eitaa logo
محسن عباسی ولدی
55.6هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
345 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ۱۸ ✅ هم بخون📖 ✅ هم با صدای نویسنده گوش کن🎧 🍃بچشان به کاممان طعم شیرین بی مثالت🍃 📚 ص ۱۸۷ @abbasivaladi 🎥 کلیپ با کیفیت اصلی 👇👇👇👇👇👇👇 https://b2n.ir/f47299
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* بیاید باور کنیم کارایی که ما جلو چشم بچه‌ها می‌کنیم و رفتارایی که با خودشون انجام می‌دیم، از اصلی‌ترین عوامل تأثیرگذار روی تربیت بچه‌هاست.
سلام وقتتون بخیر تو کتاب اول از مجموعۀ دربارۀ تأثیر رفتار والدین روی تربیت بچه‌ها حرف زدیم؛ من نمی‌خوام اون حرفا رو تکرار کنم؛ ولی می‌خوام بگم اگه به فکر هستیم، باید حواسمون رو جمع کنیم که چه جوری رفتار می‌کنیم. پدر و مادری که رفتارشون کریمانه نیست، نباید توقع داشته باشن که با حرف و دستور و نصیحت، بچه‌هاشون کریمانه تربیت بشن.
مثلاً یکی از رفتارهای کریمانه، بدی‌ها را با خوبی جواب دادنه. آیا پدر یا مادری که قاعدۀ زندگی‌شون چیزی که عوض داره گله نداره‌ست، می‌تونن بچه‌هاشون رو طوری تربیت کنن که بدی‌های دیگران رو با خوبی جواب بدن؟ مثلاً پدر یا مادری که در برابر یه کار بدی از طرف خواهر یا برادرشون، حق خودشون می‌دونن که تلافی کنن، چه جوری می‌تونن با بچه‌هاشون وقتی که دارن با هم دعوا می‌کنن، دربارۀ برخورد کریمانه حرف بزنن؟ چرا وقتی تو خونه پسر و دخترشون به جون هم می‌افتن، دائم به اونا توصیه می‌کنن که گذشت کنن و کوتاه بیان؛ ولی خودشون با خواهر برادرشون دعواشون می‌شه،‌ خبری از این گذشت‌ها و کوتاه‌اومدن‌ها نیست؟
موضوع کتاب نهم از مجموعۀ همین موضوعه: جایگاه رفتار ما تو . خالی از لطف نیست که یکی از متن‌های داخل کتاب رو همین جا براتون بذارم: ما در تربیت، حسابی زورگو هستیم. به بچّه‌ها زور می‌گوییم، به خدا زور می‌گوییم و به خود تربیت هم زور می‌گوییم. انگار قبول نکرده‌ایم که تربیت قاعده‌هایی دارد که باید آنها را یاد گرفت و به آنها عمل کرد. به بچّه، زور می‌گوییم و می‌گوییم: «من هر طور که هستم، ربطی به تو ندارد. تو همان طور باش که من می‌گویم». به خدا هم زور می‌گوییم و می‌گوییم: «حالا من هر طور که هستم، کاری نداشته باش. تو مراقب بچّه‌ام باش. این را که می‌توانی؟!». به تربیت هم زور می‌گوییم و می‌گوییم: «قاعده‌هایت را نگه‌ دار برای کلاس‌های درس. من کاری به قاعده‌های تو ندارم. هر جا که می‌روی، برو؛ امّا به درِ خانۀ من که می‌رسی، چند متری فاصله بگیر و رد شو». @abbasivaladi
حکایت حال ما.pdf
458K
اسم کتاب نهم از مجموعۀ اینه: کلاس آقای تربیت و درس شیرین کرامت. یه قسمت از کتاب رو که داستان‌واره‌ای دربارۀ همین موضوعه براتون می‌ذارم. توصیه می‌کنم حتما با حوصله بخونیدش و برای بقیه هم ارسال کنید. @abbasivaladi
بریم سراغ متن اربعینی امشب: وقتی که راهی اربعین می‌شوم، نگاه می‌کنم به سر و رویم. چرا این قدر به دنیا بی‌اعتنا شده‌ام. مگر من تا همین چند روز پیش، خودم را برای ظاهرم نمی‌کشتم. این کفش‌ها چیست که به پا کرده‌ام؟! لباسم را ببین. کهنگی از سر و رویش می‌بارد. سال چندمی است که این لباس را می‌پوشم؟ یادم نیست. اصلاً مگر چه فرق می‌کند لباسم نو باشد یا کهنه، وقتی که دارم به زیارت تو می‌رسم. باد موهایم را پریشان کرده. گرد و خاک را نشانده روی سر و رویم. دستم را شانه می‌کنم و موهایم را کنار می‌زنم. احساس نیاز به آینه نمی‌کنم. آخر چه فرقی می‌کند موهایم چطور بایستد، وقتی که دارم به زیارت تو می‌رسم. از این سوی مرز تا آن سوی مرز چه قدر باید پیاده راه بروم، آن هم وقتی که آفتاب با شعاع داغ خود، تنم را خیس عرق کرده. یک قدم و دو قدم نیست. هر چه می‌روم انگار چیزی از راه کم نمی‌شود. خب اصلاً راه طولانی باشد یا کوتاه چه فرقی می‌کند، وقتی که دارم به زیارت تو می‌رسم. @abbasivaladi
🍃درمان همه دردها این بیماری منحوس، با همۀ خشونتی که دارد؛ درس‌های زیادی هم داشته برایم. به درس‌هایش که فکر می‌کنم، نحوستش یادم می‌رود. ایراد از من است که این درس‌ها را از تو نگرفتم و حالا این بیماری، شده معلمم. به هر دری زده‌ام تا بدانم نشانۀ این بیماری چیست؟ آخر فاصلۀ این بیماری تا مرگ می‌تواند کمتر از یک قدم باشد. چیزی شبیه یکی از این نشانه‌ها وقتی در تنم آشکار می‌شود، ترس همۀ وجودم را می‌گیرد و می‌گویم: نکند مبتلا شده باشم! زمین و زمان را به هم می‌دوزم تا بفهمم که بیمارم یا نه. حتی وقتی می‌فهمم که مبتلا نیستم برای آرامش دلم هم که شده، درد نبوده را درمان می‌کنم. آقا!‌ می‌شود بگویی بدتر از عاشق نبودن، کدام بیماری است و فاصلۀ کدام درد از مرگ، کمتر از عاشق نبودن است. زجرآورتر از عاشق نبودن، بیماری دیگری هم هست؟ و چرا من از کنار این همه نشانۀ آشکار عاشق نبودن، به راحتی عبور می‌کنم؟ چرا وقتی خود این نشانه‌ها را می‌بینم، نه شبیهشان را، ترس همۀ وجودم را نمی‌گیرد؟ راه درمان این بیماری، چرا سؤال شب و روزم نیست؟ عاشق نبودن یک بیماری خطرناک و دهشتناک است؛ ولی بی‌اعتنایی به این بیماری، دردی بزرگ‌تر و وحشتناک‌تر. نگذار با درد عاشق نبودن بمیرم. اگر بخواهی، می‌توانی، پس زودتر عاشقم کن. شبت بخیر درمان همۀ دردها! @abbasivaladi
12.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃باور کنیم با کربلا می شود زندگی کرد 🎥 خانواده کربلایی و کربلای خانوادگی 🔴 روضه ی قاسم سلام الله علیه داره به ما میگه میشه بچه ها رو طوری تربیت کرد که حتی قبل از سن بلوغ بفهمن فرق بین مرگ و شهادت چیه... 🎙 استاد 💎کسانی که تصمیم گرفتن با کربلا زندگی کنن با شنیدن هربرنامه حداقل یه درس برا زندگی پیدا می کنن. گرچه کربلا پر از درسه...... @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازی در آشپزخانه 🔰از حضور بچّه‏ ها در آشپزخانه، نهایت استفاده را بکنید. این استفاده، در دختران 👧باید بیشتر باشد تا آنها در وقت خودش با آشپزخانه و کار در آن، آشنا شوند. 1⃣ تماشای برخی از کارهایی که در آشپزخانه انجام می‏ گیرد، برای بچّه‏ ها جذّاب😃 است. بسیاری از مقدّمات غذا 🍜🍔درست کردن، از همین دسته است. برخی از خوراکی‏ هایی را که از بیرون تهیّه می‏ کنید، خودتان می‏توانید درست کنید. مشاهدۀ مراحل تهیّۀ اینها برای کودک، خیلی جالب است؛ مثل پف فیل🍿، ژله، لواشک، مربّا🍯، آب‌لیمو، آب‌غوره🍾 و ... . 2⃣ در مراحل درست کردن غذا با کودکتان صحبت کنید🗣 و بگویید در حال انجام دادن چه کاری هستید. این توضیحات، علاوه بر جنبۀ آموزشی، به آنها احساس بزرگی و شخصیت👩‍🍳 می‏ دهد. 3⃣ بعضی از کارها را هم به آنها بسپارید. مثلاً: - وقتی مواد سالاد🥗 را خُرد کردید، هم زدن آن را به بچّه‏ ها بسپارید . - وقتی زعفران را در برنج 🍚ریختید، اجازه بدهید بچّه‏ ها آن را مخلوط کنند. - سیب‏ زمینی‏ های سرخ شده🍟 و سرد را در مقابل کودکان بگذارید تا آنها را روی خورش 🍲بریزند. - حلوای سرد شده را در بشقاب‏ ها بریزید تا بچّه ‏ها، آن را صاف کنند و با نوک قاشق🥄 یا هر چیز دیگری شکل دهند. - پودر ژله را که در آب جوش ریختید و آب سرد را به آن اضافه کردید، از کودک👧🧒 بخواهید تا آن را هم بزند. 4⃣بچّه‏ ها (بویژه دخترها) از حدود شش سالگی دوست دارند در درست کردن غذا، مشارکت کنند. در پختن بعضی از غذاهای ساده مثل نیمرو 🍳و اُملِت🥘، از فرزندتان کمک بگیرید. شرکت در کارهای واقعی خانه🏠 که به کودک احساس شخصیت می‏ دهد، فایدۀ بزرگی برای این بازی است. در این بازی، کودک، قوانین مختلفی از اشیای دور و برِ خود را خواهد شناخت. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۴۸ @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲۸ آیه ۱۸۵ (کرونا) 📣 بچّه‌های لالایی خدا! 📣رزمنده های جبهه مواسات! ‼️مهلت شرکت تو پویش تا یک شنبه ست😍 عجله کنید... ⁉️ بخاطر بیماری کرونا ما قدر چه نعمتایی رو بیشتر دونستیم؟🤔 🍃برای شفای همه مریضا، به ویژه کسایی که به کرونا مبتلا شدن،‌ یه صلوات و یه حمد شفا بخونید. @lalaiekhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* چه قدر به استقلال دادن به بچه‌هامون فکر می‌کنیم و چه قدر در عمل، به اونا استقلال می‌دیم؟ @abbasivaladi
سلام وقتتون بخیر امشب به یادداشت کوتاه راضی باشید. امّا قبلش اجازه بدید از کسایی که یادداشتا رو از ابتدا پی نگرفتن درخواست کنم که به این لینک برن و یادداشتا رو از اول بخونن: https://eitaa.com/abbasivaladi/6712 @abbasivaladi
بین کرامت و استقلال یه رابطۀ تنگاتنگ وجود داره؛ اما متاسّفانه خیلی از پدر و مادرا حواسشون به این رابطه نیست. بچه‌ها برای رسیدن به کرامت نیازمند به استقلال هستن. یه نگاه به مسیر تربیت بچه‌هاتون بندازید و با خودتون محاسبه کنید: چه قدر به بچه‌هاتون استقلال دادید؟ از کی استقلال دادید؟ چه جوری استقلال دادید؟ @abbasivaladi
بچه‌ها از همون موقعی که قاشق رو از دست شما می‌گیرن که خودشون غذا بخورن، دارن با زبون بی‌زبونی می‌گن ما دوست داریم مستقل باشیم؛ اما خیلی از پدر و مادرا به دلایل مختلف از همون بچگی و حتی تا وقتی که بچه‌هاشون ازدواج می‌کنن و وارد زندگی مشترک می‌شن، بنا دارن که به‌ جای بچه‌ها فکر کنن و به جای اونا تصمیم بگیرن. بچه‌ها تو نگاه این پدر و مادرا در صورتی بچه‌های خوبی هستن که مجری تصمیم‌های پدر و مادر باشن. @abbasivaladi
کتاب دهم اسمش هست: «تربیت بچّه‌های زلال و آزادیِ استقلال» تو این کتاب دربارۀ این موضوعات حرف زدیم: بخش یکم: چرا استقلال را باید آزاد کنیم؟ (ضرورت اعطای استقلال به فرزندان) بخش دوم: با چه استقلال را خُرّم و دلشاد کنیم؟ (محدودۀ استقلال) بخش سوم: کویِ استقلال را چگونه آباد کنیم؟ (بایدها تفکّری و مهارتی در مسیر استقلال) @abbasivaladi
با این که می‌خواستم یادداشت امشب کوتاه باشه؛ اما اشکالی نداره که یه قسمت از کتاب رو بیارم تا همین حالا از یه زاویۀ خاص به بحث استقلال نگاه کنید: ج) استقلال و تقویت احساس نیاز به خدا دوست دارم باز هم از توحید بگویم. برخی از والدین با دخالت بیش از اندازه در زندگی بچّه ها احساس نیاز بچّه ها به خدا را کم میکنند. گاهی باید بچّه ها را میان زمین و آسمان رها کرد تا نیازشان به خدا را با همۀ وجود احساس کنند. بچّه های وابسته، والدین را به جای خدا مینشانند. توکّل در نگاه آنها یعنی اعتماد به پدر و مادر. استیصال و درماندگی در نگاه این فرزندان، معنای روشنی ندارد؛ زیرا در زندگی آنها هیچ گاه باری نبوده که پدر و مادر، آن را بر نداشته باشند. یادمان نرود که رها کردن بچّه ها در برخی از سختیها خدمت بزرگِ توحیدی به آنهاست. اگر خوب به این نکته توجّه کنیم، شاید به این نتیجه برسیم که وقتی فرزندانمان خودشان از ما درخواست راهنمایی میکنند، بد نیست که گاهی درخواستشان را بیپاسخ بگذاریم و آنها را به سوی خدا بخوانیم. ••• معلّممان سخت میگرفت، خیلی سخت. تکلیفم را ننوشته بودم. میترسیدم به مدرسه بروم. به مادرم گفتم همراهم بیاید. قبول نکرد. در راه خانه تا مدرسه چه قدر با خدا حرف زدم و از او خواستم که کمکم کند. شاید آن وقت از مادرم دلگیر شدم؛ ولی حالا ممنونم که اجازه داد دل به کمک خدا ببندم، نه کمک او. داشتیم توپ بازی میکردیم. حواسم نبود و توپ را به سوی خانۀ مرد بداخلاق محلّه شوت زدم. شیشۀ خانه شان شکست. مرد، عصبانی از خانه بیرون آمد. من خیلی زود به خانه پناه بردم. صدای بلند مرد دلم را لرزاند. از پدرم خواستم که برود از مرد صاحبِخانه بخواهد مرا ببخشد. پدرم خندید و گفت: «خودت برو از او عذرخواهی کن». بعد به مادرم گفت قُلّکم را بیاورد. قُلّک را به دستم داد و گفت: «بشکن». قُلّکم را شکستم و پول هایش را شمردم. پدرم گفت: «به گمانم به اندازۀ شیشه ای که شکستی، هست. اگر کم بود، بقیّه اش را خودم میدهم». میخواستم درِ خانه را باز کنم، مادر گفت: «بسم الله بگو». بسم الله گفتم و در را باز کردم. مرد به خانه شان رفته بود. پدرم گفت: «برو درِ خانهشان را بزن». از خانه تا آن جا چند قدم بیشتر نبود؛ امّا به اندازۀ یک زمین تا آسمان، خدا را خواندم. چه قدر از پدرم ناراحت شدم ؛ ولی حالا چه قدر از او ممنونم. دلم را طوری به خدا گِرِه زد که صد کلاس توحید نمیتوانست به این زیبایی گِرِه بزند. ••• @abbasivaladi
همین قدر بس باشه و بریم سراغ متن اربعینی امشب: رسیده‌ام به مرز. می‌گویند باید پشت مرز بخوابید تا فردا صبح. ازدحام به قدری زیاد است که مأموران مرز، از عهدۀ جمعیت بر نمی‌آیند. اصلاً منتظر شدن در این سوی مرز، شکنجه‌ای است برای خودش. نکند بَرِمان گردانند! از شب تا صبح چند ساعت، نه چند سال طول می‌کشد. چه خوب است که در پیشگاه تو، جمعیت معنا ندارد و ازدحام باشد یا نه، تو همان حسین خدایی که صدای تک تک ما را می‌شنوی. قربان تو آقا که نیازی به مأمور نداری. خودت، آری خودت به کار تک تک ما می‌رسی. حال دل ما را چه خوب می‌دانی و حرف دلمان را چه خوب می‌خوانی! می‌دانی انتظار برای ما سوهان روح است. صدایمان را می‌شنوی، جوابمان را می‌دهی، بی آن که ما را تا صبح معطل کنی. @abbasivaladi
🍃تنها سرمایه زمین مصیبت‌زده گاهی همۀ‌ هستی خودش را بر باد رفته می‌بیند. تماشای نگاه چنین آدمی، دل شیر می‌خواهد. شنیدن صدای ضجّه‌اش، قلب سنگ را آب می‌کند. تا چنین مصیبت‌زده‌ای را نبینیم، معنای مصیبت را درک نمی‌کنیم. چنین آدمی دلش چنان از دنیا کنده می‌شود که با هیچ رشته‌ای نمی‌شود دلش را به دنیا بست. من وصف این مصیبت‌زده‌ها را شنیده‌ام؛ ولی تا به حال ندیده‌ام. آقا! تو همۀ سرمایۀ زمینی و ما جز تو هیچ سرمایه‌ای نداریم. هر چه نامش دارایی و سرمایه باشد، بدون تو جز وزر و وبال چیز دیگری نیست. سرمایه، فقط تویی و من تو را ندارم. تو بر باد نرفته‌ای؛ ولی من عمری را که می‌شد با آن تو را به دست بیاورم، به دست باد داده‌ام. تا امروز تو را نداشته‌ام. یقین دارم. بعد از این تو را خواهم داشت؟ نمی‌دانم. مصیبت‌زده‌تر از من کیست؟ هیچ کس؛ ولی چرا تماشای نگاه من، دل شیر نمی‌خواهد و کسی از من صدای ضجّه‌ای را نمی‌شنود؟ تو می‌دانی؟ شبت بخیر تنها سرمایۀ زمین! @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃باور کنیم با کربلا می شود زندگی کرد 🎥 خانواده کربلایی و کربلای خانوادگی ✅عبدالله بن حسن یازده سالشه... ⭕️ عمو افتاده و دشمن قصد جان عمو رو کرده چقدر شجاعت میخاد که یه بچه یازده ساله خودش رو سپر جان عمو کنه... ⁉️بچه های یازده ساله در دنیای امروز چقدر شبیه عبدالله بن حسن هستند؟! 🎙 استاد 💎کسانی که تصمیم گرفتن با کربلا زندگی کنن با شنیدن هربرنامه حداقل یه درس برا زندگی پیدا می کنن. گرچه کربلا پر از درسه...... @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا