eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
870 دنبال‌کننده
35 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
درد ما عشق است و عشق یار تاوانش خوش است دل سپردن نزد جانان، جان به قربانش خوش است eitaa.com/abdorroghaye
گرچه توحیدم اساسش از غدیر و از خم است رزق حب اهل بیتم با امام هشتم است اتفاقی نیست این عاشق شدن، نوکر شدن علتش از رحمت معصومه، بانوی قم است آن قدر آقاست این آقا که شد کهف الوری خواهرش هم مُستجار ماست از بس خانم است اهل بیت حضرت موسی بن جعفر از ازل لطفشان آماده و در اختیار مردم است بس که از من دستگیری کرده مولایم رضا برده ام از خاطرم این بار، بار چندم است آن قدر اوصاف او را اهل معنا گفته اند لابه لای مدح هایش، شعرهای ما گم است هر کسی شد زائر صحن و سرای مشهدش با ولایش در امان از آتش و از هیزم است هشتمین نور است در ظاهر ولیکن باطنا علت پیدایش شش روزه ی هفت انجم است نور او تابید و بر ظلمت سراسر هجمه شد آن زمانی که رسید و نور قلب نجمه شد یا غیاث المستغیثینِ دل زارم رضاست یا امان الخائفینِ جانِ تبدارم رضاست یا امین الله فی أرضه کمی از شأن اوست منشأ آرامش و امید بسیارم رضاست گرچه در بازار این عالم ندارم مشتری غم ندارم، می روم مشهد، خریدارم رضاست آن امام مهربانی که به حکم عاشقی بیشتر از هر چه گویی دوستش دارم رضاست نور راهم در دل دنیای تیره نور اوست روی مهتاب نمایان، در شب تارم رضاست در گرفتاری به این آقا توسل می کنم تکیه گاهِ لحظه هایی که گرفتارم رضاست دلخوشم بر وعده ی صدقش، چرا که طبق آن در سه جای سخت بعد از مردنم، یارم رضاست در تمام سال، آن شب که بر آن دل بسته ام آن شب میلاد آقاجان و دلدارم رضاست می شود دنیا گلستان مثل صحنش بین طوس گر که لبخندی زند بر خاکیان شمس الشموس درد ما عشق است و عشق یار، تاوانش خوش است دل سپردن نزد جانان، جان به قربانش خوش است از سوی باب الجوادش که رسیدی خیره شو دیدن آن گنبد زیبا و تابانش خوش است با تأمل رفت و آمد کن در آن صحن و سرا عاشقانه راه رفتن، زیر ایوانش خوش است با تمام خستگی ها، آن زمان که یک نفس... از ته دل می کشی کنج شبستانش خوش است گریه ی طفلی بلند و صوت نقاره بلند کورِ بینا گشته با چشمان گریانش خوش است تشنه ی کرب و بلایی، منت از سلطان بکش کربلا رفتن هم از سمت خراسانش خوش است روزی اشک محرم را بگیر از دست او گریه با اذنش برای جد عطشانش خوش است یاد غم های حسین و ظهر عاشورای او از دو ماه قبل اگر باشی پریشانش خوش است گریه کن بر آن غریبی که کفن حتی نداشت بر زمین ماند و به تن یک پیرهن حتی نداشت eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پای نفس سرکشم دادم زیان، شرمنده ام نامه ی من کرده اشکت را روان، شرمنده ام دست های خالی ام گویای عمری حسرت است روسیاهم، بیشتر از هر زمان شرمنده ام ذره ای سختیِ دنیا کرد دادم را بلند باز هم رسوا شدم در امتحان، شرمنده ام دست هایت ابر رحمت بود و من از روی جهل روی کردم سوی دست این و آن، شرمنده ام شرمسار از فعل من در محضر خالق شدی از رخ زهرایی ات، صاحب زمان شرمنده ام با شهیدان فاصله دارم زمین تا آسمان وضع خوبی نیست وضعم بی گمان، شرمنده ام از ازل، ریزه خورم، ریزه خور کرب و بلا گر بدم، از صاحب آن آستان شرمنده ام جان فدای عمه ی مظلومه ات یابن الحسن با حسینش گفت بین ریسمان شرمنده ام بعد تو ای سایه ی بالاسر زینب اگر... لحظه ای رفتم به زیر سایه بان شرمنده ام من که عمری جز محارم هیچ کس دورم نبود پر شده اطرافم از نامحرمان، شرمنده ام eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مِی عشقی که در سبو داریم گر وجودی حسین جو داریم از خمینی است آبرو داریم هیئت و روضه را از او داریم کوری چشم دشمنان نظام هست الگوی ما مرام امام eitaa.com/abdorroghaye
هر کسی آمده از شاه و غلام و برده وسط صحن و سرای حرمت بی پرده سر تعظیم به سوی قدمت خم کرده به امیدی به خدا عرض سلام آورده... ...زائری که همه ی دار و ندارش هستی همه جا و همه ی عمر کنارش هستی مرده ام، آمده ام تا که تو جانم بدهی مثل فرش حرمت خوب تکانم بدهی راه گم کرده ام و راه نشانم بدهی به پناه آمده ام تا که امانم بدهی اشتباهات مرا حُسن عمل می گیری مهربانی و مرا زود بغل می گیری عالم آل محمد شدنت را عشق است در شفاخانه زبانزد شدنت را عشق است این همه رحمت ممتد شدنت را عشق است شمس تابنده ی مشهد شدنت را عشق است آمده سائل درمانده ز هر سو آقا خواستی تا نشوی ضامن آهو آقا   عرشیان خاک تو را نقش به رخساره زدند خادمان گوش به فرمان تو نقاره زدند حوض های حرمت یکسره فواره زدند شعله ی عشق به جان من بیچاره زدند برسان بر لب خشکیده ی ما پیمانه بده پیمانه ای از کوثر سقاخانه هر که بر پای تو افتاد بها می گیرد  "یا رضا خانه ات آباد" نوا می گیرد با نخ پنجره فولاد شفا می گیرد وسط صحن گوهر شاد دعا می گیرد وا شده هر گره کور به نام پسرت ای فدای تو و این لطف و مرام پسرت خجل از روی تو هستم به جوادت سوگند مست گیسوی تو هستم به جوادت سوگند حاجی کوی تو هستم به جوادت سوگند همه جا سوی تو هستم به جوادت سوگند تا که شد سفره ی تو پهن، وفادار شدم بی بها بودم و در صحن، بهادار شدم نور رحمانی حق هستی و تابان هستی تو برای من قحطی زده باران هستی تا ابد شاه رئوفی و رضاجان هستی تو مرا جانی و جانانی و سلطان هستی بی تو من دلهره ی کرب و بلا را دارم با تو من تذکره ی کرب و بلا را دارم جهت گریه ی ما تا به ابد معلوم است بین ما گریه برای دگران مذموم است بیشتر آن چه که در روضه ی ما مرسوم است روضه ی یابن شبیب تو بر آن مظلوم است روضه خواندی و همه اهل مصیبت شده ایم گریه کن های لب جد غریبت شده ایم قدرت بر روی پا، پا شدنش را بردند وقت غارت شد و کل بدنش را بردند ته گودال عقیق یمنش را بردند نیزه داران ز تنش پیرهنش را بردند خون او با جگر بادیه آمیخته شد آیه های بدنش سخت به هم ریخته شد eitaa.com/abdorroghaye
بهشت زمین، صحن های رضاست هوای حریمش عجب جان فزاست به هر درد دشوار، نامش دواست به دل آن که آیینه ی حق نماست علی بن موسی الرضا المرتضاست شدم حاجی از طوف سلطان طوس دخیلم بر انوار شمس الشموس چه نامی است نامش، انیس النفوس یکی هست و با هر دلی آشناست علی بن موسی الرضا المرتضاست قسم بر نم اشک رخساره ها به آقایی صاحب چاره ها عیان است از صوت نقاره ها برای من آن کس که کهف الوراست علی بن موسی الرضا المرتضاست کریم است هم در حسب، هم نسب به ما مرحمت می کند بی سبب به وصف و به عنوان و ذکر و لقب... چه کس عالم اهل بیت ولاست؟ علی بن موسی الرضا المرتضاست شده بهترین ذکر دنیا علی تسلای جان احبا علی "اگر خسته جانی بگو یاعلی" که چون مرتضی آن که مشکل گشاست علی بن موسی الرضا المرتضاست توسل نما کنج صحن عتیق چه سهل است اینگونه طی طریق برات سفر را بگیر ای رفیق کریمی که بانی کرب و بلاست علی بن موسی الرضا المرتضاست به امر رضا گریه کن بر حسین بزن ناله با قلب مضطر، حسین به روی زمین ماند، بی سر حسین امامی که بیتاب آن سرجداست علی بن موسی الرضا المرتضاست به یاد حسین و تن درهمش به یاد حصیر و به یاد غمش دو پلکش شده زخم از ماتمش کسی که دلش خون از آن ماجراست علی بن موسی الرضا المرتضاست eitaa.com/abdorroghaye
با حال زار و مضطرم بوسه گرفتم از عکس صحن دلبرم بوسه گرفتم با گریه خوابم برد دیشب، تا خود صبح در خواب از کل حرم بوسه گرفتم روی نگین خاتمم نام حسین است با نیت از انگشترم بوسه گرفتم کارم جلو افتاد تا از مهر تربت در سجده با چشم ترم بوسه گرفتم من که نشد از مرقدش بوسه بگیرم جایش ز دست مادرم بوسه گرفتم خیلی دلم بر غربت و تنهایی اش سوخت از قاب عکس رهبرم بوسه گرفتم جانم فدایش زیر لب ارباب می گفت: از لاله های پرپرم بوسه گرفتم مانند صفحه صفحه ی قرآن پاره از قطعه های اکبرم بوسه گرفتم می گفت با مشک پُر از تیر علمدار از بازوی آب آورم بوسه گرفتم جای رباب و اهل خیمه پشت خیمه از کام خشک اصغرم بوسه گرفتم وقت وداع آخرم با نیمه ی خود از چشم خیس خواهرم بوسه گرفتم شاید برای آخرین بار است، شاید از روی ناز دخترم بوسه گرفتم... eitaa.com/abdorroghaye
سوزانده تب زهر، تمام گلویش را برده است مکافاتِ عطش، رنگ و رویش را از شرم، سرش رو به زمین است، بمیرم با رقص، زمین ریخته اند آبرویش را آن قدر صدای دهل و ساز بلند است پوشانده صدای لبِ تسبیح گویش را از هر طرفی پا شد و برخاست، زمین خورد بُرده است چنان تشنگی از دیده سویش را در پیش دو چشمش به زمین ریخته اند آب تا که نکند جستجو این آرزویش را با آب زمین ریخته آورد به خاطر مرثیه ی پُر ماتم شرم عمویش را آن قدر که پیچید به خود در کف حجره هر گوشه ای از حجره گرفته است بویش را بردند تنش را به چه وضعی به روی بام تا که نکند هیچ کسی جستجویش را خوب است که بر بام ز دورش همه رفتند خوب است که پوشانده لباسش، گلویش را سوی تن ارباب ولی آه سنان رفت تا با نوک نی، قطع کند گفت و گویش را از بس که به پیشانی او زخم نشسته است گویا که گرفته است به خونش، وضویش را با سنگ، کسی آمد و بر صورت او زد وقتی که نمی دید دگر روبرویش را eitaa.com/abdorroghaye
بسم آن وجه خدا، باب مراد بندگانیم به دربار جواد نزد ما شأن و مقامش والاست عُلقه اش در دل ما لطف رضاست با جوادش همه مأنوس شدیم کاظمینی شده از طوس شدیم می دهد برکت و خیر از هر سو گریه کن های جوادش را او باز با رخصت آقاجانم روضه ای از پسرش می خوانم نور چشمان رضا بی کس ماند همسرش سخت دلش را سوزاند محتضر بود امامش، کف زد نه دعا خواند، نه قرآن، دف زد نمک از کینه به زخمش پاشید در حرم بین کنیزان رقصید سوخت چون شمع، دل پروانه جای رقاصه نبود آن خانه تشنه شد از جگرش آه کشید سوخت و ناله ی جانکاه کشید ناله اش بر جگرش تاب نداد یک نفر هم به امام آب نداد میوه ی قلب امام هشتم ناله اش بین صداها شد گم او که داغ پدرش را دیده مثل بابا به خودش پیچیده وقت رفتن شده باید چه کند؟ خواهری هم که ندارد چه کند؟ روضه اش روضه ی غمناکی شد همه ی بال و پرش خاکی شد آه، عمامه اش از سر افتاد وسط هلهله آخر جان داد بر تنش داغ پر ابهام رسید با چه وضعی به روی بام رسید دل، ازین روضه ی حساس گرفت پله ها بوی گل یاس گرفت گرچه از منزلتش شرم نشد زیر مرکب بدنش نرم نشد شد رها پیکر او عریان نه بین شمشیر و سنان پنهان نه نیزه از قوم نظر تنگ نخورد خوب شد بر بدنش سنگ نخورد گرچه بر بام، تنش تنها بود خوب شد بال کبوترها بود eitaa.com/abdorroghaye