🌿🌺﷽🌿🌺
✅بزرگترین اشتباه ما ادمها میدانید چیست ؟
چرا روابطمان دچار مشکل میشود چون
نصفه می شنویم
یک چهارم می فهمیم
وهیچی تلاش نمیکنیم
اما تلاش می کنیم دو برابرعکس العمل نشان دهیم.
🦋در پاسخ دادن اصلا عجله نکنید ... چون ممکنه سخنی گفته شود که هرگز نتونی جبران کنی ..
کمی صبور باشیم ...
شنونده خوبی باشیم حال کسی خوب نیست براش از تجربیات تلخ نگوییم ..
🌿❤️ نوازش با زبان را یاد بگیریم .. کلمات محبت امیز را یاد بگیریم ...
دوستت دارم ...
ممنون که هستی...
درستش میکنیم ...
نگران نباش ...
و... عشق بورزیم و مهربان باشیم
🦋کمی اهسته تر از کنار هم عبور کنیم
#معجزه_کلام
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_سو
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مرحله_سوم #هجوم #قسمت_هفتم
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴
◀️بردن امیر المومنین(علیه السلام)به مسجد
عمر که می دید با وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها)نمیتوانند امیرالمومنین(علیه السلام)را به مسجد ببرند، خواست به آن منظره سوزناک و شکننده پایان دهد. او چنان با غلاف شمشیر بر کتف حضرت زهرا(سلام الله علیها)زد که دست حضرت از امیرالمومنین(علیه السلام)جدا شد و بیهوش بر زمین افتاد!
آنگاه امیرالمومنین(علیه السلام)را با طناب سیاهی که بر گردنش انداخته بودند به سوی مسجد بردند،در حالی که یک طرف طناب در دست عمر و طرف دیگر در دستان خالد بود.
لحظاتی بعد حضرت زهرا(سلام الله علیها)به هوش آمد،و وقتی امیرالمومنین(علیه السلام)را ندید از فضه و بانوانی که آنجا بودند درباره آن حضرت سوال کرد.آنان عرض کردند:((امیرالمومنین(علیه السلام)را با اجبار به مسجد بردند)).
حضرت زهرا(سلام الله علیها)از جا برخاست و دست امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)را گرفت و همراه عدهای از بانوان به سوی مسجد حرکت کرد.
امیرالمومنین(علیه السلام)را به مسجد بردند و بدون عمامه در مقابل ابوبکر که بر منبر نشسته بود ایستاندند،درحالی که عمر شمشیر را بالای سر حضرت گرفته بود و می گفت:((با خلیفه رسولخدا بیعت کن و الا گردنت را میزنم))! در آن حال امیرالمومنین(علیه السلام)فرمود:
-آیا فاطمه با جسارت زده می شود؟!ای کاش پسر ابوطالب قبل از چنین روزی مرده بود و کافران فاجر را نمی دید که برای ظلم بر بانوی طاهره ازدحام کردهاند!
بر پسر ابوطالب سخت است که پهلوی فاطمه در اثر زدن سیاه شود و او نتواند به کمک بانویش رود و از همسرش دفاع کند!
◀️اتمام حجت حضرت زهرا(سلام الله علیها)بر غاصبین
حضرت زهرا(سلام الله علیها)در حالی که عده بسیاری از بانوان اطرافش بودند،مقابل در مسجد رسید.آن حضرت با دیدن منظره بیعت،ناله ای زد و اشک از دیدگانش جاری شد و خطاب به ابوبکر فرمود:
-ابوبکر! چه زود بر اهل بیت پیامبرتان حمله ور شدید. به خدا قسم،با شما سخن نخواهم گفت تا پروردگار را ملاقات کنم.
سپس پیراهن پیامبر(صلی الله علیه و آله)را بر سر گذاشت و در حالی که دست دو پسرش را گرفته بود وارد مسجد شد و فرمود:
-ابوبکر آیا می خواهی همسرم را از من بگیری؟به خدا قسم اگر دست از او بر نداری نفرین می کنم و کنار قبر پدرم می روم و به درگاه الهی شکایت می کنم.
آنگاه به سوی قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله)حرکت کرد تا کنار آن رسید و فرمود:
-پسر عمویم را رها کنید.قسم به آنکه محمد(صلی الله علیه و آله)را به حق مبعوث کرد،اگر او را رها نکنید نفرین می کنم و پیراهن رسول خدا(صلی الله علیه و آله)را بر سر گذاشته به درگاه الهی ضجه میزنم،و میدانم که ناقه صالح نزد خدا عزیزتر از فرزندان من نیست.
◀️آثار عذاب در مدینه
با سخن حضرت،ناگهان آثار عذاب ظاهر شد و ستون های مسجد از زمین جدا شدند به قدری که کسی می توانست از زیر آنها عبور کند!امیرالمومنین(علیه السلام)با دیدن این منظره،سلمان را نزد حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرستاد و پیام داد که نفرین نکند و به خانه بازگردد.
سلمان فورا خدمت حضرت آمد و عرض کرد:((امیرالمومنین(علیه السلام)مرا نزد شما فرستاده و دستور داده به خانه خویش باز گردید و از این کار منصرف شوی. می ترسم مدینه در زمین فرو رود)).حضرت فرمود:((اطاعت می کنم و باز می گردم و صبر می کنم)).
آنگاه بدون آن که نفرین کند راه بازگشت به خانه را در پیش گرفت.در این حال آثار عذاب نیز مرتفع شد و ستون های مسجد به جای خود برگشت و غباری از زیر آن بلند شد!حضرت زهرا(سلام الله علیها)هنگامی که بازمیگشت رو به قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله)کرد و با ناله و گریه فرمود:
-جان من در میان ناله ها محبوس شده،و ای کاش با ناله ها از سینهام بیرون می آمد.پدر جان،بعد از تو خیری در زندگی نیست،و من از ترس آن گریه میکنم که زندگیام طولانی شود.وای از فقدان تو ای پدر!وای از داغ حبیبت ابوالحسن!
اکنون علی را به صورت اسیر کشان کشان میبرند.وا محمداه.وای حبیبم.وای پدرم.وا ابا القاسماه.وا احمداه.وای از قلت یاری دهندگان.وا عوثاه.وای از طول قصه ام.وای از حزنم.وای از مصیبتم.وای از روزهای ناراحتی ام.
آنگاه بیهوش شد و بر زمین افتاد،و صدای گریه و ناله مردم حاضر در مسجد بلند شد و همه یکپارچه ضجه زدند.در این حال عده ای از بانوان کنار حضرت جمع شدند و او را به هوش آوردهاند و با کمک آنان به خانه بازگشت.
امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)در مسجد ماندند و به آغوش پدر پناه بردند،در حالی که طناب همچنان بر گردن آن حضرت و شمشیر ها بالای سرش بود.
#محمدرضا_انصاری
#کپی_با_ذکر_منبع_بلا_مانع_است.
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
#کلام_علما
💠 استاد فاطمی نیا:
خدمت #آیت_الله_بهاالدینی رسیدم عرض کردم آقا راز به تقرب رسیدن چیه ؟ ایشان فرمودند #کنترل_زبان
خدا شاهدست بعضی مردم خیلی دست کم گرفتهاند کنترل زبان را، متاسانه به راحتی پشت هم حرف میزنند قضاوت میکنند و آبروی یکدیگر رو میبرند 😔
📌 خداوند چند گناه را نمیبخشد:
1️⃣ عمدا نماز نخواندن
2️⃣ به ناحق آدم کشتن
3️⃣ عقوق والدین
4️⃣ آبرو بردن.
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمیشوند.
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
#فرزند_دلبندم
شعار بسیاری از والدین این است
آن کاری که میگویم بکن، نه آن کاری که میکنم.
برای نمونه، مادر یا پدری که فرزندش عصبانی است داد میزند، از فرزندش انتظار دارد هنگام عصبانیت مدیریت احساسش را داشته باشد. شما الگوی فرزندتان هستید، پس اول خودتان عمل کنید و بعد از فرزندتان بخواهید.
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
#مکتب_حاج_قاسم
🏴وسط معرکه غوغاست، جنون میرقصد
🏴مالک انگار که در برکهی خون میرقصد
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_سو
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مرحله_چهارم #بیت_الاحزان #قسمت_اول
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
حکومت غاصبانه سقیفه با بیعت اجباری، به بهای ضرب و جرح فاطمه(سلام الله علیها)پایه های خود را محکم تر کرده بود؛اما امیرالمومنین و حضرت زهرا(سلام الله علیهما)برای روشنگری مردم آن روز و نسلهای آینده احتجاجات خود را تحت عنوان بازگرداندن فدک و در واقع با اتمام حجت درباره خلافت آغاز کردند.
◀️اتمام حجت برای فدک
امیرالمومنین و حضرت زهرا(سلام الله علیها)چندین بار بر ابوبکر و عمر و اتمام حجت کردند و آن را محکوم نمودند.اکنون نوبت آن بود که حضرت با مهاجرین و انصار اتمام حجت فرماید و بیتفاوتی آنان را که باعث بسیاری از آن وقایع بود،به ایشان گوشزد نماید.
لذا بار دیگر امیرالمومنین(علیه السلام)چندین روز همسر و پسرانش را سوار بر مرکبی نمود و بر در خانه های مهاجرین و انصار برد.حضرت زهرا(سلام الله علیها)به آنان می فرمود:
-ای مهاجرین و ای انصار،خدا و دختر پیامبرتان را یاری کنید.شما روزی که با پیامبر(صلی الله علیه و آله)بیعت کردید بر سر این بیعت نمودید که از او و فرزندانش حمایت کنید و از آنان منع کنید آنچه از خود و فرزندانتان می کنید. بیایید و به بیعت خود نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله)وفا کنید.
ولی این بار هم هیچ کس جز همان چهار نفر به درخواست اهل بیت(علیهم السلام)پاسخ ندادند.
◀️جسارت در کوچه
یکی از اتمام حجت ها برای مسئله فدک آن بود که حضرت زهرا(سلام الله علیها)به دستور امیرالمومنین(علیه السلام)نزد ابوبکر رفت و سخنانی درباره فدک و حق خویش به او فرمود.
ابوبکر که حرفی برای گفتن نداشت، ورقه ای خواست و نوشته ای مبنی بر بازگرداندن فدک نوشت و به حضرت زهرا(سلام الله علیها)داد.حضرت ورقه را برداشت و از نزد او بیرون آمد.
عمر در راه حضرت زهرا(سلام الله علیها)را دید و گفت:((ای دختر محمد،این نوشته همراه تو چیست))؟
حضرت فرمود:(( نوشتهای است که ابوبکر برای بازپس دادن فدک نوشته است)).عمر گفت:((آن را به من بده))!اما حضرت ابا کرد و نوشته را نداد.
او که می خواست به هر صورت سند اعتراف سقیفه درباره فدک را از دست حضرت بگیرد،با جسارتی عظیم دست به این اقدام زد.
عمر چنان سیلی به صورت حضرت زهرا(سلام الله علیها)زد که گوشواره اش شکست.
سپس با لگد به گونه ای زد که بانوی پهلو شکسته در اثر این جسارت در میان کوچه بر زمین افتاد!
آنگاه جلو آمد و نوشته را به زور از دست فاطمه(سلام الله علیها)گرفت و آب دهان بر آن انداخت و نوشته هایش را پاک کرد.و سپس ورقه را پاره کرد و گفت:
-این سرزمینی است که پدر تو هم با اسب و لشکر آنجا را فتح نکرده است!بیا کوه ها را بر گردن ما بگذار!
حضرت زهرا(سلام الله علیها)در حالی که به شدت درد می کشید،با چادر خاک آلود به سختی از زمین برخاست و خطاب به عمر فرمود:
-چه خبر است؟!خدا به تو مهلت ندهد و تو را بکشد،و شکمت را پاره کند همان گونه که کاغذم مرا پاره کردی.
سپس صدیقه کبری(سلام الله علیها)که توقف بیش از این را در کوچه صلاح نمی دید،به سوی خانه حرکت کرد در حالی که امیرالمومنین(علیه السلام)با نگرانی منتظر آن حضرت بود.
با رسیدن حضرت زهرا(سلام الله علیها)به خانه،امیرالمومنین(علیه السلام)به استقبال او رفت و با دیدن حالش فرمود:((ای دختر پیامبر،چرا اینگونه غضبناک هستی؟))
حضرت جسارت عمر را بازگو کرد.امیرالمومنین(علیه السلام)با شنیدن این ماجرا در اوج غضب بار دیگر سفارش پیامبر(صلی الله علیه و آله)را به یاد آورد و برای تسلای بانویش فرمود:((ای دختر پیامبر،آرام باش که آنچه نسبت به من و پدرت مرتکب شدهاند از آن از این بالاتر است)).
#محمدرضا_انصاری
#کپی_با_ذکر_منبع_بلا_مانع_است.
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
بشین هدفهاتو بنویس
ببین چقدر مونده بهشون برسی...
اگه حس کردی فقط هدفه،
اسمتو از لیست سربازا #خط بزن
برای وقتت که برنامه ریزی نکنی
شیطان برات برنامه ریزی میکنه...!
#سربازولایتعاقبتش،عاقبتبخیریه💪😍
#لبیک_یا_خامنهای ♥
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
#اخلاقی
#بی_نشان_شو
👌 خوب است انسان جای پا و نشانی نداشته باشد و در خدا گم شود. کار خوبمان را فراموش کنیم تا #بینشان شویم.
🍁باید خود را خلاص و فارغ کرد. هر که را به تو ظلم کرده، ببخش و از خدا هم بخواه او را ببخشد. به هر کس هم خوبی کردهای، فراموش کن. کسانی هم که حقی بر تو دارند، حقشان را ادا کن و برایشان #دعا کن و از خدا بخواه حقشان را ادا کند. به هر کس بدهکاری، از خدا و پیامبر و امامان بخواه کمکت کنند که حقش ادا شود. این کار را بکن تا برای ملاقات و یاد خدا سرِ فراغت پیدا شود.
👤 #حاج_اسماعیل_دولابی
📚 از کتاب #مصباح_الهدی تألیف استاد #مهدی_طیب
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_چه
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها
#گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مرحله_چهارم #بیت_الاحزان #قسمت_دوم
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
◀️اذان بلال برای فاطمه(سلام الله علیها)
بعد از ماجرای جسارت به حضرت زهرا(سلام الله علیها)در کوچه،حال حضرت و خیم تر شد و در بستر افتاد.آنقدر غم و اندوه بر حضرت زهرا(سلام الله علیها)مستولی بود که ساعت به ساعت از حال می رفت.
در یکی از روزها بلال را فراخواند و از او خواست اذان بگوید تا یاد روزهای پیامبر(صلی الله علیه واله)برایش زنده شود؛چرا که بلال بعد از رحلت آن حضرت برای غاصبین اذان نگفته بود.
هنگامی که بلال به درخواست حضرت زهرا(سلام الله علیها)به سمت مأذنه می رفت،حضرت به فضه فرمود:((بستر مرا نزدیک در ببر تا صدای اذان را بهتر بشنوم)).
فضه بستر حضرت را در مکانی که دستور داده بود آماده کرد و بانوی پهلو شکسته در آن جای گرفت.آنگاه بلال اذان را شروع کرد و گفت:((الله اکبر)).
با صدای او حضرت زهرا(سلام الله علیها)ناله ای زد.تا هنگامی که بلال گفت:((اشهد ان محمدا رسول الله))،صدای ناله حضرت بلند شد و گفت:
-یا ابتا،یا رسول الله،نامت بر مناره ها گفته می شود و جسمت در قبر است.وای پدرم!
آنگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها)بیهوش شد،و حسنین (علیهما السلام)دوان دوان نزد بلال آمدند و گفتند:((بلال،اذان را قطع کن که مادرمان از هوش رفت)).
◀️منع از گریه فاطمه(سلام الله علیها)
حضرت زهرا(سلام الله علیها)شب و روز در بستر بر فقدان پیامبر(صلی الله علیه و آله)و بی وفایی امت اشک می ریخت.در این حال غاصبین خلافت که خود باعث این همه گریه بودند،پیام می فرستادند که حضرت کمتر صدا به گریه بلند کند!
از سوی دیگر روزی بزرگان مدینه نزد امیر المؤمنین(علیه السلام)آمدند و به جای تسلیت و دلداری گفتند:
-یااباالحسن،فاطمه شب و روز گریه می کند و ما شب ها نمی توانیم در رختخواب خویش استراحت کنیم و روزها بر سر شغل ها یمان آرامش نداریم و نمی توانیم به زندگی خود بپردازیم!فاطمه با گریه هایش ما را اذیت می کند!!
ما این را به تو گفتیم تا از فاطمه بخواهی یا شب گریه کند و روز ساکت باشد و یا روز گریه کند و شب آرام بگیرد !!!
امیرالمؤمنین(علیه السلام)نزد حضرت آمد و پیام آنان را رساند؛اما حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود:
-وا ابتاه،یا رسول الله،آیا از گریه بر تو نیز منع می شوم؟به خدا قسم،هرگز!یا ابا الحسن،من چند روزی بیش در میان اینان نخواهم بود و خیلی زود از بین این مردم خواهم رفت.به خدا سوگند،شب و روز از گریه ساکت نمی شوم تا به پدرم ملحق گردم.
◀️گریه بیرون از مدینه
در پاسخ به این پیام مردم مدینه،حضرت زهراسلام الله علیها)تصمیم گرفت روزها بیرون از شهر و شب ها در خانه گریه کند.این بود که هر روز دست امام حسن و امام حسین (علیهم السلام)را می گرفت و از خانه خارج می شد و از بقیع عبور می کرد و زیر درختی که بیرون از مدینه بود می رفت و تا شب گریه می کرد.هنگام شب امیرالمؤمنین(علیه السلام)می آمد و حضرت را به خانه باز می گرداند.
پس از چند روز عده ای از طرفداران سقیفه آن درخت را قطع کردند و حضرت آن روز را زیر آفتاب نشست و گریست.شب که امیرالمؤمنین(علیه السلام)رفت تا همسرش را به خانه بیاورد و دید درخت قطع شده،رو به آسمان کرد و فرمود:
-خدایا،تو شاهد بر هر نجوا و آگاه بر هر شکایتی هستی.خدایا،می بینی که با اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه واله)و وصی او چه می کنند.
◀️بیت الاحزان
امیرالمؤمنین(علیه السلام)فردای آن روز به جای آن درخت،سایبانی از شاخه های نخل برای حضرت زهرا(سلام الله علیها)ساخت و آنجا را((بیت الاحزان))نام نهاد.حضرت از آن به بعد همراه حسین(علیهم السلام)زیر آن سایبان می رفت و در آنجا می گریست.
اما منافقین بیت الاحزان فاطمه(سلام الله علیها)را نیز منهدم کردند.از آن به بعد حضرت همراه امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)گاهی به بقیع و گاهی کنار قبور شهدای احد می رفت و بر مصائب خود اشک می ریخت.
#محمدرضا_انصاری
#کپی_با_ذکر_منبع_بلا_مانع_است.
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
#سبک_زندگی
#فرزند_دلبندم
❤️ حاضرم ثواب عبادتم را عوض کنم
یک بار #امام_خمینی به یکی از دخترانشون فرمودند «حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت فرزندت میبری با ثواب تمام عبادات خود عوض کنم»
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
توصیه آیت الله بهجت برای اینکه خواب بد نبینیم
گزیدهای از پرسشها و پاسخها از محضر آیتالله بهجت قدسسره
پرسش: برای خوابهای بد و کابوس چه مرقوم میفرمایید؟
پاسخ: بسمهتعالی، سورههای که با «قل» شروع میشود در وقت خواب بخواند و علاوه بر آن دعایی که در جناتالخلود نقل کردهاند، که اولش این است: «سبحان الله ذی الشأن دائم السلطان…» را بخواند.
بهسوی محبوب، ص ۸۷
توضیح بیشتر:
سُبْحانَ اللهِ ذِی الشأنِ، دائِمِ السلْطانِ، عَظیمِ الْبُرهانِ، کل یوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ، یا مُشْبِعَ البُطُونِ الْجائِعَةِ، وَ یا کاسِی الْجُنُوبِ الْعارِیةِ، یا مُسَکنَ الْعُرُوقِ الضارِبَةِ، وَ یا مُنَومَ الْعُیونِ الساهِرَةِ، سَکنْ عُرُوقِی الضارِبَةِ وَ أَذنْ [ائْذَنْ] لِعَینی نَوْما عاجِلاً. پاک و منزه است خداوند صاحب شأن و عظمت که سلطنتش دائمی، و دارای دلیل روشن و بزرگ است، هم او که هر لحظه در کاری است. ای سیرکنندهی شکمهای گرسنه، و ای پوشانندهی بدنهای عریان، ای آرامکنندهی رگهای تپنده، و ای به خواب برندهی چشمهای بیدار، رگهای تپنده مرا آرام کن، و سریعاً خواب را همدم چشمم نما.
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
🦋روزی در یک مراسم مهمانی دست یک پسر بچه که در حال بازی بود در یک گلدان کوچک و بسیار گرانقیمت گیر کرد.
هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید.
اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانست دست پسرش را از گلدان خارج کنند.
🍃همه بزرگان حاضر در مراسم دور او جمع شده بودند و سعی در کمک به او را داشتند.
🌿در نهایت پدر راضی شد گلدان گران قیمت را "بشکند" تا دست کودک خود را آزاد کند.
✅ناگهان فکری به سرش زد و به پسرش گفت:
"دستت را باز کن،" انگشت هایت را به هم بچسبان و آنها را مثل دست من جمع کن.
آن وقت دستت بیرون میآید.
😔پسر گفت: "می دانم اما نمی توانم این کار را بکنم."
😳پدر که از این جواب پسرش شگفت زده شده بود پرسید:
"چرا نمی توانی؟"
🥺پسر گفت: "اگر این کار را بکنم سکه ای که در مشتم است، بیرون می افتد."
شاید شما و همه حاضران در مهمانی به ساده لوحی آن پسر خندیدید.
✔️اما "واقعیت" این است که اگر دقت کنیم می بینیم؛
همه ما در زندگی به بعضی چیزهای "کم ارزش" چنان می چسبیم که ارزش دارایی های "پر ارزشمان" را فراموش کرده ایم.
❌"آن گلدان با ارزش و گرانقیمت نماد عمر ماست."❌
"آن سکه بی ارزش نماد زندگی مادی و بیهوده ماست."
" آن کودک نماد فکر کوتاه اکثر آدمهاست."
و " آن مراسم مهمانی نماد دنیاست."
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_چه
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مرحله_چهارم #بیت_الاحزان #قسمت_سوم
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
◀️عیادت زنان مدینه!
کم کم حال حضرت(زهرا سلام الله علیها)به جایی رسید که دیگر نتوانست برای گریه از خانه بیرون رود و در بستر افتاد.در یکی از روزها زنان مهاجرین و انصار که تا آن هنگام هیچ یادی از یادگار پیامبر(صلی الله علیه و آله)نکرده بودند،به عیادت آن حضرت آمدند و گفتند: ای دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله)،حالتان چگونه است؟حضرت فرمود:
-صبح کردم در حالی که از دنیای شما رویگردانم و آن را رها کرده ام و نسبت به مردان شما غضبناکم.با امتحان اول، آنان را به دور افکندم و با آزمایش عمق ایمانشان،آنان را مورد غضب و ملامت قرار دادم.
ننگ بر کند شدن شمشیر و بی استقامتی نیزه و اضطراب فکر و تزلزل روح جدیت و ترس از فتنه و جنگ.
وای بر آنان!خلافت را از کوه های بلند رسالت و پایههای نبوت و محل نزول روح الامین با وحی مبین و از عالمان آگاه و حاذق در امر دنیا و دین به کجا کشاندند!بدانید که این زیان آشکار است.
از ابوالحسن چه چیزی را نمی پسندیدند؟به خدا قسم،ناراضی بودند از صلابت شمشیرش و بی پروایی و از مرگ و شدت حمله هایش و برخوردهای عبرتآموز او در جنگ و از تبحر او در کتاب خداوند و غضب او در امر الهی...
اگر خلافت را به او می سپردند درهای برکت آسمان و زمین بر روی آنان گشوده میشد،ولی آنان از حق روی گرداندند.به زودی خداوند کسانی را که ظلم نمودند به سزای اعمالشان می رساند و نمیتوانند مانع چنین عاقبتی شوند...
قسم به لایزالی خداوند، بدانید که اکنون فتنه باردار شده است! پس از زمان کوتاهی منتظر بمانید تا ثمره اش ظاهر گردد. آنگاه کاسه ای لبریز از خون تازه وضع زهر تلخ کشنده از آن بدوشید.
زنان عیادت کننده که پاسخ ملاقات دیرهنگام خود را دریافت کرده بودند، با سکوت برخاستند و به خانههای خود بازگشتند و سخنان حضرت زهرا(سلام الله علیها)را برای همسران خود بازگو کردند.
◀️عیادت مردان مدینه
با رسیدن خبر سخنان فاطمه(سلام الله علیها)عدهای از بزرگان مهاجرین و انصار به عنوان عذرخواهی نزد آن حضرت آمده گفتند:
-سیدة النساء، اگر ابوالحسن این مسئله را قبل آنکه پیمانی ببندیم و بیعتی محکم کنیم به ما یادآور میشد،ما او را رها نکرده و سراغ دیگری نمی رفتیم!!!
حضرت زهرا(سلام الله علیها)در پاسخ فرمود: (( از من دور شوید که عذری از شما پذیرفته نیست... بعد از روز غدیر خم خداوند برای هیچ کس عذری باقی نگذاشته است))!
◀️دیدار با پیامبر(صلی الله علیه و آله)در بهشت
در یکی از روزهای بیماری که حضرت زهرا(سلام الله علیها)در اثر آن جراحات در بستر بود،از خواب بیدار شد و امیرالمومنین(علیه السلام)را صدا زد و عرض کرد:
-در بین خواب و بیداری پدرم را دیدم که نزد من آمد. سپس ملائکه که در صف های متعدد آمدند در حالی که دو ملک پیشاپیش آنان بودند و مرا به آسمان بردند.در آنجا قصرهای بلند و باغ ها و نهرهای جاری و قصری بعد از قصری و بوستانی بعد از بوستانی دیدم.
در آن قصرها پوریانی دیده میشدند که گفتگو می کردند و به روی من تبسم می نمودند و میگفتند: ((مرحبا بر کسی که بهشت به خاطر او آفریده شده و ما به خاطر پدرش خلق شده ایم)).
آنگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها)از ملاقات خود با پیامبر(صلی الله علیه و آله)در درجات عالی بهشت خبر داد و فرمود:
-پرسیدم: این خانه و این نهر متعلق به کیست؟ گفتند: ((این فردوس اعلی که بالاتر از این بهشتی نیست، خانه پدرت و پیامبرانی است که با او با اویند و هرکس که خدا دوست دارد)).
پرسیدم این نهر برای کیست؟ گفتند:((این کوثر است که خدا وعده داده به تو بدهد)). پرسیدم: پدرم کجاست؟ گفتند: نزد تو خواهد آمد. ناگهان پدرم را دیدم که بر فرشی روی تختی نشسته و جماعتی با او هستند.
او مرا در آغوش گرفت و بین دو چشمانم را بوسید و فرمود:مرحبا بر دخترم. آنگاه مرا در دامانش نشانید و فرمود: ((ای حبیب من، آیا می بینی که خدا برای تو چه آماده کرده و به کجا خواهی آمد))؟
سپس قصرهایی نورانی به من نشان داد که در آنها انواع زینت و لباسهای قیمتی بود و فرمود:((این خانه تو و همسرت و فرزندانت است و هر کس که تو و آنها را دوست بدارد. آسوده خاطر باش که تو بعد از چند روز نزد من خواهی آمد)).
آنگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها)از امیرالمومنین(علیه السلام)خواست تا خبر شهادتش را به هیچ کس غیر از ام سلمه همسر پیامبر(صلی الله علیه وآله)و ام ایمن دایه پیامبر(صلی الله و علیه و آله)و فضه و حسنین(علیهما السلام)و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و حذیفه نگوید. سپس فرمود: ((با کمک بانوانی که حاضرند مرا غسل بده و شب دفن کن، و هیچ کس قبر مرا نشناسند)).
#محمدرضا_انصاری
#کپی_با_ذکر_منبع_بلا_مانع_است.
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺
ابرار
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مرحله_چه
#به_نام_خدای_فاطمه_سلام_الله_علیها #گزارش_لحظه_به_لحظه_از_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مرحله_چهارم #بیت_الاحزان #قسمت_چهارم
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤
◀️عزاداری برای پدر
در روزهایی که حضرت زهرا(سلام الله علیها)در بستر بود پیراهن پیامبر(صلی الله علیه وآله)را از امیرالمومنین(علیه السلام)می گرفت و آن را میبویید و بر سر میگذاشت و آنقدر می گریست تا از حال می رفت.امیرالمومنین(علیه السلام)برای اینکه همسرش بیش از این ناراحت نشود پیراهن رسول خدا(صلی الله علیه وآله)را از او پنهان کرد.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در آن ایام هر روز این گونه دعا می کرد:
-یا حی یا قیوم،برحمت تو پناه میبرم پس مرا پناه بده. خدایا، مرا از آتش دور کن و داخل بهشت بنما و به پدرم محمد(صلی الله علیه و آله) ملحق فرما.
امیرالمومنین(علیه السلام) با شنیدن دعای او می فرمود: ((خدا تو را عافیت می دهد و زنده می مانی)). اما حضرت می فرمود: یا ابالحسن، ملاقات پروردگار خیلی زود خواهد بود.
◀️پرستاری امیرالمومنین(علیه السلام)
حضرت زهرا(سلام الله علیها)با آن همه ضرب و جرح و رفتارهای اهل سقیفه و مردم، بدنش از غم و اندوه ذوب شده بود و جز پوستی بر استخوان نمانده بود.در طول سه ماه و اندی که حضرت زهرا(سلام الله علیها) پس از شهادت پیامبر(صلی الله علیه و آله) زنده بود، از امیرالمومنین(علیه السلام) خواسته بود تا خبر بیماری و احوال روزانه اش را از همه مخفی کند و کسی را نزد او راه ندهد.
طبق این سفارش، امیرالمومنین(علیه السلام)همراه فضه و اسما به طور پنهانی پرستاری حضرت را بر عهده داشتند و هیچ کس از احوال او باخبر نمیشد.
◀️درد دل امیرالمومنین(علیه السلام)
هرچه به روزهای آخر زندگی حضرت زهرا(سلام الله علیها)نزدیک می شد، جراحات و کبودی ها و شکستگی هایی که آن حضرت از اهل خانه پنهان میکرد،بیشتر ظاهر میشد و قلب آنان را میسوزاند، چرا که متوجه می شدند فاطمه(سلام الله علیها)چه دردهایی را تحمل میکند.
در آن روزها امیرالمومنین(علیه السلام) که خاموش شدن شمع زندگیش را مقابل چشمانش می دید، با حزن و اندوه این اشعار را زمزمه می کرد:
-ای دختر احمد، یادآوری خاطرات زندگی با تو برایم سخت است، چرا که اکنون آنچه از جراحات خود مخفی می کردی ظاهر شده است. آیا کار به اینجا بکشد که تنها بمانم و نزد تو از حال خویش شکایت کنم؟
◀️زیارت شبانه قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله)
در یکی از شب ها حال حضرت زهرا (سلام الله علیها) بسیار وخیم شد و عرض کرد:
-((ای پسر عمو،به من اجازه بده تا کنار قبر پدرم بروم و با او وداع کنم، که هنگام فراق نزدیک شده است)).
امیرالمومنین(علیه السلام) گریست و فرمود: تو در این حال هستی و حتی نمی توانی از جا برخیزی؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) عرض کرد: ((ولی مایلم با قبر پیامبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) وداع کنم)). حضرت فرمود: اختیار با توست.
فاطمه(سلام الله علیها) همراه امیرالمومنین(علیه السلام)برخاست و حرکت کرد،در حالی که گاهی بر زمین می نشست و دوباره برمی خاست، تا آنکه کنار قبر پدر رسید.
تا دیدگان حضرت به قبر پیامبر افتاد ناله ای زد و فرمود: ((پدر جان، در خاک ساکن گشتهای و از دوستان جدا شده ای و ما را به دست مسائل دشوار و مصیبت های سنگین سپرده ای)).
آنگاه به گونه ای اشک ریخت که نزدیک بود قلب حضرت از جا کنده شود. امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود: ((کمتر گریه کن که میترسم خود را هلاک کنی)). عرض کرد:
-ای پسر عمو، مرا به خاطر این گریه عفو کن؛ چرا که فراق تلخ ترین طعم هاست، مخصوصاً فقدان پدرم که آقای پیامبران و راهنمای راه هدایت و حبیب قلبم نور چشمم به آقایم و پشتیبانم و پناهگاهم و قوت بدنم بود.
سپس حضرت مشتی از خاک قبر برداشت و بویید و بر چشم گذاشت و این اشعار را خواند:
-به آن کسی که زیر خاک آرمیده بگو: اگر فریاد و صدای مرا میشنوی، بدان که تو برای من کوهی بودی که به سایه آن پناهنده بودم، ولی امروز مرا به دست دشمنان سپرده ای. آنگاه که قمری شبانه بر روی شاخه از غصه می گرید، من نیز بر این روزگار تلخ اشک میریزم.
#محمدرضا_انصاری
#کپی_با_ذکر_منبع_بلا_مانع_است.
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
@abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
🖤درد مادر را نمی فهمیم ما🖤
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🌸نور و کوثر نمی فهمیم ما
قدر را آخر نمی فهمیم ما🌸
🌸قدر زهرا را فقط حیدر شناخت
یاس پرپر را نمی فهمیم ما🌸
🌸ما فقط گریه بلد هستیم و بس
روضه ی در را نمی فهمیم ما🌸
🌸درد زهرا که فقط محسن نبود
درد مادر را نمی فهمیم ما🌸
🌸فضه می داند چه شد در آن میان
حرف معجر را نمی فهمیم ما🌸
🌸پیش چشم شوهرش او را زدند
داغ حیدر را نمی فهمیم ما🌸
🌸زخم ابرو را نمی دانیم ما
درد آن سر را نمی فهمیم ما🌸
🌸ناتوان در بین بستر نیمه جان
زخم بستر را نمی فهمیم ما🌸
🌸خانه ی بی مادر و بی تکیه گاه
رنج دختر را نمی فهمیم ما🌸
🌸دختری که می رود تا روی تل
حال خواهر را نمی فهمیم ما🌸
🌸زخم سرخ کندی آن تیغ را
بر روی حنجر نمی فهمیم ما🌸
🌸تا قیامت روضه اش سربسته ماند
جسم بی سر را نمی فهمیم ما🌸
🌸خیمه ها غارت شد اما روضه ی
کشف معجر را نمی فهمیم ما🌸
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🖤وحید محمدی🖤
۵ دی ۹۹
#ابرار
@abrar40