eitaa logo
محسن عباسی ولدی
57.6هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : ارزش صداقت را به خاطر اشتباه فرزندان، کم نکنیم! 👤 💠 @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
🔰مشاوره را کمک بدانیم، نه دخالت. ❌برخی از مردم خیال می‌کنند مشاوره، یعنی دخالت سوم شخص در زندگی؛ در
⚠️ برخی نمی‌خواهند بپذیرند که خامی، یکی از ویژگی‌های جوانان است. جوانی که تا به حال تجربۀ زندگی مشترک را نداشته، نیازمند راه‌نمایی‌های کسی است که بتواند خامی او را جبران کند. ❌ این، بدان معنا نیست که بزرگ‌ترها نیازمند مشاوره نیستند؛ بلکه به این معناست که جوان‌ترها، نیاز بیشتری به مشاوره دارند. 💢 منظور ما از سفارش به مشاوره، این نیست که یک پای زن و شوهر در خانه و پای دیگرشان در اتاق مشاوره باشد. ✳️ اوّل باید تلاش کنیم با مطالعه و گفتگو با اهل فن، قواعد زندگی مشترک را بیاموزیم و سپس در مواردی که به مشکل برخورده و توان حلش را نداشتیم، به مشاور مراجعه کنیم. ✅ باید بپذیریم ما در تمام ابعاد زندگی، کارشناس نیستیم تا بتوانیم همۀ مشکلات را با اتّکا به نظر خویش، حل کنیم. ❇️ اگر کسی بنای چنین کاری را داشته باشد، زندگی خود را در معرض خطر قرار داده است. در حقیقت، مشاوره، ایمن کردن کانون خانواده از افتادن در پرتگاه نیستی است. 🔰بارها در زندگی خود، تجربه نموده و در زندگی دیگران هم مشاهده کرده‌ایم که کاری را بدون مشورت انجام داده‌ایم، امّا پس از مدّتی که نتیجه را دیده‌ایم، پشیمان شده‌ایم. پس بدون شک، یکی از اصلی‌ترین پشتوانه‌ها در زندگی مشترک، مشاوره است. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول،ص ۲۴۲ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0171 ale_emran 81-82.mp3
7.08M
۱۷۱ آیات ۸۲ - ۸۱ «فضائل پیامبر» ✅ شنبه‌ها و چهارشنبه‌ها، ساعت ۹شب منبع قصّه این برنامه👇 📚 برگرفته از کتاب «بحارالانوار، جلد ۱۶، صفحه ۳۴۱» اثر علامه محمد باقر مجلسی 📣 بچّه‌های لالایی خدا! رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب‌زمانی جا نمونید. 🔴 بچه‌های سحری لالایی خدا! کسایی که دوست دارن عمو عباسی شب جمعه بهشون زنگ بزنن و قرار بچه‌های سحری رو یادآوری کنن، اسمشون رو به همراه شماره تلفن به این آدرس ارسال کنن👇👇👇👇👇 https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSceo3c6E4RaXJp9vGI0QRANsN-vI1ufr4ieLuzLhb5gYc-IPw/viewform?usp=sf_link @lalaiekhoda
🍃همۀ هستی‌ام چه خوب است که تو را دارم. دلم را می‌بینی بی آن که واهمه داشته باشم آنچه می‌بینی را در میان مردم فریاد بزنی. اسرار مرا می‌دانی بی آن که وحشت داشته باشم رسوایم کنی. درخواست‌هایم را با تو در میان می‌گذارم بی آن که بترسم روزی چوب منّتش را بر سرم بکوبی. من نمی‌توانم بی‌تو بودن را حتّی در خیالم تصوّر کنم. خودت را از من نگیر آقا! شبت بخیر همۀ هستی‌ام! @abbasivaladi
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : چرا نمی توانیم بر سرکشی های نَفْس غلبه کنیم؟ 👤 💠 @abbasivaladi
🔰داستان واره 🔰 🍂چند روز است که مادر، اجازه نداده با ظرف‌ها بازی کند. حسابی کلافه است. او بازی با ظرف‌ها را خیلی دوست دارد. دیشب، مهمان داشتند. ظرف‌های میوه‌خوری و لیوان‌ها، هنوز در پذیرایی است. 🍂مادر به قدری خسته بود که دیگر حال جمع کردن آنها را نداشت. از صبح تا حالا هم مشغول کارهای متفرّقه بوده. چشم دخترک به ظرف‌ها خیره است؛ امّا مادر از اتاق، بیرون نمی‌رود. اگر هم می‌رود، خیلی زود بر می‌گردد. 🍂 مادر، تصمیم می‌گیرد که به یکی از همسایه‌ها سری بزند. دخترک، خیلی خوش‌حال می‌شود. مادر، تذکّرات خود را به دخترک می‌دهد و به خانۀ همسایه می‌رود. 🍂در که بسته می‌شود، دخترک، لحظه‌ای هم مکث نمی‌کند. به سراغ ظرف‌ها می‌رود و شروع می‌کند به چیدن آنها در کنار یکدیگر. بشقاب‌های میوه‌خوری را که در کنار هم چید، منتظر نمی‌مانَد. به سراغ لیوان‌ها می‌رود. 🍂لب‌خند، یک لحظه از لب‌های او جدا نمی‌شود؛ امّا چشمش به در است که نکند مادر، سر برسد. لیوان‌ها را روی هم می‌گذارد. اوّلین لیوان را که روی لیوان دیگر می‌گذارد، کمی عقب‌ می‌کشد. نگاهش به این دو لیوان که می‌افتد، از تهِ دل، خوش‌حال می‌شود. به سراغ لیوان سوم می‌رود. زبانش را بین دندان‌هایش کمی فشار می‌دهد و آرام، لیوان سوم را روی لیوان دوم می‌گذارد. می‌ترسد که دستش را از لیوان جدا کند. 🍂 هنوز دستش را از لیوان جدا نکرده که صدای در می‌آید. قلب دخترک، چند برابر تندتر می‌زند و در یک لحظه، به سرعت دستش را بر می‌دارد؛ امّا دست برداشتن همان و افتادن لیوان و شکستن آن، همان. 🍂 مادر، وارد می‌شود. دختر، کمی از صحنۀ حادثه، فاصله می‌گیرد. مادر، هنوز متوجّه شکسته شدن لیوان نشده؛ امّا از رنگ پریدۀ دخترک می‌فهمد که اتّفاقی افتاده. رو به دختر می‌گوید: چیزی شده؟ 🍂دخترک با زبانی شیرین و با لحنی لرزان می‌گوید: داشتم می‌رفتم، پایم خورد به لیوان و شکست. مادر می‌گوید: خودت طوری نشدی؟ دختر می‌گوید: نه. 🍂مادر به سمت لیوان شکسته می‌رود. وقتی ترتیب چینش بشقاب‌ها را می‌بیند، می‌فهمد که دخترک، باز هم به سراغ بازی مورد علاقه‌اش رفته. برای همین هم با اخم به دخترک نگاه می‌کند و می‌گوید: باز هم دروغ؟ دخترک می‌گوید: نه به خدا، پایم خورد و شکست. مادر می‌گوید: پس کی این بشقاب‌ها را کنار هم چیده؟! 🍂دخترک، از این که لو رفته، ناراحت است؛ امّا از این که مادر اجازه نمی‌دهد که او با ظرف‌ها بازی کند، بیشتر ناراحت‌ است. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۶۸ @abbasivaladi
🍃همۀ ایمانم ابتلا انتخاب من نیست تصمیم خدا برای زندگی است. ابتلا را نمی‌شود رد کرد. فقط نوع پذیرش ابتلا با من است. در برابرش همان باشم که خدا می‌خواهد یا با گلایه و شِکوه به آمدنش اعتراض کنم. این که ابتلا چه قدر بماند هم دست من نیست. تا هر وقتی که خدا بخواهد، می‌ماند وقتی هم که خدا فرمان رفتن داد، می‌رود. من باید همیشه آماده باشم برای ابتلا. ولی آقا! نمی‌توانم از بیان یک حقیقت چشم بپوشم. ابتلا هر اندازه سخت، وقتی در کنار تو باشد، آسان است و ابتلا هر اندازه آسان، وقتی دور از تو باشد، سخت است. حالا که در ابتلاهای زمانه، کم آورده‌ام چه خوب می‌فهمم فاصلۀ خودم تا تو را و می‌ترسم از کم آوردن‌های پی در پیَم. کاری برایم کن آقا! کاش می‌شد تا وقتی این ابتلاها هست مرا به خودت نزدیک کنی ابتلاها که رفتند ... نه، ابتلاها که رفتند باز هم مرا پیش خودت نگه دارم قول نمی‌دهم؛ ولی تلاش می‌کنم خوب شوم. عزیز دلم! من به تو نیاز دارم، بیشتر از ماهی به آب. مرا به خودت نزدیک کن! ابتلاها دارند بلای ایمانم می‌شوند. شبت بخیر همۀ ایمانم! @abbasivaladi
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : برای آسمانیان و ملائکه، عزیز و محبوب هستیم؟ 👤 💠 @abbasivaladi
📌ساختن روی آب (خواستگاری که اهل نماز و روزه هست، امّا اهل حلال و حرام نیست!) ❓دختر ۳۲ ساله‌ای هستم که هنوز ازدواج نکرده‌ام. برای من، اعتقاداتم مهم است. خواستگارانم اهل نماز و روزه هستند؛ امّا اهل خمس و حلال و حرام نیستند و اعتقادی هم به این امور ندارند. اهل موسیقی و ماهواره هم هستند. با توجّه به سنّی که خواستگارانم دارند، این عقاید در آنها تثبیت شده است. دیگران می‌گویند: «همین اندازه که اهل نماز و روزه هستند، کافی است». آیا من بیش از اندازه حسّاس و سختگیرم یا دیگران خیلی راحت می‌گیرند؟ 1⃣ انتخاب بر اساس معیارهای درجه یک ✳️ ما بارها گفته‌ایم که باید معیارها را درجه‌بندی کرد؛ معیارهای درجه یک و معیارهای درجه دو. ✅ درجه‌بندی معیارهای افراد، با توجّه به مسیر و اهدافی که برای زندگی خود انتخاب کرده‌اند، متفاوت است. ممکن است معیارهای درجه یکِ کسی، معیار درجه دوی دیگری باشد. ⚠️ با توجّه به این نکته، باید گفت: ببینید تقیّد و اعتقاد به حلال و حرام و موسیقی و ماهواره، برای شما معیار درجه یک است یا دو؛ یعنی اگر همسر شما به حلال و حرام بودنِ لقمه‌ای که سر سفرۀ شما می‌‌گذارد، مقیّد نباشد، هر نوع موسیقی‌ای را گوش دهد و پای هر فیلمی بنشیند، آیا در احساس خوش‌بختی شما، در احساس نزدیک شدن شما به هدف، مؤثّر است یا نه؟ اگر مؤثّر است و برای شما اهمّیت درجه یک دارد، حتماً باید آن را در نظر بگیرید. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص ۲۰۱ @abbasivaladi
🍃حلال همۀ مشکل‌ها می‌دانم که ابتلاها پله‌های رسیدن من به تو هستند. تردید ندارم که قیمت تو بیشتر از این حرف‌هاست. برای رسیدن به تو ... نه برای یک لحظه دیدن تو اگر هزاران هزار از این ابتلاها بر سرم ببارد، باز هم کم است. چر ا دیدنت؟ حتی شنیدن یک سلام تو به قدری ارزش دارد که اگر تا آخر عمر روزیِ هر لحظه‌ام غرق شدن در این ابتلاها باشد، باز هم کم است. من به اندازۀ فهم ناچیزم، قدر وصال تو را می‌دانم ولی آقا! مشکلی دارم که جز تو کسی توان حل کردنش را ندارد. من بدون تو توان کشیدن بار این ابتلاها را ندارم. از تو خواستم مرا به خودت نردیک کنی ولی هر چه به دور و برم نگاه می‌کنم، تو را نمی‌یابم. چه کار کنم آقا؟! بدون تو ابتلاها را تاب بیاورم؟ نمی‌توانم. پیش تو بیایم و در کنار تو بار ابتلاها را به دوش بکشم؟ نمی‌دانم کجایی؟ چند وقتی می‌شود که میان آن نمی‌توانم و این نمی‌دانم ایستاده‌ام و ابتلاها را تماشا می‌کنم. می‌ترسم فرصت ابتلاها تمام شود و من از این جا رانده و از آن جا مانده شوم. کاش تکلیف مرا زودتر معلوم می‌کردی! شبت بخیر حلّال همۀ مشکل‌ها! @abbasivaladi
n096 تا ساحل،پرسش های گام پنجم،عدم رعایت عفّت کلام.mp3
3.03M
🎧 پرسش‌های گام پنجم⬇ ✅ عدم رعایت عفّت کلام نسبت به خانواده ⛔ همسر بنده در خانواده‏ای بزرگ شده که خیلی مسائل، بویژه عفّت کلام، در آن رعایت نشده است. او روزی ده پانزده بار باید به خانوادۀ من فحش بدهد. می‏خواستم بدانم آیا همۀ خانم‏ها باید فحش بدهند یا خانم من این طور است؟ به نظر می‏رسد که ایشان، کینه‏ای است. وقتی از خانۀ پدر و مادرم بر می‏گردیم، حتماً باید فحش را بدهد. من با ایشان چگونه باید برخورد کنم؟ @abbasivaladi