جوری می شه از مسائل غافل کننده دور شیم؟
⁉️هدف اصلی شیطون از مشغول کردن فکر و ذهن ما چیه؟
@abbasivaladi
🍃صادق ترین بنده خدا
یک روز همۀ نقّاشیهای انتظارم را
در میان آههای حسرتم قاب میکنم
و نصبشان میکنم روی سینۀ آسمان.
من میدانم این نقّاشیها
میتوانند بار یک دنیا حرف را به دوش بکشند.
امشب دوست دارم عاشقی را بکشم
که کنار باغچۀ حیاط خانهاش نشسته
و چشم به در دوخته
نمیدانم در را چه طور بکشم تا هم بفهمند
این در مدّتهاست باز نشده
عاشق با خودش عهد کرده
این در را به روی کسی جز معشوق سفر کردهاش باز نکند.
و نمیدانم چطور باد را بکشم
که وقتی تند میوزد و در را به صدا در میآورد
چگونه دل عاشق را طوفانی میکند.
اگر بتوانم در را طوری بکشم که معلوم شود مدّتهاست باز نشده
همه میفهمند که عاشق
با خودش عهد کرده تا معشوق نیاید
دلش را با بیرون رفتن خوش نکند.
طرز نگاه عاشق را وقتی که چشم به در دوخته چگونه باید کشید
تا کسی که نگاهش میکند
خوب بفهمد این چشمها مدّتهاست
که به جایی جز این در دوخته نشده.
من نقّاشیام را در یک روز برفی میکشم
و عاشق را زیر بارش برف نشان میدهم
روی تنش، روی سرش، روی صورتش
دانههای برف نشسته و سفیدش کرده
امّا او هنوز چشم به در دوخته و داخل نرفته.
آقا!
من منتظرت نیستم
چون چشمم به همه جا خیره است، جز مسیر آمدن تو
گوشم را تیز کردهام برای همه چیز، جز صدای پای تو.
ولی میخواهم منتظرت باشم
پس باید شبیه تو شوم
میخواهم زبانم مثل زبان تو، زبان خدا شود
پس باید از هر چه آلودگی است، پاک شود.
روی زبان تو حتّی گرد دروغ هم ننشسته
من وقتی میخواهم بگویم تو تا به حال دروغ نگفتهای
خجالت میکشم.
دروغ کجا و زبان تو؟!
میشود بگویی کسی که از تعفّنهای دروغش
فرشتگان خدا به خدا گلایه میکنند
تا ابتدای وادی انتظار تو چه قدر فاصله دارد؟
ما از شما آموختهایم کسی که دروغ میگوید ایمان ندارد.
بدون سرمایۀ ایمان چگونه میشود منتظر تو شد؟
و شنیدهایم دروغ، دروغ است؛ کوچک و بزرگ ندارد
پس وای به حال کسی که دهانش خزانۀ انواع دروغهاست
و با وجود این خزانۀ گندآلود
باز هم مدّعی انتظار توست!
به گمانم بزرگترین دروغی که چنین دروغگویی میگوید
همین ادّعای انتظار توست.
ما با این ادّعاهای دروغ، راه آمدنت را سد کردهایم
ولی خودت هم خوب میدانی
که وقتی به حال و روز خرابمان فکر میکنیم
چه قدر مضطرب و مشوّش میشویم
مثل همین حالا که وحشت در خونمان دویده
و به همۀ وجودمان سرایت کرده.
میخواهم زبانم را از همۀ دروغها پاک کنم
من مقام انتظار تو را به هیچ منفعتی نمیفروشم.
شبت بخیر صادقترین بندۀ خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
چقدر دلم تنگ شده برای پاکی های دوران کودکی ام!
🍃اشک رقیب
دلم را میشکست.
آهش نفسم را بند می آورد
🍃امروز در مسابقههای دنیایی
که تو مقصدش نیستی
رقیب، دشمن من است.
اشک که میریزد
دلم خنک میشود.
آه که میکشد
نعرۀ شادی، در و دیوار دلم را می لرزاند.
🍃رقابتهای دوران کودکی
شادی در شادی بود.
رقابتهای امروزم
شادی در غم و غم در شادی است.
شادی من در غم رقیبان
و غمم در شادی آنان.
خستهام از این همه خودخواهی!
🍃رقابتهای کودکانه
راه بزرگ شدنم بود.
زمین که میخوردم
بلند شدن را یاد میگرفتم.
🍃برنده که میشدم
جوانمردی را میآموختم.
شکست که میخوردم
به دنبال راه پیروزی میگشتم.
🍃امان از رقابتهای امروزم!
که هر روز، کوچکتر از دیروزم!
زمین که میخورم
به زمین و زمان ناسزا میگویم.
برنده که میشوم
نیشتر میزنم به دل رقیبان.
شکست که میخورم
بغض و کینه
لایه بر لایه متراکم میشود روی دلم.
🍃وای!
هرچه بازمیگردم به کودکی
دلم بیشتر میگیرد.
بازیهای کودکانه
با بزرگ شدن من بزرگ میشدند.
هر سال به بازیهای سال گذشتهام میخندیدم.
🍃اما حالا چه آمده بر سرم
که هرچه بزرگتر میشوم
بازیهایم کوچکتر میشوند؟
بازیهایم بوی تعفن میدهند
⬅️ادامه دارد.......
#بازی_چه_محراب_خوبی_است_برای_عبادت
#بازی_بازوی_تربیت
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
عموعباسی من محمدحسین و مامان و بابام هم در رزمایش مواسات شرکت کردیم و من هم عیدی های خودمو نذر امام زمان کردم و پول رو ب مسجد محلمون دادیم تا اونها ب دست نیاز مندان برسونن.
من برنامه شما رو خیلی دوست دارم.
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
رزمایش مساوات در شهر ارومیه
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
سلام عموعباسی محمدطه مومنی از اصفهان هستم به کمک پدر و مادرم تعدادی از دوستانمان 35تا ازاین بسته هارا آماده وبه دست نیازمندان رساندیم من خوشحالم که تونستم در این کار خیر کمک کنم
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
التماس دعا عارفه عباسی فرد کلاس چهارم
اینم از کمک من ومادرم ودوستانشون برای نیازمندها😊
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
عمو عباسی جونم ما با کمک بچه های هیاتمون محلمون رو سم پاشی کردیم.
محلول ضدعفونی درست کردیم به مغازه دارامون دادی.
نیمه شعبانم گوسفند قربونی کردیم و به کمک خودم و خواهرم و دوستامون به محرومین محلمون دادیم.
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
پسر من، مهدی 7 ساله هست و در کار گاه ماسک دوزی به ما کمک میکنه و کوچکترین عضو جهادی هست
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
سلام این خانم کوچولو دختر بنده نازنین فاطمه هستن که با گوش دادن به صوت حاج آقا عباسی قلک خودش رو باز کرد وبا پولی که جمع کرده بود این اجناس رو برای نیازمندان تهیه کرد.انشالله خداوند تعالی به آبروی حضرت زهرا(س) عاقبت فرزندانمون رو ختم به خیر کنه.
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
آماده کردن بسته فرهنگی برای بچه ها و قرار دادن آن در بسته ارزاق
همراه با هدیه ویژه برای روزه اولی ها
توسط بچه ها
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
﷽
سلام علیکم عمو عباسی
من فاطمه
من نرجس
منم زینب
ما هم توی رزمایش همدلی شرکت کردیم و پولهایی که جمع کرده بودیم رو دادیم به بابام ریخت به حساب یتیمها
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
سلام علیکم
محمد حسین این ها رو با پس انداز خودش و خواهرش خریده و به نیازمندان هدیه داده.
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
🔹عمو عباسی جونم ما با کمک بچه های هیاتمون محلمون رو سم پاشی کردیم.
محلول ضدعفونی درست کردیم به مغازه دارامون دادیم.
نیمه شعبانم گوسفند قربونی کردیم و به کمک خودم و خواهرم و دوستامون به محرومین محلمون دادیم.
🔸سلام عمو عباسی
ممنون بخاطر رزمایش مواسات
منم از پول عیدی م کمک کردم برای قربانی اول ماه مبارک رمضان.
🔹سلام
برای طرح مواسات؛ بچه های ما هم کاری کردن اما عکس گرفتنی نبود😅
پولهاشونو جمع کرده بودن که بعد روزای کرونایی واسه خودشون چیزی بخرن؛ کلی برنامه داشتن...
اما با صحبتهای شما؛ خودشون گفتن که پولهاشونو میدن به مردم تا خدا جبران کنه واسشون.😍
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
0127 baghareh 275-276.mp3
8.85M
#لالایی_خدا ۱۲۷
#سوره_بقره آیات ۲۷۶ - ۲۷۵
#محسن_عباسی_ولدی
#قصه
#نمایشنامه
✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب
منبع قصّه این برنامه👇
📚برگرفته از کتاب « الأمالی، صفحه ۵۰۰» اثر شیخ صدوق.
📣 بچّههای لالای خدا!
رزمندههای جبهه مواسات!
از لشگر بچّههای صاحب زمانی جا نمونید.
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
📌خانم خانهدار ماهواره نگاه نکند، چه کار کند؟
❓من یک زن خانهدار هستم. همسرم از صبح تا غروب در خانه نیست.دو سالی هست که ازدواج کردهام؛ امّا هنوز تصمیمی برای فرزنددار شدن نداریم. شما که میگویید ماهواره نگاه نکنیم، بگویید چه کار کنیم؟
1⃣ مادری کردن
✳️هیچ چیزی جای مادری را نمیگیرد. تنها بدن ما متناسب با کارهایی که میخواهیم انجام بدهیم، آفریده نشده. روحیهمان هم متناسب با کاری است که آفرینش برعهدهمان گذاشته است.
✅زن وقتی که مادر میشود، احساس مفید بودن میکند. زن تنها دوست ندارد مادر شود؛ بلکه او نیاز به مادر شدن دارد.
‼️این که میبینیم برخی از زوجهای جوان، هزینههای سنگینی برای درمان ناباوری میکنند، برای این است که بچّه داشتن، یک نیاز است.
💯مرد هم نیاز به بچّه دارد؛ امّا زن بیش از مرد نیاز دارد که بچّه داشته باشد. زن هر اندازه هم که در محیط اجتماع کار کند و پول در بیاورد، باز هم برای او جای مادری را نمیگیرد.
💟هیجان، شادی، تنوّعی که بسیاری از ما دنبالش هستیم، همه در بچّه داشتن هست. بسیاری از نیازهای عاطفی ما با بچّه داشتن، پاسخ داده میشود. بسیاری از بهانههایی که در زندگیها وجود دارد، به دلیل نبود یا کمبود بچّه در خانه است.
🔆بچّه داشتن و بزرگ کردن بچّه و صرف کردن وقت برای بچّه برای یک مادر، یک کار مفید است؛ برای روح مادر هم مفید است.
✅بیشترین زمانی که یک زن احساس مفید بودن میکند، وقتی است که یک موجود زنده را بزرگ میکند.
🔸 گاهی اوقات یک زن، لباسی را خیّاطی میکند یا میبافد. هر چهقدر که این کار او به نتیجه نزدیکتر میشود، احساس خوبتری به او دست میدهد. مگر میشود یک موجود زنده به نام انسان را با یک بافتنی مقایسه کرد؟
⬅️ ادامه دارد .....
📚بشقابهای سفره پشت باممان ص۲۶۱
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
990211 hosayn.mp3
2.71M
♦️صلی الله عليك يا ابا عبدالله الحسين
♦️روضه های خانگی
🍃در میان روضههایت زندگی کردن خوش است🍃
#محسن_عباسی_ولدی
#روضه_های_خانگی
#در_میان_روضه_هایت
#مداحی
@abbasivaladi
🍃آبروی عالم
من دیدهام بیماری را که
از شدّت درد آرزوی مرگ دارد.
دنیا برایش هیچ کششی ندارد
گویی که او را انداختهاند در یک قفس
و لحظه به لحظه شکنجهاش میدهند.
در بستر بیماری چشم به پنجره دوخته
و از آن جا نگاهش را به آسمان خیره کرده
منتظر است، منتظر مرگ.
مرگ برای او یک اتّفاق ناگوار نیست
شیرینتر اتّفاقی است که بناست بیفتد
او بیتاب مرگ است و لحظهها را برای آمدنش میشمارد.
دوست دارم نقّاشی این بیمار را بکشم
و انتظارش را لباس تصویر بپوشانم
ولی آرام آرام دارم میفهمم
که چه سخت است انتظار تو را به تصویر کشیدن.
آقا!
دنیا برای من بدون تو شکنجهگاه نیست
تفرّجگاهی است که در آن خوب خوش میگذرد به من
برای همین هم نه تنها منتظرت نیستم
گاهی میترسم از آمدنت.
اگر بیایی و این تفرّجگاه را به میدان رزم بدل کنی
من رزمندهای میشوم در رکاب تو
یا ... ؟
نمیدانم، واقعاً نمیدانم
ولی میدانم تا بزرگترین زجر زندگی من، نبودنت نباشد
من هیچ گاه منتظرت نخواهم شد.
من میخواهم منتظرت شوم
پس باید شبیه تو شوم.
میخواهم زبانم را شبیه زبان تو کنم
که وقتی حرف میزنم هر کدام از واژههایم
قطرههای بارانی باشد که وقتی میبارند
دلهای تشنه را سیراب کند.
تو با زبانت آبرونداشتهها را آبرومند میکنی
و آبروهای ریخته را جمع میکنی
و با واژههای آسمانیات
برای آبروی آبرومندان، قلعهای میسازی
که هیچ حسودی طمع نفود به آن قلعه را نداشته باشد.
من زبانهایی را میشناسم
که کارشان این است:
آبروی آبرومندان را بریزند
گویی لذّت میبرند از بیآبرو شدن مردم!
آبروهای ریخته را بیشتر پخش کنند روی زمین
طوری که دیگر کسی توان جمع کردنش را نداشته باشد
مثل این که دلشان خوش است به این تفریح!
و سدّی بشوند در برابر آبرو نداشتهها
تا هیچ آبرویی به سویشان روان نشود.
گویی کسی اگر آبرودار شود، از آبروی آنها کم میشود.
در جمع اینها که مینشینی
آبروی مردم مثل نقل و نبات است
در دهانشان میگذارند و میمکند
و آخرش را زیر دندانهایشان میجوند.
گاهی هم آبی میخورند روی آبروی مردم.
آقا! میترسم از این جماعت باشم
هر گاه دیدی دارم قدمی به سوی آنها بر میدارم
حتّی شده با شکستن پایم
نگذار رنگی از این جماعت را بگیرم.
کسی که نگهبان آبروی مردم نیست
دروغ میگوید اگر بگوید منتظر توست.
شبت بخیر آبروی عالم!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🌙یار شیرینم
من بی آن که دعوت شوم به افطاری خانهات
این شبها را با خیال مهمانیات به سر میکنم.
مدّتهاست که فهمیدهام
خیال، نعمت خدا برای بیشتر زنده ماندن است.
خدا را شکر برای این نعمت بزرگ.
حالا در خیالم نشستهام سر سفرۀ افطارت.
افطارم را میخواهم باز کنم؛ امّا دلم نمیآید.
دست به سوی چیزی دراز نمیکنم.
منتظرم نگاهم کنی.
نگاهم میکنی.
باز هم چیزی نمیخورم.
خرمایی به دست میگیری و تا دم دهانت میبری.
من چیزی نمیخورم.
خرما را از نزدیک دهانت بر میگردانی.
من لب به چیزی نمیزنم.
خرما را نزدیک دهانم میآوری.
سرم را جلوتر میآورم.
خرما میخورد به لبم.
من از هوش میروم.
عادت کردهام که بدون شب بخیر گفتن به تو نخوابم.
در همان حالی که از هوش میروم میگویم
شبت بخیر یار شیرینم!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi