eitaa logo
اَبقی
123 دنبال‌کننده
24 عکس
1 ویدیو
4 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم یادداشت، داستان، روایت، ناداستان، مینیمال و... به قلم طلبه محسن عبدالله زاده. ارشد حقوق تجارت بین الملل آزاد دامغان ، طلبه پایه۹ حوزه علمیه قم ارتباط با مدیر: @shahmsani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻پهلوان و گنده لات🔺 🔸قسمت ۱ ✍روزی یکی از گنده لاتهای اون سر شهر در یکی از محله های این سر شهر، شروع به باج گیری میکند. اکثرا از او می ترسیدند و کسی جرأت مقابله با او را نداشت. با اینکه خانه و زندگی اش آن سر شهر بود اما دائم در این سر شهر می چرخید و حتی یکی از نوچه هایش را هم به زور در یکی از خانه های این سر شهر ساکن کرده بود. گنده لات آنقدر در محله این سر شهر می آمد و می چرخید که همه حضورش را پذیرفته بودند و برایشان عادی بود. تو سری خوردن، تحقیر، باج دادن و ... به گنده لات برایشان طبیعی بود تا اینکه یک پهلوان نامی در یکی از خانه های این سر شهر ساکن شد هرچند پهلوان ثروت، قدرت و نوچه های گنده لات را نداشت اما زیر بار حرف و تحقیر نرفت. اما همچنان بقیه ساکنین زیر لگد گنده لات بودند تا اینکه پهلوان کم کم بقیه مردم را بیدار کرد که اصلا گنده لات به چه حقی از اون سر شهر به این سر شهر می آید؟ نوچه اش به چه حقی خانه مردم را غصب کرده و اعضای خانه در انباری ساکن شدند؟ مالکین، بزرگان و ریش سفیدهای محل که یا گنده لات را پذیرفته یا با او سلام علیک پیدا کرده و دوست شده بودند زیر بار حرف های پهلوان نمی رفتند حتی چندباری که بین پهلوان و گنده لات بحث بالا گرفت، برخی از اهالی از گنده لات حمایت کردند. اما زن و بچه هایشان کم کم مرید پهلوان شده و پهلوان به خیزش همین ها امید داشت تا اینکه کم کم همه محل بیدار شدند که اصلا گنده لات اینجا چه غلطی می کند آنوقت همه چماق به دست سراغ گنده لات رفته و چنان ادبش کردند که دست نوچه اش را گرفت و برای همیشه گورش را گم کرد و به آن سر شهر برگشت. پ.ن: منطقه باید به این باور برسد که امریکا در اینجا چه غلطی می کند؟ ناوهایش چه غلطی می کنند؟ پایگاه های نظامی اش در منطقه چه غلطی می کنند؟ نوچه اش چه غلطی می کند؟ @abghaa
🌱السلام علیک یا روح الله🌱 ☘زیارت امامزاده واجب التعظیم و التکریم مظهر اسم یا عزیز الهی 🚩حضرت امام خمینی(ره)🚩 🔸توسط حضرت استاد طناز( دام نازه العالی) 🤲به نیابت از اعضای محترم کانال https://eitaa.com/joinchat/827720228C9c05fe965e
🔺ماجراهای پهلوان و گنده لات🔻 🔸قسمت ۲ ✍همه نگران حال پهلوان بودند، او که با چنتا از جوانان محل جلوی گنده لات و نوچه اش ایستاده بود. گنده لات و نوچه هایش با نامردی تمام پهلوان را دوره کرده و چاقویش زدند. همه نگران حال پهلوان بودند اما چشم پهلوان نگران جای دیگر.... آنچه حال پهلوان را بد می کرد، زخم و خونریزی نبود، بلکه حرف های برخی از کسبه و اهل محل بود. اصغر آقا بقال محل با دأب کدخدامنشانه ای می گفت: خوبیت ندارد با هم آشتی کنید.دو‌ روز دنیا ارزش این چیزها را ندارد. شاهغلام شوفر تاکسی هم با تیپ شوفر اسکانیایی که زده بود می گفت: صلوات بفرستین تمام بشود، این محل جای این کارها نیست. همین کم بود که حشمت خان هم بیاید و پهلوان را نصیحت کند که ای آقا دو تا همسایه هستین روی هم را ببوسید تمام بشود دیگر. پهلوان که هر لحظه صورتش زرد و سفیدتر می شد رو به اصغر بقال کرد و یادآور دزدی و زورگیری های نوچه گنده لات از بقالی شد و بعد نگاهی به شاهغلام کرد و از لاستیک های تاکسی اش که گنده لات چاقو زده بود پرسید. نوبت حشمت خان که شد، پهلوان چیزی نگفت و فقط نگاهش کرد، چنان نگاهی که حشمت هم مثل پهلوان زرد و سفید شد. پهلوان حیا کرد چیزی بگوید اما همه محل می دانستند که چشم گنده لات دنبال زن حشمت و چشم نوچه اش دنبال دختر اوست. و با این حال باز حشمت دارد سنگ گنده لات را به سینه میزند. پ.ن : دیاثت سران عرب دیاثت‌ دولت های ‌عرب دیاثت عربی @abghaa
❌خواص نافهم... ✍یکی از موضوعاتی که همواره انبیا، ائمه و اولیای الهی را آزار می دهد، نفهمی خواص است... نهج البلاغه پر است از این مصداق ها... امام رضا علیه السلام در نیشابور سخن می فرمود عده ای می نوشتند و به این نوشتن افتخار می کردند حضرت به کنایه و اشاره ولایتشان را گوشزد میکردند، ظلم طواغیت را اشاره می کردند و آنها فقط می نوشتند.... شناخت صحنه و واکنش مناسب یک وظیفه مهم بر دوش خواص است که بعضاً درک و رفتار درستی ندارند... در ماجرای غزه، اسرائیل موشک می زند، مسلمین را به خاک و خون می کشید آنوقت این طرف عده ای ته ته احساس تکلیف و هنرشان تجویز ذکر و ورد و استغاثه است. یکیشان ابتر ابتر راه انداخته و دیگری امر به صلوات می کرد برخی هم گوشه حرم استغاثه به راه انداختند و جماعتی مشغول ختم امن یجیب... و اسرائیل همچنان خون به راه انداخته و رهبری که غریب است حتی در بین خواص... فتامل... @abghaa
🔬تبیین پیام قبلی کانال: ✍امیرالمومنین قدرت محض الهی، ابتدا دست خانواده را گرفت و جلوی خانه اصحاب رفت اما وقتی اقبالی ندید ۲۵ سال خانه نشین شد.... امام حسن علیه السلام با خیانت اصحابش صلح را پذیرفت .... امام صادق علیه السلام با اشاره به گله کوچک گوسفندان فرمود اگر همینقدر یار داشتیم قیام می کردیم... حضرت حجت (روحی فداه) هزار و اندی سال در غیبت اند و منتظر فراهم شدن شرایط و جمع یاران خود... سخنرانی امام خمینی در بهشت زهرا یادتان هست؟ «من دولت تعیین می‌کنم! من تو دهن این دولت می‌زنم! من دولت تعیین می‌کنم! من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم! من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد...» امامی که مجسمه توحید بود، پشتیبانی ملت را شرط قیام و حرکت خود می داند... پشتیبانی و همراهی ملت، لازمه قیام امام جامعه است. مردم باید بخواهند باید بپذیرند و آماده باشند تا امام جامعه فرمان قیام و جهاد صادر کند و این آماده کردن جامعه از لحاظ فکری، احساسی، اعتقادی و ... وظیفه خواص است. در ماجرای غزه، آنچه از خواص صادر و در جامعه منتشر شده است ، اظهار تاسف و امر به فلان ذکر و دعا و استغاثه است. ما معتقدیم که دعا سلاح مومن است اما وظیفه و شرایط الان چیز دیگریست. خواص بایستی بکوشند جامعه را آماده پذیرش حکم امام جامعه بکنند. باید مطالبه عمومی شکل بگیرد، همانطور که بعد از قتل عثمان شکل گرفت و مردم تشنه حکومت علی علیه السلام شدند. خواص باید از ظرفیت و اعتبار خود، از دایره نفوذ خود استفاده کرده و جامعه را برای پذیرش حکم جهاد و قیام امام جامعه آماده کنند. نه اینکه با مشتی ذکر و ورد، نفوس و وجدان ها را ساکت کرده که خیلی ها به صرف چند مرتبه فلان دعا و ذکر خواندن، خیالشان راحت شود که تکلیفشان در برابر اسرائیل و فلسطین را انجام داده اند. امثال این رفتار را برخی خواص با امام حسین علیه السلام کردند. دعا بدرقه اش کردند، شمشیر و اسب پیشکش کردند اما آیا امام این چیزها را می خواست؟ امروز عده ای می گویند چرا ایران وارد نمی شود؟ چرا حمله نمی کند؟ بله ایران بسیار قدرتمند است، حماس و حزب الله که انگشت کوچک ایران هم نمی شوند اسرائیل را مچل خودشان کردند ولی مساله این است که بایستی جامعه ما پذیرش حکم جهاد و قیام رهبرش را داشته باشد که این وظیفه خواص است و با ذکر و ورد ادا نمی شود... فتامل... @abghaa
🔺ماجراهای پهلوان و گنده لات🔻 🔸قسمت3 ✍۴۰ سال قبل... روز اول مهر بود و هرکس حال و هوای خودش را داشت. جوانمرد( پهلوان) مثل همیشه یکی از صندلی های ردیف وسط را انتخاب می کرد و جوجه لات( گنده لات) با دار و دسته اش ته کلاس را قرق می کردند. ردیف اول هم همیشه برای دو گروه بود: کوتاه قدان مثل میرزا و پاستوریزه ها و یقه سفیدها مثل کامی و پوری. بقیه کلاس هم رنگ و لعاب خاصی نداشتند برخی خنثی و برخی جانب جوانمرد یا جوجه لات بودند. از همان روز اول معلوم بود هرکسی چند مرده حلاج است، از جوجه لات گرفته که انگار برای تفریح و سرگرمی به مدرسه می آمد تا جوانمرد که معلوم بود از همان نوجوانی روحیه پهلوانی دارد... معمولا جوانمرد به اندازه چند نفر خوراکی می آورد و هر زنگ سراغ دانش آموزان کم بضاعت میرفت، به هر بهانه ای که شده سر حرف را باز کرده و آنها را دعوت به هم سفرگی می کرد. برعکس، جوجه لات و دار و دسته اش کنار بوفه،پشت دیوار زاغ سیاه دانش آموزان را چوب زده و هرکس چیزی می خرید سربزنگاه سراغش می رفتند و خفتش می کردند... اختلافات از همان هفته اول شروع شد... محمد علی که اهل جدار مملی صدایش می کردند معلولیت جسمی داشت هم چشمانش ضعیف بود، هم زبانش لکنت داشت. جوجه لات و دار و دسته اش هر روز محمدعلی را دست انداخته می خندیدند. غالب کلاس هم یا زیر لب نیش خندی زده و یا اگر هم ناراحت میشدند جرأت اعتراض نداشتند. یک بار که اهل جدار عینک محمدعلی را برداشته و خرس وسطش کرده بودند، جوانمرد آرام و باوقار سمت جوجه لات رفت و کشیده آبداری نثارش کرد. عینک را گرفت و به محمدعلی داد. جوجه لات انگار طلسم شده باشد، خشکش زد و فقط نگاه می کرد... همانجا بود که تخم کینه در دلش کاشته، همچون لوبیای سحرآمیز به یکباره تبدیل به درخت تنومندی شد... 🖊دنیای امروز ما، محله، اداره، بازار، شهر، کشور، جهان و .... هم مانند کلاس آن روز است. عده ای نقش جوانمرد را، عده ای نقش جوجه لات و نوچه هایش و جماعت کثیری نقش سیاهی لشکر یا خاکستری جهان را بازی می کنند. اکثرهم لا.... @abghaa
طلبه قم نشین تربیت فرزند.pdf
153.9K
🌱طلبه قم نِشین🌱 🌼قسمت 2 🌿 تربیت فرزند 🌿 ✍️همچین بد هم نمیگفت. واقعا محیط قم برای تربیت فرزند مناسب بود. هرچند هر از گاهی بدحجاب و معتاد و .. دیده می شود اما فضای مذهبی و فرهنگی قم را هیچ جا ندارد. سر هر کوچه ای مسجد، کانون و هیئت است. دور و بر بچه هایت پر است از بچه طلبه ها و بچه های خانواده های مومن و مذهبی. خب این فضا بهترین محیط برای رشد و تعالی است. حداقل اگر خانه نیستی و مشغول کاری دلت قرص است که بچه ات در محیطی نسبتا سالم یا حتی سالم تر از خیلی شهرستان ها زندگی می کند. ببینید ما نسبت به خانواده مان مسولیم نمی شود برای مردم منبر برویم ولی بچه های خودمان سر از ناکجاها در بیاورند. اگر هر کدام از ما بکوشیم چند فرزند صالح بر اساس مبانی اهل بیت تحویل جامعه بدهیم، همان ها ده ها برابر ما اسلام را تقویت و به جلو خواهند برد.... ادامه دارد.... ادامه در فایل پی دی اف پیوست.... https://eitaa.com/joinchat/270598375C6b23d406b2
حمام ما ایرانی ها.pdf
180.1K
🌱طلبه قم نِشین🌱 🌼قسمت 3 🌿 دوش گرفتن به سبک ایرانی 🌿 ماجرای آشنایی من با موسسه به یکی دو سال قبل بر می گرده. بعد از سخنرانی حضرت آقا در حرم امام خمینی بود که برای بررسی یکی از مطالبات رهبری از جریانات انقلابی قرار ملاقات با یکی از طلبه های صاحب نظر گذاشتم. از مدرسه تا موسسشان حدودا 20 دقیقه ای فاصله بود معمولا بعد از کلاس های اصول، حدود ده دقیقه مشغول دیدن و خواندن محتواهای طنز می شوم تا مبادا خشکی و جدلی بودن مباحث خلق و خویم را عوض کند. خب این هم ایده ایست که به ذهنم رسیده. آن روز هم یه کلیپ طنز دیدم هم خندیدم هم توی فکرم برد. موضوعش حمام رفتن ما ایرانی ها بود که توی حمام هر کاری هم بخایم بکنیم از کیسه کشیدن گرفته تا شامپو و سنگ پا، یه قسمت ولو چنتا انگشتمون رو زیر دوش می گیریم که ثابت بکنیم دوش الکی باز نیست و ما با این کار اسراف نمی کنیم. نمیدونم شما هم همچین تجربه ای داشتین ولی واسه من خیلی اتفاق افتاده. ادامه در فایل پی دی اف پیوست. https://eitaa.com/joinchat/270598375C6b23d406b2
☘ أین سلمان... 🌱 انتقاد، مبارزه و برخورد قهری با کسانی مثل هاشمی، روحانی، خاتمی و .... خوب است کافی نیست. خوب است هنر نیست. خوب است عالی نیست... بلکه هدایت، مدارا و تحمل این افراد هنر است. شرح صدر می خواهد، ظرفیت می خواهد. ایمانی از جنس سلمان که از جنس ابوذری اش کافی نیست هرچند هر دو ذوب در علی باشند.... أین سلمان؟؟؟ ؟ فتأمل.... @abghaa
🌷مادر اهل ادب🌷 🌿شجرةطیبه🌿🍂شجرةخبیثه🍂 ✍️از دامان خدیجه طاهره، فاطمه مطهره می آید. خدیجه ای که در دوران جاهلیت به طاهره ملقب بود. طاهره به معنای عاری از عیب و نقص و پاکیزه؛ هم پاکیزگی اخلاق هم پاکیزگی جسمی است. ملقب بودن به این لقب در دوران جاهلیت نشان دهنده مقام عفت و فضل خدیجه علیها السلام در میان عرب جاهلی است. و چه بی حیا و خود بزرگ بین بودند امثال ابوسفیان که خواهان ازدواج با طاهره ی دوران شدند و چه سنت زیبایی را خداوند حکیم قرار داده است؛ در آیه 26 سوره نور، که می فرماید: الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ... چه کسی لایق و شایسته تر برای ابوسفیان جزء هند بنت عتبه یا همان هند جگرخوار مادر معاویه و مادربزرگ یزید علیهم العنه الی الابد. از خدیجه طیبه، فاطمه می روید و از هند خبیثه، معاویه و یزید. و اصلا چه قیاس اشتباه و بی جایی است که نام های مطهر و نجیب این انوار الهی را در کنار این خبائث پست و دنی آوردیم . و از این قیاس هزار بار استغفرالله. @abghaa
🌷مادر اهل ادب🌷 🌾مادری چشم و دل سیر🌾 ✍️اگر این همه انفاق و بخشش را از فاطمه می بینید و می شنوید عجیب نیست. از دختری که خون خدیجه در رگ هایش باشد جز این انتظاری نمی رود. خدیجه ای که دنیا و مافیها در اختیارش بود ولی اعتنایی نداشت و برعکس زنان جاهلی که در قبال دنیا سیری ناپذیر بودند و هستند، دست رد به خواستگاری اشراف و سرمایه داران عرب زده و دل به جوانی مومن و امین بست و تمام ثروتش را نیز در اختیارش گذاشت. از چنین مادری دختری، زاده می شود که چشم و دل سیری در ذاتش هست در خونش هست، مانند نور که در ذات خورشید است. @abghaa
🌹 مادر اهل ادب 🌹 🌱شأن صدور و نزول هل أتی🌱 ✍روزی گوشواره های عرش الهی، حسن و حسین علیهما السلام بیمار شدند، مادر، ، پدر و جد بزرگوارشان نذر کردند برای عافیت این دو نور چشم، سه روز روزه بگیرند. آن دو بزرگوار بهبود یافتند، اما در منزل، چیزی برای خوردن وجود نداشت. امیرمؤمنان جو قرض کرده و سیده نساء عالمین، تعدادی قرص نان فراهم نمود، لحظه افطار، بینوایی از آن ها کمک خواست. همگی غذای خود را به او دادند و آن روز و آن شب چیزی نخوردند. آنان روز دوم را روزه گرفتند. فاطمه علیها السلام صاع دیگری از آن آرد را نان پخت. اینبار لحظه افطار یتیمی نزد آن ها آمد و غذا خواست، همگی غذای خود را به او دادند. سومین روز روزه فرا رسید و غذا را برای افطار کردن آماده کردند که در این هنگام اسیری نزد آن ها آمد و از آن ها غذا خواست. آنان همگی غذای خود را به او دادند و در این سه روز چیزی جز آب نخوردند. در روز چهارم پیامبر صلی الله علیه و آله آن ها را دید که از شدّت گرسنگی می لرزیدند و فاطمه علیها السلام از شدّت گرسنگی، چشمانش فرورفته و شکمش به پشتش چسبیده بود. در این هنگام، جبرئیل، از عرش الهی « هل أتی»را هدیه آورد : " إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُوراً* عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً* یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْماً کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً * وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُوراً... انَّ هذا کانَ لَکُم جَزاءً وَ کانَ سَعیُکُم مَشکُورًا" دختری که در فداکاری و ایثار پا به پای مادر است؛ سه روز روزه و گرسنگی برایش دشوار نیست زیرا در دامان مادری پرورش یافته که سه سال در شعب ابیطالب هم ثروتش را در راه خدا به اهل ایمان بخشید و هم سلامتی و جانش را فدا کرد. از آن مادر فداکار، چنین دختری را عجب نیست. فاطمه سلام الله وقتی وصف فداکاری های مادر را شنیده، مادری که در ناز و نعمت بوده اما برای خدا تن به سختی می دهد و از مال و جانش می گذرد؛ تحمل این سه روز برایش ممکن می گردد و چون نیک بنگری؛ اگر هل اتی برای این سه روز روزه و گرسنگی فاطمه و اهل بیت علیهم السلام نازل گشته، شاید سال ها پیش برای سه سال گرسنگی و سختی های مادر بزرگوارشان خدیجه فداکار و صبور صادر گشته بود و نزولش به این زمان رسیده.... @abghaa
🌹مادر اهل ادب 🌹 🌿 هدیه ای شیرین 🌿 ✍️آرزوی هر مردی پس از ازدواج، فرزنددار شدن است و چه شیرین و زیباست برای پدر که فرزندش دختر باشد. اصلا از قدیم معروف بوده است دختر بابایی است. این داستان وقتی شیرین تر می شود که پدر مبارز و مخالف اصلی زنده به گور کردن دختران بوده است. کسی که شان و منزلت زنان را به آنها برگرداند. و دختر دار شدن خودش، هدیه ای شیرین از سوی خالقش بود. اما این دختر با بقیه فرق دارد. پدری که هزاران دختر و زن را کرامت بخشیده نه فقط در عصر و دوران عمر خودش بلکه با سنت و آئینی که بر پا کرده الی الابد زن را مقام و جایگاه والا و مقدسی بخشیده است. این پدر هدیه ای ویژه دارد. دختری که قرار است سیده زنان عالم شود. نه فقط دنیا بلکه در عالم هستی که هم دنیاست و هم آخرت است. دختری که قرار است رنگ و بوی بهشت را بدهد و چه بد وصفیست که او را با بهشت ارزش دهیم بلکه در واقع این بهشت است که از فاطمه رنگ و بو گرفته و این بهشت است که معطر به عطر فاطمیست و نور و رنگ و لعابش همه از جمال این مخلوق ویژه و خاص خداست. برای خلق چنین وجود بی مثالی بایستی پدر چهل شبانه روز خلوت گزیند. ساده نیست، قرار است سیده نساء عالمین، حوراء انسیه خلق شود. همین که انسان از صلب خاتم پیغمبران باشد، شرفیست بر کل انسان ها اما وقتی قرار است حجه الله علی الحجج شود، مراقبتی خاص می خواهد تا جایی که حتی این چله نیز کافی نیست بلکه جبرئیل مامور می شود میوه ای بهشتی بیاورد تا پیامبر خاتم تناول فرموده و نطفه فاطمه از آن میوه بهشتی تشکیل گردد. عجب ظرافت و لطافتی، پدر خاتم الانبیاست، مادرش خدیجه کبری ام المومنین، طعام میوه ای بهشتی... ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا دختری عالم هستی را به نور وجودش منور نماید که پیش از این چنین نوری را به خوابش هم نمی دید و در چه درجه ای از پستی و ظلمت باید باشند آنهایی که چنین وجودی را خواستند خاموش کنند. به چنین عظمتی جسارت کردند کَانَّ به عرش الهی جسارت کردند و خلود در قعر جهنم هم برایشان کم است. @abghaa
🌹مادر اهل ادب 🌹 🌱 هم کُفو 🌱 ✍️مادری که هم کفو محمد امین شود، دخترش هم، هم کفو امیرالمومنین می شود. مادری که انتخاب همسر را با نگاه جاهلی انجام نداد. مال، دارایی و زیبایی اش، حجاب انتخابش نشد و معیار و ملاک اتخاب را درستکاری، امانت داری و اخلاق قرار داد، دخترش هم جا پای همان مادر می گذارد و امیرالمومنین علی علیه السلام را به همسری می پذیرد. و چه تربیت درستی است که مادر با رفتارش فرزند را تربیت می کند و فرزند با رفتار مادر و پدر تربیت می شود. تاریخ پر است از این تربیت های صحیح و غلط. یکی می شود خدیجه و فاطمه و یکی هم می شود ام فروه بنت ابوبکر و جعده دخترش که چند صباحی همسری کریم عالم را داشت اما چشم تنگ و حسودش در پی ثروت یزید رفت و دستش به قتل امام مظلوم آلوده تر گشت. و باز قیاسی اشتباه و هزار مرتبه استغفار که نام مبارک خدیجه و فاطمه را در کنار خبائث آوردیم .... @abghaa
🌹مادر اهل ادب 🌹 🌱 ام ابیها 🌱 ✍️وقتی خدیجه مادر باشد، در دامن خود دختری می پروراند که بعد از او برای پدر، هم دختری کند و هم مادری. آنوقت می شود ام ابیها. حمایت فاطمه برای پدر از جنس مادرانه است. وقتی ابوجهل و اطرافیان جاهل تر از خودش، زهدان شتر را بر سر مبارک پیامبر می ریزند فاطمه است که مادرانه می آید و سر و روی پیامبر را پاک می کند. فاطمه است که مادرانه از پیامبر دفاع کرده و ابوجهل را سرزنش و توبیخ می کند. فاطمه است که مادرانه برای سختی های پیامبر اشک می ریزد. فاطمه است که پیامبر به احترامش برمی خیزد و مادرانه دستش را می بوسد و جای خود می نشاند. فاطمه است که پس از جنگ احد مادرانه خون از صورت پیامبر پاک نمود و زخم هایش را مرهم می نهد. فاطمه است که وقتی متوجه گرسنگی پیامبر در جنگ احزاب شد، مادرانه مختصر نانی که در خانه داشت را برای پیامبر کنار خندق برد. فاطمه است که هنگام فتح مکه مادرانه برای پیامبر اکرم اسباب نظافت و لباس پاکیزه آورد و بر تن پدر جامه پوشاند. فاطمه است که مادرانه به انتظار بازگشت پیامبر از سفر می نشست و حضرت پیش از رفتن به منزل و نزد همسران، ابتدا به خانه فاطمه میرفت و دست و روی فاطمه را می بوسید. فاطمه است که مادرانه در روزهای آخر عُمر پیامبر، از او پرستاری می کرد و مادرانه از فراقش می گریست اما مادرانه شوق داشت که چون اولین نفر است که به او می پیوندد. @abghaa
🌹 مادر اهل ادب 🌹 🌱هیچ نشناخته ایم...🌱 ✍️سر بزیر و آرام خدمت رسول خدا رسید. حضرت عالِم بود که چه در دل علی است؛ لکن منتظر بود تا خودِ جنابشان لب بگشایند و خواستگاری را مطرح نمایند. اما این سکوت بود که بی صدا می تاخت. اما چرا؟ چرا سکوت؟ این سکوت حرف ها در خود دارد. اگر امیر بیان هم باشی وقتی حرف از فاطمه می شود، زبانت از کار می افتد و سکوت می کنی. خدای فصاحت و بلاغت هم که باشی، وقتی حرف از فاطمه است، واژگان فصیح و بلیغ رنگ می بازند و حرفی در خورِ شان این وجود بی مثال نمیابی. اینجاست که پدر پدری می کند هم برای فاطمه و هم برای علی علیه السلام. سکوت را شکسته از علی می پرسد که آیا برای خواستگاری آمده ای؟ آنگاه مولای ادب و حیاء پاسخ داده و از عرش اعلی خطاب رسید که: ای پیامبر؛ اگر علی را نیافریده بودم، برای دخترت فاطمه، از حضرت آدم تاکنون، همسری بر روی زمین نبود... و باز همان پیامبر رحمت می فرماید: یا علی! تو را جز خدا و من، کسی نشناخته است.... و ما چه بگوییم... اگر علی را نشناخته ایم پس به طریق اولی هم کفو او را هیچ نشناخته ایم؟ اگر علی را مدح می گوییم و الحق که مدح نیست و حقیقت است که علی عین الله، اذن الله، یدالله، وجه الله، سرّالله ... الی انتهای بی انتهاست؛ پس فاطمه چیست و چه گوهریست که حتی به این اوصاف هم در نیامده است... شاید روایت امام حسن عسگری کمی بی نهایت را برایمان معنا کند که می فرماید: «نحن حجج اللّه على خلقه و جدّتنا فاطمة حجّة علینا: ما حجتهای خدا بر مخلوقین هستیم و جد ما فاطمه، حجت خدا بر ماست. چه تفسیری دارید برای این حدیث که وجود فاطمه، حجت خدا است بر مظاهر اسماء و صفات الهی. حجت است بر آنهایی که در توقیع شریف؛ اینگونه وصف شده اند: لا فرق بینک و بینها إلاّأنّهم عبادک و خلقک. و فاطمه سلام الله حجت خداست بر این حُجَج. اگر ایشان مظهر اسماء و صفات الهی هستند پس فاطمه کیست؟... @abghaa
🌹مادر اهل ادب 🌹 🌱 و ما ادراک ما لیله القدر 🌱 وقتی در آسمان شناخته تر باشی تا روی زمین، خداوند برای معرفی اینگونه به ملائک خطاب می کند: هُم فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها و شاید آنقدر عزیز و محبوب است که هر چیزی بهانه ای می شود، تا از عرش اعلی نام مبارک فاطمه برده شود. ولو برای معرفی پیامبر و علی علیهماالسلام. مخاطب کیست؟ مخاطب جبرئیل امین است کسی که بیشمار بار بر پیامبر نازل شده است. جبرئیل هم که باشی، وقتی قرار است خاندان نبوت و معدن رسالت را بشناسی؛ بایستی به واسطه فاطمه باشد. هم فاطمه و ابوها... یعنی ای جبرائیل فاطمه است و پدر فاطمه. پدرش کیست؟ خاتم الانبیا است هم فاطمه و ابوها و بعلها....: یعنی ای جبرائیل فاطمه است و همسر فاطمه. همسرش کیست؟ علی مرتضی، همان که در وصفش خواندی: لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها: یعنی ای جبرائیل فاطمه است و فرزندان فاطمه. و فرزندانش کیانند؟ گوشواره های عرش الهی . حسن و حسین علیهما السلام. اما مگر... اما مگر نور اهل کساء قبل از خلقت در عرش نبوده؟ مگر نور آنها هم نزد ملائکه معروف نبوده ؟ مگر ملائکه از تسبیح آنها تسبیح نکرده اند ؟ پس چرا از فاطمه نامبرده می شود و دیگران با او معرفی می شوند؟ شاید پاسخ به زبان و درک سائل است... شاید فاطمه برای ملائک آشناتر است. محسوس تر است. هم جنس تر است. شاید منظور بیان وحدت و محور این وحدت فاطمه است. کلهم نور واحد و فاطمه معنای این واحد است. همه بر محور فاطمه معرفی شدند تا یکی بودن این انوار را نشان دهد و کیست فاطمه که محور معرفی این کلهم نورٌ واحد شده است. و ما چه می دانیم فاطمه کیست ؟ فاطمه محور وحدت کلهم نور واحد است... فاطمه لیله القدر است.... فاطمه سر الله مکتوم است... فاطمه حجت خدا بر حجج است. و افسوس، عقل و درک بشر را بلندای درک او نیست... انَّما سُمِّيَتْ فاطِمَةُ ِلأنَّ الْخَلْقَ فُطِموا عَنْ مَعْرِفَتِها. او فاطمه نامیده شده است زیرا خلق، از شناخت و معرفت فاطمه بریده شده اند.... و مَنْ عَرفَها حَقَّ مَعرفتِها أدرکَ لیلةَ القدرِ، و ما ادراک ما لیله القدر.... و تو چه می دانی که لیله القدر چیست.... @abghaa
🌹 مادر اهل ادب 🌹 🌱همهمه ملائک🌱 ✍خون ملائک هم به جوش آمده. اما علی همچنان ساکت است... برای کسی که اهل آسمان او را از اهل زمین بهتر می شناسند جای تعجب ندارد که غریبانه به خاک سپرده شود. کسی که آمدنش آسمانی است رفتنش نیز با اهل آسمان است. کسی که از بهشت، زنان بهشتی قابله اش می شوند را در غسل و کفن ( کفن و دفن) چه کار با اهل دنیا. همین که چند صباحی بر آدمیان که نه بر شبه آدمیان منت نهاده و دعایشان می نمود از سرشان هم زیاد است. و چه توقعی داشتند آنها که از بی خبری از تدفین فاطمه گلایه هم کردند. فاطمه جلوه ای الهی بود که خداوند انسان را با آن آزمود و باز هم این انسان جاهل مردود شد. اما خدا صبر بدهد علی را که بعد از فاطمه از این جماعت چه ها می بیند. کسی که نماز با او معنا پیدا کرده را بی نماز می خوانند. کسی که خدا بر او درود فرستاده را لعن می کنند. کسی که سلام انبیا را دارد، از این مردم پست، علیکی نیست. اصلا لیاقت این جماعت همان است که دیگران خلافت و ریاستشان را بدست بگیرند. اما خدا صبر بدهد علی را بعد از فاطمه از این جماعت پست. 🔸خون ملائک هم به جوش آمده. اما علی همچنان ساکت است... علی باشی و خانه نشینی کنی علی باشی و سکوت کنی علی باشی و جسارت ببینی! هیهات این علی نبود. اصلا نمی شود علی باشد و اینگونه باشد! کاش تاریخ جور دیگر می نوشت. کاش علی نبود، کاش نمی دید کاش نمی شنید. باشی، ببینی، بشنوی و باز بنشینی، از علی نمی آید! علی که سکوت می کند حسن می آموزد چطور یک عمر با قاتلش زیر یک سقف سکوت کند. علی که سکوت می کند حسین می آموزد در گودی قتلگاه برای قاتلش خیر بخواهد. علی که سکوت می کند، قلب زینب می شود صبور... 🔸همهمه که بالا می گیرد آیه دوباره نازل می شود: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ @abghaa
🌹 مادر اهل ادب 🌹 🌱 دورِ مادر 🌱 ✍بچه ها دورِ مادر نشسته بودند... خدا نیاورد که این را از نزدیک ببینید... خدا خدا می کردند لب بگشاید و حرفی بزند... حسن از همه بزرگتر است و باید سنگ صبور خواهر و برادر باشد اما خدا می داند چه دیده است که این چند وقت گردش اشک در چشمانش مثل گردش آب در دهان جاری و طبیعیست. اصلا اگر چشمانش بارانی نباشد جای تعجب دارد... علی در حیاط دارد کمد می سازد، تخت می سازد، صدف می سازد، خلاصه یک چیزی می سازد دیگر... شاید هم تابوتی باشد که زهرا وصیت کرده. انشالله که نباشد... همان تخت و کمد را بچه ها باور کنند بهتر است.... عجب صبری دارد این مرد که والله خود صبر هم پیش علی کم می آورد... بچه ها همچنان دور مادر نشسته بودند.... فاطمه می داند اینگونه نباید برود. روز آخر به زخم و پهلو قسم می دهد کمی مدارا کنند. برای دل بچه ها هم که شده کمی آرام بگیرند تا بتواند دستی به سر و رویشان بکشد. شاید این آخرین نوازش های مادرانه باشد که می بینند و بعد از آن حسن در تابوت، حسین در قتلگاه و زینب در اسارت، نوازش های تیر و شمشیر و تازیانه را خواهند دید. زهرا که بر می خیزد دل توی دل حسنین نبود. زینب از ته دل خوشحال است. انگار مادر شفا پیدا کرده ... بعد مدت ها از جا برخواسته لباس نو پوشیده. دستی به سر رو روی خانه کشیده. لباس بچه ها را هم عوض کرد. بچه ها به هم نگاه می کردند و با ذوق و شوق می خنیدند. اما ته دلشان می لرزید. حسن دست برادرش را گرفته سمت مسجد رفتند. به امید اینکه با پدر برگردند و باز همه بر سر یک سفره بنشینند.... اما زهرا در فکر دیگریست.... زخم و پهلو آرامش چند لحظه قبل را با دردی دو چندان تلافی می کردند... از سلمی می خواهد یاریش دهد. آرام رو به قبله می شود. زیر لب می خواند:يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ.... آیه با نفس به آخر رسید.... حسین چه رویاها در سر دارد... الان مادر مثل همیشه به استقبالمان می آید. دلم برای قره عینی گفتن های مادر تنگ شده است. اما برادر انگار مادر خوابیده است؟ یَا سَلمَی! مَا ینِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَةِ» آیا مادرمان خوابید؟ چرا روی صورت او پارچه انداخته ای؟ بچه ها همچنان دور مادر نشسته اند.... حسن بالای سر مادر نشسته است پارچه را آرام بر می دارد . صورت مادر را می بوسد. با التماس می گوید: کلِّمِینِی یا أُمَّاهْ» مادر با من حرف بزن… «فَأَنَا اِبْنُک اَلْحَسَنُ» حسین پائین پای مادر نشسته است. نوبت اوست صدا بزند شاید مادر جواب دهد.: « فَوَضَعَ خَدَّهُ تَحْتَ قَدَمَیْهَا» صورت خود را کف پای مادر گذاشت : «کلِّمِینِی یا أُمَّاهْ فَأَنَا اِبْنُک اَلْحُسَینُ»... بچه ها همچنان دور مادر نشسته اند... @abghaa
❗️اشعری های ساده لوح❗️ ✍این روزها شاهد زمزمه های صلح و دوستی و نه به جنگ از سوی عده ای خاکستری و صورتی نادان هستیم، افرادی که فکر می کنند بی طرف هستند، لکن همین موضعی که دارند، یعنی توی زمین دشمن بوده و به نفع دشمن، پاس گل می‌دهند. دشمن، این ادبیات صلح طلبی و ضد جنگ را در جامعه ترویج می دهد تا از توان رسانه ای و ظرفیت مردم برای مقابله با تهاجم یا تقابل دشمنش استفاده ببرد. امروز عمروعاص های دشمن از سادگی و حماقت ابوموسی های اشعری کمال استفاده را می برد. به خیال خام اشعری ها، اگر مبلغ و مروج فرهنگ صلح و دوستی باشند، جهان پر از سازش و آشتی می شود. لکن اینگونه نیست و فقط با این حماقتشان، واکنش قوی و صحیح جبهه حق را تضعیف می کنند. اینها شعار صلح، آشتی و نه به جنگ می دهند و جبهه حق را تحت فشار قرار داده و متهم به جنگ افروزی می کنند و جبهه باطل با خیال راحت سراغ مطامع و اهدافش می رود. @abghaa
🚙سواره از پیاده خبر نداره🚶‍♀ 🔸سیر از گرسنه🔸 🌱متأهل از مجرد🌱 🥸پیر از جوان🤓 👨‍🦰والدین از فرزند 👦 و .... ✍این حکایت امروز جامعه ماست. مسول، رییس، نماینده، مدیر و غیره ای که درکی از فضای جامعه ندارد، نمی تواند درست تشخیص و عمل بکند. شیطان و جنودش با قدرت و سرعت جامعه را به سمت فساد و فحشا می برند، آنوقت مسول، مدیر، والد و ... هیچ درکی از شرایط و فضا ندارد. هیچ خبر از حال نوجوان و جوانی که شیطان خبیث افسار به گردنش انداخته ندارد. کاش پدر و مادرها، مدیران، مسولین و .... دوران نوجوانی و جوانی خودشان را به یاد بیاورند. زمانی که انبار باروت بودند و یک جرقه ریز هم کافی بود تا آرامش و معصومیتشان را به باد بدهد. الان هزاران نوجوان و جوان در چنین وضعیتی هستند. آقای مسول، مدیر، فرمانده، پدر، مادر، هموطن... خودتان را جای این نوجوان و جوان بگذارید. اینها سرمایه و آینده این کشورند، این ها هر کدامشان اگر درست پرورش یابند، حسن باقری، حسین فهمیده، شهریاری و احمدی روشن می شوند. این نهال های پر استعداد ارزشش را دارند که برای حفظشان، چند علف هرز هم قطع شود. دلتان به حال علف های هرز نسوزد، به داد نهالستان برسید، دلتان به حال شاخه های خشک و آفت زده نسوزد، با قدرت و عالمانه هرس کنید تا درخت های دیگر آسیب نبینند و رشد کنند. با این عده ای که کارشان از شل حجابی و بد حجابی فراتر رفته و وارد مرحله برهنگی و هرزگی شده اند مماشات نکنید، اینها انرژی، فکر، ذکر و توان فرزندانتان را می گیرند، اینها عامل بدبختی جامعه خواهند شد. آقا و خانم ۳۰. ۴۰. ۵۰ ساله، شاید این افراد هرزه پوش، روی شما اثر نگذارند اما روزگار نوجوان و‌ جوانتان را سیاه کرده اند. دلتان برای آه و جیغ بنفششان نسوزد. دلتان برای دست گلهایتان بسوزد که دارد تمام انرژی، استعداد و توانشان می سوزد. @abghaa
🌱طلبه قم نشین 🌱 ❗️مرداب و مردگان متحرک❗️ ✍صحنه عجیبی بود. مسیر همیشگی از حرم تا پردیسان که اغلب با اتوبوس می رفتم؛ اول حرکت، صندلی خالی زیاد بود تقریبا همه راحت نشستند به جز آن مرد که تمام مسیر را ایستاده و میله اتوبوس را محکم چسبیده بود. وقتی گفتم چرا راحت روی صندلی نمی نشینی جواب داد: « آدم باید زرنگ باشد. چند دقیقه دیگر همین میله هم گیرمان نمی آید.» اصلا امروز چیزهای عجیب و غریب زیاد دیدم. سر سفره، امیرعلی یک تکه استخوان ران مرغ دستش گرفته بود و می مکید. هر چه تلاش میکردم از دستش بگیرم و به جایش یک تکه استخوان پر گوشت بدهم قبول نمی کرد و استخوان خالی را محکم چسبیده بود. یاد داستان کوهنوردی افتادم که از ترس سقوط، یک شاخه را چسبیده بود و همان جا یخ زد فردا که پیدایش کردند دیدند فاصله اش از زمین نیم متر هم نمی شود اما از ترس سقوط، شاخه را رها نکرده و‌ تلف شده است. نمی دانم چرا اینها به ذهنم می رسید؟ شاید خدا پیامی داشت... . از وقتی راجع به رفتن یا ماندن در قم شروع به تحقیق و تفکر کردم، از این دست اتفاقات برایم زیاد افتاده که با کمی تأمل ربطش را یافتم. دوست داشتم بروم در حیاط مجتمع قدم بزنم،از پنجره چنتا از اهالی را دیدم که دارند با هم حرف می زنند. پشیمان قدم زدن شدم. خیلی حال و حوصله مجتمع را ندارم، روزهای اول چقدر خوشحال بودم که در یک مجتمع طلبگی زندگی می کنم اما الان انگار در یک مرداب بی روح هستم. مردابی که مرده های متحرک مانند من، در آن بسیار است. و خیلی ها ادای زنده ها را در می آورند ولی آنها هم مرده اند. اهالی دقیقا پای پنجره ما ایستاده بودند، صدایشان می آمد. یکی سررسید تمدید اجاره اش بود و دو دل بین ماندن و رفتن و چنتای دیگر در حال متقاعد کردن او برای ماندن. مرد مردد می گفت : «می خواهم بروم شهرستان خانه پدری ام خالیست، مسجد هم هست، کشاورزی هم داریم و ...» همسایه ای می گفت: «مگر بیکاری، کجا بهتر از اینجا، محیط خوب همسایه های خوب، اساتید خوب، همه چیز خوب... سریع تمدید کن تا نپریده.» شاید برای شما بی ربط باشد اما برای من همه اتفاقات امروز بهم ربط داشتند. حکایت خیلی از ما قم نشین ها حکایت همان مرد ایستاده در اتوبوس، امیرعلی استخوان به دست و کوهنورد یخ زده است. پیش خودمان فکر می کنیم خیلی زرنگیم، دلمان نمی آید میله را ترک کنیم، می ترسیم شاخه را رها کنیم. و همین از محله ما مرداب و از خود ما مردگانی متحرک ساخته است. @abghaa
❌عجول نباشیم❌ 🌱خدمت همه عزیزان صاحب اعتبار، آبرو، تریبون و جایگاه در فضای حقیقی و مجازی... 🌱خدمت شما عزیزانی که خیلی از چشم ها و گوش ها به سمت شماست.... 🌱شما که مورد اعتماد و وثوق مردم و مومنین هستید... 📣لطفا توجه فرمایید... 🔸هنوز بخش خیلی کوچکی از برنامه های تبلیغاتی نامزدها اجرا شده و خیلی از جلسات مانده است. به نظر می آید برای اظهار نظر و معرفی کاندیدا هنوز زود است. 🔸فاضل ارجمند، استاد محترم، عالم فرهیخته، لطفا عجله نفرمایید... اجازه دهید نامزدها از طرح، برنامه و تجارب خود بگویند و دقیق ارزیابی شوند. چه بسا آنچه حقیقت دارد با آنچه دیگران، هواداران، منتقدین و رسانه ها می گویند متفاوت باشد. و چه بسا وقتی همه جوانب را سنجیدید، نظرتان عوض شود و اعتراف به این تغییر برایتان سخت و هزینه بردار شود... 👌فتأمل... @abghaa
🌱«فَمَن یرِدِ اللّهُ أَن یهْدِیهُ یشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یرِدْ أَن یضِلَّهُ یجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیقًا حَرَجًا کأَنَّمَا یصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ ...» ☘آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای (پذیرش) اسلام گشاده می‌سازد و آن کس را که (بخاطر اعمال خلافش) بخواهد گمراه سازد، سینه‌اش را آنچنان تنگ می‌کند که گویا می‌خواهد به آسمان بالا رود... . (سوره انعام/ ۱۲۵) @abghaa
🐸«شهر که خالی بشه قورباغه هفتیرکش میشه»🐸 🔸این جمله، حکایت این روزهای فضای انتخابات است. چقدر قحط الرجال شده است که ظریف ژیگولی، فاز حق طلبی و سینه چاکی گرفته و عربده کشی می کند. سخنگو و مدافع جبهه اصلاحات و پزشکیان شده است. یادش بخیر یک زمان اسم هاشمی رفسنجانی به اصلاحات اعتبار می داد. طرف باد به غبغب می انداخت که در تیم و حزب هاشمی است. حالا ببین چقدر بازار کساد است که ظریف پرچم دار اصلاحات گشته. هاشمی هر تفکر غلطی هم که داشت، برای خودش وزنه ای بود. اعتباری داشت، حبس کشیده و سینه سوخته بود. سرد و گرم روزگار چشیده بود. برای خودش لاتی و بزرگی می کرد. خیلی ها افتخارشان این بود که بتی همچون هاشمی را شکسته اند. افتخارشان این بود که جلوی هاشمی ایستاده اند. هاشمی را نقد می کنند. حالا آدم، این ظریف سوسول، جلف و اواخواهر را کجای دلش بگذارد؟ اصلا آدم خنده اش می گیرد همچین آدمی به میدان آمده‌ و عربده کش شده است. خنده که نه آدم باید بگرید... به قول صادق هدایت: «غم قفس به کنار. آنچه عقاب را پیر می کند پرواز زاغ بی سر و پاست.» @abghaa