#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
پنهان کنم چگونه هویدایی تو را
یا بین سینه شرح دل آرایی تو را
ظرف مرا شکستی و حالا نشسته ام
تا رو کنم حکایت لیلایی تو را
نفسی لک الوقاء... به عالم نمی دهم
بنده شدن به درگه مولایی تو را
خیلی دعا برای دلم کرده ای ولی
خیلی شکسته ام دل زهرایی تو را
در غفلت زمانه فراموش کرده ام
درد غریبی و غم تنهایی تو را
باید چه کرد این همه رسوایی مرا؟
باید چه کرد این همه آقایی تو را؟
دل مرده ام ولی به حسینیه آمدم
تا جست و جو کنم دم عیسایی تو را
با گریه گفت زینب کبری، برادرم
سنگی شکسته روی تماشایی تو را
دیروز آیه خواندی و با خیزران یزید
برهم زده بلاغت و شیوایی تو را
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات_امام_حسن_علیه_السلام
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
ذات حق است فقط قدر و بهای حسنین
راه قرب به خدا چیست؟ لقای حسنین
در حسینیه موحد شدنم کامل شد
بنده ام، سجده کنم رو به خدای حسنین
آبرودار شدن، ماحصل نوکری است
هست، عزت همه اش تحت لوای حسنین
فاطمه بی برو برگرد تلافی بکند
هر کسی کارِ کمی کرد برای حسنین
کیمیا می شود از خیرِ مجاور شدنش
گردِ خاکی که نشیند به سرای حسنین
اینکه در سلسله ی سینه زنان، سینه زدیم
بوده تأثیر مناجات و دعای حسنین
ذکر مادر پدرم نام حسین است و حسن
جان مادر پدرم هم به فدای حسنین
نذر کردم بروم ماه صفر، صحن نجف
تا کنم طوف علی بهر رضای حسنین
اربعین پای پیاده، حرم ثارالله
کاش دستم برسد تذکره های حسنین
دل من لک زده تا زائر شش گوشه شود
دست خالی من و لطف و عطای حسنین
بارها گفت نبی این دو پسر جان منند
این همه ظلم نبوده است سزای حسنین
هر دو آقای مرا تشنه به مقتل بردند
کاش لبتشنه بمیرم به عزای حسنین
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
چه شب هایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود
چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود
چنان تار است چشمانم که باور کن نفهمیدم
سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود
همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم
حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود
چه شب ها که گرسنه ماندم اما شکر حق کردم
رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود
اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک می زد
میان لشگر کوفه به بی رحمی ملقب بود
نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی
چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود
نمیگویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی
فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود
به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم
خلاصه این بغل کردن، مرا پایان مطلب بود
#محمد_جواد_شیرازی
eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
نجات چیست؟ رسیدن به کشتی ارباب
حسین راه نجات است و ناخدای من است
که گفته روزی من نیست دیدن حرمش
به دست دختر او رزق کربلای من است
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
پایان مرا غمت سرآغاز شده
ای رأس بریده ی سرافراز شده
روشن شده چشمان ورم کرده ی من
با آمدنت دوباره اعجاز شده
موهای تو نامرتب و من عاجز
دستان شکسته، دردسرساز شده
تا صبح به روی لب خود می کوبم
اینگونه چرا زخم لبت باز شده؟!
نازی که بخواهی بخری نیست مرا
از بس به کتک بال و پرم ناز شده
با دستِ به پهلو و سری رو به زمین
از اهل حرم، رقیه ممتاز شده
بنیان مرا ریخته بر هم لگدی
این درد کمر، خانه برانداز شده
هو کردن ما گوشه ی ویرانه، پدر
سرگرمی هر دختر لجباز شده
سخت است تکلم به دهانی مجروح
دلگیر مشو کلامم ایجاز شده
بالم که شکسته پس مرا یاری کن
حالا که دگر موعد پرواز شده
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات_امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام_شهادت
سلامِ ذات خدای کریم ها به حسن
سلامِ جمله ی انوار انبیا به حسن
هر آن کسی که بدون حساب بخشش کرد
بدان که وقت کرم، کرده اقتدا به حسن
به وقت کُشتیِ او با حسین فهمیدم
چه مِهر و عاطفه ای داشت مصطفی به حسن
ندید غیر محبت، ندید غیر کرم
همان کسی که فقط داد ناسزا به حسن
زمان سختی در معرکه فقط خوش بود
خیال و خاطر مولایِ لافتی به حسن
مدینه شهر نبی بود و او عزیز رسول
کسی نکرد در آن شهر، اعتنا به حسن
به پول، لشگرش او را معاوضه کردند
نداشت هیچ کسی ذره ای وفا به حسن
فقیر شهر سر سفره اش عزیز شد و
چه حرف های بدی گفت بی حیا به حسن
رسید محضر او پیر مرد ملعونی
چشاند زهر جفا با نوک عصا به حسن
تمام داغ حسن، ماجرای یک کوچه است
چه ها گذشت در آن کوچه، سال ها به حسن
غریب کیست؟ کسی که به خانه مظلوم است
نکرد همسر او هم به جز جفا به حسن
اذان شد و دم افطار آمد و جعده
رسید تا که دهد ظرفِ زهر را به حسن
میان طشت، غم و غربتش نمایان شد
رسید از همه ی روضه ها چرا به حسن؟!
کسی به ناله ی او اعتنا نخواهد کرد
مگر حسین بیاید دهد جواب حسن
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام_شهادت
شرر زده به دلم، جام زهر بوالهوسی
نمانده است دگر بین سینه ام نفسی
میان خانه ی خود هم نبوده ام ایمن
غریب تر ز من مجتبی ندیده کسی
*
چقدر پول معاویه، لشگرم را راند
زمانه شاهد بی مهریِ سپاهم ماند
امیر لشگرم از دور تا نگاهم کرد
مسیر خویش عوض کرد و روی برگرداند
*
نمک به زخم دلم، از سر حسد زده اند
به سینه ام همه ی شهر، دست رد زده اند
چقدر نان مرا خورده اند این مردم
ولی به پشت سرم حرف های بد زده اند
*
نشان ماتم عظماست زخم پلک ترم
زمان کودکی ام شد، سفید موی سرم
گرفت خواب و خوراک مرا غم کوچه
همان زمان که زمین خورد مادرم به برم
*
همان زمان که سرش خورد آه بر دیوار
همان زمان که زمین خورد مادرم با بار
مرا ندید در آن کوچه و صدایم کرد
مرا ندید... بمیرم که شد نگاهش تار
*
میان طشت، غم سالیان دورم ریخت
میان طشت، غم سینه ی صبورم ریخت
شرر کشید به جانم غم حسین غریب
همین که با دل خون اشک در حضورم ریخت
*
اگرچه خون دل از غصه ای کهن دارم
حسین گریه نکن من که سر به تن دارم
شبیه روز تو را هیچ کس نخواهد دید
غریب هستم و تنها ولی کفن دارم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات_امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام_شهادت
نفس راحت رسول، حسن
رازدارِ دل بتول حسن
مات از رحمتت عقول، حسن
پایه ی اصلیِ اصول، حسن
گُل خوشبوی خانه ی زهرا
برکت آشیانه ی زهرا
ای که دریایی از کرم داری
حُسن ها را همه رقم داری
در دل نوکران، حرم داری
سینه چاکانی از عجم داری
أحسنُ الخُلق، نور لَم یَزَلی
دوست دارم تو را شبیه علی
از خودی های خود بلا دیدی
لطف کردی ولی جفا دیدی
هرچه دیدی از آشنا دیدی
نیش زهر، از نوک عصا دیدی
من بمیرم، سرت چه آورده؟!
ران پایت چرا ورم کرده؟!
گریه در زیر آفتاب نکن
بعد از این، یاری انتخاب نکن
دل ما را دگر کباب نکن
روی یاران خود حساب نکن
لشگرت با تو زاویه دارند
دست خط، از معاویه دارند
طشت، خون جگر، گرفتاری
باز هم زهر، باز دشواری
شده خونابه از لبت جاری
جگری پاره در دهن داری
چه بلاهای اعظمی دیدی...
هفت باری که زهر نوشیدی
داغ تو زهر نیست فدات شوم
غربتِ دهر نیست فدات شوم
طعنه ی شهر نیست فدات شوم
این همه قهر نیست فدات شوم
سال ها گریه، دیده ات را بست
داغ تو داغِ " یَومُ الإثنَین" است
آن دوشنبه که مادرت افتاد
یاسِ چون لاله در برت افتاد
گوشوارش برابرت افتاد
سرش افتاد تا، سرت افتاد
وقت رفتن تو را خودش می برد
وقت برگشت، هی زمین می خورد
دشمنی رو سیاه، پیرت کرد
سرخی روی ماه، پیرت کرد
چادری بین راه، پیرت کرد
مادری پا به ماه، پیرت کرد
دیدنش داغِ کارسازی شد
با غرورت عجیب بازی شد
وقت رفتن حسین شد سخنت
تا که دیدی به دست او کفنت
به دل ما، زمان پر زدنت...
شعله زد این کلامِ دل شکنت
نیست روزی شبیه روز حسین
آه از داغ سینه سوز حسین
تشنه بین دو نهر آب، سرش...
می شود از قفا جدا، نظرش...
سوی خیمه است خیره و جگرش...
سوخت از زینب و دو چشم ترش
کفنش تکه ای حصیر شود
وای اگر زینبت اسیر شود
وای اگر خواهرت به شام رود
بین مردانِ بی مرام رود
سرِ بازار و ازدحام رود
وسط مجلس حرام رود
چه کند خواهری که معصومه است؟!
آه زینب چقدر مظلومه است
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات_امام_حسن_علیه_السلام
همیشه باب رحمت حسین می شود حسن
حقیقتِ کرامت حسین می شود حسن
حسین جنت نبی و مرتضی و فاطمه است
چه حکمتی است، جنت حسین می شود حسن
علامت ارادتم به مجتباست یاحسین
ارادتم به ساحت حسین می شود حسن
فنون رزم کربلا همان جمل نوشته شد
زمان جنگ، هیبت حسین می شود حسن
حسین شاه عالم است و قبله ی جهان ولی
ولی امر حضرت حسین می شود حسن
زرنگ باش و کربلای خود بگیر از حسن
که بانی زیارت حسین می شود حسن
وجود قاسمش به دشت کربلاست حجتم
فدای راه و نهضت حسین می شود حسن
غریبی حسن هم از کرامت است منشأش
فدای روز غربت حسین می شود حسن
جگر رسیده بر لبش ولی به فکر کربلاست
بیانگر مصیبت حسین می شود حسن
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام_شهادت
جانم فدای آن امامی که غریب است
از سنگ قبر کوچکی هم بی نصیب است
یک روضه خوان یا شاعری پیشش نمانده
خاکی است قبر و زائری پیشش نمانده
نان کریمی حسن را خورد تاریخ
روز وداعش را ز خاطر بُرد تاریخ
هفتِ صفر روز غم و حزنی عظیم است
مَردم... زمان داغ آقایی کریم است
بی مهریِ این قوم، تنها ساخت او را
حتی امیر لشگرش نشناخت او را
سردارهایش غیر زر چیزی ندیدند
سجاده را از زیر پاهایش کشیدند
گرچه میان خیمه اش تنهای تنهاست
درد حسن تنها همان جریان زهراست
دیوار سنگی... تو بگو او چه کشیده؟!
درد عظیمی بین آن کوچه کشیده
یک روز خوش دیگر ندید از آن دوشنبه
موی سرش هم شد سپید از آن دوشنبه
مردی که روزی فاتح جنگ جمل شد
ایام سخت غربتش ضرب المثل شد
وای از هوای خانه ای که سرد باشد
مظلوم یعنی همسرت نامرد باشد
مظلوم یعنی هی بیافتی برنخیزی
خونِ جگر را روی دامانت بریزی
مظلوم یعنی تشنه باشی آب خواهی
بر خود بپیچی در کنار روسیاهی
وقتش شده تا که حسینش را بجوید
با کام خشک و خونی اش لا یوم گوید
مانند آن تشییعِ سختِ مادرانه
ای کاش تشییع تنش می شد شبانه
وقت نمازش یک سواره فتنه کرده
فتنه گر یثرب دوباره فتنه کرده
آن زن که نفرین خدا دائم بر او باد
دستور بر قوم کمان داران خود داد
آورده شیخ عباس آن شیخِ مقید
تیر نخستین را خودِ ملعونه اش زد
جسمی که روزی روی دوش مصطفی بود
حالا اسیر مردمانی بی حیا بود
از تیرها یکباره شد یاقوت، خونی
دیوارهای کوچه و تابوت، خونی
دیگر حسینش جز دو چشم تر ندارد
غارت زده یعنی حسن دیگر ندارد
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات_امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام_شهادت
سوگند به نام دلربایش
نور است وجود و ابتدایش
با خَلقِ حسن کرد مباهات
در روز ازل، ذاتِ خدایش
آنان که نوشتند کریمش
ما را بنویسند گدایش
بخشید "سه بار" هرچه را داشت
جانِ همه ی خلق فدایش
حقاً که پسندِ قلب زهراست
شد هرکه عزیزِ مجتبایش
هستند تمام انبیا هم
محتاج عطای دست هایش
هم او شده راضی از خدا هم...
حق بوده رضایش به رضایش
چشمان حسین بر لب اوست
وقتی حسن است مقتدایش
در معرکه ی جمل که آمد
دیدند به شکل مرتضایش
آن قدر رئوف است که می خورد...
در پیشِ جذامیان غذایش
آن مرد، هر آنچه ناسزا گفت
آخر نشنید ناسزایش
تازه به کرم نوازشش کرد
جا داد به او بینِ سرایش
صد بحر اگر که مدح گویم
یک قطره نگفتم از ثنایش
هفت صفر است آی مَردم...
روز غم و غربت و عزایش
آن قدر بلا به او رسیده
ماندم که بگویم از کجایش
از کوچه نپرسید ازین مرد
یک عمر، شده است مبتلایش
جانسوزتر است داغ زهرا...
از کل غم جهان برایش
یاران مُقربش کشیدند
سجاده و فرشِ زیر پایش
درد است که زهر خورده آقا
از همسر بی مهر و وفایش
خونی شده با سرفه ی سختش
دست کرم و گره گشایش
قاسم به سر و صورت خود زد
خونی شده دید تا عبایش
پا می کشد این مردِ پر از درد
در حجره، به روی بوریایش
آن قدر جگر به دامنش ریخت
تا جوهره رفت از صدایش
بگذار بماند به قیامت
دنیا که نفهمید بهایش
آتش زده بر تمام عالم
لایَوم کَیَومِ کربلایش
گر کرب و بلا همیشه جاری است
صلح حسن است مقتضایش
صد شکر که سنگ ها نخوردند
بر صورت مثل مصطفایش
صد شکر که نیزه ای نیامد
تا قطع کند صوت رسایش
صد شکر نبود خنجری کند
تا بوسه بگیرد از قفایش
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
با نور عشق، دل غمِ ظلمت نمی کشد
با اهل بیت، خواری و خفت نمی کشد
آزادگی است سیره ی مردان روزگار
عبدِ نگارِ فاطمه، ذلت نمی کشد
در فتنه ها، مریدِ حقیقیِ فاطمه
دست از حمایتش ز ولایت نمی کشد
هر کس که بار عشقِ امام زمان کشید
صحرای حشر، بار ندامت نمی کشد
با یک سلام، روزیِ ما می رسد رفیق
کارِ زبان، به گفتنِ حاجت نمی کشد
بی منت است لطفِ امام کریم ما
این جا گدا ز شاه خجالت نمی کشد
عبدی گناهکار که محتاج بخشش است
صورت به جز به صورتِ تربت نمی کشد
با معرفت هر آن که رود سمت کربلا
کارِ شفاعتش به قیامت نمی کشد
من را بس است روضه ی لب های تشنه اش
وسعم به شرحِ روضه ی غارت نمی کشد
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye