eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
920 دنبال‌کننده
38 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشم با حب حیدر قد کشیدم دلم را از همه عالم بریدم به غیر از مرتضی چیزی ندارم به غیر از مرتضی چیزی ندیدم چه شوری در دلم افکنده عشقش پر از عشقم، پر از از خوف و امیدم خوشم حلقه به گوش این سرایم به هر محفل ثنایش را شنیدم حیاتش ساده تر از بندگان بود عجب شاه و امیری برگزیدم گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه * صد و ده بار ذکر هو گرفتم از این دنیا و اهلش رو گرفتم مگر عقلم کم است از او نخوانم مگر کم آبرو از او گرفتم دل من زیر و رو شد از شبی که به دستم در حرم جارو گرفتم خراسان و نجف، این آبرو را هم از این سو، هم از آن سو گرفتم علی گفتم کمی زهرا بخندد چه پاداشی از این بانو گرفتم گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه * خدا رو کرد با او گوهرش را تجلی صفات و مظهرش را زمان وحی نور قل هو الله میان کعبه خوانده مادرش را نبی هم در شب تاریک فتنه به حیدر می سپارد بسترش را میان اوج پرواز نمازش به سائل می دهد انگشترش را همه بی تاب بر سجده می افتند اگر افشا نماید قنبرش را گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه نجاتم داده استغفارهایش دلم را برده با رفتارهایش شده سرتاسر نهج البلاغه نَمی از باطن پندارهایش ملائک از شعف هو می کشیدند همیشه لحظه ی پیکارهایش نبی دلگرم بازوی علی بود به جای تک تک سردارهایش چنان از قلعه در را مرتضی کند ترک برداشت تا تالارهایش گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه * رها کردن مرامِ پیر من نیست به دست دیگران زنجیر من نیست مرا دیوانه می خوانند مردم اگر مجنون شدم تقصیر من نیست اگر از مرتضی کمتر بخوانم اثر بر ناله ی شبگیر من نیست بدون گوهر حب ولایت به غیر از معصیت تکبیر من نیست گره خورده دلم با حب حیدر به جز این عشق در تقدیر من نیست گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه * ازل از جام خود بر ما چشانده همین باده دل ما را کشانده زمان خلقت آب و گل ما کمی خاک عبایش را تکانده کسی که روی دوش مصطفی رفت یتیمان را سر دوشش نشانده خدا هم از زبان مرتضایش پیمبر را شب معراج خوانده به شوق وعده ی " یا حارَ هَمْدان..." برایم طاقت و صبری نمانده گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه *** برای مؤمنین یعسوب دین است خداوند کرم روی زمین است عبای وصله دار کهنه ی او تجلی همان حِصن حصین است نشستن زیر ایوان طلایش برایم بهتر از خلد برین است اگرچه منکرانش هم نفهمند فقط حیدر امیرالمومنین است به یمن شیر پاک مادر خود تمام عمر، حرفم این چنین است گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه eitaa.com/abdorroghaye
مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان والی ایران می شود موسی بن جعفر eitaa.com/abdorroghaye
دوباره عبد گنهکار و روسیاه حسین شده میان حسینیه، سر به راه حسین همیشه مادرم از کودکی سفارش کرد هر آنچه شد نرو از بین خیمه گاه حسین زهیر را به نگاهی بزرگ عالم کرد سعادت ابدی چیست؟ یک نگاه حسین چه ورطه های مهیبی که از تمامی شان نجات داد مرا نور روی ماه حسین گرفت روزه به سن کم و نکرد افطار که از معاصی ما بگذرد، اله حسین بنوش آب و بخوان شعرِ "شیعتی مهما..." رسیده است به ما هم صدای آه حسین بگو امام رضا را، که فکر چاره کند دلم عجیب شده تنگِ بارگاه حسین عقیله بود و دلی قرص، قبلِ عاشورا نداشت هیچ غمی، بود در پناه حسین آهای تربت کرب و بلا مراقب باش به روی دوش نبی بوده جایگاه حسین غریب بودن او را ببین، بسوز ای دل که چوبِ نیزه شکسته است، تکیه گاه حسین خدا به خیر کند در میان گرد و غبار رسید زینب کبری به قتلگاه حسین eitaa.com/abdorroghaye
از سرِ شب، غربت و دلشوره ام بسیار شد غصه ی یک عمر، بین سینه ام انبار شد خواب بودم، غافل از احوال خود، تا ناگهان با صدای ناله ای محزون، دلم بیدار شد ناله می فرمود: یا عَطشان... بُنیَّ یاحسین از همین ناله، دو چشم عرشیان خونبار شد چشم وا کردم لباسی غرق خون دیدم به عرش تا نظر کردم بر آن، از گریه چشمم تار شد آی نوکرها میان سجده، شکر حق کنید باز هم ایام خوبِ نوکری تکرار شد پیرهن مشکیِ ما تعظیم راه کربلاست علتش این است در چشمانِ دشمن، خار شد نام شیرینت، رسولِ ترک می سازد حسین گفت هرکس یا حسین، از معصیت بیزار شد نذر کردم یک دهه فارغ شوم از غیر تو شاید آخر چشم کورم، لایق دیدار شد حضرت سلطان سفارش کرده، فَابک لِلحسین ابر چشمانم برای روضه ات پربار شد سنگ از روزی که آمد خورد بر پیشانی ات استعاره از دل بی رحم و بی افسار شد راستی آقا خبر داری سفیرت تشنه است؟ مسلمِ مظلوم، آواره سرِ بازار شد ظهر پشت مسلمت یک شهر بیرون آمدند وقتِ مغرب بین کوفه، بی کس و بی یار شد eitaa.com/abdorroghaye
محرم شد و بی قرار حسینم شب و روز دنبال کار حسینم به الطاف زهرای مرضیه هر شب در این خیمه ها در جوار حسینم شبیه تمامیِ ایل و تبارم نمک گیر ایل و تبار حسینم چه ربّی است ربّی که ربّ الحسین است مسلمان پروردگار حسینم به لب های او ذکر تکبیر، زیباست موحد از آن هفت بار حسینم سگ کهفم اما نه هر کهف و غاری پناهنده در بین غار حسینم عجب منتی بر سر من نهاده عجب نعمتی، دوستدار حسینم الهی که این اربعین زنده باشم ببینم کنار مزار حسینم دو چشمِ ترم هم از الطاف آقاست من از کودکی، وامدار حسینم لبش تشنه بود و فقط دود می دید پریشان چشمان تار حسینم در آن حال زهرا صدا زد بُنیّ از آن ناله اینگونه زار حسینم صدا زد حسینم غریب است و تنها نمانده غیوری کنار حسینم چرا لشگری دور تا دور مقتل کند هلهله بر مدار حسینم eitaa.com/abdorroghaye
داغ حسینی بین دل ها سر گرفته عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته هر کس که در کشتی امنش می نشیند اذن ورود از ساحت مادر گرفته حتی خدا نزد تمام انبیایش روضه برای سبط پیغمبر گرفته شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم ما را حسین بن علی در بر گرفته از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟! نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته تا روز محشر هر کسی شد کربلایی برگ برات از جانب خواهر گرفته آن قدر شأن زینب کبری عظیم است عمری رکابش را علی اکبر گرفته گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل زینب دو دستش را به روی سر گرفته خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته eitaa.com/abdorroghaye
این حسین است که در روضه نجاتم بدهد با مسیحا نفسش باز حیاتم بدهد شده هر ذکر و دعا از جهتی منشأ خیر ذکر او خیر ز مجموع جهاتم بدهد ذات من ذات حسینی است، نبینید بدم یک نفر کاش که ارجاع به ذاتم بدهد دلبری هست مرا، بردن نامش به خدا طعم شیرین تری از نقل و نباتم بدهد کیست جز او که شده شهره به ارباب وفا لحظه ی مرگ نجات از سکراتم بدهد؟ روز محشر که شود، نوکری بزم حسین... قدر و ارزش به مناجات و صلاتم بدهد سخت دلتنگ سحرهای حریمش شده ام اربعین کاش برات عتباتم بدهد در شب قدر من از فاطمه خواهش کردم رزق گریه به قتیل العبراتم بدهد کاش تا اینکه خدا جای کفن، لحظه ی مرگ یاد ارباب، حصیری ز دهاتم بدهد شرح یک گوشه از اعضاء مقطع شده را داغ انگشت و غم غارت خاتم بدهد eitaa.com/abdorroghaye
عهد و پیمان خود نمی شکنیم پای عشق حسین، هم سخنیم دل سپرده به روضه ها شده ایم فارغ از غصه های خویشتنیم مُهر عشق حسین بر تن ماست تا نفس می کشیم سینه زنیم با دو ارباب بندگی زیباست هم غلام حسین، هم حسنیم دم به دم یاد ما دعا کردند همه مدیون لطف پنج تنیم به کسی جز حسین دل ندهیم به کسی جز حسین رو نزنیم وطن ماست کربلای حسین سخت دلتنگ دیدن وطنیم سنت اهل بیت، گریه بر اوست دلسپرده به أحسنُ السُّنَنیم بدنش سنگ خورد و با گریه مرهم زخم های آن بدنیم یاد داغی دوباره می سوزیم یاد تاراج کهنه پیرهنیم داغ یک بوریا به سینه ی ماست گریه کن های شاه بی کفنیم eitaa.com/abdorroghaye
در بزم عشق بازان فرصت فراهم افتاد قرعه به نام ما و ماه محرم افتاد پرچم نماد قبر و شش گوشه ی حسین است بغضم شکست هر بار چشمم به پرچم افتاد بزم شهود یعنی تنها حسین بود و... قبل از وجود عالم، مِهرش به قلبم افتاد هر سائلی مسیرش بر منزلی می افتد راهم به لطف حق بر بیتی مکرم افتاد صدها هزار عاشق در خون خود تپیدند تا این علم به دست امثال ما هم افتاد گرمای ماتم او آتش زده به جانم غیر از غمش ز چشمم هر داغ و ماتم افتاد آیات ابتدایِ مریم که گشت نازل دلشوره ای مکرر بر جان خاتم افتاد لب تشنه شد حسین و چشمش غبار می دید با ضربه از روی اسب، شاه دو عالم افتاد تاریکی مجسم آمد به سوی مقتل با خنجرش به جان آن نور اعظم افتاد تا که حسینِ خود را تنها و بی رمق دید زهرا کنار مقتل با قامت خم افتاد آن قدر دست و پا زد تا با صدای مادر لرزه بر آستانِ عرش معظم افتاد https://eitaa.com/abdorroghaye
نوکر همیشه عشق خود ابراز می کند با یا حسین نوکری آغاز می کند دل خوش نکرده ایم به اعمال خیر خود ما را غم حسین سرافراز می کند هر کار کوچکی که در این خیمه می کنیم زهرا به دست خویش، پس انداز می کند دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه تا کربلا دو مرتبه پرواز می کند سرّ است روضه ها و دلم را امام عصر محرم به درک قدری ازین راز می کند ویرانه ی دلی که پر از معصیت شده ذکر حسین، قلعه ی نوساز می کند درهای معرفت که به عالم گشوده نیست گریه به داغ دختر او باز می کند ما را محبتی که به دل بر رقیه هست نزد عزیز فاطمه ممتاز می کند جانم فدای شأن عظیمش که سال هاست با دست های کوچکش اعجاز می کند فرمود رو به نیزه ی بابا ببین که زجر با ضرب تازیانه مرا ناز می کند پرده نشین عرش خداییم، پس چرا بر ما نگاه، شمر نظرباز می کند؟! eitaa.com/abdorroghaye
یقین دارم که با دعوت رسیده هر آن کس بر در هیئت رسیده اگر بر روضه ها ایمان نداریم به باورهایمان آفت رسیده محرم ماه بیعت با حسین است زمان ترک معصیت رسیده نشد صادر به جز رحمت ازین در اگرچه از گدا زحمت رسیده به قدر لحظه ای غافل نشد، نه به ما ارباب، با دقت رسیده هر آنچه هست از لطف حسین است هر آنچه هست، بی منت رسیده گذشت از کل دارایی خود تا به ما فرهنگ این نهضت رسیده فیوضاتش که خسران ناپذیرند به هر کس قدر ظرفیت رسیده حسن در روضه هایش سفره دار است چقدر از سفره اش برکت رسیده به یاد مرقد شش گوشه اش باز سرم در سجده بر تربت رسیده بزرگی در بکاء بر حسین است به ما هم برترین عزت رسیده چه ها کردند با سبط پیمبر به غارت کردنش صحبت رسیده زبانم لال پای بی حیایی به روی سینه ی حضرت رسیده eitaa.com/abdorroghaye
حق تعالی روز اول آفریدم با حسین مکتب توحید حق را برگزیدم با حسین با حسین بن علی سرمایه دار عالمم دست از دنیا و اهل آن کشیدم با حسین برکت این زندگی هم از محرم شد شروع می شود تحویل، هر سال جدیدم با حسین سجده روی تربت او پرده ها را زد کنار تا کجاها که نمیدانم رسیدم با حسین گریه کردن، روضه خواندن، نوکری، سینه زدن طعم های بی نظیری را چشیدم با حسین نوکری را از پدر آموختم، یادش بخیر نوکری کردم، فراوان خیر دیدم با حسین هر کسی دنبال شادی بود نوش جان او بی خیال دیگران، من غم خریدم با حسین کار او را من اگر بر خود مقدم ساختم روز محشر، نزد زهرا روسپیدم با حسین قطره ی اشک عزایش شست و شویم می دهد بعد هیئت، باز انسانی جدیدم با حسین تا که بین سینه ام گرمای حبش حاکم است هر نفس، هر لحظه در حکم شهیدم با حسین کاش می شد تیرها را دفع می کردم از او تا که در محشر بگویم چون سعیدم با حسین روز و شب گریان آن جسم مقطع گشته ام از هرآنچه غیر گریه، دل بریدم با حسین eitaa.com/abdorroghaye
اگرچه ندیدی وفاداری از من مبادا دمی چشم برداری از من خجالت زده هستم آقا که سر زد بدون توجه، گنهکاری از من همیشه به ذکر و دعا رفع کردی هزاران گزند و گرفتاری از من چرا کم به یادت می افتم، مگر که... خدایی نکرده تو بیزاری از من؟! امام زمانم، دعاهای خیرت دوا کرده هرگونه بیماری از من مرا یک سحر راهی کربلا کن بیا و سحر کن شب تاری از من بجز گریه بر داغ جد غریبت متاعی ندارم، خریداری از من؟ بمیرم بر احوال زینب که فرمود: کجایی حسینم، خبر داری از من؟! سرت را شکستند بین شلوغی ولی برنیامد دگر کاری از من در این بی کسی ها، شبیه گذشته بیا و خودت کن هواداری از من eitaa.com/abdorroghaye
ای که داری به دل وفا به حسین قسمت می دهم بیا به حسین خیرخواهی و رحمتت انداخت گذرم را در این عزا به حسین از مرید گناهکار خودت دل نکن حجت خدا، به حسین حاجت مادر مرا دادی قسمت داد هرکجا به حسین پدری کرده ای و با نفست وصل کردی دل مرا به حسین تو بخواهی همین گدا روزی می رسد صحن کربلا، به حسین گریه ات رفته است قطعا بر گریه ی حضرت رضا به حسین گریه کردی و گریه کن شده ایم گریه با اهل کبریا به حسین آه از آن پیرمرد که می زد ضربه ها با نوک عصا به حسین خورد از هر طرف بدون مجال بارش تند سنگ ها به حسین طاقت از دست داد همسر او داد زد ناگهان ربابه: "حسین" eitaa.com/abdorroghaye
برگرد تا در سینه ام ماتم نماند بر گونه ام رد نم و شبنم نماند یک دم تصور کن که زینب بی تو باشد! اکبر نباشد تازه سقا هم نماند برگرد تا زخم گلوی خشک اصغر تشنه برای جرعه ای مرهم نماند نزد رقیه باش تا آرام باشد در سینه اش یک ذره درد و غم نماند برگرد تا اینکه زبانم لال، زینب... وقت شلوغی بین نامحرم نماند انگشترت دستت نمی ماند، ردش کن تا ساربان در فکر این خاتم نماند آخر وصیت را به ابن سعد گفتم! یارب کسی اینگونه بی همدم نماند ای کوفه شاهد باش جسمم ریخت برهم تا جسم شاه و دلبرم درهم نماند بر من بزن هر قدر سنگ تیز داری یک سنگ، در این شهر می خواهم نماند خیلی تنم مبهم شده روی قناره تا جسم اربابم دگر مبهم نماند طفلان من نذر علی، ای کوفه بگذار پیش علی اکبر، قدِ او خم نماند لب تشنه جان دادم که آقای غریبم... هر طور شد، لب تشنه، دستِ کم نماند دلشوره دارم غارتش سازند این ها حتی لباس کهنه می ترسم نماند دلشوره دارم وقت تکفین امیرم غیر از حصیری بین این عالم نماند eitaa.com/abdorroghaye
سر دارالعماره زار و بی جانم، حلالم کن نوشتم که بیا اما پشیمانم، حلالم کن نکردم لحظه ای گریه برای غربتم اصلا برای غربتت اینگونه گریانم، حلالم کن فقط یک پیرزن در کوفه از مسلم حمایت کرد اسیر خدعه های ابن مرجانم، حلالم کن سر فرزند یک بدکاره عهد خود رها کردند من از این قوم کوفی روی گردانم، حلالم کن هر آن کس حرف حق گوید، دهانش سنگ خواهد خورد به فکر زینبین و سنگ بارانم، حلالم کن علی اکبر، علی اصغر، نبینی داغ اولادت فدای بچه هایت جان طفلانم، حلالم کن همینکه بی هوا چشمم به چوب خیزران افتاد میان ظرف آب افتاد دندانم، حلالم کن به قطره قطره خونی که میان مشت من پر شد نوشتم بر زمین، با دست لرزانم حلالم کن اگر این آب، خونی شد فدای کام عطشانت مُواساتم شد اینگونه که عطشانم، حلالم کن شهیدانت همه بر روی پایت جان دهند اما غریبانه اسیر درد هجرانم، حلالم کن اراذل با منِ مسلم چه ها کردند در کوفه به یاد خواهرت خیلی پریشانم، حلالم کن تنم را بر زمین در پشت مرکب می کشند اما برای پیکرت پاره گریبانم، حلالم کن زبانم لال این ها تشنه ی تاراج تو هستند بخوان این نکته را از جسم عریانم، حلالم کن http://eitaa.com/abdorroghaye
پر شده قلبم از ولای حسین دوست دارم شوم فدای حسین روی دارالعماره حس کردم می وزد عطر آشنای حسین شرمسارم از آن همه نامه شرم دارم ز بچه های حسین کاش یک لحظه محضرش بودم تا بیفتم به دست و پای حسین بر غریبی خود نمی گریم هست اشکم فقط برای حسین جز من و هانی و یکی دو نفر هیچ کس نیست مبتلای حسین مانده ام این جماعت نامرد چه گرفتند در ازای حسین؟! همه بیتاب کشتنش هستند چه بلایی است کربلای حسین وسط نیزه دارها گفتم: بزنیدم مرا به جای حسین می شود ذبح، تشنه لب اصغر غم عظماست ماجرای حسین وای اگر پیکر علی اکبر نشود جمع در عبای حسین شد اگر پیکرم رها بر خاک به فدای تن رهای حسین لب خونی و تشنه ام گویاست تشنگی می شود جزای حسین گونه ام را شکافت سنگ اما آه از روی حق نمای حسین می رسد پیش زینبین آخر روی نیزه، سرِ جدای حسین تنش اینجا کفن نخواهد شد لالم از داغ بوریای حسین eitaa.com/abdorroghaye
از آن زمان که رسیدیم، دلهره دارم شبیه ابر بهارم که اشک می بارم حسین قول بده سایه ی سرم باشی هرآنچه شد ته این قصه، در برم باشی قرار قلب مرا صحبتی در اینجا برد شنیده ام که کسی نام کربلا را برد رسید آخر خط، غربتم پیاپی شد تمام فرصت پنجاه ساله ام طی شد بگو که معنی هجده هزار نامه چه شد؟! کسی نیامده حق را کند اقامه، چه شد؟! هوا، هوای عناد است بین این صحرا چقدر نخل زیاد است بین این صحرا رقیه را نظری کن، چه ناز خوابیده به روی دوش ابالفضل باز خوابیده نشسته در بر گهواره ی علی اصغر رباب خیره به رخساره ی علی اصغر تمام راه، کنارم حجابِ محمل شد برای من، علی اکبر رکابِ محمل شد چقدر محضرت آرامش و امان دارم دلم کنار تو قرص است، سایه بان دارم منی که بند دلم را به تو گره زده ام منی که در همه جا پابه پایت آمده ام خدا نکرده کنارم اگر نباشی چه؟! زمان واقعه و دردسر نباشی چه؟! نخواه تا که ببینم میان گودالی غریب مانده ای و تشنه کام و بی حالی نخواه تا که عقب باشم و نظاره کنم به التماس سوی قاتلت اشاره کنم چگونه صبر کنم پیکرت دریده شود؟! چگونه صبر کنم تا سرت بریده شود؟! گرفته جان مرا داغ هاهُنا... بس کن غریب ماندن تو می کشد مرا بس کن eitaa.com/abdorroghaye
حجاج رسیدند به دنبال حسین مبهوط تماشا شده اند آل حسین انگار دگرگون شده احوال حسین خاکی شده بدجور پر و بال حسین با اشک به سجده رفته بر درگه عشق در کرب و بلا، وادی و منزلگه عشق ره باز کنید آمده فخر دو سرا باید که بنازد به خودش کرب و بلا از راه رسیده است ناموس خدا آن دختر شیرین سخن آل عبا دردانه ی شاه آمده بر شانه ی ماه لاحول و لا قوة الا بالله در حال خوش کودکی اش رفته به خواب شش ماهه ی ارباب در آغوش رباب می چرخد عمو دور حرم مثل عقاب هستند تمام مشک ها مملو آب یک لحظه گلوی کوچکی تشنه نماند در کل مسیر، کودکی تشنه نماند رحمت به ابالفضل و به جود و کرمش رحمت به نگاه نافذ و محترمش آرامش زینب شده با هر قدمش هستند حسینیان به زیر علمش طفلان حرم که مست عطر یاس اند آرام همه در کنف عباس اند این قافله ی عشق پیمبر دارد بوی نفس حضرت مادر دارد در معرکه ها، شیر دلاور دارد یک مرد به نام علی اکبر دارد در هر نفسی بود رکاب زینب باید به علی گفت نقاب زینب حال همه را گفته ام اما زینب روزش شده در کرب و بلا همچون شب جانش ز غم و غصه رسیده بر لب افتاد از آه و گریه کردن در تب بر هر دو لب حسین، چشمش را دوخت با روضه ی هاهُنا... دل زینب سوخت می گفت حسینش، غم عظمی اینجاست داغی که از آن سوخته طه اینجاست آن ذبح که گفتند فَدَینا... اینجاست ای خواهر من، جدایی ما اینجاست پایان ندهد به اشتیاقِ من و تو هرچند که اینجاست فراق من و تو ای خواهر من، کشته ی امیال شوم از تشنگی ام خسته و بی حال شوم مذبوح و شهیدِ ته گودال شوم زیر سم ده اسب لگدمال شوم پیراهن خونی مرا غصب کنند بالای سنان، رأس مرا نصب کنند باید که جفا ببینی و صبر کنی سرهای جدا ببینی و صبر کنی یک کرب و بلا ببینی و صبر کنی گودال مرا ببینی و صبر کنی باید که بلا را بپذیری، بروی باید که بدون من اسیری بروی eitaa.com/abdorroghaye
فخر کنم بر همه، هست نگارم حسین اول کارم حسین، آخر کارم حسین دایره ی قلب من، وقف حسینیه شد داده بهایی گران، بر دل زارم حسین بر نسبم شاکرم، در همه دم بوده است نوکری اش عزتِ ایل و تبارم حسین کاش که بعد از حیات، حک بشود با ثبات با خط خوش بر روی سنگ مزارم حسین گرچه نمانده کسی، پیش من روسیاه در همه ی زندگی بوده کنارم حسین جان و جهانم شده، روح و روانم شده ورد زبانم شده، صحبت یارم حسین خسته شدم از فراق، مُردم ازین اشتیاق بر غم کرب و بلا، کرده دچارم حسین از کرم و مرحمت، داده اجازه به من تا به روی تربتش سر بگذارم حسین در ظلمات جهان، اشک عزایش شده نور شفابخش بر دیده ی تارم حسین زینب و دلشوره ها، زینب و کرب و بلا گفت همین که رسید، دلهره دارم حسین بوی جدایی و غم، می رسد از هر قدم آه دو چشم ترت، برده قرارم حسین eitaa.com/abdorroghaye
چه شد که ریخت دلم بی هوا، نمی دانم چقدر دلهره دارم، چرا پریشانم من از شلوغی این نخل ها هراسانم حسین گریه نکن جان من، نسوزانم چه بوی سیب عجیبی گرفته این صحرا چقدر نام حزینی است نام کرب و بلا بیا و مرهم غم های بی شمارم باش قرار، رفته ز جان و دلم قرارم باش همیشه روشنی چشم های تارم باش شبیه فرصت این سال ها کنارم باش به زیر سایه ی لطفت، خیال من تخت است نبودنت به کنارم، تصورش سخت است نبین که در دل این دشت اسیر خَناسیم نبین که در به درِ خلقِ قدر نشناسیم اگرچه آینه هستیم اگرچه حساسیم هزار شکر که ما در پناه عباسیم به سوی تشنه لبان با شتاب می آید به هیبت پدرم بوتراب می آید دلم خوش است به دیدار روی پیغمبر بگو قدم بزند باز هم علی اکبر صدای رحمت وحی است گریه ی اصغر سکینه ات چقدر رفته است بر مادر فدای روی رقیه که مثل خورشید است گمان کنم کمی از اهل کوفه ترسیده است چرا به چشم ترت خیره سوی گودالی؟! اگر غلط نکنم فکر روز جنجالی در آن زمان که لبت تشنه است و بی حالی خدا کند که نبینم غریب و پامالی خدا کند ته گودال زیر و رو نشوی اسیر شمر و سنان درنده خو نشوی نگاه کن همه مهمان قوم نامردیم دروغ بود همه نامه ها و دلسردیم اگر صلاح بدانی بیا که برگردیم خودت ببین که عزیزم، کفن نیاوردیم نصیب پیکرت اینجا حصیر خواهد شد به دست حرمله، زینب اسیر خواهد شد eitaa.com/abdorroghaye
سلام ماه محرم، سلام ماه حسین سلام پرچم مشکیِ خیمه گاه حسین هزار شکر نمردیم و فرصتی داریم برای عرض ارادت به پیشگاه حسین تمام عزت عالم میان روضه ی اوست چه عزتی است که هستیم در پناه حسین نوشته فاطمه نام تمامی ما را به لطف آمدنِ روضه، در سپاه حسین تمام سال اگر رفته ام به بیراهه شدم به برکت این ماه، سر به راه حسین جواز نوکری ام برترین مدال من است جواز نوکری ام داده یک نگاه حسین شبیه کل رسل اذن گریه داده به من چه منتی است بر این عبد روسیاه حسین شفاست تربت پاک و مقدس قبرش رواست ذکر دعا تحت بارگاه حسین دوباره بوی لباسی که غرق در خون است رسانده است دلم را به قتلگاه حسین چنان زدند به نیزه به پهلوی حضرت رسید از ته مقتل صدای آه حسین eitaa.com/abdorroghaye
ره گشایید، کاروان آمد کاروان حسین جان آمد دور مولا چه خوب اصحابی است نزد خورشید، بَه چه مهتابی است کودکان حرم که چون یاسند همه آسوده نزد عباسند نور وجهش به عرش می تابد روی دوشش رقیه می خوابد شیر زن های مذهب آمده اند ام کلثوم و زینب آمده اند عون و قاسم حجاب محملشان علی اکبر رکاب محملشان چشم یک خیمه بر دهان علی است عشق این کاروان، اذان علی است شیرخوار رباب در خواب است مشک های حرم پر از آب است گفت آقا چه نام این صحراست؟ یک نفر گفت دشت کرب و بلاست هاهُنا... بر لب حسین آمد روضه ها بر لب حسین آمد شد سرازیر اشک چشمانش زینب از غم دلش گرفت آتش دلهره در دلش فراوان شد بیشتر از حسین، گریان شد گفت: حس می کنم غریبی را بوی خون، بین عطر سیبی را نکند وعده ی نبی اینجاست نکند تل زینبی اینجاست سنگ ها بر زمین چه بسیارند نخل ها را ببین چه بسیارند این غم در گلو چه خواهد شد؟ جان زینب بگو چه خواهد شد؟ دست من نیست می روم از حال نرو دیگر میان این گودال چه کنم تا سرت جدا نشود؟ چه کنم پیکرت رها نشود؟ من نمردم به تو لگد بزنند به پدر، حرف های بد بزنند تک و تنها اگر بمانم چه؟! بین اعدا اگر بمانم چه؟! نکند که اسیر خواهم شد؟! با که من هم مسیر خواهم شد؟! هر چه باشد قضا و تقدیرم نیست فرقی، که بی تو می میرم eitaa.com/abdorroghaye
در سه سالش هزار و یک غم دید غم به قدر تمام عالم دید قامتش را شکسته و خم دید تازه درد فراق را هم دید مثل زهرا نحیف و لاغر شد غنچه ای بود و زود پرپر شد روی زخم کسی نمک نزنید ضربه بر بال شاپرک نزنید به زمین خورده را کتک نزنید با لگد بچه را محک نزنید استخوان های بچه باریک است عالمِ بی رقیه، تاریک است صورتی زرد داشتی یا نه؟! عرق سرد داشتی یا نه؟! استخوان درد داشتی یا نه؟! درد صد مرد داشتی یا نه؟! درد پهلو و سینه بد دردی است زدن بچه اوج نامردی است شب و روزش به درد، سر می شد بی صدا دست بر کمر می شد تا که ذکر لبش پدر می شود حال و روزش خراب تر می شد تا که آخر سر پدر را دید از سر او سؤال ها بپرسید چه کسی این چنین یتیمم کرد؟! کنج ویرانه ای مقیمم کرد در غم حنجرت سهیمم کرد داغدار غمی عظیمم کرد پیش رأس پدر به خاک افتاد گفت زینب: رقیه جان، جان داد زن غساله چشم خود را بست نزد اصلا به پیکر او دست گفت: این تن چو سیبِ لک خورده است زده او را مگر که مردی مست؟! ازچه این بچه زیر و رو شده است؟! خواهرش گفت: بی عمو شده است eitaa.com/abdorroghaye
چنان شمعی چکیده بر زمینم، رو به سوسویم پدر چشمم نمی بیند، تو را با دست می جویم چرا موی مرا دیگر نمی بوسی، نمی بافی؟! یقین دارم دلت خون است از اوضاع گیسویم لبت بوسیدم و بر کام خود با مشت کوبیدم خودم زخم لبانت را به اشک چشم می شویم تکان خوردن برای شیشه ی عمرم ضرر دارد مضاعف می شود با هر تکانی درد پهلویم غذایم ترک شد اما نمازم را نکردم ترک به هر داغی شبیه عمه ام زینب ثناگویم برای من علی اکبر النگویی خرید اما به دست دختری در کوچه ها دیدم النگویم زمین خوردن شده تکرار دشوار شب و روزم نمانده قوتی دیگر میان هر دو زانویم لباسم از تنم مانند زهرا در نمی آید خبر داری مرا بیچاره کرده درد بازویم؟ یقین دارم زن غساله هم غسلم نخواهد داد خجالت می کشم خیلی ازین وضع سر و رویم در آغوشت بگیرم تا از این ویرانه پر گیرم ندارم حاجت مرهم، فقط وصل است دارویم عجب حسن ختامی شد سه سالم را نصیب امشب نگاهت می کنم تا جان دهم با چشم کم سویم  eitaa.com/abdorroghaye