eitaa logo
ادبیات، مجید ابراهیمیان
120 دنبال‌کننده
34 عکس
12 ویدیو
17 فایل
📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 ارتباط با بنده: @abr_mim
مشاهده در ایتا
دانلود
مشتی خر و گاو 🗣 مرحوم محمد پروین گنابادی می‌گفت وقتی من به نمایندگی مجلس شورا انتخاب شده بودم، بدیع‌الزمان فروزانفر از من انتقاد می‌کرد که چرا این سِمت را پذیرفته و در جرگه عوام‌الناس وارد شده‌ام؛ اما چندی بعد خود او به سناتوری منصوب شد. در آن ایام مجلس سنا هنوز ساختمان مجزایی نداشت و جلسات آن در همان ساختمان مجلس شورا در میدان بهارستان تشکیل می‌شد. 🚶 روزی من از مجلس شورا خارج می‌شدم و تصادفاً او هم از سنا بیرون می‌آمد. در راهروی مجلس به هم برخوردیم و به او گفتم تو که پذیرفتن نمایندگی مجلس شورا را بر من خرده می‌گرفتی، چرا خودت عضویت سنا را پذیرفتی؟ شروع کرد به مقدمه‌چینی و توجیه مسئله و خلاصه می‌خواست بگوید مجلس سنا برتر از مجلس شوراست؛ اما من با عبارتی صریح به او گفتم: «این هر دو مجلس یک طویله واحدند و در هر دو یک مشت خر و گاو رفت‌وآمد دارند.» 📚 مقالۀ «استاد فروزانفر آنطور که من دیدم» ✍🏻 علی اشرف صادقی 📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 https://eitaa.com/adabmajid
حرف درست را بزن 🔻 اگر کاری و حرفی به نظرتان درست می‌آید، حتماً آن را انجام بدهید و بر زبان بیاورید. آقای محمدهاشم میرزا روزگاری هشت دوره نماینده مجلس شورای ملی بود؛ در زمانۀ رضاخانی. آن‌وقت‌ها علی‌اصغر حکمت وزیر معارف بود. لایحه‌ای به مجلس داد که تعدادی «دارالمعلمین و دارالمعلمات» برپا کنند. همین محمدهاشم پیشنهاد داد عوضِ «دارالمعلمین و دارالمعلمات» بگویند آموزشگاه. نماینده‌ها مخالفت کردند. 🔸 یکی گفت این‌جوری کار سخت‌تر می‌شود، چون باید بگوییم آموزشگاه مردانه و آموزشگاه زنانه. محمدهاشم جواب داد فارسی جنسیت ندارد و برای هر دو می‌شود به کار برد. یکی دیگر گفت اگر این کلمه به دهات برود هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد یعنی چه؛ میوه است؟ خوراکی است؟ چه چیز است؟ ♦️ خلاصه قیل و قال زیاد شد و حرف محمدهاشم تصویب نشد. هفت سال بعد هم مرد. ولی این پایان کار نبود. امروز دیگر کسی دارالفلان و دارالبهمان نمی‌گوید. به هر جایی که در آن آموزشی برقرار باشد، حتی اگر زبان‌های خارجی درس داده شود، حتی اگر یأجوج و مأجوج در آنجا رفت‌وآمد کنند، می‌گویند آموزشگاه. 🔹 درخت را بکار. دانه را بیفشان. حرف درست را بزن. محکم و درست هم بزن. میوه‌اش شاید در دست تو باشد و شاید به دست دیگران برسد. 📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 https://eitaa.com/adabmajid
یک معیار خاص برای پایگاه اجتماعی شاعر 👤 من یقین دارم که پایگاه شعری هر شاعری در تاریخ ادبیات این سرزمین بستگی دارد به میزان آن‌چه از ابیات و مصاريع او در حافظه اهل زبان و دوستداران شعر رسوب می‌کند و این‌سوی و آن‌سوی نام او را در خاطره‌ها زنده نگاه می‌دارد و این معیاری‌ست فراتر از همه معیارها. معیار معیارهاست. با این معیار یک بار از حافظه خویش یا دیگران یاری بگیرید و پایگاه هر یک از قدما یا معاصران را از روی آن برآورد کنید. خواهید دید که این معیار خطاناپذیر است. 📚 مقدمه شفیعی کدکنی بر دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ص۲۲ 📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 https://eitaa.com/adabmajid
فیل تاریکان 🐘 مولوی از فیلی می‌گوید که در خانه‌ای تاریک است. حضرات تجربی و حس‌گرایان به قصد شناسایی این حیوانِ عجیب‌الخلقه وارد می‌شوند. چون نوری نبوده که بشود با آن فیل را دید، لاجرم کورمال‌کورمال دست‌شان را به حضرت فیل می‌زدند تا ببینند این دیگر چه جانوری‌ست. یکی به خرطومش دست می‌زند و می‌گوید: «فیل یک ناودان است!» دیگری دست به گوشش می‌کشد: «فیل بادبزن است!» آن‌یکی کمر حضرت فیل را لمس کرد: «فیل تخت است!» بعدی هم با برخورد دستش به پای این حیوان کشف فرمود: «فیل ستون است!» 🔦 این چه وضعی است؟ نه حس راهنمای کاملی است، نه با اولین ارتباط و درک می‌شود نظر داد و نه در فضای تاریک می‌توان چیزی را شناسایی کرد. وگرنه، این‌همه اختلاف میان آدم‌ها در درک و بیان «واقعیت» از کجا درآمده؟ تا نور نباشد، با حس و تجربه و ظن و گمان و داده‌های پیشینی به جایی نمی‌شود رسید. 🗣 از نظرگه گفت‌شان شد مختلف آن یکی دالش لقب داد این الف 🕯 در کف هر کس اگر شمعی بدی اختلاف از گفت‌شان بیرون شدی مثنوی، دفتر سوم، بخش 49 ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar3/sh49 📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 https://eitaa.com/adabmajid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای شکم خیره! گر تو این انبان ز نان خالی کنی پر ز گوهرهای اجلالی کنی طفل جان از شیر شیطان باز کن بعد از آنش با ملک انباز کن 📚 مثنوی، دفتر اول ................................................. اندرون از طعام خالی دار تا در او نور معرفت بینی تهی از حکمتی به علت آن که پری از طعام تا بینی 📚 گلستان، باب دوم 📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 https://eitaa.com/adabmajid
7.85M
🎙 دیباچه گلستان، صوت ۲۲ 📚 و خوانِ نعمتِ بی‌دریغش همه‌جا کشیده 1️⃣ صنعت ترصیع 2️⃣ معنی تهمت شاعری به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله 3️⃣ تغییر خط فارسی به دلیل مشکلات آن 4️⃣ اصل‌های کم‌کوشی، کم‌جایی، کم‌زمانی در زبان 5️⃣ پیشوندهای منفی‌ساز 6️⃣ نعمت‌ها دریغ نمی‌شوند و موقعیت ما برخورداری ما را تعیین می‌کند ⏱ زمان: ۳۰ دقیقه ❌ در صوت خوان‌الإخوان را به‌اشتباه خوان‌الأخَوان گفتم. إخوان می‌شود برادران و أخَوان می‌شود دو برادر. 📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 https://eitaa.com/adabmajid
ادبیات، مجید ابراهیمیان
ای شکم خیره! گر تو این انبان ز نان خالی کنی پر ز گوهرهای اجلالی کنی طفل جان از شیر شیطان باز کن بع
652.8K
درویشی که مداح شاه شد 🗣 سعدی در حکایت بیست و نهم از باب سوم که در فضیلت قناعت است، ماجرای درویشی را می‌گوید که به خاطر پشت‌کردن به دنیا و اهلش بسیار باهیبت و باقدر شده بود؛ به حدی که شاه از او خواست لقمه‌ای نان و نمک مهمان او باشد. 👥 دعوتش را با توجیهی پذیرفت و خواسته یا ناخواسته با توجیهی دیگر از او بسیار تعریف و تمجید کرد. سعدی بر این است که با هر نیازی می‌شود ساخت، جز نیاز شکم. و هر کس بر این نیاز چیره شود، معلوم است چه خواهد شد. 🔴 البته اینجا روشن است که منظور سعدی به‌کل چیزی‌نخوردن نیست، از هر دستی لقمه‌گرفتن و از هر کسی چیزی‌ستاندن است. مقصود دنیایی‌نشدن است، وگرنه بهره‌مندی از دنیا برای نیل به مقصود آخرتی بسیار هم عالی‌ست. از این حکایت روشن می‌شود صِرفِ زهد و کناره‌گیری از دنیا به کار نمی‌آید و مرد آن است که به قول حافظ: «آشنایان رهِ عشق در این بحر عمیق، غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده.» 📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 https://eitaa.com/adabmajid
مثنوی۱، چار هندو.aac
12.36M
🎙 مثنوی، صوت یکم 📚 چار هندو در یکی مسجد شدند 1️⃣ عیب‌جویی از خود 2️⃣ پاک‌ندیدن خود 3️⃣ عبرت‌گیری از گرفتاری دیگران 📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 https://eitaa.com/adabmajid
وقتی نیما یوشیج حکایت گلستان می‌نویسد 💥 احتمالاً برای کسانی که آشنایی مختصری با شعر سنتی ایرانی و شعر نو ایرانی دارند عجیب باشد که این دو طایفه با هم ارتباطاتی داشته باشند. مخصوصاً موضوع زمانی جالب‌تر می‌شود که در زمان تولد شعر نو، طرفداران ادبیات کهن تا پای تکفیر امثال نیما هم رفتند. ✨ ولی راستش این است که اتفاقاً مهم‌ترین شاعران نوسرای ایرانی ارادت و علقۀ فراوانی با ادبیات کهن ایران داشته‌اند. در واقع اگر این اتصال نبود، هرگز نمی‌توانستند ادبیاتی بسازند که برای مخاطب ایرانی جذاب و ماندگار و مؤثر باشد. 🔹 برای نمونه، اخوان ثالث با وجود این‌که شعر نو، یا به قول فروزانفر بحر طویل (!)، می‌سرود و در این قالب قطعاً از بهترین‌هاست، به‌شدت دلبسته و وام‌دار فردوسی و شاهنامه اوست. 🔺 یکی از نکات جالب که به‌تازگی و داغِ داغ کاشف به عمل آمده است، درباره پدر شعر نو ایرانی، یعنی علی اسفندیاری یا همان نیما یوشیجِ معروف است. یادداشت‌های نیما پس از مدت‌ها از میان ورق‌پاره‌های برجامانده از او چاپ شد. نیما در سال‌های ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ رشته‌‌حکایت‌هایی را به سبک سعدی نوشته که گویا کیفیت چندانی ندارد. این‌که پدر شعر نو ایرانی به تقلید از سعدی حکایت می‌نویسد، نکته‌ای خاص است. 🔸 چنین ارتباطاتی نشان می‌دهد فرهنگ و ادبیات ایران همچنان رشته ارتباطش با گذشته را کم و بیش حفظ کرده است و لااقل در میان بزرگانش این خط و ربط محفوظ است. درسی هم برای شاعران جوان است که نمی‌شود از پای بته درآمد و باید با ریشه‌های فرهنگ پیوندی درست و محکم برقرار کرد. 📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 https://eitaa.com/adabmajid
هدایت شده از ابرمیم
ملا محمدزمان زمانی یزدی روزی به محضر شاه‌عباس صفوی رفت و گفت: «من توانسته‌ام دیوان خواجه حافظ شیرازی را جواب بگویم.» شاه گفت: «جواب خدا را چه خواهی داد؟» 📚 تذکره نصرآبادی، ص ۲۴۴
آیا شاعران می‌توانند منتقدان ادبی خوبی باشند؟ 🔸 نقد شاعران با تمام جنبه‌های بعضاً تعصب‌آلود و شاید شگفت‌انگیز خود سخت مغتنم است و اساساً آن‌گاه که شاعر از نقد شعر سخن می‌گوید، منتقد ادبی کمین‌گاهی برای شکار نکته‌های نهفته در رمز و راز شاعری پیدا می‌کند. 🔹 نگاه شاعران به شعر غالباً خودجوش و غیرفلسفی و مطابق با مشرب و زاویه دید آنان است، ولی با این حال می‌تواند ما را در ادراک فرایند تولد شعر به هفت‌توی کارخانه طبع و ضمیر شاعر بکشاند. سخن رودکی در باب لفظ و معنای خوب به‌مثابه لازمه شعر در قصیده «مادر می»، و در تاب شدن‌های انوری آن‌گاه که از خلق و ابداع مضامین سخن می‌گوید، به همان اندازه گویاست که اعترافات مایاکوفسکی درباره چگونگی تکوین و برآمدن شعر. ♦️ نقد و روایت شاعران با تمام دل‌انگیری‌ها و اغتنام‌هایش، چنان نیست که از آن بتوان به نظریه قابل تدوینی در شعرشناسی رسید یا از آن طراز و معیاری برای نقادی‌های فنی و هنری حاصل کرد؛ زیرا فردی‌شدن غالب این دریافت‌ها، مجال تدوین و طبقه‌بندی را سخت تنگ می‌کند. 🔶 اگر از خودشیفتگی شاعران که گاه به صورت طبیعت ثانویه و سنت محمود آنان درآمده است بگذریم، چالش‌های شاعران با یکدیگر نیز نمود دیگری از فردی‌بودن سلایق آن‌هاست. ستیزه شاعرانه عنصری با غضایری رازی، داوری‌های خاقانی درباره شاعران معاصرش، نکته‌های نظامی بر سخن فردوسی و باز انکارِ پوشیدۀ فردوسی بر دقیقی و صدها نمونه دیگر، گویای همین فردیت در نقادی است. 🔴 شاعران از سوی دیگر، خواسته یا ناخواسته، تسلیم تب جریان‌های شعری عصر خود بوده‌اند و کمتر سراینده‌ای را می‌شناسیم که از این پدیده مصون بوده باشد. سادگی و بی‌پیرایگی یا کم‌پیرایگی شاعران سده‌های آغازین، علم‌گرایی سرایندگان عصر سلجوقی تا مغول، ایماژیسم افراط‌آمیز هندی‌سرایان و خیال‌بندی‌های شاعران عصر صفوی همواره خطوط تعیین‌کنندۀ نقدهای شاعرانه را رقم زده‌اند. 📚 مقاله «دیدگاه‌های انتقادی بدیع­الزمان فروزانفر در سخن و سخنوران»، نصرالله امامی 📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 https://eitaa.com/adabmajid
شاعران بی‌مسئولیت 📍 واقعاً شعر چه اهمیتی دارد؟ طرح این پرسش در زمانه ما هر جوابی که داشته باشد، خبر از بی‌ارزش شدن ارزش‌ها می‌دهد. شاید در روزگار شاهان کاربرد شعر برای تبلیغ و توجیه سلطنت آنان بود، ولی شاعران قرن ما کمتر در چنین حال و هوایی بودند. آنان به‌ویژه در برهه پس از مشروطه اغلب دم از آزادی و قانون و ترقی و انسانیت می‌زنند و بیشتر این‌ها سوغات فرنگ بود. 👀 فرنگ به همراه شیفتگی بزرگ ابزاری و صنعتی که در نهاد شرق‌نشینان نهاد، آنان را به موضوعات خودبنیادی غرب دلبسته کرد. این تأثیر بسیار مرموز و رونده و البته با خطرات بزرگی همراه بود. واردات فرهنگی فرنگ با کتب و جراید آن‌ها انجام می‌شد. روزنامه‌ها را با ترس و لرز میان جلِ چهارپایان و زیر بارها و دیگر نقاط مخفی قایم می‌کردند و به شهرهای بزرگی نظیر تبریز و تهران و اصفهان و دیگر مناطق می‌رساندند. یواشکی و مخفیانه زیر سقفی جمع می‌شدند و یکی که باسوادتر بود آن را برای دیگران می‌خواند یا به‌نوبت و اشتراکی مطالعه می‌کردند. ✍️ همان خوانندگان و شنوندگان رفته‌رفته قلم در دست گرفتند و مشق آزادی‌خواهی و قانون‌طلبی کردند. این‌ها جدا از کسانی بودند که خودشان به عناوین مختلف راهی فرنگ می‌شدند تا راوی مستقیم یا دست‌چندم فرنگیان باشند. چیزهایی را می‌دیدند و بسیار چیزها را نمی‌دیدند. جریان انتقال فرهنگی و تپیدن نبض مشروطه و قانون‌خواهی با روندی آهسته در طبقات نخبگانی پیش رفت. ❗️ حرف‌های روزنامه‌ای و شعرهای آزادی‌جویانه به تریز قبای حاکمان برخورد و کار به بگیر و ببند و بزن و بکش کشیده شد. محکم‌ترین مشت را هم رضاخان به دهان سخن‌گویان زد و همه‌شان یا خفه‌خون گرفتند یا در خون خود غلت زدند. در چنین فضایی اگر شاعری توجه به زیبایی‌ها شعری و بلاغت آن معطوف می‌کرد تا سخن خود را زیباتر بگوید، محکوم به بی‌مسئولیتی و تهمت‌های بدتر از این می‌شد. همان‌ها در ادوار بعد معترف بودند ما شعر نگفتیم و عمری کلمه را فدای سیاسی‌بازی‌هایی کردیم که هیچ آورده و سودی برایمان نداشت. 📚 منبع: خودم 😁 📖همنشینی خودمانی با ادبیات📖 https://eitaa.com/adabmajid