eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
920 دنبال‌کننده
38 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید مدافع حرم عبدالله اسکندری   آیه ی فضل عظیمم، غم عظمی شده ای تازه داماد حرم بودی و تنها شده ای مثل باباحسنت ذکر لبت فاطمه بود بر زمین خوردی و چون اُم ابیها شده ای جگر تشنه ات از سوز عطش گفت: حسن با لب تشنه ی خود جلوه ی بابا شده ای آسمان بدنت پر شده از شکل هلال چه سرت آمده اینگونه معما شده ای؟! دست و پا میزنی از دردِ دهانی که شکست سوختم بس که تو مشغول تقلا شده ای فأنا بن الحسنی که به رجز می خواندی کرد اثبات در این سن کم آقا شده ای تا که افتاد نقابت به سویت سنگ زدند علت بغض من و زینب کبری شده همه جا پر شده از رایحه ی عطر حسن بس که آمیخته با تربت صحرا شده ای جوشنی لحظه ی رفتن نشد اندازه ی تو چه سرت آمده هم قامت سقا شده ای؟! خوش ذوق حرمم، نور دلم، عمر عمو طعم شیرین تری از شهد عسل ها شده ای از همین خنده ی وقت سفرت فهمیدم پدرت آمده و مست تولا شده ای https://eitaa.com/abdorroghaye
دل شده مهمان أبناء الحسن جان ما قربان أبناء الحسن همچنان بابای خود پر برکت است بخشش دستان أبناء الحسن بر خدا نزدیک تر شد هر که شد سائل احسان أبناء الحسن نیست تنها در دل میدان حسین دارد او گردان أبناء الحسن بی زره در رزم رفتن بوده است میوه ی ایمان أبناء الحسن دست ها کوچک ولی دل ها بزرگ لشگری حیران أبناء الحسن بهر جنگیدن مهیا قاسم است کار ازرق زاده ها با قاسم است بعد اکبر از همه سبقت گرفت با چه زحمت از عمو نوبت گرفت تا بگیرد اذنِ میدان آنقدر بوسه از دستان آن حضرت گرفت مرتضی پشتش فقط جوشن نداشت کیست او که بی زره رخصت گرفت بست سربند پدر را بر سرش تا که جسم تشنه اش قوت گرفت آن قدر مولا برایش گریه کرد کربلا رنگ غم و غربت گرفت تیغ خود را چون حسن طوری کشید ابن سعد از دیدنش لکنت گرفت بود بین معرکه آن دلربا بر لبش ذکر أنا ابن المجتبی ساعتی طی شد، بلایش شد عظیم خون روان بود از تن إبن الکریم نجمه بین خیمه اش احساس کرد می وزد عطر حسن بین نسیم سنگ های تیز کاری کرد تا بی رمق شد حال و روزش شد وخیم آن که آمد موی قاسم را کشید شد به شمشیر عمو دستش دو نیم جام أحلی مِن عسل را سرکشید زیر پا... از آن چگونه بگذریم؟! نعل ها بی وقفه با هم رد شدند از روی جسم نحیفش، مستقیم امتحانی سخت را پس داد، وای بر رخش رد هلال افتاد، وای جسم قاسم بی رمق از جنگ بود مادرش در خیمه ها دلتنگ بود بی علی اکبر در این دنیا دگر زندگی کردن برایش ننگ بود خون چنان از زخم هایش می چکید پیکرش چون لاله، خونین رنگ بود در میان چهره ی إبن الحسن هم نشان از پا و هم از چنگ بود سینه ای که همچنان زهرا شکست حاصل یک جنگ تنگاتنگ بود هیچ جای سالمی در تن نداشت نقل دامادی او از سنگ بود بر روی دوش عمو او را ببین می کشد انگار پایش بر زمین https://eitaa.com/abdorroghaye
درد از ما، دوا علی اصغر آیه ی حق نما، علی اصغر هست در بین ظلمت عالم شاهراه لقا، علی اصغر گره ها از مصائبش وا شد هر کسی گفت یا علی اصغر مطلق حق، علی مع الحق است حیدر کربلا علی اصغر به خدا یک تنه عوض کرده حاصل جنگ را علی اصغر عمر سعد دست و پا گم کرد تا که زد دست و پا علی اصغر گریه اش داشت شرح عرفانی داشت بر لب دعا علی اصغر اقتدا بر علیِ اکبر کرد تا شود جانفدا علی اصغر خون او بر زمین نریخت، نریخت داشت از بس بها علی اصغر وای از آب و بی نصیبی او شرح کن روضه ی غریبی او شیرخواری گرسنه و مغموم رفته از حال با رخی معصوم جان فدای حسین و اطفالش شده اند از فرات هم محروم از عطش آن قدر به خود پیچید گریه اش شد سکوت نامفهوم درد فرزند، غصه ی پدر است این دو هستند لازم و ملزوم با نسیمی که داغ و سوزان بود شد سفیدی حنجرش معلوم بی هوا سر روی زمین افتاد با سه شعبه بریده شد حلقوم قامتش قدر یک سه شعبه نبود! ذبح شد طفل، ذبح نامرسوم مات و حیران میان میدان ماند پدری خسته، بی کس و مظلوم پشت خیمه چه صحنه هایی دید حق بده که رباب شد مغموم جلوی چشم مادرش ای وای رفت بر روی نی سرش ای وای https://eitaa.com/abdorroghaye
همان که از سر حکمت گهی جوابم کرد به مِهر خویش، خوش اقبال و کامیابم کرد حسین وضع خراب مرا ندیده گرفت مرام و معرفتش تا ابد خرابم کرد نبرد آبرویم را، همیشه راهم داد کنار سینه زنان، محترم حسابم کرد میان ظلمت این روزگار، در روضه مرا مجاور انوار آفتابم کرد گرفت هر چه که رنگ تعلقم می داد علم به دوشِ عزاخانه ی ربابم کرد خدا کند که ببینم، نگاه لطف رباب دوباره زائر صحن ابوترابم کرد به دلبرم برسانید جان به لب شده ام ز بس که دوری کرب و بلا عذابم کرد دعا کنید ببینم که اربعین امسال حسین از کرمش خواند و انتخابم کرد چقدر روضه ی شش ماهه اش جگرسوز است چقدر داغ علی اصغرش کبابم کرد رباب گفت بخواب اصغرم که بی شیری به پیش اهل حرم، از خجالت آبم کرد https://eitaa.com/abdorroghaye
می روی و قلب خود را بیت الاحزان می کنم با دل خون، یک تنه تشییع قرآن می کنم قول دادم تا که سیرابت کنم، دیدی چه شد؟! مات و حیران مانده ام، گریه فراوان می کنم گوش تا گوش تو را تیر سه شعبه پاره کرد از غم جان کندنت، پاره گریبان می کنم تا نبیند مادرت وضع تو را، مذبوح من پیکرت را در عبای خویش پنهان می کنم از گلوی نازکت چیزی نمانده، جای آن دست های کوچکت را بوسه باران می کنم پیکرت را دور از چشم ربابه مادرت دفن در پشت حرم، با دست لرزان می کنم اوج شیرینی کودک در همین شش ماهگی است می روی و قلب خود را بیت الاحزان می کنم https://eitaa.com/abdorroghaye
نظر به حال گدا کن، به حق روضه ی اصغر مرا دوباره صدا کن، به حق روضه ی اصغر دوباره نفس زمینم زده، دوباره دلم را ز دام نفس رها کن، به حق روضه ی اصغر خراب کرده ام آقا، کمی بیا و برایم میان روضه دعا کن، به حق روضه ی اصغر مرا که بنده ی دنیا شدم، به لطف نگاهت دوباره عبد خدا کن، به حق روضه ی اصغر اگرچه سود ندارم، به دیگران نسپارم مرا دوباره سوا کن، به حق روضه ی اصغر شبیه جون و زهیر و وهب بیا و مرا هم شهید کرب و بلا کن، به حق روضه ی اصغر بخوان ز اشک رباب و بخوان ز غربت مولا بخوان و روضه به پا کن، به حق روضه ی اصغر https://eitaa.com/abdorroghaye
شش ماهه ای که یاس رخش را جنان نداشت در روی زرد خود، اثری جز خزان نداشت دیگر توان گریه و چرخاندن زبان... با حال التماس به دور دهان نداشت کارش تمام بود، نفس سخت می کشید اصلا برای پر زدنش هم توان نداشت اول کمی گرفت صدایش ولی سپس حتی از آن صدای گرفته، نشان نداشت وای از رباب، بس که خجالت کشیده بود روی نگاه کردنِ بر بانوان نداشت آمد حسین و با عجله رفت خیمه گاه خیلی برای حفظِ رضیعش، زمان نداشت نفرین به آسمان که خساست به خرج داد یک جرعه آب بهر علی، آسمان نداشت؟! حجم گلوی کوچک اصغر، تحملِ... تیر بزرگ حرمله را بی گمان نداشت زد باشتاب، حرمله تیر سه شعبه را بر شیرخواره ای که زبان بیان نداشت پاشیده شد گلوی علی، ذبح شد سرش دنیا چنین مصیبت و داغی گران نداشت لبخند زد به روی پدر، پر کشید و رفت دیگر حسین در بدن خویش، جان نداشت آغاز شد مصیبت حیرانی حسین این کشتی شکسته دگر بادبان نداشت ای کاش شام روز دهم، دست کم رباب... چشمی به سوی رأس علی بر سنان نداشت شد هم نشین و سوخته ی نور آفتاب دیگر رباب، هیچ کجا سایه بان نداشت https://eitaa.com/abdorroghaye
از کربلا رنگ خوشی دیدم؟! ندیدم بی شیر ماندم، بین هر خیمه دویدم دیشب فقط تا صبح طفلم داد می زد خیلی خجالت از بنی هاشم کشیدم * ای کاش این داغی که دیدم خواب باشد طفلم سلامت، محضر ارباب باشد گفتم: حسینم، حاضرم در بین این دشت... تشنه بمیرم، اصغرم سیراب باشد * مولای من حیران و سرافکنده آمد رو زد سوی دشمن ولی شرمنده آمد وقتی که بر می گشت با چشم پر از آب از لشگر دشمن صدای خنده آمد * تیری در این لشگر نبود الا سه شعبه؟! چیدند آخر غنچه ام را با سه شعبه ای حرمله انصاف داری بی مروت؟! اصغر سه شعبه... حضرت سقا سه شعبه؟! * مانده حسین و کل آغوشش پر از خون صورت پر از خون، بر روی دوشش پر از خون چشمم پر از خون شد که شد از ضرب آن تیر... شش ماهه ام از گوش تا گوشش پر از خون * باور کنم شش ماهه ی من، اصغرم رفت؟! از نعره ی تکبیر این لشگر سرم رفت خیلی مرا سوزانده این غصه که طفلم... با حالت قهر آخرین بار از برم رفت * نشنیدم آخر، صحبت نشنیده اش را بستند بر نی، حنجر پاشیده اش را خیلی خجالت می کشم آبی بنوشم بر نیزه اش، دیدم لب خشکیده اش را * مَردم... منِ محزونِ غمدیده ربابم هم قافیه نه... همنشینِ آفتابم تا آب می بینم، سرم پایین می افتد هم قافیه نه... داغدارِ مشک آبم https://eitaa.com/abdorroghaye
تشنه شدی و ساقه ی شعله ورت شکست چون چوبِ خشک هر دو لب لاغرت شکست   هر سو دوید مادر تو زمزمی نبود طفل ذبیح خیمه، دل هاجرت شکست   با گریه ی تو هر دویمان آب می شویم با گریه ات غرور پدر مادرت شکست   نامت علی است، محترمی مثل مرتضی این احترام، ارثیه ی حیدرت شکست   می خواستم برای تو کاری کنم، نشد خیلی دلم برای دو پلک ترت شکست   تا باد تیر حرمله از چله اش گذشت مانند یاس خشک شده حنجرت شکست   تیزی یک پر از سه پر تیر، ذره ای بر بازویت کشید، عزیزم پرت شکست   این حجم تیر کل تنت را گرفته است مانند مادرم همه ی پیکرت شکست   خون گلوی تو به روی صورت من است از بس که بی هوا قدح کوثرت شکست   با فکر پاسخی که بگویم به مادرت بُهتم کنار جسم و تن بی سرت شکست   حالا که می روی ز چه لبخند می زنی؟! قد مرا همین نظر آخرت شکست https://eitaa.com/abdorroghaye
مادری بین خیمه غمگین بود سرش از شرم رو به پایین بود پیش چشمان بانوان حرم دیده اش پر شد از نم و شبنم بانویی که دگر نظیر نداشت کودکش تشنه بود و شیر نداشت دست خود را تکان تکان می داد کودکش تشنه داشت جان می داد چه کند با دل گرفتارش؟! داد دست رقیه گهوارش پیش او هم علی نشد آرام زینب آمد ولی نشد آرام کودکی زیر لب در آن محفل گفت با گریه یا ابوفاضل آه، از شرم ساقی توحید پیکرش بین علقمه لرزید ناگهان نور مشرقین آمد پدرش حضرت حسین آمد عمه گهواره را به آقا داد به دل مادرش تسلا داد گفت: او هم دلاوری شده است تشنه ی جام کوثری شده است رفت آقا به سوی آن لشکر رفت در روبروی آن لشکر گفت: این طفل را چه تقصیر است دست او نه کمان نه شمشیر است آتشی بر دل فلک خورده لبش از تشنگی ترک خورده نیست کس تا دوای او بدهد؟! جرعه آبی برای او بدهد طفل خود را گرفت بالاتر عمر سعد بود و یک لشکر بین شان سخت ولوله افتاد ناگهان یاد حرمله افتاد گفت: برخیز و صید کن در دم با سه شعبه تو هر دو را با هم قلب کون و مکان شراره گرفت تیر را سوی شیرخواره گرفت تیر از چله ی کمان رد شد در حرم حال مادرش بد شد طفل خنده به روی لب آورد روی دست پدر تلظی کرد دست و پا زد میان آغوشش ذبح شد بچه گوش تا گوشش سر اصغر میان یک دستش پیکرش شد از آن یک دستش روضه، مافوق هر تصور شد پدر از خون محاسنش پر شد عرش را داشت شعله ور می کرد متحیر به او نظر می کرد این همه اظطراب را چه کند؟! مانده حالا رباب را چه کند؟! در عبا گرچه طفل پنهان بود خونِ زیر عبا نمایان بود بیش از این بین این مسیر نماند پیکرش را به پشت خیمه رساند وای از ناله ی مهیب رباب وای از غربت عجیب رباب رفت خیمه، نه این که دل بکند خواست گهواره را تکان بدهد از دلش غصه بی گمان نرود بعد از این زیر سایه بان نرود https://eitaa.com/abdorroghaye
آن قدر لب تشنه و معصوم بود گریه هم می کرد نامفهوم بود   صورتی کوچک شبیه غنچه داشت استخوانش نرم مثل موم بود   مادرش از تشنگی شیری نداشت در میان خیمه ها مغموم بود   جان به قربان غریبی حسین از دو قطره آب هم محروم بود   آب را بستن به روی کودکان در کدام آیین و دین مرسوم بود؟!   شد از این کودک تلظی کردنش سهم بابایی که خود مظلوم بود   با سه شعبه، طفل شش ماهه زدن در میان کفر هم مذموم بود   بین دستش یک طرف جسم علی یک طرف هم صورت و حلقوم بود   گوش تا گوش علی پاشیده شد چون به جرم عاشقی محکوم بود   ******   عصر عاشورا رسید و صحبت از نبش قبر کودکی معصوم بود   پیش چشم مادرش رأس علی لا به لای نیزه ها معلوم بود https://eitaa.com/abdorroghaye
انگار علی مادر تو شیر ندارد گریه نکن این قدر که تأثیر ندارد   بی حال شدی و دل من ریخته برهم درمانده شده فرصت تأخیر ندارد   می گیرم از این قوم کمی آب برایت بابای تو ترس از غمِ تحقیر ندارد   ای مردم کوفه پسرم تشنه ی آب است این کودک بیچاره که تقصیر ندارد   یک مرد بیآید ببرد غنچه ی من را آبش بدهد... مادر او شیر ندارد   گفتند: "حسین آمده خود آب بنوشد" یک جرعه ی آب اینهمه تفسیر ندارد   ای حرمله این بچه سرِ جنگ ندارد شش ماهه ی بی شیر که شمشیر ندارد   تیری که به عباس زدی؟! وای خدایا... شش ماهه ی من طاقت این تیر ندارد   شادی نکنید این همه که مادرش افتاد شش ماهه زدن این همه تکبیر ندارد   بیچاره ربابه جگرش سوخت و دیگر کاری بجز اشک و غم شبگیر ندارد   گیرم که شکسته شده، بعد از علی اصغر... ...گهواره دگر حاجت تعمیر ندارد   خوابش شده دامادی اصغر ولی انگار خواب دل هجران زده تعبیر ندارد https://eitaa.com/abdorroghaye
اگرچه ظاهرا طفلی رضیع است میان عرشیان شأنش رفیع است قیامت اختیاراتش وسیع است تمام سینه زن ها را شفیع است علی را بی ولی، میلِ نفس نیست حسینی تر ازین شش ماهه کس نیست به گوش عالمی مانده صدایش صدای غربت بی انتهایش هدایت کرده ما را روضه هایش چه ها کرده است با رأس جدایش چنان عباس برپا این علم کرد یزید و لشگرش را متهم کرد چه ابیات پر از دردی سرود و به روی گونه، رد خاک و دود و دو چشم بی رمق، رنگ کبود و لبش مانند چوب خشک بود و به حال سختیِ جان کندن افتاد سرش از تشنگی بر گردن افتاد دو چشمش رفته، بی تغییر مانده علی لالا چه بی تأثیر مانده بمیرم مادرش بی شیر مانده میان خیمه غافلگیر مانده ربابه خیره سوی اصغرش شد چه خاکی بود آخر بر سرش شد حسین آمد علی را دید بیهوش گرفتش با دو چشم تر در آغوش همین که برد او را بر روی دوش سه شعبه ذبح کردش گوش تا گوش به دستی ماند جسم پاک اصغر سر اصغر میان دست دیگر پدر ماند و رضیعی سر بریده مردد مانده و رنگش پریده عبایش را روی اصغر کشیده به پشت خیمه ها رفته خمیده وداع آخر است و مادر آمد کنار زینب آمد بر سرش زد ازین پس غصه هایش بی حساب است عزداری فقط کار رباب است تمام روز، زیر آفتاب است همیشه خیره سوی ظرف آب است بمیرم که چهل منزل پیاپی سر شش ماهه اش را دید بر نی https://eitaa.com/abdorroghaye
خراب آمده ام باز رو به راهم کن مسیح من بِدَم و عاری از گناهم کن   نیامدم به تمنای آب و نان سویت کمی به حرمت ام البنین نگاهم کن   فدای جُون شوم، روسپید عالم شد نگاهِ لطف به ظرفِ دلِ سیاهم کن   عطا به جای خودش، جای این همه گریه... برای سینه زنت، ذوالکرم دعا هم کن   به زیر بارِ گران علامتت گفتم: گذر ز توشه ی سنگین اشتباهم کن   مُقدم است به کارم، همیشه کار شما بیا و پیرِ همین راه و دستگاهم کن   عجیب دلهره دارم به کربلا نرسم برات کرب و بلای مرا فراهم کن   میان گودیِ قبرم، زمان تلقینم اسیرِ روضه ی گودیِ قتلگاهم کن   زمان تشنگیِ حشر، یاد تشنگی ات جواز گریه بده، غرقِ اشک و آهم کن https://eitaa.com/abdorroghaye
هرکجا سینه زنت دستِ دعا بالا بُرد مادرت با عجله دستِ عطا بالا برد   بارها بوسه زد و پیش همه جسم تو را بر سرِ دوش، رسولِ دو سرا بالا برد   ما کجا ظرفیتِ عشقِ تو را داشته ایم؟! نظر فاطمه، ظرفیتِ ما بالا بُرد   از روی خاک جدا کرد و حسینیه رساند " ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد "   پشت در ماند رخت تا که خجالت نکشیم دست لطفت همه جا شأن گدا بالا برد   رو به کعبه نزدم جز به تمنای خودت نرخِ توحید مرا کرب و بلا‌ بالا برد   کم ندیدیم گنهکار پشیمان شده را... اشکِ در روضه ی جانسوز شما بالا برد   گریه کرده است چو اسپندِ میان آتش هر که از تشنگی ات سوخت، صدا بالا برد   حرمله تیر زد و از کمرت بیرون زد همه ی خون تو را زود خدا بالا برد   مانده ام مات، زمانی که دعا می کردی این سنان بین دعا، نیزه چرا بالا برد؟! https://eitaa.com/abdorroghaye
می نشینیم سر کوی اباعبدالله به امید رخ نیکوی اباعبدالله از کریمیِ خودش بوده که ما هم شده ایم همه ی عمر ثناگوی اباعبدالله صحنِ پیشانی ما بوی حسینیه گرفت از گِل تربتِ خوشبوی اباعبدالله اهل معراج نشد هیچ رسولی الا... با توسل به سرِ موی اباعبدالله نزد پیغمبر ما خوب تر از هر عملی است زدنِ بوسه به بازوی اباعبدالله دستگیر است اگر از همه ی خلق حسین بوده چون فاطمه الگوی اباعبدالله رحمت واسعه اش، جلوه و یاد حسن است رفته بر خوی حسن، خوی اباعبدالله نیست انصاف، نگوییم از ایمانِ رباب ذوبِ مولا شده بانوی اباعبدالله فاطمه در صف محشر به سویش خواهد رفت هر که رفته قدمی سوی اباعبدالله مُحرمِ کعبه ی بی دلبر زینب نشویم قبله ی ماست فقط روی اباعبدالله زودتر خورد زمین، خواهر مظلوم حسین دید تا، خم شده زانوی اباعبدالله دست بر پهلوی خود بُرد عقیله، ناگاه... نیزه ای خورد به پهلوی اباعبدالله آسمانِ رُخش از لطمه غروبین شده بود سنگ چون خورد به ابروی اباعبدالله آتش از بام سرش ریخت، سرِ مویش سوخت دید تا سوخته گیسوی اباعبدالله https://eitaa.com/abdorroghaye
ای روح عشق، معنی خلد برین، حسین راز و نیاز روز و شب راغبین، حسین   ما در کنار تو همه آسوده خاطریم واضح ترین تجلی حِصن حَصین، حسین   هیئت اگر نبود بساط جنون نبود روحی فداک... حضرت عشق آفرین، حسین   اول خدا برای تو روضه گرفته است اول گریست بهر تو روح الامین حسین   ما نوکران مادر فضل و کرامتیم ما را بخر به حرمت ام البنین حسین   محشر همه به دور شما سینه می زنیم با این نوا و زمزمه ی دلنشین "حسین..."   بنده بدون گریه مقرب نمی شود این نکته نزد ما شده عین الیقین حسین   یک سال می شود که به فکر زیارتیم ما را به کربلا برسان اربعین حسین   عمری است آه ما همه از آه زینب است در گوش ماست سوز ندایی حزین... "حسین..."   رحمی به حال خواهر خود کن مقابلش پرپر نزن... نکش بدنت را زمین، حسین   بالای نیزه رفتی و از حال رفته است در پای نیزه خواهر خود را ببین، حسین https://eitaa.com/abdorroghaye
با وجود این همه رسوایی و خودخواهی ام هم کنارم ماندی و هم می کنی همراهی ام   با خودم گفتم من آلوده را رد می کنی ذوالکرم بودی و دیدم واقعا می خواهی ام   رحمت موصوله ات حتی به من هم می رسد با وجود این همه کم کاری و کوتاهی ام   هر چه می گردم فقط حب تو پیدا می شود بین اشعار و نماز و روزه و مداحی ام   گر به قول اهل غفلت روضه ها گمراهی است تا خود محشر به دنبال همین گمراهی ام    مادرت با خط زیبای خودش روز ازل سر در این سینه ام حک کرده "ثاراللهی ام"   هر کسی در درگهت منصوب بر کاری شده من سگ عباس، در دربار شاهنشاهی ام   با توکل بر خدا و با دعای مادرت اربعین، سوی حرم پای پیاده راهی ام   در روایت آمده ماهی برایت گریه کرد پس بدون اشک هایم پست تر از ماهی ام   من چه می فهمم چه آمد بر سرت در علقمه؟! در بساط روضه ات در اوج نا آگاهی ام https://eitaa.com/abdorroghaye
با حق بگو از نوکران غم را نگیرد دار و ندار ماست، ماتم را نگیرد ماه حسین آمد بخواه از مادر او از ما گنهکاران محرم را نگیرد از چشم های گریه کن های حسینش ارث به جا مانده از آدم را نگیرد دلبستگی ها را بگیرد، صحبتی نیست اما فقط ذکر حسینم را نگیرد پرچم بماند بر زمین و زنده باشد؟! حاشا بر آن نوکر که پرچم را نگیرد گمراه خواهد شد یقینا هرکسی که دامان او، این حبل محکم را نگیرد یک عمر با هم در عزایش گریه کردیم از ما خدا این اشک باهم را نگیرد ای کاش شمشیر و سنان و خنجر و تیر جسم ولی الله اعظم را نگیرد حداقل ای کاش در گودال، قاتل در پنجه، موی شاه عالم را نگیرد کس نیست تا با ساربان او بگوید این گونه از انگشت، خاتم را نگیرد https://eitaa.com/abdorroghaye
تا خیمه، ما را حی داور می رساند در مجلس سبط پیمبر می رساند دست نیازم را بُرید از غیر ارباب رزق مرا در پشت این در می رساند ریزه خور و شرمنده ی لطف حسینم هر چه بخواهم، یار بهتر می رساند حتی اگر سائل بخواهد سنگ از او آقا به دستش کیسه ی زر می رساند ارباب ما آقاست، در اوج نداری... نان شبش را نزد نوکر می رساند ممنون فطرس هستم و مدیون شغلش از بس سلامم را به دلبر می رساند بالم شکسته... خب... قلبم هم شکسته من را به یارم، دیده ی تر می رساند آن دردهایی که ندارد راه چاره درمان آن را ناز دختر می رساند با گریه بر داغ سه ساله زنده هستم عمر مرا داغش به آخر می رساند خار مغیلان بر کف پاهای زخمش در هر قدم زجر مکرر می رساند بر زجر لعنت... با کتک، یاس حرم را تا به خرابه آن ستمگر می رساند غوغا به پا کرده رقیه در خرابه دارد لبش را سوی حنجر می رساند https://eitaa.com/abdorroghaye
عمری است رعیتش همگی بهره برده اند از خیر و رحمتش همگی بهره برده اند "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند" از خاک تربتش همگی بهره برده اند آن نوکران که در دل خاک آرمیده اند ذیل شفاعتش همگی بهره برده اند ما که به جای خویش، رسولان و اولیاء از نور خلقتش همگی بهره برده اند صاحب پیاله های بهشتی، برای قرب از چای هئیتش همگی بهره برده اند عابس، بُریر، جُون، حبیب، ابن عوسجه تحت ولایتش همگی بهره برده اند اصحاب یک به یک به مواسات، شهره اند از سختی عطش، همگی بهره برده اند *** خالی نمانده دست کسی بین قتلگاه هنگام غارتش، همگی بهره برده اند https://eitaa.com/abdorroghaye
دلم شد پر از غم دمادم، حسابی شدم زیر و رو زیر پرچم، حسابی چنان ماتمت در دلم رخنه کرده دگر خو گرفتم به ماتم حسابی غم تو فقط روزی اولیا نیست عوض کرده بدکاره را هم حسابی کشاندی مرا در میان عزایت شدم بین این خیمه، آدم حسابی نه تنها نبی گفته از جایگاهت خدا از مقامت زده دم حسابی خوشا آن که بی ادعا نوکری کرد برای عزایت محرم حسابی به دست کریمت، به لطف قدیمت بدهکار هستم دوعالم حسابی دم یاحسینم به کارم می آید قسم بر همین اسم اعظم حسابی اگر هم به دوزخ روم، از فراقت به سینه بکوبم جهنم حسابی لب تشنه ات سالیانی مدید است درآورده از دیده اشکم حسابی تنت را که زینت به دوش نبی بود به گودال کردند درهم حسابی https://eitaa.com/abdorroghaye
همیشه ‌نازل از عطای وافر حسین شد هرآنچه خیر شد عطا به خاطر حسین شد به سجده روی تربتش حجاب ها کنار رفت غنی شد از بقیه هر که شاکر حسین شد هزار سال، زهدِ زاهد از اساس باطل است اگر به قدرِ لحظه ای مغایر حسین شد بلند منزلت شود به یک نگاه فاطمه هر آن که خم به حرمت شعائر حسین شد برای ذات حق، حسین آنقدر عزیز بود خدا خودش به هر وسیله ذاکر حسین شد حرام شد میان شعله های نار سوختن برای هر که در حرم، مجاور حسین شد نداشت یار و ناصری، به نیزه تکیه داده بود به گریه طفل شیرخواره، ناصر حسین شد تنش به زیر دست و پا، سرش به روی نیزه ها رسید فاطمه به گریه ناظر حسین شد غبار و خاک بادیه، به حرمت ابوتراب نشست بر تمام جسم و ساتر حسین شد https://eitaa.com/abdorroghaye
توحید ما شروعش، از دعوت حسین است تکمیل هر عبادت، معرفت حسین است یُعطی الکَثیر یعنی محدودیت ندارد رزق تمام عالم از برکت حسین است رحمت بدون منت، بخشش بدون علت حیرت نکن عزیزم، این عادت حسین است گفتند کار ما نیست معراج رفتن اما معراج سینه زن ها در هیئت حسین است فرموده حاج قاسم ما ملت حسینیم قطعا دعای زهرا با ملت حسین است با چشم خویش دیدیم این حرفِ مستند را تنها شفای هر درد، در تربت حسین است شرط کمال تکبیر در هفتمینِ آن است این شیوه، اقتدا بر قدقامت حسین است هل مِن مُعینِ مولا، شرح ألَستُ... باشد قالوا بلای عشاق بر نصرت حسین است گریان نمی شود در گرمای روز محشر هر کس که اهل گریه بر غربت حسین است وای از لباس کهنه، وای از تنی برهنه چشم تمام لشگر، بر غارت حسین است بهتر ندید آقا، حمله به خیمه اش را این روضه و مصیبت، حیثیت حسین است https://eitaa.com/abdorroghaye
نام حسین آغاز شیرین سخن هاست شیرین ترین واژه برای کوه کن هاست سرخی روی سینه ی ما، داغ یار است ممنون اربابیم، مُهرش بر بدن هاست رنگی که با آن نزد زهرا روسپیدیم رنگ سیاه شال ها و پیرهن هاست در لحظه های سخت دنیا، در بلایا زهرا دعاگوی تمام سینه زن هاست ما دور ماندیم از وطن، از کربلایش گریه دوباره قسمت دور از وطن هاست دلتنگ صحن کربلا، باید بداند کرب و بلا در قبضه ی ابن الحسن هاست بر پرچم مشکی قسم، نزد خداوند بالاترین طاعت، همین سینه زدن هاست قاسم... علی اکبر... ابوفاضل... کجایید؟! تکیه به نیزه داده آقا... بس که تنهاست سهم محبانش کفن شد، من بمیرم سهمش فقط یک بوریا بین کفن هاست وای از دل زینب، پس از داغ برادر دیگر اسیر و هم مسیر بد دهن هاست https://eitaa.com/abdorroghaye